2_144140477215618273.mp3
3.74M
🎙 #کلیپ_صوتی | استقامت در راه صحیح
🌷 رهبر انقلاب: انشاءالله خدا به حقّ علیاکبر (علیهالسلام) شما جوانها را حفظ کند، برای اسلام نگه دارد و ثابتقدمتان بدارد. ۱۳۹۶/۲/۱۸
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
✡ بیت شیرازی یا دفتر
#حافظ_منافع_اسرائیل_در_نجف_اشرف؟!
نویسنده: حامد دهقانی
منبع: اندیشکده مرصاد
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8952
قسمت سوم؛
🔹اماراتیها در آلبانی راه سادهتری در پیش داشتند و با سرمایهگذاری بر یک مجلس بینادیانی، آن را در راستای سیاستهای خود هدایت میکنند.
«مرکز همکاری بینادیانی البسان (IRCCE)» که در ۲۰۰۶ تأسیس شده
و رهبرانی از مذاهب اسلام، بکتاشی، کاتولیک، ارتودکس و انجیلی را گرد آورده،
از ۲۰۱۷ مسلمانی را بر کرسی ریاست خود میبیند که روابط بسیار نزدیکی با اماراتیها دارد؛
«آربن رامکج» که اماراتیها او را همچنین بهعنوان رئیس بخش بالکان GCTP و عضوی از TWMCC منصوب کردهاند، هماکنون رئیس این مجلس بینادیانی در آلبانی است.
🔹در دورهی جدید، این مجلس محل رفتوآمد اماراتیها میشود، [۱۵]
تا آنجا که به احمد الجروان اماراتی، رئیس GCTP، دکترایی افتخاری اعطا میکند. [۱۶]
در همین سالهای اخیر، این مرکز برای هولوکاست دهها پیام گرامیداشت منتشر کرده [۱۷]
و عملیات استشهادی فلسطینیها در مارس ۲۰۲۲ در بنیبراک را بهعنوان حملهای تروریستی محکوم کرده است. [۱۸]
اعضای این مرکز نیز همین چندی پیش به مهمانی رئیس واتیکان «مفتخر» شدهاند.
🔹بیآنکه مجال آن باشد تا ببینیم چگونه اماراتیها و دیگر سهامداران عمدهی پروژه عادیسازی با ایجاد دهها مرکز و مجلس دینی تلاش میکنند جریان عادیسازی را در میان رهبران مسلمان دارای نماینده نشان دهند،
برای نشان دادن چگونگی رشد سرطانی این دست مراکز تهیمایه، نگاهی دقیقتر به مجلس علماء الدین در نجف اشرف و وابستگیهای آن میاندازیم.
🔹نخست آنکه مجلس علماء الدین وابستگی خود به اماراتیها را پوشیده نگذاشته
و بارها در رسانههای خود به تمجید از آنها پرداخته؛ [۲۰]
از جمله تبریک پنجاهویکمین روز ملی امارات متحده عربی در دسامبر گذشته [۲۱]
و یا مظهر صلح و مدارا خواندن شیخ زاید بن سلطان، نخستین رئیس امارات. [۲۲]
🔹این تملّقگوییهای رسوا از آن رو است که اعضای مجلس علماء الدین خوب میدانند که هیچ داشته و سرمایهای ندارند،
جز یک عنوان دهانپُرکن و البته دلارهای اماراتی.
دلارهایی که بهراحتی میتواند دهها نمونه مانند آنها را یکشبه تکثیر کند؛
فاضل البدیری، که در ادامه در مورد او خواهیم گفت، اگر در مجلس علماء الدین یکی از اعضای اصلی است، خود بر کرسی ریاست مجلسی دیگر نشسته با عنوان «المجلس الإسلامی للفتوی و الإرشاد». [۲۳]
یا «پیر سید مدثر نظرشاه» که در هر دوی این مجلسها از اعضای اصلی است، خود «مجلس صوفیان» را در پاکستان راهاندازی کرده و فاضل البدیری را از اعضای میز دروندینی خود قرار داده است. [۲۴]
🔹داستان این بدهبستانها ادامه دارد و اگر سیاههای از آنها تهیه شود، با شبکهای از «مجلسهای علمایی» روبهرو خواهیم بود که در همین سالهای اخیر سر برآوردهاند
و در بیشتر موارد تنها عناوینی هستند که برای عادیسازی با رژیم صهیونیستی خرج میشوند
و به هیچ عنوان جمعی از علمای دینی را نمایندگی نمیکنند.
