eitaa logo
شاید این جمعه بیاید
83 دنبال‌کننده
8هزار عکس
5.3هزار ویدیو
154 فایل
ادمین کانال: fars130@
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️پاسخ شوکه کننده به سوالی درباره رهبر آینده کشور 😳 ⚠️حسن رحیم پور ازغدی میگوید یک بار در خدمت رهبری بودم، جسارت کردم پرسیدم آقا جان سرنوشت این انقلاب با این همه دشمن بعد از چه خواهد شد؟ 🔺مقام معظم رهبری فرموند بعد از من...👇 @salahshouran313
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅• ♦️ناکامی شعبده‌بازی جریان تحریف 🔹دولت جدید بدون اینکه باجی به غرب داده و یا زیربار خواسته‌های زورگویانه سازمان‌هایی نظیر اف‌ای تی اف برود، موفق شده هم در حوزه بین‌المللی به پیروزی‌های ارزشمندی دست یابد و هم در زمینه مسائل اقتصادی و حتی درمانی دستاوردهای مطلوبی برای کشور به ارمغان بیاورد. 🔸به نمونه‌های زیر توجه کنید: ✅26شهریورماه سال جاری یعنی کمتر از یک‌ ماه پس از آغاز به کار دولت جدید، ایران توانست بعد از 20سال عضو رسمی سازمان همکاری‌های شانگهای با تجارت درون گروهی بیش از 330 میلیارد دلاری شود. ✅اواخر آبان‌‌ماه گذشته خبرگزاری‌ها از بازگشت 3/5 میلیارد دلار از منابع ارزی ایران به داخل کشور خبر داده و این روند را ادامه دار دانستند. ✅در بازه زمانی کوتاه 100روزه اخیر‌، بیش از 130میلیون دُز واکسن وارد کشور شد و بیش از 80درصد مردم در برابر ویروس کرونا واکسینه شدند و تعداد قربانیان کرونا به کم‌تر از 80نفر در روز رسید. این درحالی است که در همین ایام کرونا در آمریکا روزانه بیش از 1200نفر قربانی می‌گیرد. ✅ششم آذرماه جاری گزارش رئیس‌‌کل گمرک درباره میزان تجارت خارجی ایران در هشت ماهه سال جاری منتشر شد که نشان می‌داد امسال و خصوصا در دولت جدید توانسته‌ایم بدون توافق با غرب میزان صادرات را بیش از 40درصد افزایش دهیم. طبق این گزارش، تجارت خارجی ایران در ۸ ماهه۱۴۰۰ ازنظر وزنی۴۳ و از نظردلاری ۴۰درصد افزایش داشته‌ است. همچنین افزایش صادرات نفت و میعانات گازی ایران در دولت جدید از حدود 800 هزار بشکه به حدود یک میلیون و نیم بشکه در روز خبر مهم دیگری است که نشان می‌دهد حتی افزایش صادرات نفت را هم می‌توان بدون برجام محقق کرد. ✅هفتم آذرماه جاری، ایران بدون اجازه کدخدا موفق به انعقاد قرارداد سوآپ گازی سه‌جانبه با ترکمنستان و آذربایجان شد، طبق این قرارداد سالانه 1/5 تا ۲ میلیارد متر مکعب گاز از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان از خاک جمهوری اسلامی ایران انتقال می‌یابد.بر اساس این توافق ترکمنستان روزانه ۵ تا ۶ میلیون مترمکعب گاز به جمهوری آذربایجان می‌فروشد. این گاز از مسیر ایران به جمهوری آذربایجان ترانزیت (سوآپ) خواهد شد و ایران گاز مصرفی موردنیاز خود در ۵ استان کشور را به عنوان حق انتقال این گاز برداشت خواهد کرد. این قرارداد از اول دی‌ماه امسال بدون سقف زمانی وبدون نیاز به جابه‌جایی پول، اجرا می‌شود. نکته مهم دیگر این توافق، مدیریت روابط ایران با همسایگانش بود که دولت توانست به خوبی فضای تنش با برخی همسایگان شمالی را به فضای همکاری سازنده و بازی برد- برد اقتصادی تبدیل کند. 🌿همه موارد فوق در حالی رخ داده که دولت جدید بدون اینکه کشور را معطل توافق با خارج کند توانسته این دستاوردها را برای مردم به ارمغان بیاورد. 🔻اما با این وجود،همان جریان شیفته غرب سعی دارد مدام زلف همه کارها خصوصا مسائل اقتصادی را همچون هشت سال پیش به موضوع برجام و توافق با یانکی‌ها گره بزند و باز هم با آدرس‌های غلط و تحریف واقعیتها، اذهان مسئولان نظام را مشوش کرده تا بازهم کشور گرفتار دور باطل معطلی توافق با غرب بماند. 🖊کمال احمدی [ | آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند @salahshouran313
13.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باز هم آب بهانه بود و اصل نظام نشانه بود! ⭕️تجربه نشان داده جریان برانداز از هر فرصتی و مطالبه برحقی که مردم دارند سو استفاده میکنند و آنرا به آنگونه که خود می خواهند هدایت میکنند. 💢 مشخص گردید که آب بهانه است و اصل نظام نشان است که باید با هوشمندی این توطئه دشمنان قسم خورده این مرز و بوم را ناکام گذاشت. [ | آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند ] ┄═❁๑🍃๑ *🇮🇷* ๑🍃๑❁ @salahshouran313
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ _برا من فرقی نداره! بالاخره یه جایی باید ریشه این خشک بشه، اگه تو فکر میکنی میشه شروع کرد، من آماده‌ام! برای چند لحظه نگاهم کرد و مطمئن نبود مرد این میدان باشم.. که با لحنی مبهم زیر پایم را کشید _حاضری قید درس و دانشگاه رو بزنی و همین فردا بریم؟ شاید هم میخواست تحریکم کند و سرِ من از او بود که به مبل تکیه زدم، دستانم را دور بازوانم قفل کردم و به جای جواب، دستور دادم _بلیط بگیر! از اقتدار صدایم دست و پایش را گم کرد، مقابل پایم زانو زد و نمیدانست چه آشوبی در دلم برپا شده که مثل پسربچه ها ذوق کرد _نازنین! همه آرزوم این بود که تو این مبارزه تو هم کنارم باشی! سقوط بشّار اسد به اندازه همنشینی با سعد برایم مهم نبود و نمیخواستم بفهمد بیشتر به 🔥🔥 تن به این همراهی داده‌ام.. که همان اندک عدالتخواهی ام را عَلم کردم _اگه قراره این خیزش آخر به برسه، حاضرم تا تهِ دنیا باهات بیام! و باورم نمیشد فاصله این ادعا با پروازمان از تهران فقط چند روز باشد... که ششم فروردین در فرودگاه اردن بودیم. از فرودگاه اردن تا مرز سوریه کمتر از صد کیلومتر راه بود و یک ساعت بعد به مرز سوریه رسیدیم... 🔥سعد🔥 گفته بود اهل استان درعا است.. و خیال می کردم به هوای دیدار خانواده این مسیر را برای ورود به سوریه انتخاب کرده... و با سرعت به سمت میدان پیش میرویم که ورودی شهر درعا با تجمع مردم روبرو شدیم... من هنوز گیج این سفر ناگهانی و هجوم جمعیت بودم و سعد دقیقاً میدانست کجا آمده که با آرامش به موج مردم نگاه میکرد.. و میدیدم از آشوب شهر... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @salahshouran313 🍃 📖🍃
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ میدیدم از شهر میبرد... در انتهای کوچه ای خاکی و خلوت مقابل خانه ای رسیدیدم و به خانه پدرش آمده ایم... که از ماشین پیاده شدیم، کرایه را حساب کرد.. و با خونسردی توضیح داد _امروز رو اینجا میمونیم تا ببینم چی میشه! در و دیوار سیمانی این خانه قدیمی در شلوغی شهری که انگار زیر و رو شده بود، دلم را میلرزاند.. و میخواستم همچنان باشم که آهسته پرسیدم _خب چرا نمیریم خونه خودتون؟ بیتوجه به حرفم در زد و من نمیخواستم وارد این خانه شوم.. که دستش را کشیدم و اعتراض کردم _اینجا کجاس منو اوردی؟ به سرعت سرش را به سمتم چرخاند، با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم.. و من نمیتوانستم اینهمه خودسری اش را کنم که از کوره در رفتم.. _اگه نمیخوای بری خونه بابات، برو یه بگیر! من اینجا نمیام! نمیخواست دستش را به رویم بلند کند که با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید _تو نمیفهمی کجا اومدی؟ هر روز تو این شهر دارن یه جا رو میزنن و آدم ! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمیبینی؟ بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی محبت میداد که رام احساسش ساکت شدم.. و فهمیده بود در این شهر غریبی میکنم که با هر دو دستش شانه هایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد _نازنین! بذار کاری که صالح میدونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمیخوام صدمه ببینی! و هنوز عاشقانه اش به آخر نرسیده، در خانه باز شد... مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @salahshouran313 🍃 📖🍃
💠 شرح صحیفه سجادیه (۱۲) ۱۱) وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ 🔹ألمّ: روی آورده است 🔸هَظَنِي: از «بهظ» به معنی مشقت و عاجز شدن از انجام کاری است. یعنی: پروردگارا! حوادثی به من روی آورده که تحمل آن مرا به مشقت انداخته و مرا عاجز کرده است. @salahshouran313
🦋افکارتون رو تغییر بدید منشا همه‌ی ناکامی‌ها، شکست‌ها، بیماری‌ها، غم، فقر، کینه، و... در افکار شماست. و همچنین منشا تمام خوشی‌ها، آرامش، سلامتی، لذت، خوشبختی، ثروت، عشق و... نیز در افکار شماست. توی هر لحظه این خودت هستی که انتخاب می‌کنی بهشت رو تجربه کنی یا جهنم‌رو... و این یک قانون است که تو در گروی افکارت هستی. 🦋 @salahshouran313
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
3نیازمومن.MP3
12.52M
حجت الاسلام والمسلمین علی صالح غفاری/موضوع:3نیاز مومن{جلسه 327} https://eitaa.com/eslam20
••••|🥀🥀🥀🥀🥀 سلام بر آن شهیدانی که، نبودنشان تا ابد درد است و دلتنگی...! @salahshouran313
🚨 مطالب نیروی انسانی بسیج . تکریم و منز
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
3ویژگی معلم حقیقی.MP3
24.94M
حجت الاسلام والمسلمین علی صالح غفاری/موضوع:3ویژگی معلم حقیقی{جلسه 328} https://eitaa.com/eslam20
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بی قواره تر میکرد. شال و پیراهنی عربی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم و باز طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید _با ولید هماهنگ شده! پس از یک سال 🔥زندگی با سعد،🔥 زبان عربی را تقریباً میفهمیدم... و نمی فهمیدم چرا هنوز محرمش نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه بشنوم... سعد دستش را به سمتش دراز کرد و او هنوز حضور این زن غیرسوری آزارش میداد که دوباره با خط نگاه تیزش صورتم را هدف گرفت و به عربی پرسید _ایرانی هستی؟ از خوابیده در صدایش، زبانم بند آمد و سعد با خنده ای ظاهرسازی کرد _من که همه چی رو برا ولید گفتم! و برای این مرد بود که دوباره بازخواستم کرد _حتماً رافضی هستی، نه؟ و اینبار چکاچک کلماتش مثل تیزی شمشیر پرده گوشم را پاره کرد.. و اصلاً نفهمیدم چه میگوید.. که دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد _اگه رافضی بود که من عقدش نمیکردم! و انگار گناه 🌺ایرانی و رافضی بودن🌺 با هیچ آبی از دامنم پاک نمیشد.. که خودش را عقب کشید و خواست در را ببندد که سعد با دستش در را گرفت و گله کرد _من قبلاً با ولید حرف زدم! و او با لحنی چندش آور پرخاش کرد _هر وقت این رو طلاق دادی، برگرد! در را طوری به هم کوبید که حس کردم اگر میشد سر این ایرانی را با همین ضرب به زمین میکوبید. نگاهم به در بسته ماند و در همین قدم، از مبارزه شده بودم.. که لبم لرزید و اشکم تا روی زمین... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @salahshouran313 🍃 📖🍃