#التماس_تفکر
@salambarebrahimm
جبهه و جنگ و جهاد را خیلی به شوخی گرفته ایم..
پیام هایش را خیلی به بازی گرفته ایم..
نگاهی در این وادی بینداز...
اینجا جایی است که ناگه جان می رود..
دست می رود..
پا می رود..
پسری می رود و مادری را دل داغ و سینه سوز می کند.. مثل مادر ابراهیم هادی که از سوزش دلش کارش به یخ جویدن کشیده بود..
پدری را بالای سر فرزندش نالان می کند..
همسری را در خانه بخت.. بی بخت می کند..
بنظرم که کم فکر کرده ایم.. و زیاد به بازی گرفته ایم این جبهه و جنگ و جهاد را..
راستی چه بود تحفه ی این جنگ که باید از جان برایش می گذشتند.. و آیا ما مراقب این ارزش ها هستیم؟ من و تو باید پاسخگو باشیم.. پس تا دیر نشده به فکر جواب هایمان باشیم..
🏳 شَــهـادت . . .
@salambarebrahimm
هر وقت که شهید گمنام می آوردیم قزوین واسه تدفین،
زنگ می زد میگفت:
قاسم، هیآت حسین جان یادت نره!
گفتم: آقا حجت هر دفعه که نمیشه بیاریم هیآت حسین جان، هیآت های دیگه صداشون در میاد.
به شوخی گفت: آخه مگه پدرته!
یادت باشه حسین جان با همه هیآت ها فرق داره...
اگه من شهید شدم از این بازیا درنیاریا..
گفتم: تو شهید شو کل هیآت های شهر می چرخونمت..
البته یادت باشه تو مناسبت باشه که همه جا هیآت باشه..
خندید و با لهجه شیرینش گفت: باشد..
🌷#شهید_مدافع_حرم_حجت_اسدی🌷
#طنز_جبهه
پیچ و مهره ای ها
@salambarebrahimm
دسته ی ما معروف شده بود به پیچ و مهره ایها! تنها آدم سالم و اوراقی نشده ، من بودم😌 که تازه کار بودم و بار دوم بود که جبهه آمده بودم.دیگران یک جای سالم در بدنشان نداشتند.یکی دست نداشت، آن یکی پایش مصنوعی بود و سومی نصف روده هایش رفته بود و چهارمی با یک کلیه و نصف کبد به زندگانی ادامه می داد و ...😂
یکبار به شوخی نشستیم و داشته هایمان_ جز من _ را روی هم گذاشتیم و دو تا آدم سالم و حسابی و کامل از میانمان بیرون آمد!😳😁
دست ، پا ، کبد، چشم و دهان و دندان مجروح و درب و داغون کم نداشتیم .
خلاصه کلام جنسمان جوربود.
یکی از بچه ها که هر وقت دست و پایش را تکان میداد انگار لولاهایش زنگ زده و ریزش داشته باشد،😬 اعضا و جوارحش صدا میکرد، 😄با نصفه زبانی که برایش مانده بودگفت:" غصه نخورید، این دفعه رفتیم عملیات از تو کشته های دشمن یک ، دوجین لوازم یدکی مانند چشم👁 گوش👂 و کبدو کلیه می آوریم، یا دو ، سه تا عراقی چاق و جثه دار پیدا می کنیم و می آوریم عقب و برادرانه بین خودمان تقسیم می کنیم😂😂 تا هر کس کم و کسری داشت ، بردارد.😬
علی ، تو به دو، سه متر روده ات می رسی، 😉اصغر ، تو سه بند انگشت دست راستت جور میشود.😜ابراهیم ، تو کلیه دار میشوی😃 و احمد جان، واسه ی تو هم یک مغز صفر کیلومتر کنار می گذاریم .😁شاید به کارت آمد!"
همه خندیدند جز من .آخر من " احمد " بودم!!☹️
📚برگرفته از کتاب رفاقت به سبک تانک
@salambarebrahimm
🌷 #مناجات زیبای دکتر چمران🌷
#خــدایا ...
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم❗️
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تــو باشد ..
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
❤دوستت دارم ، خدای خوب من
@salambarebrahimm
#منبر_کوتاه
بعضی از گناهان مثل نفت
هستند و بعضیها هم مثل بنزین..!
قرآن درباره گناههای نفتی میگه
👈«انجامش ندین»
درباره گناههای بنزینی میگه
👈«نزدیکش هم نشید» ' لاتقربوا '
چون بنزین، بر خلاف
نفت از دور هم آتیش میگیره.
رابطه با نامحرم و شهوت جز گناهان
بنزینیه و شیطان قسم خورده هرجا زن
و مردی تنها باشن، نفر سومش خودم هستم
#استاد_محسن_قرائتی
@salambarebrahimm
یا مهدی جانم(عج)
در سراشیبی ماه رمضانیم
دعایی دارم
در سراشیبی قبرم
تو برس بر دادم
اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَج
4_556624248278351994.mp3
7.68M
@salambarebrahimm
چطور این شبای آخر رمضان رو شب عملیات کنیم..
حاج حسین یکتا
🌹بسم رب الشهداوالصدیقین
#سلام_برابراهیم
نصیحت های او را هنوز به یاد دارم. ما در زورخانه کسانی را داشتیم که بر خلاف ابراهیم، بسیار آدم های ناشایست بودند. ابراهیم ویژگی های این افراد را برای من توضیح می داد و با توجه به شرایط بد جامعه در آن زمان می گفت: مهدی، با کسی رفیق باش که زور تو از او بیشتر باشد. تا نتواند تو را اذیت کند.
من کسی را در منزل نداشتم که برای ما وقت بگذارد و خوب و بد را یادآوری کند. ابراهیم خیلی برای ما وقت می گذاشت و نصیحت می کرد. بشتر نصیحت های او هم غیرمستقیم بود. بعد هم ما را به سمت مسجد کشاند. اوایل زیاد اهل مسجد و... نبودم. تا ابراهیم می رفت وضو، من هم از مسجد در می رفتم! اما رفته رفته جاذبه ی شخصیت ابراهیم ما را مسجدی کرد.
📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۶۲
@SALAMbarEbrahimm
#حرف_دل...
🌸بچه بودیم سفره پهن میشد و ما #سرگرم_بازی،غافل از سفره...
سفره که ميخواست جمع بشه، مادر با نگرانی #لقمه ميگرفت برامون
🌸سفره رحمت خدا دارد جمع میشود
ای مهربانتر از مادر
بیا و قبل از جمع شدن سفره لذت مهمانیت را به ما بچشان❤️
ان شاءالله همگی به خواسته های خوب دلتون برسید و لذت #باخدابودن رو درک کنید❤️
موقع دعا کردن از خدا #لذت عبادت بخوایید
با خدا حرف بزنید ، همینطوری که با رفیقتون حرف میزنید
باهاش درد دل کنید
سعادت میخواد باخدا حرف زدن 😉 اگه روزانه نصیبت میشه بدون خدا دوستت داره و ناامید نشو چون دوس داره صداتو بشنوه ❤️
قربونش برم که داده اش رحمته و نداده اش حکمت🌸
#التماس_دعای_فرج
@SALAMbarEbrahimm