eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
909 دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
11.7هزار ویدیو
328 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
رفقا تو این روزهای آخر ماه شعبان و در ماه مبارک رمضان خیلی براشون دعا کنید.. این دعاها اثر داره واقعا.. ما از کار دنیا سر در نمیاریم.. فقط میدونیم همه چیز دست خداست.. و دعا کردن و درخواست از خدای عزیز واقعا تو مقدرات اثر گذاره..
🔞از تندیس نیمه برهنه‌ی مهسا امینی در فرانسه رونمایی شد.. به همین راحتی از روز جهانی زن که خودشون ظلم فاحش در حق زنان کارگر کردن و آن ها رو قتل عام کردن سواستفاده میکنن برای اهداف سیاسی شون در ایران.. یه مشت ابله هم اینجا باور میکنن که اونا طرفدار حقوق زنان هستن.. 😏 🔝وقتی میگیم مهمترین هدف جنبش ز،ز،آ سوق دادن زنان ایرانی به سمت برهنگی و هرزگی هست یعنی همین.. 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴راستی مگه روز جهانی زن نبود؟ کسی به فکر زنان فلسطینی افتاد؟ 🔻بیش از نه هزار فلسطینی به شهادت رسیدند! 🔻روزی ۶۳ زن فلسطینی به شهادت می‌رسند! 🔻 روزی ۳۷ مادر فلسطینی به شهادت می‌رسند! ❌بعد میگید روز جهانی زن مبارک؟! 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
تفاوت روز زن در اسلام و در غرب و نظام سلطه.. این اسلام است که به معنای واقعی کلمه برای جایگاه و مقام زن احترام قائل است و او را تکریم می‌کند.. 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
🔴 اکثر سلبریتی های مملکت ما روز جهانی زن رو تبریک گفتن ،چرا؟ چون خارجیه ،کلاس داره،چون آمریکا و اروپا رو نماد آزادی زن میدونن! اما اگه ازشون بپرسی برای چی ۸ مارس رو روز زن میگن مثل الاغ تو گِل گیر میکنن ... 🔺 ماهیت روز جهانی زنان اشاره به جنایت اروپا و آمریکا در حق زنان داره، که مدیونید اگه فکر کنید سلبریتی های ما این موضوع رو بدونن.. 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
🔴 اکثر سلبریتی های مملکت ما روز جهانی زن رو تبریک گفتن ،چرا؟ چون خارجیه ،کلاس داره،چون آمریکا و اروپ
سلبریتی های ما هم مثل گوسفند از غربی ها تبعیت میکنن.. باور کنید مستندات رو نشون گوسفند بدی قبول میکنه که غربی ها زن رو اصلا آدم حساب نمیکنن و فقط به عنوان کالا ازش استفاده میکنن.. ولی سلبریتی های ما نمیفهمند.. نه فقط سلبریتی ها،خیلی ها نمیفهمند..
🔸امیرالمومنین علیه السلام: خوش ترین زندگی ، زندگی با قناعت است. (غرر الحکم ۲۹‌۱۸) 🔸امام حسین علیه السلام : قناعت، مايه آسايش تن است. (بحار الأنوار : ۷۸/‌۱۲۸‌/۱۱) 🔸امیرالمومنین علیه السلام: زیبایی زندگی در قناعت است. (غررالحکم؛ح۴۷‌۴۹)
نهج البلاغه: حکمت سیصد و دوم و درود خدا بر او فرمود: آن كس كه به شدت گرفتار بلايي است نيازش به دعا بيشتر از ديگري نيست كه از بلا در امان نمي باشد. 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
💌تو قانون پایستگی انرژی میگه انرژی کم و زیاد نمیشه! "ان" قدر انرژی به یه وسیله بدی، دقیقا "ان" قدر انرژی ازش تحویل می گیری!✔️ شبیه عمرمونه! بعضیا از لحظه لحظه هاشون خییییلی خوب استفاده میکنن!😌 ⏱ده دیقه وقتش رو که میذاره، اندازه ده دقیقه هم برداشت میکنه! 👌خیلی دقیق و منظم! اماخوشبخت❤️ اونیه که ده دیقه می ذاره، هزار دیقه نتیجه می بینه! 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
💢 ۲ زن هنجارشکن در تجریش بازداشت شدند 🔹 اخیراً فیلمی در فضای مجازی از هنجارشکنی و رقص دو زن در منطقه تجریش منتشر شده است. 🔹با دستور دادستانی تهران افرادی که اقدام به هنجارشکنی کرده بودند بازداشت شدند و پرونده قضایی در این‌ خصوص تشکیل شد. 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
🛑 پشت پرده‌ی ماجرای ماجرای درگیری یک زن هتاک با یک طلبه‌ در قم 🔹در چند روز اخیر انتشار فیلم دوربین مداربسته یک درمانگاه در شهر مقدس قم از درگیری یک زن مکشفه‌ی هتاک با یک روحانی، به موضوع داغ فضای مجازی تبدیل شده و زمینه حملات زامبی‌های مجازی به روحانیت و به مسئله نهی از منکر را سبب شده است.. در این زمینه ذکر چند نکته قابل توجه است: 🔹آن‌گونه که مشخص شده، قائم‌مقام بیمارستان که در یکی از کشورهای خارجی نیز اقامت دارد، دو روز بعد از وقوع این درگیری(در روز چهارشنبه)، از کشور خارج شده و به نظر می‌رسد فیلم دوربین مداربسته توسط وی در خارج از کشور برای شبکه اینترنشنال ارسال شده است! 🔹انتشار فیلم برای بار اول در شبکه اینترنشنال(تحت راهبری صهیونیست‌ها) صورت گرفته و بلافاصله پس از آن نیز اکانت توییتری اسراییل به فارسی اقدام به ضریب‌دهی به آن کرده است که این فرآیند نشان‌دهنده احتمال وجود یک پروژه سازمان‌یافته برای ایجاد التهاب مجدد در موضوعات مربوط به حجاب می‌باشد! 🔹بر خلاف ادعای رسانه‌های معارض، زن هتاک، مادر کودک حاضر در فیلم نبوده و خاله‌ی اوست و تا کنون دستگیر نشده است.. 🔹به احتمال قریب به یقین، این پروژه که هم‌زمان با ایام موسوم به روز جهانی زن(۸مارس) و از طریق شبکه رسانه‌ای صهیونیست‌ها اجرایی شده، اولا با هدف هزینه‌سازی برای پیگیری‌های قانونی اخیر در موضوع عفاف و حجاب طراحی شده و ثانیا با هدف زمینه‌سازی افزایش خشم و نفرت در جامعه و ایجاد تقابل مردم با مردم و بروز آشوب‌های مجدد است.. سیدپویان حسین پور پ.ن خنده دارترین قسمت ماجرا ، واکنش عجولانه برخی فعالین فضای مجازی است ، که در اوج نابلدی و بی اطلاعی صرفا نذر کرده اند در هر موضوعی ورود کرده و نظر بدهند مثل اینکه گفتند آن زن لجاره و هتاک ، مادر کودک است و در حال شیردهی به کودک بوده که کذب محض است 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
💌تو قانون پایستگی انرژی میگه انرژی کم و زیاد نمیشه! "ان" قدر انرژی به یه وسیله بدی، دقیقا "ان" قدر انرژی ازش تحویل می گیری!✔️ شبیه عمرمونه! بعضیا از لحظه لحظه هاشون خییییلی خوب استفاده میکنن!😌 ⏱ده دیقه وقتش رو که میذاره، اندازه ده دقیقه هم برداشت میکنه! 👌خیلی دقیق و منظم! اماخوشبخت❤️ اونیه که ده دیقه می ذاره، هزار دیقه نتیجه می بینه! 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا سیستان و بلوچستان میگوید : ارتش قبل از همه به کمک ما آمد..... چند روز از بحران میگذرد گمنام ترین و بی ریا ترین و از ابتدا ترین حضور اختصاص به ارتش داشته است خدا قوت به همه کسانی که در سیستان و بلوچستان در حال خدمت رسانی هستند خداقوت به ارتش و سپاه و امدادگر ها و ... دم این مردم قدرشناس گرم زنده باد ارتش❤️ پرچم بالاست 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خادمیِ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمصطفی خامنه‌ای، فرزندِ ارشد رهبر انقلاب در چایخانه حرم امام رضا (علیه السلام) 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
❌ سنت های غلط ازدواج 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این سلیطه که متاسفانه معلم آموزش و پرورش هستش دیشب تو درمانگاه ولیعصر هوا و فضای سپاه کشف حجاب کرده پ ن: دیگه همشون ماشاء الله دارن یاد میگیرن با سلیطگی و سر و صدا عنقلاب جدیدی انجام بدن :))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کلیپ زننده فارغ‌التحصیلی دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه اصفهان!! اگر دانشگاها صاحب داشت مدرک همشونو ابطال میکردن 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ جدید از فارغ التحصیلان تربیت بدنی، این بار دانشگاه یزد ‌ 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگهداری سبزیجات و صیفی جات🥕🥬 🍓 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرش خونه تو با این محلول کم هزینه براق کن❌ 🍓 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفندایی که خیلی به کارت میاد 🍓 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
🔥 #نه 🔥 💥 «قسمت پنجاه و نهم» 🔺خودم زحمتش را میکشم! سوار هواپیما شدیم. باورم نمیشد که حدّاکثر تا چ
🔥 🔥 💥 «قسمت شصتم» 🔺خودم زحمتش را میکشم! 🔺گاهی این‌قدر همه‌چیز درست و سرجایش هست که باید شک کرد! همچنان بی‌حرکت و خواب بودم، امّا از لابلای مژه‌هایم داشتم دید میزدم. قبل‌از اینکه گوشی‌اش را خاموش کند، فوراً به قسمت بالای آن صفحه زل زدم تا ببینم اسم آن مخاطب کی هست؛ فقط دیدم نوشته است: «دسترسی اوّل»! دیگر چیزی متوجّه نشدم و گوشی‌اش را خاموش و مخفی کرد. حسابی ترسیده بودم. احساس میکردم کنار یک دینامیت آماده انفجار نشستم. دیگر میدانستم که کسی یا کسانی (هم دوست و هم دشمن) دارند ما را می‌پایند و حواسشان حسابی به ما هست و همین مرا نگرانتر میکرد! آن هم منی که وقتی می‌فـهـمـیدم یـک نـفر یـا یک پسری دارد به من دقّت مـی‌کند، میشـدم خـنـگول و حسابی دست و پایم را گم می‌کردم. تا اینکه موقع پذیرایی شد. اصلاً نمیتوانم این صحنه‌ها را نگویم. چرا که تازه داشت گوشی دستم می‌آمد که کجا هستم و وسط چه معرکه‌ای گیر کرده‌ام؟ تازه ماهدخت به آن مخاطبش گفته بود که وسط یک مشت گرگ گیر کرده است! دیگر من باید چه میگفتم که حتّی نمیدانستم چه خبر است و چه کسانی اطرافم هستند و چه در انتظارم است. همین که در بین آدمهای عجیب و غریب و باهوشی باشی که همه به خودشان مشغولند و «تو» بخشی از پازل این طرف و بخشی از پازل آن طرف هستی، فکر نکنم شرایطی باشد که بتوانید حتّی تصوّرش کنید! حالا هر چقدر هم من بتوانم قشنگ شرحش بدهم و دقیق تعریف کنم. خلاصه... ماهدخت میخواست پذیرایی را از مهماندار تحویل بگیرد که مثلاً من بیدار و متوجّه شدم. یک خمیازه، یک قد، مالیدن چشمها، دیدن پذیرایی مفصّل و ... هنوز دو سه ساعت دیگر فرصت داشتیم تا برسیم. به ماهدخت گفتم: «بخواب! اصلاً چشم رو هم نذاشتی، یه استراحتی بکن! راستی تبت هم کم‌تر شده؟ گردنت تیر نمیکشه؟» گفت: «نه، بهترم! سمن یه چیزی ازت بپرسم راستشو میگی؟!» من از اوّل عمرم روی این ادبیّات و این جمله «یه چیزی ازت بپرسم راستشو میگی» حسّاس بودم و می‌ترسیدم! وقتی این جمله را میشنیدم، همه کارهای کرده و نکرده‌ام جلوی چشمانم می‌آمد و ضربان قلبم بالا میرفت. گفتم: «آره! اصلاً وایسا ببینم! مگه تا حالا...» جمله‌ام را قطع کرد و گفت: «نه، نه! تا حالا دروغ ازت نشنیدم. هر چند مثل خودم دختر مرموزی هستی، امّا نه، تا حالا دروغ ازت نشنیدم. شایدم گفتی، امّا من خبر ندارم.» گفتم: «خیییلی بدجنسی! خب حالا. بگو!» گفت: «اصلاً ولش کن. مهم نیست!» گفتم: «بیخیال و طاعون! زود باش ببینم.» گفت: «چرا تو این‌قدر راحت با همه‌چی کنار میای؟ خیلی برام عجیبه! کتکت زدن در حدّ مرگ! انفرادی کشیدیم، جابجا شدیم، اسرائیل رفتیم، کلی پستی و بلندی گذروندیم. دو سه بار تا مرگ پیش رفتیم، امّا تو حتّی برنگشتی به پشت‌سرت نگاه کنی! با اینکه هرکسی جای تو بود تا حالا یا خودشو کشته بود یا روانی شده بود و میفتاد کنج لجن‌خونه! چرا تو این‌جوری نشدی؟ چرا راحت با همه‌چی کنار میای؟» خب سؤالی بود که اصلاً انتظارش را نداشتم. سؤالش دقیقاً مثل سؤال بازجوهایی بود که عمری با متّهمشان زندگی کرده‌اند که فقط چند تا کلمه را از زیر زبان متّهم بیرون بکشند. سرم پایین بود و داشتم سیب پوست میکندم و او هم منتظر جوابش! تا اینکه یک نقشه‌ای به سرم زد. گفتم: «مگه تو، توی من هستی که بدونی چه آشوبی هستم؟ مگه تو خبر داری که من چه عذاب و ناراحتی تو درونم دارم؟ تو چی میدونی تو دل من چی میگذره؟» گفت: «خب بگو برام!» گفتم: «تو این‌قدر سرت گرم مؤسّسه، کلاسا و دوستای ایرانیت و بقیّه بود که حتّی نفهمیدی من چه شبا با گریه خوابیدم! حتّی یه بار نشد بیای کتابخونه دنبالم! حتّی یه بار نپرسیدی چرا با ته آرایش میرم بیرون، امّا با صورت تمیز میام خونه. از بس گریه می¬کردم، پیاده میومدم که گریه‌هام تموم بشه!» گفت: «پس چرا بهم چیزی نمیگفتی؟ من و تو که خیلی به هم نزدیک بودیم.» گفتم: «نزدیکی فقط به این نیست که تو یه خونه باشیم و یا زیر یه سقف. نزدیکی به اینه که از یه جنس باشیم نه از یه جنسیت! من و تو جنس هم نیستیم و خودمونم میدونیم! من اصلاً از تو هیچی نمیدونم. حتّی حقّ سؤال کردن هم ندارم. اون‌وقت توقّع داری بشینم از چیزایی که داره تو دلم میگذره برات بگم؟ چیزایی که داره پیرم میکنه و عن قریبه که یه شب بخوابم و صبح پا نشم و دق کرده باشم!» گفت: «مگه من و تو چه مشکلی با هم داریم؟» گفتم: «نشنیدی چی گفتم؟ من نه میشناسمت و نه حق دارم حسّ فضولی و کنجکاویم رو درباره تو ارضا کنم وگرنه واسه هرکی بشینی قصّه اون آزمایشگاه و خوکدونی رو تعریف کنی و بعدشم بگی از زندان وسط یه جزیره یهو سر از اسرائیل درآوردی و خودتم نمیدونی چطوری و چرا همه برات نوشابه باز میکنن و ازت تست الکل میگیرن! بعدش توقّع داری بشینم برات درددل کنم و یه دل سیر اشک بریزم؟»
گفتم: «دیگه هیچی! واسم مهم نیست، کی هستی و چه‌کاره هستی! امّا عقلم میگه که به گنده‌ها وصلی! وصل هستی که این‌قدر آرامش داری و تنها دردت اینه که گردنت تیر میکشه و اذیّت میشی، نه مثل من درد همه عالم و دنیا رو سرت باشه! فقط الان یه سؤال ازت دارم! فقط یه سؤال!» گفت: «بگو!» گفتم: «نمیخوام دست به سرم کنی وگرنه منم میشم یه چیزی از خودت مارموزتر!» یک‌کم جدّی‌تر شد و گفت: «باشه! این بار هر چی بود جواب میدم.» گفتم: «الان داری میای افغانستان چیکار؟!» سکوت کرد و به چشمانم زل زد. از نگاه این‌جوریاش وحشت داشتم، امّا من هم بهش زل زدم و منتظر جواب شدم. گفتم: «میشنوم!» گفت: «مأموریّت دارم!» گفتم: «خب، آفرین! روراست باش. من که نمیخوام بخورمت! بیش‌تر برام توضیح بده.» گفت: «باید چند نفرو ببینم، باهاشون حرف بزنم و ازشون مصاحبه بگیرم. همین.» گفتم: «قطعاً ملّت بدبخت و توده مردم نیستن. میشه بگی کیا؟» گفت: «فعلاً خودمم نمیدونم، بعداً بهم می¬گن.» گفتم: «واسه کجا کار میکنی؟» گفت: «قرار شد فقط یه سؤال بپرسی.» گفتم: «همه‌ش در راستای همدیگه‌ست، همه‌ش یکیه!» گفت: «واسه اسرائیل!» گفتم: «میدونم. واسه کجاش؟ موساد؟» گفت: « تو نمیدونی. یه اداره خاصّیه، کارای امور بین‌الملل دستشه!» گفتم: «ماهدخت تو جاسوسی؟» لبخندی زد و گفت: «نه! کارم تبادل اطّلاعاته.» گفتم: «اسم جدید جاسوسیه؟» گفت: «نه بابا! جاسوس که با کسی حرف نمیزنه؛ جاسوس که این‌قدر قشنگ آمار به دوستش نمیده؛ من خبرنگار ویژه هستم، قراره مصاحبه بگیرم و گپ و گفت و این چیزا...» با یک جوری که؛ یعنی به من چه، گفتم: «موفّق باشی!» گفت: «وا! من جدّی و صادقانه گفتم؛ ینی چی موفّق باشی؟» گفتم: «ما چطوری از زندون آزاد شدیم؟ بگو و خلاصم کن! نذار این همه شکّ و سؤال با خودم این‌ور و اون‌ور بکشم.» گفت: «با برنامه همون پسره که دوسش دارم!» گفتم: «پس تو توی زندان چیکار میکردی؟ مگه میشه کسـی عشقش رو بفرسته زندان، اونم نه هر زندانی، وسط خون و لجن! با آزمایشات سِرّی!» گفت: «من دو تا کار داشتم. یکیش نیاز به تعمیر داشتم! بدنم مشکلاتی داشت که اون‌جا میتونستن رو بدنم کار کنن و درست بشم. فقط حالا که قراره صادقانه بگم، تو هم نپرس چه مشکلی. دوّمیش هم این بود که تو رو انتخاب کنم تا مأموریّت افغانستانم خوب پیش بره و راهنما داشته باشم.» گفتم: «همه‌چیز به نظرم احمقانه و کودکانـه مـیاد! مـن الان بـایـد بـاور کنم که تو مریض باشی، امّا دکترای اروپایی جوابت کرده باشن و تو هم داروی دردت رو وسط اون خوک¬دونی پیدا کرده باشی؟» گفت: «اوّلاً من نگفتم مریض بودم. ثانیاً قرار نبود تو با من بیای. قرار بود بعداز آزادیمون تو راه خودت رو بری و منم راه خودم رو! نکنه یادت رفته که اون شب که پیتزا زدیم، چقدر رو مخم کار کردی که باهات باشم و تو سفر به سرزمین مادریم، تنها نباشیم؟!» همه‌چیز در صحبت‌های ماهدخت علی‌الظّاهر درست بود، امّا دل من چرکین و کثیف بود! جوری همه‌چیز درست به نظر می‌رسید که فکر کردم من تمام آن مدّت الکی شک کردم و دارم برای خودم توهّم توطئه می‌چینم. در ادامه حرفهای دیگری زدیم، کمی میوه خوردیم و به سفرمان ادامه دادیم. گاهی این‌قدر همه‌چیز درست و سر جایش است که باید به همه‌اش شک کرد! رمان ادامه دارد... @Mohamadrezahadadpour 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110