🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹
#سیره_شهدا
#شهید_والامقام
#دڪتر_عبدالحمـید_دیالمه
نماینده مردم مشهد در مجلس
چند خانــم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسنـد ،در تمام مدت سرش بالا نیامد، نگاهش هم بہ زمین دوختہ بود...
خانـم ها ڪہ رفتند، رفتم جلو گفتم: تـو انقدر سرت پایینہ نگاهم نمےندازی بہ طرف ڪہ داره حرف میزنه باهات، اینا فڪر نڪنن تو خشڪ و متعصبے و اثر حرفات ڪم شه...
گفت : من نگاه نمےکنم
تا خــــدا مرا نگاه کند ...
🔹 سوال #شرعی
حلالیت طلبی برای خطاهای دوران کودکی
➖ آیا برای #گناهانی که در #کودکی انجام داده ایم ، ( مثلا با دوستان دعوا می کردیم ، خدای نکرده شاید حرف بدی می زدیم و مسائل این چنین ) نیاز به حلالیت دارد ؟
✅ جواب :
✍ اگر قبل از سن بلوغ کاری که موجب #خسارت و یا #دیه شده باشد ، انجام داده باشید ؛ الآن باید #جبران کنید و یا #حلالیت بطلبید ولی اگه اینطور نبوده وظیفهای ندارید .
🔹 مسائل دینی مورد نیاز
💬 سوال:
به یکی از دوستانم پولی قرض دادم و ایشان پس از چند ماه که قرض خود را برگرداند، مبلغی هم به عنوان هدیه به من دادند و پیشنهاد این کار و مبلغ هم از خودش بود آیا دریافت مبلغ اضافه ربا محسوب می شود؟
✅ پاسخ:
اگر بر اساس پیشنهاد قرض گیرنده مبنی بر اهداء مبلغی هدیه، قرض داده باشید، دریافت مبلغ بیش از مقدار تورم جایز نیست هر چند شما شرط نکرده باشید ، اما در صورتی که بدون شرط یا قرار قبلی، قرض گیرنده مبلغی اضافه پرداخت کند، اشکال ندارد، هر چند دریافت آن مکروه است.
🌎 سایت آیت الله خامنه ای
❣ Resule10
#گفتگوی_بدون_ویروس
💠 زن و شوهرهایی که در طول روز باهم گفتگو میکنند #رابطه گرمتر و صمیمانهتری دارند.
👈 ضمن اینکه شناختشان از #افکار و روحیات یکدیگر بیشتر شده و در مواجهه با مشکلات و سختیها، #اتّحاد بیشتری برای حلّ مشکل یکدیگر خواهند داشت.
🔹 همسران باید تلاش کنند هر روز #بهانهای برای گفتگو پیدا کنند. بهانهای مثل کارهای روزمره خود، موضوعات دینی، امور اقتصادی منزل، تربیت فرزند، حلّ مشکل دیگران و دهها موضوع دیگر.
✍️ حتما دقت کنید گفتگوی صمیمانه شما با ویروسهای خطرناکی چون #غیبت دیگران، تهمت، سوءظن و دیگر صفات زشت اخلاقی، آلوده نگردد چرا که #ضربات روحی سهمگینی بر شما وارد میکند.
#همسرداری
💠 اندیشه برتر
#فرزندپروری
✍حق انتخاب دادن، جایگزین «نه گفتن»
👈برای مثال به جای رد کردن کامل خواسته کودک هنگامی که پیش از غذا یک تکه شکلات درخواست میکند، به او یک تکه سیب یا انگور پیشنهاد کنید.
⏪ یا اجازه دهید شکلات مورد نظر خود را انتخاب کند اما بعد از ناهار بخورد.
👈اگر کودک اصرار دارد لباس نامناسب فصل بپوشد
✍ به او حق انتخاب بین دو نوع لباس مناسب را بدهید.
👌البته مسلما این حق انتخاب ها باعث خوشحالی فرزند شما نمیشود
⏪ اما یاد میگیرد باید بین آنها یکی را انتخاب کند .
1558527329_مانعدیدنوشناختامامزمانانصاریان.mp3
5.6M
⭕️صوتی ؛
📲پادکست
📝 گناه مانع دیدن و شناخت امامزمان
👤 استاد انصاریان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌نماهنگ مهدوی عالی ☝️🏻☝️🏻
🌸تقدیم شمامنتظران مهدی عجل الله🌸
🤲اللّهم عجل لولیک الفرج
🌸تعجیل در فرج وسلامتی مولا صاحب الزمان عج صلوات بفرست🌸
🌺ا✨﷽✨ا🌺
💠 شخصی از #امام_سجاد علیهالسلام سوال کرد:
🍃 چگونه صبح کردی ای پسر رسول خدا؟"یعنی روز راچگونه آغاز کردی؟"
فرمود:صبح کردم در حالیکه به هشت کس بدهکارم و آنان هر زور هشت چیز از من طلب میکنند و مرا به سوی خود میخوانند:
۱- خدای تعالی از من واجبات را میخواهد.
۲- قبر از من، بدن را.
۳- پیامبر، سنتش را.
۴- نفس از من شهوت را.
۵- ملکالموت از من روح و جان را.
۶- زن وفرزند، نفقه ومخارج زندگی را.
۷- شیطان از من نافرمانی ومعصیت را.
۸- فرشتگان نویسنده، ازمن صداقت و درستکاری را.
و من در میان این هشت طلبکار، مسئول و ناتوان شدهام.
📖 بحارالانوار، ج۴۶، ص۶۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تا حالا براتون سوال شده قبل از این عالم کجا و چه شکلی بودیم!؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📺سخنرانی حاج آقا قرائتی
✍️موضوع: معجزه امام رضا (علیه السلام)
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#داستان
مرحوم عبد الکریم حامد می فرمود:
«شخصی در مجالس سیدالشهدا (علیهالسلام) خدمت می کرد و زیر لب این شعر را می خواند:« حسین دارم چه غم دارم؟!»
شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل گفت : سید الشهدا به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم ها و غم های قیامت نجات خواهد داد.
پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین (علیه السلام ) به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ رجبعلی می گفت:
با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین(علیه السلام ) به فرشته ای امر می کند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛
در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود:
شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!
از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد.»
چگونه یک لات ایرانی باعث شیعه شدن یک زوج وهابی شد!
💠دوستی روحانی خاطره ی زیر را از قول یک روحانی که از سفر مکه بر گشته بود، برایم تعریف کرد:
یکی از مراقبان بارگاه پیامبر اکرم(ص) در مدینه، به فارسی به من گفت: من شیعه شده ام. قضیه از این قرار است که در کنار ضریح پیامبر(ص) هرکه می خواست آن مکان را ببوسد می گفتم: “شرک شرک” و نمی گذاشتم ببوسد. یک لات ایرانی همینکه خواست ببوسد گفتم: “شرک شرک”. او که نمی دانست من فارسی می دانم، با ناراحتی گفت: وقتی تو فلان جای زنت را می بوسی شرک نیست اما بوسیدن مرقد پیامبر شرک است؟! با شنیدن این حرف، در فکر فرو رفتم که: ما این همه چیزهای دیگر مثل فرزندانمان را می بوسیم، شرک نیست اما بوسیدن آنچه به پیامبر اسلام تعلق دارد شرک است؟! بوسیدن مرقد هم نوعی ابراز محبت است. اصلا بوسه چه ربطی به توحید و شرک دارد؟ پس از تفکر به تشیع گرویدم.
قضیه ی آن لات ایرانی را برای همسرم تعریف کردم. او نیز شیعه
📙 اجرای عدالت
روزی هارون الرشید بهلول را خواست و او را به سمت نماینده ی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت:
اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی میکند و یا کاسبی در امر خرید و فروش اجحاف میکند همان جا عدالت را اجرا کن و خطا کار را به کیفر برسان.
بهلول ناچار قبول کرد و یک دست لباس مخصوص مُحتسبان پوشید و به بازار رفت. اول پیرمرد هیزم فروشی دید که هیزمهایش را برای فروش جلویش گذاشته که ناگهان جوانی سر رسید و یک تکه از هیزمها را قاپید و بسرعت دور شد. بهلول خواست داد بزند که بگیریدش که جوان با سر به زمین افتاد و تراشه ای از چوب به بدنش فرو رفت و خون بیرون جهید. بهلول با خود گفت: حقت بود.
راه افتاد که برود، بقالی دید که ماست وزن میکند و با نوک انگشت کفه ترازو را فشار میدهد تا ماست کمتری بفروشد.
بهلول خواست بگوید چه میکنی؟ که ناگهان الاغی سررسید و سر به تغار ماست بقال کرد و بقال خواست الاغ را دور کند تنه الاغ تغار ماست را برگرداند و ماست بریخت و تغار شکست.
بهلول جلوتر رفت و دکان پارچه فروشی را نگاه کرد که مرد بزاز مشغول زرع کردن پارچه بود و حین زرع کردن با انگشت نیم گز را فشار میدهد و با این کار مقداری از پارچه را به نفع خود نگه میدارد.
جلو رفت تا مچ بزاز را بگیرد و مجازاتش کند ولی با کمال تعجب دید موشی پرید داخل دخل بزاز و یک سکه به دهان گرفت بدون اینکه پارچه فروش متوجه شود به ته دکان رفت.
بهلول دیگر جلوتر نرفت و از همان دم برگشت و پیش هارون رفت و گفت:
محتسب در بازار است و هیچ احتیاجی به من و دیگری نیست...