eitaa logo
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖‹ 𝟏𝟐𝟖 ›🇮🇶 ↬│
4.1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
8.7هزار ویدیو
126 فایل
﷽ گفت خوش‌‌بہ‌‌حالت‌‌ڪہ‌اینقدر دنبال‌‌ڪننده‌داری گفتم‌‌امام‌‌زمانم‌هست گفت‌‌چی‌‌بگم‌والا گفتم‌‌شاید‌‌امام‌زمان‌﴿عج﴾تو‌اون ڪانال دو‌نفره‌ای‌‌باشن‌کہ‌نویسنده‌اش برای خدا‌مینویسہ https://eitaa.com/T_ammar
مشاهده در ایتا
دانلود
یا صاحب الزمان آجرڪ الله فی مصيبة جدڪ الحسيــــن... فرموده‌اید: لأَندُبَنَّکَ صَبَاحاً و مَساءً و لأَبکِیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ؛ هرصبح وشام بر تو(امام‌حسین) گریه و شیون می‌کنم و در مصیبت تو به جاى اشک خون می‌گریم... العجل مولاے من دیوار كعبه منتظر تكيه‌ے شماست... و عالم چشم به راه تا هرچه زودتر قیـــام کنید و با کلماتی که تمام عالم می‌فهمند ندا دهید: اَلا یَا اَهل‌َالعَالَم انّ جدّی الحُسیـــنِ قَتلوهُ عَطشَانًا...🌱
به نفس های عمه ام زینب یک تنه یاری اش کنم یا رب من در این حربگاه می جنگم با تمام سپاه می جنگم بر لبم بهترین غزل دارم جام شیرین تر از عسل دارم رفته ام دوره شجاعت را خوب آموختم اطاعت را در کلاس علیِّ اکبر هم دورة بندگی ندیدم کم من گل سرخ و سبز این چمنم با حسین و سلالة حسنم‌ ‌ سلام...🖤🍃‌ عزاداری هاتون‌ مقبول حضرت دوست...‌ ان شاءالله... ‌
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤."حسین، سینه‌زنِ راهزن نمی‌خواهد" 🖤سلام ما به تو ای پادشاه درویشان 🥀چه می‌کنند با تو این، کژاندیشان... 🖤چه با مرام تو کرده‌اند بی دینان 🥀هزار بار تو را سر بریده‌اند اینان... 🖤حسین گفتن و دلباختن به خوی یزید! 🥀بدا به غیرت ما کوفیان عصر جدید...!
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود تا نیایی گره از کار بشر وا نشود اللهم عجل لولیک الفرج
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭😭😭😭😭😭 هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین *کپی با ذکر صلوات* 🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁* 🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴🙏     ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ بحق‌حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌
عاشقان وقت نماز است🖐🏼🙂 التماس دعای فرج🚶🏻‍♂
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔 🔸با ما همراه باشید... 🖤 💚 🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا