تحریم؛ ظلمی به وسعت تاریخ
تکان های پشت سر هم پاهایش روی صندلی انتظار داروخانه، آینه اضطرابش بود.
_آقای حسینی!!
_بله، بله اومدم.
_نداریم متاسفانه
_آقا تو رو خدا. کجا برم. هرجا میرم همینو میگن. بچم داره از دست میره.
_ چی بگم! این دارو به خاطر تحریما تو بازار نیست.
سرش را پایین انداخت و برگشت روی صندلی نشست.
فکر کنم از گشتن خسته شده بود. شاید هم روی برگشت به خانه را نداشت.
نزدیک تر شدم.
_توکل به خدا کن برادر.
_بچم نفسش به این دارو بنده😔 چکار کنم.
_ آره میدونم. خیلی ها به خاطر تحریمای یه مشت ظالم تو دنیا پرپر شدن.
اصلا میخوای یه آدرس بهت بدم دیگه درد خودت یادت بره؟
_ ای بابا! درد ازین بالاتر که بچم جلوی چشمم...
بغض اجازه نداد حرفش تمام شود. گفتم:
_ راست میگی. اما من یه نفر رو سراغ دارم، بچه شش ماهش به خاطر تحریم تو خون خودش غلطید.
_ بنده خدا پدرش! چطور؟ چی نیاز داشت؟
_ آب!
_چی؟ آب؟؟؟
_ آره. نامردا آب رو تحریم کرده بودن. بچه داشت پرپر میشد از تشنگی. باباش رفت بهشون گفت: بیایید ببریدش آب بهش بدین. این بچه که با شما کاری نداره. با چند قطره آب هم تشنگیش برطرف میشه.
هنوز حرفای بابا تموم نشده بود که دستاش با خون گلوی بچش رنگین شد.
نگاهش را به زمین گره زد. یک مروارید از چشمانش روی زمین افتاد. تازه متوجه شده بود از چه کسی میگویم.
آهی کشید و گفت: لا یوم کیومک یا اباعبدالله😭😭
کاری از سرکار خانم فیروزی
@fanos25
حس میکنی زمین و زمان گریه میکنند
وقتی که جمع سینهزنان گریه میکنند
این سو داغ اکبر و آن سو غم حبیب
درماتم تو پیر و جوان گریه میکنند
این سیل، سیل اشک عزادارهای توست
چون ابر با تمام توان گریه میکنند
توکیستی که در غم از دست دادنت
مردان ما شبیه زنان گریه میکنند؟
با یاد آن نماز جماعت که خواندهای
گلدستهها اذان به اذان گریه میکنند
در ماتم اسارت زینب عجیب نیست
سرها اگر به روی سنان گریه میکنند
سلام
اربعین سید و سالار شهیدان ،حضرت "اباعبدالله الحسین"(علیه السلام)، بر شما محب اهل بیت(علیهم السلام)و همراهان فانوس تسلیت و تعزیت باد.
@fanos25
بشارتهای اربعین_5.mp3
14.6M
#بشارتهای_اربعین ۵
🔳 اهل بیت، در اوج قلهی آفرینشاند...نیاز به یاری ما ندارند!
"هل من ناصرٍ ینصرنیِ" اهل بیت، پیامِ یاری خودشان نیست؛ بلکه پیام یاریِ ماست؛ برای رسیدن به مقام "معیّت اهل بیت " ...
✓ اربعین فرصتیست برای ما، برای رسیدن به مقام "هل من ناصر "
به مقام معیّت با اهل بیت در دنیا و آخرت
@fanos25
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
پروانه ای دردام عنکبوت #بخش_سی_وشش مشخص بود ناریه اردوگاه راکامل میشناسد ,محلی رانشان داد که تعداد
پروانه ای دردام عنکبوت
#بخش_سی_وهفت
عماد رابغل کردم وزار زدم...
عماد هم که انگار به تنها ارزوی عمرش رسیده بود وپناهگاه امنی برای عقده گشایی یافته بود محکم به بغلم چسپیده بود وگریه میکرد,اشکهای من وعماد در هم امیخته بود ,صحنه ای بود که هر سنگدلی را به گریه وامیداشت.با صدای ناریه به خود امدم ومتوجه شدم کلی بچه کوچک وبزرگ دورم راگرفته ومردی داعشی وبااصطلاح اموزگار بچه ها هم انطرف تر مارا نگاه میکرد وبه بچه ها فحش وناسزا میگفت ومیترساندشان تا به سرکلاس بروند.
ناریه:خدا راشکر خواهر...بالاخره گمشده ات رایافتی...بهت گفتم اگر به برادران مجاهد دولت اسلامی,برخورد کرده باشد,جایش امن است.
ناریه نزدیک اموزگار بچه ها شد وکمی باهم صحبت کردند وبعد به سمتم امد وگفت:بیا برویم پیش من که خیلی کار داریم,فیصل هم داخل سوئيت خواب است.
داخل كانكس شديم،عجب بزرگ وجاداربود،از بیرون اصلا اینجور به چشم نمیامد.
یک قالی سه درچهار بعدش حالتی دراورده بودند مثل اوپن اشپزخانه وانطرفش هم یخچالی کوچک واجاق گاز وظرفشویی ودری داخل اشپزخانه بود که احتمالا به حمام ودسشویی باز میشد،در کل جم وجور ومناسب,زندگی یک زوج جوان بود.
باخود فکرکردم عجب دولتهای خبیثی پیدا میشوند که اینچنین امکاناتی فراهم میکنند وازاین حیوانات خون اشام حمایت میکنند,هدفشان ازاینهمه کشت وکشتار چیست؟بی شک اهداف خبیثانه وسیاستمدارانه ای پشت این اعمالشان پنهان شده....
ناریه:بیا بشین سلما جان،راستش تا دوروز قبل این سوئيت را با خواهری دیگر شریک بودم ,اما چون ایشان زوج جهادی یک مجاهد شدند,الان من وفیصل تنها اینجا زندگی میکنیم,اگر قبول کنی به دولت اسلامی خدمت کنی،با مجاهدارشد صحبت میکنم که تووپسرت همینجا پیش خودم مهمان باشید.
البته شاید من وفیصل مهمان توباشیم...یه اقداماتی کردم که..... درهمین حین فیصل که گوشه ای روی تشک خوابیده بود بیدارشد وناریه نگاهی محبت امیز به او کرد وگفت...ولش کن ،بعدا سرفرصت برایت تعریف میکنم...الان خسته ایم بیا چیزی بخوریم وتووعمادوفیصل اینجا استراحت کنید,من باید بروم که کارهایم عقب ماند...
بلندشدو پاکت شیری ازیخچال دراورد,لیوانی شیرریخت وسرکشید،چادروروبنده اش رامرتب کرد وگونه فیصل رابوسید وازماخداحافظی کرد.وگفت:سلما جان مراقب بچه ها باش...خوش بگذردودرراپشت سرش بست.
عجب زن خونگرمی بود,درتعجبم چطورجذب ادامخواران داعش شده بود.
در که بسته شد,عمادراکه محکم به بغلم چسپیده بود,غرق بوسه کردم،بمیرم برای برادرزجرکشیده ام,بچه باورش نمیشد که منم,ازخوشحالی کلمات نامفهومی ازدهانش درمیامد،چشمم افتادبه فیصل که غرق تماشای ما بود،لبخندی به اوردم وگفتم,فیصل جان دوست داری با عماد رفیق بشی وبازی کنی؟پسرک لبخندی زد وسرش رابه نشانه بله تکان داد،خواستم عماد را زمین بگذارم,اما ازبغل من تکان نخورد,بچه احساس ناامنی میکرد ومن به اوحق میدادم,بعدازمدتها اغوش امنی برای خودش یافته بود
همینجور که عمادبغلم بود,رفتم کوله ام راکه ناریه باخودش,داخل اورده بود,برداشتم وکنار فیصل نشستم وارام ارام عمادرا از بغلم جداکردم وروی زانوهایم نشاندم,یک دست ازلباسهای عماد راکه باخود اورده بودم از داخل کوله دراوردم وبا ناز ونوازش شروع به تعویض لباسها کردم,فیصل چشمش افتاد به دوتا ماشین اسباب بازی داخل کیف ,تا امد بردارد گفتم:نه نه عزیزم,اینها مال عماد است ,از عماد اجازه بگیر اگر اجازه داد بردار,فیصل امد نزدیک عماد وگفت:عماد ,اجازه میدهی یکی رابردارم.
