eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
ما که رفتیم ... مادر پیری دارم و یک زن و سه بچه قد و نیم قد از دار دنیا چیـزی ندارم جز یک پیام قیامت یقه تان را می گیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید...
در و دیوار اتاقت کامپیوترت موبایلت بوی امام زمان میده؟ آقا بگه دلاتونو بزارید روی میز نت بوک و موبایل هاتون هم بزارید روی میز میخوام همه رو با هم یه چِک کنم ببینم... رومون میشه؟
‍ #سیره_شهید 🌸با این که خودش اوضاع مالی مساعدی نداشت، خانواده ای را زیر پر و بال گرفته بود و به اندازه وسعش ماهیانه مبلغی را به حسابشان واریز می کرد. 🌸بعد از شهادت، وقتی قفل گوشی را شکستند، پیامک ها نشان می داد که از این دست کارها زیاد می کرده و به کسی نمی گفته است.... #شهید_محسن_حاجی_حسنی🌷 #قاری_بین_المللی_قرآن #شهید_منا
4_5810160667730117773.mp3
3.34M
@salambarebrahimm #شور #سید_مجید_بنی_فاطمه به دل هوای حرم.. به لب نوای حسین
بچه ها! سعی کنید یه #دوست و همراه پیدا کنید، دوست‌ خوب‌ کسیه که #نتونی جلوش‌ گناه‌ کنی‌ پاتو‌ به بهشت باز کنه ؛ پاتو‌ به بهشت‌زهرا‌،کنارشهدا باز‌کنه ؛ پاتو‌ به یه جاهایی واکنه که تا حالا‌ نرفتی!‌ مثلا‌ بکشوندت به ، محله فقیر نشین‌ها‌ تا‌ کمک کنی به مردم‌ غم مردم‌ خوردن‌ رو بهت‌ نشون‌ بده
هنوز در یادها غواصی می‌کنند ... #غواصان_دریادل گردان ۴۱۰ لشکر ثارالله
دستم را گرفت، از خوابگاه برد بیرون. روبه‌روی خوابگاه زنجان خانه‌هایی بود که معلوم بود از قدیم مانده؛ از زمان آلونک‌نشین‌ها. همیشه چشمم به این خانه‌ها می‌افتاد، اما هیچ‌وقت فکر نکرده بودم به آدم‌هایی که توی این آلونک‌ها زندگی می‌کنند. اوضاع‌شان خیلی خراب بود،رفتیم جلوتر. از یکی از خانه‌ها خانمی آمد بیرون، سه تا بچه‌ قد و نیم قد هم پشت سرش. مصطفی تا چشمش به بچه‌ها افتاد، قربان صدقه‌شان رفت. خانه درواقع، یک اتاق خرابه‌ نمناک بود. در نداشت؛ پرده جلویش آویزان بود. از تیر چراغ‌برق سیم کشیده بودند و یک چراغ جلوی در روشن کرده بودند. مصطفی گفت: «ببین اینا چطوری دارن زندگی میکنن. ما ازشون غافلیم.» چند وقتی بود بهشان سر می‌زد. برنج و روغن می‌خرید و برایشان می‌برد. وقتی هم که خودش نمی‌توانست کمک کند، چندتا از بچه‌ها را می‌برد که آن‌ها کمک کنند. 🌷 شهید مصطفی احمدی روشن
فضای مجازی را دوست ندارم ! -آمده بودیم بجنگیم پاتک خوردیم! -آمده بودیم مفید باشیم دچارِ سرگردانی شدیم -آمده بودیم خوبی ها را جار بزنیم اسیرِ بدی هایش شدیم -آمده بودیم (عج) واردِ ارتش شیطان شدیم! -آمده بودیم ندانسته ها را یاد بگیریم ! داریم فراموش می کنیم همان دانسته ها را! -آمده بودیم که بگوییم : آری ؛ ما هم هستیم ...! درگیرِ دیده شدن شدیم و نیت ها ،یادمان رفت. -آمده بودیم و آمده بودیم .... خوب آمدیم ... بد نرویم ....
سال ۶۲ در عالم بچگی از پسرخاله‌ام باهیجان پرسیدم: شما رزمنده اسلامین؟! گفت: نه عزیزم! ما شرمنده اسلامیم... می گفت از آن موقع فکر می کردم شرمنده اسلام یک رده بالاتره و افتخار می کردم پسر خاله‌ام شرمنده اسلامه! تا شهید شد... 🌹
یکی از تکیه کلام هایش این بود که نماز رو ول کن خدا رو بچسب... همیشه برام عجیب بود این حرفش... روزی ازش پرسیدم معنی این حرفت چیه؟ خندید و گفت: داداش یعنی اینکه همه نمازت باید برای خدا باشه و همش به فکر خدا باشی.... #شهید_مصطفی_صدرزاده
ایامِ تولدِ تو ای ماهِ دمشق جای همه مدافعانت خالیست ... 🕊شادی ارواح طیبه شهدای مدافع حرم ولادت کبری سلام الله علیها مبارک
mahmoudkarimi-@yaa_hossein.mp3
8.38M
@salambarebrahimm زینب تو آرامش دنیامی... محمود کریمی 🌺ولادت #حضرت_زینب (س) مبارک باد🌺
هرکاری میتونی بکن که نکنی! وقتایی که موقعیت گناه پیش میاد دقیقا قافله کربلای حسینِ زمان روبروت و یه دره عمیق خطرناک پشت سرت! اگه به گناه بگی به هل من معینِ مهدیِ فاطمه گفتی!
کانال کمیل
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻟﺸﮑﺮﻣﻮﻥ و آفتابه آب ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ؛ ﺩﯾﺪﻡ ﺁﻓﺘﺎﺑﻪ ﻫﺎ ﺧﺎﻟﯿﻪ، ﺗﺎ ﺭﻭﺩﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻫﻮﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩ
⭕️چند تا از بچه‌ها کنار آب جمع شده بودند. یکی­شون برای تفریح، تیراندازی می‌کرد توی آب. آقا مهدی سر رسید و گفت: "این تیرها بیت الماله. حرومش نکنین." جواب داد: "به شما چه؟" و با دست هلش داد. 🔸آقا مهدی که رفت، صادقی اومد و پرسید "چی شده؟" بعد گفت: "می‌دونی کیو هل دادی اخوی؟" 🔹دویده بود دنبالش برای غذر خواهی که آقا مهدی جواب داده بود: "مهم نیست. من فقط امر به معروف کردم؛ گوش کردن و نکردنش دیگه با خودته."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ لحظه حماسی برافراشتن پرچم گنبد حضرت زینب (سلام الله علیها) به‌دست شهید مدافع حرم ‌🌷 خلیل نصر الله 🌷که پرچم گنبد حضرت اباالفضل (ع) را بر گنبد #حضرت_زینب (سلام الله علیها) نصب کرد.
@Darestani110++.mp3
5.37M
@salambarebrahimm حاج آقا دارستانی 💠 برای #فاطمیه چکار کنیم؟؟ ❄️از هر هزار نفری که برای امام حسین سینه میزنن صدتاشون توفیق ندارن برای حضرت زهرا عزاداری کنن
‌دوست خوبم ...❗️ قبر تنگ و تاریک خانه همیشگی توست... مخصوص خودت،فقط برای تو... پنجره ندارد، درش هم با ورود تو تا قیامت بسته می شود... اجازه نداری غیر از چند متر پارچه چیز دیگری با خودت،آنجا ببری... وقتی آنجا نقل مکان کنی کسی به دیدنت نمی آید... کسی برایت ایمیل نمی فرستد گروه های اجتماعی از لیستشان حذفت می کنند... مطالبت لایک نمی خورد... تنها یک چیز به دردت می خورد... ✔️نمازهایت.... ✔️صدقاتت.... ✔️ و اعمال نیکت.... حال با خودت فکر کن ❗️ 💠برای رفتن آماده هستی⁉️ الهی شب اول قبر به فریادمان برس...
161383548.out_1396-3-19-11-41.mp3
8.61M
@salambarebrahimm #_یا_ربِّ یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توی دلت بگو: حسین(علیه‌السلام) نگاهم می‌کنه .. عباس(علیه‌السلام) نگاهم می‌کنه .. حتی اگر اینطور نباشه خدا به امام حسین(ع) میگه: حسینم نگاه کن این بندمو ...! خیلی دلش خوشه ناامیدش نکن ..!! یه نگاهی بهش بنداز.. این خیلی مطمئن حرف میزنه‌ها ... استاد علیرضا پناهیان
4_5796640123567212109.mp3
12.82M
@salambarebrahimm 🎧 حالم خرابه،، منو نگاه کن 🎤کربلایی جواد مقدم
والیبالیست‌‌های حرفه‌ای داشتیم والیبال بازی می‌کردیم که چند تا ارتشی با یک جیپ آمدند داخل مقر. به بچه‌ها که رسیدند آمدند پایین. اکبر کاراته دوید پیششان. یکی از ارتشی‌ها پرسید: مسئول این بچه‌های والیبالیست کیه؟ اکبر کاراته گفت: منم. ارتشی گفت: می‌خوایم با شما مسابقه بدیم. اکبر کاراته گفت: باشه، اشکال نداره. همه دور ارتشی‌ها و اکبر کاراته رو گرفته بودند. ارتشی گفت: کِی؟ اکبر کاراته گفت: جمعه ساعت پنج بعد از ظهر. ارتشی‌ها که رفتند، صادقی گفت: تو غلط کردی که مسئول مایی! و از خنده ریسه رفت. اکبر کاراته گفت: مگه چیه! به من نمیاد مسئول شما والیبالیستای حرفه‌ای باشم؟ عصر جمعه بود. ارتشی‌ها یک طرف بودند و بچه‌های جهاد یک طرف. طرف جهادی‌ها شیرتوشیر بود. بیست‌سی نفر داخل زمین بودند. هرکسی دلش می‌خواست، می‌زد زیر توپ. داور ارتشی بود. روکرد به اکبر کاراته و گفت: چرا شما این‌جوری بازی می‌کنید؟ اکبر کاراته گفت: برادر، جنگه! تازه جر نزن. بلد نیستید بازی کنید به ما چه! اکبر بلبل زبانی می‌کرد و ارتشیا که فهمیده بودند ما اصلاً بازی بلد نیستیم، اکبر کاراته هم مسئولمان نیست و سر کارشون گذاشته، از خنده مرده بودند!!