eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز صفحه 376 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه شعرا را تلاوت خواهیم کرد. «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ «207» وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ «208» ذِكْرى وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ «209» وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ «210» وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ «211» إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ «212» فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ «213» وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ «214» وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «215» فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ «216» وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ «217» الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ «218» وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ «219» إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «220» هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ «221» تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ «222» يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ «223» وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ «224» أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ «225» وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ «226» إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ «227» ترجمه : آنچه برخوردار بودند، در دفع عذاب به كارشان نيايد. وما (مردم) هيچ منطقهاى را هلاك نكرديم، مگر آن كه بيمدهندگانى داشتند. تا مايهى پند و عبرت باشد، و ما ستمكار نبوديم (كه بدون هشدار مجازات كنيم). و قرآن را شيطانها نازل نكردهاند. نه سزاوار آنان است (كه شياطين آن را نازل كنند) و نه قدرت بر اين كار دارند. بىشك آنها از شنيدن (اخبار آسمانى) بركنارند. پس (اى پيامبر!) با خدا معبود ديگرى را نخوان كه از عذاب شدگان خواهى شد. و خويشان نزديكت را هشدار ده. و براى مؤمنانى كه از تو پيروى كردهاند، بال خود را بگستر (و متواضع باش). پس اگر سرپيچى كردند بگو: قطعاً من از آنچه انجام مىدهيد بيزارم. و بر (خداى) عزيز و مهربان توكّل كن. خدايى كه چون (به نماز) برمىخيزى تو را مىبيند. و حركت تو را در ميان سجده كنندگان (نيز مىبيند). زيرا كه اوست شنوا و دانا. آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مىآيند؟ بر هر دروغساز گنه پيشهاى فرود مىآيند. (زيرا اين افراد) به سخنان شياطين گوش فرا مىدهند و بيشترشان دروغگويند. (پيامبر اسلام شاعر نيست، زيرا) شاعران را گمراهان پيروى مىكنند. آيا نديدى كه آنان در هر وادى سرگشته مىروند؟ و مطالبى مىگويند كه به آن عمل نمىكنند؟ مگر آنان (شاعرانى) كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام داده و خدارا بسيار ياد مىكنند، و پس از آن كه مورد ستم قرار گرفتند (به دفاع از خود) يارى مىطلبند (و با شعر از مظلوميّت خود دفاع مىكنند) و كسانى كه ظالمند، به زودى خواهند دانست كه به كدام بازگشتگاه باز خواهند گشت.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و امروز قرار هست از آیت الله وحید بهبهانی هم از زبان شما بشنویم. حاج آقای حسینی: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» ما از پیامبر خدا کسی را بالاتر داریم؟ خدا به پیامبر فرمان می‌دهد بال رحمتت را بگشا و مردم را زیر بال رحمتت بگیر. هیچکسی متواضع‌تر از پیامبر نبود. دقیقاً همین اشاره قرآنی را امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه دارد. نامه 27 به استاندارشان می‌نویسند. اولین کلام در نامه امیرالمؤمنین این است «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ» اینجا هم خداوند به پیامبر فرمان می‌دهد:«وَ اخْفِضْ جَناحَكَ» پیامبر تو مردم را زیر بال رحمت بگیر و کنار مردم بنشین.
شریعتی: شما که عمری در حوزه مشغول هستید، از مرحوم آیت الله وحید بهبهانی برای ما بگویید. حاج آقای حسینی: بعضی از فقهای بزرگ و علمای بزرگ رده‌های بسیار فوق العاده‌ای دارند. وقتی می‌خواهند از ایشان نام ببرند، می‌گویند: مجدد المذهب، علامه ثانی، محقق ثالث، تعبیری هست که می‌گویند: در هر صد سالی یک کسی مذهب را تجدید کرده است. حیات دوباره داد. از بهترین دوران‌های حوزه‌ی علمیه در کربلا، همین دوره‌ای است که مرحوم وحید بهبهانی در آنجا حضور پیدا می‌کند، شاگردانی مثل علامه بحرالعلوم، میرزای قمی دارد. این علم و دانش در نسل ایشان اثر داشته است. الآن گاهی بحث می‌کنند ایشان بالاتر بود یا پسرش بالاتر بود؟ یعنی یک نسل پر علم و دانش و پر برکت، مخصوصاً از کارهایی که این بیت و این نسل انجام دادند، می‌شود کار علما را به پنج مرحله تقسیم کرد. عده‌ای تدوین حدیث کردند و احادیث را جمع کردند مثل مرحوم کلینی و شیخ صدوق، شیخ طوسی، اگر اینها تدوین حدیث نکرده بودند این احادیث به ما نمی‌رسید. 2- تدوین فقه، کسانی مثل شیخ طوسی، مثل محقق حلی، به آیت الله العظمی بروجردی گفتند: شما می‌توانی شرایع بنویسی؟ فرمود: یک سطرش را. کسانی مثل شهید اول، خوب است بینندگان بدانند اعلم علما و افقه فقهای شیعه در عصر غیبت چه کسی است؟ در عصر غیبت فقیه‌ترین عالم شیعی چه کسی است؟ همه می‌گویند: شهید اول. مرحله سوم مبارزه با خرافات و آفات، از جمله همین وحید بهبهانی و نسلش است. با افکار باطل، با صوفی گرایی، با اینهایی که افکار اخباری‌گری را مطرح می‌کنند. مرحله چهارم کسانی که ترویج دین می‌کنند. کسانی مثل علامه مجلسی، وحید بهبهانی مروج المذهب بودند. مرحله پنجم کسانی که با استعمار مبارزه کردند مثل میرزای شیرازی، شهید مدرس. پس شد تدوین حدیث، تدوین فقه، ترویج دین، مبارزه با خرافات، مبارزه با استعمار. مرحوم وحید بهبهانی در همه این پنج مرحله نقش برجسته داشته است. البته زمان تدوین حدیث که گذشته بود اما در این چهار مرحله بعد نقش اساسی داشتند. شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای حسینی قمی: در آستانه دهه کرامت هستیم، ولادت امام رضا(ع) یازدهم ذی القعده، تکریم ولادت فاطمه معصومه(س)، ماه ذی القعده مناسبت‌های فراوانی دارد. خدا را به حق امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) قسم می‌دهیم. خدایا به حق محمد و آل محمد همه حوائج بینندگان عزیز را برآورده به خیر بفرما. گرفتاری‌ها برطرف بفرما. مریض‌ها لباس عافیت بپوشان. خیر دنیا و آخرت به همه عنایت بفرما. شریعتی: انشاءالله روز یکشنبه همزمان با ولادت حضرت معصومه(س) باز هم از شهر مقدس قم به شما سلام خواهیم کرد. «الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
