eitaa logo
شاید این جمعه بیاید
83 دنبال‌کننده
8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
154 فایل
ادمین کانال: fars130@
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 وصيتنامه شهيد ياور احساني به پدر و مادرم بگویید در رثای من گریه و بی تابی نکنند چند جمله از وصیت های شهید: به پدر و مادرم بگویید در رثای من گریه و بی تابی نکنند، چرا که من در راه مولایم امام حسین (ع) کشته شدم و این آرزوی ابدی من بود که بتوانم مورد رضایت پدر و مادرم باشم. درباره شهید شهید یاور احسانی فرزند : رمضان نام مادر : آقا بیگم مظهری تولد 01/06/1340 نیر شغل: سر آشپز شهادت : 1361 مزار: گلزار شهدای نیر شهید یاور احسانی اولین شهید نیر در اول شهریور 1340 از پدری غیور و متدین به نام رمضان و مادری نجیب و نورانی به نام آقا بیگم مظهری به دنیا آمد. چهارمین فرزند خانواده بود و پدر به امید و چشم یاری که از بزرگ سالی وی داشت ، یاورش نامید تا عصای دست پیری او و گرمی پشت برادرش هوشنگ باشد. در سایه دعای خیر والدین ، جوانی مذهبی و اهل نماز و روزه به دنیا آمده بود و از ادب و نزاکت و تربیت صحیحی برخوردار بود. هنوز مشغول کار در هتل بود که درخت انقلاب به بار نشست و همزمان هنگام سربازی او نیز غرا رسید. بلافاصله به زادپاهش برگشت تا اعزام شود. روز شانزدهم مهر ماه سال 59 در میان جمع خانواده از زیر قرآن رد شد. بعد از گذراندن دوران آموزشی عازم مناطق جنگی غرب و جنوب کشور شد .و از آن پس زمستان های سرد و تابستان های گرم ، خاطرات تلخ و شیرین را هر چهل و پنج روز که برای مرخصی می آمد ، برای همه تعریف می کرد. ضبط صوت کوچکی خریده بود و به خاطر علاقه ای که به نوحه داشت ، درون سنگر به نوحه گوش می داد. گاه از طعم شیرین پیروزی ها قصه می گفت و گاه از تلخی شکست. گاهی که خانواده از رفتنش دلگیر و ناراحت می شدند ، می گفت : آیا دوست دارید دشمن تا شهر ما بیاید؟ به خاطر شرکت در عملیات آزاد سازی بستان هفتاد روز بود که به مرخصی نیامده بود و در شهر شایع شده بود که به شهادت رسیده است. وقتی با مژده آزادسازی بستان آمد، با خوشحالی گفت: در این عملیات پیروز شدیم ، بستان با کمترین تلفات (حدود 300 نفر) آزاد شد. اما از دشمن صدها نفر کشته و اسیر کردیم. این بار برای آزاد سازی خرمشهر می رویم شاید برنگردم. پنج ماه از دوران سربازی این یل آذری باقی مانده بود که در عملیات بیت المقدس در جاده خرمشهر – آبادان سر خود را اهدای حضرت دوست کرد ، که رسمشان سربازی بود و عشق بازی . ترکشی به سر او اصابت کرد. دو روز در بیمارستان بود و آن گاه ... مزار پاکش در گلزار شهدای نیر میعادگاه عاشقان دلسوخته و رفیقان از قافله مانده است، و در هر شب جمعه نیز یاد او گرامی داشته می شود. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. ᯽────❁────᯽ ‏‪‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖌@salahshouran313 ᯽────❁────᯽
❤️ زندگی حامد جوانی اما افسانه نیست، قصه نیست؛ عین حقیقت است. همه آنهایی که حامد را می‌شناسند، شهادت می‌دهند به قهرمان بودنش، به قهرمان رفتنش... بگذار ماجرای رفتنش را اینطور برایت بگویم: «یک روزِ گرم اردیبهشتی، 1400 کیلومتر آن طرفتر از خاک کشورمان ، یک جوان رعنای ایرانی بود و ده‌ها نیروی تکفیری، یک جوان رعنای ایرانی بود و ده‌ها داعشی تا دندان مسلح که از چهار طرف محاصره‌اش کردند و ناغافل به سمتش آتش گشودند...آتش باران تکفیری‌ها که تمام شد، باز هم این جوان ایرانی بود، همانجای قبلی، روی خاک لاذقیه...اما بدون دست، بدون چشم... با یک تن پر از ترکش... اسم این جوان حامد بود ؛‌ حامد جوانی» اینجا زیر سقف یکی از خانه‌های کوی بنفشه در شهرک نور تبریز، یاد و خاطره یکی از قهرمان‌های کشورمان برای همیشه زنده‌ است؛ قهرمان گزارش ما، دوسال است که نیست، اما خانه هنوز بوی او را می دهد، هر طرف را که نگاه می‌کنیم رد و نشان او را می‌بینیم. عکس‌هایش همه جا قاب شده‌اند و نشسته‌اند روی تن دیوار، از وقتی کم سن‌وسال‌تر بود تا همان روزهای قبل از شهادتش که شده بود یک جوان رعنای بلند قامت که مادر هی قربان صدقه اش برود و بگوید:« باشیوا دولانیم بالام» عکس‌های روی دیوار، نگاه‌ها را می‌دزدند از همان لحظه ورود.... غریبه باشی یا آشنا، ناخودآگاه چشم در چشم می‌شوی با حامدی که از دو سال و شانزده روز پیش شده یک قاب عکس روی دیوار این خانه. برای اهالی این خانه اما حامد زنده است، درست مثل همان روزها که در همین حیاط می‌دوید و شیطنت می‌کرد. همان روزها که کنج همین اتاق می‌نشست و درس می‌خواند، همان روزهایی که برای اعزام به سوریه لحظه‌شماری می‌کرد. اینجا حتی عقربه‌های ساعت هم با یاد حامد جلو می‌روند و هرکسی ، هر وقت نگاه بیندازد به ساعت ، اول چشمش به عکس جوان رعنای خانه می‌افتد، بعد عقربه‌هایی که از وقتی حامد رفته انگار کندتر از همیشه حرکت‌می کنند. این را جعفر جوانی می‌گوید؛ پدر 53 ساله حامد. پدری که از دار دنیا ، دو پسر داشته و حالا یکی از آنها شهید شده ؛ همان پسر کوچکتری که دلشان را گره زده بودند به لبخندهایش ، گریه‌هایش، بیقراری‌هایش. همان ته‌تغاری خانه که هیچ‌کس تاب دیدن یک لحظه دردکشیدنش را نداشت. همان که حالا نیست، جایش اینجا خالی است و داغش کهنه نمی‌شود. رفتنش اما - چطور رفتنش- افتخار اهالی این خانه است:«ما از همان اول ، همان روزی که حامد آمد و گفت می‌خواهم بروم سوریه ، به او و شجاعتش و ایمانش افتخار کردیم.» همان اول برای این خانواده می‌شود، پاییز 93 ... یکی از همان روزهای پاییزی و سرد تبریز، که حامد سراسیمه آمد خانه و با ذوق و شوق گفت که یک خبر خوب برای شما دارم. خبر خوب؟! همه اهل خانه نشستند و سراپاگوش شدند تا حامد برایشان بگوید که چه چیزی اینقدر خوشحالش کرده و حامد لب باز کرد و گفت:« یادتان است که من همیشه می گفتم ای کاش 1400 سال پیش به دنیا می آمدم تا بتوانم در رکاب اباعبدالله(ع) بجنگم و از خاندانش دفاع کنم؟ حالا این فرصت برایم پیش آمده ، می‌خواهم بروم سوریه و از خواهر اباعبدالله (ع) دفاع کنم.» ᯽────❁────᯽ @salahshouran313‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 آداب شب و روز عيد فطر 1 - عبادت در شب عيد فطر بسيار مهم است . از امام سجاد (عليه السلام ) روايت شده است كه به فرزندانش در مورد اين شب سفارش كرده و مى فرمودند: ((اين شب كمتر از آن شب نيست .)) منظور حضرت (عليه السلام )، شب قدر بود. 2 - مهمترين كارها در اين شب ، بعد از جستجوى ماه و ديدن آن ، خواندن دعايى است كه هنگام ديدن ماه خوانده مى شود و در صحيفه سجاديه نيز آمده است ، همچنين سلام و تضرع كامل به نگهبان شبش كه از معصومين (عليهم السلام ) است و توسل جستن به آنان جهت جديت ايشان در اصلاح اعمال او در اين ماه از اعمال اين ماه به شمار مى رود. 3 - غسل كردن به هنگام غروب روز آخر ماه رمضان مستحب است . 4 - مستحب است كه بعد از نوافل مغرب ، در حالى كه دست هاى خود را بلند كرده است ، بگويد: يا ذالمن و الطول ، يا مصطفى محمد و ناصره ، صل على محمد و آل محمد و اغفرلى كل ذنب احصيته و هو عندك فى كتاب مبين . آنگاه سجده كرده و صد بار در سجده بگويد: ((اتوب الى اللّه )) سپس ‍ حاجت خود را طلب كند. 5 - بعد از نماز مغرب ، عشاء، صبح و عيد، اين تكبير را بگويد: الله اكبر لا اله الااللّه و اللّه اكبر و لله الحمد اللّه اكبر و الحمد لله على ما هدانا. بهتر است اين تكبير را در پى اين نمازها، ترك نكند. 6 - مستحب است بعد از نماز مغرب و عشا، دو ركعت به جا آورده در ركعت اول بعد از سوره فاتحه ، صد بار سوره اخلاص و در ركعت دوم بعد از سوره فاتحه ، يك بار سوره اخلاص را بخواند. آنگاه قنوت خوانده و به ركوع رفته سجده كند و سلام بدهد. آنگاه سجده كرده و در سجده صد بار بگويد:((اتوب الى اللّه )). 7 - از مهمترين اعمال در اين شب ، زيارت امام حسين (عليه السلام ) است . 8 - از مهمترين كارها، به پايان بردن اين شب با تسليم اعمال به نگهبان شب است. 9 - روز عيد فطر، روزى است كه هر كس به تناسب اعمالش در ماه رمضان ، پاداش مى گيرد. در حديثى امام حسن (عليه السلام ) مى فرمايد: ((...به خدا سوگند اگر پرده ها فرو افتد، نيكوكار مى انديشد كه چرا بيشتر عمل نيك انجام ندادم و بدكار مى گويد چرا بد كردم ! و از شانه كردن مو و صاف كردن لباس خود باز مى ماندند.)) از كارهاى مهم در روز عيد فطر، توسل به حامى و نگهبان آن روز و شفيع قرار دادن او در اول آن و مبالغه در آن به اندازه بزرگى اين روز است . 10 - مستحب است كه در روز عيد فطر، غسل كند و سزاوار است غسل خود را با ((بسم اللّه )) شروع كرده و بعد از انجام آن ، بگويد: اللهم اجعله كفارة لذنوبى و طهر دينى و اذهب عنى الدرن (خدايا! اين را كفاره گناهانم قرار ده ، دينم را پاك گردان و پليديها را در من از بين ببر). 11 - از اعمال اين روز خواندن دعاى ندبه و اندوه به خاطر غيبت امام زمان (عج ) و دعا براى فرج او مى باشد. 12 - از اعمال اين روز، نماز عيد فطر است . سزاوار است كه قبل از خروج از منزل ، به نيت انجام دستور خداوند با يك يا چند دانه خرما افطار نموده و دعايى را كه در اين مورد رسيده است ، بخواند و هنگام برپايى نماز عيد به صورت جماعت ، مصيبت غيبت امام زمان (عج ) را به ياد آورد و به ياد داشته باشد كه امامت نماز عيد از حقوق مخصوص امام زمان (عج ) مى باشد. همچنين سزاوار است كه به نيت قرار گرفتن در سايه عنايت خدا، در فضاى بدون سقف ، نماز خوانده و بر خاك بنشيند با روح توجه در نماز، كامل شود. 13 - مستحب است كه روز عيد فطر را با توسل به نگهبان روز، كه از معصومين (عليهم السلام ) مى باشد، به پايان ببرد. - ماه شوال نيز آدابى دارد مثل روزه گرفتن در روزهاى چهارشنبه و پنج شنبه و آداب ديگرى كه در مفاتيح الاجنان و المراقبات ذكر شده است . از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است : ((شوال ناميده شد؛ زيرا گناهان مؤ منين در آن از بين مى رود)) ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @salahshouran313📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ واکنش اهالی خانه بعد از شنیدن این جمله‌ها چه بود؟ جواب را از زبان پدر حامد بشنوید:« به پسرم افتخار کردم، آرزوی هر خانواده شیعه و مسلمانی است که بتواند از دین اسلام و خاندان اهل بیت دفاع کند، پسر من هم هدفی جز این نداشت، چرا رضایت نداشته باشم؟!» برای اعزام دوباره بیتاب بود رضایت خانواده حامد جوانی، بهمن ماه 93 ، برای اولین بار او را راهی سوریه کرد و این شد اولین ماموریت خارج از کشور حامد:« با حامد زیاد در ارتباط نبودیم، چون تماس یک طرفه بود ، گهگاهی خودش زنگ می‌زد.» این را پدر حامد می گوید و حمیده پادبان ، مادر حامد دنباله حرفش را می‌گیرد و می‌گوید:« ما شماره‌ تماسی از حامد نداشتیم، خودش هر ده روز یک بار زنگ می‌زد حالمان را می‌پرسید. می‌گفت حالم خوب است، نگران نباشید، ما هم نمی‌دانستیم دقیقا آنجا چه کار می‌کند فقط می‌دانستیم که از حرمین دفاع می‌کند و به او افتخار می‌کردیم.» در خلال همان تلفن‌های گاه و بیگاه اما پدر حامد یادش می‌آید که یک بار وقتی این طرف تلفن، اهالی خانه دلتنگی‌هایشان را دریف کرده بودند و شرح این دلتنگی را امواج به سوریه رسانده بودند، حامد در جواب گفته بود :« من اینجا حس خیلی خوبی دارم؛ انگار که تازه به دنیا آمده باشم. من از وقتی اینجا رسیدم خودم را شناخته‌ام ، از خدا می‌خواهم که این جهاد را از من قبول کند؛ شما هم دعا کنید.» خواستِ ته تغاری خانه را مگر می‌شد نشنیده گرفت و پشت گوش انداخت؛ همین شد که پدر و مادر سر نمازهای شان دعا کردند که خدا جهاد حامد را قبول کند... این اما حکایت ماموریت اول بود؛ ماموریتی که در آخرین روزهای اسفند با برگشتن حامد به ایران تمام شد؛ پدر حامد هنوز آن روزها را خوب به خاطر دارد:« حامد 25 اسفند 93 به خانه برگشت و نوروز 94 را پیش ما بود. ما از برگشتنش خیلی خوشحال شدیم چون از قبل قرار گذاشته بودیم که ششم فروردین مراسم عقد حامد را برگزار کنیم و استرس داشتیم که نکند حامد به مراسم نرسد...» اما حامدی که برگشته بود دیگر آن حامد قبلی نبود؛« حامد خیلی بیتاب بود؛ اصلا نمی‌توانست اینجا دوام بیاورد، مدام می‌گفت باید بروم و درست فردای روز بازگشتش هم من را کنار کشید و گفت : بابا من ازدواج نمی‌کنم. شرایطش را ندارم. گفتم حامد ما با خانواده دختر صحبت کردیم ، قرار گذاشتیم، حالا چطور بهم بزنیم؟ گفت: من می‌دانم که این بار که بروم سوریه ، شهید می‌شوم ؛ دیگر برنمی‌گردم. به خاطر همین نمی‌خواهم ازدواج کنم، من مدت زیادی زنده نیستم. » بیتابی حامد را مادر، یک جور دیگر برای ما به تصویر می‌کشد:« می‌گفت مامان دعا کن من را زودتر صدا بزنند برای اعزام...بعد که اعزامش چند روز دیر شده بود می‌گفت پس چرا من را صدا نمی‌کنند ؟ نکند دعا نکرده باشی؟... ساکش را آماده بسته بود و گذاشته بود کنار در ، تا هروقت زنگ زدند سریع ساک را بردارد و برود.» ᯽────❁────᯽ @salahshouran313‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوتین رییس جمهور روسیه چی گفته که آقای ولایتی ناراحت شده برسه به گوش همه ی در خواب مانده ها @salahshouran313
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
احسان به والدين.MP3
30.95M
حجت الاسلام والمسلمين علي صالح غفاري موضوع:احسان به والدين جلسه 699 https://eitaa.com/eslam20
🇮🇷 📝 پول‌پاشی و خبرسازی‌های مستمر علیه وزارت صمت! 🍃🌹🍃 🔻در روزهای گذشته بیش از صد خبر علیه وزارت صمت در فضای مجازی منتشر و به صورت گسترده‌ای فراگیر شده است. 🔸تعداد این اخبار و نوع پوشش کانال‌های زنجیره‌ای به نحوی است که خبر از یک پول‌پاشی بزرگ علیه این وزارت‌خانه می‌دهد. 🔹همچنین در کمال تعجب برخی قرارگاه‌ها که با اهداف دیگری تاسیس و تغذیه شده، با دادن پیشنهادات مالی به فعالان فضای مجازی، خواستار حمله به وزیر صمت شده‌اند! 🔺اما سوال اصلی اینجاست که مافیای مربوطه چه ضربه‌ای از وزارت صمت خورده‌ است که اینگونه علیه این وزارت‌خانه پول‌پاشی می‌کند! 🆔 http://eitaa.com/meyarpb 🆔 http://rubika.ir/meyar_pb