♨️ صدو بیست و ششمین جلسه گفتگوی زنده تصویری گروه بصیرتی اهل البصر:
موضوع:
نقش انقلاب اسلامی ایران در ظهور امام زمان
((تبیین مبانی جهاد تبیین و آشوب های اخیر کشور و فتنه های آخرالزمان ))
🌏سخنران این جلسه :
حجت الاسلام والمسلمین جواد نصرالله پور
((عضو انجمن علمی مهدویت حوزه قم و هیئت مدیره راهبردی اندیشه مهدویت کشور،راوی سیره شهدا و دفاع مقدس و کارشناس مسائل سیاسی ))
زمان: سه شنبه ۲۲ آذرماه ساعت ۲۰:۳۰
((این جلسه با همکاری سپاه ناحیه فلاورجان برگزار خواهد شد))
🎥پخش لایو جلسه در کانال اهل البصر روبیکا:
https://rubika.ir/ahlolbasar
#روشنگری | #ثامن
محتوای ثامن ناحیه فلاورجان
15.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چکیدهی اعترافات دکتر اسماعیل اکبری، مشاور عالی وزیر بهداشت در برنامهی تلویزیونی:
⭕️ ما (وزارت بهداشت) برای کاهش بیسابقه و شگفتانگیز جمعیت، (از سازمان بهداشت جهانی) جایزه گرفتیم و پُز دادیم که پدر مردم را درآوردهایم و افتخار هم کردیم! دروغ گفتیم که بارداری زنان زیر بیست سال و بالای چهل سال، خطر دارد!
ـــــــــــــــــــــــ
@samen_pirbakran
جنایتی دیگر از اغتشاشگران
شهادت یک طلبه بیدفاع در شیراز
◼️ حجتالاسلام محمد مؤیدی امام جماعت یکی از مساجد شهرک گلستان شیراز و از روحانیون جهادی با پرتاب کوکتل مولوتوف توسط اغتشاشگران به شهادت رسید.
◼️دادستان مرکز استان فارس: امروز در جریان اغتشاشات یک طلبه بسیجی در شیراز به دلیل پرتاب کوکتل مولوتوف توسط اغتشاشگران و اصابت به ناحیه سر به بیمارستان منتقل شد که علیرغم تلاش کادر درمان به شهادت رسید.
وی افزود: پرونده قضایی در این رابطه تشکیل شده است.
@samen_pirbakran
🚨 شکست نقشه ترور آیت الله علم الهدی در مشهد مقدس
🔸روابط عمومی سپاه امام رضا علیه السلام استان خراسان رضوی از دستگیری یک تیم تروریستی گروهک جیش الظلم توسط سازمان اطلاعات سپاه استان خراسان رضوی خبر داد.
🔹در متن این اطلاعیه آمده است:
🔹یک تیم تروریستی از گروه جیش الظلم که قصد انجام اقدامات ضد امنیتی و عملیات تروریستی در مشهد مقدس از جمله حمله به استانداری و ترور امام جمعه معزز مشهد را داشت شناسایی و اعضای آن دستگیر شدند.
🔹از مخفیگاه این افراد مقادیر قابل توجهی سلاح و مهمات و مواد منفجره کشف شده است و مرتبطین و عوامل پشتیبانی آنها در سایر استانها نیز شناسایی و تحت رصد اطلاعاتی قرار دارند
انههای آنها است. تنها کارکردی که این کاراکترها دارند حضور یا حرفشان برای رسانههای بیرون مرزی است، دولتهای دخیل در مسالۀ افغانستان از مردمشان «تکس» میگیرند تا این جا بمانند و گویا ارزشهای نوین را پیاده کنند، بنابر این برای مردم شان باید پاسخگو باشند، این پاسخ را کسی نمیدهد جز همین عروسکهای رسانهیی و حضور شان در ستیژهای جهانی.
نا امیدی، حسرت و سلیبریتیبازی
شکلگیری هویتهای مجازی در رسانههای اجتماعی تصویری غیر یک پارچه از اشخاص به نمایش میگذارد، به طور مثال فرد اختیار کامل دارد که انتخاب کند کدام بخش از شخصیت او در معرض دید باشد و کدام قسمتها مخفی بماند. در جوامعی مثل افغانستان جذب شدن کاربران به بخشی از این هویت مجازی که با سلیقههای جمعی سازگاری دارد، بسیار به آسانی امکان پذیر است و این امر باعث میشود سلیبریتیهای مجازی به جز این که قهرمان خود ساخته داستان خودشان هستند به سرعت تبدیل به قهرمانان جمعی و فضای مجازی نیز بشنوند، دیده شده است که این به اصطلاح قهرمانان روی رفتارهای اجتماعی مردم بسیار تاثیرات مخرب داشته اند. چهرههایی که رسانههای اجتماعی به خورد مردم می دهند، در ذهن مردم کامل اند، و باید برای دست یافتن به آنها یا همان شدن سختی بکشند. اما چون دست یافتنی یا شدنی نیستند؛ جامعه را دچار حسرت میکنند، این حسرت میتواند در تمام سطوح در رفتارها و برداشتهای مردم تاثیر گذار بوده سبب بحران در رفتارهای اجتماعی شوند. به طور مثال گردانندۀ خوش هیکل یک رسانۀ تصویری میتواند از طریق شبکههای اجتماعی مخاطبان زیادی جذب کند، حتا دیده شده است که با نوشتن «سلام» روی صفحۀ فیس بوک به هزاران مخاطب پای پست جذب شوند و واکنش نشان بدهند، در حالی که یک نویسنده یا استاد دانشگاه یا صاحب فکری نمیتواند با حتا ده متن مهم و تاثیرگذار توجه کاربران رسانههای اجتماعی را جلب کند. این وضعیت در کل میتواند سبب یک ناامیدی عمومی شود، ناامیدی برای مردم به خاطر دست نیافتن به کاراکترهای مطرح ولی سطحی در شبکههای اجتماعی، رایج شدن بیاعتمادی در رفتارهای اجتماعی، مهم تر از همه ناامیدی برای نسل نخبه و با سوادی که به دلیل مورد توجه قرار نگرفتن دست از کار و پیکار برای تغییر وضعیت بر میدارند یا برای پر کردن این حسرت همان کاراکتری را اختیار میکنند که سازندهاش شبکههای اجتماعی اند، خالی، متوهم و مخرب.
وهم دانایی، محصول شبکههای اجتماعی
آدمها به تناسب حرفی که میزنند یا آنچه مینویسند و سپس مورد توجه قرار میگیرند. مطرح استند. البته در گذشته ارتباط مستقیم بین گوینده و شنونده وجود داشت، این ارتباط مستقیم به سطح فهم گوینده و شنونده شکل میگرفت، اگر یک سخنران برای سخنرانی در زمینۀ اقتصاد در محفلی به سخنرانی میپرداخت طبیعی بود که شنوندهها نظر به علاقه و ظرفیتشان شرکت میکردند. به این ترتیب در تمام زمینهها گوینده باید به دلیلی که رو در رو با مردم حرف میزند و ممکن برای پاسخ دادن و مسوول بودن به حرف هایش مورد پرسش قرار بگیرد، تلاش میکرد در حد امکان در زمینهیی که حرف میزند، اطلاعات کسب کند. شبکههای اجتماعی ولی زمینهساز ارتباط غیر مستقیم بین گوینده و شنونده است، در این ارتباط نه گوینده زیر فشار است نه هم شنونده مجال پرداختن به پرسش مورد نیازش را دارد. این کار از سوی این که ارتباط میان گوینده و شنونده را تنل میسازد، به ساختن زمینۀ گریز در زمینۀ اطلاعاتی که انتقال میشود را نیز مهیا میسازد. در نتیجۀ این تنبلی و گریز به مرور زمان سازندۀ نوع سپر دفاعی در برابر دادههای ذهنی گوینده است، گوینده چون در برابر حرفش مسوولیتی ندارد، بیشتر حرف میزند و چون شنونده نمیتواند گوینده را مورد بازخواست قرار بدهد، رفتهرفته سبب ایجاد توهم دانایی میشود. در نتیجه شبکههای اجتماعی راه انتقال نوع اطلاعات بستهبندی شده است که از یکسو دانایی کذب تولید میکند، از دیگر سو اطلاعات ناقص ذهن شنونده را ناقص تر میکند.
تبدیل شدن دریچۀ تفریحی به شمشیر دو سر
کارکرد شبکههای اجتماعی در غرب بیشتر جنبۀ تفریحی دارد، نویسندگان یا شخصیتهای معروف معمولا نوشتههای شان را در وبسایت شخصی یا رسانهای نشر میکنند، سپس پیوند آن را در شبکههای اجتماعی میگذارند. منظور این که شبکههای اجتماعی به خصوص فیسبوک و توییتر برای عام مردم حیثیت صفحۀ یادداشتهای روزمره را دارد، از این که کجا رفته اند، چه کار میکنند، در محفلی شرکت کرده اند، و نهایتا دیدگاه کوتاهشان نسبت به مسایل اجتماعی، فرهنگی و گاهن سیاسی. یعنی درست است که شبکههای اجتماعی میتواند در موارد کلان روی کارکرد نهادها تاثیر گذار باشد، اما کلیت جامعۀ غربی از طریق این شبکهها تعین و تعریف نمیشوند، شاید نهادها از طریق این شبکهها در زمینههای متفاوت کاری شان بخواهند ذهنیت یا سلیقۀ مردم را بفهمند که در این زمینه بیشترینه شرکتهای تجاری، شوهای تلویزیونی و سینما سود میبرند. برعکس در افغانستان کلیت ام و غم مردم از رقابتهای شخصی و محلی تا سیاستهای کلان که به منافع جمعی ربط دارد از طریق همین شبکهها سرو سامان میگیرند. یکتن از طریق یکی از شبکههای اجتماعی با جایگاه دروغینی که برای خود ساخته است میتواند، حرکتی را راه بیاندازد، کسی یا جمعی را تهدید کند. آنقدر این شبکهها در زندگی مردم عام تاثیر گذار شده است که سیاستگران و رقبای محلی با استفاده از این شبکهها میتوانند سیاست کشور و مناسبت درونی مملکت را سمت و سو دهند. اما هیچگاه و قرار نیست شایعات و مسایل سطحیی که در این شبکهها استفاده میشوند، وضعیت مردم را تغییر دهند، برعکس این شبکهها وسیلهای شدهاند در دست اشخاص و گروههایی که بر محور منافع خود مصروف کار و پیکار اند.
عروسکهای رسانهای و مواد خام رسانههای جهانی
هژدهسال کار برای تغییر وضعیت در افغانستان به دلیل پیچیدگی مناسبات و معادلات درونکشوری موفقیتی چندانی در پی نداشته است، مداخلات خارجی، تنشهای قومیمذهبی، رقابتهای اقتصادی، تنش میان مافیای محلی و منطقهای، مسالۀ قاچاق و و، از عواملی اند که میتواند در ناکامی یا کندی روند پیشرفت موثر باشند. در این هژدهسال در زمینههای مختلف پول وارد کشور شد اما بیشترشان به دلیل نگاه خارجیها به کارهای پروژهای کوتاه مدت و نگاه داخلیها به منافع شخصی تاثیر چندانی بر وضعیت عمومی مردم نداشتند. در این میان ولی حداقل در پایتخت کشور کاراکترهای حضور پیدا کرده و شکل گرفتند که رفتارشان بیشتر به یک نمایش میماند. خالق این کاراکترها بیشک شبکههای اجتماعی است. این کاراکترها از طریق این شبکهها شکل گرفتند، خودی نشان دادند، از همین دریچه پروژه گرفتند، پول در آوردند، اما از لحاظ تاثیرگذاری در جامعه کوچکترین نقشی نداشتند. به طور مثال پولهایی که برای مسالۀ زنان در افغانستان خرج شد، بیشتر از حد تصور است. اما حامیان حقوق زنان و کسانی که از این بزنس صاحب جاه و جلال شدند، نمیتوانند از محوطۀ شهرنو، وزیر اکبرخان یا پل سرخ پا بیرون بگذارند، حتا یک آگاهی نیم و نصبه از این ندارند که برای زنی در پامیر بدخشان، در خاکریز قندهار یا درزارب جوزجان چه میگذرد، برعکس، رفتار این کاراکترهای ساخته شده توسط شبکههای اجتماعی در پایتخت طوری است که گویا تمام رنج زنان افغانستان روی ش
انههای آنها است. تنها کارکردی که این کاراکترها دارند حضور یا حرفشان برای رسانههای بیرون مرزی است، دولتهای دخیل در مسالۀ افغانستان از مردمشان «تکس» میگیرند تا این جا بمانند و گویا ارزشهای نوین را پیاده کنند، بنابر این برای مردم شان باید پاسخگو باشند، این پاسخ را کسی نمیدهد جز همین عروسکهای رسانهیی و حضور شان در ستیژهای جهانی.
نا امیدی، حسرت و سلیبریتیبازی
شکلگیری هویتهای مجازی در رسانههای اجتماعی تصویری غیر یک پارچه از اشخاص به نمایش میگذارد، به طور مثال فرد اختیار کامل دارد که انتخاب کند کدام بخش از شخصیت او در معرض دید باشد و کدام قسمتها مخفی بماند. در جوامعی مثل افغانستان جذب شدن کاربران به بخشی از این هویت مجازی که با سلیقههای جمعی سازگاری دارد، بسیار به آسانی امکان پذیر است و این امر باعث میشود سلیبریتیهای مجازی به جز این که قهرمان خود ساخته داستان خودشان هستند به سرعت تبدیل به قهرمانان جمعی و فضای مجازی نیز بشنوند، دیده شده است که این به اصطلاح قهرمانان روی رفتارهای اجتماعی مردم بسیار تاثیرات مخرب داشته اند. چهرههایی که رسانههای اجتماعی به خورد مردم می دهند، در ذهن مردم کامل اند، و باید برای دست یافتن به آنها یا همان شدن سختی بکشند. اما چون دست یافتنی یا شدنی نیستند؛ جامعه را دچار حسرت میکنند، این حسرت میتواند در تمام سطوح در رفتارها و برداشتهای مردم تاثیر گذار بوده سبب بحران در رفتارهای اجتماعی شوند. به طور مثال گردانندۀ خوش هیکل یک رسانۀ تصویری میتواند از طریق شبکههای اجتماعی مخاطبان زیادی جذب کند، حتا دیده شده است که با نوشتن «سلام» روی صفحۀ فیس بوک به هزاران مخاطب پای پست جذب شوند و واکنش نشان بدهند، در حالی که یک نویسنده یا استاد دانشگاه یا صاحب فکری نمیتواند با حتا ده متن مهم و تاثیرگذار توجه کاربران رسانههای اجتماعی را جلب کند. این وضعیت در کل میتواند سبب یک ناامیدی عمومی شود، ناامیدی برای مردم به خاطر دست نیافتن به کاراکترهای مطرح ولی سطحی در شبکههای اجتماعی، رایج شدن بیاعتمادی در رفتارهای اجتماعی، مهم تر از همه ناامیدی برای نسل نخبه و با سوادی که به دلیل مورد توجه قرار نگرفتن دست از کار و پیکار برای تغییر وضعیت بر میدارند یا برای پر کردن این حسرت همان کاراکتری را اختیار میکنند که سازندهاش شبکههای اجتماعی اند، خالی، متوهم و مخرب.
وهم دانایی، محصول شبکههای اجتماعی
آدمها به تناسب حرفی که میزنند یا آنچه مینویسند و سپس مورد توجه قرار میگیرند. مطرح استند. البته در گذشته ارتباط مستقیم بین گوینده و شنونده وجود داشت، این ارتباط مستقیم به سطح فهم گوینده و شنونده شکل میگرفت، اگر یک سخنران برای سخنرانی در زمینۀ اقتصاد در محفلی به سخنرانی میپرداخت طبیعی بود که شنوندهها نظر به علاقه و ظرفیتشان شرکت میکردند. به این ترتیب در تمام زمینهها گوینده باید به دلیلی که رو در رو با مردم حرف میزند و ممکن برای پاسخ دادن و مسوول بودن به حرف هایش مورد پرسش قرار بگیرد، تلاش میکرد در حد امکان در زمینهیی که حرف میزند، اطلاعات کسب کند. شبکههای اجتماعی ولی زمینهساز ارتباط غیر مستقیم بین گوینده و شنونده است، در این ارتباط نه گوینده زیر فشار است نه هم شنونده مجال پرداختن به پرسش مورد نیازش را دارد. این کار از سوی این که ارتباط میان گوینده و شنونده را تنل میسازد، به ساختن زمینۀ گریز در زمینۀ اطلاعاتی که انتقال میشود را نیز مهیا میسازد. در نتیجۀ این تنبلی و گریز به مرور زمان سازندۀ نوع سپر دفاعی در برابر دادههای ذهنی گوینده است، گوینده چون در برابر حرفش مسوولیتی ندارد، بیشتر حرف میزند و چون شنونده نمیتواند گوینده را مورد بازخواست قرار بدهد، رفتهرفته سبب ایجاد توهم دانایی میشود. در نتیجه شبکههای اجتماعی راه انتقال نوع اطلاعات بستهبندی شده است که از یکسو دانایی کذب تولید میکند، از دیگر سو اطلاعات ناقص ذهن شنونده را ناقص تر میکند.
تبدیل شدن دریچۀ تفریحی به شمشیر دو سر
کارکرد شبکههای اجتماعی در غرب بیشتر جنبۀ تفریحی دارد، نویسندگان یا شخصیتهای معروف معمولا نوشتههای شان را در وبسایت شخصی یا رسانهای نشر میکنند، سپس پیوند آن را در شبکههای اجتماعی میگذارند. منظور این که شبکههای اجتماعی به خصوص فیسبوک و توییتر برای عام مردم حیثیت صفحۀ یادداشتهای روزمره را دارد، از این که کجا رفته اند، چه کار میکنند، در محفلی شرکت کرده اند، و نهایتا دیدگاه کوتاهشان نسبت به مسایل اجتماعی، فرهنگی و گاهن سیاسی. یعنی درست است که شبکههای اجتماعی میتواند در موارد کلان روی کارکرد نهادها تاثیر گذار باشد، اما کلیت جامعۀ غربی از طریق این شبکهها تعین و تعریف نمیشوند، شاید نهادها از طریق این شبکهها در زمینههای متفاوت کاری شان بخواهند ذهنیت یا سلیقۀ مردم را بفهمند که در این زمینه بیشترینه شرکتهای تجاری، شوهای تلویزیونی و سینما سود میبرند. برعکس در افغانستان کلیت ام و غم مردم از رقابتهای شخصی و محلی تا سیاستهای کلان که به منافع جمعی ربط دارد از طریق همین شبکهها سرو سامان میگیرند. یکتن از طریق یکی از شبکههای اجتماعی با جایگاه دروغینی که برای خود ساخته است میتواند، حرکتی را راه بیاندازد، کسی یا جمعی را تهدید کند. آنقدر این شبکهها در زندگی مردم عام تاثیر گذار شده است که سیاستگران و رقبای محلی با استفاده از این شبکهها میتوانند سیاست کشور و مناسبت درونی مملکت را سمت و سو دهند. اما هیچگاه و قرار نیست شایعات و مسایل سطحیی که در این شبکهها استفاده میشوند، وضعیت مردم را تغییر دهند، برعکس این شبکهها وسیلهای شدهاند در دست اشخاص و گروههایی که بر محور منافع خود مصروف کار و پیکار اند.
عروسکهای رسانهای و مواد خام رسانههای جهانی
هژدهسال کار برای تغییر وضعیت در افغانستان به دلیل پیچیدگی مناسبات و معادلات درونکشوری موفقیتی چندانی در پی نداشته است، مداخلات خارجی، تنشهای قومیمذهبی، رقابتهای اقتصادی، تنش میان مافیای محلی و منطقهای، مسالۀ قاچاق و و، از عواملی اند که میتواند در ناکامی یا کندی روند پیشرفت موثر باشند. در این هژدهسال در زمینههای مختلف پول وارد کشور شد اما بیشترشان به دلیل نگاه خارجیها به کارهای پروژهای کوتاه مدت و نگاه داخلیها به منافع شخصی تاثیر چندانی بر وضعیت عمومی مردم نداشتند. در این میان ولی حداقل در پایتخت کشور کاراکترهای حضور پیدا کرده و شکل گرفتند که رفتارشان بیشتر به یک نمایش میماند. خالق این کاراکترها بیشک شبکههای اجتماعی است. این کاراکترها از طریق این شبکهها شکل گرفتند، خودی نشان دادند، از همین دریچه پروژه گرفتند، پول در آوردند، اما از لحاظ تاثیرگذاری در جامعه کوچکترین نقشی نداشتند. به طور مثال پولهایی که برای مسالۀ زنان در افغانستان خرج شد، بیشتر از حد تصور است. اما حامیان حقوق زنان و کسانی که از این بزنس صاحب جاه و جلال شدند، نمیتوانند از محوطۀ شهرنو، وزیر اکبرخان یا پل سرخ پا بیرون بگذارند، حتا یک آگاهی نیم و نصبه از این ندارند که برای زنی در پامیر بدخشان، در خاکریز قندهار یا درزارب جوزجان چه میگذرد، برعکس، رفتار این کاراکترهای ساخته شده توسط شبکههای اجتماعی در پایتخت طوری است که گویا تمام رنج زنان افغانستان روی ش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارشنبه ۱۶ آذر نیشابور
مردم با چوب و چماق به محلی که برانداز ها فراخوان داده بودند اومدند به برهم زننده گان امنیت اینگونه هشدار دادند.
@samen_pirbakran