🔥 تنها میان داعش 🔥
#تنها_میان_داعش
◀️ قسمت دوازدهم
💠 نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً حیدری بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید.
💠نبض نفسهایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرمتر شد و هوای عاشقی به سرش زد :«فکر میکنی وقتی یه مرد میبینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد...
💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام امام حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
💠نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که میدانستیم داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز صاحب الزمان (روحیفداه) نداریم.
شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به امام حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما دفاع میکردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با اهل بیت (علیهمالسلام) هستیم و از حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
💠 گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان عاشقانه میسرود :«جایی از اینجا به بهشت نزدیکتر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
💠شور و حال شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد عراق شد، با خیانت همین خائنین موصل و تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین مقاومت و ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد هیهات من الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت.
ادامه دارد....
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🏴🏴🏴🏴🏴
#محرم
#مقتل
🏴🏴 عصر تاسوعا
امام حسین علیهالسلام که قصد لشکریان ابن سعد ملعون را برای تعجیل در جنگ مشاهده فرمود و دریافت که رفتار و سخنان پندآموز او در آنها بیاثر است، به برادرش حضرت عباس علیهالسلام فرمود:
«اگر میتوانی امروز آنها را از جنگیدن با ما منصرف کنی، این کار را بکن. تا ما امشب برای پروردگار خود نماز بخوانیم؛ زیرا خداوند، خود میداند که من نماز و تلاوت کتابش قرآن را دوست دارم.»
🏴🏴 شب عاشورا
سرانجام شب عاشورا فرا رسید.
▪️امام حسین علیهالسلام، اصحاب و یاران خود را جمع کرد، حمد و ثنای الهی را بهجای آورد، سپس رو به آنان فرمود:
«من اصحاب و یارانی بهتر از اصحاب خود و اهل بیتی نیکتر از اهل بیت خود نمیشناسم. خداوند از جانب من به تمام شما پاداش و جزای خیر دهد. اینک شب، همچون پردهای سیاه همه جا را فرا گرفته، شما نیز شب را مرکب خود قرار دهید و به راه بیفتید. هرکدامتان، دست یک نفر از افراد اهل بیت مرا بگیرد، در این سیاهی شب پراکنده شود و از این جا دور گردد و مرا با این دشمنان تنها بگذارد؛ زیرا اینها غیر از من، با کس دیگری کار ندارند.»
▪️در این حال برادران و تمام اهل بیت امام علیهالسلام شروع به صحبت کردند و گفتند: «ای فرزند پیامبر خدا! مردم به ما چه میگویند و ما به آنها چه بگوییم؟ بگوییم سرور، بزرگ، سید، امام و فرزند دختر پیامبرمان را ترک کردیم و در رکاب او نه تیری پرتاب کردیم، نه نیزهای انداختیم و نه شمشیری زدیم؟ نه به خدا قسم! ای فرزند پیامبر خدا! ما از تو جدا نخواهیم شد؛ بلکه با جان خود، از تو محافظت میکنیم تا اینکه در مقابل روی تو به شهادت برسیم و به همان سرنوشتی که تو دچار میشوی، دچار شویم. خداوند زندگی بعد از تو را زشت گرداند.»
▪️سپس «مسلم بن عوسجه» از جای برخاست و عرض کرد: «آیا ما تو را در این وضعیت که دشمن محاصرهات کرده رها کنیم و برویم؟ نه به خدا قسم! خداوند مرا در چنین حالی نبیند. من در اینجاتا نیزه خود را در سینه دشمن بشکنم و تا زمانی که شمشیر در دست دارم، با شمشیر بر آنها حمله کنم و اگر سلاحی هم نداشتم، با انداختن سنگ به سوی آنها میجنگم. من از تو جدا نمیگردم تا اینکه در رکاب تو به شهادت برسم.»
▪️بعد «سعید بن عبدالله حنفی» برخاست و گفت: «ما تو را تنها و غریب رها نمیکنیم تا خداوند بداند ما به سفارش پیامبر خدا (ص) درباره شما جامه عمل پوشاندهایم. اگر من بدانم که هفتاد مرتبه در راه شما کشته میشوم، سپس زنده شده، بعد مرا سوزانده و خاکستر وجودم را بر باد میدهند، باز دست از یاری شما برنخواهم داشت؛ تا اینکه همراه شما به شهادت برسم....»
