eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
میگن قبل از اینکه شما به آقا سلام بدید آقا به شما سلام کرده.... گدای همچین آقایی هم باشیم خیلی زیاده.... معرفت داره...
اگه تا الان بیدار بودی، پاشو وضو بگیر ، یه دو رکعت نماز شب بخون... جای دوری نمیره که پاشو ...
شهید سلیمانی: خداوندا ! پاهایم جرأت عبور از صراط را ندارد، من آنها را در بین الحرمین برهنه دواندم، در سنگرها خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خندیدم و گریستم افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن ها و خزیدن ها و به حُرمت آن حریم ها آنها را ببخشی
🍃گاهی وقتا امتحان خدا اونقدر سخت میشه ، که عقایدمون مورد امتحان قرار میگره سختی های دنیا به اوج میرسن تا صبر و تحمل ما سنجیده بشن 🍃به راستی که خدا بهترین بنده هاش تو سخت ترین امتحاناش مشخص میکنه... ✨راستی میتونی خودت رو تو کربلا تصور کنی!؟ حالا ببین غربت دنیابرای تو بیشتره یا اهل بیت حسین💔 🍃امام رضا بیمعرفت نیست ، بیمعرفت ماییم که تو اشتباهات خودمون شریکشون میدونیم اما به کلامشون توجهی نداشتیم.. 🍃بااین حال امام رضا برای زائراش کم نمیذاره و مطمئن باشیم یه روزی جواب دل بنده ها رو میده حتی اگه تو این دنیای فانی وقتش نباشه... از خدا غافل نباشیم...
خدایا! بیا نصف‌ نصف‌ پیش‌ بریم ما خوشگل‌ دعا‌ میکنیم‌ تو هم‌ خوشگل‌ مستجاب‌ کن ...
خدایا! از ایمانی می‌خواهم که به قلب من چسبیده باشد...
خدا یک علی (ع) داشت الحمدللہ آن هم امام ما شد...
کانال کمیل
در جواب به متن ارسالی یکی از بزرگواران🌷
منوچهر مدق.mp3
12.28M
🕊 عاشقانه شهدا🍃 📚 نیمه پنهان ماه 🍃به روایت همسر ❤️ 🌷 یادش با ذکر 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
ڪارے ڪن اے شــهید... بعضے وقت ها نمیدانم؛ درگرد و غبارگناه این دنیاچه ڪنم. مرا جدا ڪن از زمین دستم را بگیر... میخواهم در دنیاے تو آرام بگیرم... کمکم کن برادرم😔 🌷یادش با ذکر 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
‍ 💠سال 1372 برای تفحّص شهدا به چیلات رفته بودیم. جنازه‌ی آخرین شهیدی که پیدا کردیم متعلق به محمدرضا بود... اغلب شهدای بابلسر را پدر شهید محمد رضا بندری غسل و کفن کرده بود. تو منطقه ی عملیاتی والفجر 6 که بودیم، هر وقت محمدرضا وارد چادر می‌شد، بچه‌ها به شوخی می‌گفتند: اَمِه مِردِه شور وَچِه بییَمو. « بچه‌ی مرده شور ما اومده.» او هم در جواب می‌گفت: وقتی من شهید شدم، پدرم با آب گرم جنازه‌ی مرا غسل می‌دهد و با آب دیدگانش کفن بر تنم می‌پوشد، اما شما چی؟ آب سرد بر بدن‌ تان می‌ریزند و داد جنازه‌ تان را در می‌آورند. سال 1372 برای تفحّص شهدا به چیلات رفته بودیم. جنازه‌ ی آخرین شهیدی که پیدا کردیم متعلق به محمدرضا بود. بعثی‌ها دست و پایش را با سیم تلفن بسته و تیر خلاص هم به او زده بودند. در آن لحظه به یاد فرازی از وصیت نامه اش افتادم که نوشته بود: «شاید من برنگردم. اگر فرزندمان دختر بود، اسمش را بگذارید: فاطمه زهرا». هفت ماه بعد از شهادتش دخترش، فاطمه زهرا، متولد شد. وقتی پیدایش کردیم، سرم را گذاشتم روی تخته سنگی و گریه کردم. بچه‌های تفحّص گفتند: چرا گریه می‌کنی؟ خاطره‌ ی بالا را برایشان تعریف کردم و گفتم: حالا این پدر، چه طور استخوان‌ های پسر تازه دامادش را غسل و کفن کند؟... راوی: علی اکبر محمد پور (تخریب چی لشکر 25 کربلا