eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : ویژگی‌های حکومت علوی كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی تاريخ پخش : 19-04-97 بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین شریعتی: سلام می‌کنم به همه بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین و گرانقدرمان، اینجا سمت خداست که از جوار بارگاه نورانی اهل‌بیت حضرت فاطمه معصومه(س) که در آستانه ولادت حضرت هستیم، به شما سلام می‌کنیم. دعاگو و نایب الزیاره همه شما هستیم. سلام علیکم و رحمة الله. حاج آقای حسینی: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه دارم. امیدواریم برنامه خوبی را با مهمانی کلام امیرالمؤمنین علی(ع) داشته باشیم. شریعتی: بحث ما با حاج آقای حسینی قمی به رسم سه‌شنبه‌ها این است که در محضر امیر مؤمنان علی(ع) باشیم و مهمان نهج‌البلاغه‌ی شریف، اگر خاطرتان باشد وعده داده بودند از ویژگی‌های حکومت علوی و نکات و ظرایف و لطایف آن برای ما بگویند. حاج آقای حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم، چندین مورد از ویژگی‌های حکومت امیرمؤمنان(ع)، ویژگی‌های یک حکومت دینی در نهج‌البلاغه را تقدیم می‌کنم. چند حدیث را نگاه کردم، حدیث اول از رسول خداست. فرمود: «عَدْلُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن عِبادَةِ سَبعينَ سَنَةٍ» یک ساعت عدالت از عبادت هفتاد سال بالاتر است. این قابل توجه آنهایی که یک مسئولیتی دارند، پست و کاری دارند، فکر می‌کنند در ساعت اداری یا غیر اداری می‌توانند خدمت بیشتری انجام بدهند، هی دنبال کارهای تشریفاتی هستند و فکر می‌کنند کارهای عبادی است. نه! یک ساعت عدالت از هفتاد سال عبادت بالاتر است. حدیث دوم از رسول خداست، فرمودند: همه تقوا در این آیه خلاصه می‌شود. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (نحل/90) تمام تقوا در این یک کلمه هست. همه تقوا در این یک کلمه هست. یک کلام هم امیرالمؤمنین (ع) دارد که بسیار زیباست. فرمود: «اجعل العدل سیفکَ» شمشیر تو عدالت باشد. یعنی اگر آدم با عدالت رفتار کرد دیگر نیازی به ابزار دیگر نیست. ابزار تو عدالت باشد. بعضی به جای عدالت از شمشیر استفاده می‌کنند. قطعاً هستند غده‌های سرطانی و باندهای جنایتکار، اما برای نظام شمشیر شما عدالت باشد. وقتی عدالت بود دیگر نیروی نظامی نیازی نیست. فرمود: «من عمل بالعدل حصن الله ملكه» (غررالحكم، ص 340) خدا ملک و سلطنت او را حفظ می‌کند. خدا وعده داده است. شما با عدالت رفتار کنید من قدرت شما را حفظ می‌کنم. باز فرمود: به عدالت رفتار کردید من ضامن حکومت شما هستم، به ظلم رفتار کردید، من ضامن نابودی شما هستم. خدا نابودی و هلاکت و از بین بردن قدرت را به تعجیل می‌اندازد. این فقط برنمی‌گردد به اینکه ما بگوییم: در کابینه چند نفر هستند. هرکسی هرجا مسئولیتی دارد. داستانی را بگویم که خیلی جالب است. بهلول از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم است. هارون الرشید می‌خواست پست قضاوت به او بدهد. این دید نمی‌تواند برای هارون قاضی عادلی باشد. هیچ نقشه‌ای به ذهنش نرسید جز اینکه خودش را به دیوانگی زد. وقتی آمدند حکم را بدهند، رفتند گفتند: هارون این مجنون است! گفت: دیوانه نیست. کلک زده تا دین خودش را با این نقشه حفظ کند. کسی می‌بیند هیچ راهی ندارد و تنها راه فرارش از ظلم این است که از این مسیر استفاده کند. در این داستان که بهلول خودش را به دیوانگی زد، یکوقت هارون از جایی رد می‌شد این داد زد: هارون هارون! خلیفه مسلمین را اینطور صدا زد. هارون گفت: مرا می‌شناسی هی صدا می‌زنی؟ گفت: بله. «أنت الذی اذا ظلم فی المشرق و أنت فی المغرب سُئلتَ» در شرق حکومت باشی، ظلمی در غرب حکومت تو بشود، در دورترین نقطه باشی، آن طرف یک ظلمی شود تو مسئول هستی و از تو می‌پرسند. فکر نکنی یک پست و مقامی هست، گفت: تو همان کسی هستی که در شرق و غرب حکومت، هرجا ظلمی شود از تو می‌پرسند! اگر پذیرفتی باید بایستی.
هفته گذشته حدیث رسول خدا به ابیذر را خواندیم. ابیذر تقاضای پستی کرد و حضرت فرمود: تو نمی‌توانی. این پست یک مسئولیت است، تو توانایی‌اش را نداری و باید اهلش باشی. مورد اولی که این هفته از حضرت می‌خوانم، نامه 67 هست که حضرت علی(ع) به یکی از استاندارانشان نوشتند. «وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَيْنِ» صبح و عصر در میان مردم حضور داشته باش، با مردم باش. «فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ» اگر کسی از شما سؤالات دینی داشت، پاسخ بده. «وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ» مردم را تعلیم بده. «وَ ذَاكِرِ الْعَالِمَ» در عین حال که خودت عالم مُلایی هستی باز از محضر علما استفاده کن «وَ لَا يَكُنْ لَكَ إِلَى النَّاسِ سَفِيرٌ إِلَّا لِسَانُكَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُكَ» بین تو و مردم هیچ حاجبی نباشد جز خودت. سفیری بین تو و مردم نباشد جز زبان خودت، خودت با مردم حرف بزن. نه به این معنا که در یک سیستم سخنگو نباشد، نه! اما از پاسخگویی به مردم فرار نکنیم. از نشستن و شنیدن درد و حرف مردم، چقدر مسئولین برای مراجعات مردم وقت می‌گذارند. به تعبیر یکی از اساتید بزرگوار حکومت امیرالمؤمنین در بخشی از خاورمیانه بوده است. مصر یک کشور است، آن زمان یک استان بوده است. یمن یک استان بوده است. حجاز یک استان بوده است. ولی در عین حال وقتی استاندار به مصر می‌فرستد، یعنی به یک کشور، مثل یک رئیس جمهور امروز، می‌فرماید: صبح و شام با مردم باش. من همین‌جا تقاضا می‌کنم، دیروز در یک مجلسی در مدرسه فیضیه به مناسبت سالگرد حمله دژخیمان رژیم گذشته به مدرسه فیضیه و شهادت امام صادق(ع) مجلسی بود و من آنجا صحبت کردم. گفتم: چرا الآن کار اینطور شده که اگر یک امام جمعه بعد از نماز جمعه بین مردم بیاید، خبر آن همه جا پخش می‌شود؟ اگر یکجا نرده‌ها را برداشتند، همه خبرگزاری‌ها پخش می‌کنند: خبر دارید در نماز جمعه نرده‌های بین مردم و مسئولین را برداشتند؟ من در این جلسه چون این مجلس اولین سالی که تشکیل شده بود، زمان مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی بوده، از ایشان باید یاد می‌شد. ایشان فقیه بود، فقیه مجاهد بود. مقام معظم رهبری در مورد ایشان می‌فرمودند: در دوران تبعید امام، تنها صدایی که از حوزه علمیه قم شنیده می‌شد، صدای این مرد بود. این پیرمرد هشتاد ساله، تا روزهای آخر عمرش، این پیرمرد و مرجع تقلید در هشتاد، نود سالگی چندین بار ارتباط مستقیم با مردم داشت. سه وعده نماز می‌رفت، پیاده می‌رفت و پیاده می‌آمد. دو وعده درس فقه و اصول در خدمت مردم بود. هر روز یک ساعت معینی برای مراجعات عمومی می‌نشست. ما انتظار داریم علما و آیت الله‌ها سیره قدما را عمل کنند. یک روزی که ایشان جلسه داشتند و همه می‌آمدند، اولین نفر یک پیرمرد خدمت آقا رسید. گفت: من کاری دارم. می‌خواهم چشمم را عمل کنم، یک نامه بنویسید به بیمارستان بروم مجانی عمل کنم. خرج جیبم را ندارم! فرمودند: چشم! زمستان در پیش است و سوخت کم است. فرمودند: چشم. گفت: یک کار دیگر هم دارم... ایشان فرمود: دیگران هم هستند. این حرف بدی نیست. جلسه که تمام می‌شود ایشان در خانه قدم می‌زنند، فرمودند: آقا چه شده؟ حال شما خوب نیست؟ می‌فرمایند: نه، من با این پیرمرد تند شدم. گفتند: چیزی نگفتید. سه کار او را انجام دادید. بگویید: فردا بیاید از او عذرخواهی کنم. من جلوی جمع جسارت کردم و باید از او جلوی جمع عذرخواهی کنم! فردا از این پیرمرد عذرخواهی می‌کند و به قدری مجلس تحت تأثیر قرار می‌گیرد که ایشان و اهل جلسه به گریه می‌افتند.
خاطراتی را از حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی نسبت به مرحوم آیت الله العظمی بروجردی استادشان می‌دیدم. فرمودند: مرحوم آیت الله العظمی بروجردی از خانه برای درس به مسجد اعظم می‌رفتند. در راه یک سید پیرمردی به ایشان اظهار حاجت می‌کند که من یک کار و مشکلی دارم، فرمود: داریم به درس می‌رویم، چشم بعد از درس در خدمت هستم! می‌آیند درس و سید هم می‌آید. وسط درس مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، شروع به اشکال کردن می‌کند. آیت الله العظمی فکر می‌کنند دوباره دارد حاجتش را می‌گوید. می‌فرماید: گفتم بعد از درس! کسی می‌گوید: آقا ایشان اشکال می‌کند. می‌‌فرمایند: ببخشید، ببینم اشکال شما چیست؟ انشاءالله اینها افسانه و خاطره نباشد. درس که تمام می‌شود آیت الله العظمی بروجردی پایین می‌آیند و سراغ این سید می‌روند و دست این سید را می‌بوسد و عذرخواهی می‌کند که من سر درس گفتم آقا من گفتم: باشد بعد از درس! امام صادق(ع) یک صحابی به نام اسحاق بن عمار داشتند. از اصحاب خوب حضرت بودند. داستان را شیخ صدوق در ثواب الاعمال نقل کرده است. من وضع مالی‌ام که خوب شد، دیگر برو و بیایی و ثروتی داشتم، «أجلستُ علی بابی بواباً» چند تا نگهبان جلوی در گذاشتم، چون مراجعات زیادی داشتم. چند مأمور گذاشتم که اینها را رد کنم. آن سال من مکه مشرف شدم، خدمت امام صادق به مدینه آمدم. سلام کردم. حضرت جواب دادند و روی برگرداندند. گفتم: چه غلطی کردم؟ فرمود: برای چه مقابل در نگهبان گذاشتی که مردم را رد کنی؟ توجیه کرد. گفت: من ترسیدم خیلی رفت و آمد زیاد باشد یک آدم سرشناسی شوم، از شهرت فراری هستم. حضرت فرمود: اینطور نیست. مؤمنین باید به داد هم برسند. وقتی متوجه اشتباهش شد و توجیه‌اش به دردش نخورد، سرش را مدت طولانی پایین انداخت. بعد از مدتی برداشت، تمام محاسنش از اشک چشمش تر شده بود.
خطبه 131 نهج‌البلاغه، حکومت یعنی چه؟ نظام اسلامی یعنی چه؟ امیرالمؤمنین می‌فرماید: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ» خدایا تو می‌دانی «أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا» ما دنبال قدرت نبودیم. «مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ» ما دنبال اینکه دنیای خودمان را آباد کنیم نبودیم. فقفط به این چهار انگیزه بود: 1- «وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ» ما حکومت را پذیرفتیم تا نشانه‌های محو شده دین را برگردانیم. 2- «وَ نُظْهِرَ الاصْلاحَ فِي بِلادِك» در کشور اسلامی اصلاح ایجاد کنیم. به داد مردم برسیم. «فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ» بنده‌های مظلومت احساس امنیت کنند. بگویند: خدایا شکر! حکومت امیرمؤمنان(ع) آمد، دیگر خیال ما راحت است که کسی حق ما را نمی‌خورد. «وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ» ما آمدیم آن حدود الهی که تعطیل شده بود را دوباره زنده کنیم. از امیرمؤمنان سؤال کنید: کدام حدود الهی؟ فقط حد کسی که یک خلاف و گناهی انجام داده باشد، همین است. کسی آمد به امیرمؤمنان گفت: «طهِّرنی» مرا پاک کن! فرمود: تو را پاک کنم. یعنی چه؟ گفت: من فحشایی مرتکب شدم، حد الهی را بر من جاری کن تا پاک شوم. مرحوم کلینی و شیخ صدوق و شیخ طوسی این را نقل کردند. فرمود: دیوانه هستی؟ گفت: نه سالم هستم. فرمود: آدم سالم می‌آید اعتراف کند برای اینکه حد الهی بر او جاری شود؟ می‌فرمودند: توبه و استغفار کن. ولی کجا کوتاه نمی‌آمدند؟ اینکه امیرالمؤمنین می‌فرماید: ما آمدیم حدود الهی را اجرا کنیم، نه برویم بگردیم و در دهان کسی بگذاریم. یکوقت این مثال را در یک سخنرانی گفتم. گفتم قصه امام صادق (ع) و سید حِمیری، شراب دستش بود. حضرت فرمود: در ظرف تو چیست؟ گفت: شیر خریدیم به خانه ببریم. حضرت فرمود: از این شیر در دست ما بریز. ظرف را سرازیر کرد، شراب بود ولی شراب در دست او شیر شد. امام صادق(ع)، اهل‌بیت شراب مردم را تبدیل به شیر می‌کنند. ما شیر مردم را تبدیل به شراب می‌کنیم. آقا ما می‌دانیم قصد تو قصد سویی بوده است، تو خبر نداری! فرمود: اینکه ما آمدیم حدود الهی را اجرا کنیم، نه اینطور، یقه کسی را بگیریم. برو استغفار کن. حضرت قسم خورد. ولی از آن طرف کدام حد را فرمود کوتاه نمی‌آییم؟ اگر فساد مالی و فساد اقتصادی بود. بدترین جرم در حکومت امیرالمؤمنین(ع) فساد مالی و اقتصادی بود. نه اینکه کسی گناهی انجام داده و ما مچ‌گیری کنیم.
