eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹مقام معظم رهبری:آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‌ ی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. 🌹۲۱ فروردین ماه سالروز شهادت شهید صیاد شیرازی
اثر توّابین در تاریخ، یک هزارم اثر شهدای کربلا نبود .
شنیده بودم نــمــاز اول وقت برايش اهميت دارد، ولی فكر نمی كردم انقدر مصمم باشد! صدای اذان کہ بلند شد همه را بلند كرد؛ انگار نه انگار عروسی است، آن هم عروسی خـــودش! يكی را فرستاد جلو بقيہ هم پشت سرش، نماز جـــماعتی شد بہ یاد ماندنی!! شهید محمدعلی رهنمون. شادی روحش 🌷🌷🌷
عمر سعد آدم عجیبی ست. یعنی شخصیتش از شدت دمِ‌دست‌ بودن و باورپذیر بودن برای قرار گرفتن توی آن جایگاه عجیب است.آدم فکر نمی کند کسی مثل او فرمانده ی تاریک ترین سپاه تاریخ بشود. ماها تصور می کنیم سردسته ی آدم هایی که مقابل امام حسین می ایستند باید خیلی آدم عجیب و غریبی توی ظلم و قساوت باشد. ظاهرا اما اینطور نیست. عمر سعد خیلی هم آدم دور از دسترس و غریبی نیست. ماها شاید شبیه شمر نباشیم یا نشویم هیچ وقت اما رگه هایی از شخصیت عمر سعد را خیلی هایمان داریم. رگه هایی که وسط معرکه می تواند آدم را تا لبه ی پرتگاه ببرد. از همان لحظه ی ورود به کربلا شک دارد به آمدنش، به جنگیدنش با حسین. حتی جایی آرزو کرده که کاش خدا من را از جنگیدن با حسین نجات بدهد. عمر سعد عِلم دارد. عِلم دارد به اینکه حسین حق است. به اینکه جنگیدن با حسین یعنی قرار گرفتن توی سپاه باطل. اما چیزهایی هست که وقت عمل می لنگاندش. زن و بچه هایش، مال و اموالش، خانه و زندگی اش و مهم تر از همه ی اینها گندم های ری، وعده ی شیرین فرمانداریِ ری. شب دهم، امام می کِشدَش کنار، حرف می زند با او. حتی دعوتش می کند به برگشتن، به قیام در کنار خودش.عمر سعد اما می گوید: می ترسم خانه ام را خراب کنند، امام جواب می دهد: خانه ی دیگری می سازم برایت. می گوید:می ترسم اموالم را مصادره کنند! امام دوباره می گوید: بهتر از آن ها را توی حجاز به تو می دهم. می گوید: نگران خانواده ام هستم، نکند آسیبی به آن ها برسانند. ماها هم شک داریم، همیشه در رفت و آمدیم بین حق و باطل، با آنکه به حقانیتِ حق واقفیم. مال و جان و زندگی و موقعیتمان را خیلی دوست داریم، از دست دادنشان خیلی برایمان نگران کننده است و اینها نشانه های خطرناکی هستند. نشانه های سیاهی از شباهت ما با عمر بن سعد بن ابی وقاص. هزاری هم که هر بار توی زیارت عاشورا لعنتش کنیم. عمر سعد از آن خاکستری هایی بود که کربلا تکلیفشان را با خودشان معلوم کرد.رفت و آمد میان سیاهی و سفیدی تمام شد دیگر. رفت تا عمق سیاهی ها و دیگر همانجا ماند... 
همیشه میگفت فرمانده باید خونسرد باشه تا بتونه خوب فکر کنه و نیروهاش رو تو بدترین شرایط جمع و جور کنه  فرمانده که تو میدون آروم باشه نیروهاش هم راحتتر میجنگند...! بعد از درگیری یک ساعته با مهاجمین #داعشی از ناحیه #پهلومورد اصابت قرار گرفت، گلوله وارد ریه سمت چپ ایشان شد که باعث خونریزی شدید شده و بعد از حدود بیست دقیقه ایشان به#شهادت می رسد. #شهید_مرتضی_حسین_پور
ﺍﯾﻦ عکس ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻫﺎ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺟﺎﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﻭلی کمتر ﺍﺯ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺍﺧﻞ عکس ﺍسمی ﺑﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ... 🌴ﺩﺭ ﮔﯿﻼﻧﻐﺮﺏ ﭘﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺯﺍﻧﻮ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﺑﻄﻮﺭی ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﻣﺼﻨﻮعی ﺭا ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎهی ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ به ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ؛ ﺑﺰﺭﮒ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﻟﺸﮑﺮ 27 ﺑﻮﺩ؛ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ یکﭘﺎ ﺩﺭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺷﺮﮐﺖ کرﺩ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻏﺮﺏ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎی ﺑﻘﯿﻪ ﺑﺎﻻ می ﺁﻣﺪ. 💐" شهید #ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ_ﺣﺴﺎﻣﯽ " ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ که ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻭ ﺷﻬﺎﻣﺘﺶ ﻧﻘﻞ میکنند ، ﺑﻪ ﻧﻘﻞ یکی ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺍﯾﻦ ﻋﮑﺲ ﺩﻗﺎیقی ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ی ﺟﻔﯿﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﻗﺎیقی ﺑﻌﺪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯼ ﺩﺷﻤﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺘﻮﻥ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ . 🌷شهید #جانباز #ابراهیم_حسامی 🌷
📝روایتی داستانی برای لحظه ثبت این تصویر: آقایون فرمانده دل بدید دیگه یه عکسِ ها! برادر همت دقت کن برادر _من حواسم هست هادی منو میخندونه برادر خرازی دل بده حواست کجاست؟ _احمد متوسلیانم تو عکس بود خوب بودا, صبر می‌کردیم یِکم ایشالا عکس بعدی برادر رشید بیا تو کادر آقا جان _باشه باشه برادرا اون پایین دل بدید بعدا میشه بحث کرد _باشه آقا شما عکستو بگیر جونم حاج احمد کاظمی با این لبخند، بقیه هم مثل شما دل داده بودن الان عکسو گرفته بودیم _عزیزی؛ اینا جنبه ندارن بگیر شما [خنده] بردار باقری لبخند بزن آقا عکسه‌ها.. _اقا بگیر عکستو کار داریم عملیات رو زمینه مهدی باکری: _آقا برای تلوزیونِ یا رادیو؟! [خنده جمع] شما امر کن حاج مهدی _میذاشتیم حمیدم میومد تو راه بود... می‌گیریم بازم حاجی می‌گیریم آقا گرفتما, برادر محسن, برادر صفوی و... یک دو سه 📷 عکس یادگاری فرماندهان سال ۱۳۶۲ قبل از عملیات خیبر
🔸 🔰 گناه‌های کوچک یک روز مریم آمد و گفت: "به من یک روز مرخصی بده". رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: "تصادف کردی؟" جوابی نداد... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت که روی لوله‌های نفت -که خدا می‌داند توی داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند- پا برهنه راه رفته! پرسیدم "چرا این کار رو کردی؟" گفت:" شده بودم این کار رو باید می کردم تا یادم بیاید چه آتشی در منتظر من است". گفتم: "تو که جز کاری نمی کنی". گفت: "فکر می‌کنی! بعضی اشاره‌ها، بعضی سکوت های نا به جا؛ همه‌ی اینها گناهای کوچیکیه که تکرار می کنیم و برامون می‌شن".
🌷شهید حسن فتاحی معروف به «حسن امریکایی» یا «حسن سر طلا»، بی‌سیم‌چی گردان غواص لشکرامام حسین(ع) 🍀🌼 او درتاریخ 4دی1365 در #عملیات_کربلای_4 (منطقه #نهر_خین )درسن17سالگی به شهادت رسید
#شهادت معطل من و تو نمی ماند تو اگر سرباز خدا نشوی، دیگری می شود... #خاکیان_خدایی #رفاقت_تا_شهادت
🔻شهید : "شما هیچ لازم نیست اگر کاری رو برای خدا می کنید اون کارو بیاید بگید... یعنی اگر ما یه جایی رفتیم که ماموریت لشکر نبود و دیدیم که باید بجنگیم و برای رضای خدا رفتیم و جنگیدیم... اینو نیایم بگیم... خدا که دیده ما کردیم... چه دلیلی داره بیایم بگیم... اگر کار برای خداست پس گفتن برای چه؟"
کاش می شد... حال خوب را ، لبخند زیبا را ، بعضی دوست داشتن ها را، خشک کرد ... لای کتاب گذاشت، و نگهشان داشت...
يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ روزي كه مردم مانند پروانه هاي پراكنده به هر سو ميدوند. القارعة/۴ - وقتی هیچ کجا برای ماندن امن نیست ! - جز آغوش تو ..!
همیشه از خدا می خواست تا گمنام بماند خدا هم دعایش را مستجاب کرد "ابراهیم"سالهاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای عاشقان و راهیان #نور #شهید_ابراهیم_هادی
‌بعضی ها وقتی مـی روند آن قَدر #سبکبارند که آدم بهشان غبطه می خورد.. دَر #وصیت_نامه_اش نوشته بود : " فقط هَفت تا نماز غفیله ام قضا شده لطفاً برایم بخوانید! #شهید_مسعودگنجی آبادی
🔸 در منطقه‌ی عملیاتی والفجر یک، نوجوانی ۱۷-۱۶ ساله را کردیم که مثل خیلی از ، تنها بدنی استخوانی از او به جا مانده بود. اما یک برجستگی زیر پیراهنش بود که نظرم را جلب کرد! آرام و با احتیاط دکمه‌های پیراهن را باز کردم، در عین نا باوری یک و یک دفتر مشق، زیر پیراهنش پیدا کردم. برایم عجیب بود که این نوجوان توی بحبوحه‌ی هم به فکر درس خواندن و تحصیل بوده... راوی: مرتضی شادکام
🔹خدا تنها کسی است که با دهان بسته هم میشود صدایش کرد و با پای شکسته سراغش رفت و با دل شکسته صدایش کرد او تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر میخرد..! ‌
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ ... به سوی تو گریختم ... به سوی تو... به سوی تو... به سوی تو... گریختم ... کجا را دارم جز درِ خانه ی تو؟! - میشه نگام کنی؟!
🌷شهید : وقتی تو کار بهمون فشار می‌اومد یا خسته میشدیم بهمون میگفت: ثواب کار رو کنید به یکی از اهل بیت (ع)خستگی بهتون غلبه نمیکنه و شما بهش غلبه میکنید.
دلم بدجور هوای شهادت دارد می خواهم شهید شوم ! ولی !! می ترسم با شهادتم آبروی شهدا را هم ببرم ! درست اهل شهادت نیستم...! فقط عاشق شهادتم... اما...! آرزو که عیب نیست ... هست ؟! آن هم برای جوانان مرادریاب... ای شهید...
⭕️ تو مشهد به دنیا آمده بود مسئول فرهنگی لشکر فاطمیون بود تو وصیت نامه اش نوشته بود حاضرم تمام بدنم گلوله باراڹ شود اما ذره ای ازحرم حضرت زینب"س" کم نشود بعد از شھادتش با دیدن پیکر سوراخ سوراخ شده اش پی به حرفش بردم ... ‍ شھید مدافع حرم یه واسش بفرستید
باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر ! یعنی نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم. در نتیجه جامعه بیمه می شود و یـار برای امام زمان "عج" تربیت می‌شود. هدیه‌ به‌ روح شهدا‌
🔴‌چہ خوب گفت سید مرتضی آوینی: حزب اللہ اهـل ولایت است و اهل ولایت بودن دشوار است پایمردی میخواهد و وفاداری. #سربازتیم_آقا
وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي آنچه را که در درون دارم ، می دانى... - ترسم همین است ... می بینی؟ چقدر لبریز ، ز غیر توأم؟! ...
هر وقت حمید اقا از هیئت برمیگشت من و مادرش میگفتیم کمتر سینه بزن... سینه ات درد میگیره... ولی به مامانش لبخند میزد و میگفت آخه مامان سینـه زنی خیلی خوبه... بعد که میرفتیم منزل بـه من میگفتن شما نگو سینـه نزن!!!من بهت قول میدم این سینـه که برای اباعبدالله سینـه زدہ روی آتیش جهنم رو نمیبینه.... بعد شهادت وقتی رفتم معراج شهدا...تعجب کردم..آقا حمید دست ها و پاهاش و شکمش و سمت چپ صورتش پر بود از ترکش های ریز و درشت که باعث شدہ بود بـه شهادت برسه مثل حضرت عباس (ع ) ولی تنها جایی که سالم بود سینـه اش بود!!!! وقتی دیدم یاد حرفش افتادم...دستم رو روی سینـه اش گذاشتم ببینم قلبش میزنه،،،ولی قفسـه سینـه اش سالم سالم بود در حالی که کل بدنش دچار جراحت های شدید بود. اربا اربا بود.