1533456968880.mp3
4.4M
#صوت | هرچه که دارم، تو رساندی به من / هیچ ندارم که به نامت کنم / آمدهام شاه سلامت کنم ...
قطعه زیبایی در ارادت به امام رضا(ع) با صدای «محمد اصفهانی»
https://eitaa.com/salambarebraHem
همه مسئولا دارن اعلام میکنن که فرزندانشون ساکن ایران هستن
دو حالت داره:
یا کشوری که ما توش زندگی میکنیم اسمش ایران نیست، یا مسئولا به تمام کشورهای دنیا میگن ایران
#فرزندت_کجاست
🌷ما را دنبال کنید
https://eitaa.com/salambarebraHem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ادبیاتی که رهبر انقلاب برای تحقیر آمریکا استفاده می کند را ببینید؟
آمریکایی ها یک بار حمله کردن طبس خودشون رو نجس کردن برگشتن.
آمریکاییها درسته که خیلی چیزا رو ممکنه نفهمند، اما به نظرم میاد اِنقدرَم چیز نیستن که اینو نفهمند!
https://eitaa.com/salambarebraHem
❃🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷❃
#خاطرات_شهدا
داشتـم تو جـادہ میرفتـم
دیـدم یہ بسیجے ڪنـار جـادہ
دارہ پیـادہ میـرہ ،زدم ڪنار سـوار شد.
سلام و علیـڪ ڪردیـم و راہ افتادیـم. داشتـم با دنـدہ سہ میرفتـم و سـرعت ۸۰ تـا.
بهم گفت:اخـوے شنیـدے فرمانـدہ لشڪرت
گفتـہ ماشینـا حق ندارن از ۸۰ تا
بیشتـر بـرن ؟!
یہ نـگاہ بهش ڪردم و زدم دنـدہ چهــار !
گفتم اینـم بہ عشق فرمانـدہ لشڪـر !
سرعتُ بیشتـر ڪـردم
تو راہ ڪہ میرفتیـم
دیـدم خیلے تحویلش میگیـرن
میخواست پیـادہ بشـہ
بهش گفتـم اخـوے
خیلے بـرات درنوشابـہ باز میڪنـن،
لااقل یہ اسم و آدرس بهم بـدہ
شایـد بدردت خـوردم ؟!
یہ لبخنـدے زد و گفت:
همون ڪہ بہ عشقش زدے دنـدہ چهـار ! 😅😅
#شهید_مهدے_باڪری🌷
🌹یادشهدا با صلوات
https://eitaa.com/salambarebraHem
یا #رومی رومی ؛ یا زنگی #زنگی ❗️
کدام طرفی دخترجان ؟👈 رومی یا زنگی 👉
#چادر به سر داری با #رژ صورتی گاهی ؟!!! #روسری می بندی لبنانی ... با #قهقهه شیطانی ؟!!!
#ساق دست ست میکنی با روسری ؟!خط چشمت هم میکند گاهی #دلبری ...
بلاخره کدام وری ؟!رومی یا زنگی ❓❗️
#شهامت_انتخاب
روراست باش!
#باطن_پاک_درظاهر_ناپاک !
https://eitaa.com/salambarebraHem
🌺 #تمام_زندگی_من
قسمت بیست و چهارم : دوربین های زنده
روز اول یه زن مسلمان اومد سراغم ... لهجه اش شبیه مردم خاورمیانه بود ... خودش رو معرفی کرد ... نشست و شروع کرد به صحبت کردن ...
راست یا دروغ، از زندگی و سرگذشتش تعریف می کرد ... بعد از چند ساعت حرف زدن، بخش اصلی حرف هاش شروع شد ...
- ما باید به عنوان زنان شجاع و مبارز ، حرف مون رو به گوش دنیا برسونیم ... ما باید به دنیا بگیم توی کشورهای مسلمان داره چه بلایی بر سر زن ها میاد ... چطور مردها، زن ها رو به بند می کشن و استثمار می کنن ... ما باید ...
با هیجان تمام و پشت سر هم حرف می زد ... و ازم می خواست بیام جلوی دوربین های تلوزیون و ماهواره بشینم و حرف بزنم ... و از حق خودم و زن هایی مثل خودم دفاع کنم... نمی دونستم از این کار چه نیتی داره و چه افرادی پشت این حرکت هستن ... برای همین خودم رو زدم به اون راه ...
- شما از کدوم کشور مسلمانی؟
- چه فرقی می کنه ... مهم سرنوشت های یکسان ماست ... سرنوشتی که گریبان گیر تمام دختران و زنان مسلمانه ...
- ولی شوهر من، مسلمان نبود ...
- مگه شوهر شما ایرانی نبود؟ ...
- چرا ... ایرانی بود ...
- مگه شوهر شما مسلمان نبود؟ ...
- نه، پدرشوهرم مسلمان بود ...
گیج می خورد نمی فهمید چی دارم بهش میگم ...
- من اصلا متوجه منظور شما نمیشم ... میشه واضح حرف بزنید ...
- فکر می کنم این شما هستی که باید واضح صحبت کنی... من به خاطر سرنوشت تلخ شما واقعا متاسفم ... اما واقعا ما تلخ ترین سرنوشت زنان دنیا رو داشتیم؟ ... چیزی که من متوجه نمیشم اینه ... چرا ازم می خوای برم جلوی دوربین تلوزیون و حرف بزنم؟ ... زنان زیادی توی دنیا، سرنوشتی مشابه یا بدتر از من دارن ... چرا با اونها حرف نمی زنید؟ ...
ادامه دارد....
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
نويسنده: سيد طاها ايمانی
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🌷سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem
🌺 #تمام_زندگی_من
قسمت بیست و پنجم : مرزهای آزادی
کلافه شده بود ... از هر طرف که جلو می رفت، من دوباره برمی گشتم سر نقطه اول ... اون از من می خواست حقیقت رو بگم ... ولی مهم این بود که چه کسی و برای چه اهدافی قصد داشت از این حقیقت استفاده کنه ...
چیزی که اون روز، من موفق نشدم از توی حرف های اون به دست بیارم ...
چند روز بعد، دوباره چند نفر خانم دیگه اومدن ... بین تمام حرف های اونها یه چیز مشخص بود ... اونها اسلام رو هدف گرفته بودن ... موضوع، خشونت و ظلم علیه جامعه زنان نبود...
اونها می خواستن من بیام جلوی دوربین ها و تمام اتفاقاتی رو که برای من افتاده بود رو به اسلام نسبت بدم ...
همین طور که داشتن حرف می زدن ... با آرامش به پشتی صندلی تکیه دادم ...
- متاسفم ... من نمی تونم با شما همکاری کنم ...
با تعجب بهم نگاه کردن ...
- چرا خانم کوتیزنگه؟ ...
- چون کسی که مسلمان بود ... من بودم، نه همسرم ... من، پدرشوهر و مادرشوهرم مسلمان بودیم ولی اون نبود ...
- اما در ایران، زنان زیادی مثل شما هستن ... زنانی که از حق مسلم آزادی برخوردار نیستن ...
خنده ام گرفت ...
- و اتفاقا زنانی هم هستن که اونقدر آزادن که به خودشون اجازه میدن ... خارج از چارچوب دین و اخلاق ، با یه مرد متاهل، ارتباط داشته باشن ... مهم آزادی نیست ... مهم مرزهای آزادیه ... مرزهای آزادی شما کجا تعریف میشه؟ ...
ادامه دارد....
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
نويسنده: سيد طاها ايمانی
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🌷سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem