لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹قسم به روزای روزه داری
مهدی رسولی
#رمضان
#مروری_بر_زندگی_شهدا
#شهید_محمودرضا_بیضائی
به دلیل علاقه ی فراوان به کار خود حاضر به رجعت به تبریز نبود .
در 25 اسفند سال 87 مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد .
ثمره ی این ازدواج دختری به نام کوثر است که در 25 اسفند 91 متولد شد .
دخترش را خیلی دوست داشت ، طوری که هر روز به دوستانش که دختر داشتند زنگ می زد و می گفت دخترم این قدر بزرگ شده _با دست نشان می داد_ وقتی به پدرش زنگ می زد همه اش از کوثر می گفت......
یک بار گفته بود : بعضی وقت ها در تیررس تکفیری ها گیر می افتیم و گاهی مجبور شده ام که این مسیر را بدوم . مثلا از پشت یک دیوار تا دیوار دیگر مسافتی را بدوم....
می گفت : در آن مسافت چند متری کوثر می آید جلوی چشمانم.....
برادر شهید می گوید : این ها را می گفت تا به من بفهماند که این جوری و با این وابستگی ها مثل وابستگی به فرزند نمی شود شهید شد .
بار آخر موقع رفتن به یکی از دوستانش گفته بود : این بار دیگر از کوثر بُریدم .
هدایت شده از کانال کمیل
جزء نهم(@Iran_Iran).mp3
4.11M
@salambarebrahimm
💠جز نهم قرآن کریم
به روش تندخوانی (تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايی
🌹سوره مبارکه حديد آیه 7🌹
آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَأَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ
به خدا و پيامبرش ايمان آوريد و از آنچه شما را در (استفاده از) آن جانشين قرار داد، انفاق كنيد. پس كسانى از شما كه ايمان آورند و انفاق كنند، برايشان پاداشى بزرگ است.
#سید_آزادگان_شهید_ابوترابی
✍از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند:در اردوگاه شما را شکنجه تان میکنند یا نه؟ همه به آقا سید نگاه کردند
ولی آقا سید چیزی نگفت مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجه میکنند یا نه؟ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید.
آقا سید باز هم حرفی نزد. پس شما را شکنجه نمیکنند؟آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت.نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست.افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود، آقای ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت:تو بیشتر از همه کتک خوردی، چرا به اینها چیزی نگفتی؟
آقای ابوترابی برگشت فرمود:
ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند..دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمیبرند.
فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد
می گفت شما الحق #سربازان_خمینی هستید.
#سید_آزادگان_شهید_ابوترابی"
سلام برآنهایی که از همه چیز گذشتند تامابه هرچه میخواهیم برسیم
سلام برآنهایی که قامت راست کردند تاقامت ماخم نشود..سلام برآنهایی که به نفس افتادندتا ما از نفس نیافتیم،،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خواب جالب همسر شهید امین کریمی
یاد کنیم شهدا رابا صلوات
1_21114456.mp3
7.96M
@salambarebrahimm
#استاد_شجاعی
✍ چرا، دلم برای تو تنگ نمی شود؟
چرا، دردِ نبودنت، دلم را نمی گزد؟
چرا تحمل غیبتت، برایم آسان است؟
راستی؛ایــرادِ کار من کجاست؟
29-har shahid ye parchame.mp3
8.84M
@salambarebrahimm
شهادت یعنی
دل رو به آسمون دادن 🕊
بالب تشنه جون دادن
ولایتو نشون دادن ✌️
سیدرضا نریمانی
🌷شهید احمد کاظمی🌷
کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات میکند احساس کند که یک شهید را ملاقات کرده است.
هدایت شده از کانال کمیل
جزء دهم(@Iran_Iran).mp3
3.65M
@salambarebrahimm
💠جز دهم قرآن کریم
به روش تندخوانی (تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايی
#خاطرات_شهدا
والفجر یک بود. با گردانمان نصفه شبی توی راه بودیم . مرتب بی سیم می زدیم بهش و ازش می پرسیدیم « چی کار کنیم؟» وسط راه یک نفربر دیدیم. درش باز بود. نزدیک تر که رفتیم، صدای آقا مهدی را از توش شنیدیم . با بی سیم حرف می زد. رسیده بودیم دم ماشین فرماندهی . رفتیم بهش سلام بکنیم . رنگ صورت مثل گچ سفید بود. چشم هایش هم کاسه ی خون . توی آن گرما یک پتو پیچیده بودبه خودش و مثل بید می لرزید. بد جوری سرما خورده بود. تا آمدیم حرفی بزنیم، راننده ش گفت « به خدا خودم رو کشتم که نیاد ؛ مگه قبول می کنه؟»
#شهیدمهدی_باکری
#کلام_شهید
#آمریکا اگر می توانست چیزی
در مقابل #شهادت قرار دهد
#پیروز می شد؛
اما هیچ #قدرتی در برابر شهادت
توان #ایستادگی ندارد.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه🕊
#خاطرات_شهدا
اولین روز عملیات خیبر بود. از قسمت جنوبی جزیره ، با یک ماشین داشتم بر می گشتم عقب. توی راه دیدم یک ماشین با چراغ روشن داشت می آمد. این طور راه رفتن توی آن جاده ، آن هم روز اول عملیات، یعنی خودکشی.جلوی ماشین راگرفتم. راننده آقا مهدی بود. بهش گفتم « چرا این جوری می ری؟ می زننت ها .» گفت « می خوام به بچه ها روحیه بدم. عراقی ها رو هم بترسونم. می خوام یه کاری کنم او نا فکر کنن نیروهامون خیلی زیاده.»
#شهیدمهدی_باکری