میخواهی یک تابلو روی دیوار نصب کنی. دیگران هم میتوانند راهنمایی کنند. خودت اول نگاه میکنی متر میگیری، جای خودش نصب میکنی. گاهی هم باید یک نفر آن طرف بایستد و بگوید: این طرفتر بیا، حالا خوب است. شما از همه بیشتر به تابلو نزدیک هستی، یک نفر هم از بیرون نگاهت میکند. محاسبه این است، من از خودم بیرون میآیم و از بیرون به خودم نگاه میکنم. نفسم را کنار میگذارم و میگویم: از اول صبح تا الآن چه کار کردی؟ از خودم بیرون میآیم و به مشقهایم نگاه میکنم. به نظر خودم همه مسألهها را درست حل کردم اما حالا که بیرون آمدم، حل المسائلی به نام شرع جلوی دستم است. نگاه میکنم آیا این عمل الف منطبق بود یا نه؟ لذا من ورقه خودم را میتوانم صحیح کنم. حضرت امام کلمه شرع را به همین واسطه میگویند. آیا عمل تو میخواند؟ من دلم پاک بود، غیبت کردی و عملت نمیخواند. به دل پاک تو صدمه زد. دل پاکت را آلوده کرد. لذا اولین مراحلی که حضرت امام در اینجا میشمارند، یکی ظواهر رعایت است. زبانم را رعایت کنم، چشمهایم را رعایت کنم، ظاهرم را رعایت کنم که منطبق با خطکش شرع باشد یا نباشد. اگر خطکش نداشته باشم، خودم میل و ملاک باشم مثل این است که بخواهم با کش، متر درست کنم. این به دلم چسبید، ملاک قبولی نماز به دل چسبیدن است یا نه باید بر شرع منطبق باشد. وضو داشته باش، نماز میخوانی این قاعدهها را داشته باشد. پس یک خطکش واقعی به نام شرع دارم. اگر لازم نبود خدا نمیگذاشت، لذا حضرت امام میفرماید: بعضی از توهمات راجع به مسألههای اصلاح نفس این است که افراد به جایی که میرسند یک سعی و تلاشی که میکنند خودشان را از شرع جدا میدانند. این شرع برای دون پایههاست، برای اینهایی است که میخواهند برسند. یک سؤال اینکه امیرالمؤمنین رسیده بود یا نه؟ حضرت را سر نماز شهید کردند و تا آخرین لحظه به نماز پایبند بود. اگر او ساربان است، نفر اول است، اقتدا به او هم ملاک است. بدانیم که نفس ما دست از سر ما برنمیدارد. بعضی موقعها کم زور میشود.
امیرالمؤمنین در خطبه متقین میفرماید: وقتی میخواهند از دست نفس فرار کنند، خودشان را فدا میکنند. یکوقت من میگویم: دستبند من بسته شده که میخواهند مرا ببرند بکشند. من یک جایی این دست را قطع میکنم جانم نجات پیدا میکند. نفس را سر میبرند که جانشان آزاد شود. معنای حرف علی(ع) این است که آزادی به جز با فدای نفس امکان ندارد. هرچه قدرت دنیایی بیشتر کسب کنی بدبختتر میشوی. فکر کنید ظالمی پولدارتر شود. قدرتمندتر بشود. هرکدام از اینهایی که ما میگوییم: چقدر جالب، ما از خدا به عنوان نعمت میخواهیم برای او نقمت میشود و باعث بدبختی بیشتر میشود. تا حالا شده نسبت به ظالمی که به ما ظلم میکند، بگوییم: خدایا به او نعمت بیشتری بده؟ او بیشتر ظلم میکند. ما گرفتار نفس هستیم و اهلبیت راهکار دادند. انشاءالله در همان اندازه که حضرت امام گفتند، این اعیاد و این موقعیتها را عهدبندی کنیم. من نمیخواهم این خطا را بکنم.
یکی از عزیزان میگفت: در دبیرستان بودم. یکی از اساتید گفت: سعی کنید یک هفته دائم الوضو باشید، یک هفته تا الآن کشیده، مویی سفیی کرده، پس میشود. شیطان کاری میکند و میگوید: تو اهل این حرفها نیستی. از تو برنمیآید. تو اهل فلان گناه و خطا هستی. در بعد محاسبت یک اتفاقی میافتد، نفس به او سخت گرفته، اذیت شده، سریع شروع به اذیت کردن میکند. بعد از محاسبه میگوید: دیدی سه تا خطا کردی؟ شرط هم کردی، مشارطه داشتی، مراقبه هم داشتی، ببین خطا کردی، ولش کن. لذا خداوند عالم برای این لحظه آدم راهکار گذاشته و میگوید: محاسبه کردی، سه خطا کردی، از هر سه تا توبه کن، من میپذیرم. توبه کن و بگو: الهی العفو! روزی ده خطا انجام میدادم، جلوی هفت خطا را گرفتم. این سه مورد هم شیطان و نفس میگویند، تو درست شدنی نیستی. ببین این خطا را هنوز هم انجام میدهی! از همان هم توبه کن، مشارطه فردا، بگو: خدایا شکرت که از این هفت خطا نگه داشتم. این سه تا را هم توبه میکنم. توبه دو تا بال دارد. پشیمانی از گذشته، قول دادن نسبت به آینده. خدایا نمیخواهم خطا کنم. فردا پیش آمد میبینی، نه تا از بین رفته، یکی مانده و دوباره خطا، دوباره نفس میآید. این یکی را نمیتوانم رها کنم. بگو: نه، همین یکی را هم میتوانی رها کنی. مگر دو تا قبلی را نمیگفت نمیتوانم؟ نفس دائم بازی میکند. بدترین دشمنها نفس ماست. وقتی در موقعیتی قرار بگیریم، بعد از جریان محاسبه نگاه میکنیم خدایا! خطر یک مقداری رفع شده است. ولی هنوز نفس هست، هی میگوید: این یک خطا را کردی. این یک اشتباه را کردی. دیگر این را پرانتز بگذار. نه! این را هم نمیخواهم. خداوند به قول حضرت امام برای ما تکلیف «ما لا یطاق» برای ما نکرده است. یعنی چیزی که طاقت نداریم. خدا به ما نمیتوانیم نگفته است. هرچه خدا گفته توانایی داشتیم. هرچه خدا گفته حکمت خداست. اینکه میگویم به نفع تو است. از عبادات ما چیزی به خدا اضافه نمیشود، چیزی هم کم نمیشود.
پس بعد از محاسبه حواسمان باشد از گذشته توبه کنیم و دوم اینکه عزم برای فردا و آینده داشته باشیم. اگر این مجموعه را داشتیم، قدمهای خوبی پیش میرویم. اما هرچه گوهر در دست شما تبلور بیشتری داشته باشد و زیباتر باشد، شیطان و نفس طمعش در آن بیشتر است. یعنی ابتلائات سنگینتر میشود. حالا سراغت میآید، سراغ کسی که گردو در دستش است، چه دزدی میآید؟ یکی الماس دستش است. دزد خودش را میکشد این الماس را بگیرد. ما به لطف خدا ولایت امیرالمؤمنین را داریم. کم الماسی نیست! حواسمان باشد میخواهند این را بگیرند. اهلبیت به ما گفتند: چیزی که شما را از ما دور میکند و بین ما فاصله میاندازد، محبت شما را از ما کم میکند، گناه است. ما محبتمان نسبت به امام زمانمان کم میشود. گناه و بی ادبی در مقابل خداوند که همان حرامها باشد، این اثر را دارد. حواسمان باشد حالا که این الماس ولایت امیرالمؤمنین را داریم بی خودی خرج نکنیم.
شریعتی:
ما کشته نفسیم بسا وقت که برآید *** از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
یعنی یک روزی میرسد منتهی خیلی کار سختی است.
حاج آقای سعیدی: اما اگر نشدنی بود خدا میگفت: با نفستان کاری نشد.
شریعتی: یعنی وقتی مناجات شاکین امام سجاد(ع) را مطالعه میکنی که از نفس شکایت میکنی، تازه میفهمی چه دشمن عجیب و غریبی داری و همیشه همراهت است.
حاج آقای سعیدی: سختی را قبول دارم. اما بهشت را به بها دهند نه به بهانه. قرارمان این نیست که به سادگی باشد. ابتلائات حضرت ابراهیم(ع)، ذبح فرزند و یک چنین امتحانی، حضرت پیروز بیرون میآیند. ابتلائات حضرت موسی، ابتلائات تمام اهلبیت، هیچ بندهای از امتحانهای الهی ساده رها نمیشود. یک قدم برداری خدا ده قدم جلو میآید. میخواهیم یک کاسبی کنیم که تومنی ده تومان سود دارد. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) کاسبی با خدا اینطور است. وقتی سود کاسبی میآید چقدر شیرین است. حضرت علی اکبر(ع) در لحظات آخر به أباعبدالله عرضه میدارد: آنطور که با من عهد کردی، جدم رسول الله آمده کاسه آب گوارا را برای من آورده، اما میگوید: حسین برای تو هم یکی آماده کردیم. اگر آدم بداند از دست رسول الله میگیرد، اگر بداند پیامبر اکرم فرمود: «اللهم انصر من نصره و اخذل من خذله» ما داریم امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: کمک من بکنید با ورع و تقوا و عفتتان، اگر ما اینطور جلو رفتیم و کمک امیرالمؤمنین کردیم، منتظر حوض کوثر باید باشیم. شیرینی آن را تصویر کنیم، خار مغیلان برای آدم ساده میشود. قدم زدن در آن، به یاد لیلی بودن تمام اذهان ما را مجنون خواهد کرد و مجنون از درد دنیا جز شیرینی چیزی نمیبیند «ما رأیت الا جمیلا».
شریعتی: من خیلی سال پیش با کتاب چهل حدیث امام خمینی آشنا شدم. روایات بسیار خوبی را حضرت امام انتخاب کردند و شرح دادند. این روایات برای امروز ما مفید است و میتواند مسیر زندگی ما را تغییر بدهد. شاید مقداری بعضی فرازهایش سنگین باشد، ولی عمدتاً اخلاقی است و برای خیلیها مورد استفاده است. خلیی نکات خوبی را شنیدم. انشاءالله با غلبه بر نفسمان و شیطان از پریشانی و تشویش و آشوب رهایی پیدا کنیم و آرامش مهمان دل و جان ما باشد. خیلیها امروز قربانی کردند و در طرح ما مشارکت کردند و دل خیلیها را شاد کردند. انشاءالله خدا به تمام اینها جزای خیر بدهد.
امروز صفحه 419 قرآن کریم، آیات 7 تا 15 سوره مبارکه احزاب را تلاوت خواهیم کرد.
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً «7»
لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْكافِرِينَ عَذاباً أَلِيماً «8»
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً «9»
إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا «10»
هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً «11»
وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً «12»
وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً «13»
وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا يَسِيراً «14»
وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا «15»
ترجمه : (و به ياد آور) هنگامى كه ما از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو واز نوح و ابراهيم و موسى و عيسى فرزند مريم، و از همهى آنان پيمانى استوار گرفتيم (كه در اداى مسئوليّت و دعوت كوتاهى نكنند). (خداوند از پيامبران پيمان محكم گرفت) تا راستگويان را از صداقتشان (در ايمان و عمل صالح،) بازخواست كند؛ و براى كافران عذابى دردناك آماده كرده است. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد، آن گاه كه (دشمنان شما در قالب) لشكريانى به سراغتان آمدند، ولى ما (براى دفاع از شما) تند بادى (سخت) و لشكريانى كه آنها را نمىديديد بر آنان فرستاديم، (و بدين وسيله دشمنان را قلع و قمع كرديم)، و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست. آن گاه كه دشمنان از بالا و پايين (شهر) شما به سراغتان آمدند (و مدينه را محاصره كردند)، و آن گاه كه چشمها (از ترس) خيره شده بود و جانها به حنجرهها رسيده بود، و به خداوند گمانهاى (بدى) مىبرديد. آن جا بود كه مؤمنان آزمايش شدند و به لرزهى سختى دچار شدند. و آن گاه كه منافقان و كسانى كه در روحشان بيمارى (شكّ و ترديد) بود، گفتند: خدا و پيامبرش جز وعدههاى فريبنده به ما ندادند. و آن گاه كه گروهى از آنان گفتند: اى مردم مدينه! (در صحنه جنگ) براى شما جاى ماندن نيست، پس برگرديد. و گروهى از آنان از پيامبر اجازه (بازگشت) مىخواستند (و) مىگفتند: همانا خانههاى ما بى حفاظ است. در حالى كه بى حفاظ نبود و آنان جز فرار (از جنگ) قصد ديگرى نداشتند. و (آن منافقان و بيمار دلان چنان بودند كه) اگر (دشمنان) از اطراف مدينه بر آنان وارد مىشدند و از آنان تقاضاى فتنهگرى مىكردند، به سرعت مىپذيرفتند، و جز مدّت كمى درنگ نمىكردند. در حالى كه آنان پيش از اين با خداوند پيمان بسته بودند كه (به دشمن) پشت نكنند؛ و پيمان الهى بازخواست شدنى است.
شریعتی: «اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام» انشاءالله زیارت خانه خدا قسمت همه شود. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای سعیدی: «وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا» ظن به خدا، اینکه بعضی به خدا ظن بدی دارند. بعضی حسن ظن دارند. در روایت میفرماید: خداوند با بندههایش همانطور رفتار میکند که نسبت به آن گمان دارند، اگر اینطور بگویند که خدا اینجا میرساند. در مسائل مالی خدا میرساند. به خدا حسن ظن دارند، خدا هم با آنها همینطور رفتار میکند. اما اگر سوء ظن دارند، بدبین هستند، از پیامبر(ص) روایت داریم «تفعلوا بالخیر تجدوه» تفعل به خیر داشته باشید و بگویید: انشاءالله خوب است، انشاءالله اینطور میشود. وقتی کسی خوابش را برای شما تعریف کرد، بگویید: انشاءالله خیر است. بعد اتفاق میافتد، «تجدوه» آن خیر را مییابید. گمان خوب زدن، تنها جایی که حُسن دارد سوء ظن، سوء ظن نسبت به نفس است. حضرت میگوید: به همه حسن ظن داشته باش اما به خودت بدبین باش. آدمی که به خودش حسن ظن دارد و به دیگران سوء ظن دارد، این آدم نمیتواند از تجربه خودش استفاده کند، چون خودش را دوست دارد. اگر اشکالی پیش بیاید میگوید: فلانی مقصر است. به او میگویند: اشتباه کردی این کار را کردی، میگوید: شما نمیدانی. اینطور شد. باز حبّ نفس است، نه خودش پیشرفت میکند نه دیگران.
شریعتی: برای تهیه کتاب چهل حدیث حضرت امام به 20000303 پیامک ارسال کنید، دوستان ما شما را راهنمایی خواهند کرد. از مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری برای ما بگویید.
حاج آقای سعیدی: از اینها حرف زدن اذهان آدم را شیرین میکند. اسم اینها را آوردن، کلام اینها را گفتن پاکی نیاز دارد. ایشان فوق العاده بودند. مرحوم آیت الله مجتهدی خاطرهای نقل میکردند، من از زبان ایشان شنیدم. فرمودند: با آقای خوانساری قبل از خواندن نماز باران گفته بودند: اگر نماز خواندیم و باران نیامد، خیلی بد میشود. ایشان گفته بود: اتفاقاً بد نیست باران نیاید و برای نفس هم خوب است. از مرحوم محدث قمی نقل شده که یکوقت داشت نماز میخواند، یک نفر پشت سرش گفت: یا الله، یا الله، دید فاصله خیلی دور است. ایشان رفت و گفت: اوه، یعنی این همه جمعیت پشت سر من میایستند؟ باید نفس را زمین بزنی و ضربه فنی کنی. جهاد یعنی همین، در جهاد زنگ تفریح نداریم.
شریعتی: روزهای چهارشنبه قرار هست بیشتر با کتاب چهل حدیث محشور باشیم و از کلام حضرت امام بیشتر بشنویم. بخشی از این کتاب را برای شما بخوانم. «فصل در بیان ضبط خیال است. بدان که اول شرط از برای مجاهد در این مقام و مقامات دیگر که میتواند منشأ غلبه بر شیطان و جنودش شود حفظ طائر خیال است چون این خیال مرغی است بس پرواز کن که در هر آنی به شاخی خود را میآویزد و این موجب بسی از بدبختیهاست و خیال یکی از دستاویزهای شیطان است که انسان را به واسطه آن بیچاره کرده و به شقاوت دعوت میکند.»
حاج آقای سعیدی: خدا رحمت کند مرحوم آقا مجتبی تهرانی میفرمودند: هر خطایی بخواهد رخ بدهد اول باید در ذهن تصویر شود. باید کنترلش کنی، وگرنه اینجا بخواهی رهایی پیدا کنی یک جای دیگر تو را گرفتار میکند. از خدا بخواهیم از کتابهایی که از بزرگان مانده خوب استفاده کنیم. به ما گفتند: ره از آن رو که رهروان رفتند! اینها کسانی بودند که مبارزه کردند و در مبارزه پیروز شدند. میشود پیروز شد، تمام أماره بودن نفس را میشود شکست داد. از امام زمان بخواهیم که آقاجان ما از تو غافل هستیم و تو از ما غافل نیستی. برای تربیت ما دعا کن، برای اینکه از خطاهایمان دست برداریم. از اینکه آلودگیهای نفس ما را متعفن بکند، به تو پناه میبریم. یکطوری باشد ما زینت شما باشیم. طوری باشد وقتی ما را نگاه میکنند بگویند: این شیعه است. وقتی پرونده ما بسته میشود بنویسند «هذا شیعة علی بن ابی طالب» اینطور از دنیا رفت. آقای مجتهدی میگفت: پرونده بعضی دست امام زمان(عج) میآید، آقا باید تا بکند و بگوید: بعداً رسیدگی میکنم و آبروریزی است. پروندههای ما چنین نباشد. تلاشمان را بکنیم، آنها از توفیق و کمک کردن چیزی کم نمیگذارند، انشاءالله.
شریعتی: دیروز روز عرفه بود، امروز روز عید قربان است «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» (صافات/107) باز هم زیارت سیدالشهداء(ع). دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: خدایا تو را به آبروی علی(ع)، به آبروی صدیقه طاهره آنی و کمتر از آنی ما را به نفس خودمان وا مگذار. فرج آقا امام زمان را نزدیکتر بفرما و ما را از یاران و اعوان و انصارش قرار بده. رهبر عزیز ما را حفظ کن. مملکت و کشور ما را از تمام بلاهای اقتصادی و امنیتی حفظ کن. شر بد خواهان این مردم را به خودشان برگردان. خدایا ما دوستت داریم. طوری باشد با همین محبت خدا و اهلبیت از دنیا برویم.
شریعتی: لحظه مرگ چشم در راهم *** از تو حُسن ختام میخواهم
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-31-حجت الاسلام سعیدی.mp3
11.86M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_سعیدی
📚 با موضوع : آرامش در زندگی ؛ بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی (ره)
🗓 چهارشنبه سی و یکم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱.۳ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
کارشناس : حجت الاسلام والمسلمین عالی
موضوع برنامه : برزخ
زمان پخش :01-06-97 (بازپخش 06-06-90)
سوال – ارواح در برزخ چگونه زندگی می کنند ؟
پاسخ – در زندگی آخرت بعد از مرگ، هر کسی میهمان اخلاق، اعمال، ملکات و عقاید خودش است. این جور امور به لذت هایش تبدیل می شوند اگر به لذت تبدیل بشود و به عذاب تبدیل نشود. در عین اینکه نظام آخرت نظام اجتماعی است و در تامین نیاز به دیگران وابستگی ندارد، اما در عین حال می توانند با هم جمع بشوند و همدیگر را ببینند. یکی از لذت های خوب در بهشت، ملاقات هایی است که مومنین با هم دارند. روایتی در کتاب کافی از امام صادق (ع) داریم که ارواح که به شکل جسم هستند یعنی صورت های مثالی دارند، در بوستانها و باغ های بهشت هستند، همدیگر را می شناسند و با هم سوال و پرسش دارند، وقتی یک نفر از دنیا می رود و به عالم روح می پیوندد، برزخیان می گویند که او را رها کنید زیرا خسته است. او از وحشت بزرگی خلاص شده است و بعد از مدتی، از احوالات قوم و خویش خودشان در دنیا از او سوال می کنند. اگر بگوید که وقتی من در دنیا بودم او زنده بود، بهشتیان امید دارند که او در بهشت به آنها می پیوندد. اگر بگوید که او قبل از من مُرد، بهشتیان می گویند، ای وای حتما او به برزخ سقوط کرده است. چون اگر بهشتی بود پیش ما می آمد. این نشان می دهد که بهشتیان در برزخ با هم ملاقات دارند. ملاقات بهشتیان با هم صرفا یک برخورد معمولی نیست که از تنهایی دربیاند و لذتی ببرند، نیست و خیلی بالاتر از این حرفهاست. بهشتیان وقتی با هم ملاقات می کنند، صفا و نورانیت شان بهم منتقل می شود چون آنها بهشتی هستند. وقتی دو نفر مومن در دنیا همدیگر را ملاقات می کنند به یکدیگر ثواب و معرفت می رسانند. سلامی که می کنند به یکدیگر ثواب می دهند، وقتی با هم دست می دهند، به یکدیگر نورانیت منتقل می کنند و محبت می ورزند. در آخرت هم ملاقات بهشتیان صرف یک ملاقات معمولی نیست. در این ملاقات به یکدیگر صفا و نورانیت می دهند و رشد می کنند. در قرآن ملاقات بهشتیان را طرح می کند که بهشتیان از هم سوال می کنند و در تفسیر می گویند که از معارف اهل بیت سوال می کنند. در آنجا ملاقات دائم در معرفت و رشد است و لحظه ای هدر ندارند که به بطلان بگذرد. بنابراین خود این ملاقات برای آنها یک رشد است. ملاقات بهشتیان با یکدیگر قانونی دارد. این قانون همیشه برقرار است. قانون آنها این است که فردی که درجه ی بالاتری دارد می تواند به پایین بیاید و پایینی ها را ملاقات بکند ولی کسی که درجه ی پایینی دارد نمی تواند به درجه ی بالا برود. این یک قانون کلی همیشه ی بهشت است. کسی که درجه ی پایین بهشت را دارد، استحقاق این را ندارد که بالا برود. او باید دردنیا استحقاق کسب می کرد. دیگر اینکه آن کسی که پایین است و به درجه ی بالاتر برود، در آنجا احساس حقارت می کند و غصه می خورد. ولی در بهشت غصه نیست. کفار هم با یکدیگر ملاقات دارند و همدیگر را می شناسند ولی دین آنها عذاب است. کسانی که اهل فحش وکینه و عداوت هستند، در همین دنیا وقتی همدیگر را می بینند، در عذاب و فشار روحی هستند. روایتی از ابوبصیر است که از امام صادق (ع) سوال می کند که ارواح مومنین کجا می روند ؟ امام فرمود: ارواح مومنین در جایگاههای بهشتی خودشان هستند، می خورند، می آشامند و همدیگر را ملاقات می کنند. خوردن و آشامیدن در بهشت رشد است، صرفا یک لذت طعام یا نوشیدنی نیست. بهشتیان وقتی یک طعام را می خورند علاوه بر لذت خوردن که می برند، مهم برایشان دست حق است که این را به آنها می دهد.