▪️سپس «زهیر بن قین» از جای برخاست و گفت: «به خدا قسم آرزویم این است که هزار بار در راه شما کشته شده و زنده شوم، اما خداوند کشته شدن را از تو و جوانان تو که برادران و فرزندان و اهل بیتت هستند، دور کند.»
▪️یاران امام اینگونه یکصدا گفتند: «جان ما فدای جان تو! ما با دست و صورت خود از تو محافظت میکنیم. اگر مقابل روی تو به شهادت برسیم، به عهد خود با پروردگار وفا کردهایم و به آنچه که بر عهدهمان است، عمل نمودهایم.»
🏴 سپس امام فرمود: فردا همه شما کشته خواهید شد و جایگاه هریک را در بهشت به ایشان نشان داد.
▪️امام سجاد علیهالسلام میفرماید: «آن شب عمهام زینب مشغول پرستاری از من بود که پدرم این اشعار را میخواند:
«یا دهر اف لک من خلیل
کم لک بالاشراق والاصیل
من صاحب او طالب قتیل
والدهر لایقنع بالبدیل
و انما الامر الی الجلیل
و کل حی سالک السبیل»
از این اشعار فهمیدم که بلا نازل شده و بغض کردم. عمهام از جا پرید و فریاد زد: «کاش مرگ من رسیده بود و زنده نبودم. امروز مادرم فاطمه، پدرم علی و برادرم حسن را از دست میدهم.»
▪️پدرم فرمود: «خواهرم! شیطان شکیباییات را نرباید.»
زینب عرض کرد: «پدر و مادر و جانم فدایت! آیا تن به مرگ دادهای؟»
امام با چشمانی اشکبار فرمود: «اگر مرغ قطا را شبانه در آشیانهاش رها میکردند، میخوابید.»
زینب گفت: «آیا تو را ظالمانه میکشند؟» پس سیلی بر صورت خود زد و گریبان چاک کرد و بیهوش شد. امام او را به هوش آورد و دلداری داد و فرمود: «پدر و مادر و برادرم بهتر از من بودند و رفتند.» و او را امر به صبر کرد.
امام و یارانش تمام آن شب را بیدار بودند و مشغول مناجات و نماز.
🔗ادامه دارد....
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2545
▪️🌹▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🏴🏴 عصر عاشورا
در روز عاشورا بعد از اینکه تمام اصحاب و بنیهاشم به شهادت رسیدند، نوبت به امام حسین(ع) رسید تا عازم میدان شود.
وقتی امام اوضاع را چنین دید، شلواری یمنی (غیر از لباسی که به تن داشت) که چشم را خیره میکرد، طلب کرد و جای جایش را شکافت تا بعد از شهادتش آن را از تنش غارت نکنند، و سپس پوشید. (ابن شهرآشوب در مناقب چنین آورده است:..
سپس امام فرمود:
"لباسی غیر از لباس خودم بیاورید که به آن رغبتی نباشد و من آن را بپوشم تا بعد از کشته شدنم عریان نمانم؛ زیرا من کشتهای هستم که لباسهایش را نیز به غارت میبرند؛"
یاران برای ایشان شلوارکی آوردند،
امام آن را نپوشید و فرمود:
"این لباس اهل ذمه است."
یاران برای ایشان، لباس دیگری آوردند که از شلوار کوتاهتر و از شلوارک بلندتر بود،
امام آن را پوشید.
🏴🏴 دو وداع امام
مرحوم علامه مجلسی، دو وداع برای امام (علیهالسلام) نوشته است:
▪️وداع اول:
پس از شهادت طفل شیرخوار؛
زنان را طلبید و دختران و خواهران را دربرکشید و هر یک را به ثوابهای حقتعالی تسلی بخشید و صدای شیون از خیمههای حرم بلند گردید...
▪️وداع دوم؛
پس از نقل خبر رفتن امام (علیهالسلام) با اسب، کنار شریعه فرات برای نوشیدن آب و اینکه به حضرت گفتند که لشکر به خیمهگاه حمله کرده است؛ پس بار دیگر با اهل بیت رسالت و زنان عصمت و طهارت را وداع کرد...
