توکلی_پاسخی_بر_شبهه_آمرزش_گاناهان_با_گریه_بر_سیدالشهدا_ع_5989859960501045939.mp3
7.83M
🎙پاسخی بر شبهه کسانی که میگویند چگونه گریه بر امام حسین (علیهالسلام) همه گناهان را میآمرزد؟!
#حاج_مهدی_توکلی
═══ ೋ 🏴 ೋ══
الهی بِحَقِالسّیدة زِینَب سَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
@salamalaaleyasiin
═══ ೋ 🏴 ೋ══
✳️منتظران ظهور
💠 #روز_شمار_وقایع_کربلا🎪
🔴از اول محرم تا روز عاشورا
قصر بنی مقاتل... چهارشنبه اول محرم الحرام سال 61 هجری قمری
💠گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند. حضرت از آنها پرسید: ایا به یاری من می آیید؟ بعضی گفتند: دل ما رضایت به مرگ نمی دهد و بعضی دیگرگفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم. مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم.
💠حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند. امام(ع)همانگونه که سوار بر مرکب بود، مختصری به خواب رفت. پس از بیداری کلمه ی استرجاع(انا لله و انا الیه راجعون) را تکرار می کرد.« علی اکبر جلو رفت و علت را جویا شد؛ حضرت فرمود: اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان می آید.» علی اکبر گفت:« پدرم! ایا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود:« سوگند به خدا که ما بر حقّیم.» علی اکبر گفت:« پس ما را باکی از مرگ نیست.» امام فرمود:« خدا تو را جزای خیر دهد.»
💠حسین(ع) در این منزل به عبیدالله جعفی چنین فرمود:
پس اگر ما را یاری نمی کنی خدای را بپرهیز از این که جزو کسانی باشی که با ما می جنگد. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، خدا او را به رو در آتش می افکند.
ادامه دارد....
═══ ೋ 🏴 ೋ══
الهی بِحَقِالسّیدة زِینَب سَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
@salamalaaleyasiin
═══ ೋ 🏴 ೋ══
#محرم_مهدوی
امسال محرم را به نیت فرج امام زمان(عج) برگزار میکنیم
▪️هر عملی در این ماه را نذر فرج میکنیم {چای روضه به نیت فرج، گریه برای فرج، اطعام نذر فرج و ...}
▪️در اوج روضه ابا عبدالله الحسین علیه السلام برای فرج امام زمان(عج) دعا کنیم
▪️همه همراه میشویم جهت فرج مولای مظلومان
═══ ೋ 🏴 ೋ══
الهی بِحَقِالسّیدة زِینَب سَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
@salamalaaleyasiin
═══ ೋ 🏴 ೋ══
💠#امام_زمان عجلالله تعالیفرجه:
خدا با ماست
و نیازى به دیگران نداریم
و حقّ با ما است
و هرکس از ما روی برگرداند،
هرگز باکی نداریم
(چون هیچنیازی بهکسی نداریم)
📚بحارالانوار ج۵۳ص۱۹۱
انشاءالله با اجازه صاحب عزا
امام زمان عجل الله فرجه
ازاول #محرم تا آخر ماه صفر
#پیراهن_عزای_حسین علیهالسلام را بر تن کنیم
و سعی کنیم در مجالس عزاداری شرکت کنیم
بالاخص دهه اول محرم...
و بدانیم
که اهل بیت علیهمالسلام بما نیازی ندارند
ماییم که در دنیا و آخرت
محتاج لطف و عنایتشان هستیم.
═══ ೋ 🏴 ೋ══
الهی بِحَقِالسّیدة زِینَب سَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
@salamalaaleyasiin
═══ ೋ 🏴 ೋ══
⚫️ اشک ریختن امام زمان ارواحنا فداه برای امام حسین علیه السلام
خطیب بزرگ شیعه مرحوم شیخ عبدالزهرا کعبی می گوید:
یک روز بعد از ظهر، وارد صحن مطهر امام حسین سلام الله علیه شدم؛ شخصی در مقابل یکی از حجره های صحن شریف،
کتاب های مذهبی می فروخت و من با وی سابقه آشنایی داشتم، چون مرا دید گفت: کتابی دارم که شاید برای شما نافع باشدو در آن اشعاری وجود دارد که زیبنده شما می باشد، و قیمت آن این است که یک بار آن را برایم بخوانی.
مرحوم شیخ عبدالزهرا می گوید:
آن اشعار- قصیده ابن عرندس حلی - گمشده من بود و مدت ها در جستجوی آن بودم. آن را گرفتم و هنگامی که به خواندن آن مشغول بودم، ناگهان سیدی از بزرگان عرب را دیدم که در برابرم ایستاده است و به اشعارم گوش می دهد وگریه می کند. چون به این بیت رسیدم:
🔹 ایقتل ظمآنا حسین بکربلا
🔹 فی کل عضو من انامله بحر
((چگونه است که حسین ، تشنه در کربلا کشته می شود
با آنکه در هر سر انگشت او دریاهایی از سرافرازی توان یافت؟))
گریه آن بزرگوار شدید شد و رو به ضریح امام حسین سلام الله علیه کرد
و این بیت را تکرار می نمود و همچون زن جوان مرده می گریست.
همین که اشعار را به پایان رساندم، دیگر آن بزرگوار را ندیدم.
برای دیدن ایشان، از صحن خارج شدم تا شاید آن جناب را بیابم ولی ایشان را ندیدم. به هر کجا رو نمودم، اثری نیافتم. گویا از برابر چشمم غایب شده است.
به یقین دانستم او حضرت حجت و امام منتظر ارواحنا فداه بوده است.
📚 ملاقات با امام عصر، ص۳۱۵
🔹 علامه امینی در کتاب الغدیر جلد ۷ ، صفحه ۱۴ قصیده ابن عرندس را آورده است و فرموده : در میان یاران و اصحاب ما معروف است که در هر مجلسی این قصیده خوانده شود، پیشوای ما امام زمان عج الله تعالی که چشم به راه اوییم و خداوند به زودی در فرجش تعجیل فرماید، در آن مجلس و انجمن تشریف فرما می شوند.
#امام_زمان
═══ ೋ 🏴 ೋ══
الهی بِحَقِالسّیدة زِینَب سَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
@salamalaaleyasiin
═══ ೋ 🏴 ೋ══
🔻آيت الله وحيد خراسانى توصیه کردند:
تا روز « عاشورا » كه نزديك است، روزى صدمرتبه سوره_توحيد را بخوانيد و به حضرت
سيدالشهدا علیه السلام هديه كنيد،
ان شاءالله فيوضاتى نصيبتان ميشود،
شرطش هم اين است مردم را دعوت به اين عمل كنيد.
👈همچنین اشاره کردند چقدر خوب است که این عمل نورانی
تلاوت صدمرتبه سوره توحید و هدیه نمودن به روح مطهر و نورانی حضرت سیدالشهداء #امام_حسین علیه السلام
به نیابت از حضرت حجت ابن الحسن المنتظر المهدی #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام شود.
#محرم
═══ ೋ 🏴 ೋ══
الهی بِحَقِالسّیدة زِینَب سَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
@salamalaaleyasiin
═══ ೋ 🏴 ೋ══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ روز
🏴 جایگاه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
🖤 0⃣9⃣ درصد زیارتنامه ی حضرت مسلم علیه السلام شبیه زیارتنامه حضرت ابالفضل علیه السلام است🖤
🎤 حجت الاسلام کاشانی
#امام_حسین ع
#امام_زمان ع
═══ ೋ 🏴 ೋ══
الهی بِحَقِالسّیدة زِینَب سَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
@salamalaaleyasiin
═══ ೋ 🏴 ೋ══
صدایِ کربلا ۱.mp3
10.82M
#صدای_کربلا ۱ 🏴
#استاد_شجاعی
#آیتالله_مصباح
▪️مسیرِ حرکت امام تا رسیدن به ماجرای کربلا، یک مسیر جغرافیایی با اتفاقاتی در بستر تاریخ نیست!
- تمام حوادث کربلا، از ابتدای تشکیل نطفهی آن تا امروز که هنوز در تاریخ زنده و منشاء اثر است، در درونِ شخصِ شما درحال تکرار است!
▪️آیا شما این تکرار را میبینید، و قادر به ادراکش هستید؟
- آیا ماجرای کربلا در انتخابها، ارتباطها، افکار و رفتار شما، منشاء اثر هست؟
🎧صدای کربلا را همه نمیشنوند!
═══ ೋ 🏴 ೋ══
الهی بِحَقِالسّیدة زِینَب سَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
@salamalaaleyasiin
═══ ೋ 🏴 ೋ══
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» #پارت_یازدهم به صورتش نگاه نمیکردم اما حجب
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمـــان جــان شـیـعه،اهـل سـنت»
#پارت_دوازدهم
پدر هم که کمتر در این گونه روابط احساسیِ پُر تعارف وارد میشد، با این حرف او سر ذوق آمد و گفت:
_خوبی از خودته!
و در برابر سکوت محجوبانه آقای عادلی پرسید:
_آقا مجید! پدرت چی کاره اس؟
از سؤال بیمقدمه پدر کمی جا خورد و سکوت معنادارش، نگاه ملامت بار مادر را برای پدر خرید. شاید دوست نداشت از زندگی خصوصیاش صحبت کند، شاید شغل پدرش به گونهای بود که نمیخواست بازگو کند، شاید از کنجکاوی دیگران در مورد خانوادهاش ناراحت میشد که بلاخره پاسخ پدر را با صدایی گرفته و غمگین داد:
_پدرم فوت کردن.
پدر سرش را سنگین به زیر انداخت و به گفتن:
_خدا بیامرزدش!
اکتفا کرد که محمد برای تغییر فضا، با شیطنت صدایش کرد:
_مجید جان! این مامان ما نمیذاره از کنارش تکون بخوریم! مادرت خوب صبری داره که اجازه میده انقدر ازش دور باشی!
در جواب محمد، جز لبخندی کمرنگ واکنشی نشان نداد که مادر در تأیید حرف محمد خندید و گفت:
_راست میگه، من اصلاً طاقت دوری بچههام رو ندارم!
و باز میهماننوازیِ پر مهرش گل کرد:
_پسرم! چرا خونوادت رو دعوت نمیکنی بیان اینجا؟ الآن هوای بندر خیلی عالیه! اصلاً شماره مادرت رو بده، من خودم دعوتشون کنم.
چشمانش در دریای غم غلطید و باز نمیخواست به روی خودش بیاورد که نگاهش به زمین فرو رفت و با لبخندی ساختگی پاسخ مهربانی مادر را داد:
_خیلی ممنونم حاج خانم!
ولی مادر دست بردار نبود که با لحنی لبریز محبت اصرار کرد:
_چرا تعارف میکنی؟ من خودم با مادرت صحبت میکنم، راضیاش میکنم یه چند روزی بیان پیش ما!
که در برابر اینهمه مهربانی مادر، لبخند روی صورتش خشک شد و با صدایی که انگار از پس سالها بغض میگذشت، پاسخ داد :
_حاج خانم! پدر و مادر من هر دوشون فوت کردن. تو بمبارون سال 65 تهران...
پاسخش به قدری غیر منتظره بود که حتی این بار کسی نتوانست یک خدا بیامرز بگوید.
برای لحظاتی احساس کردم حتی صدای نفس کسی هم شنیده نمیشود و دل او در میدان سکوت پدید آمده، یکه تازی میکرد و انگار میخواست بغض اینهمه سال تنهایی را بازگو کند که با صدایی شکسته ادامه داد:
_اون موقع من یه ساله بودم و چیزی ازشون یادم نیس. فقط عکسشون رو دیدم. خواهر و برادری هم ندارم. بعد از اون قضیه هم دیگه پیش مادربزرگم بودم.
با آوردن نام مادربزرگش، لبخندی روی صورتش نشست و با حس خوبی توصیفش کرد:
_خدا رحمتش کنه! عزیز خیلی مهربون بود!... از چند سال پیش هم که فوت کرد، یه جایی رو تو تهران اجاره کرده بودم و تنها زندگی میکردم.
ابراهیم که معمولاً کمتر از همه درگیر احساسات میشد، اولین نفری بود که جرأت سخن گفتن پیدا کرد:
_خدا لعنت کنه صدام رو! هر بلایی سرش اومد، کمش بود!
جمله ابراهیم نفس حبس شده بقیه را آزاد کرد و نوبت محمد شد تا چیزی بگوید:
_ببخشید مجید جان! نمیخواستیم ناراحتت کنیم!
و این کلام محمد، آقای عادلی را از اعماق خاطرات تلخش بیرون کشید و متوجه حالت غمزده ما کرد که صورتش به خندهای ملیح گشوده شد و با حسی صمیمی همه ما را مخاطب قرار داد:
_نه! شما منو ببخشید که با حرفام ناراحتتون کردم...
و دیگر نتوانست ادامه دهد و با بغضی که هنوز گلوگیرش بود، سر به زیر انداخت.
حالا همه میخواستند به نوعی میهمانی را از فضای پیش آمده خارج کنند؛ از عبدالله که کتاب آورده و احادیثی در مورد عید قربان میخواند تا ابراهیم و لعیا که تلاش میکردند به بهانه شیطنتها و شیرین زبانیهای ساجده بقیه را بخندانند و حتی خود آقای عادلی که از فعالیتهای جالب پالایشگاه بندرعباس میگفت و از پیشرفتهای چشمگیر صنعت نفت ایران صحبت میکرد، اما خاطره جراحت دردناکی که روی قلب او دیده بودیم، به این سادگیها فراموشمان نمیشد، حداقل برای من که تا نیمههای شب به یادش بودم و با حس تلخش به خواب رفتم.
ادامه دارد...
✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد
═══ ೋ 🏴 ೋ══
الهی بِحَقِالسّیدة زِینَب سَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
@salamalaaleyasiin