eitaa logo
سَمتِ بِهِشت
2.6هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
6.7هزار ویدیو
217 فایل
‌ فعالیتها سایت www.samtebehesht.ir ویسگون http://www.wisgoon.com/samte_behesht پیام ناشناس http://harfeto.timefriend.net/16074218476816 ارتباط @Amirmehrab56
مشاهده در ایتا
دانلود
با وجود عبور از پیک تاریخی مصرف برق، همچنین گرم ترین روزهای تاریخ کره زمین، بیش از ۹.۰۰۰ مگاوات برق توسط دولت شهید رئیسی تولید و به سیستم برق رسانی کشور تزریق شد!! کسی خبردار شده؟! خیر کسی براش مهمه؟! خیر برای همین هاست که شادی روح مطهرش هدیه بفرمایید. ـــــــــــــ
41.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.❗️ آقای پزشکیان! مـا اشـــک چـــشمتون رو باور کنیم یا سنگ دستتون رو با انتخاب ظریف؟🧐 ❤️ سید علی خامنه‌ای تو این سال‌ها ثابت کرد به شدت به رأی مردم احترام میگـذارن. ما نوکر شما هم هستیم بشرطی که..🛑 ویدیو جدید آقای جوادی مدیر گروه جهادی رسانه‌ای هتنا👇🌱 [@Hatnaa] .
جز سید حسن نصرالله، همه شهید شدند ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
1_88058033.mp3
6.78M
کی گفته انتظار یعنی نشستن و ناله زدن؟🤔 حاج_مهدی_رسولی 🌿 💚 🤲✨
سَمتِ بِهِشت
#قسمتـچهارم #سالهایـنوجوانی عروسی در راه هست...😍 دو روز بعد ازآن شب گذشت قرار بود با مادرم د خت
بعد از نشستن عروس🧖🏻‍♀ داماد در کنار هم یکی از بزرگتر ها جلو آمدند و کمی حنا برداشت و در دست عروس گذاشت. همه كل کشیدند، دست زدند بعد از چند ساعت مراسم حنا بندان تمام شد خانواده ی عروس و داماد باید خودشان را برای مراسم فردا شب آماده کنند، فردا تعطیل بود چون روز عید ولادت پیامبر (ص) صبح خیلی زود از خواب بیدار شدم و کار های خانه را انجام دادم و بعد از خوردن صبحانه به خانه عمویم رفتم در حیاط دیگ بزرگ غذا بر روی آتش گذاشته بود واطرافش را با آجر مانند اجاق درست کرده بودند. داخل اتاق رفتم همه در تکاپو بودند و داشتند همه جا را تمیز می کردند بخصوص اتاق عروس و داماد را آماده کردند من هم به آشپز خانه رفتم جعبه های شیرینی را برداشتم و در سینی چیدم بعد از این کار به حیاط رفتم و کمی جارو کردم تا شب حسابی کار کردم تا وقتی مهمان ها آمدند لباس هایم را عوض کردم و لباسی👚 تازه به تن کردم مثل شب قبل همه شادی خودشان را با شعر های محلی و دست زدن ابراز می کردند بعد از ساعتی عروس🧖🏻‍♀ داماد آمدند همه به کوچه رفتیم و از کوچه تا اتاق عروس داماد همراهی کردیم تا در جایگاه مخصوص خود نشستند جشن شادی تا پاسی از شب ادامه پیدا کرد. بعد از آن داماد به پشت بام می رود با با پرتاب میوه های پائیزی 🍎به سمت پائین مراسم را تمام کند . این یک رسم است که مردم از دست داماد میوه میگیرند بعد از این که عروس و داماد به خانه ی جدیدشان رفتند ما هم به خانه برگشتیم. نویسنده : تمنا 🫂❤️
1_1675802597.mp3
27.84M
داغدار قاسم بودیم خبر آمد ابراهیم رفت داغدار ابراهیم و قاسم بودیم خبر آمد اسماعیل رفت:)🪦✨ حاج_مهدی_رسولی
48.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی حاج میثم مطیعی، در مراسم تشییع و اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر مجاهد بزرگ شهید اسماعیل هنیه در دانشگاه تهران. ۱۴۰۳/۵/۱۱
 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم 📆شنبــــــہ ......۱۴۰۳/۰۵/۱۳ 🏴 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/183173121Ceb7539d574
🕗 تا گنبدِ نورت شبانه روز تابید خورشید شرمنده زِ چشم ماه افتاد یک بی‌بضاعت خواست حاجی نام گیرد ناگاه سمت شهر مشهد راه افتاد با یک سلام زائر آقا شوید✋ 🤚 اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْوَلِیُّ الْمُجْتَبَی وَ الْحَقُّ الْمُنْتَهَی...🌱
سلام بر تو ای گوهری که
خدا تو را برای خودش آفریده است
سلام بر تو که تمام حقایق عالم،
پرتویی از خورشید توست
سلام بر تو و بر روز طلوعت...
بله اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ🌸
سلام بر اون آقایی که خون قلبش رو داد تا بندگان تو را از گمراهی و ضلالت و حیرت گمراهی نجات دهد… لبیک‌ یاحسین
﷽ تلاوت روزانه قرآن کریم به نیت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان صفحه ۲۸۰
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار جبرئیل در شمشیر زدن‌های مولا اینگونه اورا تمجید کرد. بیچاره یهود و صهیونیست که ادبیات شیعه را خوب می‌داند، ولی نفهمیده دودمانشان را همین علویان برباد خواهند داد... https://x.com/alisofaraiyan?s=09
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌رهبر ایران اینجوری وسط بمب‌گذاری به سخنرانی ادامه میده ، اونم در حالی که یک بار تو همین شرایط ترور و جانباز شده 🔹‌قابل توجه اینترنشنال وهابی که رهبر رو ترسو خطاب کرده بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 🍃بشنوید و لذت ببرید😍.....قبل دیدن و شنیدن یک نفس عمیق بکشید و بگویید....خدایا شکرت 🤲 ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
همه مجوزها و دسترسی های واتس‌اپ!یکی از مشکلات امنیتی و اطلاعاتی واتس‌اپ، چنان‌که مشاهده می‌کنید، این است که در ابتدای نصب آن، ده‌ها مجوز از جمله اجازۀ تصویر‌برداری با دوربین گوشی، اجازۀ دسترسی به موقعیت دقیق مکانی، میکروفن و… نیز به واتس‌اپ اسرائیلی داده می‌شود! درحالی‌که طبق فرمودۀ خداوند در قرآن کریم، مؤمن نباید راه سلطه برخود، برای کفار ایجاد کند: وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا .النساء👆🏻 ـــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظاتی قبل از شهادت، و شهادتین خواندن بعد از حمله تروریست‌های صهیونیست ـــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی حاج حسین خرازی سینه خیز میره ـــــــــــــــــ
⭕️ یا رومی روم یا زنگی زنگ! نمی شود فریاد مرگ بر اسرائیل سر داد و همزمان پول گلوله و موشک هایی که بر سر فلسطینیان می ریزند را در جیبشان ریخت! نفس حضور شما در این جاسوس‌افزارها یعنی حمایت تمام قد مالی از اسرائیل! فعالیت که جای خود دارد! اسرائیل را با پول شیعه‌ خانه‌‌ی امام زمان ثروتمند نکنید! ✌️🏻 امسال با حذف اسراییل از گوشی‌مان (حذف تله‌گرام، واتس‌اپ، اینستاگرام و...)، را عملیاتی می‌کنیم... ـــــــــــــــــــ
سَمتِ بِهِشت
#قسمتـپنجم #سالهایــنوجوانی بعد از نشستن عروس🧖🏻‍♀ داماد در کنار هم یکی از بزرگتر ها جلو آمدند و کم
شبی به یاد ماندی...🌱☃️ تازه از مدرسه به خانه آمده بودم هنوز زمان زیادی نگذشته بود تا فرصت کنم لباس هایم را عوض کنم با هیجان داشتم به مراسم فردا شب فکر می کردم ،مراسم فقط سالی یکبار اتفاق می افتد و بایدسعی کنم همه چیز را آماده بگذارم داخل اتاق رفتم وسایل را کمی جابجا کردم. کرسی را به سمت وسط اتاق بردم تا جایش تغییر کند چند پارچه ی رنگی از داخل کمد برداشتم و روی کرسی انداختم ، داخل انباری رفتم چراغ نفتی قدیمی🕯 را از روی طاقچه برداشتم و دورنش را پر از نفت کردم و روی کرسی قرار دادم از داخل ویترین شیشه ای ظرف بزرگی را برای میوه برداشتم تقریبا همان اندازه ی ظرف کناری بود فقط کمی بزرگتر تا عصر مشغول کارهای خانه بودم نزدیک غروب☀️ رفتم مغازه پایین چند کیلو تخمه آفتاب گردان خریدم و به سمت خانه برگشتم نزدیک خانه که رسیدم دوستم زهرا را دیدم سلام کردم و از مراسم شب برایش گفتم زهرا هم گفتم ظرف های آجیل را آماده کرده و فقط روشن کردن آتش زیر کرسی مانده است، بعد خدا حافظی از زهرا داخل اتاق رفتم و لباس هایم را عوض کردم تا آماده شوم می دانستم بعد از نماز مغرب و عشا فامیل هایمان می آیند مادربزرگم که زودتر از همه می آید بعد از نیم ساعت در خانه به صدا آمد در را که باز کردم پدر و برادرم داخل خانه آمدند بعد از شستن سر صورتشان لباس هایشان 👚راعوض کردند به مادرم کمک کردند تا باقی مانده ی کار ها را انجام دهند. بعد از اینکه همه ی فامیل ها به خانه ی ما آمدند همگی دور کرسی نشستیم ، مادر بزرگم بالای اتاق نشست. همه با هم صحبت می کردند و احوال پرسی می کردند نگاهم به میوه های داخل ظرف افتاد انار های قرمز درشت در کنارش نارنگی ،🍊 سیب🍎 چقدر ساده و دل انگیز است. در کاسه های گل دار پر از نخودچی و کشمش بود یه مشت برداشتم و با اشتها خوردم مزه شور و شیرین آن را دوست داشتم.😍 مادربزگم شروع به صحبت کرد او از قصه ی ننه سرما و ورود او زمستان به می گفت که با کوله باری از برف می آید در حالی که صورتش از برف🌨 پوشیده شده و لباس پشمی بزرگی به تن کرده و در پشت سرش هوهوی باد سرد💨 شنیده می شود... مادربزرگم همین طور ادامه می داد ما هم با دقت به قصه گوش میکردیم این داستان ها برای آماده شدن مان در سرمای زمستان شدید است. ساعت از نیم شب گذشت خواب به چشم همه آمد خاله ها و دایی هایم خداحافظی کردند و من مادرم رختخواب پهن کردیم و من غرق در قصه ننه سرما آماده ی خواب شدم چون فردا صبح باید به مدرسه می رفتم نویسنده :تمنا 🥲☔️