eitaa logo
   ﷽ سلام بر امام زمانم و شهدا
148 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
8.1هزار ویدیو
70 فایل
این دعاے کوچـک رو بخــونید؛ بخصـوص توے قنــوت هاتـون. ┊💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ لَـیِّـنْ قَـلْـبـیٖ لِـوَلـیِّٖ اَمْـرِک 🆔 @abde_khoda110 ⎇‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌⃢⃢⃢⃢🌴@SalambarEmamZamanam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏼 در آخرین جلسه‌ای که روز قبل از شهادت، با الهام یافتن از اینکه تا ساعاتی دیگر به دیدار خدا می‌رود، داشت و از ساعت ۸ صبح تا ساعت۳ بعدازظهر بدون وقفه از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در آینده تا شیوه تعامل آنها با همدیگر را ترسیم کرد، آنچه برای گروه‌های مقاومت در آن جلسه غیرعادی به نظر رسید این بود که حاج قاسم تاکید کرده ‌بود: «همه بنویسند. هرچه می‌گویم، بنویسید. منشور۵ سال آینده را دارم برایتان می‌گویم»! اکنون متحد شدن گروه‌های مقاومت روی این منشور پنج‌ساله ثمره شهادت شهید سلیمانی و بخشی از انتقام سخت گروه‌های مقاومت است. ✍🏼دکتر محمد حسین‌محترم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺️یک شکار دیگر این بار در اقیانوس هند 🔹️سیلی های پیاپی جبهه مقاومت آنقدر داغ و تیز وچسبان است که ۱سر۱ئیل را منگ کرده! پس از ۳روز بایکوت، ماجرا توسط شبکه المیادین لو رفت بلافاصله"روعی کایس" در شبکه کان صحت خبر را ردکرد؛ اما درگاف خبری، اطلاعات مهمی [مورد هدف قرارگرفتن کشتی با پهپاد] را لو داد که درمنبع خبر ذکر نشده بود!
مقایسه نحوه رفتار نیروهای رژیم صهیونیستی و حماس با کودکان اسیر
💢اسد ماند، یمن ماند، حماس هم ماند. ۴۸ میلیارد دلار هزینه نیز ماند روی دست اسرائیل. روسیاهی هم ماند به روی سیاه براندازان جمهوری اسلامی… ✍️ جلیل محبی🇵🇸🇮🇷
soluke.ir_۲۰۲۲۰-1656234042168.m4a
511.5K
🔹نصیحت شیطان به مردم 🔸استاد فرحزاد 🕰 ۰:۵۳
شاید_در_بهشت_بشناسمت! 💠 مجری یک برنامه‌ی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمنـــــدی بود ، این سوال را از او پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشـــــــبختی را چشیدم. در مرحله‌ی اول گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود. در مرحله‌ی دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشــــبختی در جمع‌آوری چیزهای کمیـــاب و ارزشمند است ، ولی تاثیرش موقت بود. در مرحلــه‌ی ســـــوم با خود فکـــــر کردم که خوشـــــبختی در به دست آوردن پـــروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفـــریحی و غیره است، اما بازهم آن‌طور که فکر می‌کردم نبود. در مرحله‌ی چهــــــارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد . پیشنهـاد این بود که برای جمعی از کودکــان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود ، و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم. اما دوستم اصرار کرد با او به جمــع کودکان رفته و این هدیــــــه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم ، خوشحالی که در صــورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شــادی و بازی پرداختــــه و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود . اما آن چیزی که طعــــــم حقیقی خوشــبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود! هنگامی که قصـــــــد رفتــــــن داشتـــم ، یکی از آن کودکـان آمـــــــد و پایم را گرفت ! سعی کردم پای خود را با مهــربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیــره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد! خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیــدم : آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همـــــــان چیزی بود که معنـــای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم... او گفت: می‌خـــواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت ، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا