🍃🍃🍃🍃🌸🍃
《#حیفا-》
🔵 سند L
▪️از مرحله توحید وارد مرحله خلافت شدیم... به صلاح دید حفصه، هیچ توجه خاصی به نبوت نشد... اما هر سه نفر آنها هر روز حداقل به مدت 12 ساعت به حفظ قرآن و مرور و تثبیت محفوظاتشان می پردازند... حفصه هم پا به پای آنها به حفظ قرآن مشغول است... و بلکه بهتر است بگویم که آنها پا به پای حفصه در حال حفظ قرآن هستند...
▫️حفصه از سوره برائت برای حفظ قرآن شروع کرد... میگفت که: «سوره برائت، جهادی ترین سوره قرآن است که حجت را بر همه منافقان تمام کرده است! ... آنها حداقل روزی دو بار سوره برائت را به دقت می خوانند و برای همدیگر شرح و تفسیر میدهند...»
▪️نمی دانم حفصه چقدر سوره برائت را خوانده و تفسیرش را مسلط است که مدام می گوید: «روحیه خشونت و صلابت در یک مجاهد باید در حدّ سوره برائت باشد... باید از همه منافقان برائت جست و فقط یک چیز بین ما و منافقان حکم کند. و آن یک چیز هم چیزی نیست جز: شمشیر!»
▪️میگفت: «شرایط امروز مسلمانان به گونه ای است که اگر دست من بود میگفتم که قرآن های چاپ امروز، به جز آیات جهاد و جنگ با منافقان، آیات دیگری نباید داشته باشد... اگر دستم به این کار برسد، حتما آیات غیر جهاد را حذف میکنم تا مردم فقط به جهاد فکر کنند... ما چطور داریم زندگی میکنیم در حالی که هیچ خلیفه ای نداریم و سایه هیچ خلیفه ای بر سر ما نیست؟!»
▫️ابومحمد پرسید: «حفصه! به نظرت جهاد با چه کسانی؟ من وقتی در افغانستان بودم، وقتی آمریکایی ها و ارتش ناتو را میدیدم، چندشم میشد و احساس کینه به آنها داشتم اما از اینکه مردم آنها را اطاعت میکنند بسیار آزرده میشدم... الان هم همین احساس را دارم... منظور تو از جنگ و جهاد، در مقابل آمریکاست؟!»
▪️حفصه گفت: «آمریکا هم می تواند باشد اما ما دشمنی خطرناک تر از آمریکا داریم. نظر تو چیست ابوبکر؟!»
▫️ابوبکر که به دیوار پشت سرش تکیه داده بود و به گوشه ای از سلولش زل زده بود، حرفهای جالب توجهی زد که بخشی از صحبت هایش این بود: «آمریکا کاری به ما ندارد و اگر پایش را به دست خودمان در خانه خودمان باز نکنیم او مثل سگ هار، پشت درب خانه می ماند... این بدبختی را ما در افغانستان تجربه کردیم... تجربه تلخی بود... الان هم در عراق در حال تکرار تجربه تلخ قبلیمان هستیم...
🔺من فکر میکنم دشمنی ما با صلیبی ها(مسیحیان و غربی ها) از جنس آتشی است که فقط باید در وقت زمستان روشن کرد وگرنه هزینه دود و هیزمش را از ما خواهند گرفت‼️‼️ آنها به وقت دشمنی، دشمنان خوب، و به وقت دوستی، دوستان منفعت طلبی هستند... من چندان هم از آمریکا بدم نمی آید... حرف من فقط یک چیز است... و آن هم اینکه: نباید احساس کند که می تواند در ما نفوذ کند وگرنه به جای دوشیدن شیر، پستان گاو را هم از جا کنده و با خود خواهد برد!!»
🔹حفصه و ابو محمد که از این جملات ابوبکر، متعجب شده و لذت برده بودند به هم نگاه میکردند... ابوبکر ادامه داد و گفت: «من از آمریکا نه میترسم و نه دلهره ای دارم... چرا که بهترین سالهای عمرم را یا در زندان آنها بودم یا در دوره های نوچه های آنها شرکت داشته ام... بزرگترین ترس من، تفکر الحادی است که به جان اذهان مسلمانان مخصوصا اهل سنت افتاده است!!»
🔹ابومحمد گفت: چطور؟
🔺ابوبکر ادامه داد: «اهل سنت ما که اهل سنت نیست... اهل سنتی که هم به زیارت قبور میرود و هم بر محمد و آل محمد درود بفرستند و هم به دور کعبه طواف کند و هم نذر کند و هم استغاثه باران بخواند و.... که دیگر اهل سنت نیست!! به قول شیخنا ابن تیمیه؛ اهل سنت واقعی نیستند مگر آنکه این تفکرات را رها کرده و به اصل اسلام برگردد!!»
⚫️ حفصه نفس عمیقی کشید و پس از لحظه ای سکوت در آن جمع، لب به سخن گشود و گفت: «من با ابوبکر کاملا موافقم... از این همه درایت و صحبت های سطح بالایی که زد راضی هستم و قبول دارم... اما به نظر من، اهل سنت الان، در شناسنامه اهل سنت هستند... آنها به اسم، اهل سنت، و به رسم، شیعیانی هستند که فقط بعضی کارهایشان با شیعیان دیگر متفاوت است!!! مشکل اول ما با اسلام امروز، مشکل دوم ما با اهل سنت، و ام المصائب ما کسانی نیستند مگر: شیعیان!!»
ادامه دارد...
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"@salahshouran313»🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
《#حیفا-》
🔵 [تنها چیزی که منو سردرگم کرده بود، کشف شیوه کار و روش کسب اخبار و اطلاعات درباره کار حفصه در الانبار و خانه ابومحمد بود. باید جالب باشه که چه اتفاقاتی در الانبار و خانه ابومحمد گذشته... به دکتر عزیز آل طاها سپردم که اسناد و مدارک موجود از بچه های عراق را بازخوانی و بررسی مجدد کند... این کار حدودا 2 روز کار میبرد اما دکتر در حدود کمتر از 30 دقیقه اطلاعات جالبی درآورد که در قسمت بعد، مهمون سفره دکتر خواهیم شد... اما نحوه چگونگی درمیان گذاشتن با ابوبکر و ابو محمد برای رفتن از ابوغریب و روش خارج کردن آنها از ابوغریب را از زبان اسناد یعکوف بشنوید]
⚫️ سند 246 : «محرمانه»
تاریخ: محفوظ
از: اداره متساوا-بخش ضد تروریسم
به: مامور یعکوف
🔸قرار هم نيست كه براي هميشه در ابوغريب بماند... حرکتش درست است... تو فقط مواظب ابوبکر یا همان دکتر ابراهیم باش... هسته های بومی را فعال کن که حرکات او را از نزدیک رصد کنند... حفصه را به خدا بسپار و برایش فقط دعا کن... حتی DDA ی موجود در دندانش هم برندار و بگذار همه چیز، آن جوری پیش برود که حفصه می خواهد... امضاء
🔴 سند O
🔹مطابق اوامر شما پیش خواهد رفت. وقتی میگویید فقط برایش دعا کن، احساس میکنم نتوانسته ام حساسیت شرایط موجود در ابوغریب و حرکات و برنامه های خاص حفصه را درست گزارش کنم...
▪️امشب قرار بود که حفصه پس از افطار و نماز مغرب، مسئله آزادی موقت را با آنها در میان بگذارد... وقتی نماز تمام شد، حفصه رو به طرف آنها کرد و گفت: «تقبّل الله... خدا از شما قبول کند و مرا هم در کنار شما سعادتمند نماید... درباره موضوعی باید با شما سخن بگویم... شما باید به سوی مردم قوم خویش بروید... مانند یوسف پیامبر، از این کنج زندان به سوی مردم خویش بروید و آثار و نشانه های ایمان و توحید را در میان مردمتان بجویید...
🔸عصر که برای دقایقی خوابیدم، پیامبر را در خواب دیدم که در کنار ابوبکر نشسته بود اما چیزی نمیگفت و صحبتی نمیکرد... این بدین معناست که تو، ای ابابکر، زبان پیامبر خواهی شد... شاید هم باشی اما ظهور و بروز نکرده باشد... امشب به فضل الهی، شرایطی پیش خواهد آمد که به دور از چشمان همه، از ابوغریب خارج خواهیم شد...همانگونه که حضرت نوح، از جلوی چشمان دشمنانش عبور کرد اما آنها او را ندیدند...»😳🤔
🔅ابوبکر ساکت بود و به سجده رفت... سجده نسبتا طولانی کرد... ابومحمد پرسید: حفصه! تو چکار خواهی کرد؟
⭕️ حفصه گفت: سرنوشت من کنج زندان است... مگر اینکه شما برنامه یا دستور خاصی برای من داشته باشید که در اون صورت تکلیفم فرق میکند!
❌ ابومحمد گفت: تو هم با ما بیا... اراده من این است که تو با ما باشی.
🔸حفصه گفت: من تابع اراده شما هستم. حرفی نیست. نظر ابوبکر چیست؟
👈 دقایقی گذشت تا ابوبکر سر از سجده بلند کرد و نفس عمیقی کشید و گفت: «امشب خواهیم رفت... اما فکر نکنم چندان طول بکشد و پس از مدتی به حبس برمیگردیم‼️‼️ من حاضرم... چنانچه ابومحمد هم همیشه پا به کار است و موافق است... درست است... حفصه هم باید باشد... اما پیش ابومحمد باشد بهتر است... فقط یک سوال دارم... حفصه از تو انتظار دارم که قداستت را در ذهن من حفظ کنی و با صداقت همیشگیت به من جواب دهی‼️»😳
😳حفصه اندکی جا به جا شد و با چشمانی گرد و متعجب گفت: بپرس‼️
ابوبکر گفت: تو با «میتار» نسبتی داری❓‼️
😳حفصه که انگار غافلگیر شده بود، پرسید: میتار کیست؟ چطور؟
🔸ابوبکر گفت: اینطور برخورد نکن حفصه... مرا بازی نده... میتار همان عزیزدلم است که مانند نگینی در کویر افغانستان میدرخشد و گرمای بدنش با گرمای بدن تو... رنگ مو و چشمانش مانند رنگ مو و چشمان تو...... [از نقل ادامه این مطلب معذوریم]🙈
🙈حفصه سکوتش کمی طولانی شد و جواب داد: میتار، خواهر ارشد ما و باهوش ترین و خوشکلترین زن طایفه ماست که فقط درباره او باید گفت: ماشاءالله لا حول ولا قوه الا بالله... حالا چطور یاد او افتادی؟!
🔸ابوبکر گفت: فقط این مطلب را متذکر شدم که بگویم میدانم که هستی و چه کاره ای؟ با تو و کار تو مشکلی ندارم... اما کاری کن که مجبور نشوی از پیش ما بروی...
➖✴️ ناگهان صدای مهیبی آمد که لرزش و ارتعاشاتش مانیتورها را از کار انداخت...
ادامه دارد...
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"«@salahshouran313🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
《#حیفا》
Ⓜ️ سند 239 : «محرمانه»
تاریخ: محفوظ
از: اداره متساوا-بخش ضد تروریسم
به: مامور یعکوف
سریعا به وضعیت پزشکی و سلامتی حفصه رسیدگی شود... اگر لازم شد، اخبار مراحل درمان و سلامتیش را لحظه ای و با تماس تلفنی به سازمان گزارش دهید... امیدوارم مشکل جدی پیش نیاید اما کلا از دو حالت خارج نیست: یا زنده می ماند یا میمیرد... اگر زنده ماند، در صورت تایید سلامت جسمی و روانی او توسط کارشناسان گروه، به فعالیتش ادامه خواهد داد... اما اگر زنده نماند، سریعا جنازه او را به تل آویو منتقل کنید... چرا که جنازه اش بدون احتساب وسایل و هورمون سازها، حداقل 180 ملیون دلار ارزش دارد...
🈂 ضمن آنکه اگر زنده نماند، ابوبکر و ابومحمد هم نباید زنده بمانند... چرا که آنها پروژه فکری حفصه بودند و هیچکس دیگری به مهارت حفصه نمی تواند آنها را تربیت کند به جز میتار ... که البته میتار هم درگیر پروژه افغانستان است... اگر لازم شد، پروژه حذف ابوبکر و ابو محمد را۸ به روش TTR (مرگ بدون جنازه) اجرا کنید... امضاء
✳️ سند i
وضعیت روحی ابوبکر و ابومحمد بسیار بد گزارش می شود... کل 24 ساعت گذشته را رو به قبله نشسته اند و فقط گریه میکنند و برای شفای حفصه دعا میکنند... حتی از دیشب اصلا غذا نخورده اند و جیره غذایی آنها دست نخورده باقی مانده است... فکر نمیکنم حتی اگر پدر و مادرشان را جلوی آنها به قتل برسانیم، به اندازه غم و غصه مریضی حفصه آنها را آزار دهد‼️‼️‼️
شنیدم که ابو محمد به ابوبکر میگفت: «دکتر! تصور کن که قرار باشه بعد از فراق میتار، فراق حفصه را هم تحمل کنیم! منج خیلی نگران وضعیت سلامتی او هستم... دکتر! بنظرت الله دعای ما را درباره سلامت حفصه مستجاب میکند؟ من دیشب احساس کردم که با افتادن حفصه بر روی زمین، همه بنیادهای ایدئولوژیم به زمین خورد و جلوی چشمم دست و پا زد‼️»
😳 ابوبکر البغدادی گفت: «شنیدم که عایشه ام المومنین نقل کرده است که برای شفای بیمار، سوره حمد را باید خواند... در روایتی دیگر آمده که نباید دست از دعا برداشت... حتی باید نذر کرد که خدا این بانوی مومن خودش را شفا بده تا بتونه بیشتر در زندگیش خدمت کنه... ایمان و جاذبه ای که در حفصه هست، در کسی تا حالا ندیدم... حتی وقتی تمکینمان میکند و آرام میشویم، وجودش تشنه ترمان میکند...»
😳 تا الان ندیده و نشنیده بودم که هیچ مسلمانی برای ما دعا کند... شاید بهتر است که بگویم تا الان موجودی به پیچیدگی حفصه ندیده بودم که بتواند دل تو نفر در مایه های محمد بن عبدالوهاب(سر سلسله وهابیت سعودی) به دست آورد و اینگونه تحت تاثیر قرار بدهد.
🅾 و اما حفصه...
حدود ساعت 10 صبح امروز، بدن حفصه با حالت نیمه جان در حالی که لباس سفیدی بر تن داشت از بیمارستان بغداد به ابوغریب آوردند‼️
نمیدانستم جریان چیست؟ از ماموران انتقال که پرسیدم، آنها هم از من گیج تر بودند... حفصه زنده مانده و الا با لباس های سپید و بدن نحیف و بیمارگونه اش به سلولش برگشت‼️
تقریبا همه اعضای تیم در اتاق کنترل زندان جمع شده بودند و با دهان های نیمه باز، و با حالت ایستاده، به دوربین سلول این سه نفر زل زده بودند‼️ دیدیم که:
⭕️ تا حفصه را با حالت خوابیده به سلولش برگرداندند، ابوبکر و ابومحمد فریاد خوشحالی سر دادند و شروع به سر و صدا و خوشحالی کردند! ابوبکر، کنار بدن حفصه نشست و سر حفصه را به سینه چسباند و ابتدا او را بوسید و با چشمان پر از اشک به او نگاه میکرد!! ... ابومحمد هم طرف دیگر حفصه نشست و به او میگفت: حفصه با ما حرف بزن! میخواهیم صدایت را بشنویم! صدایت را از ما دریغ نکن...
اما ... اما ... قربان چه بگویم از ساده لوحی همه ما‼️‼️ همه ما حدودا بیست نفر، به علاوه آن دو نفر، به لبان حفصه چشم دوخته بودیم تا ببینیم او میخواهد چه گوید‼️‼️
😳 حفصه با چشمان نیمه باز و لبان خشکش گفت: دکتر عزیزم! ابومحمد جانم! لحظه ای که در نماز جماعت با شما بودم، عظمت شما دو نفر، مرا مبهوت خود کرد... شما دو نفر، موسی و هارون این امت هستید... ابوبکر، موسی و ابومحمد هم هارون این امت سرگشته است... شما را در آسمان دیدم که فقط انگشت اشاره را به همه نشان میدادید و در هر لحظه ای از شادی و غم، فقط یک جمله میگفتید! میگفتید: الله اکبر... الله اکبر...
😳 شما دو نفر برای این امت برگزیده شده اید و رسالتی از جنس موسی و هارون دارید... فرات، نیل شماست و انگشت اشاره و الله اکبر هم عصای شما... همه را به توحید دعوت کنید و با کفر و الحاد و مجوس مبارزه کنید... من وقتی تحمل دیدن این همه بزرگی را نداشتم، نقش بر زمین شدم... سرور من و سرور همه امت...
ادامه دارد
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"«@salahshouran313 »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽
🍃🍃🍃🌸🍃🍃
《#حیفا-》
⚫️ سند 240 : «محرمانه»
تاریخ: محفوظ
از: اداره متساوا-بخش ضد تروریسم
به: مامور یعکوف
▪️ هضم این همه هوش و فراست در وجود یک دختر کار دشواری است اما اگر آن دختر از فرزندان «یهوه» پیر کارکشته باشد که تمام شرافت کاری اش را برای تربیت فقط چهار دختر قرار داده است دیگر حرفی برای گفتن نمیگذارد و همه حرفها را تمام کرده و انگشتان را به دندان ها میدوزد...
▫️یعکوف! حتی من هم فکرش نمیکردم که سکته خفیف و ایست قلبی و غش و ضعفش هم کار خودش باشد... کابوس تعیین جایگذین برای حیفا و دادن خبر مرگ حیفا به موساد، یک لحظه هم امانم نمیداد و نمیدانستم دقیقا باید چه کنم؟ چرا که در طرح های عملیاتی این چهار دختر، حتی نیروی سایه(نیرویی که در سایه مامور حرکت میکند تا هرجا مامور قبلی حذف یا ناپدید شد، او دنباله ماموریت را انجام بدهد!) هم به این راحتی قابل تعریف نیست...
🔺یعکوف! این کانال از طریق PV درگاه RRD امن است و میتوانیم راحتتر حرف بزنیم اما گزارشی که صبح فرستاده بودی، نقاط مبهم فراوانی داشت‼️😳 چرا خلاصه وضعیت پزشکی حیفا را به صورت فایل عکس فرستاده بودی؟ آیا مسئله ای هست که قرار باشد از پزشکان اداره کمک بگیریم؟ چرا توضیحی پیرامونش نداده بودی؟ منظورت از «این هم شاهکار بچه ها!» چه بود؟😳
منتظر جوابت در اسرع وقت هستم. امضاء
🔴 سند J
هوش و ذکاوت حفصه ستودنی است هرچند گاهی اوقات ترسناک میشود و از هر مسلمان معتقدی، سخت تر به نظر میرسد اما من هم به شاهکار متساوا درباره تربیت مامورانش ایمان دارم...
▪️اگر قرار باشد چهار نفر از دیوارهای تردید و انکار عبور کنند... [ از اینجا تا حدودا 4 خظ قابل رمزگشایی و ترجمه نبود!]
🔴 اما قربان! من اصلا امروز صبح گزارشی برای شما ارسال نکرده ام‼️😳 آخرین گزارش من به شماره حرف i بود که دیشب فرستادم... ضمن اینکه اصلا دسترسی به خلاصه وضعیت پزشکی حفصه هم نداشتم تا بخواهم تقدیم بکنم!! از اصطلاح «این هم شاهکار بچه ها!» اطلاعی ندارم. ما فورمت های خودمون را داریم... این عبارت، از لیست فورمت های ما خارج است...
▪️منتظر دستور میمانم و تا اطلاع ثانوی از جانب شما از ارائه گزارش جدید خودداری میکنم. برج ساعت 8 ... امضاء
🔴[اسناد شماره 241 و 242 متساوا در این هارد نیست و ذخیره نشده است! اما باید حاوی مطالب مهمی باشد که سبب صدور حکم زیر شده است]
🔵 سند 243 : «محرمانه»
تاریخ: محفوظ
از: اداره متساوا-بخش ضد تروریسم
به: مامور یعکوف
🔺فقط از کانال DSW جهت ارسال هر گزارش یا تقاضایی استفاده کن... این افتضاح در حال پیگیری است... نامه دیروز را مجبور شدم به بالا منعکس کنم... نمیدانم کسی که آن نامه شش کلمه ای را داده، تا چه حد به اطلاعات دسترسی دارد اما پروژه «شش کلمه ای» در حال اجراست... در هر حال، فعلا از این خط با من در تماس باش... امضاء
👈 [مشکوک شدم و به بچه ها گفتم که داستان نامه شش کلمه ای را بررسی کنند. بی اطلاع نبودند اما توضیح کامل و جامعی هم به من ندادند... برادر ابومجد الدین از بچه های گردان آل پس از دو هفته تلاش متن نامه را کشف کرد و به من نشان داد... متن نامه این بود: «متساوا... پسر روح... زندان... چرا؟ ... بیمار... حفصه‼️» ... من هنوز از مصدر نامه بی اطلاعم‼️]
ادامه دارد...
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @salahshouran313 »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#نکات_زیبایی 🌻🍃
هر فردي پير مي شود و اجتناب از آن امکان پذير نيست اما اگر درست از پوست خود مراقبت کنيد، درست بخوريد و به طور منظم ورزش کنيد، مي توانيد اين روند را به تأخير بيندازيد.
زنان بدون اين که متوجه باشند مرتکب اشتباهات زيادي در اين زمينه مي شوند. از جمله، صرف نظر کردن از برخي وعده هاي غذايي روزانه، خوردن هله هوله، مصرف ناکافي آب و خواب ناکافي.آيا مي دانستيد بهترين زمان براي بازسازي پوست بين ۱۰ شب تا ۲ صبح است؟
اگر مرتکب اشتباهات ياد شده مي شويد، با رعايت نکات زير، شيوه زندگي خود را تغيير دهيد.
- خواب کافي:
خواب بيش از ۸ ساعت يا کمتر از ۶ ساعت به پوست آسيب مي رساند. بدن به ۷ تا ۸ ساعت خواب براي ترميم خود نياز دارد، اما نبايد ديرتر از ۱۱ شب به خواب برويد. بهترين زمان بازسازي پوست در خواب بين ۱۰ شب تا ۲ صبح است. از خوابيدن روي صورت نيز بپرهيزيد و به پشت بخوابيد.
- عادت هاي مخرب را ترک کنيد:
نتايج بررسي هاي متعدد نشان مي دهد که استعمال دخانيات و مصرف مشروبات الکلي يکي از علت هاي اصلي پيري زود رس است. کم آبي بدن، چين و چروک زودرس، از دست دادن کلاژن و انعطاف پذيري و قرمزي پوست از پيامدهاي اين دو عادت مخرب است. پس اين عادت ها را کنار بگذاريد.
- مراقب گردن، شانه و دست هاي خود باشيد:
شايد صورت شما از سن شما جوان تر به نظر بيايد اما گردن، شانه ها و دست ها مي تواند سن واقعي فرد را نشان دهد؛ بنابراين به طور روزانه پوست اين قسمت ها را قبل از خواب با کرم مرطوب کننده ماساژ دهيد و طي روز از کرم ضد آفتاب استفاده کنيد.
- کمتر در معرض نور خورشيد قرار بگيريد:
اين موضوع به آن معني نيست که به طور کامل نبايد در معرض نور خورشيد قرار گرفت. در طول روز بايد زمان کمي در معرض نور خورشيد قرار بگيريد تا بدن ويتامين D دريافت کند. اما قرار گرفتن طولاني مدت در معرض نور خورشيد براي پوست مناسب نيست . قبل از ترک منزل از کرم ضد آفتاب با SPF بالا استفاده کنيد و در صورت نياز طي روز چند بار از آن استفاده کنيد. استفاده از کرم ضد آفتاب در روزهاي باراني و آفتابي نيز فراموش نشود.
- به صورت خود دست نزنيد:
براي پيش گيري از پيري زود رس و آکنه، از دست زدن به پوست صورت و گردن اجتناب کنيد. چشم ها را نماليد و به بيني دست نزنيد. اطراف چشم ها بسيار حساس است. هنگام زدن کرم دور چشم، از نوک انگشت استفاده کنيد و اين کار را به آرامي انجام دهيد.
- روزي ۲ بار صورت خود را بشوييد:
برخي افراد به شستن صورت خود در صبح و شب و پاک کردن آرايش، اهميت نمي دهند. اين دو يکي از بدترين عادت هايي است که به پيري زود رس پوست منجر مي شود. با رعايت اين نکته مي توان از پيري زود رس پوست و آکنه پيش گيري کرد.
- مصرف آنتي اکسيدان را افزايش دهيد:
مواد غذايي غني از آنتي اکسيدان را به برنامه غذايي خود اضافه کنيد. آنتي اکسيدان ها به بدن کمک مي کند تا با راديکال هاي آزاد آسيب رسان پوست مقابله کند؛ از اين طريق از بروز چين و چروک هاي زود رس پوست پيش گيري مي شود. موادغذايي حاوي آنتي اکسيدان شامل ميوه هاي توتي، لوبيا، شکلات تلخ، هويج، انگور قرمز و آلو سياه است.برخي جوانان در دهه دوم زندگي دچار چين و چروک پوست مي شوند که علت آن عادت هاي بد و مراقبت نکردن از پوست است. مصرف ميوه و سبزي را افزايش دهيد، آب کافي بخوريد، خواب کافي داشته باشيد، ميزان استرس را کاهش دهيد. با رعايت نکات ياد شده مي توانيد حتي در دهه پنجم زندگي ظاهر جوان تري داشته باشيد.
᯽────❁────᯽
@salahshouran313📚🖌
᯽────❁────᯽
15.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کوکو_مارپیچی😍😋
سیب زمینی آبپز ۵عدد
پودرسوخاری ۲قاشق غذاخوری سرپر
نمک وادویه به میزان لازم
تخم مرغ یک عدد
فلفل دلمه ایی رنگی ۲قاشق غذاخوری
جعفری خردشده یک قاشق غذاخوری
سیب زمینی ها روآبپزکرده به باگوشکوب یاپوره کن له میکنیم بهش تخم مرغ،نمک وادویه،فلفل دلمه رنگی،جعفری خردشده وپودرسوخاری اضافه میکنیم موادروباهم مخلوط کرده داخل قیف ریخته ودرروغن مطابق کلیپ حالت میدیم
نکته :موادنه خیلی شل ونه خیلی سفت باشه
اگرمقدارتخم مرغ کم بودمیتونیدنصف دیگه کم کم به مواداضافه کنید
🥗🍔
.
#با_رسپی_های_امتحان_شده
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@ashpazi_khas
┗━━━🍂💞🍃━━━┛
11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥واکنشهای جالب مردم به ۳۴ ساله شدن رهبری رهبر انقلاب
@salahshouran313
#مسافر_بهشت ❤️
وصيت نامه سردار شهيد حاج حسين بصير
شما رزمندگان هستيد كه بايد در آينده اين جنگ را به پيروزي برسانيد؛ شهدايمان كه رفته اند، ارزش آنان را خدا مي داند و بس، مقامشان را هم خدا مي داند و بس. و ما اگر لياقت داشتيم كه در كنارشان باشيم، سعادتي بود كه خداوند نصيب مان كرد .اگر با شما هم سنگر بوديم باز هم اين سعادت بزرگي بود كه خداوند نصيب ما كرد و جز اين چيز ديگري نبود؛ من وصيتي براي شما ندارم و صحبت خاصي هم براي شما ندارم ولي خاطراتتان در ذهنم هست؛
بسم الله الرحمن الرحيم
بنام خدا خدايي كه به ما جان داد، حيات بخشيد و ما را به وجود آورد. شكر مي كنم در اين مقطع زماني، فردي هستم كه گر چه شايد گناهكار باشم ولي در جايي هستم كه رزمندگان عزيزمان در اين مكان مقدس حضور دارند. شهدايمان هم در اينجا حضور داشتهاند .ما در كنار رزمندگان عزيز هستيم و من خودم را قطره اي مي دانم از درياي بيكران رزمندگان. خود را رزمنده به حساب نمي آورم؛ چرا؟ براي اينكه جرأت ندارم كه بگويم يك رزمنده هستم...
خطاب به همسرم:
شمايي كه در مدت زندگي با سختي و راحتي ساختيد، با مشكلات، خنده و گريه هايمان همراه بوديد و من افتخار مي كنم همسري مثل شما دارم.
اميدوارم به لطف خداوند كه فرداي قيامت پيش حضرت زهرا (س) شما را روسفيد ببينم ... اميدوارم كه دعاي خير اين حقير بدرقه راه شما و ديگر عزيزاني باشد كه همسرانشان را در راه خدا به جبهه فرستاده و مي فرستند. من زبانم قاصر از بيان فداكاري و گذشت شماست، با اينكه به علت مشكلات ـ نتوانستيد معلومات لازم را كسب نماييد ولي شما گاهي استاد من بوديد، گاهي به من درس مي داديد ...
اگر شما مخالفت مي كرديد شايد من همچه روزي، هم چنين وضعيتي نداشتم و اگر شما مانع حركت من بوديد شايد نمي توانستم اينطور موفق بشوم كه بتوانم وضعيت خود را در اينجا درك كنم، شايد اگر مانع بوديد نه تنها از نظر توفيق حضور در جبهه، بلكه در بيشتر چيزها عقب مي افتادم ... اين گذشت شما و فداكاري شما باعث شد كه ما را در اينجا ثابت قدم نگهدارد و خداوند ياريمان كرد و تحويلمان گرفت ...
اينكه اينجا ماندن نظم خداست شكي نيست . اينجا ماندن، سعادت مي خواهد و شكي در آن نيست ولي اگر همه سعادت ها را بررسي كنيم بيشترين مانعي كه انسان مي تواند جلويش داشته باشد خانواده اش است اگر توانست موفق شود اولين مانع را پشت سر بگذارد ،دومين مانع نقش خودش است، خواسته هاي درونيش است. اگر توانست اين را پشت سربگذارد ،سومين مانع گرفتاري ها و وضعيت روزگارش است. و اگر آن را پشت سرگذاشت چهارمين مانع خود خط و ماندن در خط و مواجهه با مشكلات جبهه است و همه اين مشكلات را براي رضاي خدا به اميد اينكه بتوانيم قيامت نزد ائمه اطهار (ع) سربلند باشم تحمل كرديم.
خودت مي داني كه به اسلام بدهكار هستيم . خودت مي داني كه چقدر به اين انقلابمان بدهكار هستم . انقلابي كه از شروعش شهداي زيادي در راه خدا داده است.
كوچه پس كوچه هاي كشورمان از خون عزيزانمان رنگين شده است، از محله خود گرفته تا محله هاي ديگر، شهر و شهرستان هاي ديگر و ساير نقاط كشورمان همه از خون بدن هاي مطهر شهدايمان رنگين شده است. من نمي توانم در مقابل آنها اظهار وجود بكنم، چرا؟ براي اينكه اين شهدا بودند كه خونشان را در راه خدا داده اند، ما مي توانيم موقعيتي را خلق كنيم كه در جبهه بمانيم و از حقوق حقه خود كه همان اسلام هست دفاع كنيم .اگر اين شهدا نبودند، علما نبودند اماممان نبود ما نمي توانستيم وضعيت خود را در اينجا آنچنان كه هست شكل بدهيم كه بتوانيم قد علم كنيم ،در ميان اين همه دشمنان اسلام.
خداوند اين عزت و آبرو را با قيمت زيادي به ما داد با قيمت خيلي زياد. اگر خوب حساب كنيم از قيمت خون علي بن ابيطالب در محراب گرفته تا خون امام حسين (ع) و همه يارانش در كربلا و همه اطهار عليهم السلام و تا جنگ هاي بعد از آن كه مجاهدين حركت مي كردند و جهاد مي نمودند نواب صفوي ها، چمران ها، شهيد بهشتي ها، شهيد صدوقي و دستغيب ها، و حال همه شهيداني كه خونشان خاك هاي غرب و جنوب كشورمان را رنگين نموده است.
پس اين عزت را شهدايمان به ما داده اند پس اين حركت را شهدايمان به ما داده اند پس اين شوكت، جلال و استقامت را شهدايمان به ما درس داده اند، پس خود هيچي نداريم و هيچي نداشتيم، اگر هم داريم مال شهداست؛ اين است ما به اين انقلاب بدهكاريم، اين است كه ما به اين اسلام بدهكاريم .
اينكه من خود را بدهكار مي دانم و نمي توانم خودم را قانع كنم يك رزمنده باشم براي اين است كه مي دانم همه آن عزيزاني كه جلوتر رفتند كساني بودند كه به ما عزت دادند، چون عزت از آنهاست پس من كاره اي نيستم، آنان در راه خدا به شهادت رسيدند تا استقلال و آزادي و جمهوري اسلامي امضا شود.
#ادامه_دارد
#مسافر_بهشت ❤️
سر سفره هفت سین سال گذشته وجود همسر را در کنار خود می دید و امسال، فقط حضور او را حس می کرد اما وجودش در عرش اعلای آسمان ها بود….
جای شهید مرتضی زارع و مرتضی زارع ها امسال بر سر سفره هفت سین نوروزی خالی بود و همگان سفره هفت سین عشق را برگزیدند، شهدای مدافع حرم که در دفاع از حریم حضرت زینب (س) وجودشان را از عزیزان خود دریغ کردند و در مسیر عاشقی حضرت عشق قدم برداشتند…
همسر شهید مدافع حرم مرتضی زارع در گوشه ای از دلنوشته های خود آورده است:
عید نوروز سال اولی که من و همسرم با هم عقد کرده بودیم، سفر راهیان نور رفته بودیم، در طول سفر خیلی خوش گذشت اما در منطقه طلائیه اتفاقی افتاد که حال هر دوی ما را دگرگون کرد؛ متاسفانه اتوبوس جلویی ما تصادف کرد و اکثر مسافران ـآن جان باختند. با ابن اتفاق حال آقا مرتضی خیلی دگرگون شد و در طول سفر سکوت عجیبی کرد، هرازگاهی که به خودش می آمد می گفت وای چقدر مرگ به آدم نزدیک است. در چند قدمی ما چه اتفاق عجیبی افتاد و گاهی هم زیر لب می گفت خوش به حال این مسافران که شهدا آنها را خریدند.
همیشه می گفت هر زمان سوار اتوبوس می شوم، یاد مرگ می افتم، یاد سفر، یاد سفر آخرت… و برای من جالب بود که یک پسر جوان، اینقدر به مرگ فکر می کند.
همیشه سال که تحویل می شود، یاد روز حسرت می افتم، روز تغابن…. و گویی تمام کارهای یک سال از مقابل چشمم عبور می کند.
لحظه تحویل سال حس عجیبی دارد و شاید دلیلش این باشد که به نوعی قلب همه مردم ایران در حالت توجه خاصی به سر می برد و من هیچ زمان یادم نمی رود نوروز ۹۴ موقع تحویل سال در حال دیدن شبکه قرآن چنان با حضور قلب خاصی بسر می بردی که یک دفعه اشک از چشمانت سرازیر شد، نمی دانم در آن لحظه چه دعایی می کردی اما می دانم که همیشه آرزویت شهادت بود، شهادت، رویای ناتمام زندگیت بود ای عزیزتر از جانم…
نیمه شعبان هر سال برای فرج حضرت و شهادت در رکابش نذر کرده بودم و هنگامی که متاهل شدم، نذر هر سال را برایت بازگو کردم و تو چه قدر مشتاقانه آن را پذیرفتی و شله زرد نیمه شعبان امسال را به تنهایی پختی و به شوخی به تو گفتم اگر دیگران بدانند برای چه نذری می دهی، احتمالا لب نمی زنند مرتضای زرنگ من! چقدر سریع حاجت گرفتی؟! نیامده، رفتی..
آری، شهید مرتضی زارع، آش نذری را به نیت شهادت پخت و چه آسان، مدال شهادت را بر گردن خود آویز کرد…
᯽────❁────᯽
@salahshouran313📚🖌
᯽────❁────᯽
46.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ویژه
📹 فیلم کامل | مستند «عاشق خمینی(ره)»
☝مستندی دربارهی ارتباط قلبی و مستمر آیتالله خامنهای با حضرت امام خمینی(ره) از شروع مبارزات انقلاب اسلامی تا زمان ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی
💻@salahshouran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قوانین پوشش دانشگاههای آمریکا و اروپا رو برای مردم میخونن، فکر میکنن قوانین دانشگاه امام صادق و حوزه علمیهست :)
@salahshouran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 خدا صاحب انتقام، کسانی که بی حجاب هستند رو خدا ازشون انتقام می گیره
🍃🌹🍃
🎙 استاد قرائتی
@salahshouran313