عماد که انگار احساس امنیت میکرد وفهمیده بود اینجا از گزند داعشیها درامان است,لبخندی زد وخودش از روی زانوام بلند شد ویکی از ماشینها را برای خودش ویکی دیگر را به فیصل داد ومشغول بازی باهم شدند.
خداراشکر کردم واز جایم بلندشدم ,چادر رادراوردم ورفتم سمت اشپزخانه تا چیزی بیارم برای خوردن وبه بچه ها بدهم.
چقدر این کانکس جم وجور ودرعین حال زیبا وراحت بود,باخودم فکرمیکردم،دولت داعش را بنا میکنند وبا انواع واقسام امکانات تجهیز مینمایند که اب توی دل مجاهدانش تکان نخورد وباخیال راحت سرببرند وغارت کنند واسیرکنند وبا وحشیگریشان ,اسلام را دین عقب مانده ووحشی به دنیا معرفی کنند,بی شک هدف تمام بانیان وحامیان داعش این است که اسلام هراسی را دردنیا به وجود اورند ,تا دین خدا ازبین برود وشیطان پرستی رواج گیرد....
لیوان شیر باچند خرما به هرکدام ازبچه ها دادم تابخورند،بمیرم برای برادر بینوایم ,نمیدانم این نازدردانه ی بابا که غذایش رافقط برزانوی پدرم میخورد دراین روزهای اسارت چگونه خورده وخوابیده,دوباره اشکهایم روان شد,زود پاکشان کردم,عمادنباید میدید,باید این احساس امنیتی را که تازه بدست اورده,بااشکهای گاه وبیگاهم,از اونگیرم.ذهنم درگیربود,نمیدانستم عاقبتم چه میشود,نمیدانستم چه تصمیم بگیرم,الان که عمادرا دارم,فرارکنم یابمانم؟کجا فرارکنم؟به چه امیدبمانم؟؟؟
#قلم_پاک_ط_حسینی
@fanos25
پروانه ای دردام عنکبوت
#بخش_سی_وهشت
انقدر بازی کردیم وهردو را قلقلک داده بودم که هرسه تایمان از خستگی بازی بی توجه به صداهای اردوگاه و..,نقش زمین شدیم.
باصدای بازشدن در ،سرمان به سمتش کشیده شدناریه بود که داخل امد.
فیصل با شتاب از زمین بلندشد وخود را دراغوش مادرش انداخت وگفت:مادر امروز خیلی خیلی خوش گذشت,من مثل روزهای قبل اصلا خسته نشدم وگریه هم نکردم,میشه خاله وپسرش پیش ما بمونن؟؟
وای خدای من ,انگار این پسرک به دنیا امده بود که فرشته ی نجات من وعماد باشد.
ناریه:حالا بیا پایین,خسته ام,بعدشم باید خاله سلما خودش بخواد اینجا بمونه,ازخودش بپرس میمونه یانه؟ویه چشمک به من زد وگفت:خوشت اومد چطوری توپ راتوزمین تو انداختم وخودم راازیک زلزله ده ریشتری رها کردم
خندم گرفته بود وگفتم:سلام....من ازاین زلزله ها دوست دارم,بیا پیش من فیصل جان.
فیصل وعماد دوباره مشغول بازی شدند وناریه به قول خودش گلویی تازه کردوگفت:نزدیک اذان ظهراست,باید به مسجدبروم وبعداز ان هم داخل شهر گشت امربه معروف داریم.زحمت فیصل برگردن خودت است,اینجا امکانات پخت وپز داریم ,منتها من چون سرم خیلی شلوغ است وقت غذا درست کردن ندارم،موادغذایی خام برای غذا داخل کانکس تهیه نکردم اما تا دلت بخواهد انواع واقسام غذاهای اماده ونیمه اماده داخل یخچال هست،داخل کابینت های بالا هم کنسروجات و...ازخودتون پذیرایی کنید,برای شب که خواستم بیایم ,غذای گرم از اشپزخانه ی مجاهدان داخل شهر میگیرم.