🔹در ادامه خواهیم دید که آنچه مجلس علماء الدین نامیده میشود و به ظاهر صدای علمای نجف در حمایت از صهیونیستها است، جز عدهای طلبه وابسته به یک مدرسه خاص در بغداد نیستند.
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9071
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت صدوسیزدهم؛
خواب حسین کار خودش را کرد
به فرمانده کل سپاه - آقارحیم - پیغام
داد که مسئولیت لشکر ۲۷ محمدرسولالله را میپذیرم
حسین این خواب را دلیل و حجتی بر خودش میدانست که باید زندگیاش را به شهدا گره بزند تا عاقبت بخیر شود
قبل از شروع کار در لشکر، به همدان رفت و ساختمانی را برای ستاد کنگره سرداران، فرماندهان و ۸۰۰۰ هزار شهید استان همدان تهیه کرد
برای خودش هم یک قبر در نزدیکترین جا به شهدا خرید
وقتی از همدان برگشت خیلی سرحال بود گفت:
"یه خونه به قد خودم توی باغ بهشت خریدم که باید با شهادت چراغونیش کنم"
از ماجرای خرید قبر خبر داشتم و به شوخی گفتم:
"تا حالا که میگفتی؛ پروانه! فامیلی تو چراغنوروزیه و چراغ خونه منو تو روشن کردی؟!"
جدی و قرص گفت:
"حالا هم میگم! همیشه دلم به حمایت تو خوش بوده. الآنم اگه ازم راضی نباشی ، خدا ازم راضی نمیشه"
گفتم:
"بازم شروع کردی حسین! حالا که نه جنگی هست و نه تیر و ترکشی داری از این حرفا میزنی؟!"
لحنش نرم شد:
"موندن و رفتن دست خداست. من از چراغ و
روشنایی گفتم که اگه خدا تو زندگی کسی روشن کنه راه رو گم نمیکنه"
ادامه داد:
«حالا که نوروز داره میرسه و شما باید مثل همیشه چراغ خونه باشی مامان هم که قراره بیاد تهران"
چند روز بعد عمه مهمان ما شد
از حسین چیزی خواست که خواسته و آرزوی یک عمر من بود.
عمه گفت:
"ننه جان! تو که از بچگی با نبود آقات برای من پدری کردی؛ حالا بیا و یه بزرگی کن و منو ببر كربلا. من آفتاب لب بومم. میترسم حسرت به دل برم زیرخاک."
حسین به فکر افتاد،
اصلاً مانده بود چه جوابی بدهد.
عمه نمیدانست که سکوت او برای چیست
حسین نمیخواست به او بگوید؛ باوجود صدام، اعتقادی به زیارت کربلا ندارد.
اما به خاطر دل عمه ساکت مانده بود.
عمه که سکوت طولانی حسین را دید با التماس گفت:
«اگه مشکل پول سفره! چند تا النگو دارم؛ میفروشم.»
حسین به غیرتش برخورد
اگرچه خودش هم چیزی جز یک پیکان قدیمی نداشت.
به دلداری عمه دستش را بوسید
باخوشرویی گفت:
"وقتش که شد میذارمت روی سرم و میبرمت حرم."
عمه با سؤالی که رنگ التماس داشت پرسید:
"بگو وقتش کیه؟!"
حسین گفت:
«حالا ساکت رو بذار توی خونه ما، سال رو کنار دختر برادرت تحویل کن. تا من برم دنبال کار سفر.»
