eitaa logo
شبکه تربیتی صالحین
791 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
458 فایل
کانال را جهت تقویت شبکه تربیتی صالحین راه اندازی نموده ایم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چکار کردی شهیـد شدی؟ "شهیدحسن قاسمی دانا" ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @salehinlenjan
﷽؛ 💛 همسرم هیچ وقت نماز نمی خواند، چگونه او را اهل نماز کنم؟ 💛 🌼 آیت الله العظمی بهجت رضوان الله علیه : آقایی به بمبئی رفته بود و دیده بود در یک محله همه شیعه هستند ولی نماز نمی خوانند. به آنان گفت: طوری نیست همان ماهی یک نماز بخوانید کافی است! البته چنین فتوا و دستوری نیاز به جرأت و یقین دارد. لذا همه گفتند: اینکه چیزی نیست، و ماهی یک نماز خواندند. ❤️ مدت ها بدین منوال ماهی یک نماز می خواندند تا این که آن آقا به آن ها گفت: هفته ای یک نماز! مدت ها گذشت تا این که فرمود: شبانه روزی یک نماز! و کم کم صبح و شام، تا این که نماز های یومیه را با کمال سهولت و بدون هیچ صعوبتی، به آن ها تعلیم نمود و آنان را نمازخوان کرد و نتیجه ی مطلوب و نهایی را گرفت! 💙 به ایشان گفته شد: چگونه آن ها را در این مدت بی نماز گذاشتی؟ گفت: آن ها خود بی نماز بودند، من بی نماز نکردم ، من با این روش آن ها را تدریجاً نمازخوان کردم! 🌼 [اگر کسی نماز را قبول دارد و بی نماز او به خاطر سستی و تنبلی است، می توانید تخمین بزنید چه مقدار می تواند نماز بخواند؛ مثلا اگر می تواند هفته ای یک نماز بخواند و به تدریج تعداد نمازها را زیاد کنید] 📚 صدای سخن عشق؛ حکمت ها و حکایت های نماز از زبان آیت الله بهجت؛ ص 94 (البته شیوه دعوت به نماز به تناسب روحیات و حالات انسان ها متفاوت است و اینجا به یک شیوه اشاره شد) ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @salehinlenjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🐐آقا غوله و بزهای ناقلا🐐🌿   داستان ما در یک روز سرد، در یک چمنزار سبز و زیبا اتفاق افتاد. سه بز برادر بودند که با هم در یک چمنزار بزرگ زندگی می کردند. یک روز بز بزرگ به دو تای دیگر گفت "خسته شدم از این که هر روز به این چمنزار اومدم، دلم می خواد چمن های اون طرف نهر رو هم مزه مزه کنم." برادر کوچکتر گفت "ما نمی تونیم به اون طرف بریم، چون نهر خیلی عمیقه و ما رو با خودش می بره." برادر وسطی گفت "ما حتی نمی تونیم از روی پل رد بشیم، چون یک غول بزرگ زیر اون زندگی می کنه و اگه ما رو ببینه، یه لقمه ی چربمون می کنه." بز بزرگ سرش را که شاخ های بزرگ گردی داشت باغرور بالا گرفت و گفت "من از آقا غوله نمی ترسم." بعد پاهایش را روی زمین کوبید و گفت "باید باهاش بجنگیم. بعد ببینیم کی توی این مبارزه برنده می شه." بز وسطی گفت "ولی ما به اون جا نمی آیم، چون آقا غوله حتماً بز کوچیکه و منو می خوره." بز بزرگتر چرخی توی چمنزار زد و سمش را با قدرت روی زمین کوبید و گفت "هرگز این اتفاق نمی افته، چون من یه نقشه دارم." سه بز به هم نزدیک شدند و بز بزرگتر نقشه اش را برای آن ها گفت و بعد هر سه یورتمه کنان به سمت پل حرکت کردند. بز کوچکتر نفس عمیقی کشید و روی پل رفت. وقتی بز کوچولو روی پل راه می رفت پل کمی به این طرف و آن طرف حرکت می کرد. ناگهان یک جفت چشمان بزرگ و گرد از تاریکی زیر پل ظاهر شد و غرش کنان گفت "کی جرات کرده روی پل من بیاد؟" بعد دست بزرگ و پشمالویی از تاریکی بیرون آمد و با انگشتان بزرگش کناره ی پل را گرفت. بز کوچولو با صدای آرام و لرزانی گفت "منم،بز کوچولوی لاغر و استخونی، داشتم می رفتم چمنزار تا کمی علف بخورم تا چاق و چله بشم." آقا غوله با صدای بلندش که پل را می لرزاند گفت "من می خوام تو رو بخورم." بز کوچولو که تمام بدنش از ترس می لرزید گفت "منو بخوری؟ من خیلی کوچیکم. یه گاز تو هم نمی شم. صبر کن بذار برادر وسطیم بیاد اون چاق و چله تر از منه." آقا غوله که داشت زیر پل می رفت، غرش کنان گفت" بیا برو و تا وقتی چاق نشدی دیگه اینجا نیا." بز کوچولو گفت "چشم" و بعد با غرور و خوشحالی از روی پل رد شد و به بالای تپه رفت. وقتی بز کوچولو به بالای تپه رسید، بز وسطی قدم روی پل چوبی گذاشت. وقتی بز وسطی با سم های بزرگش روی پل راه می رفت، پل تکان می خورد. ناگهان یک جفت چشمان گرد و بزرگ از تاریکی از زیر پل ظاهر شد. آقا غوله با صدای بلند و وحشتناکش پرسید "کی داره روی پل من راه می ره؟" بعد دست پشمالوی بزرگش را از تاریکی بیرون آورد و کناره ی پل را گرفت. بز وسطی گفت "منم منم بز استخونی. داشتم می رفتم چمنزار تا علف و یونجه بخورم. آخه می خوام چاق بشم." آقا غوله با صدای بلند فریاد کشید "من می خوام تو رو بخورم." بز وسطی با خنده گفت "منو بخوری؟ چرا می خوای منو بخوری؟من خیلی لاغرم، دو تا گاز تو هم نمی شم. استخون هام هم تو گلوت گیر می کنه. صبر کن بذار برادر بزرگترم بیاد. اون خیلی چاق و بزرگه." آقا غوله کمی فکر کرد و گفت " بیا تو هم زودتر از روی پل  رد شو و تا وقتی چاق نشدی دیگه برنگرد." بز وسطی هم با غرور از روی پل رد شد و به بالای تپه پیش برادر وسطی اش رفت، آن دو از بالا به پل نگاه می کردند تا ببینند برادر بزرگتر آن ها چه می کند. بالاخره برادر بزرگتر با غرور روی پل چوبی قدم گذاشت. بز بزرگتر خیلی سنگین بود و به همین خاطر و قتی روی آن راه می رفت  پل به شدت تکان می خورد. از تکان های زیاد پل آقا غوله بیدار شد و غرش کنان پرسید "کی جرات کرده روی پل من بیاد." بز بزرگ گفت "منم، بز بزرگ." بعد بز بزرگ چشم هایش را تنگ کرد و شاخ هایش را به طرف او نشانه گرفت و با شاخ هایش به شکم آقا غوله زد و او را به هوا پرتاب کرد. بعد آقا غوله داخل آب پرتاب شد و آب او را با خودش برد و دیگر کسی آقا غوله را آن طرف ها ندید. بز بزرگ هم به بالای تپه پیش برادرانش در چمنزار رفت و کل تابستان را از علف های تازه و سرسبز چمنزار چریدند و بعد دوباره از روی پل رد شدند و به چمنزار قبلی برگشتند.
🌸 🔵👈تنها راه نجات طاعت و بندگی خداست. طاعت بدون کنترل نفس سودی ندارد، اگر صد سال هم بگذرد؛ ولی نفس خودت را كنترل نكني، نگاهت را کنترل نکنی؛ در کلاس اول درجا خواهی زد. وقتی به کلاس دوم خواهی رفت که نفست را کنترل کنی. یا باید نفس را بپرستی یا خدا را. «لا نجاة الا بالطاعة». طاعت چيست؟ 🔵👈 طاعت اين است كه آنچه دلت می‌خواهد را کنار بگذاری. با طاعت بدون علم و استاد به جایی نخواهی رسید « لا نجاة الا بالطاعة و الطاعة بالعلم». طاعت علم مي‌خواهد. ✅🔴👈 قسم به (ع) اگر استاد نداشته باشي؛ به جایی نخواهی رسید. 🔵👈 همین‌که حرف بزنی؛ اهانت می‌کنی، غیبت می‌کنی. .. از نجات خبري نيست؛ مگر اينكه طاعت و بندگي كني. بندگي هم راه دارد. طاعت و بندگی با علم است. باید بروی و یاد بگیری. [ از فرمایشات آیت الله حق شناس رحمة الله علیه، کتاب مرد حق ، لوح نگار،چاپ اول 1391 ،ص 12 ] 👌👌 😍 ⛔️ با دقت خوانده شود و ارسال به دیگران فراموش نشود🙏 🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @salehinlenjan
گریه نكن! مرد که گریه نمیکنه! ۲ سال اول زندگي، كودك را به بهانه بغلي نشدن، بغل نمي‌كنند و مي‌گذارند تا مي‌تواند گريه كند، جيغ بكشد و در تنهايي خود احساس ناامني را خوب مزه‌مزه كند، درحالي‌كه ۲ سال اول كودك بايد بغل شود، صداي قلب مادر و اطرافيان را بشنود، گرماي تن آنها را حس كند و مجبور نباشد براي هر خواسته‌اي جيغ بكشد. در عوض بعد از ۲ سال دائم به كودك يادآور ميشويم «گريه نكن»، «چرا گريه مي‌كني اينقدر»، «گريه نداره كه»، «مرد كه گريه نمي‌كنه»، «تو ديگه بزرگ شدي، گريه كردن برات زشته»! گريه عكس ‌العملي طبيعي در مقابل موقعيت تلخ و دردناك و احساس غم و اندوه است چرا جلوي يك عكس‌العمل طبيعي را ميگيريم و آن را به بزرگي و مرد بودن ربط ميدهيم؟ بگذاريد كودك گريه كند، آرام شود و بداند گريه كردن ربطي به مرد و زن بودن و بزرگ و كوچك بودن ندارد و نيازي نيست او هميشه بغضش را نگه دارد. ................................................................... ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @salehinlenjan
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎🍃🌺🍃 (ع) ❣سلامت زندگی ، در مدارا کردن هست. ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @salehinlenjan
_*🌹فواید نماز اول وقت:*_ 🍃۱- باعث طولانی شدن عمر می شود. 🍃٢- نماز اول وقت باعث نورانی شدن چهره ی انسان می شود. 🍃٣- نماز اول وقت باعث زیاد شدن روزی می شود. 🍃۴- نماز اول وقت باعث برآورده شدن دعا می شود. 🍃۵- نماز اول وقت باعث می شود که انسان تشنه از دنیا نرود. 🍃۶- نماز اول وقت باعث آسان جان دادن می شود. 🍃٧- نماز اول وقت باعث آسان شدن سؤال نکیر و منکر می‌شود. 🍃٨- نماز اول وقت انسان را بهشتی می‌کند. 🍃٩- نماز اول وقت باعث شفاعت پیامبر(ص) برای وى مى شود. 🍃۱۰- نماز اول وقت باعث می شود که انسان به مقامات عالیه دست پیدا نماید. 📚بحارالأنوار، ج۸۲، ص۲۰۴
برگزاری حلقه صالحین شهید یونس امیری با حضور مسئول عملیات حوزه و برگزاری کلاس آشنایی و نحوه استفاده از بیسیم و همچنین دستبند 👆۴شنبه مورخ ۹ مهرماه ۹۹👆