اگر شما در این دنیا یک هدیه از بزرگی بگیرید که خیلی ارزش مادی ندارد ولی لذت بالایی می برید زیرا لذت بخاطر اهداء است، بخاطر آن دستی است که آنرا به شما داده است. در این دنیا هم هستند کسانی که لذتشان بیش از آنکه از خوردن ها و آشامیدن ها باشد از اطعام است. یعنی از آن دستی که داده و این لذت بخش است. لذا غذا خوردن برای آنها قرب، رشد و معرفت جدیدی است. امام سجاد(ع) درمناجات الذاکرین ( یعنی کسانی که حواسشان جمع است ) به خدا می فرماید که خدایا هر لذتی که در این دنیا بردم و ذکر تو در آن نبود استغفرالله. یک مومن هیچ کارش غافلانه نیست حتی خودنش هم همینطور است. چنین کسی در کارهای دنیایی اش هم به یاد خداست یعنی هیچ موقع غافل نیست. این افراد وقتی طعام را می بینند چون ازدست حق است، از خدا تشکر می کنند ودیگر اینکه اسراف نمی کنند زیرا اسراف را بی احترامی به هدیه می دانند. آقا میرزا رحیم ارباب که در گلزار شهدای اصفهان دفن است، وقتی داشت سبزی پاک می کرد دانه دانه برگ های ریحان را پاک می کرد و یک نفر گفت که اگر شما همه را با هم بِکنید، کنده می شود. ایشان گفت که اگر من همه را با هم بکنم ممکن است که یکی ازاین برگ ها کنده نشود و اگر از من گله بکند که چرا هدیه ی خدا را ضایع کردی من چه جوابی بدهم ؟ البته ما نمی خواهیم این همه ریزبینی اولیاء خدا را داشته باشیم اما از این طور هم نباشد که دانه درشت های اسراف را هم نبینیم. پس اسراف بی احترامی به هدیه هاست. در بهشت خستگی از خوردن و آشامیدن نیست. بعضی ها فکر می کنند که ما اگر در بهشت صدسال غذای خوب بخوریم، بالاخره تکراری و یکنواخت می شود. اگر بهشت یکی از باغ های دنیا بود که فقط سیب و گلابی و کباب می آورند، بعد از مدتی تکراری می شد. ولی این طور نیست. خدا در قرآن می فرماید: بهشتیان نمی خواهند که جایشان عوض بشود و جای دیگر برود. زیرا آنجا خدا میهمان دار است و رزق می دهد. دست خدا را می بینند و خدا را میزبان می دانند. در عالم آخرت رشد عملی نیست. ولی معرفت مرحله به مرحله رشد می کند. شما وقتی به قبرستان می رویید، می گویید: اسلام علیک یا اهل لا اله الا الله: سلام بر شما اهل توحید. اینها به آن طرف رفتند و چشمان باز شد و چیزی را فهمیدند که تابحال نفهمیده بودند. آنها فهمیدند که همه عالم را خدا اداره می کند. لاحول و لا قوة الا بالله را درک کردند، لذا اهل لا اله الا الله شدند و رشد کردند. مرحوم آیت الله بهاءالدینی شاگردی داشت که از نظر تقوا قوی بود ولی از نظر درسی ضعیف بود. این شاگرد بعد از مدتی از دنیا رفت. آیت الله بهاءالدینی فرمود که او در برزخ چه رشدی کرده است. اگر آنرا در دنیا به او می گفتند نمی فهمید ولی الان در آنجا چه رشدی کرده است. در آنجا دائم رشد علمی و معرفتی برقرار است. پس شغل اصلی آنها ملاقات ها و خوردن و آشامیدن هاست و دائما دارند رشد می کنند. تمام اینها در بهشت بزرخی است. این بهشت بلافاصله بعد از مرگ شروع می شود. علاوه بر این ملاقات ها و و خوردن و آشامیدن که بهشتیان در منازل بهشتی خودشان دارند و جهنمیان در جایگاه های جهنمی برزخ دارند، از روایات برمی آید که یک ملاقات همگانی و یک پذیرایی ویژه چه برای بهشتیان و چه برای جهنمیان برقرار است.
در روایات داریم که اهل بهشت را هر روز به وادی السلام می برند و یک پذیرایی ویژه از آنها می کنند که غیر از پذیرایی است که در منزل های بهشتی برزخی خودشان داشته اند و برای جهنمیان هم چنین مجمعی در برهوت است که در آنجا یک عذاب مضاعفی برای آنها هست. این روایت در فروع کافی است که می فرماید: یکی از اصحاب همراه حضرت امیر از کوفه خارج شدم و به وادی السلام رسیدیم. ( البته با وادی السلام فعلی قدری فرق می کند ) حضرت امیر توقف کرد و مثل اینکه داشت با عده ای حرف می زد واین قدر امیر ایستاد که من خسته شدم و عبای خودم را روی زمین پهن کردم و گفتم که آقا شما خسته شدید بفرمایید روی آن بنشینید. امیرالمومنین فرمود: ایستادن من لحظه ای گفتگو با ارواح مومنین بود. اگر پرده از چشم تو کنار برود می بینی که ارواح مومنین با هم گفتگو دارند. هر شخص مومنی که از دنیا برود به او می گویند که به وادی السلام ملحق شو و این قطعه ای از بهشت برین است. در بحارالانوار مرحوم مجلسی روایتی داریم که قنبر و عده ای همراه با علی می رفتند و به چند فرسخی کوفه رسیدند که زمین برهوتی بود. ( وادی السلام زمان حضرت امیرالمومنین همین است. وادی السلام الان قبرستانی در نجف است ولی آن موقع شهر نجفی نبود. فقط شهر کوفه بود. یک فرسخ بعد از کوفه بیابانی وسیعی بود که چند تا قبر در آن بود که بعدا شهر نجف در آن بیابان وسیع قرار گرفت و در روایات منظور این وادی السلامی است که نجف در آن قرار گرفته است. ) وقتی حضرت به این سرزمین رسیدند نشستند. قنبر می خواست چیزی پهن کند که حضرت روی خاک ننشیند ولی حضرت قبول نکرد. حضرت فرمودند که اینجا تربت یک مومنی هست یا محل ملاقات مومنین است. یکی از اصحاب گفت: اینکه اینجا قبر یک مومنی است یا بعدا قبر مومنی می شود معلوم است ولی اینکه محل ملاقات مومنی است یعنی چه ؟ حضرت فرمودند: اگر پرده از جلوی چشم شما کنار برود می بیند که در پشت کوفه مومنین گروه، گروه نشسته اند و با هم ملاقات می کنند. دراین پشت کوفه ارواح مومنین است و در برهوت ارواح کفار است. ( برهوت بیابان وسیع، مخوف و متعفنی در یَمن است. منظور این نیست که ارواح در زمین خاکی وادی السلام یا برهوت هستند بلکه منظور این است که آنها در ملکوت وادی السلام یا برهوت هستند. یعنی با چشم عادی دیده نمی شود. چون ارواح دربدن های مثالی هستند و روی خاک نمی نشینند. شخصی به امام صادق (ع) گفت که برادر من در بغداد است و می ترسم در آنجا که جای مقدسی نیست از دنیا برود. امام فرمود که نگران نباش که برادرت کجا می میرد. هیچ کسی در شرق و غرب عالم نمی میرد مگر اینکه روحش را به وادی السلام می رسانند. طرف پرسید وادی السلام کجاست ؟ امام فرمود: پشت کوفه. گویی من آنها را می بینم که با هم نشسته اند و با هم حرف می زنند. مرحوم ملکی تبریزی استادحضرت امام فرمودند که من در وادی السلام دیدم که حلقه های ارواح مومنین با هم نشسته اند و با هم مجلس دارند.
سوال – سوره ی حج آیات 31 تا 38 را توضیح بدهید.
