اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ...
خدايا!بيامرز برایم آن گناهانى را كه...
#کمیل
دلیل #نرسیدن_صدایم
نشنیدن و نادیده گرفتنِ
تو نیست ... بلکه ...
گناهانِ من است ...
#پرده_گناه !
#گناه_نکنیم ...
#عهدى_كه_دختر_بلوچستانى_با_صاحبان_چزابه_بست....!
🌷کاروانی از خواهران دانشجوی زاهدان وارد مناطق عملیاتی خوزستان شده بود. من مأمور شدم تا آنها را در چند نقطه، به عنوان راوی همراهی کنم. ابتدا به دشت عباس رفتیم، بعد در تنگه ی چزابه توقف کردیم. کاروان حال و هوای عجیبی داشت. وقتی از حماسه ها و مظلومیت های شهدای چزابه برایشان تعریف می کردم، صدای گریه و زاریشان طوری بود که انگار با چشم خود شهادت عزیزانشان را می بینند.
🌷صحبت هایم که تمام شد، گوشه ای رفتم. حال و هوای آنها روی من هم تأثیر گذاشت. احساس می کردم من هم تازه به این سرزمین پا گذاشته ام، برایم تازگی داشت. در فکر بودم که یکی از خواهران دانشجو آمد و در حالی که سعی می کرد متوجه اشک هایش نشوم گفت: «حاج آقا من اشتباه کردم پایم را اینجا گذاشتم.»
🌷گفتم: «چطور؟ اتوبوس را اشتباه سوار شدید؟» با صدای لرزانش حرفم را برید و گفت: «آخر من ارمنی مذهب هستم.» تازه منظورش را فهمیدم. خندیدم، گفتم: «دخترم اشتباه می کنی. شهدا متعلق به همه هستند. این سرزمین هم برای تمام انسان های آزاده جا دارد.»
🌷دختر کمی مکث کرد و گفت: «من با راه و رسم شهدا خیلی فاصله دارم. دوست دارم شیعه شوم، اما می ترسم که خانواده من را بیرون کنند. برای همین من با شهدای چزابه عهد بستم که در دل به ولایت امیرمؤمنان (ع) ایمان بیاورم و اعمال شیعیان را مخفیانه انجام دهم. از آنها خواستم در این راه کمکم کنند.»
🌷نمی دانم حرف هایش را تمام کرد یا نه، گفتم: «دخترم توکلتان را از خداوند قطع نکنید. ان شاءالله شهدا نیز کمکتان خواهند کرد. سعی کنید همیشه به یاد شهدا باشید.» مدتی گذشت.... یک روز در اتاق خود مشغول کار بودم که نامه ای را برایم آوردند. وقتی آن را باز کردم، دیدم از همان دختر خانم بلوچستانی است. نوشته بود: «حاج آقا! به برکت شهدا، رفتار من باعث شد تا خانواده ام نیز شیعه شوند.»
راوی: محمدامین پوررکنی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#کلام_شهید
🌹ما این لباس سبز #سپاه را
برای پایداری این انقلاب پوشیدهایم
و باید با خونمان سرخ گردد ...
🔹سرلشگـــــر🔹
#شهید_علــــی_هاشمــــی🌹🍃
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#تلنگر 👌
| چادر |✨
براے آن استــ ڪہ👇
در برابر نامحرم دیده نشوے❗️
نہ این ڪہ⛔️
مذهبے دیده شوے ...😓
🍃 @SALAMbarEbrahimm🍃
کانال کمیل
تـو را مــا چشـم در راهیم ... ۱۵ فروردین سالروز ولادت سردار بی نشان ، فرماندهی
ایستاده بود ڪنار در حرم و به وضوخانه اشاره می ڪرد، تازه رسیده بودیم دمشق و دلمان می خواست یک زیارت با حال بڪنیم، ولی وقت اذان بود.
گفت: برادرا! زیارت مستحبه، نماز واجب، عجلّوا بالصلوة قبل الفوت.
📚 یادگاران، جلد 9، حاج احمد متوسلیان
#جاویدالاثر_احمد_متوسلیان
#نسبت_آبروى_مملکت_با_وصله_شلوار_نماینده_مجلس!
