eitaa logo
ســلام بـࢪ شـهــید
310 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
429 ویدیو
7 فایل
#نشر_معارف_شهدا #تصاویر #کلیپ #خاطرات_دلنشین_شهدا #مطالب_آموزنده_ارزشی 👈 کپی برداری حلال به شرط صلوات برای سلامتی و تعجیل ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ادمین: @Yek_jamande 🌸کانال وقف #امام_زمان عج الله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معاملہ ے پر سودے است شهادٺــــ🍃 فانے مےدهے👈و باقی میگیرے✨ جسم میدهے👈و جان میگیرے✨ جان میدهے👈 و جانان میگیرے✨ چہ لذتے دارد نظر کردن بـہ وجہ اللّٰــــه...🍃❤️ شهادت لیاقت میخواهد..🍃😞 کاش لایق بودیم..😔 🌺یا ایــهـاالشـــهـدا🌺 🍃دست ما و دامان پر مهر شما🍃 ❤️ @salam_bar_shahid ❤️
دلــم نــــــــوایِ: الا یا اهل العالم؛ أنا "المهــــــــدی" می خواهد...😔 @salam_bar_shahid
هدایت شده از ســلام بـࢪ شـهــید
🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🍃🌺🍃 🌺 : ثواب خواندن سوره مبارکه واقعه در شب جمعه امام صادق (ع): هر کس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خداوند وی را دوست بدارد و نیز دوستی او را در دل همه مردم اندازد و در طول عمرش در این دنیا بدبختی و تنگدستی نبیند و آسیبی از آسیبهای دنیا به او نرسد و از همدمان امیرالمؤمنین (ع) باشد و این سوره خصوصیتی نسبت به امیرالمؤمنین (ع) دارد که دیگران با وی در آن شریک نیستند. 📙 شيخ صدوق،  ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، انتشارات دار الرضي،ص۱۱۷. @salam_bar_shahid 🌺 🍃🌺🍃 🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ســلام بـࢪ شـهــید
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون 📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿. @salam_bar_shahid صبحتان حسینی...❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ☘سلام بر ابراهیم☘ 💥قسمت سی و هفت : گمنامی 🗣راوی: مصطفی هرندی قبل از اذان صبح برگشــت. پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي در چهره اش موج ميزد. صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازي دراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم. خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند. روز بعد، از ميدان خراسان تشييع با شكوهي برگزار شد. ميخواستيم چند روزي تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوي مســجد ايســتاديم. بعد از اتمام نماز بود. مشغول صحبت و خنده بوديم. پيرمردي جلو آمد. او را ميشناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود. سلام كرديم و جواب داد.همه ســاكت بودند. براي جمع جوان ما غريبه مينمود. انگار ميخواســت چيزي بگويد، اما! لحظاتي بعد ســكوتش را شكســت و گفت: آقا ابراهيــم ممنونم. زحمت كشيدي، اما پسرم! پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است! لبخند از چهره هميشــه خندان ابراهيم رفت.چشــمانش گرد شــده بود از تعجب، آخر چرا!! بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود. چشــمانش خيس از اشك شد. صدايش هم لرزان و خسته: ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتي كــه ما گمنام و بينشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا(س) به ما سر ميزد. اما حالا، ديگر چنين خبري نيست! پسرم گفت:((شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه هستند!)) پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود. به ابراهيم نگاه كردم. دانه هاي درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط ميخورد و پايين مي آمد. ميتوانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده اش را پيدا كرده بود. ((گمنامي!)) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 بعد از اين ماجرا نگاه ابراهيم به جنگ و شــهدا بسيار تغيير كرد. ميگفت: ديگر شــك ندارم، شــهداي جنگ ما چيزي از اصحاب رسول خدا(ص) و اميرالمؤمنين(ع) كم ندارند. مقام آنها پيش خدا خيلي بالاست. بارها شنيدم كه ميگفت: اگر كسي آرزو داشته كه همراه امام حسين (ع)دركربلا باشد، وقت امتحان فرا رسيده.ابراهيم مطمئن بود كه دفاع مقدس محلي براي رسيدن به مقصود و سعادت و كمال انساني است. براي همين هر جا ميرفت از شهدا ميگفت. از رزمنده ها و بچه هاي جنگ تعريــف ميكرد. اخلاق و رفتارش هــم روز به روز تغيير ميكرد و معنوي تر ميشد. دو ســه ساعت اول شب را ميخوابيد و بعد در همان مقر اندرزگو معمولاً بيرون ميرفت! موقع اذان برميگشت و براي نماز صبح بچه ها را صدا ميزد. با خودم گفتم: ابراهيم مدتي است كه شبها اينجا نميماند!؟ یک شــب به دنبال ابراهيم رفتم. ديدم براي خواب به آشــپزخانه مقر سپاه رفت. ♻️ .‌.‌. ━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╮ @salam_bar_shahid ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━
میگویند جمعہ میاید ...🗓 آرے... روزے ڪہ بازار تعلقاٺ دنیا را تعطیل کنیم..🎨 او خواهد آمد🍃 @salam_bar_shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸طبق ختم ۳۱۳ صلوات برای یه شهیدی هر جمعه ها امروز هم ۳۱۳ صلوات ان شاالله هدیه میکنیم به شهید دفاع مقدس مصطفی کاظم زاده 🌹 @salam_bar_shahid 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ســلام بـࢪ شـهــید
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون 📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿. @salam_bar_shahid صبحتان حسینی...❤️
‍ علي شاه💚 عَلي ماه💚 عَلي راه💚 عَلي نَصْرُمِن الله💚 عَلي زِمزِمه ى هَر دِلِ آگاه💚 عَلي عِينِ يَقينْ است💚 عَلي بَر هَمه ى خَلْقْ اميرالْمؤمِنينْ است💚 عَلي كاشِفِ هَر غَم💚 عَلي بَر هَمه مَرْحَم💚 عَلي ذِكْرِ لَبِ عيسى بن مَرْيَم💚 عَلي هَستى خاتَم💚 عَلي بَرگِ بَراتِ هَمه ى خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّم💚 عَلي اصلِ رکوع است💚 عَلي روى سُجودْ است💚 عَلي مَعدَنِ جودْ است💚 عَلي رازونيازْ است💚 عَلي سوزو گُدازْاست💚 عَلي مَحْرَمِ راز است💚 عَلي مُهرِ قبولي نَماز است💚 عَلي بَرْگ و بَراتْ است💚 عَلي حَجُّ زَكاتْ است💚 عَلي تَجَلّي صفاتْ است💚 عَلي بابِ نِجاتْ است💚 عَلي حَيّ و مَماتْ است💚 عَلي رَمْز عُبور و مُرور از روى صراط است💚 عَلي ساقي كوثَر كه هَمان آب حيات است💚 فَقَط حِيدَرِ كَرّار امير الْمؤمِنينْ است. ولادت امام اول شیعیان بر همگان مبارک💐 💚✨💚 ✨💚 @salam_bar_shahid 💚✨💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 یک قاب عکس و یک سنگ سرد همه سهم فرزندان شهدا از روز پدر است، پدرانی که آسمانی شدند تا زمین برای همه کودکان امن باشد. 🌸 @salam_bar_shahid
😂اینطوری لو رفت...!😂 ⭕️دو تا از بچه‌هاے گردان، غولـے را همراه خودشان آورده بودند و ‌هاے هاے مـے‌خندیدند. گفتم: «این ڪیـھ؟» ↭😳 گفتنـد: «عـراقـے» ↫😁 گفتـم: «چطورے اسیرش ڪردید؟» ⇤😎 مـے‌خندیدنـد ⇜ 😂 . گفتنـد: «از شبــ🌙 عملیاتــ پنهـان شـده بـود. تشنگـےفشار آورده بـا لبـاس بسیجـے‌هـا آمـده ایستگـاه صلواتـے شربتــ گرفتـھ بـود.╉😎😂╉ پـول داده بـود!» اینطورے لـو رفتـه بـود┿😎😁┿ بچـھ هـا هنـوز مـے‌خندیدند.┆⭕️┆ 🌹 @salam_bar_shahid 🌹
مــاݩده بـودم چہ ڪسے را بــہ ݩجـــ✨ــف سجــدہ ڪــݩم؟🍃 ڪــہ خـــــداوݩد خود از سمــٺ حــرم گفــٺ: عــݪــــے✋💚 💓 @salam_bar_shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ☘سلام بر ابراهیم☘ 💥قسمت سی و هشت: فقط برای خدا 🗣راوی: یکی از دوستان شهید رفته بودم ديدن دوستم. او در عملياتي در منطقه غرب مجروح شد. پاي او شــديداً آســيب ديده بود. به محض اينكه مرا ديد خوشــحال شد و خيلي از من تشكر كرد. اما علت تشكر كردن او را نميفهميدم! دوســتم گفت: ســيد جون، خيلــي زحمت كشــيدي، اگه تــو مرا عقب نمي آوردي حتماً اسير ميشدم! گفتم: معلوم هست چي ميگي!؟ من زودتر از بقيه با خودرو مهمات آمدم عقب و به مرخصي رفتم. دوستم با تعجب گفت: نه بابا، خودت بودي، كمكم كردي و زخم پاي مرا هم بستي! اما من هر چه ميگفتم: اين كار را نكرده ام بي فايده بود. مدتي گذشت. دوباره به حرف هاي دوستم فكر كردم. يكدفعه چيزي به ذهنم رسيد. رفتم سراغ ابراهيم! او هم در اين عمليات حضور داشت و به مرخصي آمد. با ابراهيم به خانه دوستم رفتيم. به او گفتم: كسي را كه بايد از او تشكر كني، آقا ابراهیم است نه من! چون من اصلاً آدمي نبودم که بتوانم کسي را هشت کيلومترآن هم در کوه با خودم عقب بياورم. براي همين فهميدم بايد کار چه کسي باشد! يك آدم کم حرف، كه هم هيکل من باشــد و قدرت بدني بالایی داشــته باشد. من را هم بشناسد. فهميدم کار خودش است! امــا ابراهيم چيزي نمي گفــت. گفتم: آقا ابرام به جَــدم اگه حرف نزني از دستت ناراحت ميشم. اما ابراهيم از كار من خيلي عصباني شده بود.گفت: سيد چي بگم؟! بعد مكثي كرد و با آرامش ادامه داد: من دست خالي مي آمدم عقب. ايشان در گوشه اي افتاده بود. پشت سر من هم کسي نبود. من تقريباً آخرين نفر بودم. درآن تاريکي خونريزي پايش را با بند پوتين بستم و حركت كرديم. در راه به من ميگفت سيد، من هم فهميدم که بايد از رفقاي شما باشد. براي همين چيزي نگفتم. تا رسيديم به بچه هاي امدادگر. بعد از آن ابراهيم از دست من خيلي عصباني شد. چند روزي با من حرف نميزد! علتش را ميدانستم. او هميشه ميگفت كاري كه براي خداست، گفتن ندارد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 به همراه گروه شناسائي وارد مواضع دشمن شديم. مشغول شناسائي بوديم که ناگهان متوجه حضور يک گله گوسفند شديم. چوپان گله جلو آمد و سلام کرد. بعد پرسيد: شما سربازهاي خميني هستيد!؟ ابراهيم جلو آمد و گفت: ما بنده هاي خدا هستيم. بعد پرسيد: پيرمرد توي اين دشت و کوه چه ميکني؟! گفت: زندگي ميکنم. دوباره پرسيد: پيرمرد مشکلي نداري؟! پيرمرد لبخندي زد و گفت: اگر مشکل نداشتم که از اينجا ميرفتم. ابراهيم به سراغ وسايل تداركات رفت. يک جعبه خرما و تعدادي نان و کمي هم از آذوقه گروه را به پيرمرد داد و گفت: اينها هديه امام خميني(ره)براي شماست. پيرمرد خيلي خوشحال شد. دعا کرد و بعد هم از آنجا دور شديم. بعضی از بچه ها به ابراهيم اعتراض کردند؛ ما يك هفته بايد در اين منطقه باشيم. تو بيشتر آذوقه ما را به اين پيرمرد دادي! معلوم نيست کار ما چند روز طول بکشد. ابراهیم گفت اولاً کار برای رضای خدا همیشه جواب میدهد در ثانی مطمئن باشید باشــيد اين پيرمرد ديگر با ما دشــمني نميکند. شما شــك نكنيد، . درآن شناسائي با وجود کم شدن آذوقه، کار ما خيلي سريع انجام شد. حتي آذوقه اضافه هم آورديم. ♻️ .‌.‌. ━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╮ @salam_bar_shahid ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ســلام بـࢪ شـهــید
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون 📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿. @salam_bar_shahid صبحتان حسینی...❤️
┄✦۞✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦۞✦┄ تہ صف بودم، به من آب نرسید. بغل دستیم لیوان آبش را داد دستم. گفت من زیاد تشنہ‌‌ام نیست. نصفش را تو بخور. فرداش شوخے شوخے به بچه‌ها گفتم از فلانی یاد بگیرید، دیروز نصف. آب لیوانش را به من داد.. یکے گفت: لیوان‌ها همه‌اش نصفہ بود...:) 🌸🍃🌸 🍃🌸 @salam_bar_shahid 🌸🍃🌸