👈 #انسانیت #بخشش
استادی با شاگردش از باغى می گذشت. چشمشان به يک کفش کهنه افتاد، شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهای کارگرى است که در اين باغ کار ميکند بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم.....!!!!
استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم بيا کارى که می گويم انجام بده و عکس العملش را ببين... مقدارى پول درون آن قرار بده ..... شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول، مخفى شدند کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همين که پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد.
و بعد از وارسى، پول ها را ديد با گريه، فرياد زد خدايا شکرت ....خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى.... ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک می ريخت....
👌استاد به شاگردش گفت هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستانی.....
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
@salambarebrahimm ⬇️#انگشت_اتهام ⬇️ 💠معمولاً اگه برای دو نفر مشکلی پیش بیاد شروع میکنن به متهم ک
@salambarebrahimm
⬇️#گفتار_نیکو⬇️
💠 ثابت شده زبون خوش خیلی کارایی داره. خوب حرف زدن با بقیه یعنی احترام گذاشتن بهشون.
مردم از احترام خوششون مییاد و واکنش مثبت نشون میدن. زبون خوش باعث میشه مردم با هم دوست بشن و با آرامش مشکلاتو حل کنن. اما اگه کسی بد دهن باشه و تند حرف بزنه حتی اگه حق هم باهاش باشه بقیه جلوش مقاومت میکنن و تو کارش سنگ میندازن.
برای همین هست که خدا گفته:
🔻قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً
🔻با مردم با زبان خوش حرف بزنید
📔بخشی از آیه ۸۳ بقره
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استاد_رائفی_پور
🔵 ناگفته های #جنگ_تحمیلی/وقتی کل دنیا علیه ایران مظلوم متحد شدن...
🔺 حرفهایی که هیچ وقت گفته نشد...
@salambarebrahimm
بچهها...
شوخی شوخی به گنجشکها سنگ میزنند
ولی گنجشکها جدی جدی میمیرند...
آدمها...
شوخی شوخی به همدیگر زخم میزنند
ولی قلبها جدی جدی میشکنند....
مراقب باشیم قلبی نشکند...
#تلنگر
@SALAMbarEbrahimm
در محضر شهید
سختے ها را تحمـل کنید، این انقلاب بـا نهایـت اقتـدار و توان به انقلاب جهانے امام زمان (عج) اتصال پیدا مے کند.
شهیدحاج محمدابراهیم همت🌷
@SALAMbarEbrahimm
#سلام_برابراهیم❤️
برادر شهیدم سلام✋🌷
زمین که لطفی ندارد از آسمان چه خبر؟؟ 😔
گمنام بر زمینی و نامدار در آسمان . . . از تبار رشید مردانی هستی که در کوله خاکیشان حتی نامشان هم سنگینی می کرد . . . بزرگوار بگو ما با بی نشانیمان در آسمان چه کنیم ؟؟!!؟!؟؟!؟
تویی که مومن بودن در کلام مولامان علی (ع) را به عالی ترین جلوه بصری درآورده ای ! ای مومنی که ترجیح دادی در خلسه خمول عارفانه باقی بمانی و از شراب طهور گمنامی دو ، سه پیمانه ای بیش تر بنوشی تا ما زمینیانِ خاکی ِ در گل مانده مجالی برای شناختت پیدا نکنیم و جاهلانه گمنامت بخوانیم !
تویی که ""شهادت"" و ""گمنامی"" هر دو فضیلت برنده شدن در مسابقه معنویت و رسیدن به رضوان الهی را دارا می باشی ... تویی که در عین ناپیدایی گم نشده ای و در عین حضور ، ناشناخته ای و دلت چراغ هدایت...
تو برایمان دعا کن که دست های رو به آسمانمان و پاهای در گل فروماندیمان از هم جدا شوند تا شاید راهی به آسمان پیدا کنیم ...
زیرا تو حقیقتی آسمانی هستی که برای شناختنت باید به آسمان سفر کرد
برادرم ...... دعا کن برایمان ......
که پروانه وجودمان را فدا کنیم بر گرد ذات اقدس الهی هم چون تو اگرچه هم چون من ای ، هیچ گاه به گرد پای چون تویی نمی رسد ...
اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی السبیلک
@SALAMbarEbrahimm
معرفت دُر گرانی ست به هر کس ندهند
اين کرامت چه به عشاق علی می آيد
🌹دوستانی که هنوز کتاب های سلام برابراهیم رو نخوندن پیشنهادمیکنیم حتما بگیرن و بخونن و #درک کنید کتاب رو
این زندگی نامه یک انسانِ نه داستان...
انوقت درک میکنید که عاشق واقعی اهل بیت چطور زندگی میکنه و اسلام چقدر شیرین ، کامل و جذابه اگه 👈ما #مسلمون واقعی باشیم😉
هـر چہ در
خاطر من بود
فراموشم شد
جز خیال تو ڪہ
هـرگز نرود از یادم . . .
#پهلوان_شهـید_ابراهیم_هادی 🌹
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
هـر چہ در خاطر من بود فراموشم شد جز خیال تو ڪہ هـرگز نرود از یادم . . . #پهلوان_شهـید_ابراهیم_هاد
@salambarebeahimm
گفتم: به کجا؟ گفت: صدایم کردند
گل بودم و از شاخه جدایم کردند
گفتم: که فرشتگان چه کردندت ؟
گفت: روزی خور سفره خدایم کردند
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
#خط_عاشقی🌷
آنجا نماز نمیخوانم
@salambarebrahimm
# شهید_حسن_باقری
برای شناسایی،به منطقه ای بین سوسنگرد وحمیدیه رفته بودیم.ظهر بود که برگشتیم موقع اذان بود.حسن به راننده گفت:《توقف کن تا نماز رو ادا کنیم.》جایی که توقف کردیم،حاشیه جاده ودارای تردد زیاد بود وماشین ها با سرعت درحال عبور ومرور بودند.
کانال کوچکی درکنار جاده بود.من زودتر رفتم و وضو گرفتم.وقتی خواستم نماز بخوانم،دیدم اگر بخواهم کنار جاده نماز بخوانم،به علت حرکت سریع ماشین ها،امنیت لازم وجود ندارد،ازطرفی،جاده هم شنی بود ونماز خواندن روی شن ها نیز مشکل بود.کمی آن طرف تر زمین چمنی را دیدم.رفتم ونماز رادرآن جا خواندم.
نماز اول راکه تمام کردم، دیدم حسن باقری درکناری ترین قسمت جاده ودرحاشیه شنی آن مشغول خواندن نماز است.جلو رفتم وبه او گفتم:《آقای باقری،این طرف زمین چمن هست،جایی که شما ایستادین،امنیت نداره.نماز دوم رو این طرف بخونین.》گفت:《 نه!همین جا نمازم و میخونم .》به او گفتم :《آخه برای چی ؟》گفت:《اون زمین چمن،ملک شخصیه ومعلوم نیست متعلق به کیه.درسته که الان زمان جنگه وصاحبان این زمین ها این جا نیستن،اما خدا که هست.من چون یقین ندارم که مالک این زمین راضیه یانه،نماز دومم رو هم همین جا می خونم.》
📚برگرفته از کتاب من این جا نمی مانم
خاطراتی از شهید غلام حسین افشردی(حسن باقری)