💠مادر شهید مدافع حرم حامد جوانی:
🌷تقریبا یک سال قبل یکی از همسایه ها نون پخته بود و چندتایی هم برای ما آورده بود.
گذاشتم لای سفره که حامد عصری برگرده بخوره.
حامد که اومد رفت سر سفره با اشتیاق نون رو برداشت، نشون میداد خیلی گرسنه هستش.
پرسید: مامان این ها رو بابا خریده؟
گفتم: نه، پسرم فلان همسایه آورده.. همون لحظه نون رو گذاشت زمین.
اخلاقش رو میدونستم.
دلم یجوری شد که چشمش افتاده به نونا شاید دلش بخواد..
فرداش کمی آرد و وسایل لازم رو خریدم دادم همسایه که برا حامد نون بپزه.
عصری که اومد نونا رو دادم به حامد که بخوره.
گفت: دیروز که گفتم نمی خورم.
گفتم: حامد وسایلشو خودم خریدم دادم درست کرده.
نگام کرد گفت: مامان پول برق و آب رو کی داد؟!
فرداش دوباره وسایل خریدم و از همسایه خواستم مایکروفر رو بیاره خونه ی ما با هم نون بپزیم. نان رو آماده کردیم از همسایه خواستم فعلا مایکروفر رو نبره که حامد بیاد ببینه که خونه خودمون درست کردیم.
عصر که اومد گفتم حامد دیگه هیچ بهونه ای نداری، همسایه اومد خونه ی خودمون مایکروفر نزاشتم ببره که ببینی همه چی حلاله.
گفت: مامان تو از کجا مطمئنی که شوهر همسایه راضی بوده و یا از رو رودربایستی مایکروفر رو نیاورده؟!!
آخر سرهم نخورد....
لابد چیزی میدونست که انقدر مقاومت میکرد.
خیلی به حلال و حرام حساس بود. خیلی مراقب بود که چیزی که میخوره از کجا اومده.
تا زمانی که مطمئن نمیشد اصلا دست به غذا یا خوراکی نمی برد.
@SALAMbarEbrahimm
خدایا....
هیچ نسبتی با شـهـدا ندارم...
اما دلم به دلشان بند است... خون سرخشـان بد جوری پاگیرم کرده...
میدانم لایق شهادت نیستم... اما آرزویش را داشـتن که عیب نیست...
فریاد میزنم تو را... در لابلای نوشته هایم...🗒
شاید انعکاسش جواب تو باشد... اما میدانم پاسخم میدهی..
وقتی شرمنده تر از همیشه بگویم..
شهدا شــرمنده ایم😔
@SALAMbarEbrahimm
✍ #پیـام_شهیـد
✷ #شهـادٺـ خـوبــ اسٺــ امـا #ٺقـوی
بهٺـر اسٺــ
✷ #ٺقـوایـی ڪه در #قلبــ اسٺــ
و در #رفٺـار بـروز پیـدا میڪنـد...
#شهیـد_روح_اللـه_قـربـانـی🌷
#یـادش_باصلوات 🌸
💔 #دلنوشته_خواهر_شهید
💠❣یادم میاد یه روز ڪه از دانشگاه اومده بود و توی اتاقش نشسته بود، صدام ڪرد و یه عکس نشونم داد .
گفت ببین چقدر قشنگه!!!
عکس صفحه اول شناسنامه #شهید_خلیلی بود .
💠❣بهش گفتم چی قشنگه؟؟ شناسنامه ست دیگه! گفت دقت نکردی! ببین چه مهری خورده روی صفحه . دقت ڪه ڪردم دیدم با رنگ قرمز مهر خورده: به فیض #شهادت نائل آمد لبخند زدم. گفت خیلی عاقبت قشنگیه، به قول آقا رسول:
همه رفتنی اند، چه خوبه ڪه آدم زیبا بره!
💠❣از ته دل دوست داشتم عاقبتش شهادت باشه و #برای_شهادتش دعا میکردم، راهی ڪه انتخاب ڪرده بود و حرفهایی ڪه میزد هم این عاقبت رو تایید می ڪرد. اصلا حیف بود جز با شهادت بره، اما فکرشو نمی ڪردم خدا انقدر زود مشتاق دیدنش بشه .
💠❣بیا عزیزم! بیا ببین محمد! روی شناسنامه ت مهر خورده😔
راستی تا حالا فکر ڪردی سفارش سنگ قبر برای عزیزت چقدر سخته؟؟؟
برای عزیز بیست ساله...
💠❣یا اصلا می دونی پخش ڪردن وصیت نامه برادر یعنی چی؟
راستی چقدر این واژه قشنگه:
#برادر ...
#شهیدمدافع_حرم_محمدرضا_دهقان
@SALAMbarEbrahimm
سلام عزیزان
طاعات وعباداتتون مقبول درگاه حق❤️
رفقا برای بهتر شدن روند کانال منتظر پیشنهادات و انتقادات شما هستیم🌸
و همچنین ازتمام عزیزان خواهشمندیم #دلنوشته های شهدایی خودشون رو برامون بفرستن🌹👇
@shahidgomnam26
جزء یازدهم(@Iran_Iran).mp3
4.06M
@salambarebrahimm
💠جز یازدهم قرآن کریم
به روش تندخوانی (تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايی
170126283.out.mp3
7.76M
مداحی فوق العاده زیبای کربلایی جواد مقدم
#ای_تمام_آرزویم...😔
التماس دعای فرج🌸
@SALAMbarEbrahimm
#پیشنهاددانلود
کانال کمیل
مداحی فوق العاده زیبای کربلایی جواد مقدم #ای_تمام_آرزویم...😔 التماس دعای فرج🌸 @SALAMbarEbrahimm
بنویسید به روی لحدم
من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم
ننویسید که او خادم بد عهدی بود
بنویسید که او #منتظرمهدی بود...
1_8119679.mp3
1.78M
هربار دوره میکنم این سالنامه را
جز حسرت ظهور تو در سررسید نیست😔
اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج
هدایت شده از سلام برابراهیم
پرواز تا بی نهایت.mp3
4.54M
@Salambarebrahimm
🎼 پرواز تا بي نهايت
لبيك اللهم لبيك
🌹شهيد خلبان عباس بابايي به روايت حاج #حسین_یکتا
@salambarebrahimm
#خاطــــرات_شهدا
با اصرار میخواست از طبقهی دومِ آسایشگاه به طبقهی اول منتقل شود
با تعجب گفتم: «به خاطر همین من رو از دزفول کشوندی تهران!»
گفت: «طبقهی دوم مشرف به خوابگاه دخترانه است. دوست ندارم در معرض گناه باشم».
وقتی خواستهاش را با مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم
نیش خندی زد و با لحن خاصی گفت: «آسایشگاه بالا کُلی سرقفلی داره، ولی به روی چشم منتقلش میکنم پایین».
#شهیـــد_عبـــــاس_بابایــي…
📗#کتــاب_پرواز_تا_بینهایت_ص۳۵
وقتی سفره انقلاب پهن شد،
زرنگها اول از همه رسیدند!
سهمشان هم بهترینها شد:
بذلِ جان شیرینشان،
و جوانی و عمر ..🌷
@salambarebrahimm
برخی امّا دیر رسیدند!
بعد از انقلاب و جنگ !
آمدند پی سودسهمشان!!
و اینقدری که عجله داشتند،
پایشان رفت بر خون شهدا ..
بمانَد قصّه آن بعضیها...بگذریم...
@salambarebrahimm
✅کمی تأمل؛
🌷باور کن ،
#شهید دوستت دارد !
همین که بر #مزارشان ایســتاده ای ،
یعنی تو را به حضور طلبیده اند
همین که #اشک هایت روان میشود ،
یعنی نگاهت میکنند ...
همین که دست میگذاری بر #مزارشان ، یعنـی دستت را گرفته اند ...❤️
همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ،
یعنی وجودت را خوانده اند ...
همین که قول مردانه میدهی ،
یعنی تو را به همرزمی قبول کرده اند ...
باور کن ،#شهید دوستت دارد !
که میان این شلوغی های دنیا هنوز گوشه ی خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری....
