28تصویر جزء بیست و هشتم.pdf
10.13M
تصویر جزء بیست و هشتم
🔸🌺🔸 --------------
@salonemotalee
28صوت تحدیر جزء بیست و هشتم.mp3
3.99M
تلاوت جزء بیست و هشتم
🔸🌺🔸 --------------
@salonemotalee
28صوت ترجمه جزء بیست و هشتم.mp3
6.41M
ترجمه جزء بیست و هشتم
🔸🌺🔸 --------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
•┈┈• 🍃 #لطیفه_نکته ۳۵۶🍃••┈┈•
کادو خریدن سخت نیست😊😊
اینکه چطوری به طرف بفهمونی گرون خریدیش سخته😅😂
--------🔸😜🔸--------
🤲 به نام خدای دوستدار محبت بین انسانها
✋ سلام
💐 از #پیامبر_رحمت ﷺ:
الهَدِيَّةُ؛
تورِثُ المَوَدَّةَ ،
وتُجَدِّدُ الاُخُوَّةَ ،
وتُذهِبُ الضَّغينَةَ.
هديه دادن؛
دوستى به بار مىآورد
برادرى را تازه مىسازد
و كينه را مىزدايد.
📚 بحار الأنوار ج۷۷، ص۱۶۶
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🖊 انسان بندهی محبت است.
یکی از بهترین شیوههای ابراز محبت و ایجاد محبت، هدیه دادن است.
ارزش هدیه به قیمت آن نیست.
به اصل این کار و شیوه آن بستگی دارد.
هنوز اول سال نو و بهار طبیعت است، عید فطر هم نزدیک؛
آن را بهانهی ایجاد بهار در دلهای اقوام و آشنایان قرار دهیم و با هدیه دلها را به هم نزدیک کنیم.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
امروز؛ چهارشنبه
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
۲۸ رمضان ۱۴۴۴
۱۹ آوریل ۲۰۲۳
منسوب به چهار امام مظلوم در تبعید #امام_کاظم و #امام_رضا و #امام_جواد و #امام_هادی علیهمالسلام
ذکر امروز؛ یکصد مرتبه
یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ
•┈┈••✾•🌸مناسبتهای امروز🌸•✾••┈┈•
📆 مناسبتهای شمسی
📆 مناسبتهای قمری
📆 مناسبتهای میلادی
🔹مرگ #چارلز_داروین زیستشناس و زمینشناس انگلیسی که برای یافتههایش در زمینهٔ #فرگشت یا #تکامل شناخته میشود (١٨٨٢م)
📆 مناسبتهای عبری
🖊 بیشتر بدانیم:
تحلیل فیلم
#سیاره_میمونها
ادای دین هالیوود به داروین
رسالت هالیوود در خلق واژه "بلایای طبیعی"/ایمان به "طبیعت" در تقابل با "آیات الهی"
https://eitaa.com/salonemotalee/9231
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews7597971041215149482165.pdf
15.4M
🍃🌸🍃
تمام صفحات
#روزنامه_کیهان
امروز چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲
🔸🌺🔸 --------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
تصویر صفحه اول بعضی روزنامههای امروز چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
#یهود_و_پهلویها
یهودیزادهای بهدنبال
#حذف_تاریخ_هجری_از_تقویم_ایران
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10344
قسمت چهارم؛
🔹بعد از برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله، جنون باستانگرایی شاه بالا گرفت و او نیز دنبالهرو پدرش شد که قصد داشت به سبک «آتاتورک» (پدر جمهوری لائیک ترکیه) مظاهر دینی را هر چه بیشتر از ساحت عمومی جامعه ایران بزداید.
کما اینکه این گرایش را حتی در نامگذاری اماکن عمومی از جمله خیابانهای پایتخت و نامهایی چون اکباتان، آپادانا، تخت جمشید، بزرگراه داریوش و فروشگاههای کوروش و شیر و خورشید و امثال آن و از همه مهمتر استفادهی عام از پسوند «شاهنشاهی» برای پارک، خیابان، میدان و مؤسسات و نهادهای دولتی شاهد بودیم.
🔹البته بسیاری از نویسندگان و چهرههای ادبی در همان دوران پهلوی، ارتقاء مقام شفا را به حمایت کانونهای مرموز و مشکوک و چاپلوسصفتیِ شخصی او مربوط میکردند.
از جمله علی دشتی، نویسنده و سناتوری که خود وابستگی به دربار داشت و مانند خودِ شفا دارای افکار ضد دینی هم بود، شفا را صرفاً یک «مترجم میانمایه» میدانست.