🌷دو دست لباس داشت که همیشه هم تمیز بودند. یک روز وصله لباسش را دیدم، گفتم: «حاج آقا حداقل وصله پینه های شلوارت را بپوشون، ناسلامتی نماینده مجلس هستی، اینطوری آبروی مملکت میره.»
🌷....با تعجب نگاهی به وصله شلوارش انداخت و گفت: «آقاجون آبروی مملکت به شلوار من ربطی داره؟»
🌹خاطره اى به ياد سيد آزادگان سيد علی اکبر ابوترابی
❌ ساده زیستی
❌ نماینده مجلس
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💢 ماجرای تکان دهنده اشرافزاده ایتالیایی در رم
🔹🔸13 فروردین سالگرد شهادت کنت لوکا دوست شهید ادواردو آنیلی است داستان جالب او و دختر لا ابالی ایرانی بخوانید و برایش فاتحه ای بفرستید.
🔴🌷شهید لوکا
ایتالیایی که شیعه شده بود » مردی که از جهنم فساد به اسلام گروید
♦️یک شب یک دختر بی بند و بار ایرانی که مقیم لندن بود به ایتالیا می رود ساعت یک نیمه شب در فرودگاه لوکا را می بیند و از او نشانی یک مسافر خانه را می پرسد وقتی این اشراف زاده ایتالیایی شیعه متوجه می شود او ایرانی است بخاطر ارادتی که به ایرانیها داشت وی را به قصر خود دعوت می کند و اتاق خود را در اختیار وی می گذارد دختر خود را برای همخوابگی با این ایتالیایی خوش تیپ و ثروتمند آماده می کند اما هرچی صبر می کند لوکا نزد او نمی آید بعد از چند ساعت دنبال لوکا می گردد. وقتی وارد اتاق لوکا می شود از تعجب خشک اش می زند!
لوکا درحال خواندن نماز صبح بود و تصویر امام خمینی روی دیوار اتاقش جلوه می کرد …
♦️لوکا که بود؟
لوکا از خانوادهای اشرافی و از دوستان شهید مهدی ادواردو آنیلی فرزند سوپر میلیاردر ایتالیایی و صاحب فیات و باشگاه فوتبال یوونتوس بود.
♦️پدر وی مالک کارخانه بزرگ و قدیمی تولید مشروبات الکلی به نام مونتالچینو Montalcino میباشد. کارخانهای که اینک به دست برادرش جلاسیو Gelasio Gaetani D’Aragona Lovatelli به همراه مراکز پورنو اداره میشود.
♦️لوکا از زمان کودکی از دوستان ادواردو آنیلی بود. وی در سال ۱۹۸۸ به همراه ادواردو آنیلی به ایران آمد. یکی از دوستان ادواردو در جلسهای به مدت دو ساعت با لوکا در هتل آزادی صحبت میکند و این جلسه منجر به اسلام آوردن وی و پذیرش تشیع میشود،سپس به اتفاق هم به منزل آیتالله سید علی گلپایگانی واقع در یوسفآباد میروند و آنجا مراسم تشرف لوکا به تشیع برگزار میگردد. لوکا در این سفر به همراه ادواردو به مناطق جنگی جنوب کشور سفر میکند…
♦️آقای قدیری ابیانه [سفیر آن زمان ایران در ایتالیا] روایت می کند:
ادواردو در آن سفر به من گفت که دوستش لوکا را تا مرز قبول اسلام آورده است، ولی نتوانسته او را مسلمان کند و درخواست کرد که با او صحبت کنم. در ملاقاتی در هتل آزادی تهران با او داشتم به این نتیجه رسیدم که او در کلیات اسلام مشکلی ندارد، اما عاملی باعث میشود که از پذیرش اسلام امتناع کند.
با شناختی که از تبلیغات ایتالیا در مورد اسلام و حجاب و وضعیت زن در اسلام داشتم، متوجه شدم مشکل او فلسفه حجاب در اسلام است. لذا در این مورد با او صحبت کرده و فلسفه حجاب در اسلام و قوانین در مورد زن را تشریح کردم. این مسئله برای لوکا که از خانواده ای بود که از طریق پورنوگرافی و مشروبات الکلی به ثروت افسانهای دست یافته بود، بسیار جذاب بود و بلافاصله مسلمان و شیعه شد. اما قرار شد اسلام آوردن خود را پنهان نماید تا آسیبی به او نرسد.
Edoardo&Luca Gaetan
اما سر انجام توسط همان باندی که آنیلی را به شهادت رساند به شهادت رسید.
♦️آری اینان اند که به قافله حسین رسیدند قافله ای که از قرن ها قبل ندای یاری میطلبد …
نگاهش به توست ...
مبادا غافل شوی و گناه کنی!🔥
مبادا ادعای عاشقی کنی
و دلش را به درد آوری!
نگاهش به توست...
مراقب کارهایت باش!
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🔸 #زندگی_به_سبک_شهدا
درس خواندنش کمی با بقیه فرق داشت!
زمان نوشتن یادداشت هایش،اگر فکرش کُند میشد یا در مسئلهای می ماند؛
گوشهی یادداشتش می نوشت:
"الهی و ربی من لی غیرک"
#شهید دکتر مجید شهریاری
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ
هر كس ذرّه اى كار #نيك كرده باشد #نتیجه آن را می بیند
زلزال/۷
نتیجه کدام
عمل تو
#شهادت است؟
#فکر_میکنم #نمی_یابم ...
#یاد_و_خاطره_شهدا
در ایام #زلزله_رودبار که محمودرضا کودکى٩ ساله بود، پس از وقوع زلزله که سازمان هاى امدادى شروع به جمع آورى کمک هاى مردمى کردند به خانه آمد و گفت: مادر میخواهم به زلزله زدگان کمک کنم.
گفتم پسرم آفرین کار خوبى میکنى بگذار شب پدرت بیاید خانه از او #پول میگیریم، میبرى تحویل میدى.
محمودرضا گفت نه مادر الان وضعیت آنها خیلى #اضطرارى است و تاشب دیر میشود من میخواهم از #وسایل_خانه چیزى بدهم.
وقتى شب پدرش به خانه آمد جریان را گفتم که هزینه اى را کمک کند اما محمودرضا پول را نگرفت و گفت من ظهر کمک کردم خودم.
بعد از چند سال متوجه شدیم #پتوى نو اما قدیمى که در خانه داشتیم را برداشته وبه محل جمع آورى تحویل داده است.
شهید #محمودرضا_بیضایی
#شهید_مدافع_حرم
فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه
و #به_هر_سو رو کنید، خدا آنجاست!
۱۱۵/بقره
چقدر خودم را
با #نبودن_هایت
فریفته ام !
#ستارالعیوب ...
4_607315432285667382.mp3
6.34M
🎤 حاج میثم مطیعی
💠 وداع با ماه رجب ماه دعا و مناجات
💠حاج حسین یکتا: برا خدا ناز کن؛ شهدا برا خدا ناز میکردن. گناه نمیکردن ولی عوضش برا خدا ناز میکردن، خدا هم نازشونو میخرید!
حاج احمد کریمی تیر خورد، رسیدن بالاسرش. گفت: من دلم نمیخواد شهید بشم! گفتن: یعنی چی نمیخوای شهید بشی؟! برا خدا داری ناز میکنی؟
گفت: آره؛ من نمیخوام اینجوری شهید بشم، من میخوام مثل اربابم امام حسین ارباً اربا بشم... . حاج احمد حرکت کرد سمت آمبولانس، بیسیمچی هم حرکت کرد، علی آزاد پناهم حرکت کرد. سه تایی باهم. یک دفعه یه خمپاره اومد خورد وسطشون، دیدم حاج احمد ارباً اربا شده. همهی حاج احمد شد یه گونی پلاستیکی!
دوست داری برا خدا ناز کنی خدا هم بخرتت؟
تو بخوای معشوق باشی، خدا هم عاشقت میشه.
ما مأمورین انقلاب اسلامی هستیم، نه مسئولین انقلاب؛ مسئولیت گرفتنی است و تمام شدنی؛ اما مأموریت تکلیفی است و دائمی...
#تلنگر
فَأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْت
و #مصیبت_مرگ، شما را فرا رسید
مائده / ۱۰۶
و من مدام تکرار می کنم ...
مصیبتِ مرگ ...
مصیبتِ مرگ ...
مصیبتِ مرگ ...
چند نفر از ما
دچارِ #مصیبت_مرگ هستیم؟!
#من ...