دوباره بلندشد وچادرش رامرتب کرد ومیخواست برود،سرش را اورد کنار گوش من وگفت:ام عماد ،من ازگذشته توهیچ نمیدانم ونمی خواهم که بدانم,پسرت راپیدا کردی تاشب فرصت داری تصمیمت رابگیری اگر دوست داری از اردوگاه بروی خودم تامنزلت میرسانمت واگر دلت میخواهد به دولت اسلامی بپیوندی,تاشب تصمیمت رابگیر وبه من بگو تابرایت مدارک شناسایی جورکنم وبعدخداحافظی کردورفت.
ازحرفهای ناریه یه جوراحساس ناخوشایند بهم دست داد,همش فکرمیکردم یه چیز پلید پشت حرفهای منطقیش پنهان شده اما چه چیز؟؟واقعا نمیدانم..
فکرم مشغول شده بود باید تصمیم خودم رامیگرفتم,اما مگر راه حلی جز ماندن برایم باقی مانده بود؟اگرمیخواستم به خانه بروم که مطمینا قربانی بکیر میشدم واگراز شهرمیخواستم خارج شوم بازهم قربانی داعش,پس بهترین راه ,ماندن درپناه ناریه وتوکل برخدا...
نمازم را به سبک اهل تسنن خواندم چون ترسم ازاین بود درحین نمازخواندن ناریه غافلگیرم کند وبرسد ویا فیصل متوجه تفاوت نمازخواندنم بشود وبگوید,پس بهتردیدم تقیه کنم ومکربه کاربرم.
بچه ها غذا میخواستند ,درب یخچال را بازکردم,ناریه راست میگفت ,مملوبود از,غذاهای نیمه اماده ازگوشت وبرنج مرغ گرفته تا ماست وپنیر وماهی و...,هرچه میلت میکشید بود,کابینت کنسروجات راباز کردم ان هم پروپیمان بود،انواع واقسام کنسروجات ,جالب است مارک اکثرشان ازعربستان سعودی وحتیu.s.aیا همان امریکا بود بعضی هاشون هم مارک اسراییل را داشتند,واین یعنی داعش از همه جا حمایت وتغذیه میشد وهرجا جنایت وخرابکاری هست نام عربستان وامریکا واسراییل در صدر ان میدرخشد.
یک بسته شنیسل مرغ برداشتم ومشغول اماده کردنش شدم,بچه ها قاشق بدست حرکات من را زیرنظر داشتند ,انگار واقعا گرسنه شان بود,عماد, درست است ازوقتی که پیدایش کردم ,یک کلمه هم نتوانسته حرف بزند اما رفتار وحرکاتش حاکی از ان است ازاین وضع راضی است.
بمیرم برایش,خدا میداند دراین چندروزه چه زجرها کشیده,بمیرم برایش,حتی زبان ندارد تا ازلیلا سوال کند,لیلا وعماد خیلی به هم وابسته بودند...آخ آخ....لیلایم کجایی خواهر
داخل کابینت بالادنبال سفره بودم که کنسروها سرنگون شد بر زمین وهمراه ان پوشه ای پراز مدارک ریخت کف اشپزخانه,همینجورکه برگه ها را جم میکردم متوجه مدارک شناسایی شدم که به نام ناریه وفیصل بود پاسپورت و...
تعجب کردم دونمونه پاسپورت که باعکسهایی ازناریه وفیصل اما نام هایی متفاوت ,یعنی یکیشان ناریه وفیصل ودوتای دیگر باعکس ناریه وفیصل اما نام های دیگری بود...یعنی چه؟؟چرا؟؟؟مغزم هنگ کرده بود که باصدای....
ادامه دارد..
#قلم_پاک_ط_حسینی
@fanos25
#سلام_مولای_مهربانم❤
به انتظار لبخندی نشسته ایــم
که عطرش دنیا را بهشت می کند
پای هر گلــی که میرسیم؛
عطر نگاهت را بو می کشیم
هیچ گلی اما عطر نگـاهِ تو را
نــــــدارد..و نــــخواهد داشت...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@fanos25
1_198234283.mp3
8.32M
📖 قرائت #آل_یاسین
🔸 روز دهم
🔘شروع چله ۹۹/۷/۹
🏴 ماه صفر ۹۹
#آل_یاسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📖دعای هر روز ماه صفر📖
🔸يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.
🏴🌷 @fanos25
عبدالرحمن داعشی ۱۳ ساله چند روزی بود که توسط رزمندگان فاطمیون اسیر شده بود .