#اللهم رزقنی توفیق #شهادت فی سبیلک
@salambarebrahimm
#شهـــدا❤️
#گاهـی_نگاهـی💔
#تلنگر
@salambarebrahimm
با دلخوری به "خدا " گفتم
درب آرزوهایم راقفل کردی
کلید را هم پیش خودت نگه داشتی
لبخندی زد و جواب داد
همه عشقم این است
که به هوای این کلید هم که شده
گاهی به من سر می زنی
#التماس_دعافرج
🖇 #کلام_شهید
ای #مردم بدانید تا وقتیڪه
از #رهبری اطاعت ڪنید
مسلمان #مومن و #پیروزید
هر ڪدام راهی بغیر از این
دارید آب به آسیاب #دشمن
می ریزید.
#شهید_محمدحسین_یوسف_اللهی
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
#در_مسیر_ستاره 🌷 شهید ابراهیم هادی 🌷 💠تفحص سال ۱۳۶۹ آزادگان به میهن بازگشتند. بعضیها هنوز منت
#در_مسیر_ستاره
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
💠تفحص
... یک روز در حین جستجو ، پیکر شهیدی پیدا شد . در وسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سال ها هنوز قابل خواندن بود . در آخرین صفحه این دفترچه نوشته بود :« امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم . آب و غذا را جیره بندی کرده ایم . شهدا در انتهای کانال کنار هم قرار دارند . دیگر شهدا تشنه نیستند . فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه !»
بچه ها با خواندن این دفترچه خیلی منقلب شدند و باز هم به جستجوی خودشان ادامه دادند .
اما با وجود پیدا شدن پیکر اکثر شهدا ، خبری از ابراهیم نبود . مدتی بعد یکی از رفقای ابراهیم برای بازدید به فکه آمد .
ایشان ضمن بیان خاطراتی گفت : زیاد دنبال ابراهیم نگردید ؟!
او می خواسته گمنام باشد . بعید است پیدایش کنید . ابراهیم در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد .
✳️✳️✳️
اواخر دهه هفتاد ، بار دیگر جستجو در منطقه فکه آغاز شد . باز هم پیکرهای شهدا از کانال ها پیدا شد ، اما تقریبا اکثر آن ها گمنام بودند .
در جریان همین جستجوها بود که علی محمودوند و مدتی بعد مجید پازوکی به خیل شهدا پیوستند .
پیکرهای شهدای گمنام به ستاد تفحص رفت . قرار شد در ایام فاطمیه و پس از یک تشییع طولانی در سراسر کشور ٬ هر پنج شهید را در یک نقطه از خاک ایران به خاک بسپارند .
شبی که قرار بود پیکر شهدای گمنام در تهران تشییع شود ابراهیم را در خواب دیدم . با موتور جلوی درب خانه ایستاد . با شور و حال خاصی گفت : ما هم برگشتیم ! و شروع کرد به دست تکان دادن .
بار دیگر در خواب مراسم تشییع شهدا را دیدم . تابوت یکی از شهدا از روی کامیون تکانی خورد و ابراهیم از آن بیرون آمد . با همان چهره جذاب و همیشگی به ما لبخند می زد !
فردای آن روز مردم قدر شناس ، با شور و حال خاصی به استقبال شهدا رفتند . تشییع با شکوهی برگزار شد . بعد هم شهدا را برای تدفین به شهرهای مختلف فرستادند .
من فکر می کنم ابراهیم با خیل شهدای گمنام ، در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) بازگشت تا غبار غفلت را از چهره های ما پاک کند . برای همین بر مزار هر شهید گمنام که می روم به یاد ابراهیم و ابراهیم های این ملت فاتحه ای می خوانم .
@salambarebrahimm
ادامه دارد...
📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم ۱ ص۲۲۳ و ۲۲۴
هدایت شده از سلام برابراهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری از شهید ابراهیم هادی ❤️
🌹قسمت اول
@SALAMbarEbrahimm
#پیشنهاددانلود
هدایت شده از سلام برابراهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری از شهید ابراهیم هادی ❤️
🌹قسمت دوم
@SALAMbarEbrahimm
#پیشنهاددانلود