eitaa logo
شاید این جمعه بیاید
83 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
5.2هزار ویدیو
154 فایل
ادمین کانال: fars130@
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشہ دعاکنیم چشمانی داشته باشیم که بهترین ها را ببیند.. قلبی که خطاهارا ببخشد... ذهنیکه بدی ها رافراموش کند.. و روحی که عاشق خالق باشد.. @salahshouran313
083.mp3
1.38M
صفحه۸۳ استاد پرهیزگار 🔹️لطفا برنامه روز را با قرائت صحیح و ترجمه بخوانید .⚘ @salahshouran313
💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦 🌺یاران قرآنی ام🌺 ✅به فضل الهی و با توسل به ساحت نورانی بانوی کوثر حضرت فاطمه سلام الله علیها امروز نیز به محضر مشرف میشویم قرائت صفحه ۸۳و۸۴ مصحف شریف 💦💦💦💦💦💦💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
084.mp3
1.34M
صفحه۸۴ استاد پرهیزگار 🔹️لطفا برنامه روز را با قرائت صحیح و ترجمه بخوانید @salahshouran313
🦋🌺🦋🌺🦋🌺 ۸۴ ⚜مردان تکیه گاه زنان هستند . ⚜خدا مردان را در قوه مالی بر زنان برتری داده است . ⚜زنان باید از اموال و آبروی شوهر در زمان غیبتش حفاظت کنند . ⚜نگذارید کار به بحران برسد . علاج واقعه را پیش از واقعه باید کرد . ⚜اولین راه حل در بحرانهای خانوادگی گفتگو است . ⚜در بحران های خانوادگی مرحله به مرحله جلو برویم و همان اول تصمیم آخر را نگیریم . ⚜در بحران ها هم قرآن طلاق را توصیه نمیکند . ⚜بحران زن ناشزه در خانه قابل حل است نه در بیرون آن . ⚜هیچ چیز در عالم هم عرض و هم طراز خدا نیست ⚜در احسان ابتدا خانواده اولویت دارد ⚜در خانواده ابتدا والدین سپس محارم سپس اقشار ضعیف خارج از خانواده الویت دارند . ⚜کارگران از طبقات ضعیف هستند که باید با احسان پشتیبانی شوند . ⚜بحران اخلاقی جایی است که نه تنها خود احسان نکنیم بلکه دیگران را هم از احسان باز داریم . ⚜بخل پرده ای از کفر است . @salahshouran313 🦋🌺🦋🌺🦋🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🌺🦋🌺🦋🌺 ۸۳ ⚜این سنت الهی است که توبه را بپذیرد . ⚜تبعیت از هوسبازان سقوط را به دنبال دارد . ⚜تکالیف به اندازه توان انسانهاست ⚜داد و ستد باید بر اساس رضایت باشد . ⚜مالکیت فردی محترم است . ⚜انگیزه ها در عملکردها موضوعیت دارد . ⚜اگر گناه کبیره نکنیم صغایر قابل بخشش است . ⚜زمانی وارد بهشت میشویم که از صغایر و کبائر پاک شده باشیم . ⚜نباید به اموال کسی چشم داشت داشته باشیم . ⚜هر کس صاحب بخشی از در آمد خود است بخشی هم به حکومت اسلامی و فقرا اختصاص دارد . ⚜برای پرداخت بدهی بدهکار باید به طلب کار مراجعه کند . @salahshouran313 🦋🌺🦋🌺🦋🌺
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «حرف » 👤 استاد 🔸 حضرت عباس نرفت آب بیاره، رفت حرف امام زمانشو بیاره... ⭕آیا حرف امام زمان رو گوش میگیریم @salahshouran313 ╚════.🍃.═╝
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ کنار اتاقش برایش بستری آماده کردیم،.. داروهایش را ابوالفضل از داروخانه بیمارستان خریده... و هنوز کاری مانده بود و نمیخواست من دخالت کنم که رو به مادرش خبر داد _من خودم برای تعویض پانسمانش میام مادر! و بلافاصله آماده رفتن شد... همراهش از اتاق خارج شدم، پشت در حیاط دوباره دستم را گرفت که انگار دلش نمی آمد دیگر رهایم کند... با نگاه نگرانش صورتم را در آغوش چشمانش کشید و با بیقراری تمنا کرد _زینب جان! خیلی مواظب خودت باش، من مرتب میام بهت سر میزنم! دلم میخواست دلیل این همه دلهره را برایم بگوید.. و او نه فقط نگران جانم که دلواپس احساسم بود و بی پرده حساب دلم را تسویه کرد _خیلی اینجا نمیمونی، ان‌شاءالله این دوره مأموریتم که تموم شد با خودم میبرمت تهران! و ظاهراً همین توصیه را با لحنی به مصطفی هم کرده بود که روی پرده ای از سردی کشید.. . از اتاقش خارج میشد چشمانم را ببیند... و حتی پس از بهبودی و رفتن به مغازه، دیگر برایم پارچه ای تا تمام روزنه های احساسش را به روی دلم ... اگر گاهی با هم روبرو میشدیم،.. از حرارت دیدارم صورتش مثل گل سرخ میشد،.. به سختی سلام میکرد و آشکارا از معرکه عشقش میگریخت... ابوالفضل هرازگاهی به داریا سر میزد.. و هر بار با وعده اتمام مأموریت و برگشتنم به تهران، تار و پود دلم را میلرزاند.. و چشمان مصطفی را در هم میشکست و هیچکدام خبر نداشتیم این قائله به این زودی ها تمام نمیشود... که گره فتنه سوریه هر روز کورتر میشد. کشتار مردم حمص و قتل عام... .. ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @salahshouran313 🍃 📖🍃