در این چند روز چند تا از بچه ها جیره لباسشان را به او داده بودند .
کنارش تعدادی کلوچه و تنقلات بود که بچه ها برایش گرفته بودند .
محبت بچه ها و آنچه که از واقعیت فاطمیون دید باعث شد تصمیم بگیرد توبه کند و نامش را علی اصغر گذاشت و در روز اربعین به شهادت رسید .
#شهیدعلیاصغر🥀
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
@fanos25
🔰 انتشار نخستین بار
◾️ جمله منتشرنشده حاج قاسم سلیمانی خطاب به زائران اربعین حسینی
❤️ با مژهی چشم خاک راه تو را پاک میکنم
@fanos25
👞 کفشاشو نمیبرد
😇داخل حرم
🧐دلیلشو پرسیدم گفت...
🖤#اربعین
🖤#به_تو_از_دور_سلام
🖤#حب_الحسین_یجمعنا
@fanos25
🏴🏴
گفت: جامانده ام ...
گفتم: از چه جا مانده اى؟
گفت: از راه پيمايى اربعین
گفتم: خوب راه بپيما و قدم بردار براى او
.
نه راه بسته است نه قدم برداشتن ممنوع
...............
@fanos25
✍آیت الله جوادی آملی:
نگویید جا ماندهایم! کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست. جامانده کسی ست که عشق و شور و طلب زیارت اربعین، به ذهنش هم نمیرسد و علاقهای ندارد. اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت را بردهاید. شاکر باشید و نگویید جامانده ایم
@fanos25
✅ یادداشت/
❇️تمدن سازی و الگوی استقامت اربعین
🔻انسانها امت یگانهاى بودند، سپس با بروز اختلافاتى به تفرقه کشیده شدند. پیامبران الهی برای دعوت انسانها به سوی حق و راهبری بشریت برای برطرف نمودن موانع وحدت و تشکیل امت واحد مبعوث شدند.
🔸 آنچه در عرصه عمل تا کنون با سیطره حاکمیت طاغوت در میان بشریت نظام یافته است، غلبه تفکر سکولاریسم می باشد و هر روز به سمت تاریکی و نابودی بشریت پیش خواهد رفت.
🔹پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و احیای تفکر اسلامی نقطه عطفی در تاریخ بشریت است. در اندیشه سیاسی امام خمینی وحدت و انسجام مسلمین به عنوان بایسته اصلی تمدن سازی اسلامی مورد تاکید قرار گرفته است. امام خمینی (ره) طرح راهبردی تحقق وحدت جهان اسلام را در قالب نظریه «امت واحده اسلامی» طرح می نمایند.
🔸در این میان از ظرفیت های تمدنی انقلاب اسلامی می بایست استفاده کرد و مسیر تشکیل امت واحده اسلامی را هموار ساخت. یکی از مهم ترین ظرفیت ها روحیه استقامت و پایداری است که مورد تاکید و توصیه مقام معظم رهبری نیز می باشد.
🔹«امروز توطئههای بزرگی از طرف قدرتمندان عالم در مقابل امّت اسلامی در جریان است، لکن در مقابل این توطئهها میشود ایستاد، میشود اینها را خنثی کرد. حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) به خداوند متعال عرض کرد: رَبَّنا اِنَّکَ ءاتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلَاَهُ زینَةً وَ اَموالًا فِی الحَیوةِ الدُّنیا رَبَّنا لِیُضِلّوا عَن سَبیلِکَ رَبَّنا اطمِس عَلى اموالِهِم وَ اشدُد عَلى قُلوبِهِم فَلا یُؤمِنُوا حَتَّى یَرَوُا العَذابَ الاَلیم؛ فرعون در مقابل حضرت موسی یک قدرت فائقهای بود؛ زینت، اموال، استعداد، سلاح، پول، همه چیز در اختیار او بود؛ موسی دستتنها بود؛ از خدای متعال درخواست کرد، استغاثه کرد؛ خداوند متعال در جواب فرمود: قالَ قَد اُجیبَت دَعوَتُکُما؛دعای شما دو نفر را -موسی و هارون را- ما قبول کردیم، مستجاب کردیم، امّا شرط دارد: فَاستَقیما وَ لا تَتَّبِعآنِّ سَبیلَ الَّذینَ لا یَعلَمون؛ بِایستید، استقامت کنید. استقامت در میدان جنگ نظامی یکجور است، در میدان جنگ سیاسی یکجور است، در میدان جنگ ارادهها یکجور است؛ در همهی اینها استقامت لازم است. اگر ملّتها و زبدگان و نخبگان استقامت را فراموش نکنند، قطعاً پیروزی نصیب خواهد شد.»