چگونه #رفتن
به چگونه زندگی کردن
بستگی دارد ...
#شهیدانه زندگی کن ...
#آیه_های_عشق
اولین و آخرین نماز یک شهید❗️
یه لات بود تو مشهد. داشت میرفت دعوا شهید چمران دیدش، دستشرو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه.
به غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه.
تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران.
رضا شروع میکنه به فحش دادن به شهید چمران، وقتی دید که شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه . یه دفعه داد زد کچل با توأم!
شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت : چیه؟ چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.
رضا که تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه:
میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!
شهید چمران: چرا؟
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده. تاحالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
شهید چمران: اشتباه فکر میکنی! یکی اون بالاست، هرچی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده. هی آبرو بهم میده.
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. یکم مثل اون بشم.
رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه میکرد. اذان شد،
رضا اولین نماز عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود،
وسط #نماز، صدای سوت خمپاره اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد،
رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید...!
#شهید_مصطفی_چمران
#درس_اخلاق
💠شهید مدافع حرم محمد هادی ذوالفقاری
🔴 نحوه شهادت شهید ذوالفقاری
نزدیک ظهر یکشنبه ۲۶ بهمن ۹۳ بود که هادی به همراه چند نفر دیگر پس از ساعتی جنگ و گریز به روستای مکیشفیه در بیست کیلومتری سامراء وارد و در ساختمان کوچکی مستقر شدند. چند دقیقه بعد یک بولدوزر از سمت بیرون روستا به سمت سنگرها حرکت کرد. بدنه این بولدوزر با ورقهای آهن پوشیده شده و حالت ضدگلوله پیدا کرده بود. به محض اینکه از اولین سنگر عبور کرد نیروها فریاد زدند: انتحاری، انتحاری... چند نفر با شلیک آرپیجی قصد انفجار بولدوزر را داشتند. برخی میخواستند راننده را بزنند اما هیچکدام ممکن نشد! حتی گلوله آرپیجی روی بدنه آن اثر نداشت.
بولدوزر به سمت آن ساختمان میرفت. بخاطر صدای بولدوزر و گلولهها هرچه که داد و فریاد کردیم، صدایمان به گوش هادی و بقیه نرسید. لحظاتی بعد صدای انفجاری آمد. انفجار به قدری عظیم بود که پیکرهای شهدا قادر به شناسایی نبود. پیکر چند نفر از جمله هادی مفقود شده بود. از هادی فقط لاشه دوربین عکاسیاش باقی مانده بود. پیکر شهید ذوالفقاری بر اثر انفجار پرت شده بود. یک نفر درحال عبور از معرکه پیکر او را میبیند و پلاک را برای اطلاع خبر شهادت برمیدارد. بدن شهید بیپلاک آنجا میماند. تا اینکه او را به بغداد انتقال میدهند.
برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش
بخشی از وصیتنامه شهید
از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا(س) رعایت بکنند، نه مثل حجابهای امروز، چون این حجابها بوی حضرت زهرا(س) نمیدهد. از برادرانم میخواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند.
جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان دو جهاد در پیش داریم، اول جهاد نفس که واجبتر است زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم میشود که اهل جهنم هستیم یا بهشت. حتی در جهاد با دشمنها احتمال میرود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید چون برای هوای نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشد یعنی برای شیطان رفته و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن! آنها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی. دین خودتان را حفظ کنید، چون اگر امام زمان(عج) بیاید احتمال دارد روبهروی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنبال شهادتم ولی عرضه ندارم
سیدرضانریمانی
#يار_باشيم_نه_بار....!!!
🌷یکی از آزاده ها آمده بود پیشش، گفت: «حاج آقا مشکل مسکن آزاده های تهران حل نشده شما که با بیت تماس دارید موضوع را به آقا بگو و کمکی بگیر.»
🌷دستش را گذاشت روی شانه آن بنده خدا و گفت: «ما زمان اسارت از خدا می خواستیم آزاد شیم و برگردیم تا باری از دوش این عزیز برداریم حالا خودمون بیایم این بار را سنگین تر کنیم.»
🌹سيد اسرا حاج آقا سید علی اکبر ابوترابی
❌ مسئول خوب!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات