eitaa logo
ســلام بـࢪ شـهــید
304 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
446 ویدیو
7 فایل
#نشر_معارف_شهدا #تصاویر #کلیپ #خاطرات_دلنشین_شهدا #مطالب_آموزنده_ارزشی 👈 کپی برداری حلال به شرط صلوات برای سلامتی و تعجیل ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ادمین: @Yek_jamande 🌸کانال وقف #امام_زمان عج الله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِـسـْمِ رَبِّ الـحُـسـیـن و الـشُهَـداء
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: يا فاطِمَةُ! كُلُّ عَينٍ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ إلاّ عَينٌ بَكَت عَلى مُصابِ الحُسَينِ؛ اى فاطمه! همه چشم‏ها در روز قيامت گريان است جز چشمى كه بر مصيبت‏هاى حسين بگريد. 📚بحار الأنوار: ج۴۴، ص۲۹۳ ➬@salam_bar_shahid ┄┄┅═✧❁✧═┅┄
🌷آمده بود پیش من چندماهی دریافت نکرده بود دیگر حقوق مرا واریز چرا؟ : چند روزی از کار، داشته ام گرفتن این حقوق است 🌷 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجری از مهمان برنامه میخواد که برنامه را با امام حسین علیه السلام تمام کند و پاسخ مهمان برنامه .... (علیه السلام) ➬@salam_bar_shahid
ســلام بـࢪ شـهــید
#خـاطراتـ‌شُـهَّـداء 🔳 پاسدار خمینی را به پای عروس و داماد ذبح کردند گیج و سرگردان در درون که یعن
🔳 پاسدار خمینی را به پای عروس و داماد ذبح کردند من دیگر ختم خودم را خواندم. خودم را به دست خدا سپردم و گفتم در این غربت، هر چه خودت میدانی.... با ورود عروس داماد، چشم های ام را باز کردند و کاسه ائی آب آوردند. آب که آوردند یقین پیدا کردم و ناگهان لب هایم خشک شد. ترک برداشت. مانند یک بره با دست های بسته جلوی پای عروس داماد انداختند، فکر کردم حالا دیگر کار جهان من، اینجا با شهادتم پایان خواهد گرفت. اصلا نترسیدم، اما تیزی کارد که بر حنجره ام نشست، حس غریبی بهم دست داد، اشک از چشم های من قطره قطره پای عروس داماد روی زمین چکید. زمین خیس اشک من شد، نه از ترس و وحشت، یک حس غریبی دلم را گرفت. صحنه عجیبی نمایان شد، سکوت سنگینی فضا را فرا گرفت. قصاب به موهایم چنگ انداخته، کارد بر گلوی ام، منتظر دستور خان مانده است. ناگهان عروس فریاد کشید، با همان لحن خاص محلی خودشان گفت: من این پاسدار خمینی را می خرم. داماد نگاهی به عروس انداخت. داماد تسلیم شد. خان تسلیم شد، قصاب کارد را از گلوی من برداشت. من سرم را پائین انداختم. خان دستور داد چشم های من را بستند و عقب یک تویتا انداختند. خان گفت: یک بار دیگر به چنگ من بیفتی تو را آتش میزنم. از بلوچستان بیرون برو، بعد مرا بردند و در نقطه ائی کور در منطقه خاش رها کردند. سردار صادق مکتبی، فرمانده گردان حمزه سیدالشهداء(ع) چند سال بعد از عملیات والفجر هشت در هنگام وضو به شهادت رسید. *نویسنده: غلامعلی نسائی@salam_bar_shahid
👈به کانال بازار مکاسب در تلگرام بپیوندید 🔹️کانالی برای خرید و فروش بهتر و سریعتر ⬅️کانال در حال عضوگیری میباشد آیدی کانال در تلگرام https://t.me/bazare_makaseb
ســلام بـࢪ شـهــید
✔️نماهنگ زیبای آذری برای محرم #با_نوای_علیرضا_اسفندیاری التماس دعا @salam_bar_shahid
شب از نصف گذشت من حسرت میخورم برای تو آب پیدانکردم پسرم ازتو خجالت میکشم نیمه شب شد بیا به رباب نازنکن بیاچرا صدات گرفت پسرم بیدار شو کمی گریه بکن گفتم بخواب نگفتم بیهوش شوی گفتم استراحت کن نگفتم مثل گل پرپر شوی چشمت اگر پر شد بیا پیش رباب علی بی تو این رباب آواره میشود اصغریم لا ی لای دستم به هیچ جایی نمیرسد اصغریم لای لای 😭😭😭😭😭 حال تو را میبینه خدا برات دردتو درمان میکنه صبر کن صبح بشه ،عموت بره،آب بیاره حال تو را خدا میبیند . ومن هم میبینم وآتش میگیرم ودلم میسوزد، همه خوابیدند من هنوز دل نگران توام قهرنکن میبینم حال تو ولی چاره ای ندارم دلم میسوزد شیر ندارم این دردم رابه چه کسی بگویم 😭😭😭😭 ای بچه ی من ای کودک من نمیدونم کدوم قسمت جسمت را درد،فرا گرفته هر قسمت ازبدنت که دردبگیره خداکنه گلوت درد نگیره ای طفل بی زبونم خدا کنه گلوت درد نگیره