مادر شهید دربارهی علاقهی فرزندش برای رفتن به سوریه گفت:
دوست داشت سوریه برود ولی پدرش اجازه نداد
همه کارهایش را کرده بود و عجیب دوست داشت برود که نشد و قسمتش این بود در تهران به شهادت برسد...
#شهید_محمدمهدیرضوان🕊🌹
کانال کمیل
مادر شهید دربارهی علاقهی فرزندش برای رفتن به سوریه گفت: دوست داشت سوریه برود ولی پدرش اجازه نداد
قسمت نشد برن سوریه و شهید بشن
اما شهادت اومد دمِ خونه شون دنبالشون...
کانال کمیل
هر چی میخواید تو این دنیا باشین... فقط دلیل بدتر شدن حال آدم ها نباشین...
وقتی یکی از بچه ها این پیام رو گذاشتن خیلی فکرمو درگیر کرد و چنتا خبر هی پشت هم تو ذهنم مرور میشد...!
سربازی که مشکل خانوادگی داره
اعصاب و روانش کلا بهم ریخته..!
میاد به فرمانده اش میگه مرخصی میخوام،استحقاق!
فرمانده که روز قبل باخانمش دعواش شده و بهم ریخته اس میگه نه تو حق نداری جایی بری و امروز و فردا حضوری!
سرباز بیچاره که حال بدش بدتر میشه سلاحشو تحویل میگیره و میره سر پست نگهبانی!
ساعتی نمیگذره که صدای شلیک میاد !
صدا از برجک مربوط به همین سربازه
بقیه بچه ها که میرسن بالاسرش با سر متلاشی شده سرباز مواجه میشن
خودکشی کرده بود...
شاید اگه فرمانده مشکلات خانوادگیش رو سر کار نمیبرد
یا از حال نیروهاش باخبر بود و مرخصی استحقاق که حق این سرباز بود امضا میشد و میرفت بیرون
یا بجای روی ترشیدهی اطرافیان ، دونفر بهش لبخند میزدن الان اون زنده بود...
گاهی وقتا خودمون نمیدونیم داریم چیکار میکنیم اما با یک اخم اضافی و فشار به زیر دستان
امید زندگی رو ازشون میگیریم و یک زندگی رو نابود میکنیم و یک خانواده رو تاابد داغدار
حالا این عذاب وجدان برای همیشه برای تموم کسایی که باعث بدی حال اون روزش بودن تاابد باقی میمونه و تو گناه بزرگی چون خودکشی شریکن...
کارمندی صبح میره اداره ، مدیرعامل شرکت که اعصابش از زیان های کلان بهم ریخته بجای جواب سلام
میتوپه به کارمند بیچاره!
کانال کمیل
کارمندی صبح میره اداره ، مدیرعامل شرکت که اعصابش از زیان های کلان بهم ریخته بجای جواب سلام میتوپه
کارمند از همه جا بیخبر غرورش له میشه
با خودخوری روزش سر میشه و تایم کاری به پایان میرسه!
کیفش رو برمیداره و مثل آتیش متحرک از شرکت میزنه بیرون