بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یا اَبَاالْقاسِمِ یا رَسُولَ اللهِ یا اِمامَ الرَّحْمَةِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ.
#سلام_بر_محمد_مصطفی🥀
💠 @sajdeh63
💠 پيامبر اکرم(ص):
صدقه بلا را برطرف مى كند و مؤثرترينِ داروست. همچنين، قضاى حتمى را بر مى گرداند و درد و بيمارى ها را چيزى جز دعا و صدقه از بين نمى برد.
🔹️(نهج الفصاحه ،ص ۵۴۹ ، ح ۱۸۶۹)
💠 @sajdeh63
🚩 اشک رسول خدا برای امام حسین علیه السلام
گریه برای #امام_حسین_علیه_السلام :
ابن قولویه روایتی را از امام باقر علیه السلام نقل می کند که ایشان می فرماید :
🥀كَانَ رَسُولُ الله إِذَا دَخَلَ الْحُسَيْنُ اِجْتَذَبَهُ إِلَيْهِ
✋هرگاه سيّدالشهداء علیه السلام نزد رسول خدا می آمد، حضرت تمام آغوش خود را می گشود و او را دنبال می کرد.
سپس به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود :
🥀أَمْسِكْهُ! ثُمَّ يَقَعُ عَلَيْهِ فَيُقَبِّلُهُ وَ يَبْكِي
✋او را نگاه دار! سپس پیامبر روی حسین می افتاد و او را پیوسته می بوسید و گریه می کرد.
امام حسین علیه السلام عرض کرد :
🥀يَا أَبَهْ! لِمَ تَبْكِي؟
✋پدر جان! علت گریه ی شما چیست؟
پیامبر خدا می فرمود :
🥀يَا بُنَيَّ! أُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُّيُوفِ مِنْكَ وَ أَبْكِي
✋پسرم! جای شمشیرها را می بوسم و گریه می کنم.
📚اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۴
💠 @sajdeh63
بسم الله الرحمن الرحیم
یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْمُجْتَبى یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ.
#سلام_بر_حسن_بن_علی🥀
💠 @sajdeh63
ما شیعـهی آل مـرتضـائیم هـمـه
از خـاک بقـیـع و کـربـلائیم هـمـه
یک عمـر اگر شور حسینی داریم
مـدیـون امـام مجـتبـائیم هـمـه
💠 @sajdeh63
🚩 ایستگاه خاطره...
سرباز که بود دو ماه صبح تا ظهر آب نمیخورد. نماز نخوانده هم نمیخوابید. میخواست یادش نرود که دو ماه پیش، یک شب نمازش قضا شده
🔹️منبع: یادگاران، کتاب باقری
#شهید_حسن_باقری🕊
💠 @sajdeh63
🚩 "حاجتت رواست!"...
🔹️مردی حاجتی داشت که آن را در نامه ای نوشت و به دست امام حسن مجتبی (ع) داد. امام حسن(ع) بدون آنکه نامه را بخواند فرمود: "حاجتت رواست!"
🔹️شخصی عرض کرد: "بهتر نبود نامه اش را می خواندید و آنگاه بر طبق حاجتش پاسخ می دادید؟"
🔹️امام پاسخ دادند: "می ترسم که خداوند متعال به همان اندازه ای که وقت صرف میشود تا نامه اش را بخوانم، من را مورد مواخذه قرار دهد."
🔹️حسن جان...
من هم نامه ای مینویسم
و به محضر ِ کریم ِ شما تقدیم میکنم
نامه را باز نکرده اجابتم کن...
💠 @sajdeh63
بسم الله الرحمن الرحیم
یا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ مُوسى اَیُّهَا الرِّضا یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ
🏴 فرارسیدن سالروز شهادت ولی نعمت مهربانمان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را تسلیت عرض می نمایم.
💠 @sajdeh63
🍃 خاطره...
✔ یه نوجوانـ ۱۶ سال بود از محلههاے پایینــ شهر تهرانــ چونــ بابا نداشٺــ خیلـے بد تربیٺــ شده بود. خودش مـےگفت: گناهـے نشد ڪ منــ انجامــ ندمــ تا اینکہ یہ نوار روضه زیر و رویش ڪرد و بلند شد اومد جبهه...
✔ یه روز به فرمانده گفت: من از بچگـے حرم امام رضا علیهالسلام نرفتم، مـے ترسمــ شهید بشمــ و حرمــ آقا رو نبینم. ۴۸ ساعت به من مرخصـے بدینــ برمــ حرمــ امامــ رضا علیهالسلام زیارت کنم و برگردمــ... اجازه گرفت و رفت مشهد... دو ساعٺـــ توے حرم زیارت ڪرد و برگشت جبهه توے وصیت نامهاش نوشته بود: در راه برگشتــ از حرم امام رضا علیهالسلام، توے ماشین خوابـــ حضرٺــ رو دیدمــ آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینــ طور ادامه بدهے خودمــ میامــ مـےبرمتـ… یه قبرے براے خودش اطراف پادگانــ ڪنده بود... نیمه شبها تا سحر مـے خوابید داخل قبر، گریه مـےڪرد و مـےگفت: یا امام رضا(ع) منتظر وعدهامـ آقا جانــ چشمــ به راهمــ نذار... توی وصیٺــ نامهاش ساعتــ و روز و مڪانـــ شهادتش رو نوشته بود مـےگفت امام رضا {ع} بهمــ گفته ڪـے و کجا شهید میشمــ حتی مڪانـے همــ ڪ امامــ رضا{ع} فرموده بود شهید مـے شـے تا حالا ندیده بود.
✔ روز موعود خبر رسید ضد انقلاب توے یہ منطقه است و باید بریم سراغشونــ... فرمانده گفت: چند تا نیرو بیشتر نمـے خواهیمــ همهے بچهها شروع ڪردند التماس ڪردن که آقا ما رو ببرید. دیدند حمید یه گوشه نشسته و نگاه مےڪنه. ازش سوال کردند: مگه تو دوسٺــ ندارے برے به این عملیات؟ حمید خندید و گفت: شما برا اومدنــ التماسهاتونــ رو بڪنید، اونـے ڪ باید منو ببره خودش مـے بره. خود فرمانده اومد و گفت: حمید تو هم بلند شو بریمــ... بچهها میگنــ وقتـے وارد روستایـے ڪ ضد انقلابـــ بودند شدیمــ، حمید دستاش رو به سمتــ ما بلند ڪرد و گفتـــ: خداحافظ🥀
✔ ڪسـے اونــ لحظه نفهمید حمید چـے میگه اما وقتی شهید شد و وصیت نامهاش رو باز ڪردیمــ دیدیمــ دقیقا توے همونروز، ساعت و مڪانـے شهید شده ڪ تو وصیتنامهاش نوشته بود...
""خاطره اے از زندگـے شهید حمید محمودے'"
✔ راوی: حاج مهدی سلحشور
💠 @sajdeh63
شاهی که صحنش ملجأ درماندگان است
امسال اُمید آخر جا ماندگان شد...
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةًمُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ.
💠 @sajdeh63