eitaa logo
کانال کمیل
6.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
 لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَی طه/۵۲ خدا نه اشتباه میکند نه از یاد میبرد. مگه میشه یادش بره آرزوهاتو؟! مگه میشه یادش بره نگرانی هاتو؟! مگه میشه یادش بره دعاهاتو؟! مگه میشه این خدا رو داشته باشی و قلبت مضطرب باشه؟! 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه موتور گازی داشت کارهای توی پایگاه مثل خرید و.... را همیشه با آن انجام مى داد. مرتب از طرف بعضی از خلبان‌ها مورد نکوهش قرار می‌گرفت. می‌گفتن: علی شأن یک خلبان را رعایت نمی‌كند. ولی او کاری با این کارها نداشت، تا کار بود و پرواز و گردان، ماشین و راننده در اختیارش بود. برای کار شخصی حتی اگر در مسیر حرکت ماشین گردان بود هرگز توقف نمی‌كرد. می‌گفت: برمی‌گردم با همون موتورم می‌رم، نمی‌خوام با پول بیت‌المال حتی یک ترمز برای من زده بشه. 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_ربَّنا؟! +جانم! _اجعَلنی مقیمَ الصَّلوهِ ... +نگران نباش بنده من! حواسم بهت هست، با نماز یاریت میکنم و موقع گناه بهت اخطار میدم... _ربَّنا! +جانم!! _و تَقَبَّل دُعاء... +مگه میشه ازم بخوای و بهت ندم؟! شاید دیر بشه ولی مطمئن باش که به صلاحت کار میکنم؛ آخه فقط منم که دوستت دارم ... ابراهیم/۴۰ 🍃
جز من که ره عشق به تسلیم میروم با دست بسته هیچ شناگر شنا نکرد💔
‍وقتی قرار شد برويم؛ محمد گفت : اول نمازمان را بخوانيم.. ما كه خوانديم و برگشتيم ، محمد هنوز در گوشه حياط سپاہ مشغول نماز بود . او نماز را هميشه خوب می خواند . اغلب ، در جمع ها ، او را به دليل تقوايش ، پيش نماز می كردند . با اينهه، اين بار نمازش حال ديگری داشت بعد از آنكه تمام شد يكی از برادرهـا به شوخی گفت: نماز جعفر طيار می خواندی؟! او با خوشحالی پاسخ داد: به جنگ آمريكا می رويم. شايد هم نماز آخرمان باشد 🕊🌹
خدایا دست ما که به آسمون نمیرسه، ولی تو دستت به هر جایی که ما باشیم‌ میرسه، پس قربونت دستمون رو ول نکن...
پرستار به صورت رنگ پریده و لب های ترک خورده مجروح حاج احمد متوسلیان نگاه کرد و بعد به پاهای زخمی اش. گفت: "برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق کنم. این طوری کمتر درد می‌کشید." حاجی هم ناله ای کرد و گفت: "نه! بی هوشم نکن! دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخم های عمیق تری دارند." ❤️🌸
توی این راه فحش می خوری؟! به قول استاد رائفی پور بگو : ذخیره ی آخرتم... هر وقت فحش نخوردی از دشمن، به مسیرت شک کن...!!