نمیدونم

واقعا یه سری وقتا، هیچی هیچی نمیدونم

شایدم اونا تو این مسئله بیشتر شکست خوردن و برای همین بیشتر رو احساساتشون کنترل دارن رو حالشون ولی من آنقدر ضعیفم که با همین زخما دیگه توان جنگیدن ندارم..

میدونی بعضی اوقات فکر می کنم من همچی دارم واقعا همچی دارم. هم خانواده خوب هم همچی اما، اما من دلم نمیخواد بهترین هارو داشته باشم. میدونی چی می گم؟ وقتی تو به طعم قلیه ماهی مامانت عادت داری هزارتا قلیه ماهی بهتر از اونم که بخوری دلت همون طعم بد رو می خواد ، چون تو از اون لدت میبری. بعضی وقتا دلم می خواد سر اطرافیانم داد بزنم لازم نیست بهترین هارو برام فراهم کنیدددد فقط چیزی که دوست دارمو بهم بدید. همیم.

هر چند نمیشه گفت کامل شدن تو داری خودت رو میسازی و شاید در این بین فقط سکوت رخ داده

یه درختو تصور کن که نیاز به تقویت شون داره و تنش قطع شده. بعد کلی درد و رنج بلاخره رشد می کنه. و مقاوم میشه . اما بعد یدفعه بقیه شروع میکنن تنشو کندن و روش چیز میز کشیدن . هرچقدر اون تقویت میشه جای زخما بیشتر درد میگیره انگار انگار تمومی نداره!

میدونی درد من از همینجاست از اینجا که خورد میشم ولی بازم کاملا نابود نمیشم . ای کاش با خاک یکسان میشدم. من آسیب میبینم اما نابود نمیشم و درد میکشم و این درد تمومی نداره! اما هیچوقت به رهایی نمی رسم من هر دفعه زجر کش میشم و دوباره سرهم میشم و تکرار این فرآیند مضخرف

به همتون حق میدم لف بدید جدا دارم به این پی میبرم که چقدر چقدر مضخرف و بدرد نخور شدم

انگار تو یه استوانه گیر افتادم‌ از هر طرف که میرم بازم به یه جا میرسم

بیخیال ببین همین الان. باعث شدم توام تو فکر فرو بری و حالت تغییر کنه. من یه دوست مضخرفم که چنین کاریو با اطرافیانم میکنم. هیچکس اینو نمی‌فهمه نمی‌فهمه که چرا ساکت میمونم. نمی فهمه که چقدر خودمو تو درجه دوم گذاشتم که الان از درجه دوم اولویتم بودن خسته شدم

ثابت موندن چی؟

ساکو کاشکی می‌تونستم بغلت کنم فقط چون منم شبیه توعم..😔