97-4-19-حجت الاسلام حسینی قمی.mp3
13.35M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی 📚 با موضوع : ویژگیهای حکومت علوی 🗓 سه شنبه نوزدهم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۲.۷ مگابایت ➡️ @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #زندگی_هوشمندانه_و_راههای_دوری_از_اشتباه 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_لقمانی 🗓 تاريخ پخش : بیستم تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : زندگی هوشمندانه و راه‌های دوری از اشتباه كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين لقمانی تاريخ پخش : 20-04-97 بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. بی قرار تو‌ ام و در دل تنگم گله‌هاست *** آه بی تاب شدن عادت کم حوصله‌هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب *** در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد *** بال وقتی قفس پر زدن چلچله‌هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است *** مثل شهری که روبروی گسل زلزله‌هاست باز می‌پرسمت از مسأله‌ی دوری و عشق *** و سکوت تو جواب همه مسأله‌هاست شریعتی: سلام می‌کنم به همه بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین‌مان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. انشاءالله لحظات ما قرین یاد خداوند متعال باشد و انشاءالله خداوند متعال پشت و پناه همه ما باشد. حاج آقای لقمانی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. حاج آقای لقمانی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز برنامه سمت خدا عرض سلام دارم. شریعتی: بحث ما در مورد هنر خوب زیستن بود. از راز و رمز زندگی هوشمندانه و بدون اشتباه مطلع می‌شویم. بحث امروز شما را خواهیم شنید. حاج آقای لقمانی: بسم الله الرحمن الرحیم به لطف خداوند هفت عامل را پشت سر گذاشتیم، چون می‌خواهیم امروز یک جمع‌بندی در مورد بحث کنیم، ده عامل را که باعث اشتباه می‌شود را مرور می‌کنم و بحث را ادامه می‌دهم. گفتیم: زندگی زیباست ای زیباپسند *** زنده اندیشان به زیبایی رسند اینقدر زیباست این بی بازگشت *** کاز برایش می‌توان از جان گذشت عمر سود نیست، سرمایه است. ما از این سرمایه باید نه ساعت، ثانیه به ثانیه خوب استفاده کنیم. چون سرمایه اصلی و ابدی ما خواهد بود. ده لغزشگاه برای اشتباهات انسان وجود دارد که گاهی به ریزش و شورش انسان منتهی می‌شود. اولین عامل را جهل و نادانی و بی‌خردی و بی خبری گفتیم. اینقدر این عامل بد هست که معصوم و اولیای الهی، «َ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِين» (بقره/67) به خدا پناه بردن از جهل! ریشه تمام شرور و معدن تمام بدی‌ها جهل است. انسان نمی‌داند و نمی داند که نمی‌داند، این بد است. گاهی جهل مرکب است. مورد دیگر از ریشه‌های خطا «بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ» (انعام/119) جهل چیست؟ نادان کیست؟ کسی که عمامه به سر دارد و داناست. لیسانس و فوق لیسانس و دکترا و چه و چه، این جاهل نیست؟ نه. جاهل کسی است که در لحظه‌های تصمیم، هواهای نفسانی را بر خواسته‌های خدا ترجیح بدهد، ولو عنوانش هم یازده کلمه باشد، بیست کلمه باشد. این جاهل است. ممکن است کسی باید از لحاظ جایگاه اجتماعی بالا باشد ولی عالم و عاقل نیست. معیار این هست در لحظه‌ها وسوسه‌ها و هوس‌ها را ترجیح می‌دهیم یا وظیفه الهی را؟ دوم بی دقتی و سر به هوا بودن در زندگی، زندگی را جدی نگرفتن، مهم نیست، بی خیال، خوش باش! خدا نکند در خانه و خانواده‌ای این افراد باشند. گاهی چندین خانواده را در اثر بی دقتی دچار تلاطم می‌کنند. «خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّة» (مریم/12) یک جمله طلایی و واقعاً فوق طلایی از مرحوم بهشتی است، چقدر افراد با سخنانشان شناخته می‌شوند. سه جمله، طرز و شیوه فکر آیت الله شهید بهشتی چه بود؟ ایشان می‌فرمایند: با نگاه کلان به زندگی بنگرید. با استحکام وارد زندگی شوید و تصمیم بگیرید و عمل کنید. مورد سوم در مقیاس اندک عمل کنید. سنگ بزرگ نشانه نزدن است. هم نگاهتان کلان باشد، ابدیت و دنیا و آخرت، بعضی کارآفرین نمونه هستند چهارصد نفر زیر دستشان کار می‌کنند. زندگی را جدی گرفته است. سر به هوا و بی دقت نبوده است. مورد دوم با استحکام، «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) در مسائل اخلاقی استحکام، در مسائل اجتماعی استحکام، استقامت، مورد سوم در مقیاس خرد و اندک عمل کنیم. ببینید چه زندگی می‌شود. زندگی را جدی گرفتن، لذا می‌فرمایند: زندگی مثل تست هوش است. در کمتر از یک دقیقه باید انتخاب کنیم.
می‌فرمایند: در زندگی خوشگل بودن مهم نیست. محکم بودن مهم است. بعضی زندگی را دو سرعت می‌دانند، فقط می‌دود. زندگی دو استقامت است. لحظه به لحظه انسان چطور تصمیم‌گیری می‌کند. برای کودکی، برای نوجوانی، برای جوانی، میانسالی و کهنسالی، آینده نگری داشتن. زندگی مثل بازی با بوم رنگ است، پرت می‌کنید به خودتان بازمی‌گردد. هم افکار، هم افعال! جدی گرفتن، محکم بودن. یک داستانی است که مدت‌هاست می‌خواستم بگویم. آشنایی ساده، عشقی آسان و دردی بی پایان. ما گاهی فکر می‌کنیم می‌بینیم طوری نیست ولی گاهی این دیدار باعث آشنایی می‌شود. آشنایی باعث الفت و عادت می‌شود و عادت باعث اعتیاد می‌شود و نمی‌توانیم دست بکشیم. کلانتری یکی از شهرهای اطراف مشهد خبر دادند یک خانمی هست صدای جوان دارد ولی خودش پیر است. دندان‌های سیاه، چهره پر از چین و چروک، ظاهر خیلی کثیف، گوشه خیابان هست. خبر دادند بیایید او را جمع کنید. آمدند بردند و با او گفتگو کردند، چه شد به این روز افتادید؟ شما سنی ندارید. گفت: شانزده ساله بودم، مدرسه می‌رفتم. یک نفر آمد ابراز علاقه کرد. روز دوم، روز سوم، زندگی را خیلی عادی و سرسری گرفتم و فکر کردم می‌توانم هرطور بخواهم با مدادرنگی بکشم. نمی‌دانستم زندگی دقت می‌خواهد. سراشیبی دارد، فراز و فرود دارد. روز سوم، روز چهارم، یواش یواش عاشق شدم. نامش بهروز بود. به پدر و مادرم خبر دادم، گفتند: به درد نمی‌خورد. خودش و همه اطرافیانش معتاد هستند. باور نکردم! گفتند: بیا خواستگاری. آمدند، پدر و برادرم قبول نکردند. گفتند: او اعتیاد دارد. باز گفتم: شما دشمنی دارید. گفتند: پس یک شرط دارد. اگر تو بخواهی همسر او شوی باید ما را ترک کنی. گفتم: اشکالی ندارد. تهدید به مرگ کردم و فرار، قبول کردند. پدر و مادرم از آن منطقه رفتند. بعد از مدتی که سر زندگی رفتم دیدم سر کار نمی‌رود. معتاد است، خانه را برای مواد فروختیم. خانه پدر شوهرم رفتیم. دیدم آنها بدتر هستند. فهمیدم در چه چاهی افتادم! رها کردم تا بتوانم پدر و مادرم را پیدا کنم. یک اشتباه! یک عمر باید تاوان داده شود. واقعیت را نمی‌بینیم.