🔹دشتی در نامهای به محمدرضا شاه در اعتراض به جشن بزرگداشت ۲۵ سال نویسندگی شجاعالدین شفا مینویسد:
"ایشان هرگز اثری نیافریده و از خود چیزی بیرون نداده، مخصوصاً در شناساندن فرهنگ ایران به دنیای خارج، کاری نکردهاند، تا شورای فرهنگی سلطنتی بخواهد از وی تجلیل کند.
🔹دشتی در این نامه مقام شفا را در حد یک مترجم میخواند:
آیا با این مقدمه سزاوار است که نخستین اقدام شورای فرهنگی سلطنتی، تجلیل از یک مترجم متوسط باشد؟!
🔹دشتی در یادداشتهایی که پس از انقلاب منتشر کرد، درباره خصلت عام چهرههای فرهنگی دربار نوشت:
شاه از هر کسی که شبههی استقلال رأی و فکر در او میرفت، بدش میآمد…
او تیپ جمشید اعلم و شجاعالدین شفا را میپسندید. (۱۴)
🔹«ابراهیم گلستان»، نویسنده و مستندسازی که خودِ او هم با سفارت انگلستان از قدیم رابطهای تنگاتنگ داشت و هم از طریق شمس پهلوی و شوهرش، مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگ و هنر طولانیمدت دوره پهلوی دوم) به دربار وصل بود، حتی پا را از دشتی فراتر گذاشت و صحت انتساب همان ترجمههای میانمایه به شفا را هم زیر سوال برد:
قصهی اولی را که از همینگوی به زبان فارسی خواندم، آقای خیلی محترمی که پدر مملکت را هم درآورد، ترجمه کرده بود.
اما اصلاً همینگوی نبود.
قصه را بهصورت یک قصهای که هست تعریف میکنند و نه بهعنوان بنایی جلوی خواننده.
این رفت آنجا و اینطور گفت و چه کار کرد و…
بعد هم یا مرد یا عروسی کرد یا در رفت…
اما در قصه این مطرح نیست.
آنچه مطرح است، این است که همین چرتوپرت را چگونه میگویند که درست دربیاید.
اما این آقا قصهٔ همینگوی، آن هم چه قصهای: «برفهای کلیمانجارو» را طوری ترجمه کرده بود که اگر همینگوی آن را خوانده بود، خیلی زودتر خودش را میکشت. (۱۵)
🔹او در مصاحبهای که در سال ۱۳۹۴ با بیبیسی انجام داده است دربارهی شفا چنین میگوید:
گفتار «مارلیک» (مستندی از خود گلستان) در ترجمه ایتالیائیاش را آقای کاروزو که آن روزها مشاور فرهنگی سفارت ایتالیا در تهران بود و خود و خانمش “کمدی الهی دانته” را برای شجاعالدین شفا ترجمه میکردند و دیکته میکردند و آقای شفا آن را به اسم خودش که ادعا کرد از ایتالیایی شخصاً ترجمه کرده، درآورد.
شما ترجمههای شفا چه “نغمههای شاعرانه لامارتین” و چه “برفهای کلیمانجارو”ی همینگوی را بخوانید و از عمق بیاطلاعی و جرأت این مشاور مطبوعاتی شاه سابق شاخ دربیاورید.
اینجور آدمها کم نبودند که کاش در برابرشان آدمهایی بودند که شعور و رسم شرافت ادبی را در ایران اینجور خراب نمیکردند. (۱۶)
🔹به هر حال شفا با بالا گرفتن کار انقلاب اسلامی ایران، بهمانند بخش عمده کارگزاران رژیم پهلوی از کشور گریخت و به پاریس رفت و ماندگار شد.
او در دورهی جدید کاریِ خود، پرده از ماهیت اسلامستیز و از آن بالاتر، خداستیز خود برداشت و تمام تمرکز کاریِ خود را به حمله به ادیان ابراهیمی و مفهوم خدا اختصاص داد.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10424
🔸🌺🔸 --------------
📚 "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت ۱۴۷م؛
جوانان پرشور عراقی و لبنانی که با بیرقهای بلند، شعر حماسی میخواندند و هرولهکنان صف مردم را میشکافتند تا به کربلا برسند.
روی بیشتر عمودها عکس شهدای عراقی مدافع حرم بود
عدهای از بسیجیان ایرانی روی کولهپشتیهایشان عکس حاج قاسم سلیمانی را زده بودند.
دیدن این همه شور و شعور هر زائری را به عمق تاریخ میبرد و با کاروان اسیران کربلا همراه میکرد
خسته که میشدیم، کنار هر موکبی که میخواستیم میایستادیم و از هر نوع غذایی که دوست داشتیم میخوردیم.
حسین جمعمان میکرد و میگفت:
"فکر کنید که زینب کبری و کاروان اسرای شام تو این مسیرها چه کشیدن، چه تازیانههایی خوردن، چه توهینهایی شنیدن، چه تلخیهایی چشیدن اما زینب کبری مثل کوه مقاوم و محکم تا آخر ماند تا پیام برادرش رو به گوش تاریخ برساند."
حسین که حرف میزد خودم را در زینبیه و دمشق میدیدم کنار او و همپای او،
اصلاً ما را آورده بود که مفهوم رسالت زینبی را با گوشت و پوست و استخوانمان احساس کنیم
دمدمای غروب بیشتر مردم به داخل موکبها میرفتند تا شب را صبح کنند.
کمی دیر شده بود و اکثر جاهای مسقف پر بود.
ناچار شدیم روی موکت در محوطه باز بخوابیم
هوا کمی سرد بود
حسین برایمان چند پتو از گوشه و کنار جمع کرد و سروسامانمان داد.
خودش و برادرش هم به قسمت مردها رفتند.
خوابم نمیبرد
حس پنهانی به من میگفت که این اولین و آخرین سفر اربعین با حسین است
خوب تماشایش کن
نصف شب روی دخترها را کشیدم و از دور به قسمت مردان که حسین میانشان بود نگاه کردم
نخوابیده بود
زل زدم به او که اصلاً با خواب بیگانه بود
نماز شب را برای خودش مثل نماز واجب میدانست
زل زدم تا این لحظههای بی تکرار را خوب در خاطرم ثبت کنم
بعد از نماز صبح همان جا خوابش برد
زیر و رویش چند تکه کارتون انداخته بود.
آفتاب که زد چند تا جوان با دوربین فیلمبرداری بالای سرش ایستادند.
برایشان سوژه خوبی بود
نزدیکشان شدم
یکی شان حسین را شناخت و با تعجب گفت:
"نیگا کن سردار همدانی هستن"
حسین کارتون بزرگی را که رویش انداخته بود
کنار زد و گفت:
"چه سرداری!؟ سردار کارتن خواب!!!"
عکسش را گرفتند و برای مصاحبه اصرار کردند
حسین رفت وضو گرفت و راه افتادیم.
در حال راه رفتن مصاحبه میکرد
صدایش را نمیشنیدم
اما میتوانستم حدس بزنم که باز از حضرت زینب میگوید
و از رنجهایی که کشید
روز دوم مثل روز قبل یکسره راه رفتیم
هرچه به کربلا نزدیکتر میشدیم جمعیت متراکمتر میشدند.
ناچار شدیم مرحله به مرحله زیر عمودها قرار بگذاریم
قرار آخر دم غروب زیر عمود شماره ۶۵۰ بود
همه رسیدند الا برادر حسین
منتظر شدیم
خانمش خیلی نگران شد
حسین مثل شب گذشته همه را برای استراحت توی یک موکب، سامان داد
و خودش دنبال اصغر آقا گشت
اما پیدایش نکرد
شب کنار آتشی که کنار جاده درست کرده بودند
نشست
جورابهایش را کند.
پاهایش تاول زده بود.
حس خوبی داشت
تاولها را بهانه کرد و سر تعریف را بازکرد
"وقتی با محمود شهبازی قبل از فتح خرمشهر جاده اهواز خرمشهر را شناسایی میکردیم؛ پاهایمان مثل حالا تاول زد
تاولها رو میترکاندیم
پوستش رو قیچی میکردیم
جاش حنا میگذاشتیم و با باند میبستیم
حالا هم همون احساس رو دارم
لذت میبرم.
انگار محمود شهبازی کنارم نشسته و داریم تاولهامون رو مرهم میذاریم."
🔗 ادامه دارد ...
🔸🌺🔸 --------------
📚 "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... و خواندنی
@salonemotalee
رهبر انقلاب:
حتما کتابهای شرح حال شهدا را بخوانید
🔹در دوران دفاع مقدس دو فرصت تعالی و عروج بهصورت مشترک در کنار هم قرار گرفتند.
جوانهایی که وارد میدان جنگ شدند حرکتشان و اوجگیریشان جوری بود که فردی مثل امام راحل که سالهای متمادی سلوک و عرفان را تجربه کرده بود به حال آنها غبطه میخورد.
🔹من نمیدانم شماها شرح حال این شهدا را میخوانید یا نه؟
من میخوانم
و اشک میریزم
و استفاده میکنم؛
برای من حقیقتاً استفاده دارد.
من خیال میکنم شما یکی از کارهایی که میکنید حتماً همین باشد؛
شرح حال این شهدای عزیز را بخصوص بعضیهایشان را که خیلی معنویت دارند بخوانید.
🔸🌺🔸--------------
📚 @salonemotalee