🏴🏴 امام در میدان نبرد
آنگاه (بعد از وداع) (در برابر لشکر دشمن) قرار گرفت و خطبهای خواند که آغاز آن چنین بود:
"یا اهل الکوفه، قبحاً لکم و ترحاً و بؤساً لکم و تعساً استصرختمونا والهین فاتیناکم موجبین فشحذتم علینا سیفاً کان فی ایماننا....
▪️سپس بر مرکبش استوار نشست و فرمود:
انا ابن علی الخیر من آلهاشم...
و به سمت راست دشمن حمله کرد و چنین رجز خواند:
الموت خیر (اولی)من رکوب العار والعار اولی من دخول النار
(ابن شهرآشوب در جای دیگر، این جمله را نیز افزوده است. والله ما هذا و هذا جاری)
در توضیح و تفسیر معنای: "و العار اولی من دخول النار" (ننگ بهتر از ورود به دوزخ است)، باید گفت که جملهای مشهور و رایج در عرب است که براثر کاربرد فراوان آن، به یک مثل تبدیل شده است و آن تعبیر «النار و لا العار» است که مردم عوام، آن را بر زبان جاری میکنند و به این معناست که ادخلو النار و لاتلتزموا العار؛ «آتش را پذیرا باشید، ولی زیر بار ننگ و عار نروید».
اما امام حسین (علیهالسّلام) عکس آن را معتقد است؛
لذا در روز عاشورا فرمود:
"الموت خیر (اولی)من رکوب العارـ والعار اولی من دخول النار؛"
یعنی مرگ بهتر از زیر بار ننگ و عار رفتن است، و پذیرفتن عار و ننگ، بهتر از دخول در آتش است؛
لذا اگر بیعت با یزید، ننگ و عاری بود که آتش جهنم را به دنبال نداشت، من آن را میپذیرفتم و با او بیعت میکردم؛ ولی چون بیعت با یزید، ننگی است که آتش جهنم را نیز به دنبال دارد، هرگز با او بیعت نمیکنم.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نیز در جریان جنگ جمل، به زبیر اندرز داد و از او خواست که برگردد، اما زبیر ابتدا مقاومت کرد و بازگشت را ننگی دانست که هرگز پاک نخواهد شد.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) که به او گفت:
"پیش از آنکه ننگ و آتش (جهنم) همراه هم شوند، با ننگ برگرد."
▪️سپس به جناح چپ یورش برد و فرمود:
انا الحسین بن علی احمی عیالات ابی
آلیت ان لا انثنی امضی علی دین النّبی
«منم حسین بن علی، از خاندان پدرم حمایت میکنم.
سوگند خوردهام که تسلیمنشوم و برای دین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، جان میدهم».
منم حسین بن علی پشت ناسازم به دنی
حامی اولاد علی مجـری دستور نبی
🏴🏴 مبارزه امام
امام، دشمن را به مبارزه طلبید؛ پیوسته هرکس از جنگاوران نامدار و شناخته شده دشمن را که به او نزدیک میشد، از تیغ میگذراند، و گروه بسیاری از آنان را به هلاکت رساند.
(تا اینکه) مالک بن نسیر بدی کندی مقابلش آمد و شمشیرش را بر سر او فرود آورد، به طوری که شمشیر، جبّه کلاهدار امام را پاره کرد و به سر وی رسید و سر امام را زخمی کرد، به گونهای که کلاه پر از خون شد.
حسین (علیهالسّلام) به او گفت:
"(امیدوارم) با این دست هرگز نخوری و نیاشامی و خدا تو را با ستمکاران محشور کند."
(خوارزمی میافزاید: وقتی امام آن کلاه را کنار انداخت و عمامه بر سر بست، آن مرد کندی آمد و کلاه را برداشت. بعد از اتمام جنگ، وقتی کلاه را به خانه برد و به همسرش داد تا خونهای آن را بشوید، همسرش به او گفت:
"آیا کلاه پسر دختر پیامبر را گرفته و به خانه من آوردی؟ از نزد من خارج شو، خداوند قبر تو را پر از آتش کند."
دوستان او نقل میکنند. دستان او خشک شد و پیوسته در فقر و بدحالی به سر میبرد تا مرد.)
▪️سپس حسین (علیهالسّلام)، جبه کلاهدار را (که از خز بود) کناری انداخت و کلاهی پوشید و عمامهای روی آن بست؛ این در حالی بود که خسته و ناتوان شده بود.
🏴🏴 تشر امام به لشکر سعد
حسین (علیهالسّلام) پس از بستن عمامه، نگاهی به سمت راست و چپ خود کرد و کسی را ندید؛ سپس سرش را به آسمان بلند کرد و گفت:
"خدایا، تو میبینی که نسبت به فرزند پیامبرت چه میکنند."
▪️شمر بن ذی الجوشن با گروهی جلو آمد و امام با آنها جنگید و آنها بین حضرت و خیمهگاه حایل شدند، و به سوی خیمههای امام رفتند و تصمیم داشتند که به خیمهها حمله کنند؛
حسین بر سر آنان فریاد کشید: ویحکم یا شیعة آل ابی سفیان، ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد، فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه وارجعوا الی احسابکم ان کنتم عرباً کما تزعمون؛
(طبری، سخنان امام را به این صورت نقل کرده است. ویلکم؛ ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون یوم المعاد فکونوا فی امر دنیا کم احراراً ذوی احساب، امنعوا رحلی واهلی من طغاکم وجهالکم: «وای برشما، اگر دین ندارید و از رستاخیز نمیترسید، پس (حداقل) در کار دنیانان آزاده و باشرف باشید و افراد سرکشی و نادان خود را از حمله به خیام و اهل بیت من بازدارید».)
وای بر شما ای پیروان خاندان ابوسفیان، اگر دین ندارید و از رستاخیز نمیترسید، پس (حداقل) در کار دنیاتان آزاده باشید، و به شرف عربی (و ارزشهای) خود برگردید، چنانچه بنابر گمان خود، از عرب هستید. گر شما را به جهان مکتب و آیینی نیست لااقل مردمی آزاده به دنیا باشید.
▪️شمر صدا کرد:
"ای حسین، چه میگویی؟"
امام فرمود:
"این من هستم که با شما میجنگم و شما با من میجنگید؛ زنان را گناهی نیست. تا من زندهام، سرکشان و طغیانگران و جاهلان خود را از تعرض به خانوادهام بازدارید."
شمر گفت:
«ای پسر فاطمه، این سخن تو راست است و پذیرفتم»
سپس خطاب به یارانش فریاد زد:
"از حریم خانواده این مرد دور شوید و سراغ خودش بروید. به جانم سوگند که او هماورد بزرگواری است."
🏴🏴 محاصره امام
کوفیان از هر سو به او حمله کردند؛
از جمله این افراد، ابوالجنوب، که نامش عبدالرحمن جعفی بود؛ قشعم بن عمرو بن یزید جعفی؛ (بلاذری نام او را (قاسم بن عمرو بن نذیر جُعفی) ضبط کرده و او را از جمله کناره گیران از امیرالمؤمنین دانسته است.) صالح بن وهب یزنی؛ سنان بن انس نخعی؛ و خولی بن یزید اصبحی بودند.
▪️شمر آنان را تشویق کرد که به حسین (علیهالسّلام) حمله کنند.
ابوالجنوب، غرق در سلاح بود.
چون شمر بر او گذشت، به او گفت:
"حمله کن."
گفت:"چرا خودت حمله نمیکنی؟"
شمر گفت:
"به من این حرف را میزنی؟"
گفت:
"تو چرا به من میگویی؟"
و یکدیگر را به باد دشنام گرفتند.
ابوالجنوب که مردی شجاع بود، به شمر گفت:
«به خدا سوگند، میخواهم این نیزه را در چشم تو فرو کنم و آن را از کاسه در آورم».
شمر از او دور شد و گفت:
"اگر میتوانستم به تو زیانی برسانم، قطعا چنین میکردم."
سپس شمر با پیاده نظامش به سوی امام حسین (علیهالسّلام) حمله کرد و امام مقاومت کرد و دو طرف درگیر شدند.
امام به سوی آنها حمله میبرد و آنان از اطراف او پراکنده میشدند، تا آنکه آنان، امام حسین (علیهالسّلام) را محاصره کردند.
🏴🏴 شهادت عبدالله بن الحسن
در این هنگام عبدالله بن حسن بن علی (علیهالسّلام)، که نوجوانی نابالغ و (در زیبایی) همانند ماه شب چهارده بود، از پیش زنان بیرون آمد تا کنار عمویش حسین (علیهالسّلام) ایستاد.
زینب (سلاماللهعلیها)، دختر علی (علیهالسّلام) خود را به او رساند تا او را نگه دارد.
حسین (علیهالسّلام) به خواهرش فرمود:
"خواهرم او را نگه دار"
عبدالله نپذیرفت و به شدت مقاومت کرد و گفت:
"به خدا، از عمویم جدا نمیشوم."
ابجر بن کعب (طبری، بحر بن کعب، نوشته است.) با شمشیر به طرف حسین (علیهالسّلام) حمله کرد.
آن نوجوان گفت:"یا ابن الخبیثة ا تقتل عمّی؟ «ای ناپاکزاده، عمویم را میکشی؟».
ابجر شمشیری (به سوی حسین (علیهالسّلام)) حواله کرد و عبدالله دستش را مقابل گرفت و دستش جدا گردید و از پوست آویزان شد.
عبدالله صدا زد: ای مادر،
امام حسین (علیهالسّلام) او را در آغوش کشید و فرمود: "ای برادرزاده، بر آنچه پیش آمد، صبر کن و امید خیر از سوی خدا داشته باش. خداوند تو را به پدران شایستهات، به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علی بن ابی طالب (علیهالسّلام)، حمزه، جعفر و حسن بن علی ملحق میکند."
▪️در این هنگام حرمله، تیری رها کرد و آن کودک را به شهادت رساند.
طبری نیز قاتل او را حرمله میداند.
سپس حسین (علیهالسّلام) دستش را به آسمان بلند کرد و گفت:
«خدایا، باران آسمانت را از آنان بازدار و آنان را از برکات زمین محروم کن. خداوندا، اگر آنان را تا مدتی (از نعمتهایت) برخوردار کردی، در میانشان تفرقه و جدایی بینداز و آنها را فرقهها و گروههای پراکنده قرار بده و همیشه حاکمان را از آنان ناخشنود ساز؛ چرا که آنان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، اما بر ما ستم روا داشته، ما را کشتند».
🏴🏴 شهادت امام
امام حسین (علیهالسّلام) آنقدر جنگید تا آنکه پیکر پاکش دهها زخم برداشت و در حالی که از نبرد، ناتوان شده بود، ایستاد تا اندکی بیاساید.
در همان حال که ایستاده بود، سنگی آمد و بر پیشانی او خورد و خون از پیشانیاش جاری گشت.
گوشه جامه را برگرفت تا با آن، خون از پیشانیاش پاک کند که تیر سه شعبه زهرآگینی آمد و در قلب حضرت جای گرفت.
امام حسین (علیهالسّلام) فرمود:
"بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله.
آنگاه سر به آسمان بلند کرد و گفت:
"خداوندا! تو میدانی که اینان کسی را میکشند که در روی زمین، جز او پسر پیغمبری نیست.
سپس تیر را گرفت و از پشت بیرون کشید.
خون، همچون ناودان جاری شد.
دست خود را روی زخم گذاشت، چون پر از خون شد، به طرف آسمان پاشید؛ حتی یک قطره هم برنگشت.
سپس بار دیگر دست روی زخم گذاشت.
چون پر از خون شد، آن را به سر و صورت و محاسنش کشید و فرمود:
"به خدا سوگند، اینگونه خون آلود خواهم بود تا جدم محمد را دیدار کنم و بگویم: ای رسول خدا، فلانی و فلانی مرا کشتند.
منابع
لهوف/ سید بن طاووس
تاریخ الامم ج ٥/ طبری
ارشاد ج ٢/ شیخ مفید
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✡️ یهود؛ آمر جنایت کربلا
#تبارشناسی دشمنان اهلبیت (ع) در زیارت عاشورا که با کلیدواژهی #لعن مشخص شدهاند، دارای طبقهبندی و گروهبندیهای مختلفی هستند.
در این گروهبندی #قاتلان_مباشر امام حسین (ع) در ردههای آخر قرار گرفتهاند و گروههایی که در «پشت صحنه» فعال بودند، در اولویت قرار دارند.
همان گروههایی که در نظام سیاسی پس از پیامبر (ص) #انحراف ایجاد کردند تا جایی که مسلمانان فرزند پیامبرشان را کُشتند و به آن مباهات کردند.
این گروهها مقدمهچینی رویداد #عاشورا را انجام دادند و امثال شمر و عمر سعد و… پیادهنظام و آلتدست این سیستم انحرافگر شیطانی بودند. بر همین اساس در #زیارت_عاشورا چهار گروه لعن میشوند:
🔸۱. «فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ»
🔸۲. «وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ و َاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها»
🔸۳. «وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ»
🔸۴. «وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ»
#امت بهمعنای سازمانی است که امام و رهبر دارد؛ یعنی یک گروه سازماندهیشده در صدد ایجاد این ظلم بودند که #بنیامیه عامل اجرای آن بود.
🔥✡ برای اطلاع تکمیلی؛ لطفا به مقاله:
#اثبات_نقش_یهود_در_شهادت_امام_حسین
در همین کانال مراجعه کنید:
https://eitaa.com/salonemotalee/2459
1 (6).mp3
11.23M
🏴🏴🏴 #مقتلخوانی
#شهادت_حضرت_سیدالشهدا علیهالسلام
#میثم_مطیعی
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
زیارت ناحیه - مطیعی (1).mp3
49.49M
#محرم
#زیارت_ناحیه_مقدسه
#میثم_مطیعی
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نامههای_ماریه | قسمت هفتم
🔹ماریه این بار نوشته آدمبدها آب فرات رو روی اونها بستند، بابای ماریه بهش گفته اونها میخوان آقای امام حسین رو اذیت کنند،برای همین هم پیش رقیه کوچولو رفته تا دلداریش بده و بهش بگه کنارشه!
https://eitaa.com/salonemotalee
#محرم
#زینب_کبری
🔹زینب سلام الله علیها کیست؟؟
☑️حضرت سيدالشهداء(ع) در هنگام وداع به خواهر فرمودند: «خواهرم زینب! مرا در نماز شبت دعا كن».
☑️حضرت سجاد علیه السلام فرمودند: «عمتی زینَب ما تَرکت تَهجدَها طولَ دَهرها حتّی لیلة حادی عشر من المُحَّرم» «عمه جانم زینب در طول زندگی اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم»؛ یعنی حتی در وضعیت غم بار یازدهم محرم، که شب شام غریبان است.
🏴 عمه جان با نماز شبت عجب غوغایی کردی.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🏴🏴🏴🏴🏴
#لطیفه_نکته (۱۶۲)
#با_قرآن_از_مدینه_تا_کربلا
▪️به نام خدای توبه پذیر
سلام
خداوند رحمان در قرآن کتاب درمان فرمود:
إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا
منافقان همواره با خدا نیرنگ می کنند، و حال آنکه خدا کیفر دهنده نیرنگ آنان است. و هنگامی که به نماز می ایستند، با اكراه و كاهلى برخيزند و براى خودنمايى و ریا نماز می خوانند و خداى را ياد نمی کنند مگر بسیار اندک.
سوره نساء آیه ۱۴۲
این آیه را نیز امام حسین علیه السلام در وصف بنی امیه تلاوت فرمودند.
منافق، كسى است كه در ظاهر احكام دينى را به جاى مىآورد، امّا انگيزههاى او الهى نيست. نماز مىخواند، امّا از روى رياكارى، كسالت و غفلت. او گمان مىكند با اين روش خدا را فريب مىدهد، در حالى كه نمىداند خودش را فريب داده و خداوند به درون او آگاه است و جزاى فريبكارى او را مىدهد. امام رضا عليه السلام مىفرمايد: چون خداوند، جزاى خدعه آنان را مىدهد، به اين كيفر الهى، خدعه گفته مىشود.
نماز مطلوب، عاشقانه، خالصانه و دائمى است. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: آنان كه نماز را به آخر وقت مىاندازند و فشرده مىخوانند، نماز منافقان را انجام مىدهند. قرآن نسبت به مؤمنان جملهى «أَقامُوا الصَّلاةَ» به كار مىبرد ولى دربارهى منافقان جملهى «قامُوا إِلَى الصَّلاةِ» و تفاوت ميان «أَقامُوا» و «قامُوا» تفاوت ميان برپاداشتن و به پا خاستن است.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
sihwfl4321660012324655.pdf
7.8M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
امروز سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۱
۱۱ محرم ۱۴۴۴
۹ آگوست ۲۰۲۲
--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🔥 تنها میان داعش 🔥
#تنها_میان_داعش
◀️ قسمت سیزدهم
💠 دیگر این اشک شوق شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
💠 شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط محاصره دووم بیاریم.» صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
💠عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام امام حسن (علیهالسلام) خوانده بودم، قالب تهی میکردم و تنها پناه امام مهربانم (علیهالسلام) جانم را به کالبدم برگرداند. هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، تهدید ترسناکی بود و تا لحظهای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را میدیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم.
💠 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس میکردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمیتوانم از جا بلند شوم.
💠زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمیدانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد.
💠 تنها چیزی که میدیدم ورود وحشیانه داعشیها به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی میخواست از ما دفاع کند. زنعمو و دخترعموها پایین پلههای ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دستشان برنمیآمد که فقط جیغ میکشیدند.
💠از شدت وحشت احساس میکردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمیتوانستم جیغ بزنم و با قدمهایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب میرفتم.
چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو میکوبید تا نقش زمین شد و دیگر دستشان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود.
دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمیچرخید تا التماسشان کنم دست از سر برادرم بردارند.
💠 گاهی اوقات مرگ تنها راه نجات است و آنچه من میدیدم چارهای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزدهام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلولهای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آنها و ما زنها نبود.
💠زنعمو تلاش میکرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه میزدند و رحمی به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت میکشید تا از آغوش زنعمو جدایشان کند. زنعمو دخترها را رها نمیکرد و دنبالشان روی زمین کشیده میشد که نالههای او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم.
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#محرم
#مدافعان_حرم
#حاج_قاسم
#بوکمال
*آزادسازی بوکمال سوریه. با رمز یا ابوالفضل. اگر نبینی ضررکردی*
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#تحلیل_فیلم
#گودزیلا
◀️ مقدمه
امروز ۱۸ مرداد؛ ٩ اوت، سالروز حمله اتمی به ناکازاکی است.
✍ بوکسکار، بمبافکن نیروی هوایی آمریکا در جنگ جهانی دوم بهوسیلهٔ #بمب_اتمی موسوم به «مرد چاق»، #ناکازاکی در ژاپن را مورد حمله قرار داد که به مرگ بیش از ٨٠ هزار ژاپنی منجر شد (١٩۴۵م)
✡️ هیروشیما و ناکازاکی و گودزیلایی که نمیشناسیم.
🔹 بمباران اتمی #هیروشیما و #ناکازاکی اولین و تنها مورد استفادهٔ رسمی از تسلیحات هستهای توسط یک حکومت، علیه یک ملت است.
🔹 #نسلکشی و جنایتی بیسابقه که حکومت ایالات متحده مرتکب شد و همهٔ رؤسای جمهور آمریکا در سفرهای خود به ژاپن، به بنای یادبود قربانیان آن ادای احترام میکنند، اما هیچیک، چه جمهوریخواه چه دموکرات، هرگز حاضر نشدند بهخاطر آن عذرخواهی کنند!
🔹 سازمانهای بینالمللی و نهادهای حقوق بشری نیز، پس از گذشت سالها از #بمباران_هستهای هیروشیما و ناکازاکی همچنان واکنش متناسبی به آن نشان ندادهاند، و حتی وقتی آمریکا در راه هستهای شدن سایر کشورها سنگاندازی و ابراز نگرانی میکند، هیچیک از این نهادها معترض نمیشود که ردای مدعیالعمومی در عرصهٔ هستهای، به تنِ تنها جنایتکار هستهای تاریخ زار میزند.
🔹 دنیای سیاست تنها دنیای بدهکار به هیروشیما و ناکازاکی نیست، در عالَم #هنر نیز کمّیت و کیفیّت آثار و محصولاتی که درد ملت ژاپن را به گوش جهانیان برسانند، بسیار اندک است.
🔹 در این میان اما «گودزیلایی» وجود دارد که برای رساندن صدای درد و رنج ملت ژاپن با تمام توان فریاد کشید، اما #هالیوود او را #تحریف کرد و رفتهرفته به زنجیر کشید و در نهایت تصاحب کرد!
🔹 #گوجیرا یا #گودزیلا نام هیولایی خیالی و زاییدهٔ ذهن خلاق سینماگران ژاپنی است که اولین بار در سال ١٩۵۴ بر پردهٔ نقرهای سینما ظاهر شد.
🔹 گودزیلا در حقیقت استعارهای از #هیروشیما و #ناکازاکی بود. پوست یا فلسهای بدن او، خشن و پُر چینوچروک طراحی شده بود تا یادآور زخمها، جراحات و گوشتهای اضافی بر پیکر بازماندگان ملت ژاپن باشد که در اثر تشعشعات هستهای حملهٔ آمریکا بهوجود آمده بودند.
🔹 گودزیلا موجود عظیمالجثهای بود ساکن اقیانوس آرام که کاری با انسانها نداشت، بیگناه -بهسان کودکان هیروشیما و ناکازاکی- که پس از آزمایش یک #بمب_هستهای، در معرض پرتوهای هستهای قرار گرفت، آسیب دید و خشمگین شد؛ خشمی طبیعی از موجودی اساساً بیگناه و بهشدت زخم خورده.
🔹 هنرمندان ژاپنی در دوران #سانسور و خفقان اشغال این کشور توسط آمریکا که هیچکس نمیتوانست صراحتاً از ظلم آمریکا در حق ملت ژاپن سخن بگوید، گودزیلا را خلق کردند تا روایتگر درد و رنج ملت ژاپن باشد.
🔹 #تومویوکی_تاناکا، تهیهکنندهٔ ژاپنی، ایدهٔ فیلم را از #بمباران_اتمی هیروشیما و ناکازاکی و همچنین حادثهٔ گمشدن یک کشتی ماهیگیری و سر درآوردن آن از منطقهٔ آزمایش بمب هیدروژنی آمریکا در اقیانوس آرام الهام گرفت.
🔹 از سال ١٩۵۶ که #گودزیلا برای اولین بار در نسخهای بازسازی شده – در واقع #سانسور شده – وارد آمریکا شد، تلاش #هالیوود برای انکار تاریخ جنایتبار آمریکا در ژاپن همچنان ادامه دارد!
🔹 در نسخه ١٩۵۶، پیامهای سیاسی از فیلم حذف شده بود، چراکه مخاطب آمریکایی نباید اقدام حکومت آمریکا در استفاده از #بمب_اتمی را جنایت میدید.
🔹 این فیلم، در روزی روشن که جهان امن و امان است و میتواند به اوضاع عادی خود بازگردد تمام میشد، در حالیکه نسخهٔ اصلی با هشدار تلخ پروفسور ژاپنی که میگوید: «اگر آزمایشهای هستهای پایان نیابد، ممکن است با گودزیلای دیگری روبهرو شویم» به اتمام میرسید.
🔹 در نسخهٔ ١٩٩٨ هالیوود، آمریکا اصلاً نقشی در ظهور گودزیلا ندارد، بلکه این هیولا در اثر #آزمایش_هستهای فرانسه به وجود آمده و آمریکا در ابتدای فیلم قربانی و در انتها #ناجی خود و حتی جهان است!
🔹 در سال ٢٠١۴، هالیوود پا را فراتر هم گذاشت و نقش ناجی را به #تسلیحات_هستهای داد! گودزیلای این فیلم یک دایناسور ماقبل تاریخ است که از زمین سر برآورده و بمبهای اتمی باید با ژستی انساندوستانه او را نابود کنند!!
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کودکانهها
#نامههای_ماریه | قسمت هشتم
🔹ماریه توی این نامه خیلی خسته و تشنهست، برای همین چشماش دیگه رمق نداره،اون میگه: اینجا هیچ کس دلش نمیاد از آبی که تو خیمهها باقی مونده آب بخوره چون همه آب رو برای علی اصغر کوچولو نگه داشتیم.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
راهکار بازدارندگی از گناه و انجام توکل خوش بینانه ۱.mp3
8.6M
🎙سخنرانی دهه محرم - استاد احمد غلامعلی
✨راهکارهای بازدارندگی از گناه و ایجاد توکل از منظر سید الشهدا علیه السلام
◾️جلسه اول
#محرم
#امام_حسین
#دهه_محرم
#استاد_احمد_غلامعلی
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee