eitaa logo
کانال کمیل
5.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
112 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
چشمی که واسه امام‌ حسین (ع) اشک ریخته رو نامحرم قفل نمیکنه! چه حقیقی چه مجازی... حواست هست که چی میگم
انسان ها سقوط می کنند! وقتی نگاه و راه خداوند را به قیمت به شیطان بفروشند ...
من به «قد قامت» یاران نرسیدم، ای کاش... لااقل رکعت آخر به جماعت برسم!💔 سیب سرخی سر نیزه است، دعا کن من نیز... این‌ چنین کال نمانم، به برسم🕊 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - کی شود دلبر آید از وفا در برد - حمید علیمی.mp3
8.49M
احساسی (عج) 🍃کی شود دلبر آید از وفا در بَرَم 🍃عشق مهدی چه آورد ای خدا بر سرم 🎤 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
مولا جان یا مهدی (عج) همه تو را یوسف ِفاطمه خطاب میڪنند اما تو آن یعقوبِ منتظر هستی.... ڪه یوسفهایت را یڪ به یڪ گرگِ غفلت میدرد😔 و همچنان مصر وجودت بی عزیز مانده است ... السلام علیڪ ایها الغریب 😔💔 🌸 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درد و دل حضرت آقا بـا امام‌زمـان (عج)♥️ هیهات، آقایم ز خون دل بگوید از جسم ناقص، جان ناقابل بگوید..💔 ✌️ 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 💔انگــار که یک کــوه سفـر کـرده از این دشت ⚡️آنقدر که خالی شده بعد از تو جهانم...😔 کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی😭 بد جور دلتنگتیم سردار ما هنوز با نبودنت کنار نیامده ایم...😭 کاش ما جای تو می رفتیم و تو همچنان با آن لبخندت سرباز آقا بودی💔 ✋دستمون رو بگیر که خیلی به کمک پدرانت نیاز داریم... گم کرده راهیم و جز راه شما راه هدایتی نیست😔 ❤️ 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
حاج قاسم؛ سیّد نبود آیت الله نبود دکتر نبود مهندس نبود کلا هم توی عمرش دو تا پست بیشتر نداشت یعنی توی رزومه‌ی مسئولیتیش هم عناوین متعدد نبود. حاج قاسم فقط یه چیز داشت: ! فقط با همون اخلاص قلب میلیون‌ها نفر رو تسخیر کرد. 🍃
آسمون جای هرکسی نیست اما، اگه تو دنیا آسمونی زندگی کنیم جامون آسمون میشه...
خدا گاهی نشون میده به ما که ببین‌ هیچ‌ کس‌ دوستت‌ نداره... اما یواشکی میاد تو گوشِت میگه: جز من... !!! استاد پناهیان
الله اكبر لا اله الا الله ... انگاری خدا درِ گوشِت ميگه: همه ی آنِ من از آنِ تو وقتی که دلت میگیرد...
شهید حسین همدانی نمی توانیم با آمریکایی ها قدم بزنیم و انتظار شهدا را هم داشته باشیم
بعضی آدم ها عجیب بهشتی اند آنها عجیب دل نشینند... نه اینکه به بهشت بِروند، نه! برعکس.. گویی از بهشت آمده و چند صباحی بیشتر میهمان زمینی ها نیستند🦋 این بهشتی ها عجیب دلبری میکنند برای پروردگارشان؛ این بهشتی ها گاهی از جنسِ هستند... شاید هم از جنسِ ابراهیمِ هدایتگر این بهشتی ها چشمانشان با ما زمینی ها فرق دارد،چشم هایشان پاک،خالص و هدایتگر است افسوس که چقدر دوریم از این خصوصیات ما زمینیِ زمینی هستیم 🌷شهیدابراهیم هادی 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
‏وای بر ما در محضر خدا ... 🌷
آیت‌ الله‌ بهجت‌ می فرمایند: ھرکجا کم‌ آوردی حوصله نداشتی پول نداشتی کار نداشتی باطریت تموم شد تسبیحتو بردار و ۱۰۰ بار بگو: استغفر الله‌ ربی‌ و اتوب‌ الیه آروم‌ میشی
YEKNET.IR - shoor - hafteghi 99.03.19 - haddadian.mp3
4.49M
قلبم گرفتارت ، حالم پریشونه 💔😭 🍃بازآبرومو خریدی میدونم ، درمون دردامی دردت بجونم خیلی بدهکار آقائیاتم ، میخوام همیشه کنارت بمونم❤️ 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
خدای ابراهیم،وقتی که او در جرگه بندگان با ایمان وارد شد امتحان های بسیاری برایش ایجاد کرد. ابراهیم امتحان های زیادی را پشت سر گذاشت. امتحان قدرت. امتحان زیبایی.امتحان تکبر و... ولی همه آن ها را با موفقیت پشت سر گذاشت. همه ما اینگونه ایم. چقدر از امتحانات خدا سربلند بیرون آمده ایم؟ 📚خدای خوب ابراهیم 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
✨شما چه کردید؟ 🍃این سوال قطعی از ماست ، هم امروز و هم فردا، چه بخواهیم و چه نخواهیم . ✨راستی ، ما چه کردیم؟ 🍃باشهیدان چقدر آشنا شدیم؟ راهشان را چقدرشناختیم؟ آرزوهایشان را، اهدافشان را! وصیت نامه شهیدان ، زندگی و سیره ی آنهارا چقدر مطالعه کردیم!؟ ✨چطور می توانیم بدون این شناخت ، درپیچ وخم های زندگی ، درپست و مقام ، درچرب و شیرین پول و دنیا ، پشت ماشین ،پشت میز ، توی راه ؛ در خانه و مزرعه ، درمدرسه و دانشگاه و حوزه ها ، در عزاداری و در شادمانی ، در آسانی ها وسختی ها ، درتنگدستی و رفاه ، یعنی در و در همه جا ؛ یاد و را زنده نگهداریم!؟ 🍃شهیدان کاری حسینی کردند ، یعنی آنچه باید می کردند اما ، !؟ آنچه باید می کردیم انجام دادیم!؟ ✨اگر اعمالمان را با ترازوی شهیدان وزن کنند ، خجالت و حسرت خواهیم داشت یا سرافرازی و رضایت!؟ 🍂شاید برای پاسخ دادن امروز هم دیر باشد ، چه برسد به فردا ، فردایی که معلوم نیست فرصت آن را داشته باشیم و توفیقش را... 🍃این خوان گسترده شهیدان ، این توشه واین راه... از ما خواستن ، از خدا عطاکردن🌷 🍃برای ثابت قدمی در راه شهدا اول یاعلی مدد
ناگهان باز دلم یاد افتاد شکست💔 💔😔
نمیخوام قضاوتت کنم... ولی یه جوری سعی کن ب خدا نزدیک شی تا آروم شی! حالا نمیدونم با نمازه... با دعاست با روزه است با ترک گناهه با قرآن خوندنه خلاصه با هرچی که بلدی... سعی کن به خدا نزدیک شی! آخه وقتی بهش نزدیک میشی قشنگ و راحت اعتماد میکنی و دیگه نگران چیزی نیستی... خیلی از مشکلات ماها... بخاطر دورشدن مون از خداست! بهش نزدیک شو... و خودت معجزه رو با چشمات ببین ...
قرار بود از فردا شروع کنه امشب مُرد... ...
هر وقت دیدی گناه کردی عین خیالت نبود بدون از چشم خدا افتادی... ولی اگه گناه کردی غصه خوردی بدون هنوز میخوادت...
خدا‌ دستشو‌ گذاشته‌ روی‌ شونه‌ ات...! نمیخوای‌ برگردی‌ نگاهش‌ کنی...؟! شبتون مهدوی یا علی
💠 دست های مهربان 🌷قسمت 1 🌹 شهید منصور ستاری یک روز صبح زود ، همانند روزهای دیگر صبحانه ی تیمسار ستاری را به اتاقشان بردم . سلام کردم . ایشان به چهره ی من نگریستند و با خوشرویی پاسخ سلامم را دادند و گفتند : _ «جلالیان ! گرفته به نظر می رسی ، اتفاقی افتاده ؟» جواب دادم: _ «نه تیمسار ! مشکل خاصی نیست .» خواستم از اتاق خارج شوم که دوباره صدایم زدند : _ « جلالیان بیا این جا ببینم !» نزدیک تر رفتم ، دستم را با مهربانی گرفتند و روی صندلی کنار خودشان نشاندند و گفتند : _ « هیچ وقت تو را این قدر گرفته و ناراحت ندیده بودم ، چرا به من نمی گویی ، چه شده است ؟» با صحبت تیمسار دیگر گریه مجالم نداد، بغضم ترکید و سیل اشکم جاری شد . گفتم : _ قربان پسر بزرگم دارد کور می شود .» تیمسار با شنیدن حرف من صبحانه را رها کردند و پرسیدند : _ چرا؟ گفتم : « چند سال پیش پسر بزرگم ، حسین در جبهه از ناحیه ی چشم مجروح شد ، او را به آلمان فرستادند . آنجا یک چشمش را تخلیه کردند و گفتند از چشم دیگرش نباید زیاد استفاده کند . پس از مدتی که چشمش بهبود یافته بود ، عملیات مرصاد شروع شد . او با اصرار زیاد دوباره به جبهه رفت ، پس از چند روز در شرایط سخت جبهه ، همان یک چشم سالمش چرک کرد و دیدش را به کلی از دست داد . گویا چند ترکش بسیار ریز ، داخل چشم او باقی مانده بود و پزشکان متوجه آن ها نشده اند . دیروز که او را به بیمارستان بردم . پزشکان گفتند : « کار از کار گذشته است و اعزام او به خارج هم دیگر فایده ای ندارد .» در حالی که بغض راه گلویم را بسته بود و مانع از صحبت کردنم می شد ، ادامه دادم : _ تیمسار ! بچه ی من فقط نوزده سال سن دارد و من نگران این هستم که اگر کور شود ، چه بلایی سرش خواهد آمد .» با شنیدن حرف های من ، تیمسار که به شدت متاثر شده بودند و اشک در چشمانشان حلقه زده بود ، سرم فریاد کشیدند و با عصبانیت گفتند : ... 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