عمه آرام شد
اما حسین باز هم در تردید بود
بهش گفتم:
"حکومت صدام چه ربطی به زیارت عمه داره؟! مگه یه عمر برای این زیارت لهله نمیزدی و اشک نمیریختی؟!"
ابروهایش را درهم کشید:
"با بودن صدام نه."
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
وسط عملیات حتی زیر آتش فرقی برایش نداشت.
اذان که می شد میگفت: من میرم موقعیت الله.... .
#شهید_حسین_خرازی
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🌷در جلسه ای که همه فرماندهان میبایست حضور داشته باشند، نظم صندلی ها براساس درجه و جایگاه بود و بر این اساس،احمد میبایست بالای مجلس بنشیند.
وضعیت را که دید، همه چیز را تغییر داد،
آن قدر صندلیها را جابجا کرد تا جای خودش از بالا به انتهای مجلس تغییر کند.
(روایت حاج قاسم سلیمانی از شهید حاج احمد کاظمی)
◽️پيامبر خدا (ص):
هر كه براى خدا فروتنى كند، خداوند او را بالا برد.
پس او در نظر خودش ناچيز باشد و در چشم مردم بزرگ ...
(کنزالعمال،۵۷۳۷)
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 شیر دارخوین که سر نترسی داشت!
🔰 کبوتران حرم؛
روایتهایی از شهدای استان قم
🔸به مناسبت سیزدهم اسفندماه، سالروز شهادت سردار سرافراز لشکر ۱۷ علیبن ابیطالب علیه السلام، شهید محمدجواد دل آذر
💠 شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
💥حضور سرزده #رهبرانقلاب و سردار #شهیدسلیمانی در مراسم «بله برون» یک عروس:
🍀 سال ۱۳۸۴ مقام معظم رهبری به استان کرمان سفر کردند.
ایشان تاکید داشت حاج قاسم در این دیدارها همراه ایشان حضور داشته باشد.
در سفرهایی که حضرت آقا به استانها داشتند، برنامه طوری ترتیب داده شد تا ایشان با چند خانواده شهید دیدار کنند.
از طرفی به دلیل رعایت مسائل امنیتی، این دیدارها به اطلاع خانوادهها نمیرسید و ۱۵ دقیقه قبل از ورود ایشان خانوادهها مطلع میشدند.
🍀 یکی از این دیدارهایی که در آن سفر تدارک دیده شد، دیدار با خانواده یکی از فرماندهان گردانهای شهید لشکر ۴۱ ثارالله بود.
طبق روال، آن خانواده دقایقی قبل از حضور حضرت آقا خبردار شدند.
اما وقتی وارد مجلس شدیم، دیدیم جمعیت حاضر بیش از حد انتظار است.
تصورمان این بود که خانواده شهید خیلی سریع حضور حضرت آقا را به بستگان اطلاع داده است و آنها هم فوری خودشان را رساندهاند، اما اشتباه میکردیم.
دلیل حضور بستگان مراسم «بله برون» دختر همان شهید با فرزند یکی دیگر از شهدای لشکر ثارالله بود.
آن شب یکی از اعضای خانواده شهید آمد و در گوش حاج قاسم، مطلبی گفت...
👈 حضرت آقا از حاجی پرسیدند:
«داستان چیست؟»
حاج قاسم جواب داد:
"میگویند که جواب خانواده دختر مثبت است و درخواست دارند اگر امکانش هست شما خطبه عقدشان را بخوانید."
🍀 حضرت آقا قبول کردند.
وقتی ایشان خطبه را قرائت کردند از دختر خانم پرسیدند:
«آیا به بنده وکالت میدهید تا شما را به عقد آقای فلانی در بیاورم؟»
دختر خانم در جواب گفت:
«اگر قول میدهید در آخرت شفیعم باشید، بله به شما وکالت میدهم».
🍀 حضرت آقا گفتند:
«چرا من باید شفیع شما باشم؟»
بعد به حاج قاسم اشاره کردند وادامه دادند
👈 «مقام حاج قاسم سلیمانی نزد خداوند ازمن بالاتر و بیشتر است.
ایشان #شهیدزنده است و خودش شفیع شما میشود.»
📚 #کتاب_من_قاسم_هستم #ناصرکاوه
🍀 به نقل از محمد حسین نجات با سر تیتر «چرا من شفیع شوم؟»
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هر جمعه با یک؛
#تحلیل_فیلم
این هفته؛
#فهرست_شیندلر
تئوریزه کردن اسطورهٔ «سرزمین بدون مردم، برای مردم بدون سرزمین»
◀️ قسمت چهارم؛
🔶🔸داستان و تحلیل فیلم
🔹فهرست شیندلر در سکانسهای آغازین، یک خانواده یهودی را به تصویر میکشد که در کمال آرامش و راحتی در آلمان زندگی میکنند.
بزرگترها پس از چندین ساعت کار سخت و طاقتفرسا به خانه بر میگردند و همراه با بچهها دور میز شام مینشینند تا در محیط گرم خانواده غذا بخورند.
اینها کارگران کارخانهای هستند که صاحب آن شیندلر است.
🔹اما به ناگاه آرامش به هم میریزد و نازیها وارد خانه میشوند،
اسباب و اثاثیه را میشکنند،
میز غذا را واژگون میکنند
و مردان را با خود میبرند.
در ادامه، نازیها به سایر اتاقها میروند تا همهجا را بگردند.
در این هنگام زنان زیورآلات و جواهراتشان را در لابهلای نانها یا دستشویی مخفی میکنند تا به دست سربازان هیتلر نیفتد.
🔹خوب، طبعاً احتیاجی نیست از خود بپرسیم نازیها چرا چنین رفتاری با یهودیان دارند؟!
فیلم اصلاً به این مسأله اشاره نمیکند که یهودیان چگونه از طریق رباخواری بر اقتصاد و سیستم بانکی آلمان مسلط شدند
و به طرزی باور نکردنی و در مقیاسی فوق تصوّر به اشاعهی فساد و فحشا در این کشور پرداختند،
بهگونهای که باید گفت، آلمان جزو قلمرو یهود بهشمار میرفت (و صد البته اکنون نیز چنین است).
به باور سازندگان فیلم، این ادعا وارد نیست و تنها صحنههای رفتار خشن سربازان نازی با یهودیان است که با واقعیت تطابق دارد.
🔹از سوی دیگر در برخی صحنهها که از تکنیک بسیار پیشرفتهای برخوردار است، صهیونیستها دست از تحریک جنسی بیننده برنمیدارند
مردان و زنانی را نشان میدهند که عریان در صفی طولانی ایستادهاند، گویی روز محشر است.
مردان در اتاقی تنگ و تاریک قرار میگیرند و سرب داغ قطره قطره بر سرشان ریخته میشود. زنان نیز اگر زیبا باشند به فرماندهان پیشکش میشوند و اگر بَر و رویی نداشته باشند، در شکنجهگاه، منتظر مرگی دردناک میمانند.
🔹منتقدان اعتقاد دارند که هدف این فیلم گرامیداشت یاد و خاطره شیندلر آلمانی است که کارگران و زیردستان یهودی خود را با پرداخت رشوه از آتش کورههای آدمسوزی هیتلر میرهاند.
سازندگان فیلم صرفنظر از هدف اصلیشان که همدردی با رژیم صهیونیستی است، میکوشند تا انصار یهود را منزلتی آسمانی بخشیده و به اصطلاح آنان را به عرش ببرند.
🔹در سکانس پایانی، ما به عینه این تلاش را شاهدیم.
آنجا که مقبرهی پر زرق و برق شیندلر و لوح بزرگ بالای آن در سرزمینهای اشغالی نشان داده میشود که روی آن نوشته شده است:
«قهرمان ملی یهود!».
همزمان، نوادگانِ خانوادههایی که توسط شیندلر نجات یافتهاند را میبینیم که همهساله بر سر مزار ناجی اجدادشان حاضر میشوند
آنجا را چون مکانی مقدس زیارت میکنند و در نهایت فیلم با این جمله به پایان میرسد:
«اسرائیلیها هر جا که باشند یاد و خاطرهی مردی بزرگ و قهرمانی ملّی چون شیندلر را گرامی میدارند!»
🔶🔸 حرف پایانی
فهرست شیندلر در سراسر جهان به نمایش درآمد.
اما برخی کشورهای عربی از جمله لیبی، تونس، سوریه و مصر این فیلم را دروغپردازی صهیونیستها توصیف کرده و از پخش آن ممانعت به عمل آوردند.
حمایت سندیکای یهودیان آمریکا از کارگردان فهرست شیندلر به تقدیر و تشکر رسمی و اعطای هفت جایزه اسکار محدود نشد،
بلکه این امر ابعاد اقتصادی گستردهای یافت.
بهگونهای که بانک صهیونیستی «چیس منهتن» تسهیلاتی به مبلغ سه میلیارد دلار برای کمک به استودیوی سازنده فیلم یعنی دریم ورکس که به اسپیلبرگ تعلق دارد، در نظر گرفت.
🔹"اسپیلبرگ" نیز به پشتوانهی این ارقام نجومی با شجاعتی بسیار! اعلام کرد که میتواند با بزرگترین شرکت ژاپنی یعنی یونیورسال که مدتی قبل در خرید سهام آن ناکام مانده بود، رقابت کند!
از اینرو پس از آنکه ژاپنیها در برابر مجموعه فیلمهای یهودی موضعگیری کردند، اسپیلبرگ توانست به آرزوی دیرینهی خود که همانا کسب سهام شبکه «ای. بی. اسرائیل» آمریکا بود، جامه عمل بپوشاند.
🔹مدتی بعد، یعنی در سال ۱۹۹۵ میلادی، جمعیت یهودیان آمریکا (آیپک) با صدور بیانیهای از تمام شرکتهای بزرگ یهودی درخواست کرد تا اسپیلبرگ را برای خدمت به اهداف قوم یهود، مورد حمایت مادی و معنوی خود قرار دهند.
مجله آمریکایی «فوربس» نیز در مورد اسپیلبرگ و میزان درآمد و ثروتش نوشت:
«برای اولین بار در طول تاریخ، نام یک کارگردان سینما در فهرست ثروتمندترین ستارگان هالیوود ثبت میشود»
🔹بهنوشتهی این مجله، اسپیلبرگ در سال ۱۹۹۴ با کسب درآمدی بالغ بر ۳۳۵ میلیون دلار، در ردیف پردرآمدترین ستارگان سینما قرار گرفت!
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
✡ 🕎 #تحقیقی_در_مورد_هولوکاست(۵)
#مبارزه_با_تجدیدنظرطلبی
در باب هولوكاست
نویسنده: دیوید دیوک
مترجم: محمدحسین خدّامی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8985
قسمت دوم؛
✡ تحلیل سست و بیپایه ایشان در رابطه با علّت پیدا نشدن مادّهی فری سیانید در اتاقهای گاز، این بود که این ماده در اثر مرور زمان تحلیل رفته است!
چنین مسألهای از نظر شیمیایی غیرممکن است.
همچنین آنها توضیح ندادند؛
چرا، فری سیانید موجود در اتاقهای ضدعفونی تحلیل نرفته است.
✡ یک کارشناس هولوکاست چنین استدلال نموده است؛
"سیانید مورد نیاز برای کشتن انسان از میزان مورد نیاز برای کشتن شپش کمتر است. بنابراین مقادیر موجود در اتاقهای انسانکُشی از اتاقهای ضدعفونی باید کمتر بوده باشد!!"
این در حالی است که ادّعا میشود مقادیر هنگفتی از زیکلون B برای کشتن میلیونها انسان در «کارخانههای واقعی مرگ» بهکار رفته است.
✡ تجدیدنظرطلبان در هولوکاست با وجود حملات پیاپی و کینهتوزانهی مطبوعات توانستند با انتشار گزارش لیوشتر و افشای متعاقب جزئیات بررسیهای شیمیایی موزه آشویتس، جنبش و تحرّکی را پدید آورند
بهطوری که مسئولین آشویتس تحقیق مجددی را آغاز کردند که بیانگر خطای لیوشتر و بررسی پیشین خودشان باشد.
در هر حال، آنها همچنان به دانشمندان و مهندسین اجازه تحقیق مستقلی را نمیدهند،
با اینکه نمونهبرداری از دیوارهای اتاقهای گازِ ادعایی و آنالیز نمونهها کار نسبتاً آسان و سریعی است.
✡ در جریان بررسی هولوکاست کسانی که با رویکرد شخصی یا سیاسی خود از برداشت خاصی از وقایع هولوکاست حمایت میکنند، با پژوهشهای علمی و آکادمیک بهطور مکرّر ابراز مخالفت میکنند.
آنها تلاش میکنند از بازرسی فیزیکی مدارک یا بررسی علمی مکانهای بازدید، ممانعت به عمل آورند
و حتی گزارشکردنِ تحقیقات علمی یا تاریخی برای عموم را با مجازات حبس مواجه میسازند.
✡ حتی یک مورخ یهودی سرشناس که مدعی وجود اتاقهای گاز است، دیدگاهی نسبتاً تجدیدنظرطلبانه ارائه کرده است.
آرنو جِی. مایر (Arno J. Mayer) استاد دانشگاه پرینستون، در کتاب خویش به نام
«چرا آسمانها تاریک نشدند؟ راه حل نهایی در تاریخ» (۵۴)
که در سال ۱۹۸۸ به چاپ رسید، اشاره میکند که سؤالات فراوانی پیرامون هولوکاست وجود دارد.
🔹او که خانوادهی نزدیک خود را در جنگ جهانی دوم از دست داده است مینویسد:
«سؤالات فراوانی همچنان بیپاسخ مانده است؛
در مجموع چند جسد در آشویتس سوزانده شد؟
چند نفر در آنجا مردند؟
مجموعهی ناهمگون قربانیان را چه ملیتها، دینها و قومیتهایی و هر یک به چه میزان تشکیل میدادند؟
چند نفر از آنها محکوم به مرگ «طبیعی» شده بودند و چند نفر به عمد قربانی شدند؟
در زمان حاضر ما پاسخی برای این سؤالات نداریم. (صفحه ۳۶۶)
🔹از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ مطمئناً در آشویتس و احتمالاً در سایر جاها نیز بیشتر یهودیان در اثر علل به اصطلاح «طبیعی» جان باختند نه علل غیرطبیعی.
منابع مطالعه در مورد اتاقهای گاز، همگی غیرعادی و غیرقابل اعتماد هستند.» (۵۵)
✡ باید دوباره تأکید کنم که مایر شدیداً معتقد است اتاقهای گاز در آشویتس وجود داشته است.
او تنها اظهار میکند که بیشتر اطلاعات ما بر شهادت مسئولین و دژخیمان نازی در محاکمات پس از جنگ و نیز بر حافظهی بازماندگان و تماشاگران استوار است.
این شهادت باید با دقت مورد توجه قرار گیرد، زیرا ممکن است تحت تاثیر عوامل شخصیِ بسیار پیچیدهای قرار بگیرد.(۵۶)
اظهارات مایر میتواند زمینهی پیگرد او در فرانسه و آلمان باشد.
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9081
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🇬🇧⛔️ پاداش چرچیل به قصاب انگلیسی
🔻#استعمار_بریتانیا در سالهای اشغال #هند به شدت وحشت و خفقان ایجاد کرده بود، بطوری که سالهای متمادی هرگونه تجمع به #کشتار و #قتلعام میانجامید. یکی از این نمونهها "کشتار باغ جلیان والا" بود. تجمعی که حتی اعتراضی نبود و پیرامون جشن محلی برگزار شده بود.
❗️کیشوار دیسای در کتاب "باغ جلیان والا ۱۹۱۹" مینویسد:
‼️در ۱۳ آوریل ۱۹۱۹، حدود ۱۰ هزار مرد، زن و کودک غیرمسلح در باغ جلیان والا برای برگزاری "جشن بهاری بایساخی" جمع شده بودند.
‼«دایر» ژنرال انگلیس، بلافاصله پس از اطلاع از مراسم، با ورود به محل، افراد خود را در تنها گذرگاه باریک باغ قرار داد که توسط ساختمان محصور شده بود. او بدون هیچ هشداری، به ۵۰ سرباز دستور داد تا به داخل تجمع شلیک کنند، و به مدت ۱۰ تا ۱۵ دقیقه حدود ۱۶۵۰ گلوله در میان جمعیت شلیک کردند.
‼️بر اساس برآوردهای رسمی، نزدیک به ۴۰۰ غیرنظامی کشته شدند و ۱۲۰۰ نفر دیگر بدون مراقبت پزشکی زخمی رها شدند.
🔻 «دایر»، استدلال میکرد که اقدام او برای ایجاد یک "اثر اخلاقی و گسترده" ضروری است. وی میافزاید: «اگر گلوله بیشتری داشتم بیشتر به کشتار ادامه میدادم!»
🔻وینستون #چرچیل، وزیر جنگ وقت، در یک سخنرانی در مجلس عوام در سال ۱۹۲۰ - دایر را ستایش کرد و شمشیری به او داد که شعار «ناجی پنجاب» روی آن نوشته شده بود.
📚 کتاب: JALLIANWALA BAGH 1919
👤 نوشته؛ کیشوار دیسای
🌐 https://www.britannica.com/place/India/Jallianwala-Bagh-massacre
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
⭕️🇫🇷 درس عبرت پاریسی، قتلعام در ویتنام
❗️در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی بود که اشغالگران فرانسوی سلطه خود را بر سرزمین #هندوچین تثبیت کردند و ویتنام نیز اینگونه به اشغال کامل بیگانه درآمد.
❗️ در ۲۰ نوامبر ۱۹۴۶ در شهر هِیفونگ #ویتنام درگیری بین نیروهای فرانسوی و پلیس ویتنام بر سر حق اعمال قانون رخ داد و تعدادی از نیروهای ویتنامی کشته شدند.
❌ روز بعد خبر به نماینده عالی رتبه فرانسه در هندوچین رسید و فرمان تنبیه ویتنامیها را صادر کرد. معاون او در حکم آغاز حمله نوشت: «وقت آن است که به آنها که خائنانه به ما حمله کردند درس سختی بدهیم.»
⛔️ از ۲۳ تا ۲۸ نوامبر بخشهای دارای ساکن ویتنامی هِیفونگ توسط سه ناوجنگی مورد هجوم قرار گرفته و با خاک یکسان میشود. ۶۰۰۰ غیرنظامی ویتنام (ویتنام تعداد واقعی کشتهها را تا ۲۰ هزار نفر میداند) توسط نیروهای فرانسوی #قتلعام شدند تا ارتش ویتنام درس سخت فرانسه را فرا بگیرد.
❗️البته به خاطر اعتقاد عمیق فرانسویها به «جریان آزاد اطلاعات» از این جنایت تصویری منتشر نشده است. تصویر، یکی از ناوهای مجری قتل عام است.
💠 "The moment has come to teach those who have treacherously attacked us a severe lesson"
💢 روایت استین تونسون (مدیر گروه موسسه تحقیقات صلح اسلو (PRIO) از سال 2001 تا 2009 ) :
🌐 https://southeastasiaglobe.com/haiphong-massacre-1946-empire-vietnam/
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
اینجا کلیسایی برای #فرقه_همجنس_بازان است.🤮
کریستین اولدینگ در کلیسای سنت مارتین در گلدرن، راین پایین ایستاده است و دستانش را روی سر دو مرد گذاشته است.
