🔴اطلاعیه: 📣📣📣
باسلام
کلیه برادران عضو فعال ، جهت اعزام به میدان تیر ،
مشخصات خود را به شرح زیر برای اینجانب یا برادر ولیزاده در پی وی ارسال ، تا هماهنگی لازم برای اعزام به میدان تیر صورت پذیرد:
نام ونام خانوادگی
نام پدر
کدملی
کدبسیجی
تاریخ تولد
عضویت (فقط فعال)
شماره تماس
❗️( مهلت ثبت نام و ارسال اسامی ، تا ساعت ۱۸ روز یکشنبه ۱۳ آذرماه)❗️
«زمان اعزام در یکی از جمعه های آتی می باشد».
May 11
هدایت شده از 🚫خادِمُ الشُّهَداگُمنام فاطِمی🚫
الحمدالله کانال خادم الشهدا شهرک امام خمینی(ره) احداث شد.
با مشارکت:
#پایگاه_حضرت_معصومه_س
#پایگاه_المهدی_عج
جمعی از گمنامان خادمین شهدا حرم شهدای فاطمی
انشالله عاقبت بخیرشدنمون باشهدا رقم بخوره
🆔 @gomnam_shohda135
هدایت شده از 🚫خادِمُ الشُّهَداگُمنام فاطِمی🚫
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫خادِمُ الشُّهَداگُمنام فاطِمی🚫
📎شهیدی که اشکش سرازیر شد...
🆔 @gomnam_shohda135
🔆 #پندانه
✍ غصه از دستدادن نعمتی را نخور، خدا بهترش را میدهد
ماری كوچولو دختری پنجساله، زیبا و با چشمانی درخشان بود.
یک روز كه با مادرش برای خرید به بازار رفته بودند، چشمش به یک گردنبند مروارید پلاستیكی افتاد. از مادرش خواست تا گردنبند را برایش بخرد.
مادر گفت:
اگر دختر خوبی باشی و قول بدهی اتاقت را هر روز مرتب كنی، آن را برایت میخرم.
ماری قول داد و مادر گردنبند را برایش خرید. ماری به قولش وفا كرد؛ او هر روز اتاقش را مرتب میكرد و به مادر كمک میكرد. او گردنبند را خیلی دوست داشت و هر جا میرفت، آن را با خودش میبرد.
ماری پدری دوستداشتنی داشت كه هر شب برایش قصه میگفت تا او بخوابد.
شبی بعد از اینكه داستان به پایان رسید، بابا از او پرسید:
ماری، آیا بابا را دوست داری؟
ماری گفت:
معلومه كه دوست دارم.
بابا گفت:
پس گردنبند مرواریدت را به من بده!
ماری با دلخوری گفت:
نه! من آن را خیلی دوست دارم، بیایید این عروسک قشنگ را به شما میدهم، باشد؟
بابا لبخندی زد و گفت:
آه، نه عزیزم!
بعد بابا گونه اش را بوسید و شب بهخیر گفت.
چند شب بعد، باز بابا از ماری مرواریدهایش را خواست. ولی او بهانهای آورد و دوست نداشت آنها را از دست بدهد.
عاقبت یک شب دخترک گردنبندش را باز كرد و به بابایش هدیه كرد.
بابا در حالی كه با یک دستش مرواریدها را گرفته بود، با دست دیگر از جیبش یک جعبه قشنگ بیرون آورد و به ماری كوچولو داد.
وقتی ماری در جعبه را باز كرد، چشمانش از شادی برق زد:
خدای من، چه مرواریدهای اصلِ قشنگی!
بابا این گردنبند زیبای مروارید را چند روز قبل خریده بود و منتظر بود تا گردنبند ارزان را از او بگیرد و یک گردنبند پرارزش را به او هدیه بدهد.
خدا گاهی نعمتهایش را میگیرد و در عوض خیلی بهترش را میدهد. پس هیچوقت غصه از دستدادن یک نعمت را نخور.
🔸 مقام #خادم به جايي مي رسد كه منا #اهل_البيت مي شود
#اطلاعیه_مهم
💠 ۳ روز تا شروع #ثبت_نام سراسری #خادمی_افتخاری_شهدا (ویژه #داوطلبان_جدید)
#برادران و #خواهران
15 لغایت 22 آذرماه 1401
ثبت نام فقط از طریق آدرس:
khademin.koolebar.ir
💠 در صورت داشتن سوال به آی دی @shahidanekhodaiy110 در پیام رسان ایتا و یا سروش پیام دهید و از تماس با شماره های کمیته های استانی خودداری فرمایید.
🔰 صاحب تصویر:
#خادم_الشهدا #شهید #مدافع_حرم محمدرضا دهقان امیری
#راهیان_نور
#خادم_الشهدا
#منا_اهل_البیت
#خادممثلِقاسم
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
🔻کمیته خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر
@khademinshohadaeslamshahr
مائیم که در دام غم ها مانده ایم/ عاشقان رفتند و ما جامانده ایم
با شما گوییم با حسرت این سخن/ از تبار لاله ها جامانده ایم
.
.
.
#خادم_مثل_قاسم
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
.
🔻 به کانال خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر بپیوندید👇👇
@khademinshohadaeslamshahr