🍃 📖🍃 🔖|رمـــــان قسمٺ قتل عام خانوادگی روستاهای اطراف، ارتش آزاد شده بود... تا 6 ماه بعد.. که شبکه سعودی العربیه اعلام کرد.. عملیات آتشفشان دمشق با هدف فتح پایتخت توسط ارتش آزاد به زودی آغاز خواهد شد... در فاصله ١٠ کیلومتری دمشق، در گرمای اواخر تیرماه تنم از ترس حمله تروریست های ارتش آزاد میلرزید،... چند روزی میشد از ابوالفضل بیخبر بودم که شب تا صبح پَرپَر زدم.. و همین بیقراری ام یخ رفتار مصطفی را آب کرده بود... که دور اتاق میچرخید و با هر کسی تماس میگرفت بلکه خبری از دمشق بگیرد... تا ساعتی بعد که خبر انفجار ساختمان امنیت ملی سوریه کار دلم را تمام کرد. وزیر دفاع و تعدادی از مقامات سوریه کشته شدند... و هنوز شوک این خبر تمام نشده، رفقای مصطفی🌸 خبر دادند..نیروهای ارتش آزاد به زینبیه رسیده... و میدانستم برادرم از مدافعان حرم است... که دیگر پیراهن صبوری ام پاره شد و مقابل چشمان مصطفی و مادرش مظلومانه به گریه افتادم... طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با اشکهایم به مصطفی التماس میکردم _تورو خدا پیداش کنید! بی قراری هایم صبرش را تمام کرده و تماسهایش به جایی نمیرسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم _کجا میرید؟ دستش به طرف دستگیره رفت و بالحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد _اینجا موندنم فایده نداره. مادرش مات رفتنش مانده.. و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمیخواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد... 🌷دل مادرش🌷 از آن بود که مانع رفتنش شود،..اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد.. و دل کوچک من... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @salahshouran313 🍃 📖🍃
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ دل کوچک من بال بال میزد.. _اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟ از صدایم میبارید و خبر زینبیه را بریده بود که از من هم دل برید _من ، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، اینجا بشینم تا حرم بیفته دست اون کافرا! در را گشود.. و دلش پیش اشکهایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند... نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت.. و با همان نگاه نگران سفارش این دختر شیعه را کرد _مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه یا ! و میترسید این اشکها پای رفتنش را بلرزاند..که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد... او رفت.. و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد.. و من میترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم.. که از همین فاصله دخیل ضریح حضرت زینب (س) شدم... تلوزیون سوریه فقط از نبرد حمص و حلب میگفت، ولی از دمشق و زینبیه حرفی نمیزد.. و از همین سکوت مطلق حس میکردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته.. که از ترس سقوط داریا تب کردم... اگر پای تروریستها به داریا میرسید،.. من با این زن سالخورده در این چه میکردم.. و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود.. که صدای تیراندازی هم به تنهاییمان اضافه شد..باورمان نمیشد به این سرعت به داریا رسیده باشند... و مادرش میدانست.. این خانه با تمام خانه های شهر تفاوت دارد که در و پنجرهها را از داخل قفل کرد... در این خانه پنهان شده و پسرش بودم.. که مرتب دور سرم آیت الکرسی✨ میخواند و یک نفس... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @salahshouran313 🍃 📖🍃