⛪️ درجهان امروز، همجنسبازان برای حمله به راهبردِ انبیاء الهی همچون حضرت لوط (ع) در مواجهه با این فحشای شنیع، ضمن قانونی کردن ازدواج همجنسبازان در بیش از ۴۰کشور جهان، برای تبدیل شدن به یک فرقه، مثل انگل به ادیان میچسبند، تا از گناهان قوم سدوم اعادهی حیثیت کنند و امروز صاحب کنیسههای یهودی، کلیساهای مسیحی در کشورهای غربی همچون آمریکا، انگلیس، آلمان و... هستند.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت چهلوچهارم؛
مصطفی دوباره سرش را بالا گرفت و در برابر بهت ابوالفضل سینه سپر کرد:
«این سه ماه خواهرتون امانت پیش ما بودن، اینم بلیط امشبشون واسه تهران!»
دست ابوالفضل برای گرفتن بلیط بالا نمیآمد
مصطفی طاقتش تمام شده بود
بلیط را در جیبش جا زد،
چشمانش را به سمت زمین کشید تا دیگر به روی من نیفتد
صدایش در سینه فرو رفت:
«خدا حافظتون باشه!»
و بلافاصله چرخید و مقابل چشمانم از حرم بیرون رفت.
دلم بیاختیار دنبالش کشیده شد
ابوالفضل هنوز در حیرت مرگ سعد مانده بود
صدایم زد:
«زینب! …»
ذهنش پُر از سوال و قلب من از رفتن مصطفی خالی شده بود
دلم میخواست فقط از او بگویم
با پشت دستم اشکم را پاک کردم و حسرت حضورش را خوردم:
«سعد گفت بیایم اینجا تو مبارزه کنار مردم سوریه باشیم، اما تکفیریها کشتنش و دنبال من بودن که این آقا نجاتم داد!»
نگاه ابوالفضل گیج حرفهایم در کاسه چشمانش میچرخید
انگار بهتر از من تکفیریها را میشناخت
غیرتش آتش گرفت و خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد:
«اذیتت کردن؟!»
شش ماه در خانه سعد عذاب کشیده بودم،
تا کنیزی آن تکفیری چیزی نمانده بود
حالا رفتن مصطفی جانم را به گلو رسانده بود
در آغوش چشمانش دلم را رها کردم:
«داداش! خیلی خستهام، منو ببر خونه!»
نمیدانستم نام خانه زخم دلش را پاره میکند
چشمانش از درد در هم رفت
بهجای جوابم، خبر داد:
«من تازه اومدم سوریه، با بچههای #سردار_همدانی برا مأموریت اومدیم.»
میدانستم درجهدار #سپاه است
ولی نمیدانستم حالا در سوریه چه میکند
دلش هنوز پیش خانه مانده و فکری دیوانهاش کرده بود که سرم خراب شد:
«میدونی این چند ماه چقدر دنبالت گشتم؟
موبایلت خاموش بود،
هیچکدوم از دوستات ازت خبر نداشتن،
هر جا بگی سر زدم،
حالا باید تو این کشور از دست یه مرد غریبه تحویلت بگیرم؟»
از نمک نگرانی صدایش دلم شور افتاد،
فهمیدم خبری بوده که اینهمه دنبالم گشته
فرصت نشد بپرسم که آسمان به زمین افتاد و قلبم از جا کنده شد.
بیاختیار سرم به سمت خروجی حرم چرخید
دیدم حجم خاک و خاکستر آسمان را سیاه کرده و ستون دود از انتهای خیابان بالا میرود.
دلم تا انتهای خیابان تپید،
جایی که با مصطفی از ماشین پیاده شدیم
اختیارم دست خودم نبود که به سمت خیابان دویدم.
هیاهوی جمعیت همه به سمت نقطه انفجار میرفت،
ابوالفضل نگران جانم فریاد میکشید تا به آنسو نروم
مصطفی را گم کرده بودم
با بیقراری تا انتهای خیابان دویدم
دیدم سر چهارراه غوغا شده است.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee