🔸أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ و مِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَيْرِ أُنْسِكَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِكَ وَ مِنْ كُلِّ شُغْلٍ بِغَيْرِ طَاعَتِكَ َ
.
از هر لذتى جز #لذت_تو
و از هر آسايشى جز #همدمى_با_تو
و از هر شادمانى به غير #قرب_تو
و از هر شغلى جز #طاعت_تو
پوزش مى جويم
#مناجات_الذاکرین
.
🔹سَرِ به سنگ خورده را
در آغوش بِکش ...
ارحم فی هذه الدنیا غربتی ...
🌹شهید #عماد_مغنیه🌹
زنم تو ماشین جاموند!
@salambarebrahimm
یکی از دوستان لبنانیم که با شهید عماد مغنیه همرزم و دوست قدیمی بوده، خاطره جالبی از عماد تعریف کرد که خیلی برام قشنگ اومد. می گفت:
سال 1364 بود که با عماد در تهران زندگی می کردیم. خانه ای در زیر پل حافظ داشتیم. محل کارمان هم پادگان امام حسین (ع) (بالای فلکه چهارم تهرانپارس – دانشگاه امام حسین (ع) فعلی) بود که تعدادی نیروهای لبنانی را آموزش می دادیم.
عصر یکی از روزها، سوار بر ماشین پیکانم داشتم از در پادگان خارج می شدم که عماد را دیدم. قدم زنان داشت به طرف بیرون پادگان می رفت. ایستادم و با او سلام و احوال پرسی کردم. پرسید که به خانه می روم؟ وقتی جواب مثبت دادم، سوار شد تا با هم برویم.
در راه درباره وضعیت آموزش نیروها حرف می زدیم. نزدیکی میدان امام حسین (ع) بودیم و صحبتمون گل انداخته بود. یک دفعه عماد مکثی کرد و با تعجب گفت:
- ای وای ... من صبح با ماشین رفتم پادگان.
زدم زیر خنده. صبح با ماشین رفته پادگان و یادش رفته بود. ناگهان داد زد:
- نگه دار ... نگه دار ...
گفتم: "خب مسئله ای نیست که. ماشینت توی پارکینگ پادگانه. فردا صبح هم با هم میریم اون جا."
که گفت: "نه. نه. زود وایسا ... باید سریع برگردم پادگان."
با تعجب پرسیدم: "مگه چیز توی ماشین جا گذاشتی که باید بری بیاری؟"
خنده ای کرد و گفت:
- آره. من صبح با زنم رفتم پادگان. به اون گفتم توی ماشین بمون، من الان برمی گردم. توی پادگان که رفتم، اون قدر سرم شلوغ شد که اصلا یادم رفت زنم دم در منتظرمه."
بدجور خنده ام گرفت. زنش از صبح تا غروب توی ماشین مونده بود. وقتی وایسادم، گفت:
- نخند ... خب یادم رفت با اون رفته بودم پادگان.
و یک ماشین دربست گرفت تا بره پادگان و زن و ماشینش رو بیاره.
منبع: روای حمید داوود آبادی📚
#شهید_عماد_مغینه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید عماد مغنیه کیست؟
شهید عماد فایز مغنیه معروف به حاج رضوان از فرماندهان نظامی حزبالله لبنان بود که در ۲۳بهمن ۱۳۸۶ در انفجاری در دمشق ترور شد. مردی که صهیونیستها از ترسش خواب نداشتند
Hamed_Zamani_Ma_Istadeim_128__1397-4-6-23-13.mp3
7.37M
❤️ ما ایستاده ایم
حامد زمانی
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
شادی روح شهداصلوات:
#بسم_رب_الشهدا .
چشمامو بستم و اشکامو پاک کردم😔دوس نداشتم دم رفتنیش اشکامو ببینه ، اوه اوه صدای پاش اومد: + خانومم اینجاس؟😊
- بله اقایی اینجام☺️
+خانوم ساک مارو....ادامه ی حرفش و نزد و وایساد من و نگاه کرد
+گریه کردی؟😠
- من ؟ نه؟ کی؟
اروم اروم اومد جلوم ،دستامو گرفت و زل زد تو چشام:
الهی من به قربون چشای خانومم😍نگو که واسه رفتن من گریت گرفته☹️
هق هقم بلند شد، جوری که وسطای گریم سکسه ام گرفت
+ خانووووووم😡
میبینی داری چیکار میکنی؟ دارم کم کم از رفتنم منصرف میشم ، اینجوری نکن بادلم😢
از اینکه باعث شده بودم از رفتن به سوریه دو دل شه از خودم خجالت کشیدم😔
یهو وسط گریم خندیدم😂
گفتم:
- دیوونه دلم برات تنگ میشه خب😁
سرمو بوس کرد و گفت :
+ به بی بی زینب میسپارم کنارت باشه و یاورت تا دلت تنگ نشه🤗
خانومم هوای بچه ی تو شکمتم داشته باشاااا، میخوام وقتی برگشتم بابا بابا کنه برام👶
-چشم جناب همسر😊 ...........
- زینب . زینب مامان حاضری؟
+اره مامانی حاضرم
-بابات منتظرمی مونه ها بدو دختر گلم ، چادرتم بپوش .
+ چشم مامانی☺️ سر مزارش که رسیدیم یهو زینب نشست رو قبر باباش -زینب مامان بیا پایین زشته 😳
+نمیخوام مامان ...منم دوس دارم مثه بقیه ی بچه ها سوار بابام شم بابام من و ببره😊
.
.
.
. .
سلامتی همه ی فرزندان شهدا #صلوات😔
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#سیره_شهدا
فرمانده سپاه سیرجان بود
دیدم موتورش را دست گرفته داره میاد
گفتم: خرابه
گفت: نه
گفتم؛ بنزین تموم کرده
گفت: نه
گفتم پس چی؟
گفت الان ساعت دو و نیم هست من از سر کار اومدم
تابستونه مردم خوابیدن
نمیخوام صدای موتورم مزاحم خواب مردم بشه یه وقت بیدار بشن
حق الناسه...
🌷شهید مهدی تهامی
🌷یادش با #صلوات
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#شهادت_برادران_پاسدار
هنوز بیرق فاطمیه را پایین نیاورده بودیم که مادرسادات رزق شهادت را فرستاد...
دست مریزاد برادران!
این مظلومیت سرخ نشسته بر پیرهن های سبزتان مارا یاد پرچم مان می اندازد...
🇮🇷اهتزاز پرچم سه رنگ ایران، چهل سال دیگر هم که بگذرد، بازهم مدیون رنگ سرخ است...
راستی حالا که شهید شده اید، نزد مادرتان حضرت زهرا(س) چه می گویید از #قلم_ها و #تهمت_ها و #تعهد ها؟!😔
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا
ناراحت نباش ،خدا با ماست …
توبه / 40
#همین ...
4_5838926013626581648.mp3
6.61M
این گل هم به قربون حسین ع
خون داده پای خون حسین ع
این دنیا داره میگذرهُ
فقط می مونه حسین ع
@salambarebrahimm
🎤با نوای #سید_رضا_نریمانی
تقدیم به شهدای عزیز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اولین شهید قوچانی مدافع حرم که گفته بود: من زشتم! اگه شهید بشم هیچکس برام کاری نمیکنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم
🔸حالا همه جا پوسترش هست.
🔸۲۶ بهمن سالروز شهادت شهید مدافع حرم #محمدهادی_ذوالفقاری گرامیباد.
فَلا يَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ...
پس سخنانشان تو را غمگین نسازد...!
یس/76
غمگین نشو ...
لجن پراکنی !
عادت آن هاست !
و بندگی خدا ...
#عشق ما ...
در خیابان ، تیکه های مختلف و رنگارنگ،
نثارت می کنند ... شاد باش ... آنها ...
از #بندگی_خدا چیزی نمی دادند !
و البته غمگین باش ...
برای راهی که گم کرده اند !
#از_خودمان_سوال_کنیم !
#هنوز_وقتش_نشده_بهتر_بندگی_کنیم؟!
🔴 دنیا و ما ... !
در خیابان قدم می زد
چشمانش افتاد به تجملاتِ برخی ها !
🔻در #دلش گفت :
کاش من هم اینگونه بودم !
ناگهان یادش آمد آیه ایی از قرآن را
و زمزمه کرد :
"کل من علیها فان ..."
* همه چیز فنا پذیر است *
و دلش آرام شد ...
وقتی تو را دارم
دیگران و اموال دنیا ...
را میخواهم چکار ؟
خیر حبیب و محبوب ....
#دنیای_تمام_شدنی
#آخرت_ماندنی !
بعد از ظهر عاشورای امسال پشت ترک موتورش بودم تو اصفهان رسیدیم به یه چهار راه خلوت پشت چراغ قرمز ایستاد بهش گفتم امید چرا نمیری ماشینی که اطرافت نیست بهم گفت رد کردن چراغ خلاف قانونه وامام گفته رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی خلاف شرعه
پس اگر رد بشم گناهه داداش ،
من شب تو هیئت اشک چشمم کم میشه.....
شهادت رابه بها دهند نه بهانه
شهید #امید_اکبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حقوق نجومی شهدای اتوبوس سپاه
🔺پاسداران قرارگاه قدس سپاه جنوب شرق ڪشور چقدر حقوق میگیرند ؟
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
میگن سپاه بخور بخوابه!
راست میگن...
انتحاری ، ترکش و گلوله می خورند
و آروم میخوابن...
و چه خانواده هایی که دیگه خواب راحت به چشمشون نمیاد...😔
🌷شادی روح شهدا و آرامش خاطر خانواده هاشون #صلوات
کار همیشگیش بود. هر وقت دلش تنگ میشد دستمو میگرفت و با هم میرفتیم بهشت زهرا. اول میرفتیم قطعهی اموات و چند دقیقه بین قبرها راه میرفتیم؛ بعد میرفتیم سرِ مزار شهدا. میگفت: "اینجا رو نیگا کن. اصلاً احساس میکنی که این شهدا مُردن؟ اینجا همون حسی رو داری که توی قطعهی اموات داری؟" بالا سر مزار بعضی از شهدا میایستاد و سنشون رو حساب میکرد. میگفت: "اینایی که میبینی، همه نوزده-بیست ساله بودن. ماها رسیدیم به سی سال. خیلی دیر شده؛ اصلاً تو کتم نمیره که بخوان ما رو تو قطعه مُردهها دفن کنند." از سوز صداش معلوم بود که مدتهاست حسرت شهادت رو به دل داره.
شهید مصطفی احمدی روشن
یادگاران22، ص85
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
4_5992400528145909056.mp3
14.81M
@salambarebrahimm
کدوم زن در تاریخ نامش رو برداشت؟
#ام_البنين حقیقت ادب..
خیلی قشنگه حتما گوش کنید
🔸آیت الله بهجت(ره):
هر قدر که نمازهایت منظم
و اول وقت باشد، امور زندگیت
هم تنظیم خواهد شد.
مگر نمی دانی ڪه رستگاری و
سعادت با #نماز قرین شده است.