🔸یکی از جلوه های استقامت و ایستادگی اربعین حسینی است. حرکت امام حسین (ع) در واقعه عاشورا و استقامت های امام سجاد (ع) وحضرت زینب( سلام الله علیها) پس از عاشورا نتیجهبخش بودن جهاد و استقامت را نمایان میسازد.
🔺توصیه معصومان (ع) بر زنده نگاهداشتن حماسه حسینی و بزرگداشت اربعین، تأثیر شگرفی بر تزریق روحیه جهاد و استقامت در جهان اسلام داشته است. چنانچه هر ساله با بزرگداشت این کنگره عظیم جهانی خودباوری و ایمان به ارزش ها و استقامت در این مسیر تا نیل به اهداف بازتولید می شود و در رگ های امت اسلامی تزریق شده و جانی دوباره به امت اسلامی می بخشد.
💯نکته راهبردی: وحدت و انسجام مسلمین، در قالب « امت واحده اسلامی»، یکی از مهم ترین بایسته های تمدن نوین اسلامی است که در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) ظهور و بروز داشته است. بر طرف کردن موانع و احیای الگوهای حیات بخش و وحدت بخش ضروری به نظر می رسد. یکی از این الگوها روحیه پایداری و استقامت است که در نهضت حسینی نیز جلوه گر شده است و هر ساله با برپایی کنگره عظیم اربعین استقامت و پایداری تا رسیدن به اهداف والا به تصویر کشیده می شود.
🔴نویسنده: اخوان
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن
#روشنگری
#اربعین
🆔 https://sapp.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔https://rubika.ir/meyar_pb
🔴 #اربعین| اربعین؛ قیام علیه #تحریف
🔻 رهبر انقلاب:
🔹حرکت زینب کبری نشان داد، نباید اجازه داد که انگیزههاى خباثت آلودى که قصد دارند مقاطع اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند. حادثهى عاشوراى حسینى را هم ستمگران و ظالمان میخواستند نگذارند باقى بماند، زینب کبری (سلام الله علیها) نگذاشت.
🔹دو حرکت عمّهى ما - زینب کبری (علیهاالسّلام) - انجام داد: یک حرکت، حرکت اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگرىها و آن بیانات که مایهى افشاى حقایق شد؛ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه.
🔹این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزههاى خباثت آلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند؛ البتّه موفّق هم نخواهند شد.
🔹تا ملّتها زندهاند، تا زبانهاى حقگو در کار است، تا دلهاى مؤمن داراى انگیزه هستند، نخواهند توانست این را به فراموشى بسپرند؛ همچنانکه نتوانستهاند. ۹۳/۱۰/۱۷
#اربعین
🔴 شکار یک #نکته در مناظره معاونان ترامپ و بایدن
🔻 پنس، معاون ترامپ:
🔹رئیسجمهور ترامپ وقتی قاسم سلیمانی داشت برای صدمه زدن به آمریکاییها به بغداد سفر میکرد او را حذف کرد. آمریکا اکنون امنتر است و متحدانمان هم امنترند.
🔻هریس، معاون بایدن:
🔹 بعد از حمله به [سردار] سلیمانی، حمله متقابلی از سوی ایران به نظامیان ما در عراق انجام شد و آنها به ضربه مغزی مبتلا شدند. میدانید دونالد ترامپ این مسئله را چطور رفع و رجوع کرد؟ گفت آنها سردرد گرفتهاند!
🖌 #نکته:
🔻آرون میت، روزنامه نگار آمریکایی:
🔹 پنس درباره [سردار] قاسم سلیمانی دروغگویی می کند اما کاملا هریس او را به چالش نمی کشد؛ فقط به خاطر این که دموکرات ها نمی خواهند در "امنیت ملی" یا همان هژمونی بین المللی آمریکا ضعیف به نظر برسند!
#رسول