صرفا جهت اطلاع 👇👇👇
♦️اتفاقاتی که در چند روز اخیر افتاد
✅ مجلس آمریکا قانونی تصویب کرد که کارکنان راه آهن آمریکا حقوق اعتراض به دستمزد ندارن
✅ نخست وزیر کانادا هم گفت هیچ کس حق اعتراض و بستن خیابان رو نداره
✅ نخست وزیر انگلیس هم گفت به پلیس اختیارات ویژه دادم معترضان رو سرکوب کنه
✅ فرانسه و استرالیا با شلیک مستقیم از معترضین دارن پذیرایی میکنن
▪️ ولی همینا معتقدن که داعشیهای ایران که مامور میکشن و خانه مردم رو آتش میزنن پلیس باید فقط نگاه کنه و با گل و شیرینی ازشون پذیرایی کنه😡
♦️ ۸ دستاورد محقق شده برای ملت ایران در دو ماه اخیر
🔹 دستیابی دانشمندان ایرانی به ژندرمانی برای درمان سرطان خون
🔹 ثبت اولین تصویر تلسکوپ تمام ایرانی با کیفیت بیشتر از هابل
🔹 افتتاح ۱۵۴ کیلومتر خط راهآهن زاهدان-خاش
🔹 بومی سازی تجهیزات رسوب زدایی لولههای چاه نفت
🔹 راهاندازی اولین پالایشگاه نفت فراسرزمینی در ونزوئلا باظرفیت تولید ۱۰۰ هزار بشکه در روز
🔹 بهرهبرداری از ۶ نیروگاه برق با ظرفیت ۱۰۲۶ مگاوات
🔹 پرتاب موشک ماهواره بر قائم ۱۰۰
🔹 رونمایی از موشک صیاد B۴ و دستیابی به رتبه دوم جهانی در پدافند برد بلند
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اردوغان در باتلاق!
اردوغان، سوریه را بستری برای سرپوش گذاشتن بر چالشهای داخلی و منطقهای خود میداند. به نظر میرسد ترکیه در باتلاق سوریه گرفتار شده تا جایی که قادر نیست به وضعیت غیر عقلانی اردوغان پایان دهد.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#برای_ایران
#امام_زمان
🇮🇷
🖼 #اینفوگرافیک | ۲۰۰ جانباخته اغتشاشات اخیر چه کسانی بودند؟
🍃🌹🍃
🔻شورای امنیت کشور طی بیانیه اعلام کرد که جانباختگان اغتشاشات اخیر به ۲۰۰ نفر رسیدند، افرادی که اقشار مختلف را در برمیگرفتند.
#ثامن | #برای_ایران | #لبیک_یا_خامنه ای
🔴 توجه توجه :
کلیه عزیزان توجه داشته باشند ، خروج هرگونه اقلام واجناس متعلق به پایگاه بدون هماهنگی و کسب اجازه از معاونت آماد و پشتیبانی پایگاه ( برادر فرشیدی) وفرمانده و جانشین پایگاه ، ممنوع و با فرد خاطی وفق مقررات برخورد خواهد شد.
ثامن المهدی(عج)
🔴 توجه توجه : کلیه عزیزان توجه داشته باشند ، خروج هرگونه اقلام واجناس متعلق به پایگاه بدون هماهنگی و
اقلامی مانند بخاری،کپسول اطفاءحریق ، کولر، جاروبرقی و... با توجه به نوع دستگاه ونیاز به راه اندازی ، میبایست با هماهنگی آماد انجام گردد.
استفاده از کپسول اطفاءحریق ، در زمان حریق و اضطرار میباشد ، فلذا پس از آموزش و مراحل بهره برداری، صرفاً توسط افراد آموزش دیده ، آنهم در زمان اضطرار انجام میگردد ، فلذا درصورت عدم توجه به این ملاحظه ، با فرد یا افراد متخلف برخورد خواهد شد.
🔴اطلاعیه: 📣📣📣
باسلام
کلیه برادران عضو فعال ، جهت اعزام به میدان تیر ،
مشخصات خود را به شرح زیر برای اینجانب یا برادر ولیزاده در پی وی ارسال ، تا هماهنگی لازم برای اعزام به میدان تیر صورت پذیرد:
نام ونام خانوادگی
نام پدر
کدملی
کدبسیجی
تاریخ تولد
عضویت (فقط فعال)
شماره تماس
❗️( مهلت ثبت نام و ارسال اسامی ، تا ساعت ۱۸ روز یکشنبه ۱۳ آذرماه)❗️
«زمان اعزام در یکی از جمعه های آتی می باشد».
May 11
هدایت شده از 🚫خادِمُ الشُّهَداگُمنام فاطِمی🚫
الحمدالله کانال خادم الشهدا شهرک امام خمینی(ره) احداث شد.
با مشارکت:
#پایگاه_حضرت_معصومه_س
#پایگاه_المهدی_عج
جمعی از گمنامان خادمین شهدا حرم شهدای فاطمی
انشالله عاقبت بخیرشدنمون باشهدا رقم بخوره
🆔 @gomnam_shohda135
هدایت شده از 🚫خادِمُ الشُّهَداگُمنام فاطِمی🚫
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫خادِمُ الشُّهَداگُمنام فاطِمی🚫
📎شهیدی که اشکش سرازیر شد...
🆔 @gomnam_shohda135
🔆 #پندانه
✍ غصه از دستدادن نعمتی را نخور، خدا بهترش را میدهد
ماری كوچولو دختری پنجساله، زیبا و با چشمانی درخشان بود.
یک روز كه با مادرش برای خرید به بازار رفته بودند، چشمش به یک گردنبند مروارید پلاستیكی افتاد. از مادرش خواست تا گردنبند را برایش بخرد.
مادر گفت:
اگر دختر خوبی باشی و قول بدهی اتاقت را هر روز مرتب كنی، آن را برایت میخرم.
ماری قول داد و مادر گردنبند را برایش خرید. ماری به قولش وفا كرد؛ او هر روز اتاقش را مرتب میكرد و به مادر كمک میكرد. او گردنبند را خیلی دوست داشت و هر جا میرفت، آن را با خودش میبرد.
ماری پدری دوستداشتنی داشت كه هر شب برایش قصه میگفت تا او بخوابد.
شبی بعد از اینكه داستان به پایان رسید، بابا از او پرسید:
ماری، آیا بابا را دوست داری؟
ماری گفت:
معلومه كه دوست دارم.
بابا گفت:
پس گردنبند مرواریدت را به من بده!
ماری با دلخوری گفت:
نه! من آن را خیلی دوست دارم، بیایید این عروسک قشنگ را به شما میدهم، باشد؟
بابا لبخندی زد و گفت:
آه، نه عزیزم!
بعد بابا گونه اش را بوسید و شب بهخیر گفت.
چند شب بعد، باز بابا از ماری مرواریدهایش را خواست. ولی او بهانهای آورد و دوست نداشت آنها را از دست بدهد.
عاقبت یک شب دخترک گردنبندش را باز كرد و به بابایش هدیه كرد.
بابا در حالی كه با یک دستش مرواریدها را گرفته بود، با دست دیگر از جیبش یک جعبه قشنگ بیرون آورد و به ماری كوچولو داد.
وقتی ماری در جعبه را باز كرد، چشمانش از شادی برق زد:
خدای من، چه مرواریدهای اصلِ قشنگی!
بابا این گردنبند زیبای مروارید را چند روز قبل خریده بود و منتظر بود تا گردنبند ارزان را از او بگیرد و یک گردنبند پرارزش را به او هدیه بدهد.
خدا گاهی نعمتهایش را میگیرد و در عوض خیلی بهترش را میدهد. پس هیچوقت غصه از دستدادن یک نعمت را نخور.