سومین عامل مشورت نکردن و مستبد بودن در رأی است که خدا نکند انسان فقط خودش را قبول داشته باشد. کسانی که با دیگران مشورت می‌کنند، در عقل آنها شریک می‌شوند. اگر کسی مشورت نکند اولین گام و نقطه شروع اشتباه است. چهارم عجله و شتاب است. ده عامل دارد. «التّأنّى من الرّحمن و العجلة من الشيطان» عجله! گفتیم کسانی که عجله می‌کنند به جای ماهی، قورباغه می‌گیرند و به جای ثانیه‌هایی که در عجله می‌خواستند بدست بیاورند، ساعت‌ها و روزها باید از دست بدهند. عجله منفی! در یک سلسله کارها عجله خوب است. «حی علی خیرالعمل» بشتابید برای بهترین عمل. کارهای مثبت اشاره کردیم، «عجلوا بالصلاة» عامل پنجم حماقت و کم عقلی است. دعا کنیم. آن قسمتی که دعایی است خداوند این حالت را از ما دور کند. عقل نرم افزار معنوی است. اگر نصیب کسی شود دنیا را دارد، آخرت هم دارد. پول دارد و مقام دارد. عقل کنترل کننده انسان از هرگونه اشتباه و خطا بدی است. بدترین جنبندگان کسانی هستند که نه می‌شنوند و نه تعقل می‌کنند. جهنمی‌ها می‌گویند: «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ» (ملک/10) اگر ما گوش شنوا داشتیم، اگر فکر می‌کردیم. بعضی می‌گویند: من عجله ندارم، جوانبش را باید فکر کنم. هیچ عجله‌ای ندارم. هر مقدار تدبیر قبل از عمل از آن طرف شادمانی بعد از عمل خواهد بود. ولی ما گاهی عجله می‌کنیم. «ركوب المعاطب عنوان الحماقة» (غررالحكم، ص 325) اشتباهات مکرر تابلوی تابان حماقت و نادانی ماست. پیامبر اسلام به امیرالمؤمنان فرمود: علی جان احمق سه نشانه دارد. 1- سستی در انجام واجبات الهی؛ نماز و روزه، گاهی ما زرنگی می‌دانیم، زیرکی می‌دانیم، از عبادات کم می‌کنیم تا به چه برسیم. کم می‌گذاریم به آنجا هم نمی‌رسیم. زرنگ‌ترین افراد کیست؟ واجبات الهی. چون ممنوع است من انجام نمی‌دهم. شب عقد و عروسی من اجازه نمی‌دهم دخترم با این وضع، همسرم با این وضع، در امور مالی ببخشید، من واجبات الهی را باید انجام بدهم. شریکی که خمس نمی‌دهد من با او شریک نمی‌شوم. سستی در انجام واجبات! دوم مسخره کردن بندگان خدا به ویژه مؤمنان، تکه انداختن، طعنه زدن، تفریح بعضی همین است. نشانه‌ی احمق بودن است. سوم زیاد سخن گفتن در غیر یاد خدا، از هر دری به هر مناسبتی حرف می‌زند. پرگویی و بدگویی و زشت گویی، نشانه‌ی احمق بودن است. سستی در انجام واجبات، مسخره کردن بندگان خدا به ویژه مؤمنان و سوم زیاد سخن گفتن در غیر یاد خدا.
شریعتی: یاد خدا الزاماً در زیاد حرکت کردن چانه که نیست؟ حاج آقای لقمانی: در آنچه باعث تقرب شود. گاهی خرید و فروش است. گاهی با همسر و فرزند حرف زدن است. ولی مسیر را فراموش نکنیم و هدف را گم نکنیم. قطاری به طرف خدا حرکت می‌کرد، یک ایستگاه قبل از خدا به بهشت که رسید همه پیاده شدند. بسیاری از ما هستیم تا به چرب و شیرین زندگی می‌رسیم فراموش می‌کنیم مقصد کجا بود. آفت و آسیبی که انسان مرتب جلسات اخلاق را باید شرکت کند. موعظه، صبح به صبح موعظه پنج دقیقه‌ای! یک حکمت، یک حکایت، یک داستان که تا شب شارژ شود. قرآن ترجمه یک آیه را ببیند تا شب با آن زندگی کند، آیه‌های زندگی! «خوشا آنانکه دائم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی» در بازار هم که هست انگار در مسجد است. ششم، زشت حرف زدن هم برای انسان آسیب است. انسان را زمین‌گیر می‌کند. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» (بقره/83) با مردم زیبا حرف بزنید. گاهی یک نکته‌، یک طعنه، یک تکه انداختن مثل دنده‌ای است که انسان شکسته است، در ظاهر چیزی نیست ولی هربار که نفس می‌کشد درد می‌کشد. گاهی طعنه‌هایی که به بعضی می‌زنند، شصت سال درد می‌کشد. بندگان خدا و بهشتیان مهربان هستند. اهل بهشت «سلاماً سلاماً» (واقعه/26) با مهربانی با هم صحبت می‌کنند. هفتم، بی تجربگی یا کم تجربگی، یک عادت خوبی که بعضی از عزیزان جوان دارند، فرمودند: بهترین جوان کسی است که مثل پیرها زندگی کند. یعنی چه؟ یعنی عصا دست بگیرد قدش را خم کند؟ نه. پند و اندرز بگیرد. گاهی یک جمله از یک سالخورده فرهیخته باعث می‌شود انسان بتواند سالهای زندگی‌اش را درست طی کند. پدر جان یک نصیحتی به من بکن. گفت: عزیزم، قبل از اینکه بر تو نماز بخوانند، نماز بخوان! قبل از اینکه از تو عبرت بگیرند، از دیگران عبرت بگیر. قبل از اینکه بر تو قرآن بخوانند، قرآن بخوان. حضرت علی(ع) فرمودند: کسی که تجربه او کم است، مرتب فریب می‌خورد. قرآن می‌فرماید: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (اعراف/176) ای رسول ما، داستان گذشتگان را برای امت ما بگو تا بیدار شوند و اینها مثل آنها نشوند. عبرت را چرا عبرت می‌گویند؟ عبور از صحنه ظاهر و رسیدن به واقع است. دوباره انسان همان کار را انجام ندهد.
امیرالمؤمنین علی(ع) به جناب مالک اشتر در انتخاب مسئولان فرمود: مالک انتخاب کن از افراد اهل تجربه باشند. «وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَة» (نهج‌البلاغه/نامه53) افراد خام، سطحی نگر، باری به هر جهت به درد نمی‌خورند. اهل تجربه و آب دیده باشند. مورد دوم حیاء، نگاه داشتن حد هر چیزی حیاء است. حد شرعی و عقلی و عرفی حیاء است. زیبایی بی پایان، افرادی که حیاء دارند یک نوع لطافت و مهربانی دارند. بعد حضرت فرمودند: «من اهل البیوتات الصالحه» خانه‌های خوب و خانواده‌های خوب. دختر حضرت امام رهبر کبیر انقلاب، تعریف می‌کردند. بسیاری از خواستگارهایی که برای ما می‌آمد، امام به ما خبر نمی‌دادند. بعد که ما از طریقی متوجه می‌شدیم که شنیدیم خواستگاری برای ما آمده، امام می‌فرمودند: من اولین شرطم خانواده هست. در چه دامنی این پسر تربیت شده است؟ در چه محیطی رشد کرده است؟ «من اهل البیوتات الصالحه» اهل تجربه باشند، اهل حیاء باشند، خانواده‌های خوب داشته باشند و الا فریب می‌خورند. هشتمین عامل را اشاره کردیم، زیاد حرف زدن باعث لغزش و اشتباه انسان می‌شود. مطلبی که فراموش کردم بگویم، بزرکترین مصیبت برای انسان آن است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد و نه شعور لازم برای سکوت کردن. ما گاهی آن سواد را نداریم چه بگوییم همه استفاده کنند؟ این باعث لغزش انسان می‌شود. یا از آن طرف انسان سکوت کند و حرف نزند. سخن مثل برگ است، هرجا انبوه‌تر میوه کمتر. کم گوی و گزیده گوی چون دُر *** تا ز اندک تو جهان شود پر اندیشه‌های خوب تراویده‌ی روح پاک است و بوی خوش تراویده‌ی گل خوش، خوب حرف زدن و به اندازه حرف زدن. صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر به دوام *** ناتمامان جهان را کند این پنج تمام نهم؛ کوشش بدون جوشش و تلاش بدون دانش، گل سر سبد این بحث ما سخن عقل کل، خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفی(ص) بود که حضرت فرمودند: «مَنْ عَمِلَ عَلَي غَيْرِ عِلْمٍ» کسی که بدون علم و دانایی، بینش و پویایی کاری بکند، «كَانَ مَا يُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ» (كافي، ج 1، ص 44) فساد او بیش از صلاح او خواهد بود. اول اندیشه، بعد انگیزه، ما گاهی تولید انگیزه می‌کنیم. بعد از مدتی انگیزه کمرنگ و بی‌رنگ می‌شود و خود عمل قطع می‌شود. ما کسانی را داشتیم که سی سال، چهل سال با همسرش هردو نماز شب می‌خواندند، اندیشه‌اش را داشتند. کسی را داشتیم در طواف مسجد الحرام قرآن را تمام کرد. وقتی اندیشه باشد برای انسان عبادت تکراری نمی‌شود. لذا نشستن در محضر عالم اینقدر ثواب دارد. گفتگوی علمی اینقدر ثواب دارد. بهترین عمل شب قدر گفتگوی علمی است. به انسان اندیشه می‌دهد.
دهمین لغزشگاه اشتباه برای انسان سرعت در پاسخگویی است. تا چیزی پرسیدند بدون تأمل پاسخ بدهی. امام صادق(ع) فرمودند: هرکس هرچه از او بپرسند، با اینکه تسلط علمی ندارد، پاسخ دهد، دیوانه است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: زبان خود را حبس کن پیش از آنکه زبان تو را حبس کند. «لا ادری نصف العلم» نمی‌دانم، تخصص ندارم. بلد نیستم. علامه طباطبایی وقتی که می‌دانستند آرام می‌گفتند، وقتی نمی‌دانستند، بلند می‌گفتند: اگر بگویم: نمی‌دانم اشکالی ندارد؟ آیت الله امینی از اعضای محترم جامعه مدرسین گفتند: یک روز در حجره‌ام، علامه طباطبایی و امام را دعوت کردم. یک آبگوشتی هم درست کردم، این دو بزرگوار آمدند. گاهی که داشتم غذا را هم میزدم تا آماده شود، یک سؤال می‌کردم. هیچکدام از این دو بزرگوار جواب نمی‌دادند. این به او تعارف می‌کرد تا احتراماً جواب می‌دادند. اینکه زودتر بدوند و پاسخ بدهند نه! یا من می‌گفتم: حضرت علامه یا حضرت امام. امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: تا زمانی که زبانت تو را به خطر نیانداخته، وضعیت را دشوار نکرده، زبانت را حفظ کن. زبانی که باعث انحراف انسان می‌شود و باعث عجله در پاسخگویی بشود باید مرتب حبس باشد و در کنترل باشد. جهل و نادانی، شتاب در رسیدن به فرصت‌ها و زود جواب دادن به پرسش‌هاست. در جمع همه اظهار نظر می‌کنند و ما هم می‌خواهیم اظهار نظر کنیم. فراز پایانی صحبت بنده اشتباهات محاسبه‌ای مردم در زندگی است که همه ما به نوعی درگیر هستیم. هرچه می‌رویم و می‌دویم به جایی نمی‌رسیم. خداوند به حضرت داود وحی کرد، ای داود من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم، مردم در غیر آن جستجو می‌کنند ولی نمی‌یابند. این پنج چیز می‌تواند هشتاد سال زندگی ما را اداره کند و به هدف برساند. 1- من علم را در گرسنگی و تلاش بسیار قرار دادم ولی مردم در سیری و راحتی می‌جویند و نمی‌یابند. «جوع و الجهد» ولی مردم در راحت جستجو می‌کنند. به هوس کار نیاید به تمنا نشود *** کاندر این راه بسی خون جگر باید خورد
هر شب مهمانی رفتن، در اخبار همه فوتبال‌ها را دیدن، کسی مُلا نمی‌شود. در گرسنگی و تلاش بسیار، 2- من عزت و بزرگی را در طاعتم قرار دادم ولی مردم اشتباه می‌کنند. در خدمت قدرتمندان می‌جویند ولی نمی‌یابند. «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» (نساء/139) مؤمنان عزت دارند، عزیز و بزرگوار هستند. 3- من بی‌نیازی و غنا و ثروتمندی را در قناعت قرار دادم ولی مردم در فراوانی مال می‌جویند و نمی‌یابند. «کثرة المال» در درون انسان احساس بی‌نیازی بکند. کسی که به اندک راضی و قانع نمی‌شود به بسیار هم قانع و راضی نمی‌شود. 4- رضایتم را در دشمنی و مخالفت با هواهای نفسانی قرار دادم ولی مردم در رضایت هواهای خویش می‌جویند و نمی‌یابند. همه کار می‌خواهد بکند، همه جا برود، چشمش هم همه‌ چیز ببیند، تقرب هم به من پیدا کند. دل خیلی چیزها را می‌خواهد. چشم خیلی چیزها را می‌خواهد. انسان سیری ناپذیر است. 5- من راحتی را در بهشت قرار دادم، مردم در دنیا می‌جویند و نمی‌یابند. ماشین بخرم دیگر راحت می‌شوم، ماشین می‌خریم گرفتاری‌ها بیشتر می‌شود. در دنیا راحتی وجود ندارد. هرچه انسان جلو می‌رود گرفتاری‌هایش بیشتر می‌شود مگر اینکه مدیریت کند. وقتی مدیریت کرد راحتی خوبی دارد. آرامش روی شانه مثل پروانه‌ای است که روی شانه‌ی آرام می‌نشیند. اگر انسان بدود این آرامش سراغش نمی‌آید. آرامش و غنای درونی! خدا نکند انسان حرص سیری ناپذیر داشته باشد، هرچه جلو می‌رود نمی‌رسد. انشاءالله خداوند این ویژگی‌های والا را نصیب همه ما بگرداند.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. امروز صفحه 377 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه نمل را تلاوت خواهیم کرد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4» أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9» وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» ترجمه : به نام خداوند بخشنده مهربان. طا، سين. آن است آيات قرآن و كتاب روشنگر. كه (وسيلهى) هدايت و بشارت براى اهل ايمان است. كسانى كه نماز بر پامىدارند و زكات مىپردازند و تنها ايشانند كه به آخرت يقين دارند. همانا كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كارهاى (زشت) شان را زيبا جلوه مىدهيم تا (همچنان) سرگشته باشند. آنان كسانى هستند كه براى ايشان عذاب بد (و دردناك) خواهد بود و آنان در قيامت زيانكارترين افرادند. به يقين كه تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مىكنى. (ياد كن) زمانى كه موسى به خانوادهى خود گفت: همانا من آتشى احساس كردم (شما در همين مكان توقّف كنيد)، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، يا شعلهى آتشى براى شما مىآورم، باشد كه خود را گرم كنيد. پس همين كه (موسى) نزد آن آمد، ندا داده شد كه هر كه در آتش و هر كه اطراف آن است بركت داده شد و منزّه است خداوندى كه پروردگار جهانيان است. اى موسى! همانا اين منم خداى عزيز حكيم. و عصايت را بيفكن! (موسى عصا را افكند،) پس همين كه آن را ديد چنان جست و خيز مىكند كه گويا مارى كوچك است، پشتكنان فرار كرد و به عقب برنگشت. (ما به او گفتيم:) اى موسى! نترس كه پيامبران در آستان من نمىترسند. مگر كسى كه ستم كند؛ سپس بعد از بدى كار خوبى را جايگزين نمايد همانا كه من بخشندهى مهربانم. و دستت را در گريبانت كن؛ سفيد و درخشنده خارج شود، بىآنكه عيبى در آن باشد؛ (اين معجزه) در زمرهى معجزات نهگانه به سوى فرعون و قومش (آمده است) كه آنان قومى فاسق هستند. پس چون آيات و معجزات روشنگر ما به سويشان آمد، گفتند: اين سحرى است آشكار.
شریعتی: این هفته قرار گذاشتیم از مقام بلند و شامخ فقیه و اصولی بزرگ شیعه، از استوانه‌های حوزه که خدمات بسیار ارزنده‌ای را از خودشان به جای گذاشتند، حضرت آیت الله وحید بهبهانی که از شرح حال ایشان در این هفته شنیدیم. انشاءالله قدردان زحمات و مجاهدت‌های این بزرگواران باشیم که حق عظیمی به گردن همه ما دارند. اشاره قرآنی امروز را بفرمایید. حاج آقای لقمانی: آیه 3 سوره نمل را انتخاب کردم، آیه‌ای که بسیار پاسخگو به شبهات و پرسش‌های امروزی است. کسانی را دیدیم که می‌گوییم: نماز بخوان، می‌گوید: دلت صاف باشد. دروغ نگو، می‌گوید: سخت نگیر! حجابت را رعایت کن، می‌گوید: خدا ارحم الراحمین است، می‌بخشد! این آیه همین پاسخ را می‌دهد، ابدیت باوری! «هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ» آیات قرآن باعث هدایت و بشارت برای مؤمنان است. اینجا آیه تمام نشده، می‌فرمایند: نباید شعار داد. مؤمنین چه کسانی هستند؟ 1- «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» ارتباط با خدا دارند و نماز را به پا می‌دارند. وقتی نماز با شرایط باشد، یقیمون گفته می‌شود. بدن طیب و طاهر، لباس پاک باشد. 2- «وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» حق الناس، حقوق اجتماعی، 3- «وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» یقین، باور، باور انسان یاور انسان است. علم تبدیل به جهل می‌شود ولی یقین تبدیل نمی‌شود و ماندگار است. گاهی طرف مدرک آنچنانی ندارد ولی باورمند است. چوپان است در یک روستای دور افتاده ولی آنچنان یقین و باور دارد که بیش از دیگران معرفت دارد و با خدا ارتباط دارد. اینکه ما بگوییم: خدا ارحم الراحمین است و دلت پاک باشد، حاج آقا من همه گناهی کردم، نماز هم نخواندم، ولی دلم صاف است. قرآن می‌فرماید: نه، «یقیمون» عمل، اقامه نماز، ادای زکات، حقوق واجب مالی و باورمندی به آخرت. وقتی این یقین و باور آمد که ما برای ابدیت آفریده شدیم، گرفتن‌ها و دادن‌ها آسان می‌شود. چون امروز بحث پایانی بنده در این دوره هست، روز اول سخنم را با داستانی از شهید حججی آغاز کردم. امروز هم با نام شهید پایان بدهیم. حضرت امام جمله‌ای در مورد شهدا دارند، شهدا ذخایر عالم بقاء هستند. خدا مرا با بسیجیانم محشور فرماید. شهدا در قهقهه‌ی مستانه‌شان «عند ربهم یُرزَقون» هستند. باور پذیری! انسان فرزندش هم که در راه خدا می‌دهد به نام شهید، برایش آرام و آسان است. فرزند شهیدی مقابل رهبر انقلاب شعری خواندند با اینکه ایشان خیلی خودنگهدار هستند ولی اینجا نتوانستند. بغض جلویشان را گرفت. موضوع انشاء پدر بود. انشاء‌ام دوباره بیست بابای گلم *** موضوع کسی که نیست بابای گلم دیشب زن همسایه به من گفت: یتیم *** معنای یتیم چیست بابای گلم درود و رحمت و رضوان خداوند بر همه شهداء و ایثارگران که همه ما در هر گوشه‌ و نقطه‌ای سر سفره‌ی شهداء هستیم و باید خودمان را مدیون بدانیم. مسئولیت بیشتر، مراقبت بیشتر و یک زندگی نورانی‌تر انشاءالله.
شریعتی: انشاءالله همه شهداء مهمان سفره أبا عبدالله الحسین(ع) باشند و ما هم مشمول شفاعت و دستگیری شهدای گرانقدرمان. امروز آخرین جلسه‌ای است که ما در این فصل خدمت ایشان هستیم و از محضر پر فیض ایشان استفاده می‌کنیم. دوران بسیار ارزشمندی برای من و همه مخاطبین ما بود. مباحث بسیار عمیق و در عین حال ساده و روانی را از زبان شما شنیدیم. خیلی از دوستان از مطالب شما استفاده کردند و گفتند که ما خیلی استفاده کردیم و سعی می‌کنیم آن آموزه‌ها را در زندگی‌مان پیاده کنیم. آرزو می‌کنم در یک فرصت دیگر باز هم از حضور ارزشمند حاج آقای لقمانی در برنامه بهره‌مند شویم و مستفیض شویم. لوح یادبودی را آماده کردند که متن آن را بخوانم و نکات شما را بشنویم. بسم الله الرحمن الرحیم، سرور گرامی جناب حجت الاسلام و المسلمین لقمانی؛ سلام علیکم. به لطف الهی در این سالها برنامه سمت خدا فرصتی را فراهم آورده است تا معارف ناب دینی و تعالیم روح بخش اسلام هر روز از طریق رسانه ملی به سمع و نظر مخاطبین گرانقدر این برنامه برسد. به یقین در دنیای امروز که رسیدن به زندگی بهتر به یکی از مطالبات اصلی افراد و خانواده‌ها تبدیل شده است، آگاهی از نگاه دین در موضوعات مختلف و مورد نیاز افراد، خانواده و جامعه بسیار ضروری و حیاتی است. فرصت حضور یکساله حضرتعالی در این برنامه موجب شد که بتوانیم هنر خوب زیستن را از تعالیم عالیه اسلام و مفاهیم بلند قرآن کریم، از لسان حضرتعالی بشنویم. دوام توفیقات الهی را برای شما و خانواده گرامی‌تان از درگاه خداوند متعال مسئلت داریم و امیدواریم که به زودی شاهد حضور مجدد شما در این برنامه باشیم. (گروه فرهنگ و معارف اسلامی شبکه سه سیما/ برنامه سمت خدا) حاج آقای لقمانی: بنده بسیار تشکر می‌کنم از شما، آنچه باور قلبی من هست در این یک سال در برنامه سمت خدا من دست خدا را می‌دیدم. عزیزانی که با سخنرانی آشنا هستند می‌دانند که مطالب باید بیاید. تا که از جانب معشوق نباشد کششی *** کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد از اظهار لطف همه مخاطبین برنامه سمت خدا، صمیمانه تشکر می‌کنم و دست همه را می‌بوسم. از همین امروز انشاءالله دست به تحقیق و تألیف خواهم شد برای دوره بعد که با یک موضوع جذاب بتوانیم مطالب کاربردی را برای عزیزان به ویژه نوجوانان و جوانان تقدیم کنیم. هرگونه قصوری بوده بر من ببخشایید. دعاگوی شما هستیم، شما هم ما را دعا کنید. شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای لقمانی: خدایا به حق محمد و آل محمد آنچه گفتیم و شنیدیم برای خودت و برای ما ثبت و ضبط بگردان. به حق محمد و آل محمد ما را مدیون شهیدان نمیران. این کشور امام زمان به دست امام زمان برسان. نور چشم ما، عزیز دل ما، رهبر عزیز انقلاب ما را حفظ کن و بر سلامتی و طول عمر و توفیقات خاص حضرت آقا بیافزا. هرکس هر حاجتی دارد، هر خواسته‌ای دارد به ارحم الراحمینی‌ات قسم به زودی همه مشکلات را برطرف بگردان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. شریعتی: کبوتر دلمان را راهی مشهد الرضا می‌کنیم. اللهم صل عَلی علیِ بن موسی الرضا المرتضی! «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
97-4-20-حجت الاسلام لقمانی.mp3
12.17M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_لقمانی 📚 با موضوع : زندگی هوشمندانه و راههای دوری از اشتباه 🗓 چهارشنبه بیستم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۱.۶ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #یاد_مرگ - #مرگ_ناگهانی ⬅️ بازپخش 12-04-90 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_عالی 🗓 تاريخ پخش : بیست و یکم تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا کارشناس : حجت الاسلام والمسلمین عالی موضوع : مرگ ناگهانی تاریخ : 21-04-97 (بازپخش 12-04-90) در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم، بوقت صبح قیامت که سر زخاک برآرم به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم، به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم، حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم، می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم. سوال – اگر مرگ ناگهانی به سراغ ما بیاید و ما نتوانیم آداب قبل از آن را اجرا کنیم چه اتفاقی می افتد؟ پاسخ - الان بسیاری از مرگ هایی که اتفاق می افتد مرگ هایی نیست که افرادی در کنار محتضر نشسته باشند و او را رو به قبله کنند و آدابی را درکنار او انجام دهند. متأسفانه اینگونه مرگ ها کم شده و مرگ های ناگهانی زیاد شده است. تصادفات، حوادث غیر مترقبه، سکته هایی که در این زمان خیلی زیاد شده و یا حتی برخی از مریضی هایی که باعث شده افراد بر روی تخت های بیمارستان باشند و بستگان آنها در کنارشان نباشند که در این صورت امکان اجرای آن آداب وجود ندارد. البته تقاضایی که از پرسنل محترم بیمارستان ها اعم از پزشکان و پرستارانی که زحمت می کشند داریم این است که علاوه بر وظیفه ی شغلی خود، وظیفه ی ایمانی و دینی را نیز در نظر بگیرند. اگر مریضی در حالتی است که آنها تشخیص می دهند علائم مرگ در او مشخص شده حتی الامکان آن آداب واجب را که رو به قبله کردن است انجام دهند. چقدر خوب است که یک پرستار که در لحظه ی آخر در کنار مریضی است که همراهی ندارد تلقین شهادتین کرده، اسم ائمه را گفته و یا یک سوره ی قرآن بالای سر او بخواند. شبیه این سوال را از پیغمبر اکرم کردند، پیامبر اکرم (ص) در جمع تعدادی از اصحاب بود که فرمود به شخصی که در شرف موت است شهادتین را تلقین کنید و اگر کسی آخرین کلام زبان او لااله الا الله باشد داخل بهشت می شود. یک شخصی گفت در زمان سکرات موت ما آنقدر گیج و متحیر هستیم که حواس ما نیست این کلمات را بگوییم و این حرف ها را بزنیم. همان موقع جبرائیل نازل شد و به پیامبر اکرم (ص) فرمود الان که در صحت و سلامتی هستید، زبان شما باز و حواس شما جمع است کلمه ی لا اله الا الله را بگویید اگر می خواهید این کلمه در قلب شما باقی بماند. چون زبان صرف که در قلب نباشد خیلی هنر و ارزشی ندارد. مهم این است که در قلب باشد، اگر کسی توانست بگوید که چه بهتر اما اگر فرصت نکرد عمده اعتقادات قلبی است. بنابراین به تعبیر سعدی کنونت که چشم است اشکی ببار زبان در دهان است عذری بیار، کنون بایدت عذر تقصیر گفت نه چون نفس ناطق زگفتن بخفت.
علامه محمد تقی جعفری شاگرد یکی از عرفای نجف به نام شیخ مرتضی طالقانی بودند که مرحوم آیت اله بهجت نیز مدتی شاگرد ایشان بودند. علامه جعفری می گوید دو روز مانده بود به محرم طبق عادت هرروز برای گرفتن درس به خدمت ایشان رسیدم. وقتی وارد شدم ایشان گفتند برای چه آمده ای. گفتم برای گرفتن درس آمده ام. ایشان گفت درس تمام شد. آقای جعفری می گوید من گمان کردم ایشان روزها را اشتباه کرده و فکر می کند ایام تعطیلی محرم شروع شده است. گفتم هنوز دو روز به محرم مانده و درس برقرار است. او گفتن نه درس دیگر تمام شد. این تعبیر را کردند که خر طالقان رفته و فقط پالان او مانده، روح رفته و فقط جسم مانده است. بعد از آن نیز یک لااله الا الله گفت و اشک ریخت. فهمیدم که در حال خبر دادن از چیزی است یعنی خبر از مرگ می دهد و اینکه تمام شدن درس را به طور کلی می گوید. گفتم آقا حالا آن درس تمام شد اگر می شود یک درس دیگری به ما بدهید. این شعر را خواند: تا زدستت می رسد شو کارگر چون فوتی از کار، خواهی زد به سر. ما می بینیم در کلمات و دعاهای معصومین به استعداد موت یعنی آمادگی برای مرگ اینقدر اشاره شده است. امام سجاد(ع) یک دعای بسیار زیبایی دارد، تقاضای من این است که افراد این دعای زیبا را که کوتاه هم است ضبط کرده و حفظ کنند و در سجده ها و یا قنوت های خود بخوانند. دعا این است: خدایا من از تو می خواهم تعلق و چسبندگی من به دنیا را کم کنی، به آن سرای ابدیت رو کنم و توجه من بیشتر به عالم ابدی باشد. خدایا آماده شوم برای مرگ قبل از فرا رسیدن آن. ما همه آشنا هستیم که در معارف، توبه و جبران خطاها واجب فوری است. در مباحث و اعتقادات کلامی ما آمده و همه هم این نظر را دارند و از قرآن مجید نیز استفاده می شود که توبه واجب فوری است. به این خاطر اگردر توبه و جبران خطا ها تأخیر کنیم معلوم نیست که فرصتی برای انسان باقی بماند. من اگر بگویم بعداً جبران می کنم ممکن است بعداً وجود نداشته باشد. الان ماه شعبان است و سه عمل است که در این ماه خیلی به آن توصیه شده است. اول صدقه، دوم صلوات مخصوصاً آن صلوات معروفی که مومنین هنگام ظهر بعد از نماز ظهر می خوانند و سوم استغفار است. درست است که هفتاد مرتبه استغفراله و اتوب علیه در این ماه توصیه شده است ولی توبه و استغفار زمانی کامل است که آن خطاهایی را که می توانم، جبران کنم و تأخیر نیندازم. مرحوم شیخ مرتضی زاهد پنجاه یا شصت سال پیش در همین تهران زندگی می کرد.
پیرمردهایی هستند که از ایشان خاطراتی دارند و من با برخی از آنها برخورد داشته ام. این مرحوم نقل می کند که یک بار بعد از نماز مغرب و عشا که مسئله می گفتم یک مسئله را اشتباه گفتم. وقتی به منزل رفتم متوجه شدم که اشتباه گفته ام. همان شب راه افتاده و به در خانه ی مسجدی هایی که دور و بر منزل ایشان بودند و آنها را می شناختند رفتند وبه آنها گفتند که آن مسئله را اشتباه گفته اند. به در چند خانه که رفتند یک نفر به او گفت حاج آقا چه عجله ای است حالا فردا شب ما می آمدیم آنجا شما آن را تصحیح می کردید. گفت شما عجله ندارید شاید حضرت عزرائیل (ع) عجله داشته باشد وفرصت به فردا نرسد که من آن را تصحیح کنم. این چقدر ارزشمند است و چقدر زندگی را شاد می کند. اینکه رزمندگان در جبهه ها اینقدر نشاط داشتند و شوخ و راحت بودند به این علت است که با مرگ مشکلی نداشتند. درست است که مرگ آنها نیز ناگهانی بود و در یک لحظه خمپاره یا گلوله ای می آمد اما آن ناگهانی به گونه ای بود که آمادگی قبلی داشتند. این آمادگی با این چند چیز ایجاد می شود: اول توبه و جبران خطاها. یعنی مطمئن نباشیم که فردایی است، شاید نباشد. اگر حق الله، نماز و روزه و حجی به گردن من است نباید بی خیال آن باشم. معنا ندارد که یک مومن بی خیال حقوقی که از خداوند متعال ضایع کرده باشد. البته من نمی گویم که فرد همه ی کارهای خود را کنار بگذارد و بایستد فقط نماز بخواند و روزه بگیرد. اگر نماز یا روزه ی قضایی به گردن فرد است روزی یک نماز قضا بخواند. همین مقدار که نشان دهد بی تفاوت نیست کافی است. نباید با واجبات و حرام های خدا شوخی کنیم.
از امیرالمومنین (ع) سوال کردند که آمادگی برای مرگ چیست؟ ایشان فرمودند: فرائض و واجبات خود را انجام بده و اگر یک زمانی فوت شده قضای آن را بجا بیاور. حرام ها را ترک کرده و تا آنجا که می توانید به صفات اخلاقی خوب مزین شوید. بعد ایشان فرمودند: اگر اینچنین شد دیگر برای فرد فرقی ندارد که چه زمانی مرگ فرا برسد. برای چنین شخصی مرگ ناگهانی به معنای غافلگیرانه معنا ندارد. چون همیشه آماده است و غافلگیر نمی شود. من این مطلب را از آقازاده مرحوم آقای اراکی شنیدم که یکی از خوبان نجف که معاصر مرحوم میرزای شیرازی بود یعنی آقای فاضل اردکانی یک مرتبه نماز عشای خود را که خواند و شام خود را که خورد گفت نماز خوبی خواندیم، شام خوبی خوردیم و مرگ خوبی هم می کنیم و همان شب از دنیا رفت. ببینید برای این افراد چقدر آسان و راحت است. پس در جبران حقوق گذشته همانطور که همه ی مومنین می دانند حق الله و بخصوص حق الناس مهم است. حضرت امام در وصیت ها و نصیحت های خود به مرحوم حاج احمد آقا فرزند بزرگوار ایشان می فرماید: بعد از مرگ آنجا که کار ما با خدا باشد و حساب ما با او باشد الرحم الراحمین است. ولی آنجا که کار ما با مردم باشد، مردم دیگر ارحم الراحمین نیستند و به سادگی نمی گذرند چون همه کم دارند تا یک چیزی از تو نگیرند تو را رها نمی کنند. در سوره ی فجر از مرصاد نام برده شده است و در روایت داریم که مرصاد گذرگاهی است در عالم آخرت. کسی از آن عبور نمی کند اگر حقی به گردن دیگری داشته باشد و مدیون کسی باشد. یعنی صاحبان حق باید راضی باشند تا از آن گردنه و گذرگاه عبورکنیم. آنجا صاحبان حق را می آورند و می گویند تو باید از آنها رضایت بگیری. آنجا دیگر رضایت به یک کلمه ی حلالم کن معمولی تمام نمی شود. پیغمبر در جمعی از اصحاب فرمود می دانید مفلس به چه کسی می گویند ؟ اصحاب گفتند آن که با جیب خالی کلی بار زندگی بر دوش داشته باشد. پیامبر فرمود این مفلس نیست و فقط بی پول است. مفلس کسی است که در عالم آخرت او را می آورند درحالی که کیسه ی اعمال خیر او خیلی پر است اما او را به همین مرصاد می آورند. صاحبان حق که حقی را از آنها ضایع کرده، آبرویی ریخته و اذیتی کرده است و مالی از آنها خورده می آورند و باید رضایت بگیرد. در این حالت از کیسه ی خیرات این فرد بر می دارند و به دیگران می دهند تا راضی شوند. اگر اعمال خیر او تمام شد از گناهان و بار دیگران بر روی دوش این فرد می گذارند. پیامبر فرمود مفلس این فرد است که اول باری از خیرات داشت اما الان کیسه ای از گناهان بر دوش دارد. بنابراین اولین وظیفه و آمادگی قبل از مرگ این است.
اینکه اگر حقی ضایع شده به وصیت نگذاریم تا دیگران برای ما انجام دهند. دیگران گاهی در اعمال خود مانده اند. بازماندگان، بعد از مرگ تا چند روز داغ هستند و بعد شاید فراموش کنند. بعد از آن ما می مانیم و کوله باری از سختی ها و معطلی های آن طرف. دومین وظیفه این است که افرادی که می توانند و برای آنها امکان پذیر است کفن تهیه کنند. از مرحوم آیت الله بهجت است که تهیه ی کفن عمر را طولانی می کند. روایتی در وسایل الشیعه است که می فرماید: اگر کسی کفن را تهیه کند و هر از گاهی به آن نگاه کند جزو غافلین نیست و هر موقع به آن نگاه کند اجر و ثواب به او می دهند. سومین چیزی که خیلی به آن توصیه شده بحث وصیت است. در روایات ما وصیت نشانه ی عقل شمرده شده و حقی است به گردن یک مسلمان. ما حتی در آیه ی قرآن داریم که کسانی که نشانه های مرگ برای آنها ظاهر شده الزام است که وصیت کنند به عنوان یک وصیت شایسته برای خویشان و بستگان آنها، این یک حقی است به گردن متقین. نکته ی اول اینکه بهترین وقت وصیت در زمان صحت و سلامتی است که انسان علائمی از مرگ را نمی بیند. ولی آخرین وقت وصیت زمانی است که انسان علائم مرگ را می بیند. قرآن اشاره به این آخرین وقت کرده که وقتی انسان این علائم را می بیند دیگر آخر کار است. پیامبر اکرم (ص) یک تعبیری دارد که وصیت را زیر بستر و بالین خود قرار دهید، منظور اینکه وصیت اینقدر در دسترس باشد. اگر کسی حقی به گردن خود دارد چه حق الله و چه حق الناس واجب است که وصیت کند. این وصیت یا می تواند شفاهی باشد و یا اینکه آن را بنویسد. اما اگر حق الناس و حق اللهی به گردن او نیست، خمس و زکات، بدهی، نماز و روزه ای به گردن ندارد و حقی از کسی ضایع نکرده، این وصیت برای او مستحب موکد است. تکلیف است که اگر دارای اموالی است دیگران بدانند چه باید بکنند. البته وصیت تنها بخاطر اموال نیست و می تواند برای توصیه های خیری باشد که تجربه های زندگی به او آموخته است. همانطور که امیرالمومنین (ع) به فرزند خود امام حسن (ع) آن وصیت های بسیار ارزشمند را دارد. اما در عین حال اگر کسی اموال دارد و حقوقی به گردن او نیست مستحب موکد است که وصیت کند. سومین مطلب این است که وصیت ها عادلانه باشد. گاهی اوقات برخی از افراد خیلی مقدس می شوند و همه ی اموال خود را می بخشند و حق فرزندان نادیده گرفته می شود و یا به بعضی از فرزندان بیشتر می دهند. پیامبر اکرم (ص) شنیدند که یکی از مسلمین تمامی اموال خود را در زمان حیات خود بخشیده در حالی که فرزندان او محتاج هستند.
پیامبر (ص) فرمود: با این فرد چه کار کردید. گفتند در قبرستان مسلمین او را دفن کردیم. پیامبر فرمود: اگر من بودم اجازه نمی دادم او را در قبرستان مسلمین دفن کنید. کار این فرد مومنانه نبوده. نکته ی چهارم مقدار وصیت است. درست است که تا وقتی شخص زنده است مالک تمامی اموال و دارایی های خود است اما پس از مرگ فقط در یک سوم از اموال خود اختیار دارد. یعنی فقط مالک ثلث اموال است. با اینکه همه ی اموال را او تهیه کرده اما دو سوم اموال بعد از مرگ متعلق به او نیست. اگر کسی می خواهد وصیت کند که بعد از مرگ من این مقدار نماز و روزه برای من بگیرید، یا بعد از مرگ من اموال من را وقف کنید و یا خانه را به همسر من بدهید، این بخشش ها و وصیت ها اگربیش از مقدار ثلث باشد ارزش ندارد. مثلاً اگر کل مال صدو بیست میلیون تومان است تا چهل میلیون تومان فقط می تواند وصیت کند اگر بیشتر شد به شرطی که همه ی وراث اجازه دهند قابل اجرا است واگر نه فقط تا ثلث. البته آن چیزی که ما در روایات داریم این است که اگر شخصی که می خواهد وصیت کند، فرزندان او احتیاج دارند مستحب است تا یک چهارم و یک پنجم مال را وصیت کند. آخرین نکته این است که حضرت امیرالمومنین (ع) فرمودند: بهترین وصیت این است که خود فرد وصی خود باشد. یعنی آن کارهایی که دیگران می خواهند برای او انجام دهند خود او انجام دهد. چرا انسان برای بعد بگذارد، انسان بهتر است تا وقتی که زنده است ببخشد و فرزندانی را که الان احتیاج دارند تأمین کند تا آنها دعا کنند. داریم که کسی وصیت کرد بعد از مرگ انبار خرمایی را به صدقه بدهند. بعد از مرگ او این کار را کردند.