eitaa logo
سالن مطالعه
195 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
962 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز؛ پنج‌شنبه‌ ☀️ ۲۶ مرداد ۱‌۴۰۲ ☪ ۳۰ محرم ۱۴۴۵ ✝ ۱۷ اوت ۲۰۲۳ منسوب به امام مظلوم در حصر عسکری صلیوات‌الله‌علیه ذکر امروز؛ یکصد مرتبه لَا اِلَهَ اِلَّا اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبِینُ 📆 روزشمار: 🏴 ۵ روز تا شهادت دختر ۳ ساله امام حسین علیه‌السلام در شام 🏴 ۱۳ روز تا شهادت شهیدان رجایی و باهنر بدست منافقین کوردل ۱۳۶۰ ه‌ش 🏴 ۲۰ روز تا اربعین حسینی و راه‌پیمایی باشکوه اربعین 🏴 ۲۸ روز تا شهادت پیامبر اعظم و سبط اکبر صلوات‌الله علیهما 🏴 ۳۰ روز تا شهادت ثامن الحجج علی‌بن‌موسی الرضا علیهماالسلام •┈┈••✾•🌸مناسبت‌های امروز🌸•✾••┈┈• 📆 مناسبت‌های شمسی 🔹آغاز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامی (۱۳۶۹ش) 📆 مناسبت‌های قمری 📆 مناسبت‌های میلادی 🖊 بیشتر بدانیم؛ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews75979710412150535487263.pdf
12.4M
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 تمام صفحات امروز پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ 🔸🌺🔸 -------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
جاودانگی اسلام به برکت عاشورا 🔶🔸سر دادن ندای مظلومیت و حقانیت اسلام «خطاست اگر کسی خیال کند که امام حسین ، شکست خورد. کشته شدن، شکست خوردن نیست. در جبهه جنگ آن کس که کشته می‌شود شکست نخورده است. آن کس که به هدف خود نمی‌رسد، شکست خورده است. هدف دشمنان امام حسین علیه‌السّلام، این بود که اسلام و یادگارهای نبوّت را از زمین براندازند. اینها شکست خوردند؛ چون این‌طور نشد. هدف امام حسین علیه‌السّلام این بود که در برنامه یکپارچه دشمنان اسلام، که همه‌جا را به رنگ دل‌خواه خودشان درآورده بودند یا قصد داشتند درآورند، رخنه ایجاد شود؛ اسلام و ندای مظلومیت و حقانیّت آن در همه‌جا سر داده شود و بالأخره دشمن اسلام، مغلوب شود.» ۱۳۷۱/۴/۱۰ 🔶🔸نابودی حکومت بنی‌امیّه «هدف امام حسین این بود که در برنامه یکپارچه دشمنان اسلام، که همه‌جا را به رنگ دلخواه خودشان درآورده بودند یا قصد داشتند درآورند، رخنه ایجاد شود... خودِ این قیام و شهادت مظلومانه و اسارت خاندان آن بزرگوار، نظام حکومت بنی‌امیّه را متزلزل کرد. بعد از همین حادثه بود که در دنیای اسلام - در مدینه و در مکه - پی‌درپی حوادثی پیش آمد و بالأخره منجر به نابودی سلسله آل ابی‌سفیان شد. به فاصله سه، چهار سال، سلسله آل ابی‌سفیان به کلّی برافتاد و از بین رفت. چه کسی خیال می‌کرد این دشمنی که امام حسین علیه‌السّلام را مظلومانه در کربلا به شهادت رسانده بود، آن‌طور مغلوب انعکاس فریاد آن امام شود؛ آن هم در سه یا چهار سال؟!» ۱۳۷۱/۴/۱۰ 🔶🔸تجدید بنای نظام و جامعه اسلامی «یک‌وقت مردم که فاسد می‌شوند، حکومت‌ها هم فاسد می‌شوند، علما و گویندگان دین هم فاسد می‌شوند! از آدم‌های فاسد، اصلاً دین صحیح صادر نمی‌شود. قرآن و حقایق را تحریف می‌کنند؛ خوب‌ها را بد، بدها را خوب، منکر را معروف و معروف را منکر می‌کنند!... آن وقتی که راه، عوضی شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خیانتِ کسانی، مسلمین را منحرف کرده و زمینه و شرایط هم آماده است... امام حسین قیام کرد تا آن واجب بزرگی را که عبارت از تجدیدبنای نظام و جامعه‌ی اسلامی، یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه‌ی اسلامی است، انجام دهد... البته این کار، گاهی به نتیجه حکومت می‌رسد؛ امام حسین برای این آماده بود. گاهی هم به نتیجه شهادت می‌رسد؛ برای این هم آماده بود.» ۱۳۷۴/۳/۱۹ 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14101 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotale
هدایت شده از سالن مطالعه
کابالا؛ ساحت معنویتی نوین!
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ پیشینه و پیدایش کابالا و کتاب زوهر قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/13974 قسمت دوم ◀️ کابالا چیست؟ 🔹کابالا، تصوف یهودی، نیز به شدت متأثر از فرهنگ اسلامی است و حتی بسیاری از مفاهیم آن شکل عبری مفاهیم رایج در فلسفه و عرفان اسلامی است. 🔹درواقع، اندیشه‌پردازان مکتب کابالا، به دلیل زندگی در فضای فرهنگ اسلامی و آشنایی با زبان عربی، به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامی دست زدند و با تأویل‌های خود به آن روح و صبغه یهودی دادند. 🔹این کاری است که یهودیان در شاخه‌های متنوع علم و دانش انجام دادند. برای نمونه، باید به مفاهیم هوخمه [۹] (حکمت)، کدِش [۱۰] (قدس)، نِفِش [۱۱] (نفس)، نِفِش مدبرت [۱۲] (نفس مدبره)، نِفِش سیخلت [۱۳] (نفس عاقله)، نِفِش حی [۱۴] (نفس حیات‌بخش)، روح [۱۵] و غیره در کابالا اشاره کرد. 🔹کتب کابالا نیز به دو بخش حکمت نظری [۱۶] و حکمت عملی [۱۷] تقسیم می‌شود. در تصوف کابالا بحث‌های مفصلی درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامی است به ‏ویژه در تأکید فراوان آن بر مفهوم «نور» و مراحل تجلی آن. آنچه از زاویه تحلیل سیاسی حائز اهمیت است، شیطان‌شناسی [۱۸] و پیام مسیحایی [۱۹] این مکتب است و دقیقاً این مفاهیم است که کابالا را به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی معنادار می‌کند. 🔶🔸پیدایش کابالا سرآغاز طریقت کابالا به اوایل سده سیزدهم میلادی و به اسحاق کور (۱۱۶۰-۱۲۳۵) می‌رسد. او در بندر ناربون (جنوب فرانسه) می‌زیست و برخی نظرات عرفانی بیان می‌داشت. تعالیم اسحاق کور چون سایر آموزش‌های عرفانی است که برای کمال معنوی مراتب مختلف قائل‌اند و سیری استعلایی را برای رسیدن به کمال مطلق پیشنهاد می‌کنند. مفهوم عین صوف [۲۰] ساخته اوست. این مفهوم را، که به معنی «لایتناهی» است، اسحاق به معنی خداوند به کار برد ولی بعدها به معنی نظام هستی به‌طور عام به کار گرفته شد. [۲۱] 🔹دوران شهرت اسحاق کور در بندر ناربون مصادف است با سلطنت جیمز اوّل، شاه آراگون (۱۲۱۳-۱۲۷۶). جیمز اوّل از سال ۶۲۷ ق./ ۱۲۲۹ م. به دولت‏‌های اسلامی اندلس هجوم برد و موجی از جنگ‌های صلیبی را علیه اسپانیای اسلامی برانگیخت که بازپس‌گیری [۲۲] خوانده می‌شد. 🔹در حوالی نیمه سده سیزدهم میلادی جیمز اوّل آراگون، که اینک به جیمز فاتح شهرت داشت، از قدرت‌های سیاسی و نظامی درجه اوّل اروپا و از سرکردگان جنگ ‏های صلیبی به شمار می‌رفت. 🔹جیمز فاتح با الیگارشی یهودی رابطه نزدیک داشت؛ وزیر مالیه‌اش یهودا لاوی (جودا دلا کاوالریا) بود و در دربارش یهودیان ثروتمند دیگر نیز حضور داشتند. 🔹در تهاجم جیمز به سرزمین‏‌های اسلامی، این یهودیان نقش مهمی ایفا ‌کردند و حکومت شهرهایی که به اشغال در می‌آمد عموماً به ایشان واگذار می‌شد. در این زمان یک حاخام یهودی به ‏نام موسی بن نهمان معروف به نهمانیدس (۱۱۹۴-۱۲۷۰)، در دربار جیمز حضور داشت که با‏ نام اسپانیایی بناستروگ داپورتا نیز شناخته می‌شود. 🔹نهمانیدس «بزرگترین مقام دینی [یهودیان] عصر خود در اسپانیا» به ‏شمار می‌رفت و در اسپانیا زمانی که از «ربی»، به معنای مطلق کلمه، سخن می‌رفت منظور نهمانیدس بود. 🔹نهمانیدس با مه‌یر بن تودروس ابولافی یهودی قدرتمند آن زمان و رئیس یهودیان اسپانیا، دوستی نزدیک داشت و مورد علاقه فراوان و مشاور جیمز اوّل بود. [۲۳] 🔹نهمانیدس با الهام از نظرات اسحاق کور در شهر گرونا یک مرکز فعال تصوف یهودی ایجاد کرد. مرکز فوق در پیدایش فرقه کابالا، اشاعه آن در سراسر شبه جزیره ایبری و تولید انبوهی از رساله‌های کابالی نقش اصلی را ایفا نمود. 🔹مورخین یهودی جایگاه نهمانیدس را در پیدایش و اشاعه کابالا مهم و تعیین‌کننده می‌دانند. تألیفات نهمانیدس حدود ۵۰ کتاب و رساله در سه زمینه تفسیر تورات، فقه تلمودی و کابالاست. رساله‌های نهمانیدس تا سال ۱۳۲۵م/۷۰۴ش منبع اصلی تغذیه فکری کابالیست‌ها بود. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14075 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotale
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 "نیمه شبی در حله" نوشته حجت‌الاسلام مظفر سالاری بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت نیمه شبی در حله، داستانی است که در قالبی متفاوت از دیگر کتاب‌های دینی می‌کوشد مضامین عمیق دینی به ویژه در زمینه انتظار ظهور منجی عالم بشریت و وظایف مسلمانان در زمان غیبت را ترسیم کند. این داستان افزون بر برخورداری از آنچه یک داستان را خواندنی و ماندگار می‌سازد، راهی نو در پرداختن به موضوعات تاریخی-اجتماعی و دینی را می‌گشاید. این کتاب ماجرای شگفت اسماعیل هرقلی و تشرف او به محضر حضرت مهدی ارواحنافداه و شفا یافتن او است که روایت داستانی دارد. و در گروه سنی کودک و نوجوان جای می‌گیرد و به مقوله عشق به صورت جذاب می‌پردازد. داستان یک جوان اهل تسنن که کم‌کم با مذهب تشیع آشنا می‌شود. کتاب «نیمه شبی در حله» پیش از این برگزیده ششمین دوره کتاب سال ولایت نیز شده است. 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotale
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/13978 ◀️ قسمت ششم معروف بود که حمام ابوراجح را یک معمار ایرانی ساخته است. پس از پله‌های ورودی، پرده‌ای گلدار آویخته بود و کنار آن اتاقکی چوبی قرار داشت که ابوراجح و یا شاگردش درون آن می‌نشیتند و هنگام رفتن، از مشتری‌ها‌ پول می‌گرفتند. چیزی که از همان لحظه اول جلب توجه می‌کرد، دو قوی زیبای شناور در حوض آب بود. یک بازرگان اندلسی آن‌ها را برای ابوراجح آورده بود. در حلّه هیچ کس جز ابوراجح قو نداشت. آن‌ها در جذب مشتری موَثر بودند و ابوراجح آن‌ها را دوست داشت و به خوبی از آن‌ها نگهداری می‌کرد. ابوراجح بالای سکو نشسته بود و با چند مشتری که لباس پوشیده بودند حرف می‌زد….. …….ابوراجح با دیدن من برخاست و به سویم آمد. پس از سلام و احوال‌پرسی، دستم را گرفت و مرا نزد آن‌هایی که بالای سکو بودند برد. آن‌ها هم به احترام من برخاستند. وقتی نشستیم ابوراجح از من و پدربزرگم تعریف و تمجید کرد. من در جواب تنها گفتم: "همه بزرگواری‌ها در شما جمع شده است." ابوراجح حکایت شیرینی را که با آمدن من، نیمه تمام‌گذاشته بود به پایان رساند. مشتری‌ها برخاستند و هر کدام سکه‌ای روی پیش‌خوان اتاقک چوبی گذاشتند و رفتند. با اشاره ابوراجح، خدمتکار جوانش که مسرور نام داشت، ظرفی انگور آورد و جلوی من گذاشت. مسرور از کودکی آنجا کار می‌کرد. وقتی ظرف انگور را جلویم گذاشت از حالت چهره‌اش دریافتم که مانند همیشه از دیدنم ناخشنود است. او از همان دوران کودکی، وقتی دیده بود ریحانه به من علاقه دارد، کینه‌ام را به دل گرفته بود. مسرور مجبور بود در حمام بماند. برای همین نمی‌توانست در گشت و گذارها و بازی‌های من و ریحانه شرکت کند. ابوراجح دستم را گرفت و گفت: "از چه ناراحتی؟!" کمی مضطرب شدم. گفتم: "این خیلی بد است که چهره‌ی انسان این‌قدر گویا باشد!" دستم را فشرد: "پدربزرگت هم هر وقت ناراحت و غمگین بود می‌آمد پیش من." به چهره‌ی مهربانش نگاه کردم. چگونه می‌توانستم بگویم که ناراحتی‌ام به خود او مربوط می‌شود. چهره‌اش مانند همیشه زرد بود و در صورتش موهای اندک و پراکنده‌ای روییده بود. هنگامی که لبخند می‌زد، دندان‌های زرد و بلند و غیرمنظمش هویدا می‌شد. عجیب بود که با آن چهره‌ی زردگون ولاغر، لطافت و مهربانی در چشم‌هایش موج می زد! چشم‌هایش همان حالت چشم‌های ریحانه را داشت. سال‌ها پیش پدربزرگ گفته بود: "هیچ کس باور نمی‌کند که ریحانه به این زیبایی، فرزند چنین پدری باشد؛ مگر این‌که به چشم‌های ابوراجح دقت کند." از صحن حمام صدای ریزش آب و سروصدای مبهم و نامفهوم مشتری‌ها به گوش می‌رسید. مسرور با قطیفه‌ای، به استقبال مردی رفت که در حال بیرون آمدن از صحن بود. آن مرد قطیفه را به دور کمر خود پیچید، وارد رخت‌کن شد و پاهایش را در حوض زد. قوها مانند همیشه به آن سوی حوض رفتند. روی سکوی مقابل، سه نفر خود را خشک می‌کردند و لباس می‌پوشیدند و دو نفر آماده می‌شدند تا وارد صحن حمام شوند. مسرور، قطیفه هر کس را که می‌گرفت، جایی می‌گذاشت تا به موقع بتواند آن را روی دوشش بیندازد. اولین و آخرین نگاه مشتری‌ها متوجه قوها بود. دلم می‌خواست آنچه را در دل داشتم به ابوراجح بگویم. یقین داشتم که با آرامش به حرف‌هایم گوش می‌دهد. نمی‌دانستم چرا باید چیزی به نام مذهب بین ما فاصله ایجاد کند. اگر چنین فاصله‌ای در میان نبود چقدر احساس سعادت می‌کردم و حرف زدن درباره ریحانه و آینده، آسان به نظر می‌رسید. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14077 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotale