فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 رهبر عزیزمون
🔹 خودم هم معتقدم نباید مقایسه کرد چون در حدی نیستن، اما چه کنیم که معاندین از همین روش ها دارن مخ جوونای ما رو شستشو میدن
#رابطه_ما_و_امام_زمان عج ۶
✦تفاوت فطرت گرایی و طبیعت گرایی در چیست؟
✦ در دنیای اُبهت های پوشالی و قهرمان های قلابی؛
انقلاب اسلامی ایران، آغاز داستانِ "انسانیت" است که بسمت حادثهای عجیب در حرکت است!
4_695743491741301238.mp3
4.15M
🥀🎼
بی تو ای صاحب الزّمان بیقرام هر زمان
يابن الحسن آقا بيا يابن الحسن آقا بيا🤲
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینب۰س۰
اَللّٰٰھُــمَ صَّــلْ علٰـےمُحَمَّــدِﷺ وَآل مُحَمَّــدﷺ وَ؏َجْــل فَرَجَهُــم🌹
╭┅┈┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈╼┅╮
𑁍@salahshouran313𑁍
╰┅╾┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈┈┅╯
#مسافر_بهشت ❤️
نام شهید «منصورستاری» سالهاست بر پیکر کوچه ها وخیابان های شهرهای کشور خودنمایی می کند. شهیدی که هنوز مدال های لیاقت و شجاعتش می درخشد ولی زندگی او و همسرش هیچ گاه بازگو نشد و این بار حمیده همسر شهید منصور ستاری از روزهای خوش زندگی با شهید می گوید.
در یک روز برفی انتهای ماه آذر، بزرگراه صدر و بعد چند کوچه و خیابان و یک مجتمع مسکونی که در طبقه دهم آن همسر یک شهید تنها زندگی می کند. استقبال گرم و محفل خودمانی و با صفا این تصور را در ما ایجاد کرد که انگار سالهاست این خانواده را می شناسیم. نامش «حمیده» است بانویی که وقتی وارد منزلش می شوی از دوران خوش زندگی سخن می گوید. آنقدر که می توانستی در میان گفته هایش میزان مهر به همسر و فرزندان را بسنجی! حمیده خانم هیچ وقت مصاحبه نکرده بود و همیشه از رسانه ها دور بوده و می گوید: می خواستم برای خودم و خانواده ام زندگی کنم. بدون حاشیه و گمنام...
من و شهید ستاری دختر دایی و پسر عمه هستیم. پدرم نظامی بود و در ارتش خدمت می کرد. یادم هست آن زمان ساکن مشهد بودیم و به دلیل شغل پدر مجبورمی شدیم به جاهای مختلف سفر کنیم. حمیده در میان گفته هایش شهید ستاری را «تیمسار» خطاب می کرد و می گفت: برای ما معلم ها خیلی مهم بود که همسرمان یک نظامی باشد. بعد در مورد ارتباط بیشتر با شهید ستاری قبل از ازدواج گفت: من و تیمسار ستاری تا لحظه دبیرستان کمتر همدیگر را می دیدیم چون رفت و آمد زیادی نداشتیم.
بعد از اینکه پدر به تهران منتقل شد بعد از چند سال همدیگر را دیدیم، آن موقع شهید ستاری تازه می خواستند وارد دانشکده افسری شوند. البته ناگفته نماند که در آن روزها قصد ازدواج نداشتیم و بحثی هم مطرح نشده بود. شاید دلیلش هم این بود که من 3 سال از منصور بزرگتر بودم و این وصلت به فکر من و دیگران خطور نمی کرد. من دارای 10 خواهر و برادر و منصور دارای 4 خواهر و برادر بود؛ ولی من و منصور دو آدم شاخصی بودیم که با یکدیگر ازدواج کردیم یعنی متوجه شدیم از نظر روحی، روانی و فکری می توانیم در کنار هم زندگی کنیم.
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@salahshouran313 📚🖌
᯽────❁────᯽
#مسافر_بهشت ❤️
آیتﷲ محمدعلی گرامی
در تابستان ۱۳۴۰ یکی از دوستان، ما را به مشهد دعوت کرد. آن ایام صحبت ازدواج بنده بود و ما متحیّر بودیم، مترصد بودیم که چه کار کنیم، یعنی من بیشتر وحشت داشتم که نکند خانوادهٔ ما از نظر فکری خیلی با آنها هماهنگ نباشد و یک وقت مشکلاتی پیش بیاید. در مشهد به امام هشتم(ع) عرض کردم موردی میخواهم که به درس و بحثم لطمهای نخورد. از حرم بیرون آمدیم. آقای خسروشاهی که بعد از انقلاب هم مدتی سفیر ایران در واتیکان بود مرا برای ناهار دعوت کرد. نمیدانم به چه مناسبت سر میز ناهار صحبت از ازدواج شد و در این بین کسی به من گفت: شما نمیخواهید ازدواج کنید؟ من گفتم: اگر موردی باشد، چرا که نه! یکی از آقایان پیشنهاد کردند که در خانوادهٔ ما موردی اینچنین هست و ما هم استقبال کردیم و خانواده را به تهران فرستادیم. سپس، مرحوم آقای اراکی برایم استخاره کرد، خودم هم استخاره کردم که این جمله در آن استخاره بود، والذی أنزل إلیک من ربک الحق…
آیتﷲ احمدی میانجی
به فکر ازدواج افتادم. به حرم مطهر حضرت معصومه(س) رفتم و از حضرت تقاضا کردم ازدواج که میکنم، همسرم مانع ادامه تحصیل من نباشد. منافاتی نداشته باشد. علمای درجه اول یا بعضی از تجار به خاطر پدرم حاضر بودند با ما وصلت کنند. اما پدرم سراغ خانه خاله من رفت. میانه که درس میخواندم، در خانه خالهام بودم. شوهر خالهام کاسب جزئی بود. دختر ایشان را به دور از هر گونه تشریفاتی برای من خواستگاری کرد. موافقت شد. آن زمان تلفن نبود. نامه جالبی به من رسید که بیا همسرت را ببر. عقد را هم علما غیاباً خوانده بودند. اواخر ذی حجه به ده رفتم. دو سه روز به محرم بود که خانم مرا آوردند. بعد با هم به قم آمدیم. در قم ۵۰ سال زندگی کردیم. این سالها را الحمدلله با خوشی گذراندیم. از الطاف الهی این که ما در قم کسی را نداشتیم. نه پدری نه مادری نه فامیلی نه پشتیبانی نه پناهگاهی. تمام مرارتها و خوشیها را دو تایی پا به پای هم رد کردیم. زمانی که قصد داشتم با همسرم به قم بیایم، از بی بی حضرت معصومه(س) خواهش کردم که برایم خانه مناسبی مهیا شود. خانهای را که دو اتاق داشت، اجاره کردم. انصافاً صاحبخانه مرد خوبی بود، همسر خوبی هم داشت. شش سال آنجا نشستم. یک سال خانم صاحبخانه به همسرم گفته بود همه چیز گران شده است، آقا ماهیانه دوازده تومن را بدهید. من دوازده تومان دادم. سال بعد حرفش را پس گرفت و گفت: ماهیانه همان ده تومان را بدهید. همسایههای نجیب و با محبتی بودند. بعد از آنجا آمدیم و خانه دیگری اجاره کردیم. نه سال هم آنجا بودیم. آنها هم آدمهای خیلی خوبی بودند. انگار نه انگار که ما اجارهنشین هستیم و آنها صاحبخانه. خیلی برادرانه زندگی میکردیم. حضرت معصومه(س) خواهش مرا رد نکرد.
᯽────❁────᯽
@salahshouran313📚🖌
᯽────❁────᯽
✍آیت الله وحید خراسانی : هر کس هر روز سوره یس بخواند و ثواب آن را به حضرت زهرا(س) هدیه کند و همچنین دعای عهد و ثواب آن را به مادر امام زمان هدیه کند، سورة واقعه هم خوانده و ثوابش را به أمیرالمؤمنین (ع) هدیه کند ؛ چه بخواهد و چه نخواهد عاقبت بخیر می شود . نخواهد هم به زور می شود
آیت الله وحید خراسانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💞 ثواب عظیم آشناکردن مردم با امام زمانشان
💚امام سجاد علیهالسلام فرمودند:
خداوند به سوی موسی علیهالسلام وحی فرستاد:
🌸«ای موسی! اگر به سویم بندهٔ فراری مرا برگردانی، یا گمراهی را به سوی من بر گردانی، بهتر است برای تو از عبادت صد سال که روزهایش را روزه بداری و شب هایش نماز به پا داری. موسی گفت:
پروردگارا! بنده گریخته کیست؟
فرمود: معصیت کاری که از فرمان ما تجاوز کرده.
گفت: کیست آن گم شونده از در خانهٔ تو؟ فرمود: نادانی که امام زمانش را نشناسد ، در حالی که تو او را برایش معرفی میکنی و میشناسانی »
📗بحارالأنوار، ج ۲، ص ۴
📗مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۱۹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍ آیتالله بهجت (ره) :
دعای تعجیل فرج دوای دردهای ماست، در روایت است که: در آخرالزمان همه هلاک میشوند، «إِلا مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ؛ مگر کسانی که برای [تعجیل] فرج دعا کنند».
📚 در محضر بهجت، ج١، ص٣۶٣
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوش آن ساعتی که زمان دیدار فرا می رسد😭