امیرالمؤمنین(ع) در بازار اهواز یک ناظر مالی داشت، مرحوم آیت الله احمدی میانجی در مکاتیب الائمه این قصه را مفصل نوشتند. گفتند: این ناظر مالی بازار یک فساد مالی، یک رانت و سوء استفاده، رشوه، زد و بند، ارز دولتی، امیرالمؤمنین نامه نوشت به استاندارش، حضرت چهارده مجازات نوشتند برای این مفسد مالی، نه استاندار اهواز، یک مأمور مالی و ناظر مالی بازار، چهارده جریمه در نظر گرفتند. 1- فرمود: از این کار بلافاصله برکنار کن. 2- به مردم معرفی کن. 3- او را به زندان بیانداز. 4- رسوایش کن. 5- به همه زیردستانت نامه بنویس و بگو: این آدم فساد مالی داشته و حواستان باشد جای دیگر سوء استفاده نکند. 6- کوتاهی نکنی که اگر کوتاهی کردی من شما را برکنار می‌کنم. 7- روز جمعه از زندان بیرون بیاور و 35 تازیانه مقابل مردم به او بزن. 8- در بازار او را بگردان. 9- هرکس شاهدی آورد که این فسادش دامن ما را هم گرفته است، همانجا پول را از او بگیر و به صاحبانش بده. 10- او را به زندان برگردان. 11- به زندان رفت او را ممنوع الملاقات کن. 12- اگر شنیدی کسی چیزی به او یاد داده او را به زندان بیانداز. 13- اگر دیدی طاقت دارد بعد از یک ماه 35 تازیانه دیگر به او بزن. 14- حقوق این خائن را قطع کن و به من زود گزارش بده که چه کردی. در سفری که به عراق مشرف شده بودم، در یک جایی رسیدم، یکی از عراقی‌ها گفت: قیمت دلار شما چند است؟ گفتم: هشت هزار و خرده‌ای. گفت: چطور اینقدر گران؟ گفتم: عزیز من داریم هزینه آزادی را می‌دهیم! آمریکا برای چه با ما دعوا دارد؟ گفتم: هزینه دفاع از مردم مسلمان عراق و عتبات و بیرون کردن داعش و امنیت عراق را می‌دهیم. هزینه آزادی و جوانمردی است. وقتی آمدم به رفیقم گفتم: کاش می‌شد به او بگویم: فقط هزینه آزادی هم نیست. هزینه رانت و فسادهای مالی هم هست، هزینه بی‌تدبیری‌ها هم هست. به تعبیر یکی از عزیزان، ترامپ یک سگی است که پارس کرده است، قرآن می‌گوید: «کمثل الحمار»، «کمثل الکلب». واقعاً بخشی از این‌ها هزینه آزادی است ولی فقط آن نیست.
الآن یک ماه نشده در خطبه‌های نماز عید مقام معظم رهبری فرمودند: مردم باید با نشاط و امید باشند. بالاترین خدمت به مردم نشاط و امید است. در دیداری که همراه کارشناسان سمت خدا با مقام معظم رهبری داشتیم، ایشان از جزئیات برنامه سمت خدا خبر داشت. می‌فرمودند: آقای شریعتی بهترین مجری است. صدای ما زودتر از فرماندار و وزیر به مقام معظم رهبری می‌رسد. واقعاً می‌گذارند نشاط و امید در این مملکت باشد؟ وقتی هر روز اخبار را می‌بینی، سلطان سکه و موبایل و ارز و خودرو را گرفتند. خوب بعد چه؟ چه برخوردی شد؟ در برخورد اخیر ایشان به مسئولین قوه قضائیه فرمودند: اطلاع رسانی کنید. این برخوردها مؤثر باشد. الآن یک جوان تحصیل کرده وقتی هر روز این اخبار را می‌شنود، فقر مالی هم دارد، فقط می‌بیند سلطان سکه و موبایل را گرفتند، خوب دیگر چه؟ دیگر برای این جامعه امید می‌ماند؟ امیرالمؤمنین چهارده دستور برای یک آدمی در بازار اهواز داد. مگر کجای عالم است؟ یک نماینده می‌آید اعلام می‌کند: موجودی حساب‌های آقازاده‌ها بیشتر از ذخایر ارزی کشور است. روزنامه‌ها تیر می‌زنند. این یعنی چه؟ آقازاده کیست؟ این راست است یا دروغ است؟ خوب چطور می‌شود امید و نشاط داشت؟ شما یک دستوری بدهید با اینها برخورد سریع شود. بساطی که از این طرف در مورد ارز مسافرتی شروع شده است. خوب یک کسی بیمار است حتماً ارز مسافرتی می‌خواهد. یک کسی بچه دانشجو دارد حتماً ارز مسافرتی می‌خواهد. یکی از دوستان گفت: مادربزرگم را دیدم، به تفلیس رفته بود. گفتم: برای چه تفلیس رفتی؟ گفت: اینها گفتند ارز می‌دهند، مرا هم بردند. بازی می‌کنیم!! نماینده تهران می‌گوید: من خبر نداشتم که ارز را اینطور می‌دادند. این بیان امیرالمؤمنین است. فرمود: ما از تشکیل حکومت این چهار هدف را داشتیم. «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ» خدایا فقط تو می‌دانی ما برای قدرت نیامدیم. ما برای چهار چیز آمدیم. 1- آمدیم نشانه‌های از دست رفته دین را برگردانیم. 2- اصلاح ایجاد کنیم. 3- کاری کنیم مردم بگویند: دیگر کسی به ما ظلم نمی‌کند. 4- آمدیم حدود تعطیل شده الهی را به پا کنیم. شریعتی: تمام حرف‌های حاج آقای حسینی زبان حال ما و همه مردم خوب ایران هست و جوان‌هایی که نیاز به امید و نشاط و نیاز به یک آینده روشن دارند، انشاءالله همه دست به دست هم بدهیم خلأها و مشکلات حل شود که واقعاً برازنده حکومت ما نیست. از جوار بارگاه کریمه اهل‌بیت حضرت فاطمه معصومه(س) دعا می‌کنیم که انشاءالله رفع گرفتاری و مشکلات بشود و مملکتی که مملکت امام زمان هست به ثبات و آرامش برسد.
امروز صفحه 376 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه شعرا را تلاوت خواهیم کرد. «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ «207» وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ «208» ذِكْرى وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ «209» وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ «210» وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ «211» إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ «212» فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ «213» وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ «214» وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «215» فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ «216» وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ «217» الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ «218» وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ «219» إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «220» هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ «221» تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ «222» يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ «223» وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ «224» أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ «225» وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ «226» إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ «227» ترجمه : آنچه برخوردار بودند، در دفع عذاب به كارشان نيايد. وما (مردم) هيچ منطقهاى را هلاك نكرديم، مگر آن كه بيمدهندگانى داشتند. تا مايهى پند و عبرت باشد، و ما ستمكار نبوديم (كه بدون هشدار مجازات كنيم). و قرآن را شيطانها نازل نكردهاند. نه سزاوار آنان است (كه شياطين آن را نازل كنند) و نه قدرت بر اين كار دارند. بىشك آنها از شنيدن (اخبار آسمانى) بركنارند. پس (اى پيامبر!) با خدا معبود ديگرى را نخوان كه از عذاب شدگان خواهى شد. و خويشان نزديكت را هشدار ده. و براى مؤمنانى كه از تو پيروى كردهاند، بال خود را بگستر (و متواضع باش). پس اگر سرپيچى كردند بگو: قطعاً من از آنچه انجام مىدهيد بيزارم. و بر (خداى) عزيز و مهربان توكّل كن. خدايى كه چون (به نماز) برمىخيزى تو را مىبيند. و حركت تو را در ميان سجده كنندگان (نيز مىبيند). زيرا كه اوست شنوا و دانا. آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مىآيند؟ بر هر دروغساز گنه پيشهاى فرود مىآيند. (زيرا اين افراد) به سخنان شياطين گوش فرا مىدهند و بيشترشان دروغگويند. (پيامبر اسلام شاعر نيست، زيرا) شاعران را گمراهان پيروى مىكنند. آيا نديدى كه آنان در هر وادى سرگشته مىروند؟ و مطالبى مىگويند كه به آن عمل نمىكنند؟ مگر آنان (شاعرانى) كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام داده و خدارا بسيار ياد مىكنند، و پس از آن كه مورد ستم قرار گرفتند (به دفاع از خود) يارى مىطلبند (و با شعر از مظلوميّت خود دفاع مىكنند) و كسانى كه ظالمند، به زودى خواهند دانست كه به كدام بازگشتگاه باز خواهند گشت.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و امروز قرار هست از آیت الله وحید بهبهانی هم از زبان شما بشنویم. حاج آقای حسینی: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» ما از پیامبر خدا کسی را بالاتر داریم؟ خدا به پیامبر فرمان می‌دهد بال رحمتت را بگشا و مردم را زیر بال رحمتت بگیر. هیچکسی متواضع‌تر از پیامبر نبود. دقیقاً همین اشاره قرآنی را امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه دارد. نامه 27 به استاندارشان می‌نویسند. اولین کلام در نامه امیرالمؤمنین این است «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ» اینجا هم خداوند به پیامبر فرمان می‌دهد:«وَ اخْفِضْ جَناحَكَ» پیامبر تو مردم را زیر بال رحمت بگیر و کنار مردم بنشین.
شریعتی: شما که عمری در حوزه مشغول هستید، از مرحوم آیت الله وحید بهبهانی برای ما بگویید. حاج آقای حسینی: بعضی از فقهای بزرگ و علمای بزرگ رده‌های بسیار فوق العاده‌ای دارند. وقتی می‌خواهند از ایشان نام ببرند، می‌گویند: مجدد المذهب، علامه ثانی، محقق ثالث، تعبیری هست که می‌گویند: در هر صد سالی یک کسی مذهب را تجدید کرده است. حیات دوباره داد. از بهترین دوران‌های حوزه‌ی علمیه در کربلا، همین دوره‌ای است که مرحوم وحید بهبهانی در آنجا حضور پیدا می‌کند، شاگردانی مثل علامه بحرالعلوم، میرزای قمی دارد. این علم و دانش در نسل ایشان اثر داشته است. الآن گاهی بحث می‌کنند ایشان بالاتر بود یا پسرش بالاتر بود؟ یعنی یک نسل پر علم و دانش و پر برکت، مخصوصاً از کارهایی که این بیت و این نسل انجام دادند، می‌شود کار علما را به پنج مرحله تقسیم کرد. عده‌ای تدوین حدیث کردند و احادیث را جمع کردند مثل مرحوم کلینی و شیخ صدوق، شیخ طوسی، اگر اینها تدوین حدیث نکرده بودند این احادیث به ما نمی‌رسید. 2- تدوین فقه، کسانی مثل شیخ طوسی، مثل محقق حلی، به آیت الله العظمی بروجردی گفتند: شما می‌توانی شرایع بنویسی؟ فرمود: یک سطرش را. کسانی مثل شهید اول، خوب است بینندگان بدانند اعلم علما و افقه فقهای شیعه در عصر غیبت چه کسی است؟ در عصر غیبت فقیه‌ترین عالم شیعی چه کسی است؟ همه می‌گویند: شهید اول. مرحله سوم مبارزه با خرافات و آفات، از جمله همین وحید بهبهانی و نسلش است. با افکار باطل، با صوفی گرایی، با اینهایی که افکار اخباری‌گری را مطرح می‌کنند. مرحله چهارم کسانی که ترویج دین می‌کنند. کسانی مثل علامه مجلسی، وحید بهبهانی مروج المذهب بودند. مرحله پنجم کسانی که با استعمار مبارزه کردند مثل میرزای شیرازی، شهید مدرس. پس شد تدوین حدیث، تدوین فقه، ترویج دین، مبارزه با خرافات، مبارزه با استعمار. مرحوم وحید بهبهانی در همه این پنج مرحله نقش برجسته داشته است. البته زمان تدوین حدیث که گذشته بود اما در این چهار مرحله بعد نقش اساسی داشتند. شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای حسینی قمی: در آستانه دهه کرامت هستیم، ولادت امام رضا(ع) یازدهم ذی القعده، تکریم ولادت فاطمه معصومه(س)، ماه ذی القعده مناسبت‌های فراوانی دارد. خدا را به حق امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) قسم می‌دهیم. خدایا به حق محمد و آل محمد همه حوائج بینندگان عزیز را برآورده به خیر بفرما. گرفتاری‌ها برطرف بفرما. مریض‌ها لباس عافیت بپوشان. خیر دنیا و آخرت به همه عنایت بفرما. شریعتی: انشاءالله روز یکشنبه همزمان با ولادت حضرت معصومه(س) باز هم از شهر مقدس قم به شما سلام خواهیم کرد. «الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
97-4-19-حجت الاسلام حسینی قمی.mp3
13.35M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی 📚 با موضوع : ویژگیهای حکومت علوی 🗓 سه شنبه نوزدهم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۲.۷ مگابایت ➡️ @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #زندگی_هوشمندانه_و_راههای_دوری_از_اشتباه 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_لقمانی 🗓 تاريخ پخش : بیستم تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : زندگی هوشمندانه و راه‌های دوری از اشتباه كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين لقمانی تاريخ پخش : 20-04-97 بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. بی قرار تو‌ ام و در دل تنگم گله‌هاست *** آه بی تاب شدن عادت کم حوصله‌هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب *** در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد *** بال وقتی قفس پر زدن چلچله‌هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است *** مثل شهری که روبروی گسل زلزله‌هاست باز می‌پرسمت از مسأله‌ی دوری و عشق *** و سکوت تو جواب همه مسأله‌هاست شریعتی: سلام می‌کنم به همه بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین‌مان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. انشاءالله لحظات ما قرین یاد خداوند متعال باشد و انشاءالله خداوند متعال پشت و پناه همه ما باشد. حاج آقای لقمانی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. حاج آقای لقمانی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز برنامه سمت خدا عرض سلام دارم. شریعتی: بحث ما در مورد هنر خوب زیستن بود. از راز و رمز زندگی هوشمندانه و بدون اشتباه مطلع می‌شویم. بحث امروز شما را خواهیم شنید. حاج آقای لقمانی: بسم الله الرحمن الرحیم به لطف خداوند هفت عامل را پشت سر گذاشتیم، چون می‌خواهیم امروز یک جمع‌بندی در مورد بحث کنیم، ده عامل را که باعث اشتباه می‌شود را مرور می‌کنم و بحث را ادامه می‌دهم. گفتیم: زندگی زیباست ای زیباپسند *** زنده اندیشان به زیبایی رسند اینقدر زیباست این بی بازگشت *** کاز برایش می‌توان از جان گذشت عمر سود نیست، سرمایه است. ما از این سرمایه باید نه ساعت، ثانیه به ثانیه خوب استفاده کنیم. چون سرمایه اصلی و ابدی ما خواهد بود. ده لغزشگاه برای اشتباهات انسان وجود دارد که گاهی به ریزش و شورش انسان منتهی می‌شود. اولین عامل را جهل و نادانی و بی‌خردی و بی خبری گفتیم. اینقدر این عامل بد هست که معصوم و اولیای الهی، «َ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِين» (بقره/67) به خدا پناه بردن از جهل! ریشه تمام شرور و معدن تمام بدی‌ها جهل است. انسان نمی‌داند و نمی داند که نمی‌داند، این بد است. گاهی جهل مرکب است. مورد دیگر از ریشه‌های خطا «بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ» (انعام/119) جهل چیست؟ نادان کیست؟ کسی که عمامه به سر دارد و داناست. لیسانس و فوق لیسانس و دکترا و چه و چه، این جاهل نیست؟ نه. جاهل کسی است که در لحظه‌های تصمیم، هواهای نفسانی را بر خواسته‌های خدا ترجیح بدهد، ولو عنوانش هم یازده کلمه باشد، بیست کلمه باشد. این جاهل است. ممکن است کسی باید از لحاظ جایگاه اجتماعی بالا باشد ولی عالم و عاقل نیست. معیار این هست در لحظه‌ها وسوسه‌ها و هوس‌ها را ترجیح می‌دهیم یا وظیفه الهی را؟ دوم بی دقتی و سر به هوا بودن در زندگی، زندگی را جدی نگرفتن، مهم نیست، بی خیال، خوش باش! خدا نکند در خانه و خانواده‌ای این افراد باشند. گاهی چندین خانواده را در اثر بی دقتی دچار تلاطم می‌کنند. «خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّة» (مریم/12) یک جمله طلایی و واقعاً فوق طلایی از مرحوم بهشتی است، چقدر افراد با سخنانشان شناخته می‌شوند. سه جمله، طرز و شیوه فکر آیت الله شهید بهشتی چه بود؟ ایشان می‌فرمایند: با نگاه کلان به زندگی بنگرید. با استحکام وارد زندگی شوید و تصمیم بگیرید و عمل کنید. مورد سوم در مقیاس اندک عمل کنید. سنگ بزرگ نشانه نزدن است. هم نگاهتان کلان باشد، ابدیت و دنیا و آخرت، بعضی کارآفرین نمونه هستند چهارصد نفر زیر دستشان کار می‌کنند. زندگی را جدی گرفته است. سر به هوا و بی دقت نبوده است. مورد دوم با استحکام، «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) در مسائل اخلاقی استحکام، در مسائل اجتماعی استحکام، استقامت، مورد سوم در مقیاس خرد و اندک عمل کنیم. ببینید چه زندگی می‌شود. زندگی را جدی گرفتن، لذا می‌فرمایند: زندگی مثل تست هوش است. در کمتر از یک دقیقه باید انتخاب کنیم.
می‌فرمایند: در زندگی خوشگل بودن مهم نیست. محکم بودن مهم است. بعضی زندگی را دو سرعت می‌دانند، فقط می‌دود. زندگی دو استقامت است. لحظه به لحظه انسان چطور تصمیم‌گیری می‌کند. برای کودکی، برای نوجوانی، برای جوانی، میانسالی و کهنسالی، آینده نگری داشتن. زندگی مثل بازی با بوم رنگ است، پرت می‌کنید به خودتان بازمی‌گردد. هم افکار، هم افعال! جدی گرفتن، محکم بودن. یک داستانی است که مدت‌هاست می‌خواستم بگویم. آشنایی ساده، عشقی آسان و دردی بی پایان. ما گاهی فکر می‌کنیم می‌بینیم طوری نیست ولی گاهی این دیدار باعث آشنایی می‌شود. آشنایی باعث الفت و عادت می‌شود و عادت باعث اعتیاد می‌شود و نمی‌توانیم دست بکشیم. کلانتری یکی از شهرهای اطراف مشهد خبر دادند یک خانمی هست صدای جوان دارد ولی خودش پیر است. دندان‌های سیاه، چهره پر از چین و چروک، ظاهر خیلی کثیف، گوشه خیابان هست. خبر دادند بیایید او را جمع کنید. آمدند بردند و با او گفتگو کردند، چه شد به این روز افتادید؟ شما سنی ندارید. گفت: شانزده ساله بودم، مدرسه می‌رفتم. یک نفر آمد ابراز علاقه کرد. روز دوم، روز سوم، زندگی را خیلی عادی و سرسری گرفتم و فکر کردم می‌توانم هرطور بخواهم با مدادرنگی بکشم. نمی‌دانستم زندگی دقت می‌خواهد. سراشیبی دارد، فراز و فرود دارد. روز سوم، روز چهارم، یواش یواش عاشق شدم. نامش بهروز بود. به پدر و مادرم خبر دادم، گفتند: به درد نمی‌خورد. خودش و همه اطرافیانش معتاد هستند. باور نکردم! گفتند: بیا خواستگاری. آمدند، پدر و برادرم قبول نکردند. گفتند: او اعتیاد دارد. باز گفتم: شما دشمنی دارید. گفتند: پس یک شرط دارد. اگر تو بخواهی همسر او شوی باید ما را ترک کنی. گفتم: اشکالی ندارد. تهدید به مرگ کردم و فرار، قبول کردند. پدر و مادرم از آن منطقه رفتند. بعد از مدتی که سر زندگی رفتم دیدم سر کار نمی‌رود. معتاد است، خانه را برای مواد فروختیم. خانه پدر شوهرم رفتیم. دیدم آنها بدتر هستند. فهمیدم در چه چاهی افتادم! رها کردم تا بتوانم پدر و مادرم را پیدا کنم. یک اشتباه! یک عمر باید تاوان داده شود. واقعیت را نمی‌بینیم.
سومین عامل مشورت نکردن و مستبد بودن در رأی است که خدا نکند انسان فقط خودش را قبول داشته باشد. کسانی که با دیگران مشورت می‌کنند، در عقل آنها شریک می‌شوند. اگر کسی مشورت نکند اولین گام و نقطه شروع اشتباه است. چهارم عجله و شتاب است. ده عامل دارد. «التّأنّى من الرّحمن و العجلة من الشيطان» عجله! گفتیم کسانی که عجله می‌کنند به جای ماهی، قورباغه می‌گیرند و به جای ثانیه‌هایی که در عجله می‌خواستند بدست بیاورند، ساعت‌ها و روزها باید از دست بدهند. عجله منفی! در یک سلسله کارها عجله خوب است. «حی علی خیرالعمل» بشتابید برای بهترین عمل. کارهای مثبت اشاره کردیم، «عجلوا بالصلاة» عامل پنجم حماقت و کم عقلی است. دعا کنیم. آن قسمتی که دعایی است خداوند این حالت را از ما دور کند. عقل نرم افزار معنوی است. اگر نصیب کسی شود دنیا را دارد، آخرت هم دارد. پول دارد و مقام دارد. عقل کنترل کننده انسان از هرگونه اشتباه و خطا بدی است. بدترین جنبندگان کسانی هستند که نه می‌شنوند و نه تعقل می‌کنند. جهنمی‌ها می‌گویند: «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ» (ملک/10) اگر ما گوش شنوا داشتیم، اگر فکر می‌کردیم. بعضی می‌گویند: من عجله ندارم، جوانبش را باید فکر کنم. هیچ عجله‌ای ندارم. هر مقدار تدبیر قبل از عمل از آن طرف شادمانی بعد از عمل خواهد بود. ولی ما گاهی عجله می‌کنیم. «ركوب المعاطب عنوان الحماقة» (غررالحكم، ص 325) اشتباهات مکرر تابلوی تابان حماقت و نادانی ماست. پیامبر اسلام به امیرالمؤمنان فرمود: علی جان احمق سه نشانه دارد. 1- سستی در انجام واجبات الهی؛ نماز و روزه، گاهی ما زرنگی می‌دانیم، زیرکی می‌دانیم، از عبادات کم می‌کنیم تا به چه برسیم. کم می‌گذاریم به آنجا هم نمی‌رسیم. زرنگ‌ترین افراد کیست؟ واجبات الهی. چون ممنوع است من انجام نمی‌دهم. شب عقد و عروسی من اجازه نمی‌دهم دخترم با این وضع، همسرم با این وضع، در امور مالی ببخشید، من واجبات الهی را باید انجام بدهم. شریکی که خمس نمی‌دهد من با او شریک نمی‌شوم. سستی در انجام واجبات! دوم مسخره کردن بندگان خدا به ویژه مؤمنان، تکه انداختن، طعنه زدن، تفریح بعضی همین است. نشانه‌ی احمق بودن است. سوم زیاد سخن گفتن در غیر یاد خدا، از هر دری به هر مناسبتی حرف می‌زند. پرگویی و بدگویی و زشت گویی، نشانه‌ی احمق بودن است. سستی در انجام واجبات، مسخره کردن بندگان خدا به ویژه مؤمنان و سوم زیاد سخن گفتن در غیر یاد خدا.
شریعتی: یاد خدا الزاماً در زیاد حرکت کردن چانه که نیست؟ حاج آقای لقمانی: در آنچه باعث تقرب شود. گاهی خرید و فروش است. گاهی با همسر و فرزند حرف زدن است. ولی مسیر را فراموش نکنیم و هدف را گم نکنیم. قطاری به طرف خدا حرکت می‌کرد، یک ایستگاه قبل از خدا به بهشت که رسید همه پیاده شدند. بسیاری از ما هستیم تا به چرب و شیرین زندگی می‌رسیم فراموش می‌کنیم مقصد کجا بود. آفت و آسیبی که انسان مرتب جلسات اخلاق را باید شرکت کند. موعظه، صبح به صبح موعظه پنج دقیقه‌ای! یک حکمت، یک حکایت، یک داستان که تا شب شارژ شود. قرآن ترجمه یک آیه را ببیند تا شب با آن زندگی کند، آیه‌های زندگی! «خوشا آنانکه دائم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی» در بازار هم که هست انگار در مسجد است. ششم، زشت حرف زدن هم برای انسان آسیب است. انسان را زمین‌گیر می‌کند. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» (بقره/83) با مردم زیبا حرف بزنید. گاهی یک نکته‌، یک طعنه، یک تکه انداختن مثل دنده‌ای است که انسان شکسته است، در ظاهر چیزی نیست ولی هربار که نفس می‌کشد درد می‌کشد. گاهی طعنه‌هایی که به بعضی می‌زنند، شصت سال درد می‌کشد. بندگان خدا و بهشتیان مهربان هستند. اهل بهشت «سلاماً سلاماً» (واقعه/26) با مهربانی با هم صحبت می‌کنند. هفتم، بی تجربگی یا کم تجربگی، یک عادت خوبی که بعضی از عزیزان جوان دارند، فرمودند: بهترین جوان کسی است که مثل پیرها زندگی کند. یعنی چه؟ یعنی عصا دست بگیرد قدش را خم کند؟ نه. پند و اندرز بگیرد. گاهی یک جمله از یک سالخورده فرهیخته باعث می‌شود انسان بتواند سالهای زندگی‌اش را درست طی کند. پدر جان یک نصیحتی به من بکن. گفت: عزیزم، قبل از اینکه بر تو نماز بخوانند، نماز بخوان! قبل از اینکه از تو عبرت بگیرند، از دیگران عبرت بگیر. قبل از اینکه بر تو قرآن بخوانند، قرآن بخوان. حضرت علی(ع) فرمودند: کسی که تجربه او کم است، مرتب فریب می‌خورد. قرآن می‌فرماید: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (اعراف/176) ای رسول ما، داستان گذشتگان را برای امت ما بگو تا بیدار شوند و اینها مثل آنها نشوند. عبرت را چرا عبرت می‌گویند؟ عبور از صحنه ظاهر و رسیدن به واقع است. دوباره انسان همان کار را انجام ندهد.
امیرالمؤمنین علی(ع) به جناب مالک اشتر در انتخاب مسئولان فرمود: مالک انتخاب کن از افراد اهل تجربه باشند. «وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَة» (نهج‌البلاغه/نامه53) افراد خام، سطحی نگر، باری به هر جهت به درد نمی‌خورند. اهل تجربه و آب دیده باشند. مورد دوم حیاء، نگاه داشتن حد هر چیزی حیاء است. حد شرعی و عقلی و عرفی حیاء است. زیبایی بی پایان، افرادی که حیاء دارند یک نوع لطافت و مهربانی دارند. بعد حضرت فرمودند: «من اهل البیوتات الصالحه» خانه‌های خوب و خانواده‌های خوب. دختر حضرت امام رهبر کبیر انقلاب، تعریف می‌کردند. بسیاری از خواستگارهایی که برای ما می‌آمد، امام به ما خبر نمی‌دادند. بعد که ما از طریقی متوجه می‌شدیم که شنیدیم خواستگاری برای ما آمده، امام می‌فرمودند: من اولین شرطم خانواده هست. در چه دامنی این پسر تربیت شده است؟ در چه محیطی رشد کرده است؟ «من اهل البیوتات الصالحه» اهل تجربه باشند، اهل حیاء باشند، خانواده‌های خوب داشته باشند و الا فریب می‌خورند. هشتمین عامل را اشاره کردیم، زیاد حرف زدن باعث لغزش و اشتباه انسان می‌شود. مطلبی که فراموش کردم بگویم، بزرکترین مصیبت برای انسان آن است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد و نه شعور لازم برای سکوت کردن. ما گاهی آن سواد را نداریم چه بگوییم همه استفاده کنند؟ این باعث لغزش انسان می‌شود. یا از آن طرف انسان سکوت کند و حرف نزند. سخن مثل برگ است، هرجا انبوه‌تر میوه کمتر. کم گوی و گزیده گوی چون دُر *** تا ز اندک تو جهان شود پر اندیشه‌های خوب تراویده‌ی روح پاک است و بوی خوش تراویده‌ی گل خوش، خوب حرف زدن و به اندازه حرف زدن. صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر به دوام *** ناتمامان جهان را کند این پنج تمام نهم؛ کوشش بدون جوشش و تلاش بدون دانش، گل سر سبد این بحث ما سخن عقل کل، خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفی(ص) بود که حضرت فرمودند: «مَنْ عَمِلَ عَلَي غَيْرِ عِلْمٍ» کسی که بدون علم و دانایی، بینش و پویایی کاری بکند، «كَانَ مَا يُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ» (كافي، ج 1، ص 44) فساد او بیش از صلاح او خواهد بود. اول اندیشه، بعد انگیزه، ما گاهی تولید انگیزه می‌کنیم. بعد از مدتی انگیزه کمرنگ و بی‌رنگ می‌شود و خود عمل قطع می‌شود. ما کسانی را داشتیم که سی سال، چهل سال با همسرش هردو نماز شب می‌خواندند، اندیشه‌اش را داشتند. کسی را داشتیم در طواف مسجد الحرام قرآن را تمام کرد. وقتی اندیشه باشد برای انسان عبادت تکراری نمی‌شود. لذا نشستن در محضر عالم اینقدر ثواب دارد. گفتگوی علمی اینقدر ثواب دارد. بهترین عمل شب قدر گفتگوی علمی است. به انسان اندیشه می‌دهد.
دهمین لغزشگاه اشتباه برای انسان سرعت در پاسخگویی است. تا چیزی پرسیدند بدون تأمل پاسخ بدهی. امام صادق(ع) فرمودند: هرکس هرچه از او بپرسند، با اینکه تسلط علمی ندارد، پاسخ دهد، دیوانه است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: زبان خود را حبس کن پیش از آنکه زبان تو را حبس کند. «لا ادری نصف العلم» نمی‌دانم، تخصص ندارم. بلد نیستم. علامه طباطبایی وقتی که می‌دانستند آرام می‌گفتند، وقتی نمی‌دانستند، بلند می‌گفتند: اگر بگویم: نمی‌دانم اشکالی ندارد؟ آیت الله امینی از اعضای محترم جامعه مدرسین گفتند: یک روز در حجره‌ام، علامه طباطبایی و امام را دعوت کردم. یک آبگوشتی هم درست کردم، این دو بزرگوار آمدند. گاهی که داشتم غذا را هم میزدم تا آماده شود، یک سؤال می‌کردم. هیچکدام از این دو بزرگوار جواب نمی‌دادند. این به او تعارف می‌کرد تا احتراماً جواب می‌دادند. اینکه زودتر بدوند و پاسخ بدهند نه! یا من می‌گفتم: حضرت علامه یا حضرت امام. امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: تا زمانی که زبانت تو را به خطر نیانداخته، وضعیت را دشوار نکرده، زبانت را حفظ کن. زبانی که باعث انحراف انسان می‌شود و باعث عجله در پاسخگویی بشود باید مرتب حبس باشد و در کنترل باشد. جهل و نادانی، شتاب در رسیدن به فرصت‌ها و زود جواب دادن به پرسش‌هاست. در جمع همه اظهار نظر می‌کنند و ما هم می‌خواهیم اظهار نظر کنیم. فراز پایانی صحبت بنده اشتباهات محاسبه‌ای مردم در زندگی است که همه ما به نوعی درگیر هستیم. هرچه می‌رویم و می‌دویم به جایی نمی‌رسیم. خداوند به حضرت داود وحی کرد، ای داود من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم، مردم در غیر آن جستجو می‌کنند ولی نمی‌یابند. این پنج چیز می‌تواند هشتاد سال زندگی ما را اداره کند و به هدف برساند. 1- من علم را در گرسنگی و تلاش بسیار قرار دادم ولی مردم در سیری و راحتی می‌جویند و نمی‌یابند. «جوع و الجهد» ولی مردم در راحت جستجو می‌کنند. به هوس کار نیاید به تمنا نشود *** کاندر این راه بسی خون جگر باید خورد
هر شب مهمانی رفتن، در اخبار همه فوتبال‌ها را دیدن، کسی مُلا نمی‌شود. در گرسنگی و تلاش بسیار، 2- من عزت و بزرگی را در طاعتم قرار دادم ولی مردم اشتباه می‌کنند. در خدمت قدرتمندان می‌جویند ولی نمی‌یابند. «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» (نساء/139) مؤمنان عزت دارند، عزیز و بزرگوار هستند. 3- من بی‌نیازی و غنا و ثروتمندی را در قناعت قرار دادم ولی مردم در فراوانی مال می‌جویند و نمی‌یابند. «کثرة المال» در درون انسان احساس بی‌نیازی بکند. کسی که به اندک راضی و قانع نمی‌شود به بسیار هم قانع و راضی نمی‌شود. 4- رضایتم را در دشمنی و مخالفت با هواهای نفسانی قرار دادم ولی مردم در رضایت هواهای خویش می‌جویند و نمی‌یابند. همه کار می‌خواهد بکند، همه جا برود، چشمش هم همه‌ چیز ببیند، تقرب هم به من پیدا کند. دل خیلی چیزها را می‌خواهد. چشم خیلی چیزها را می‌خواهد. انسان سیری ناپذیر است. 5- من راحتی را در بهشت قرار دادم، مردم در دنیا می‌جویند و نمی‌یابند. ماشین بخرم دیگر راحت می‌شوم، ماشین می‌خریم گرفتاری‌ها بیشتر می‌شود. در دنیا راحتی وجود ندارد. هرچه انسان جلو می‌رود گرفتاری‌هایش بیشتر می‌شود مگر اینکه مدیریت کند. وقتی مدیریت کرد راحتی خوبی دارد. آرامش روی شانه مثل پروانه‌ای است که روی شانه‌ی آرام می‌نشیند. اگر انسان بدود این آرامش سراغش نمی‌آید. آرامش و غنای درونی! خدا نکند انسان حرص سیری ناپذیر داشته باشد، هرچه جلو می‌رود نمی‌رسد. انشاءالله خداوند این ویژگی‌های والا را نصیب همه ما بگرداند.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. امروز صفحه 377 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه نمل را تلاوت خواهیم کرد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4» أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9» وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» ترجمه : به نام خداوند بخشنده مهربان. طا، سين. آن است آيات قرآن و كتاب روشنگر. كه (وسيلهى) هدايت و بشارت براى اهل ايمان است. كسانى كه نماز بر پامىدارند و زكات مىپردازند و تنها ايشانند كه به آخرت يقين دارند. همانا كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كارهاى (زشت) شان را زيبا جلوه مىدهيم تا (همچنان) سرگشته باشند. آنان كسانى هستند كه براى ايشان عذاب بد (و دردناك) خواهد بود و آنان در قيامت زيانكارترين افرادند. به يقين كه تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مىكنى. (ياد كن) زمانى كه موسى به خانوادهى خود گفت: همانا من آتشى احساس كردم (شما در همين مكان توقّف كنيد)، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، يا شعلهى آتشى براى شما مىآورم، باشد كه خود را گرم كنيد. پس همين كه (موسى) نزد آن آمد، ندا داده شد كه هر كه در آتش و هر كه اطراف آن است بركت داده شد و منزّه است خداوندى كه پروردگار جهانيان است. اى موسى! همانا اين منم خداى عزيز حكيم. و عصايت را بيفكن! (موسى عصا را افكند،) پس همين كه آن را ديد چنان جست و خيز مىكند كه گويا مارى كوچك است، پشتكنان فرار كرد و به عقب برنگشت. (ما به او گفتيم:) اى موسى! نترس كه پيامبران در آستان من نمىترسند. مگر كسى كه ستم كند؛ سپس بعد از بدى كار خوبى را جايگزين نمايد همانا كه من بخشندهى مهربانم. و دستت را در گريبانت كن؛ سفيد و درخشنده خارج شود، بىآنكه عيبى در آن باشد؛ (اين معجزه) در زمرهى معجزات نهگانه به سوى فرعون و قومش (آمده است) كه آنان قومى فاسق هستند. پس چون آيات و معجزات روشنگر ما به سويشان آمد، گفتند: اين سحرى است آشكار.
شریعتی: این هفته قرار گذاشتیم از مقام بلند و شامخ فقیه و اصولی بزرگ شیعه، از استوانه‌های حوزه که خدمات بسیار ارزنده‌ای را از خودشان به جای گذاشتند، حضرت آیت الله وحید بهبهانی که از شرح حال ایشان در این هفته شنیدیم. انشاءالله قدردان زحمات و مجاهدت‌های این بزرگواران باشیم که حق عظیمی به گردن همه ما دارند. اشاره قرآنی امروز را بفرمایید. حاج آقای لقمانی: آیه 3 سوره نمل را انتخاب کردم، آیه‌ای که بسیار پاسخگو به شبهات و پرسش‌های امروزی است. کسانی را دیدیم که می‌گوییم: نماز بخوان، می‌گوید: دلت صاف باشد. دروغ نگو، می‌گوید: سخت نگیر! حجابت را رعایت کن، می‌گوید: خدا ارحم الراحمین است، می‌بخشد! این آیه همین پاسخ را می‌دهد، ابدیت باوری! «هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ» آیات قرآن باعث هدایت و بشارت برای مؤمنان است. اینجا آیه تمام نشده، می‌فرمایند: نباید شعار داد. مؤمنین چه کسانی هستند؟ 1- «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» ارتباط با خدا دارند و نماز را به پا می‌دارند. وقتی نماز با شرایط باشد، یقیمون گفته می‌شود. بدن طیب و طاهر، لباس پاک باشد. 2- «وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» حق الناس، حقوق اجتماعی، 3- «وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» یقین، باور، باور انسان یاور انسان است. علم تبدیل به جهل می‌شود ولی یقین تبدیل نمی‌شود و ماندگار است. گاهی طرف مدرک آنچنانی ندارد ولی باورمند است. چوپان است در یک روستای دور افتاده ولی آنچنان یقین و باور دارد که بیش از دیگران معرفت دارد و با خدا ارتباط دارد. اینکه ما بگوییم: خدا ارحم الراحمین است و دلت پاک باشد، حاج آقا من همه گناهی کردم، نماز هم نخواندم، ولی دلم صاف است. قرآن می‌فرماید: نه، «یقیمون» عمل، اقامه نماز، ادای زکات، حقوق واجب مالی و باورمندی به آخرت. وقتی این یقین و باور آمد که ما برای ابدیت آفریده شدیم، گرفتن‌ها و دادن‌ها آسان می‌شود. چون امروز بحث پایانی بنده در این دوره هست، روز اول سخنم را با داستانی از شهید حججی آغاز کردم. امروز هم با نام شهید پایان بدهیم. حضرت امام جمله‌ای در مورد شهدا دارند، شهدا ذخایر عالم بقاء هستند. خدا مرا با بسیجیانم محشور فرماید. شهدا در قهقهه‌ی مستانه‌شان «عند ربهم یُرزَقون» هستند. باور پذیری! انسان فرزندش هم که در راه خدا می‌دهد به نام شهید، برایش آرام و آسان است. فرزند شهیدی مقابل رهبر انقلاب شعری خواندند با اینکه ایشان خیلی خودنگهدار هستند ولی اینجا نتوانستند. بغض جلویشان را گرفت. موضوع انشاء پدر بود. انشاء‌ام دوباره بیست بابای گلم *** موضوع کسی که نیست بابای گلم دیشب زن همسایه به من گفت: یتیم *** معنای یتیم چیست بابای گلم درود و رحمت و رضوان خداوند بر همه شهداء و ایثارگران که همه ما در هر گوشه‌ و نقطه‌ای سر سفره‌ی شهداء هستیم و باید خودمان را مدیون بدانیم. مسئولیت بیشتر، مراقبت بیشتر و یک زندگی نورانی‌تر انشاءالله.
شریعتی: انشاءالله همه شهداء مهمان سفره أبا عبدالله الحسین(ع) باشند و ما هم مشمول شفاعت و دستگیری شهدای گرانقدرمان. امروز آخرین جلسه‌ای است که ما در این فصل خدمت ایشان هستیم و از محضر پر فیض ایشان استفاده می‌کنیم. دوران بسیار ارزشمندی برای من و همه مخاطبین ما بود. مباحث بسیار عمیق و در عین حال ساده و روانی را از زبان شما شنیدیم. خیلی از دوستان از مطالب شما استفاده کردند و گفتند که ما خیلی استفاده کردیم و سعی می‌کنیم آن آموزه‌ها را در زندگی‌مان پیاده کنیم. آرزو می‌کنم در یک فرصت دیگر باز هم از حضور ارزشمند حاج آقای لقمانی در برنامه بهره‌مند شویم و مستفیض شویم. لوح یادبودی را آماده کردند که متن آن را بخوانم و نکات شما را بشنویم. بسم الله الرحمن الرحیم، سرور گرامی جناب حجت الاسلام و المسلمین لقمانی؛ سلام علیکم. به لطف الهی در این سالها برنامه سمت خدا فرصتی را فراهم آورده است تا معارف ناب دینی و تعالیم روح بخش اسلام هر روز از طریق رسانه ملی به سمع و نظر مخاطبین گرانقدر این برنامه برسد. به یقین در دنیای امروز که رسیدن به زندگی بهتر به یکی از مطالبات اصلی افراد و خانواده‌ها تبدیل شده است، آگاهی از نگاه دین در موضوعات مختلف و مورد نیاز افراد، خانواده و جامعه بسیار ضروری و حیاتی است. فرصت حضور یکساله حضرتعالی در این برنامه موجب شد که بتوانیم هنر خوب زیستن را از تعالیم عالیه اسلام و مفاهیم بلند قرآن کریم، از لسان حضرتعالی بشنویم. دوام توفیقات الهی را برای شما و خانواده گرامی‌تان از درگاه خداوند متعال مسئلت داریم و امیدواریم که به زودی شاهد حضور مجدد شما در این برنامه باشیم. (گروه فرهنگ و معارف اسلامی شبکه سه سیما/ برنامه سمت خدا) حاج آقای لقمانی: بنده بسیار تشکر می‌کنم از شما، آنچه باور قلبی من هست در این یک سال در برنامه سمت خدا من دست خدا را می‌دیدم. عزیزانی که با سخنرانی آشنا هستند می‌دانند که مطالب باید بیاید. تا که از جانب معشوق نباشد کششی *** کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد از اظهار لطف همه مخاطبین برنامه سمت خدا، صمیمانه تشکر می‌کنم و دست همه را می‌بوسم. از همین امروز انشاءالله دست به تحقیق و تألیف خواهم شد برای دوره بعد که با یک موضوع جذاب بتوانیم مطالب کاربردی را برای عزیزان به ویژه نوجوانان و جوانان تقدیم کنیم. هرگونه قصوری بوده بر من ببخشایید. دعاگوی شما هستیم، شما هم ما را دعا کنید. شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای لقمانی: خدایا به حق محمد و آل محمد آنچه گفتیم و شنیدیم برای خودت و برای ما ثبت و ضبط بگردان. به حق محمد و آل محمد ما را مدیون شهیدان نمیران. این کشور امام زمان به دست امام زمان برسان. نور چشم ما، عزیز دل ما، رهبر عزیز انقلاب ما را حفظ کن و بر سلامتی و طول عمر و توفیقات خاص حضرت آقا بیافزا. هرکس هر حاجتی دارد، هر خواسته‌ای دارد به ارحم الراحمینی‌ات قسم به زودی همه مشکلات را برطرف بگردان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. شریعتی: کبوتر دلمان را راهی مشهد الرضا می‌کنیم. اللهم صل عَلی علیِ بن موسی الرضا المرتضی! «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
97-4-20-حجت الاسلام لقمانی.mp3
12.17M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_لقمانی 📚 با موضوع : زندگی هوشمندانه و راههای دوری از اشتباه 🗓 چهارشنبه بیستم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۱.۶ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #یاد_مرگ - #مرگ_ناگهانی ⬅️ بازپخش 12-04-90 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_عالی 🗓 تاريخ پخش : بیست و یکم تیر ماه 🔻🔻🔻