فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷یا محمد (ص) پیامبری ات مبارک!
وقتی نوای ملکوتی وحی آمد، جبرئیل گفت: بخوان!
«نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد»
تو به پیامبری مبعوث شدی؛
با کوله باری از رسالت.
.
آمدی تا با تبلور حضورت، سرزمین خشکیده حجاز و جهان در جهالت فرو رفته را نفسی دوباره ببخشی.
آمدی تا خار جهل و جهالت را برکنی.
آمدی تا بساط ظلم را برهم زنی.
فرستاده آخرینِ خدا بر زمین.
«تبارک الله احسن الخالقین»...
.
پیامبری ات مبارک که روح انسانیت را در باغ جان ها شکوفا کردی.
صلوات بر #محمد(ص)🌸🍃
🌸✨عید #مبعث مبارڪ✨🌸
#پیامبر (ص) #خاتم_الانبیا #آخرین_پیامبر #بعثت
💚🌸ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد (حافظ)
صلوات بر #محمد(ص)🌸🍃
🍃💐 #بعثت حضرت ختمی مرتبت، خاتم پیامبران، پیامبر نور و رحمت #حضرت_محمد (ص) مبارک باد🍀🌺
#پیامبر (ص) #خاتم_الانبیا #آخرین_پیامبر
✨﷽✨
#عالم_عاقل_اهل_فکر
#تلنگر
#دوست_خوب_خدا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔶 دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند.
پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر.
پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم. دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد...
🔸 این دقیقا مانند داستان رابطهی ما با خداوند است، هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دست مان را بگیرد، هرگز دست مان را رها نخواهد کرد! و این یعنی ❤️
عشق
"دعا کنیم فقط "خدا "دستمونو بگیره.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#مثبت_بهنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰در مدیریت، #شفافیت باید در خدمت #مصالح و #منافع_جمعی باشد. چیزی که رسانه های غربی جمهوری اسلامی را به آن متهم می کردند، حالا مصلحت پذیرفته شده ی دولت های غربی در #مدیریت_بحران کروناست.
🔰رفتار #ترامپ با خبرنگاری که آمار فله ای از تلفات #کرونا می دهد را ببینید.
خبرنگار: مردم آمریکا ترسیدهاند. چند صد نفر مُردهاند و چند هزار نفر بیمار هستند. شما چه پیامی برای مردم دارید؟
ترامپ: تو خبرنگار افتضاحی هستی. سوالت حالبهمزن است. مردم آمریکا به دنبال امید هستند و تو سیگنال ترس و ناامیدی به آنها منتقل میکنی
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_هشتم 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن ح
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_نهم
💠 در تمام این مدت منتظر #شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود که #عطش چشیدن صدایش آتشم میزد.
باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست میدادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ #عاشقانه حیدر از حال رفت.
💠 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمیتوانستم در #انتظار پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر میشد و این جان من بود که تمام میشد و با هر نفس به #خدا التماس میکردم امیدم را از من نگیرد.
یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست.
💠 یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق #عشقش که بیاختیار صورتم را سمت لباسش کشید.
سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن #صبوریام آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالیاش رها کردم تا ضجههای بیکسیام را کسی نشنود.
💠 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی میکرد به خدا شکایت میکردم؛ از #شهادت پدر و مادر جوانم به دست #بعثیها تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حالشان بیخبر بودم و از همه سختتر این برزخ بیخبری از عشقم!
قبل از خبر #اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض #داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
💠 اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه #عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط #خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
💠 حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
💠 دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
9ef4f0629d-5d8b7a157a1ed829008ce81d.mp3
10.8M
#لالایی_خدا ۷۹
#سوره_بقره آیه ۱۹۹ - ۱۹۸
#محسن_عباسی_ولدی
#نمایشنامه
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
0080 baghareh 200-202.mp3
9.96M
#لالایی_خدا ۸۰
#سوره_بقره آیه ۲۰۲ - ۲۰۰
#محسن_عباسی_ولدی
#نمایشنامه
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي
اسْتَنْقَذَنَا بِكَ
مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلاَلِ
سپاس خداي را كه ما را
به وسيله تو از شرك و گمراهي رهانيد.
#مبعثحضرترسولمبارکباد🌹
@fanos25
یا صاحب الزمان (عج)
خودت گفتی وعده در بهار است
بهار آمد دلم در انتـظار است
بهار هر کسی عید است و نوروز
بهار عاشقان دیدار یـار است
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
صبحت بخیر آقا🌸🍃
@fanos25
یا مقلب القلوب و الابصار
به حرمت هفتمین امام این بار
حول حالنا الی احسن الحال
با رسیدن جمعه فرج امسال
حول حالنا الی احسن الحال
🌷🌷🌷
با سلام و ادب خدمت اعضاء کانال
حلول سال جدید را خدمت شما و خانواده محترم تبریک عرض نموده و از خداوند سلامتی رو برای تک تکتون اروزمندیم
دوستان از سفره ۷ سین خود عکس بگیریدو به ای دی زیر بفرستید تا تو کانال بزاریم😎😍😎
@abasaleh14