پاسخ –آیه ی سی و دو می فرماید: اگر کسی شعارهای الهی یعنی نشانه های دین را احترام بگذارد و بزرگ بشمارد، این نشان می دهد که تقوای قلب و پاکی باطن دارد. یعنی هر کس خداترس است و در باطنش از خدا حساب می برد، به نشانه های دینی احترام می گذارد و اینها را آشکار می کند. این آیه درست خلاف حرف است که بعضی ها می گویند: باطن تو پاک باشد ظاهر را برای چه می خواهی. می گویند مگر دین داری این است که موقع عزا پرچم سیاه بزنی یا ریش بگذاری یا حجاب داشته باشی یا اسم ائمه را روی بچه ات بگذاری. دینداری ظواهری دارد. باطن کسی که از خدا حساب می برد باید ظاهرش هم نشانه هایی داشته باشد. اگر شما تمام ظواهر را کنار بگذارید محتوا هم از دست می رود. پس کسی که دین دار است باید ظواهر دین خودش را آشکار بکند و این معنایش تظاهر نیست بلکه می خواهد نشانه های خدا را حفظ بکند و در ظاهر زندگی اش داشته باشد. مثل اینکه ما اول غذا بلند می گوییم بسم الله ارحمن الرحیم. و هنگام آمدن اسم پیامبر صلوات می فرستیم. باید این شعائر را پاس داشت.
سوال – در سرزمین وادی السلام و برهوت پذیرایی ویژه ای از ارواح می شود. توضیح بفرمایید.
پاسخ – در یک زمان مشخصی ارواح مومنین را از منزل های بهشتی خودشان به وادی السلام می برند. در کتاب کافی به نقل از شیخ کلینی روایتی داریم که امام باقر می فرماید: در هنگام غروب یعنی از اول شب آنها را به وادی السلام می برند و آنجا متنعم می شوند و همدیگر رامی شناسند و با هم گفتگو دارند و اول صبح از آن بهشت خارج می شوند. پس این پذیرایی ویژه در شب است. در برهوت هم همین جور است. از قرائن روایات بدست می آید که چهره ی دنیایی وادی السلام ارتباطی با چهره ی امیرالمومنین و نجف دارد. قبر حضرت علی از زمان حضرت آدم و نوح آمده شده بود. ما در هنگام سلام دادن به حضرت امیر می گوییم: سلام بر تو و آن دو نفری که در کنار تو آرام گرفته اند. سرزمین وادی السلام ارتباطی با قبر امیرالمومنین و نجف و ولایت دارد. پس وادی السلام وادی سلامتی و امنیت است. یعنی وادی ولایت است. هر کس وارد این وادی ولایت بشود ایمن از همه ی عذابها است. ارواح مومنین در وادی ولایت در وادی السلام وارد می شود و پذیرایی آن در محضر ولایت رسیدن است واستفاده از جرعه های ناب از حضرت علی (ع) و ائمه است البته هر کس به تناسب لیاقت و ظرفیت خودش. هر کسی در حد خودش یک جرعه ای از جام ولایت امیرالمومنین و محبت اهل بیت را می چشد که این بالاترین لذت های بهشت است. خوردنی های بهشت پایین ترین لذات بهشت است. در کامل الزیاره که استادشیخ مفید آنرا نوشته است دارد که در قیامت وقتی بهشت را برای یک عده آماده می کنند، آنها دور امام حسین (ع) می چرخند و توجهی به بهشت ندارند و بهشت گله مند می شود که چرا آنها توجهی به من ندارند. زیرا آنها صاحب بهشت را پیدا کرده اند. کسانی که اهل معرفت هستند در بهشت دنبال این لذت ها هستند. شاگرد مرحوم الهی قمشه ای نقل می کردند که ایشان وقتی نهج البلاغه را درس می داند در قسمت هایی می گفتند که دعا کنید که به بهشت برویم و این درس را از خود امیرالمومنین بگیریم. اینکه می گویند: شبها به قبرستان رفتن مکروه است شاید وجهش این است که شبها مومنین را به پذیرایی می برند، مزاحم آنها نشوید. وقتی شما برای زیارت سر قبر مومنی می روید، صاحب قبر به شما که زائر او هستید توجه دارد و توجهش به وادی السلام کم می شود یا مانع رفتن به آنجا می شود. یکی از مادر شهدا شبها سر قبر شهیدش می رفت. یک بار خواب دید که در قبرستان همه آمده هستند که به مسافرت بروند و از پسرش پرسید که اینها کجا می روند؟ پسرش گفت که آنها به زیارت امیرالمومنین می روند. (البته این یک موید است نه دلیل مطلب) مادرش گفت که پس چرا تو نمی روی ؟ گفت: من به احترام شما نمی روم. از آن موقع دیگر مادر شهید شبها به سر قبر پسرش نمی رفت و می گفت که من نمی خواهم مانع این بشوم که پسرم به زیارت امیرالمومنین برود. پس شاید وجه اینکه رفتن به قبرستان در شب کراهت دارد این است که ما مانع پذیرایی ویژه نشویم.
خدایا، اگر در این ماه رمضان تا الان مورد رحمت الهی قرار نگرفته ایم، در همین لحظه مورد رحمت خدا قرار بگیریم.
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-6-1-حجت الاسلام عالی.mp3
11.83M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_عالی
📚 با موضوع : یاد مرگ
🗓 پنجشنبه یکم شهریور ماه
🗂 حجم : ۱۱.۲ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: خواب و رؤیا در تعالیم دینی
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 03-06-97
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندگان عزیز و نازنینمان، شنوندههای بسیار گرانقدرمان، پیروزیهای طلایی ورزشکاران عزیزمان را در بازیهای آسیایی تبریک میگویم. انشاءالله تمام قهرمانان ما در تمام عرصهها بدرخشند و حال دل ما را خوب کنند. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. ایام بر شما مبارک باشد. انشاءالله همه مهیا و آماده برای عید بزرگ غدیر شویم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله این ایام که جزء بزرگترین ایام ولایی سال هست جذبههای ولایی حضرت حق همه ما را به سمت خودش جذب کند و از مناسبتهای مختلفی که در این ایام هست بهرهمند باشیم.
شریعتی: بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) با تمام وجودمان خدمت بقیة الله الاعظم سلام میکنیم و ایام را تبریک میگوییم. تقاضا میکنیم جایزههایی را که برای اولیائشان در این ایام قرار دادند برای ما و همه شیعیان و مؤمنین قرار بدهند. اول به مناسبت این ایام که حجة الوداع پیغمبر تمام شده و ایام حج به پایان رسیده، در این حج زمینهی وصایت امیرالمؤمنین در روز غدیر، روز به روز فراهم میکنند. از جمله امروز که برای ما سیزدهم ذی الحجه است، دو کاری که انجام شد در راستای وصایت و ولایت امیرالمؤمنین، از جمله در این روز که حج به پایان رسیده بود آن دو کار این بود، یکی اینکه به دستور خدای سبحان تمام ودایع ولایت و نبوتی که در نزد پیغمبر بود به امیرالمؤمنین منتقل شد به این معنا که همیشه در طول تاریخ از زمان آدم نبی، از ابتدای آن زمان مرسوم بود هرگاه وفات آن نبی نزدیک میشد به دستور خدای سبحان وصی بعدی از جانب خدا تعیین میشد. یا نبی بود یا ولی بود که گاهی انبیاء وصی بعدی بودند. گاهی وصی بودند اما نبی نبودند لذا تمام ودایع نبوت را به بعدی منتقل میکردند. گاهی علنی و با معرفی بود و گاهی به لحاظ جو و جریان مخفی صورت میگرفت طبق آنچه در تاریخ صورت میگرفت. اما ودایع نبوت از جانب پیغمبر در روز سیزدهم ذی الحجه از مکه به سمت مدینه، به امیرمؤمنان منتقل میشود که از جانب خداوند این بوده است. مزید بر این امروز از جانب خدای سبحان به پیامبر خطاب شد که حضرت را ندا کنند و به اسم امیر المؤمنین صدا کنند. این خطاب به امیرالمؤمنین بودن که امیر همه مؤمنان، فرمانده همه مؤمنان بودند، امروز وقتی که پیامبر عازم بودند از مکه به سمت مدینه حرکت کنند، این خطاب از جانب خدا توسط جبرئیل(ع) به پیغمبر اکرم بود که از این به بعد او را امیرالمؤمنین خطاب کنند. حتی حضرات معصومین دیگر در این لقب شریک نیستند و لقب اختصاصی حضرت است که شأن نزولش در این ماه است. انشاءالله این دو جذبه که هرکدام مقدمهای برای امر اعلام ولایت عمومی امیرمؤمنان در روز غدیر است، در قلوب ما بهجت و سرور ایجاد کند و ما را به سمت ولایت سوق بیشتری بدهد.
شریعتی: بحث ما در مورد خواب بود، خیلی از دوستان عزیز سؤالهای بسیاری در این مورد داشتند. بنابراین امروز هم قرار شد در مورد خواب و مبانی علمی آن نکاتی را بفرمایند و بهرهمند شویم.
حاج آقای عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم، امروز قصد داریم بیشتر به روایات و آیات بپردازیم و بحث را به نتیجه برسانیم. یکی از نکات این است که ما در رابطه با نظام ادراکی سه حالت داریم. گاهی در بیداری با حواس ظاهریمان با اشیاء خارجی ارتباط برقرار میکنیم. میشنویم، میبوییم! گاهی در خواب هستیم و این حواس تعطیل است اما از طریق حواس باطنی ما همه ادراکها صورت میگیرد، اما تمام حواس ظاهری ما تعطیل است. حالت سوم حالت منامیه است. خواب نیست اما حالت خواب است. به این معنا که حواس ظاهری در اشتغال ایجاد کردن برای نظام ادراکی ما کنترل شده هستند اما طرف خواب نیست. این عمدتاً در ارتباط با انبیاء و اولیاء و خواص به کار میرود. در حقیقت شخص بیدار است اما حواسش شاغل او نیستند. تا حواس به کار میافتند همین اشتغال نفس را مشغول میکند و همین مشغول شدن انسان را از بعضی از ارتباطات باز میدارد. چون به اسم خواب نقل میشود اما خواب هم نبوده، چون مردم این را به عنوان خواب میشناسند. چرت زدن هم نحوهای از خواب است اما آنجا حواس تقریباً تعطیل است، اگر کسی نگاه کند احساس میکند طرف خواب است اما شخص خواب نیست. با این حالت منامیه میگویند. بسیاری از ادراکات برای اولیای الهی و انبیاء در این حالت ایجاد میشود ولی در تعبیر برای مردم میگویند: خواب دیدیم. تمام محاسن بیداری را دارد، محاسن عدم اشتغال خواب را هم دارد که این حالت منامیه است. منتهی این حالت منامیه برای بعضیها، رهزن میشود، کسانی که غلبه سودا دارند که در وجودشان در بیداری گاهی چیزهایی را میبینند، اما اینها از وهم خودشان نشأت گرفته ولی واقعاً احساس میکنند که میبینند. چون با غلبه حالت سودا یک تصویرسازیهایی صورت میگیرد که با این تصویرسازی باور نمیکند اینها از ذهن خودش نشأت گرفته و یقین دارد با اینها محشور است. یک چیزهایی میبیند که دیگران نمیبینند. حالت منامیه ارتباط با عالم غیب است. اما سودایی که غلبه یک سری وهمیات است، او هم احساس میکند حشر دارد. لذا تَمییز برای افراد گاهی سخت میشود. حتماً باید نزد کسی که مطلع است و میداند برود که این زاییده وهم اوست اما آن حقیقتاً ارتباط است.
در خواب هم خیلی از خوابها آشفته است اما خواب صادق هم داریم. خواب یک برکت ویژه از جانب خداست. یک دانشگاه الهی است اما همین خواب آفات زیادی هم دارد، شاید اکثری به آفتش مبتلا میشوند تا بهرهمند از کمال باشند. هر چیزی که عزیز و ارزشمند میشود حتماً شیطان هم در بهرهمندی از او دخیل است. هیچ نیرویی نیست در اینجا که شیطان طمع به او نکرده باشد البته مگر مراتبی از ایمان که دست شیطان از آن مرتبه کوتاه است. آنجا مخلَصین از تیر رس شیطان به دور هستند «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ. إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» عباد مخلَص، اینها شأن ربوبی هستند. ولایت الهی تمام وجود اینها و ذات و صفت و فعل اینها را پر کرده و دیگر دسترس شیطان نیستند.
شریعتی: حالت منامیه برای اشخاص خاصی اتفاق میافتد؟
حاج آقای عابدینی: امکان دارد برای بعضی از اشخاص عادی هم گاهی اتفاق بیافتد اما تشخیص آن سخت است. لذا انسان گاهی در یک لحظه ذهنش به یک چیزی خطور میکند، اینها نزدیک به حالت منامیه است. خطورات صحیح که خطورات الهیه است. جرقهای به ذهن میزند که در بیرون چیزی نبوده است. اما یکباره در ذهنش جرقه میزند. اینها یک لحظه میآید و میرود اما برای بعضی از اولیای الهی این حالت منامیه یک حالت مستقلی است و برای آنها نظام ادراکی است. نکته دیگر اینکه به خواب سه نگاه شده است. ما در فلسفه یک طبیعیات داریم که مربوط به علوم تجربی و علم طبیعی و بدن است. یک مرتبه عالم وجود است که برای عالم طبیعت است. یک مرتبه صحبت در مورد خدا، عالم خواب هم سه مرتبه دارد. یک مرتبه طبیعیات دارد که در طبیعیات عالخم بحث رؤیا همان مباحثی است که عرض کردیم گاهی نظام بدنی تأثیر دارد، سنگین بود بدن و سبک بودن از جهت غذایی، گرما و سرما، نظام روحی، عقدههای روحی، فشارهای روحی، همه اینها تأثیر دارد. این در نظام طبیعیات خواب است که نظام پزشکی متکفل تبیین این است. یک نظام الهی معنای اعم دارد، خواب دیدنهای عمومی که این خواب اتصال به عالم غیب است. ارتباط است، در این رابطه باز مسائلی مطرح میشود که معنای اعم الهیات است. اما یک مرتبه معنای اخص دارد که رابطهای است که برای خواص ایجاد میشود که در آنجا مباحثی را میگیرند که اینها را در محضر ربوبی آشکار میشود. یعنی آن رابطه را مییابند. این ارتباط ویژه است. مثل همان چیزی که برای ابراهیم خلیل پیش میآید، مثل آن چیزی که برای حضرت یوسف ایجاد میشود. حالت منامیه برای اینها مثل وحی که صورت میگیرد، برای انبیاء این رابطه ایجاد میشود که این محضریت را ادارک میکنند و یقین به آن خواب پیدا میکنند و برایشان حجت هم میشود. برای بقیه خواب یک امر ظنی است و یک نشانه است. لذا باید با معیارها سازگار باشد. مثل یک خبر واحد است که شما شنیدی و باید ببینی دلایل دیگر تأیید میکند. منافات با چیز دیگر نداشته باشد، لذا خواب به صورت عمومی برای همه صورت میگیرد و باید با معیارها سازگار باشد. اینطور نیست هر خوابی برای هرکسی حجت قرار بگیرد و طبق او اگر کسی را در خواب دید آدم بدی است و بعد حکم کند آدم بدی است یا اگر دید آدم خوبی است، حکم کند حتماً این آدم خوبی است، نه اینطور نیست و نباید به این زودی به این مسأله حکم کرد و معیار قضاوت قرار بگیرد. اگر معیارهای دیگر، شرایط دیگر، نظام ظاهر با این همراهی کرد البته، نکته دیگر این است که حواس ما باشد که خواب در نظام شریعت حکم شرعی از درونش در نمیآید به غیر از انبیاء و برای انبیاء خاص، که در خواب ببینند به طرف بگویند: این تکلیف را از تو برداشتیم یا برای تو این تکلیف را قرار دادیم. لذا برای هیچکسی حجت شرعی و حجیت شرعیه و حکم شرعی ایجاد نمیکند. البته اگر سازگار بود با آنچه در نظام ظاهر است، این به عنوان یک مشوّقی، به عنوان اینکه انسان برایش حقیقت ملموستر شود عیبی ندارد اما از این به تنهایی حکم شرعی در نمیآید مگر برای انبیاء مثل ابراهیم خلیل که مطابق خوابش میگوید: «إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُك» (صافات/102) اقدام میکند برای این که خواب آنها یقینی است چون خوابشان بیداری است و رؤیای صادقه است. برای بقیه خواب در حد گمان است هرچند واضح باشد. لذا اگر انسان به چیزی فکر کند امکان دیدن خواب نسبت به آن چیز خیلی زیاد میشود. لذا صرف اینکه خواب دید دلیل بر این نیست که او بر حق است یا بر باطل است.
لذا اگر معبری هم حتی تعبیر خواب کرد باز هم برای ما گمان ایجاد میکند. یک ظنی ایجاد میکند که باید با شرایط دیگر سازگار باشد و الا هیچ حجتی ندارد که انسان طبق او کاری را ترک کند یا کاری را انجام بدهد. باید با نظام ظاهر سازگار باشد. لذا خواب دیدن برای تعطیل حکم عقل نیست. در نظام دینی خواب دیدن با اینکه یک دانشگاه است، یک محضریت و تشرف است اما هیچ گاه خواب دیدن را به قیمت تعطیل حکم عقل قرار ندادند. لذا تمام آنچه در نظام خواب و رؤیا مطرح شده همه تأیید و تحکیم آن نگاه عقلی است. لذا به ما میگویند: اگر خواب خوبی دیدید که مطابق با قواعد بود، این شوق برای شما ایجاد میکند در اینکه آن کار را درستتر و دقیقتر انجام بدهید. اما اگر ترک حکم دینی را به ما در خواب گفتند به هیچ وجه هیچ کسی حق ندارد گمان بد پیدا کند.
شریعتی: اگر خوابی دیدیم در مورد مسأله مهمی که مسأله روز ما هست، میتوانیم بگوییم این فرصت تأمل به ما میدهد؟
حاج آقای عابدینی: یعنی خواب برای ما یک توجه ایجاد میکند. یک تنبه، اما اینطور نیست مطابق این بگوییم: حتماً این میخواهد محقق شود. حتی کسانی که خوابهای زیادی هم میبینند هیچ وجهی برای آنها از جهت شرعی نیست که خواب بعدی آنها حتماً محقق شود لذا آنها خودش ابتلاء و امتحان در نظام الهی است. حتی بعضی خواب زیاد صادق میبینند. همین خواب دیدن زیاد فکر نکنید برای همه کمال است. گاهی خواب زیاد دیدن یک ابتلاء است. یعنی طرف خسته میشود از اینکه خوابهای صادق زیاد میبیند. چون خوابهای صادق او گاهی پیشبینی و پیشگویی یک واقعه سخت برای اوست. وقتی اینها را میبیند زندگی برایش سخت میشود. مثلاً یکی از نزدیکان مبتلا به حادثهای میشود یا برای خودش فلان مسأله پیش بیاید. مثل چشم برزخی است که برای عدهای پیش میآید که این چشم برزخی گاهی یک کمال است و گاهی یک ابتلاء است که این باید مطابقش تأمل کند و خیلی سعه صدر داشته باشد. لذا ممکن است کسی ببیند یک واقعهای را از درون نشان بدهند، درست هم باشد اما این حق ندارد مطابق او نه به کسی بگوید و نه نسبت به آن شخص سوء ظن ایجاد شود، اینها مسائلی است که این هم یک ابتلاء و امتحان است که گاهی انسان مبتلا میشود و باید مراعات کند. اگر کسی رعایت نکند مؤاخذ میشود. اگر کسی با خوابی که دید سوء ظن به کسی پیدا کرد، خیلی سخت است. باید از جهت شرعی مطابق نظام ظاهر باشد و هیچ حجیتی ندارد و انسان مؤاخذ میشود اگر بخواهد مطابق او در ذهنش سوء ظن داشته باشد. ممکن است او را متوجه کنند که حواست باشد ساده لوح نباش! اما حق نداری سوء ظن پیدا کنی مگر اینکه قرینه بیرونی که همه بیابند و قابل ارائه باشد برایت ایجاد شود.
مزاج خواب سرد و تر است. وقتی انسان خوابش زیاد شود سردی و تری بر بدن انسان حاکم میشود و انسان سست میشود، لذا خواب زیاد مذموم است. در عین حال اگر انسان بخواهد خوابش را کم کند باید به طبیبهای سنتی مراجعه کنند که چه کار کنند از این سردی و تری نجات یابند. لذا کسانی که گرم و خشک هستند به سختی خوابشان میرود. لذا خواب یک تجدید قوا در وجود انسان است اگر به اندازه باشد، اگر بیشتر باشد سستی میآورد. این سستی انسان را از توانایی میاندازد. مزاج خواب تر و سرد است و سستی میآورد. لذا مقابلش غذاهای مناسب میتوانند مفید باشند. تفکر انسان گرم و خشک است، باید اینها با هم تنظیم شود. مراعات اینها باعث میشود انسان خواب دیدنهایش مطابق همینها شود. اگر خواب کسی زیاد باشد، خوابهایش خیلی قابل اعتنا نیست. خواب دیدنها مطابق سستی بدن و مزاج است. اگر بخواهیم خواب خوب ببینیم، تنبلی مخل است.
نکته دیگر اینکه آخرین لحظات برای خواب دیدن خیلی تأثیر دارد. حواسمان باشد اگر هیجانات شهوت و غضب هست، اگر خاطراتی در ذهن هجوم میآورد، اگر بدن سنگین شده از غذایی که خورده، اگر مکان خوابیدن خیلی گرم یا خیلی سرد باشد، حتی پتویی که رویش میکشد همه مؤثر است. هرچقدر اینها با خوابیدن انسان سازگارتر باشد خوابها بهتر است. و الا ممکن است کسی چیزی زیر سرش نگذارد اما جایی که میخوابد مناسب است برای خوابیدن، لحاف و پتو هم نداشته باشد، اما خوابهایش خواب صادق است. مثل حضرت عیسی(ع)!
نکته دیگر این است که مراتب صدق خواب به مراتب صدق روز برمیگردد طبق این روایت پیغمبر اکرم که فرمودند: «أصدقکم رؤیا و اصدقکم حدیثاً» اگر کسی عملش، گفتارش، اهل صدق باشد، خوابهای شب او بیشتر به سمت صدق میرود. آن کسی که از زندان آزاد شد و بعد از مدتی رفت خوابی که حاکم مصر دید برای یوسف تعریف کرد، خطاب کرد: «ایها الصدیق» او از یوسف غیر از صدق ندیده بود. صفتی که برای تعبیر خواب واسطه قرار میدهد، «ایها الصدیق» است. رؤیاهای صادق همیشه با شادی همراه نیست و این یک نکته است. گاهی رؤیای صادق برای انسان انذار است و انسان را میترساند. اگر ما را دوست داشته باشند گاهی ما را میترسانند و به ما جایزه میدهند. خود این انسان را از افتادن در چاه باز میدارد. رؤیای صادق انسان را میترساند و این ترس باعث میشود در قدم برداشتن احتیاط کند و درست قدم بردارد و با احتیاط قدم بردارد. فکر نکنیم اگر خواب ترسناکی دیدیم حتماً صادق نیست. اضغاث احلام و خوابهای پریشان همیشه ترسناک نیستند و ممکن است خیلی شاد باشد ولی خواب پریشان باشد. هر خواب ترسناکی هم اضغاث احلام و خواب پریشان نیست، بلکه خواب ترسناک هم ممکن است صادق باشد. هرچند عوامل مختلفی هست تا انسان خواب ترسناک ببیند. اما اگر کسی خواب ترسناک دید، فکر نکند حتماً خواب ترسناک خواب غیر صادق است.
یکی از مسائل این است که همه خوابها تعبیر دارند، منتهی بعضی از خوابها تعبیرشان مربوط به نظام بدن است، بیش از این نیست، چون جایش گرم بوده در خواب، خواب گرمی میبیند و خواب حرارت میبیند. تعبیرش همین بدن است. اما خوابی که تعبیر دارد آنهایی است که متصل به عالم بالا شده و از آنجا خبر میدهد. پس همه خوابها تعبیر دارند اما بسیاری از خوابها تعبیرشان مربوط به نظام ظاهری است. این خواب مرتبط با همین غذای سنگین است. خواب یک واقعیت و موجود است و این موجود، ایجاد شدنش علت میخواهد. بدون علت ایجاد نمیشود چون یک موجود است. منتهی گاهی علتهایش همین علتهای ظاهری و مادی هستند، اما گاهی علتهایش ملکوتی است. آن خوابی تعبیر دارد که علت ملکوتی دارد و الا همه اینها تعبیر دارد ولی تأثیر ندارد. البته در نظام پزشکی و روانشناسی همین نظام خوابهای مادی و عادی هم میتواند منشأ تشخیص مریضی باشد و برای درمان به کار گرفته شود. خوابها همه موجود هستند و همه علت دارند و تعبیر دارند.
نکته دیگر این است که به ما گفتند: خوابهای خوبتان را برای کسانی بگویید که از این خواب خوب خوشحال میشوند. اولاً انسان حق ندارد هر خوابی را برای هر کسی بگوید. خواب خوب را هم حق نداریم برای هرکسی بگوییم. چون ممکن است وقتی انسان خواب خوب را برای دیگران تعریف میکند، نا خودآگاه در وجودش خودش عجب ایجاد شود. خدای سبحان نمیخواهد بشارتی که برای نجات شده سبب ثبوتش شود. برای همین نباید نقل شود، مگر خواب خوبی که یک بشارت عمومی است و برای این شخص هم عجب ایجاد نمیکند. برای دیگری هم ایجاد حسادت نسبت به این نمیکند. خوابی که یوسف دید در ابتدای امر خواب خوبی بود، اما سبب حسادت برادران شد. اگر خوابی که میبینیم به این شرط خواب خوب باشد و بعد برای انسان عجب ایجاد نکند، برای دیگران هم ایجاد حسادت نکند نسبت به من، کسی را تخطئه و خراب نکند، به این شروط اشکالی ندارد برای عدهای گفتن که برای آنها شوق به عمل ایجاد شود. شوق به عبادت ایجاد شود. شوق به عمل صالح ایجاد شود. خواب اینگونه با این نگاه اشکالی ندارد. ولی اگر خواب بد باشد، خواب بد را گفتند به هیچ وجه نقل نکنید.
اگر خواب بد دیدیم چه کنیم؟ به ما فرمودند: اگر خواب بد دیدید، در موقع خواب دیدن پهلو به پهلو شویم که از این حالت جا به جایی حالت انسان تغییر پیدا کند. اگر انسان از خواب بیدار شد، گفتند: انسان بلند شود وضو بگیرد و استغفار کند، سه بار اعوذ بالله بگوید و صدقه بدهد. صدقه دادن انسان را از خیلی از بدیها دور میکند. فال بد هم نزنند، اگر خواب بد دید، زود تعبیر بد نکند. برای کسی که نقل میشود وظیفه دارد تعبیر به خوب کند. برای خودش شخص هم حق ندارد. فال بد زدن ممکن است در تحقق آن تأثیر داشته باشد. وقتی این فرد خوابش را برای حضرت یوسف نقل کرد که نان بالای سر من هست و پرندهها میخورند، حضرت با فاصله خواب او را تعبیر کردند. حضرت بیان کرد: سه روز دیگر اعدام میشوی و اینقدر میمانی که پرندگان تو را خواهند خورد. اما به ما فرمودند: به غیر از آنجا که امر الهی در کار است، برای بیان معجزه یک نبی هست و برای صدق نبوت او هست، کسی حق ندارد فال بد بزند. حداکثر این است که خود انسان اگر احساس کرد این خواب ممکن است خوب نباشد، صدقه بدهد، استعاذه بکند، جا به جا شود و وضو بگیرد و نماز بخواند. خواب بد را برای کسی نقل نکند. دارد وقتی که برای انسان چنین حالتی ایجاد شد، حتی آب دهان را از سمت چپ تخلیه کند. تأثیر این را نمیدانیم اما سه روایت در این مسأله دارد. بلند شود وضو بگیرد و بعد نماز بخواند، صدقه بدهد. اینها روح انسان را از آن حالت دور میکند.
ابوذر نقل میکند، یک روز یاران پیامبر با اندوه فراوان خدمت حضرت رسیدند و عرض کردند: ای رسول خدا! بر شما از آسمان وحی میشود و ما را از امور آگاه میسازی اما اگر خدای نا کرده أجل شما فرا رسد، چه کسی به ما آگاهی دهد؟ پیامبر (ص) فرمودند: وحی قطع میشود اما مبشرات قطع نمیشود. عرض کردند: مبشرات چیست؟ فرمودند: خوابهای خوبی که مرد صالح و صادق میبیند یا برای او میبینند! در روایت هست «رؤيا المؤمن جزء من ستة وأربعين جزءاً من النبوة» رؤیای مؤمن یک جز از چهل جز نبوت است یا از هفتاد جزء است که به مناسبت مراتب مؤمن این ممکن است همانطور که مراتب انبیاء مختلف است، این هم مختلف ذکر شده است. امیرالمؤمنین فرمود: از رسول خدا سؤال کردم: «عن الرجل ینام فیری الرؤیا» میخوابد خواب میبیند، گاهی خواب او حق است و صادق است و گاهی هم انجام نمیشود. حضرت فرمودند: هرکسی که میخوابد الا اینکه روحش به سمت خدای سبحان معراج میکند و آن چیزی که میبیند حتماً حق است. وقتی خدای سبحان امر میکند که روح این به جسدش برگردد، در مسیری که از باطن عالم میخواهد به ظاهر بیاید، به آسمان دنیا میآید. به جسد میرسد، به تعلقات جسدی میرسد، روح بین اینجا که قرار میگیرد، آن چیزهایی که اینجا میبیند اضغاث احلام و خوابهای پریشان میشود. آنجا که دیده بود حق بود. یعنی ما همیشه در خواب به محضر ربوبی بار پیدا میکنیم و یک حقایقی را میبینیم اما وقتی داریم برمیگردیم از باطن به ظاهر، آن ناخالصیها و تعلقات بدن، پریشانیها را ایجاد میکند.
در روایت دیگر میفرماید: اگر کسی با طهارت خوابید، حتماً با روحش به سوی عرش الهی عروج کرده است. در آنجا هرچه ببیند حتماً صدق است. اگر با طهارت نخوابد، چون روحش حال طهارت نداشته کوتاه میشود و نمیتواند به آن مرتبه دست پیدا کند. یکی از یاران امام صادق خدمت حضرت میرسد و عرض میکند: مؤمن رؤیا میبیند، بعد محقق میشود مطابق آنچه دیده بود، واقع میشود. گاهی هم میبیند و واقع نمیشود. «ان المؤمن اذا نام خرجت من روحه حرکه ممدوده صاعده الی السماء» روح حرکت میکند به باطن عالم. حرکت ظاهری نیست، حرکت به باطن عالم است. «فکلما رآه روح المؤمن فی ملکوت السماء فی موضع التقدیر و التدبیر» یعنی به موضع قدر الهی میرسد، عالم تدبیر، از آنچه هرچه میبیند نظام علت عالم است. علت عالم هرچه دیده شود صدق است. «فهو الحق و کلما رآه فی الارض» وقتی در عالم ارض و بدن برمیگردد، «فهو اضغاث أحلام فقلت له: و تصعد روح المؤمن الی السماء؟» واقعاً روح مؤمن به آسمان میرود؟ حضرت میفرماید: «قال نعم» بله، بعد میفرماید: بدن بدون روح میماند؟ حضرت میفرمایند: نه، «فقال أما تری الشمس فی السماء فی موضعها وضوئها و شعاعها فی الارض» مثل خورشید که در آسمان است و شعاعش همه جا کشیده میشود این رابطه برقرار است.
شریعتی: انشاءالله مباحث حاج آقای عابدینی مکتوب شود و در قالب کتاب منتشر شود و بتوانیم بهرهمند شویم.