eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
911 دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
11.6هزار ویدیو
328 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
🎆 #رمان_شب #بدون_تو_هرگز41 🌷 "که عشق آسان نمود اول ..." 🔹نه دلی برای برگشتن داشتم ... نه قدرتی .
🎆 🌷 "بیا زینبت را ببر ..." 🔹 تا بیمارستان، هزار بار مُردم و زنده شدم ... چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم ... ❇️ از درِ اتاق که رفتم تو ... مادرِ علی داشت بالای سرِ زینب دعا می خوند ... مادرم هم اون طرفش، صلوات می فرستاد ... چشم شون که بهم افتاد حال شون منقلب شد ... بی امان، گریه می کردن ... ⭕️ مثل مُرده ها شده بودم ... بی توجه بهشون رفتم سمتِ زینب ... صورتش گُر گرفته بود ... چشم هاش کاسه خون بود ... از شدتِ تب، من رو تشخیص نمی داد ... حتی زبانش درست کار نمی کرد ... 🔸اشک مثل سیل از چشمم فرو ریخت ... دست کشیدم روی سرش ... - زینبم ... دخترم ... 🔹هیچ واکنشی نداشت ... - تو رو قرآن نگام کن ... ببین مامان اومده پیشت ... زینب مامان ... تو رو قرآن ...😭 🔶 دکترش، من رو کشید کنار ... توی وجودم قیامت بود ... با زبانِ بی زبانی بهم فهموند ... کارِ زینبم به امروز و فرداست ...😢 🌅 دو روز دیگه هم توی اون شرایط بود ... من با همون لباسِ منطقه ... بدونِ اینکه لحظه ای چشم روی هم بزارم یا استراحت کنم ... پرستارِ زینبم شدم ... اون تشنج می کرد ... من باهاش جون می دادم ... 😔 ✅ دیگه طاقت نداشتم ... زنگ زدم به نغمه بیاد جای من ... اون که رسید از بیمارستان زدم بیرون ... 🔷 رفتم خونه ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... دو رکعت نماز خوندم ... سلام که دادم ... همون طور نشسته ... اشک بی اختیار از چشم هام فرو می ریخت ... - علی جان .. هیچ وقت توی زندگی نگفتم خسته شدم ... هیچ وقت ازت چیزی نخواستم ... هیچ وقت، حتی زیرِ شکنجه شکایت نکردم ...❤️ - امّا دیگه طاقت ندارم ... زجرکش شدنِ بچه ام رو نمی تونم ببینم ... یا تا امروز ظهر، میای زینب رو با خودت می بری ... یا کامل شفاش میدی ... و الا به ولای علی ... شکایتت رو به جَدّت، پسرِ فاطمه زهرا می کنم ... 😭 ❣زینب، از اوّل هم فقط بچه تو بود ... روز و شبش تو بودی ... نَفَس و شاهرگش تو بودی ... چه بِبَریش، چه بذاریش ... دیگه مسئولیتش با من نیست ... 😭 🔹 اشکم دیگه اشک نبود ... ناله و درد از چشم هام پایین می اومد ... تمامِ سجّاده و لباسم خیس شده بود ... 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
🎆 💞 "زینبِ علی" 🔷 برگشتم بیمارستان ... واردِ بخش که شدم، حالتِ نگاه همه عوض شده بود ... چشم های سرخ و صورت های پف کرده... مثل مرده ها همه وجودم یخ کرد ... شقیقه هام شروع کرد به گِز گِز کردن ... با هر قدم، ضربانم کندتر می شد ... - بردی علی جان؟...دخترت رو بردی؟😭 💢 هر قدم که به اتاقِ زینب نزدیک تر می شدم ... التهابِ همه بیشتر می شد ... حس می کردم روی یه پلِ معلق راه میرم... زمین زیر پام، بالا و پایین می شد ... می رفت و برمی گشت ... مثل گهواره بچگی های زینب ... 🔸 به درِ اتاق که رسیدم بغض ها ترکید ... مثل مادری رو به موت ... ثانیه ها برای من متوقف شد ... 🌺 رفتم توی اتاق ...زینب نشسته بود ... داشت با خوشحالی با نغمه حرف میزد... تا چشمش به من افتاد از جا بلند شد...و از روی تخت پرید بغلم... 🚫 بی حس تر از اون بودم که بتونم واکنشی نشون بدم ... ❇️ هنوز باورم نمی شد ... فقط محکم بغلش کردم ... اونقدر محکم که ضربانِ قلب و نفس کشیدنش رو حس کنم ... دیگه چشم هام رو باور نمی کردم ... 🔶 نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد ... - حدود دو ساعت بعد از رفتنت ... یهو پاشد نشست ... حالش خوب شده بود ... دیگه قدرتِ نگه داشتنش رو نداشتم ... نشوندمش روی تخت... - مامان ... هر چی میگم امروز بابا اومد اینجا ... هیچ کی باور نمی کنه ... بابا با یه لباس خیلی قشنگ که همه اش نور بود اومد بالای سرم ... من رو بوسید و روی سرم دست کشید ... 😍 - بعد هم بهم گفت ... به مادرت بگو ... چشم هانیه جان ... اینکه شکایت نمی خواد ... ما رو شرمنده فاطمه زهرا نکن ... مسئولیتش تا آخر با من ... امّا زینب فقط چهره اش شبیه منه ... اون مثل تو می مونه ... محکم و صبور ... برای همینم من همیشه، اینقدر دوستش داشتم ... ❣ - بابا ازم قول گرفت اگر دخترِ خوبی باشم و هر چی شما میگی گوش کنم ... وقتش که بشه خودش میاد دنبالم ...😊 💖 زینب با ذوق و خوشحالی از اومدنِ پدرش تعریف می کرد ... دکتر و پرستارها توی در ایستاده بودن و گریه می کردن ... 🔹امّا من، دیگه صدایی رو نمی شنیدم ... حرف های علی توی سرم می پیچید ... وجودِ خسته ام، کاملاً سرد و بی حس شده بود ... دیگه هیچی نفهمیدم ... افتادم روی زمین ... 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
‏دشمن به دنبال خنثی کردن موج مثبت خبری اربعین است که امسال حتی شبکه bbc فارسی نیز ناخواسته عظمت این پیاده روی را اشاره کرده بودند.مهسا امینی بهانه است اصل نظام و حماسه اربعین نشانه است . 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
اربعینی که منتظرش بودیم فرارسیده امشب شب اربعینیه که صدها مداحی و نماهنگ و هزاران کلیپ و میلیون‌ها متن براش آماده میکنیم چقدر راحت از اهداف و اولویت‌هامون پیاده میشیم و سوار ماشین رسانه دشمن میشیم و هرجا خواست باهاش میریم! 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
⚑ کاروان میرود جامانده ام ... 🔷 مسیر کاروان پیاده روی جاماندگان اربعین حسینی ۱۴۰۱ از منطقه ۱۹ تا حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) ✅ همزمان با فرارسیدن اربعین سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) به همت جمعی از فعالان فرهنگی ،مذهبی و اجتماعی منطقه 19 تهران کاروان پیاده روی جاماندگان اربعین حسینی 1401 از ساعت 7 صبح روز اربعین از میدان ثارالله محله نعمت آباد این منطقه آغاز می شود. 🔷 و با عبور از خیابانهای شکوفه در محله عبدل آباد ، سه راه عبدل آباد ، خیابان شهید زلفی ، خیابان ابوریحان و سه راه شریعتی در محله شریعتی و خیابان شهید لطیفی در خانی آباد نو و خیابان شهید خالقی پور و میدان بازار دوم نازی آباد و خیابان شهید رجایی به حرم عبدالعظیم حسنی (ع) می رسد. ✅ ساعت تقریبی عبور کاروان جاماندگان اربعین حسینی ۱۴۰۱ از محله های منطقه 19 : 🔻 ساعت 7 صبح : تجمع در میدان ثارالله در محله نعمت آباد 🔹 ساعت 7:30 صبح : حرکت از میدان ثارالله به سمت عبدل آباد 🔹 ساعت 7:45 صبح : چهار راه پارک بهار و خیابان شکوفه 🔹 ساعت 8 صبح : سه راه عبدل آباد و خیابان شهید زلفی 🔹 ساعت 8:15 : خیابان ابوریحان و سه راه شریعتی در محله شریعتی 🔹 ساعت 8:30 صبح : تقاطع خیابان شهید دشتی و خیابان شهید لطیفی ( سر خانی آباد نو ) 🔹ساعت 9 صبح : خیابان شهید خالقی پور و میدان بازار دوم نازی آباد به سمت خیابان شهید رجایی و حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) 🔷 کانال مردمی ۱۹ ، کانالی برای پوشش اخبار، حوادث و فعالیت‌ گروه‌های مردمی منطقه۱۹ تهران‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
🎆 #رمان_شب #بدون_تو_هرگز43 💞 "زینبِ علی" 🔷 برگشتم بیمارستان ... واردِ بخش که شدم، حالتِ نگاه همه
🎆 🌷 "کودکِ بی پدر" 🔹 مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها ... می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه ... پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه ... اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم ... ✅ مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم ... 💢 همه دوره ام کرده بودن ... اصلاً حوصله و توانِ حرف زدن نداشتم ... - چند ماه دیگه یازده سال میشه ... از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم ... بغضم ترکید ... 😭 ❣- این خونه رو علی کرایه کرد ... علی دستِ من رو گرفت آورد توی این خونه ... هنوز دو ماه از شهادتِ علی نمی گذره ... گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده ... 😭 🔸دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد ... ❤️ من موندم و پنج تا یادگاری علی ... اوّل فکر می کردن، یه مدّت که بگذره از اون خونه دل می کنم امّا اشتباه می کردن... حتی بعد از گذشتِ یک سال هم، حضورِ علی رو توی اون خونه می شد حس کرد .. 🔷 کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم ... همه خیلی حواسشون به ما بود ... حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد ... 🌺 آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود امّا بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد ... حتی گاهی حس می کردم ... توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن ... 🎁 ✅ تمامِ این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پُر نمی کرد ... روزگارم مثل زهر، تلخّ تلخ بود ... 😞 💞 تنها دل خوشیم شده بود زینب ... حرف های علی چنان توی روحِ این بچه 10 ساله نشسته بود که بی اذنِ من، آب هم نمی خورد ... درس می خوند ... پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد... 🔶 وقتی از سر کار برمی گشتم ... خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود ... هر روز بیشتر شبیه علی می شد ... نگاهش که می کردیم انگار خودِ علی بود ... دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم ... اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید ... عین علی ... ⭕️ هرگز از چیزی شکایت نمی کرد ... حتی از دلتنگی ها و غصه هاش ... به جز اون روز ... 🔷 از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش ... چهره اش گرفته بود ... تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست ... گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست ... 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
🎑 📄 "کارنامه ات را بیاور" 🔹 تا شب، فقط گریه کرد ... کارنامه هاشون رو داده بودن ... با یه نامه برای پدرها... ✉️ ⭕️ بچه یه مارکسیست ... زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره... –مگه شما مدام شعر نمی خونید ... شهیدان زنده اند الله اکبر ... خوب ببر کارنامه ات رو بده پدرِ زنده ات امضا کنه... 🚫 اون شب ... زینب نهار نخورده ... شام هم نخورد و خوابید... 🌅 تا صبح خوابم نبرد ... همه اش به اون فکر می کردم ... خدایا... حالا با دلِ کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟ ... 😢 🌷 هر چند توی این یه سال ... مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد امّا می دونم توی دلش غوغاست ... کنارِ اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد... 🌺 با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت ... نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز ... خیلی خوشحال بود... 🔷 مات و مبهوت شده بودم ... نه به حالِ دیشبش، نه به حالِ صبحش ...دیگه دلم طاقت نیاورد ... سر سفره آخر به روش آوردم ... اوّل حاضر نبود چیزی بگه امّا بالاخره مُهرِ دهنش شکست ... ❇️ - دیشب بابا اومد توی خوابم ... کارنامه ام رو برداشت و کلّی تشویقم کرد ... بعد هم بهم گفت ... زینب بابا ... کارنامه ات رو امضا کنم؟ ... یا برای کارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگیرم؟ ... ✨ - منم با خودم فکر کردم دیدم ... این یکی رو که خودم بیست شده بودم ... منم اون رو انتخاب کردم ... بابا هم سرم رو بوسید و رفت ...❤️ 🔶 مثلِ ماست وا رفته بودم ... لقمه غذا توی دهنم ... اشک توی چشمم ... حتّی نمی تونستم پلک بزنم ... بلند شد، رفت کارنامه اش رو آورد براش امضا کنم ... 📝 🔹 قلم توی دستم می لرزید ... توانِ نگهداشتنش رو هم نداشتم..... 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارسالی دوستانمون از کربلای معلا 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر خبری به تو رسید ... اول بررسی کن و از صحت آن مطمئن شو تا پشیمان نشوی! 📖سوره حجرات آیه ۹ 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
❣‌ ❣ ▪️تمامِ شهر، بوی نَم گرفته است! آخر این روزها، باران، زیاد می بارد... 🌦بارانی، از جنس تنهایی! همان تنهایی، که طرحِ کربلا را کشید! و همان تنهایی که تو را هزار سال است،که حبس کرده است💖 ❣میدانی؛ محرم و صفر ،برای ما، پراز صدای نفسهای توست! دلتنگی ات تمام؛ داغدارترین میراث ڪربلا. ....... 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 ‌‌‌‌‌‌‌༻‌🖤༺‌‌‌🌷༻‌🖤༺‌‌ 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹خدايا، خدايا، تكّه تكّه‏ ام كن و تكّه‏ هايم را به مادرم نرسان كه او مادر وهب است. و بدنم را بسوزان و خاكسترم را به صبا بده تا چون صحابه عزيز پيامبر(ص) به فرات و دجله بپيوندم.» 🌹«به دوستان مى ‏گويم كه غم بودنم با ماتم نبودن عزيزان بسيار سنگين ‏تر است از غم نبودنم در بين شما. آن ‏چه به شما كردم جز ستم نبود و طلب عفو و رحمت از همگان را دارم و همه را بخشيدم. سعى كنيد در همه‏ ى لحظات عمر، خدا و مصلحت خدا را در نظر داشته باشيد؛ چرا كه آن هنگام كه خداوند از ما نظر لطف خود را بازگرداند، ديگر ما را توان يارى نخواهد بود.» "شهیدغلامعلى چرخنده" 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱دره کال جنی یکی از مکان‌های سحرانگیز در طبس، خراسان جنوبی •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 فیلم وداع پرستاران با مهسا امینی کذب است ♦️فیلمی در فضای مجازی در حال انتشار است که نشان می‌دهد پرستاران یک بیمارستان در حال وداع با بیماری هستند که گویا از دنیا رفته است و با نثار گل از او خداحافظی می‌کنند. برخی از افراد تصور کرده اند این فیلم متعلق به مهسا امینی است که در بیمارستان کسری تهیه شده و پرستاران با او وداع می‌کنند. ♦️این فیلم متعلق به بیماری است که در ارومیه دچار مرگ مغزی شده بود و اعضایش بدنش را اهدا کردند. این بیمار در بخش آی سی یو نورولوژی بیمارستان امام ارومیه بستری شده بود. بنابراین فیلم منتشر شده ارتباطی با بیمارستان کسری در تهران و مهسا امینی ندارد. 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
✅ مهمترین موضوعات مورد اشاره مقام ‌معظم رهبری در سخنرانی روز اربعین ۱۴۰۱: 🔻🔻 🔸️ مراسم اربعین امسال با شکوه‌تر و معظّم‌تر از هر دوره دیگری در تاریخ برگزار شد. 🔸️حادثه معجزه‌آسای راهپیمایی اربعین را نشانه اراده پروردگار برای برافراشته‌تر کردن پرچم اسلامِ اهل‌بیت خواندند 🔸️این حرکت با هیچ سیاست و تدبیر بشری قابل تحقق نیست و این دست خدا است که با این جلوه عظیم بشارت می‌دهد 🔸️ راه پیش روی ما روشن و پیمودنی است. 🔸️جوانان را به قدر دانستن دوران جوانی و اهتمام ویژه به هیئت‌های حسینی توصیه کردند 🔸️هیئت‌ها هم باید یاد اهل‌بیت را زنده نگه دارند هم مرکز و پایگاه تبیین حقایق باشند. 🔸️همگان را به وظیفه‌شناسی سفارش کردند 🔸️دو جمله حیاتی و جاودانی قرآن یعنی تواصی به حق و تواصی به صبر برای همیشه و بخصوص برای امروز ما یک دستورالعمل اساسی است. 🔸️ خسته نشدن و خود را در بن‌بست ندیدن 🔸️ منوّر کردن محیطهای گوناگون از جمله دانشگاه به رنگ خدا 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
🌹شعر تقدیمی استاد به در سال ۱۳۶۶ با دست‌خط آن مرحوم رشگم آید که تو حیدر بابا بوسی آن دست که خود دست خداست راستان دست چپ از وی بوسند که خدا بوسد از او دست راست در امامت به نماز جمعه صد هزارش بخدا دست دعاست من بیان هنرم، یک دل و بس او عیان هنر از سر تا پاست او شب و روز برای اسلام پای پویا و زبان گویاست او چه بازوی قوی و محکم با امامی که ره و رهبر ماست شهریارا سری افراز به عرش کو نگاهیش به (حیدربابا) ست 🦋 ۲۷ شهریور سالروز در گذشت استاد شهریار گرامی‌باد 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110