eitaa logo
صالحین شاهرود
1.1هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
315 فایل
🌸فعالیت های صالحین شهرستان شاهرود 🔹میعادگاه شبکه تربیتی بسیج (صالحین)شاهرود 🔸انعکاس فعالیت های قرآنی وتربیتی پایگاههای مقاومت بسیج شهرستان شاهرود 🔹ارائه محتواوتجربیات موفق 🔸 لطفاسفیراطلاع رسانی ماباشید ارتباط با مدیر: @smm216
مشاهده در ایتا
دانلود
🖊📚هر روز يك براى صالحينى😍 👌🚫دست و پاگیر نباشید ❌به عبارت امروزی اینکه که “ ” 💢این مورد در والدین و معلمان و مربیان مهربان خیلی زیاد دیده می‌شود. دائماً می‌گویند بزار کنم. بزار راهنمایی‌ات کنم. گاهی اوقات ما فکر می‌کنیم که می‌توانیم کنیم و می‌توانیم ایجاد انگیزه در دانش آموزان و انجام دهیم ولی درصورتی‌که شاید بهترین کمک ما این باشد که دخالت نکنیم و بگذاریم دانش‌آموز و متربی ما کار خودش را بکند. گاهی اوقات دانش‌آموز و متربی ما نیاز به دارد. البته این مواردی که عرض می‌کنم جنبه‌ی عمومی ندارند و این کاملاً به دانش‌آموز و متربی شما بستگی دارد. مثلاً اگر دانش‌آموز یا متربی شما باشد نیاز بیشتری به صحبت و درد دل دارد و اگر دانش‌آموز و متربی شما نیاز بیشتری دارد که تنها باشد؛ اما بهترین حالت برای کمک به دانش‌آموز زمانی است که خودش بخواهد و خودش سراغ شما بیاید😍 ➖➖➖➖➖ @salehin_shahrood
⭕️راه های فعال کردن متربی 🔷چطور متربی را فعال کنیم: این مشکل خیلی‌هاست که نمی‌توانند بچه‌ها را با موضوع بحث درگیر کنند و جلسه‌ای پویا داشته‌باشند. برای این امر باید به چند نکته توجه داشت: 1. خودتان بنا را بر این بگذارید که سخنران مطلق جلسه نباشید. گاهی سکوت و نگاه شما به مخاطب نشان می‌دهد که منتظرید آنها بحث را ادامه دهند. حال اگر کسی شروع به صحبت کرد شما با تکان دادن سر او را ترغیب می‌کنید تا ادامه دهد. و بعد کافی است با تمام شدن صحبت او نگاهتان را به شخص دیگری متمرکز کنید یا بپرسید:«خب به نظرت درست می‌گه؟» 2. هر از چندگاهی از یکی از بچه‌ها بخواهید مطالب آن بخش را مرور کند و مثلا بپرسید:«خب تا به حال چه گفتیم؟» یا «فکر می‌کنید قرار است بعد از این چی بشه؟» یا «شما در چنین شرایطی چه می‌کنید؟» یا «کی می‌تونه بگه…» و … 3. مطالب را زیاد تکرار نکنید مخصوصا مطالب ساده را. چرا که تکرار بی‌مورد باعث بی‌حوصلگی و کسالت جمع می‌شود. ضمنا سعی کنید مطالب مهم‌تر را در ابتدای بحث مطرح کنید. روانشناسان معتقدند بيشترين گيرايي در يك جلسه حدود بيست دقيقه اول است. 4. اجازه ندهید بچه‌ها بدون پرسیدن سؤال جلسه را ترک کنند. بخش پایانی جلسه را به پرسش و پاسخ اختصاص دهید و حتما همه را واردار کنید اگر نکته‌ای را درست متوجه نشده‌اند یا سؤالی در ذهنشان هست بپرسند. ➖➖➖➖➖ @salehin_shahrood
مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده فاطمه بر دیدن موسی بن جعفر آمده کاظمین امشب چراغان از وجود کاظم است خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است 🌸ولادت امام موسی کاظم(ع) مبارک باد🌸 @salehin_shahrood
صالحین شاهرود
🌺🌺اسامی برندگان مسابقه غدیر۹۷ ✔جناب آقای علی عبداللهی پایگاه مقاومت خاتم الانبیاء حوزه مقاومت ولایت ✔سرکارخانم محبوبه عرب احمدی سرمربی حوزه مقاومت ریحانه الرسول ✔سرکارخانم معصومه قنبری پایگاه مقاومت مهدیه حوزه مقاومت فاطمه الزهرا(س) ✔سرکارخانم مطهره احمدی پایگاه مقاومت حضرت معصومه(س) حوزه مقاومت فضیلت @salehin_shahrood
شبــــــ👇 ✍یامهــــدۍ یامهدۍ یامهدۍ..... در لوح دلم جز الف قامت یار... ڪنــــــم حــــرف دگر یاد نـداد استادمــ😔...
محرم، نوجوان، تربیت شاید اگر زمانی باورش سخت بود که نوجوانی نابالغ چگونه ممکن است به میدان جنگ برود، رزم آوری کند، حماسه بیافریند و تاریخ ساز شود، تک تک روزهای هشت سال دفاع مقدس کافی بود برای ثبت روزانه صدها حماسه از این جنس که خالقانش «فهمیده» هایی بودند نوجوان اما بزرگ و بزرگ منش، فهمیده هایی که بعدها عکس های صورت های بی محاسن و معصومشان با پیشوند «شهید» زینت بخش شهرها و کوچه هایمان شد. اما شب پنجم محرم ، شب عبدالله بن الحسن علیه السلام است، نوجوان نابالغی که در صحرای کربلا برای اولین بار این افسانه را به واقعیت مبدل کرد و شاید هر سال هزاران نوجوان در این شب ویژه خود را در جایگاه نوجوان حماسه ساز صحرای کربلا می بینند که آیا در نوجوانی آنقدر بزرگ شده اند که حامل پیام عاشورایی سید الشهداء باشند!؟ هیات میثاق با شهداء دانشگاه امام صادق علیه السلام در برنامه شب پنجم سال گذشته خود دست به ابتکاری زد تا به نوجوانان حاضر در مجلس خود برای همزاد پنداری با نوجوان کربلا کمک کرده باشد. در ابتدای مراسم سینه زنی، حاج میثم مطیعی مداح مجلس از نوجوانان حاضر در این جلسه خواست تا خود را به کنار منبر برسانند و اجرا کنندگان اصلی نوحه شب پنجم نوجوانان مجلس باشند. پس از لحظاتی صدها نوجوان از گوشه و کنار مجلس خود را به کنار منبر رسانده بودند تا خالق لحظاتی زیبا و تاثر برانگیز باشند، نوجوانانی که با پیراهن عزای سیدالشهدا آماده اجرای نوحه ای بودند که بصورت ویژه برای آنها تدارک دیده شده بود. ما همه "فهمیده ایم" نام نوحه ای بود با شعری از محمدمهدی سیّار ویژه نوجوانان مجلس؛ حاج میثم از مستمعین مجلس می خواهد تا سکوت کنند و این نوجوانان باشند که گوشواره بند اول نوحه را زمزمه کنند و چه زیبا و با چه شور و حرارتی نوجوانان مجلس زمزمه می کنند که (جسمم، جانم فدای تو حسین جان) وقتی صدای نازک نوجوانان در مجلس می پیچد، حال مستمعین هم متحول می شود و اشکهاست که جاری می شود. همچنان که میثم مطیعی مشغول خواندن بندهای نوحه است، حال و هوای خاص این نوجوانان و اشک های روان آنها دلهای همه را صیقل می دهد و متاثر می کند و هر بیننده ای را به این فکر وا می دارد، که نوجوان و حماسه سازی با شور و شعور افسانه نیست. این را در بند بعدی نوحه نوجوانان هم باتمام وجود فریاد می زنند: "اگه سن و سالم کمه، باشه اگه نوجوونم ولی مَردم بیاین تا ببینین شجاعت رو محاله بترسم یا برگردم بیاین ببینین همه، اگه که سنم کمه چه شوری به پا میکنم توی میدون که هر جوری هس میام، برا دفاع از امام سپر میشم و میگذرم از سر و جون" و زمانی که به بند پایانی و تکرار گوشواره اصلی نوحه می رسند با تمام وجود وصدای نوجوانانه خود فریاد می زنند که: "مرد رزمم / اگرچه نوجوونم تا معرکه / خودم رو میرسونم پای آقا / تا آخرش میمونم" (یا ثارالله حسین حسین حسین جان) اما بند آخر این نوحه یادی بود از عبدالله بن الحسن های عصر ما و زمانی که مداح این بند را می خواند، چهره های مصمم و جدی این نوجوانان هر کسی که این صحنه ها را از نزدیک می دید به خود مطمئن می کرد که در دوره کنوانسیون حقوق کودکان، هنوز دوره شیهد فهمیده ها تمام نشده ونه تنها تمام نشده که صدها وهزاران بار تکثیر شده است. "یه روز نوجوونای با غیرت برای جهاد لحظه میشمردن واسه این که تا جبهه راهی شن قلم تو شناسنامه میبردن بگو دشمن بشنوه، که ما هم "فهمیده" ایم که ایران هنوزم پر از بچه شیره فدایی‌های امام، شعارمون یک کلام: امیری حسینٌ و نِعم الامیره" و شاید بلندترین فریادهای خودرا برای همخوانی این بند خرج کردند که: "ما مردای / فردای این کشوریم تا به آخر / بسیجی رهبریم تا به آخر / بسیجی رهبریم" (یا ثارالله حسین حسین حسین جان) شاید خیلی از نوجوانان مجلس شب پنجم هیات میثاق با شهداء این را به زبان نیاورده باشند ولی قطعا در این شب صدها عهدو پیمان در دلها بسته شد و خوب می دانیم که عهد و پیمان دوران شباب و نوجوانی یعنی چه .... شاید تولید کارهایی اینچنین موثرترین اتفاقاتی باشد که در یک هیات عزاداری برای تربیت نسل های جوان تر می تواند اتفاق بیافتد، کارهایی برای نوجوانان، جوانان و دختران که می تواند زمینه ای را برای حس همزاد پنداری آنها فراهم کند تا بتوانند خودرا در زمین کربلا و کربلای امروزشان پیدا کن •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
💕💕 🔵مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گفت: بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی، خمش می‌کنی. هر چه خم شود خالی تر می‌شود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی می‌شود. ♥️دل آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، از غصه، از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران. قرآن می‌گوید: "هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت." 👈این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است: 🍃"ما قطعا می‌دانیم و اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند." "سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن" @salehin_shahrood
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جدایم نکن از سیدعلی خامنه ای ســـــید خــراســانــی🌱🌱 @salehin_shahrood
لاک جیغ قرمز.. مانتوی جلو باز آلبالویی.. کفشای خوشرنگ ده سانتی.. موهای شینیون شده.. به قول مادر جون هفت قلم آرایش! تولد شیدا بود؛حسابی شیک و پیک کرده بودم.کفش ها اذیتم میکرد؛پام چند باری پیچ خورد..اما مهم نبود!توی مسیر برگشت از پسرای سیکس پک دار خیابون ونک کلی تعریف و تمجید شنیدم و ذوق کردم! خستگی از سروکولم بالامیرفت،کلید درو چرخوندم؛وارد که شدم جلوی در ورودی یه جفت پوتین خاکی دیدم!قطره های خون روش خودنمایی می کرد.بی توجه به اون،رفتم سمت پذیرایی تا یکم روی مبل لم بدم،خستگیم در بره.شالم رو برداشتم که پرت کنم روی مبل؛یهو با صدای سرفه یه مرد و یالا گفتنش شالی رو که معلق بود بین زمین و هوا گرفتم و انداختم روی سرم..سربه زیر گفت سلام!من اما زل زدم بهش و گفتم سلام! مثل بعضی پسرهای کوچه بازار چشم هاش چهار تا نشد و از حدقه بیرون نزد..حتی یه لحظه نگاهمم نکرد!نیشش تا بناگوش باز نشد..!انگار نه انگار یه دختر با اینهمه رنگ و لعاب جلوش وایستاده..فقط عرق شرم و خجالت روی پیشونیش نقش بست..من برعکس اون؛ در ریلکس ترین حالت ممکن بودم! با چشم غره ی وحید خودمو جمع کردم رفتم آشپزخونه..مادر جون گفت《دوست وحیده؛تازه از ماموریت اومده..》خیره به گلای یاس روی میز ناهارخوری رفتم تو فکر..[ چرا خجالت کشید؟!چرا مثل بعضی از آقایون منو برانداز نکرد! ] صدای مادر جون منو به خودم آورد《لیلی جان بیا برای خداحافظی》رفتم برای بدرقه..آستین سمت چپش کاملا خونی بود،خونی که خشک شده!پرسیدم《دستتون زخمیه؟》نگاهی به آستینش کرد و جواب داد《نه..!خون زخمای دوستمه،تو بغل خودم شهید شد؛امروز آوردیمش..منم هنوز فرصت نکردم لباسامو عوض کنم..》مادر جون گفت《خیر از جوونیت ببینی پسرم...جونتو گذاشتی کف دستت..》آقا محسن《وظیفه ست مادر..هر قطره ی خون من فدای تار موی ناموسم..》 تا اینو گفت سنگینی نگاه مادر جونو رو خودم حس کردم،کمی موهامو زدم زیر شال..آقا محسن برای حفظ حریم من و امثال من می جنگید،اونوقت من ندای آزادی سر داده بودم! آزادی پوچ! یاعلی گفت و رفت!من موندم و چار دیواری اتاق و یه پازل بهم ریخته توی ذهنم! پوتین و خاک و خون.. ناموس و تار مو... مانتوی جلو باز و حیا... کفش جیغ و لاک جیغ.. حجاب و حجاب و حجاب! یه شهید و یه پلاک! ☀️ خـــ مقدمـ ـــط... @salehin_shahrood
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽نماهنگ "گمنام" 🎤باهنرمندی: "صادق بهمئی" 🎵تنظیم: علی سهرابی 🌹تقدیم به همه شهیدان گمنام 🌹 @salehin_shahrood
💠 ⬇️ ✍ کاش آدم طوری زندگی کنه که موقع رفتن از این دنیا از کاراش پشیمون نباشه. گناه کم کم جمع می‌شه و آدم اصلاً متوجه نمی شه. بعد از انشاءاللّه ۱۲۰ سال یهو می‌بینه چقدر گناه جمع کرده! هیچ راهی نیست مگر آدم هر لحظه مواظب باشه گناه نکنه. هیچی بهتر از این نیست که حضور خدا رو همه جا حس کنه. باید از خدا خجالت بکشه و گناه نکنه، اگر هم خجالت نمی کشه باید ازش بترسه، چون خدای مهربون به جاش خیلی هم سختگیره. موقع گناه باید گفت: 🔻إِنِّی أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدیدُ الْعِقابِ 🔻من از خدا می‌ترسم. مجازات خدا شدید است. 📒 بخشی از آیه ۴۸ انفال ---------------------------- @salehin_shahrood