eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
پس استعاذه به خدا باید عملی باشد، یکی هم اینکه در مقابل مخیر شدن به سختی یا گناه انسان نگوید که سختی برای من راحت نیست، پس مجوز شود به اینکه به سمت گناه میل پیدا کند. خود سختی‌ها و شدائد همیشه زمینه نجات است. همیشه زمینه آسانی است. دو نگاه همیشه به سختی هست. از یک زاویه سختی دیده می‌شد و از زاویه دیگر همان شیء است و راحتی است. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا» (شرح/6) با سختی راحتی است. در عین اینکه یوسف به زندان افتاد، همین عین راحت بود. یوسف در عین اینکه در قصر بود تحت فشار بود. دائماً تحت شکنجه روحی از جانب زلیخا بود. اما همین که به زندان افتاد از این سختی احساس گشایش کرد. با اینکه از جهت بدنی در فشار است اما از جهت روحی در یک گشایش قرار گرفته است. گاهی بعضی زندگی‌شان در عین رفاه زیاد جهنم است. ابزار و افزار زندگی هست ولی زندگی نیست. گاهی زندگی بسیار ساده است ولی خوشی هست. سعدی می‌گوید: کسی را دیدم که با اینکه حیوان درنده‌ای او را گاز گرفته بود، یک زخم کشنده‌ی دردناکی را داشت، اما دائم شکر خدا را می‌کرد. به او گفتم: تو در این حال شاکر هستی؟ گفت: خدا را شکر می‌کنم که به مصیبت مبتلا شدم نه معصیت! یوسف صدیق به درد و سختی زندگی مبتلا شد اما به معصیت مبتلا نشد. نکته دیگر اینکه یوسف(ع) اگر در مقابل مسائلی که پیش می‌آید با خدا رابطه برقرار کند، همه وسایل و دشمنی‌ها علیه او تبدیل به فرصت می‌شود. اگر رجل الهی در کار باشد، همه تهدیدها تبدیل به فرصت می‌‌شود. این در حاکمیت همین‌گونه است که فرمودند: اگر رجل الهی بر سر کار باشد، مثل امروز ما که در پناه امام زمان(عج) هستیم، خدای سبحان عنایت کرده در این مملکت یک ولی فقیه عادلی مثل مقام معظم رهبری سر کار هست و ما همه تحت پوشش او هستیم. سختی‌ها هست اما اگر ما واقعاً مرد کار باشیم، مرد میدان باشیم وعده الهی در این هست که همه تهدیدهای دشمنان تبدیل به فرصت می‌شود. وعده الهی است که تمام تهدیدها اگر رجل الهی عادل در کار باشد، تبدیل به فرصت می‌شود. اگر این باور ایجاد شود در مسئولین ما و خود ما، تمام آنچه دشمن علیه ما به کار می‌برد، یک سکو برای پرش ما به سمت بالاتر است. دشمن در برابر رجل الهی هیچگاه قدرت ندارد به هیچ وجهی او را سرکوب و منکوب کند. خدا برای او گشایش ایجاد می‌کند. منتهی گاهی باید نگاه را تغییر داد انسان فقط بدن نیست. اگر دوربینی باشد که نظام روحی و روانی انسان را نشان بدهد، گاهی سختی بدنی هست اما راحت روح است. یوسف از سختی قصر به زندان که بدنش در سختی بود اما روحش در گشایش بود، آنجا قرار گرفت و برای او یُسر محقق شد. نکته دیگر اینکه انسان باید حواسش باشد هر آزادی ارزش ندارد و هر زندان رفتنی هم قبیح نیست. نگاه ما به کسانی که در زندان هستند نگاه مجرمانه نباشد. گاهی ممکن است کسی در استقامت در کارش مبتلا به زندان باشد. درست است که گاهی اینها در مملکت کفر واقع شده است، اما در مملکت اسلامی هم گاهی شرایط را دیگران به گونه‌ای بازسازی می‌کنند که طرف ممکن است مجبور شود برای اینکه از حق عدول نکند، به زندان هم برود ولی پای حقش بایستد. هر آزاد بودنی ارزش نیست در مقابل اینکه انسان به معصیت مبتلا شود.
مجری: امروز صفحه 380 قرآن کریم، آیات سوره مبارکه نمل را تلاوت خواهیم کرد. چقدر خوب است که ثواب تلاوت آیات امروز را به حاج آقا رحیم ارباب هدیه کنیم. بیا گل نغمه ایمان بخوانیم *** بیا از روح جاویدان بخوانیم برای مهدی و روز ظهورش *** بیا با هم کمی قرآن بخوانیم «فَلَمَّا جاءَ سُلَيْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ «36» ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ «37» قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ «38» قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ «39» قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ «40» قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ «41» فَلَمَّا جاءَتْ قِيلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمِينَ «42» وَ صَدَّها ما كانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها كانَتْ مِنْ قَوْمٍ كافِرِينَ «43» قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «44» ترجمه : چون (پيك حامل هدايا) نزد سليمان آمد، سليمان گفت: آيا مرا با مالى ناچيز مدد مىكنيد؟ پس (بدانيد) آنچه خداوند به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است، (من با هديهى شما شاد نمىشوم) بلكه شما هستيد كه به هديهى خودتان خوشحاليد. (سليمان به پيك بلقيس) گفت: به سوى آنان برگرد، پس ما حتماً لشكريانى برآنان وارد مىكنيم كه براى آنان تاب مقابله نيست و ما حتماً آنان را از منطقه، ذليلانه آواره مىكنيم در حالى كه خوارى را احساس خواهند كرد. (سليمان) گفت: اى بزرگان! كدام يك از شما تخت او (بلقيس، ملكهى سبا) را- قبل از آن كه آنان به حال تسليم نزد من آيند- براى من مىآورد؟ عِفريتى از جنّ (كه داراى قدرت و زيركى خاصّى بود به سليمان) گفت: من آن را نزد تو مىآورم پيش از آن كه از جاى خود برخيزى، و من قطعاً بر اين كار هم قدرت دارم و هم مورد اعتمادم.كسى (به نام آصِفبن بَرخيا) كه به بخشى از كتاب (الهى) آگاهى داشت (به سليمان) گفت: من آن (تخت) را قبل از آن كه پلكِ چشمت بهم بخورد نزد تو مىآورم. (سليمان پذيرفت و او تخت را آورد.) همين كه (سليمان) آن (تخت) را نزد خود مستقرّ ديد، (به جاى غرور وتكبّر) گفت: اين (توانايى وزير من كه مقدارى از علم كتاب و اسم اعظم را مىداند،) از لطف پروردگار من است، تا مرا (با اين نعمتها) بيازمايد كه آيا شكرگزارم يا كفران مىكنم؟ و هر كس شكر كند، قطعاً به سود خويش شكر ورزيده و هر كس كفران نمايد (به ضرر خويش گام نهاده، زيرا) پروردگار من (از شكر مردم) بىنياز و كريم است. (بىنيازى و كرامت، براى خداوند ذاتى است و هرگز وابسته به شكر يا كفران كسى نيست). (سليمان) گفت: تخت (ملكه) را برايش ناشناس گردانيد، تا ببينم آيا پىمىبرد يا از كسانى است كه پى نمىبرند؟ پس هنگامى كه (بلقيس) آمد، به او گفته شد: آيا تخت تو اين گونه است؟ گفت: گويا خود آن است، و پيش از اين، به ما علم (به حقّانيّت سليمان) داده شده و ما فرمان بردار بودهايم. آنچه (آن زن) به جاى خدا مىپرستيد، او را (از تسليم شدن در برابر حقّ) بازداشته بود، و او از قوم كافران بود، (ولى بعد از كفر، ايمان آورد). به او (بلقيس) گفته شد: وارد قصر شو! پس چون آن را ديد، پنداشت بِركه آبى است، (براى عبور) جامه از ساق پايش برگرفت، (تا تر نشود. سليمان به او) گفت: (اين جا آبى نيست،) بلكه قصرى از شيشه و بلور صيقلى است. (ملكهى سبا) گفت: پروردگارا! من به خودم ظلم كردم و (اكنون) همراه سليمان، در برابر پروردگار جهانيان سر تسليم فرود آوردهام.
مجری: اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد از حاج آقا رحیم ارباب عارف و سالک بزرگ بشنویم. حاج آقای عابدینی: این صفحه خیلی نکات دارد. وقتی قرار شد ملکه سباء بیاید و با سلیمان نبی گفتگو کند، عرش او را آورد. قبلش گفت: چه کسی می‌تواند عرش او را بیاورد؟ اطراف حضرت سلیمان متخصصین زیادی بودند. بین این متخصصین افراد ویژه‌ای بودند. اول یک بزرگی از اجنه می‌گوید: من حاضر هستم ولی چند ساعت طول می‌کشد. سلیمان وقتی به مجلس قضا می‌نشست، صبح تا ظهر بود. می‌گوید: قبل از ظهر می‌آورم. دارد بزرگ جن این قدرت را داشت که فاصله چهار هزار کیلومتری را در سه چهار ساعت حاضر کند. اما در کنار این تعبیر این است که آن کسی که علمٌ من الکتاب نزدش بود، این یک نفر از نفرات انسانی بود. چون سلیمان آن زمان بزرگ انسان‌ها بود از جهت عظمت و بزرگی، تعبیر علامه این است قبل از نگاه، یعنی قبل از سرعت نور، تا نگاه کرد دید هست. این تفاوت قدرت ‌انسان با قدرت جن چقدر عظیم است. لذا ما خومان باور به قدرت خودمان نداریم. وقتی این خانم می‌آید و آن وقایع پیش می‌آید، «رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» خدایا من با ایمان به سلیمان به تو ایمان آوردم. یعنی راه به سوی خدا که از راه لایت می‌گذرد را حفظ کرد. «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» این از راه سلیمان است. امروز هم راه به سوی خدا فقط از راه ولایت امام زمان(عج) است. انشاءالله ایمان ما از این طریق باشد.
در مورد حاج آقا رحیم ارباب نکات زیادی هست. ایشان همه علوم را داشت، عارف و فیلسوف و فقیه بود. ایشان جوان‌هایی بودند در آن زمان یک نهضتی راه افتاده بود که نماز را فارسی بخوانیم. گاهی برخوردهای نامناسب باعث شد این جوان‌ها رمیده شوند و به اعتقاد خودشان راسخ شوند، بالاخره یکی واسطه می‌شود اینها را نزد آقا رحیم ارباب می‌برد، ایشان آنجا می‌گوید: این خیلی خوب است. من در جوانی دلم می‌خواست نماز را فارسی بخوانم. موفق نشدم، شما ادامه دهید. وقتی اینها را به این مسأله تشویق می‌کند، به نماینده آنها می‌گوید: نماز را بخوان ببینم چطور می‌خوانی؟ وقتی شروع می‌کند از بسم الله الرحمن الرحیم، فارسی بخواند. بعد می‌گوید: اینکه گویایی آن معنا را ندارد. یکی یکی می‌آورد، وقتی اینها نگاه می‌کنند و می‌بینند ترجمه خوب نبود، بعد می‌گوید: چطور می‌شود به این ترجمه‌ها بسنده کرد؟ جوان‌ها را چطور سیر داد؟ نیامد از اول کار آنها را تخطئه کند. آنجا دارد که این جوان‌ها خودشان منقلب شدند و برگشتند و با اخلاق و رفتار و روش برخوردی ایشان متحول شدند و از مریدان دانمی ایشان شدند. انشاءالله خدای سبحان اینها را شفیع ما قرار بدهد. مجری: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای عابدینی: در رأس دعاهای ما دعا برای فرج امام زمان باشد. انشاءالله خدای سبحان این سختی‌هایی که برای ملکت ما پیش آمده به عزت و قدرت خودش، به راحتی برطرف کند، جوان‌های ما را در پناه لطف خودش حفظ بفرماید و مشکلات جوان‌های ما را برطرف بکند. عزت کشور ما را به عنوان پرچمدار توحید در سراسر جهان عزیزتر کند. مجری: فردا اول ذی‌القعده سالروز ولادت با سعادت کریمه اهل‌بیت حضرت معصومه(س) هست. فردا برنامه سمت خدا از شهر مقدس قم، شبستان امام خمینی تقدیم حضور شما خواهد شد. دختر خانم‌هایی که به سن تکلیف رسیدند و در برنامه سمت خدای فردا حاضر شوند، به 110 نفر به نام نامی امیرالمؤمنین هدایایی تقدیم حضورشان خواهد شد. هرکس حضرت معصومه را زیارت کند بهشت بر او واجب می‌شود.
97-4-23-حجت الاسلام عابدینی.mp3
12.25M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_عابدینی 📚 با موضوع سیره ی تربیتی حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم 🗓 شنبه بیست و سوم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۱.۶ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #ویژه_برنامه_ولادت_حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_بهشتی 🗓 تاريخ پخش : بیست و چهارم تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : ویژه برنامه ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتی تاريخ پخش: 24- 04-97 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. شریعتی: سلام علیکم و رحمة الله. سلام می‌کنم به همه‌ی بیننده‌های خوب و شنونده‌های نازنین‌مان، به همه‌ی حضار عزیز و گرانقدری که در سالروز ولادت حضرت معصومه(س) در حرم کریمه‌ی اهل‌بیت حاضر هستند. طبق قرار همیشگی‌مان نایب الزیاره و دعاگوی شما هستیم. تبریک ویژه و مخصوص از این فضای نورانی و منور به همه دختر خانم‌های عزیز داریم. برای همه دختران عزیز آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری و توفیقات همیشگی را می‌کنیم. هوای دیدن خورشید در سرم افتاد *** که ناگهان به دلم جذبه‌ی حرم افتاد کسی میان دلم اشفعی لنا می‌خواند *** کسی که خاک‌ترین بود و از طلا می‌خواند تویی سرودن شعرم، تویی ترانه‌ی من *** بهانه‌ای به غزل‌های عاشقانه‌ی من درخت بی ثمری را به بار آوردی *** در این زمین کویری بهار آوردی نداشت فاطمه در شهر خود مزار اما *** برای فاطمه در قم مزار آوردی نگه ندار ز ما سایه‌ی پناهت را *** به قدر یک مژه بر هم زدن نگاهت را دوباره بال گشودم شبیه پروانه *** و با اجازه سرودم شبیه پروانه کسی که پای ضریحت دخیل می‌بندد *** دخیل را به پر جبرئیل می‌بندد طلا ز خاک در کوی تو محک خورده است *** کنار سفره‌ی تو آب هم نمک خورده است چقدر در حرمت بوی عشق می‌آید *** خیال می‌کنم عطر دمشق می‌آید شبی که فال به جز عشق را نمی‌آورد *** دلم برای زیارت بهانه می‌آورد کسی میان دلم اشعی لنا می‌خواند *** صدا، صدای خودم بود و از شما می‌خواند سلام می‌کنم از تمام همه مردم شریف ایران، همه آنهایی که دلشان در سالروز ولادت حضرت معصومه زیارت این حرم نورانی را می‌خواهد، به حضرت معصومه(س) سلام می‌کنیم. انشاءالله حضرت دست همه ما را بگیرند. به حاج آقای بهشتی عزیز سلام می‌کنیم. سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمة الله. من هم در این روز شریف خدمت حضرتعالی و زائران فاطمه معصومه و بینندگان خوب برنامه سمت خدا و شنوندگان رادیو قرآن و همه کسانی که این برنامه را می‌بینند و می‌خوانند، سلام می‌کنم. از خدا می‌خواهم این گفتگو را و زیارت از راه دور را که دلهایی از جای جای عالم متوجه اینت حرم شریف شود، با نور و خیر و رشد همراه بفرماید. به همه دختران محب اهل بیت، دختران مسلمان، دختران انقلابی و با عفاف تبریک می‌گویم. خوشبختی همه دختران را از خداوند طلب می‌کنم. شریعتی: من از سفر عتبات برمی‌گردم، مخصوص دعاگوی شما و همه عزیزان بودیم، انشاءالله رزق و روزی شما شود. همراه زائر اولی‌های سمت خدا بودیم. انشاءالله حضرت معصومه برات زیارت کربلا را به دست همه مشتاقان عزیز و آنهایی که دلشان می‌خواهد حال و هوای بین الحرمین را نفس بکشند، برات زیارت را از دستان مبارک حضرت معصومه بگیرند. ببینیم حاج آقای بهشتی در روز عید برای ما چه آوردند و قرار هست چه نکاتی را بشنویم. حاج آقای بهشتی: انشاءالله بتوانم پیام‌هایی از قرآن را بگویم و برنامه ما رنگ قرآنی داشته باشد. دوست دارم پنج دختر قرآنی را در این برنامه توصیف کنم و ما مردها و زن‌ها، دخترها و پسرها از این شخصیت‌ها الگو بگیریم. از نعمت‌های ویژه خدا نعمت فرزند است. فرزند ما را باقی می‌کند. باقیات صالحات، پیغمبر فرمود: ما از دنیا می‌رویم و رابطه ما با دنیا قطع می‌شود مگر کسانی که اثری از آنها بماند. بنایی، کتابی، مؤسسه‌ای را فرزندی. براساس آیات قرآن فرزند هدیه خداست. کلمه هبه، عطیه، از جانب خداوند است. در سوره مبارکه شوری می‌خوانیم که فرمانروای آسمان و زمین خدا، هرچه را بخواهد خلق می‌کند. «يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً» (شوری/49) به هرکه بخواهد دختر می‌بخشد. «وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ» می‌بخشد به هرکه بخواهد پسر. پسر و دختر هردو هدیه خدا هستند ولی رازی در این هست که اول اسم دختر را آورده است. دو هدیه آسمانی هستند ولی پیغمبر فرمود: رحمت خدا به دختران و زنان بیشتر است و به هرکس بخواهد هم دختر و هم پسر می‌دهد. به هرکس بخواهد هیچکدام را نمی‌دهد. در پایان آیه می‌فرماید: خداوند علیم قدیر است. هیچ مشکلی پیش روی خدا نیست. فرزند رحمت و نعمت و لطف خداست، اینکه بچه‌های ما دختر باشند یا پسر، براساس حکمت پروردگار صورت می‌گیرد. قرآن می‌فرماید: اوست که شما را در ارحام تصویرگری می‌کند. از خدا همان که خودش می‌خواهد، بخواهید.
کسی به امام صادق(ع) گفت: برای من از خدا پسر بخواهید. امام فرمود: چه می‌دانید پسر بهتر است یا دختر؟ خداوند خود براساس رحمت و حکمتش پسر و دختری را تقسیم کرده است. بعضی فقط دختر، بعضی فقط پسر، بعضی هردو و بعضی هیچکدام. این دست خود اوست. دارایی‌ها و نداری‌ها براساس عدالت و حکمت خداست. ما تسلیم او هستیم ولی این را می‌دانیم فرزند هبه‌ی خداست، دختر و پسر اما برای دختر حساب ویژه باز کرده است. براساس طراحی خدا یادگار آخرین فرستاده‌اش دختری شده است. در دورانی که دختر را بد می‌دانستند. قرآن می‌گوید: زمان جاهلی طوری بودند وقتی صاحب دختر می‌شدند از عصبانیت چهره‌ی آنها سیاه می‌شد. بد می‌دانستند و ننگ می‌دانستند. خداوند کاری کرد که از پیامبر پسر باشد اما زود از دنیا رفت، یک دختر به یادگار بماند. در پایان این برنامه در مورد آن دختر صحبت خواهیم کرد. پسر بهتر است یا دختر؟ هردو هدیه و عطیه خدا هستند. این ما هستیم که با هدیه‌های خدا چطور رفتار کنیم. این طلا را چگونه به یک گردنبند زیبا یا یک گلستان پر گل و میوه تبدیل کنیم. سرمایه از جانب خدا، کار ما کار تربیت است. همان کاری که خدا دارد، بیش از نهصد بار در قرآن کلمه ربّ یعنی صاحب، مدیر، مدبّر و پرورش دهنده. این کار را خداوند به دوش ما گذاشته است. بچه‌هایی را که امانت‌های خدا هستند، آنگونه که خدا می‌خواهد پرورش بدهیم. براساس چه الگوهایی؟ پنج الگو را از این به بعد می‌شماریم.
شریعتی: خیلی‌ها در سفرهای زیارتی التماس دعای مخصوص دارند و می‌گویند: برای کسانی که فرزند‌دار نمی‌شوند دعا کنید. از حاج آقای بهشتی می‌خواهم دعا کنند و شما آمین بگویید که انشاءالله خداوند به همه آنها اولاد صالح مرحمت کند. حاج آقای بهشتی: خدایا به برکت روح تابناک فاطمه معصومه(س) که خیلی محبوب دل پدرش موسی بن جعفر بوده است، خیلی امام رضا این خواهر را دوست داشته و نشد این خواهر و برادر همدیگر را ببینند. به برکت این شخصیت بزرگ به خانواده‌هایی که آرزوی فرزند دارند، فرزندان سالم، صالح مرحمت بفرما. آنهایی هم که بچه‌های مریض دارند، الساعه بچه‌های مریض را در بیمارستان‌ها و خانه‌ها شفای عاجل مرحمت بفرما. الگوی اول مریم (س)؛ یک سوره در کتاب آسمانی ما به نام اوست. الگوی پاکدامنی و پارسایی، در سوره مبارکه صف می‌خوانیم که خداوند برای مؤمنان دو زن را مثال زده است. اول همسر فرعون، بانویی که در شرایط سخت ایمان خودش را حفظ کرد. در محیط بدی زندگی می‌کرد ولی به ما یاد داد می‌شود در محیط‌های بد هم خوش زندگی کرد. «وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها» (تحریم/12) و مریم دختر عمران که پاکدامنی خود را حفظ کرد! پاکدامنی برای پسران و دختران، مردان و زنان در قرآن ستایش شده است. دامن پاک و پاکیزه هست که فرزندان صالح را تحویل می‌دهد. این الگوی پاکدامنی است. دوم، الگوی عبادت، کلمه‌ی مریم که مادرش این اسم را برایش گذاشته است، چون وقتی به دنیا آمد پدرش از دنیا رفته بود. پدرش عمران و مادرش مدت زیادی بود آرزوی فرزنددار شدن داشتند، نوشتند: از کنار لانه پرنده‌ای گذر می‌کرد دید مادر جوجه‌ها دانه دهانشان می‌گذارد. آنجا دلش شکست و از خداوند فرزندانی طلب کرد. کمی گذشت دید علائم بارداری در او نمایان شده است. همانجا قصد کرد که این بچه را در مسیر خدمت دین قبل از اینکه بداند دختر است یا پسر، سراغ مسیر فکری او رفت. چه دختر باشد، چه پسر در خدمت دین باشد، در خدمت بیت المقدس باشد. بچه به دنیا آمد، نامگذاری کرد. «إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَم» (آل‌عمران/36) مریم یعنی چه؟ یعنی دختر عبادت کننده. امام(ع) فرمود: اسم‌ها روز قیامت به کار ما می‌آیند. اسم نشانه جهان‌بینی ما، طرز تفکر ما، راه و رسم ما، تولی و تبری ما هست. روز قیامت با همین اسم‌ها ما را صدا می‌زنند. آنهایی که اسم‌های خوش معنایی دارند از پدرها و مادرهایشان تشکر می‌کنند. متلاً نامش صادق است. صادق راستگو است. وقتی شنونده می‌شنود یاد امام صادق(ع) می‌افتد، می‌فهمد رهبر او کیست. هم خود آن معنا، مریم دختر عبادت کننده! از کودکی آرام آرام عشق می‌ورزد به عبادت و بندگی.
مریم که به دنیا آمد پدر نداشت. مادرش هم فکر می‌کرد پسر است و با مشکل روبروست، خداوند کمک کرد یک پیغمبر، زکریای نبی را مسئول او قرار داد. قرآن تعریف می‌کند: هروقت زکریا از کنار محراب مریم می‌گذشت، می‌دید این دختر کم سن و سال غذا یا میوه بهشتی مقابلش هست. می‌پرسید: مریم این غذا از کجا آمده است؟ دختر کم و سن و سال از بس نورانیت پیدا کرده بود، می‌گفت: از جانب خدا! اینجا بود که دل زکریا شکست و دست به دعا برداشت. «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ» (آل‌عمران/38) دعایش این بود «قالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاء» دختران ما از همان سنین نوجوانی می‌توانند الگو باشند. الگوی پارسایی، الگوی عبادت، الگوی بندگی، الگوی پاکدامنی، به حدی که یک پیغمبر به حال او غبطه بخورد. در انسان این شایستگی وجود دارد. این دختر به مقامی رسید که خداوند او را برگزید. فرشته‌ها از جانب خدا آمدند پیغام آوردند «يا مَرْيَمُ إِنَ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِين» (آل‌عمران/42) خدا تو را برگزیده، خدا تو را پاکیزه قرار داده، یک دختر می‌تواند به این مقام برسد. یا خداوند این پیغام را فرستاد «يا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ» (آل‌عمران/43) ای مریم در پیشگاه خدایت تواضع کن، اطاعت کن! «وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِين» سجده کن و همراه رکوع کنندگان رکوع کن! مریم، اولین دختری است که در قرآن سوره‌ای به نام او آمده و قرآن کریم این بانو را اسوه‌ی پاکدامنی و پارسایی قرار داده است. نماز دختران ما در پیشگاه خدا خیلی قیمت دارد. امام حسن مجتبی(ع) فرمود: زیاد می‌شد که در نیمه‌های شب، در سحر با صدای نماز مادرم بیدار می‌شدم، قنوت مادرم را گوش می‌دادم تا ببینم چه دعایی را بیشتر می‌خواند و به چه کسانی دعا می‌کند؟ الگوی دوم، یک دختر انقلابی است. امام عزیز در انقلاب اسلامی ایران فرمود: من زنان خیابان چهار مردان قم را به رهبری قبول دارم. نقش دختران، نقش زنان در انقلاب اسلامی ایران قابل اغماض نیست. دنیا نقش دختران و زنان را شناختند، قبل از انقلاب و دوران دفاع مقدس و الآن، همسران شهیدان، دختران شهیدان. اینها ادامه دهندگان راه انقلاب هستند. ما پیامبری داریم که در قرآن 136 بار نامش آمده است. در 34 سوره قصه‌اش آمده است. نزدیک هشتصد آیه‌ی کتاب آسمانی ما در مورد این پیغمبر است که با طاغوت زمان مبارزه کرد، حکومت دینی تشکیل داد. دهها سال رهبری خدا پرستان را بر عهده داشت. این پیغمبر به شکل معجزه آسایی به دنیا آمد، چون فرعون دستور داده بود در آن سال بخاطر خوابی که دیده بود پسر بچه‌ها را بکشند. مادر موسی که باردار بود، علائم بارداری در او پیدا نبود. بچه به دنیا آمد. از طرف خداوند الهام شد بچه را شیر بده، در صندوقچه‌ای بگذار و در رودخانه نیل بیانداز. یک مادر را حساب کنید. خدا پروین اعتصامی را رحمت کند. این بانوی شاعره قبرش همینجا هست. از شعرهای درجه یک این شاعره شعری است که برای مادر موسی گفته است. مادر موسی چو موسی را به نیل *** در فکند از گفته‌ی رب جلیل
صندوقچه را در رودخانه انداخت ولی به دخترش گفت: تو پیگیری کن. «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ» (قصص/11) ببین این صندوقچه کجا می‌رود. دختر هم با کمال شهامت و شجاعت از چه راهی وارد کاخ شد، چون رودخانه نیل وارد کاخ فرعون می‌شد، فرعون هم با خانمش نشسته بودند، دیدند جریان آب صندوقچه‌ای را می‌آورد. این دختر از کجا توانست وارد آن کاخ شود، فرعون و خانمش آسیه اول ترسیدند، نکند این همان بچه‌ای است که می‌خواهد نظام مرا از بین ببرد. خداوند می‌فرماید: مهر این بچه را در دل این زن و شوهر قرار دادیم. تصمیم گرفتند بچه خودشان باشد و چه بسا در آینده ولیعهد آنها باشد. شیر را چه کنند، بچه نیاز به غذا دارد. فراخوان دادند مادران شیرده در یک سالنی جمع شدند. قرآن می‌فرماید: به این بچه گفتیم: از شیر این مادرها نخور. خواهر موسی چگونه خودش را داخل سالن رسانده است؟ حتماً ایستگاه‌هایی بوده، بازرسی می‌کردند، چطور این دختر با زیرکی و با زرنگی، چه جوابی به مأمورها داده بدون اینکه رنگش زرد شود. خودش را ببازد، رفته خیلی طبیعی نشسته، دست بلند کرد. فرعون عصبانی است که چرا این بچه شیر این خانم‌ها را نمی‌خورد. گفت: من خانواده‌ای را سراغ دارم که می‌تواند این بچه را سرپرستی کند. گفتند: او را بیاور. رفت مادرش را آورد. نزدیک بود قصه لو برود ولی مادر و دختر حراست و حفاظت را رعایت کردند. بچه آمد بغل مادر شیر خورد و قرار گذاشتند. این دومین دختری است که در قرآن خداوند از او نام برده است. به کار مهمی او یعنی حفظ کودکی رهبر انقلاب، یک پیامبری که بناست در آینده انقلاب کند و طاغوت را از میان بردارد. کودکی او دست این دختر است. با یک زیرکی توانست، با شهامت و شجاعت از واسطه‌ها گذر کند و پیشنهادی بدهد که مورد قبول واقع شود. امروز دختران فلسطینی، دختران لبنانی، دختران مجاهد، هم عفت خودشان، حجابشان را حفظ می‌کنند. هم در انقلاب‌هایی که در این کشورهای اسلامی در حال پا گرفتن هست، نقش‌های ویژه داشتند. حقیقتاً خواهر حضرت موسی نقش ویژه داشت. چرا خدا به این دختر اشاره کرده است؟ یک دختر است ولی چقدر موثر است. الگوی سوم، الگوی حیاء و خدمت؛ در سوره مبارکه قصص قصه‌ی این دو دختر آمده است. موسی بن عمران ماجرای شنیدنی دارد. در مصر درگیری پیش آمد، مجبور شد فرار کند. یک کسی از دوردست آمد و گفت: «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ» (قصص/20) ای موسی! مأمورها دنبال تو هستند، فرار کن. موسی بن عمران از مصر فرار کرد و یک هفته در بیابان‌ها بود، غذایی نداشت میل کند. از همان علف‌های بیابان میل می‌کرد. از مرز فاصله گرفت و به چشمه آبی رسید که جمعی از مردان به گوسفندانشان آب می‌دهند. دو دختر با فاصله یک گوشه ایستادند. موسی بن عمران یک جوان غیور بود. آمد از دخترها پرسید: چرا اینجا ایستاده‌اید؟ دخترها گفتند: ما نمی‌خواهیم با مردها مخلوط شویم. ما از گوسفندان مواظبت می‌کنیم، مردها که کارشان را انجام دادند، بعد گوسفندان را می‌بریم آب می‌دهیم. «تَذُودان» یعنی جلوگیری می‌کردند که گوسفندانشان با آنها قاطی نشوند، این تربیت یک پیغمبر است. گفتند: «وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ» (قصص/23) پدر ما پیرمردی است بزرگ که نمی‌تواند کار کند. به نظر شما شایسته بود دو دختر کار کنند؟ می‌توانستند بگویند: ما دختر پیغمبر هستیم، از بیت المال یک مبلغ ماهیانه بگیریم! گفتند: نه، ما هم باید مانند بقیه کار کنیم. اینها می‌گفتند: به هر قیمتی شده ولو با زحمت نباید این حریم را بشکنیم.
موسی بن عمران سراغ مردها آمد، آقایان، این خانم‌ها را هم یک روز درمیان کنید. چه گناهی دارند؟ آنها گفتند: اگر مردی خودت بیا آب بردار! سطل آب خیلی سنگین بود. موسی بن عمران خیلی قوی آمد آب برداشت و به مردها گفت: کنار بروید، دخترها بیایند. دخترها آمدند و زودتر از هر روز به گوسفندان آب دادند و دیگر گفتگویی بین این پسر و دخترها ادامه پیدا نکرد. فرق ارتباطات دختر و پسر در جامعه امروز و این الگویی که قرآن معرفی می‌کند، اینجاست. موسی بن عمران یک جوان هجده ساله است، با آن دخترها ایستاده و حرف زده است. ایرادی دارد؟ نه! دخترها جواب دادند ایرادی دارد؟ نه. احساس کرد اینجا جایی است که باید به آنها کمک کند، تا اینجا ایرادی دارد؟ نه. از این به بعد چه؟ زیر سایه درختی نشست و دعا کرد: خدایا من به لطفی که تو در حق من بکنی محتاج هستم! دخترها زودتر به خانه پدر رفتند، پدر پیغمبر بود. دخترها را زیر نظر دارد. رفت و آمد آنها را زیر نظر دارد. از دخترها پرسید: چرا امروز زود آمدید؟ گفتند: یک جوانمردی آمد کمک کرد، کار ما زودتر از بقیه انجام شد. پدر به یکی از دخترها گفت: برو این جوان‌ها را بیاور. دوباره رابطه دختر و پسر ولی در چهارچوب! قرآن فرم راه رفتن این دختر را ترسیم کرده است. «فَجاءَتْهُ إِحْداهُما» (قصص/25) یکی از آن دو دختر آمد، «تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ» راه می‌رفت با حیاء. معلوم می‌شود دخترها دو جور می‌شود راه بروند. یکی راه رفتن با حیاء، یکی راه رفتن تحریک آمیز. چند وقت پیش در یکی از میادین تهران، با ماشین وارد میدان شدم، دیدم چهار طرف میدان یک خانمی را نگاه می‌کنند به فرم راه رفتن او و لباس پوشیدن او نگاه می‌کردند. قرآن نظر دارد که این دختر الگوست، راه رفتن او تحریک آمیز نیست. آمد به موسی بن عمران گفت: پدرم شما را دعوت کرده است. «قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ» پدرم شما را دعوت کرده است! نگفت: خودم... پدرم شما را دعوت کرده است! خواستند حرکت کنند، این را امام رضا(ع) که چند روز دیگر روز ولادتشان هست، فرمودند. خدایا به حق فاطمه معصومه(س) زیارت امام رضا(ع) را قسمت این جمع و همه بیننده‌های آرزومند بفرما. امام رضا فرمود: موسی نبی الله به این دختر گفت: من جلو می‌روم و شما عقب بیا. هرجا رسیدیم که باید مسیر عوض می‌شد شما به من اعلام کن. ممکن است بعضی مسخره کنند و بگویند: الآن دوره این حرف‌ها گذشته است. ولی چرا یک پیغمبر اینقدر نزد خدا جلوه می‌کند که کلیم خدا می‌شود؟ این نکته‌ها را که به پاکی پسر و دختر مربوط می‌شود.
وارد خانه حضرت شعیب شدند. حضرت شعیب از این جوان پرسید: تو چه کسی هستی و از کجا آمدی؟ او هم قصه‌هایش را تعریف کرد. غذا میل کردند و یکی از دخترها گفت: پدرجان این جوان را استخدام کن. او هم قوی است و هم امین است. از کجا فهمید قوی است؟ از آنجا که ظرف آب بزرگ را یک نفری از چاه بیرون کشید. از کجا فهمید امین است؟ وقتی حیاء او را دید. قرآن می‌فرماید: «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ» (غافر/19) قرآن خیانت چشم‌ها را می‌داند و می‌شناسد. موسی بن عمران خیانت نکرد. دختر از همین قصه فهمید که او امین است. پدرجان این جوان را استخدام کن. هم قوی است و هم امین است! پدر به جای اینکه در فکر استخدام برود، به فکر ازدواج افتاد. پیامبر (ص) به جوان‌ها می‌رسید دو سؤال می‌پرسید، یکی درباره‌ی اشتغال، یکی درباره‌ی ازدواج. پدر به این جوان گفت: من تصمیم گرفتم: یکی از دخترانم را به نکاح شما درآورم. البته او پدری است که قبلاً تحقیق و پرس و جو کرده است. حضرت موسی بن عمران الآن چند مشکل دارد. همسر ندارد، مسکن ندارد، کار ندارد، همه اینها در یک جلسه حل شد. من می‌خواهم یکی از دو دخترم را به نکاح شما درآوردم. مهریه چه؟ «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَج» (قصص/27) هشت سال برای من کار کن. ما چقدر در کشورمان کارآفرین داریم که کارگاهی دارد، کارخانه‌ای دارد، از این طرف هم جوان‌های تحصیل کرده و لیسانس دارد، فوق لیسانس دارد، اما خانه ندارد. پول پس‌انداز ندارد. نمی‌شود یک چنین قراری با هم بگذارند. هشت سال برای من کار کن، اگر هم خواستی ده سال، یعنی یک حداقلی را حضرت شعیب فرمود و باقی را گذاشت که خود جوان تصمیم بگیرد. که هشت سال یا ده سال. به پول امروز هشت سال چوپانی چقدر می‌شود؟ یک چوپان ماهی چقدر می‌گیرد؟ قبول کرد. در یک جلسه هم مشکل ازدواج، هم مشکل اشتغال و هم مشکل مسکن حل شد. در خانه ما زندگی کن. از فردای آن روز که موسی بن عمران کار کرد، دخترها راحت شدند. در تاریخ دارد هروقت بره‌ها زایمان می‌کردند پدر زن یکی از آن قلوها را هدیه به داماد می‌داد. بعد از دو سال خود داماد صاحب گله شد. الآن نمی‌شود ما این کار را بکنیم؟ چرا. یک صنعتگری است که کارگاهی دارد، کارخانه‌ای دارد و دامادش تکنسین آنجا هست، برای همیشه تکنسین نماند. آرام آرام از سود کارخانه او را سهیم کند که بعد از پنج سال داماد برای خودش یک کارگاهی بزند. یک خانه‌ای بخرد. اینها نکته‌هایی است که در قصه این دخترها آمده است. چیزی که در مورد دخترها باید بگوییم و قرآن اشاره کرده خدمت و حیاء است. در خانه‌ای که پدر خانه نمی‌تواند کار کند بچه‌ها باید کار کنند. بچه‌ها، پسرها و دخترها، فرقی نمی‌کنند. بالاخره پیامبر ما فرمود: من سر سفره‌ای که برای آن کار نکرده باشم، غذا نمی‌خورم. پسرها و دخترها، به اقتضای شرایط کار کنند. دانشگاه درس می‌خواند، در خانه هم کمک کند. یا اگر درآمدی دارد، در خانه هزینه کند. مخصوصاً جایی که پدر مریض است. مادر مسن است، بچه‌ها درآمد دارند، دختر و پسر الگوی خدمت و الگوی حیاء هستند.
الگوی دیگر الگوی ایمان و ایثار است، ساره! ابراهیم خلیل الرحمان یک نفره کار یک امت را کرد. همه را دعوت به خداپرستی و یکتاپرستی کرد. افراد کمی اوایل ایمان آوردند. یکی از اولین کسانی که ایمان آورد، دختری به نام ساره بود. اول ایمان آورد، بعد همسر ابراهیم(ع) شد. حضرت ساره بسیار پولدار بود. ثروتمند بود و سرمایه‌دار بود. این دختر بعد از ایمان، الگوی ایثار شد. به شوهرش ابراهیم گفت: همه دارایی من در خدمت تو! در راه تبلیغ دین خدا هزینه کن. الآن ما چنین دخترانی داریم؟ حتماً داریم منتهی یک برنامه‌ای مثل برنامه سمت خدا باید اینها را پیدا کند. در همه دوره‌ها خدا حجت‌هایی دارد. خدیجه کبری(س) که در این مکان شریف زیاد نام حضرت خدیجه ترویج می‌شود، قبل از حضرت خدیجه، حضرت ساره یک چنین کاری کرده که ثروت خود را در اختیار پیامبر قرار داد. روزگاری گذشت ساره فرزنددار نمی‌شد. بخاطر اینکه نسل پیامبر قطع نشود خودش برای حضرت ابراهیم یک بانویی به نام هاجر را انتخاب کرد و بعد خدا از هردو بانو به ابراهیم فرزند داد. به هاجر اسماعیل را و به ساره اسحاق را، قرآن ستایش می‌کند از این بانوان. تنها زنی که در قرآن صحبت خندیدن او آمده ساره هست. وقتی فرشته آمد و خبر فرزنددار شدن او را آورد، خندید. الگوی پنجم فاطمه‌ زهرا(س) است. «بسم الله الرحمن الرحیم، إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/1-3) ما اعتقاد داریم امام زمان(ع) امام همه زمان‌هاست و امام آخرالزمان است و همه مسائل جهان را می‌شناسد، امام زمان فرمود: الگو و اسوه‌ی من امام زمان، فاطمه زهراست! لذا ما باید آن بانوی بزرگ را بشناسیم. اخلاق و افکار و مواضعش، تربیت فرزندانش، حجاب و حیایش را بشناسیم. کسی به امام صادق(ع) التماس کرد که قبر مادرتان حضرت زهرا را به ما نشان بدهید. امام صادق(ع) آدرس قم را داده است. فرمود: حکمتی هست که باید قبر مادرم پنهان بماند. اما قبری در آینده‌ از دودمان ما در قم خواهد بود، بانویی فاطمه نام که هرکس او را زیارت کند، پاداش زیارت مادرم فاطمه زهرا به او داده خواهد شد. شریعتی: شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید *** طاقت نداشت تا به قیامت بایستد چقدر خوب است در سالروز ولادت حضرت معصومه(س) دلهای زیادی را گره بزنیم به این حرم نورانی و خیلی‌ها را عازم کنیم که دلشان حال و هوای زیارت دارد. همانطور که قبلاً گفتیم اگر دور و اطراف شما کسانی هستند که هنوز مشرف نشدند انشاءالله همراهی کنید که عازم شوند و اگر کسی را سراغ ندارید سهمیم شوید و بانی شوید که کسانی که آرزوی زیارت این حضرت را دارند به زودی زود مشرف شوند.
امروز صفحه 381 قرآن کریم، آیات 45 تا 55 سوره مبارکه نمل را تلاوت خواهیم کرد. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ «45» قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «46» قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ «47» وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ «48» قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ «49» وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «50» فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ «51» فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «52» وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ «53» وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ «54» أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ «55» ترجمه : و به راستى به سوى قوم ثمود، برادرشان (حضرت) صالح را فرستاديم كه (او به مردم گفت:) خداوند را بپرستيد. پس آن گاه مردم به دو گروه متخاصم تقسيم شدند. صالح گفت: اى قوم من! چرا پيش از نيكى شتابزده خواهان بدى هستيد؟ چرا از خداوند آمرزش نمىخواهيد تا مشمول رحمت گرديد؟ (مردم به صالح) گفتند: ما بهتو وهمراهانت فالبد زدهايم (وقحطى موجود به خاطر وجود شماست. صالح) گفت: فال (وسرنوشت نيك وبد) شما نزد خداست، بلكه شما گروهى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفتهايد. و در آن شهر نُه دسته (و گروه) بودند كه در آن سرزمين فساد مىكردند و اهل اصلاح نبودند. (آن گروه مفسد) گفتند: به خداوند سوگند ياد كنيد (و همقسم شويد) كه بر او و خانوادهاش شبيخون مىزنيم، سپس به ولىّ او خواهيم گفت: ما در محل قتل كسانش حاضر نبوديم (تا چه رسد به اينكه آنان را كشته باشيم)، و ما قطعاً راست مىگوييم. و (آن نه گروه مفسد) دست به تدبير بزرگى زدند و ما نيز به تدبير بزرگى دست زديم، ولى آنها نمىفهميدند. پس بنگر كه پايان تدبير آنان (و شبيخون به صالح و كسانش) به كجا انجاميد، ما آنان و قومشان همگى را هلاك كرديم. پس اين خانههاى آنهاست كه به خاطر ظلمى كه كردند ويران و خالى شده است، و قطعاً در اين (كيفر، عبرتو) نشانه روشنى است براى اهل علم و آگاهى. و مؤمنان و كسانى را كه اهل پروا بودند، (از مهلكه) نجات داديم. و (نيز) لوط را (فرستاديم) كه به قومش گفت: آيا اين كار بسيار زشت را در حالى كه به زشتى آن آگاهيد، انجام مىدهيد؟ آيا شما با بودن زنان، براى غريزهى شهوت به سراغ مردان مىرويد؟ بلكه شما مردمى (نادان و) جهالت پيشهايد.
شریعتی: انشاءالله تمام زندگی‌ها به برکت نام و یاد حضرت معصومه (س) منور به آیات نورانی قرآن کریم باشد. دختر خانم‌هایی که امسال به سن تکلیف رسیدند، در آخر برنامه به رسم یادبود هدایایی دریافت خواهند کرد. نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده از امروز با شروع ماه ذی‌القعده بخوانیم. به مناسبت دهه کرامت طرح تخفیف محصولات فرهنگی برنامه سمت خدا را می‌توانید در کانال و سایت برنامه دنبال کنید. حاج آقای بهشتی دعا بفرمایید و همه آمین بگوییم. حاج آقای بهشتی: امروز روز اول دهه کرامت است. اکرام یعنی احترام، این عالم ربانی از مشخصه‌هایش این بود که به همه انسان‌ها احترام می‌گذاشت. حاج آقا رحیم ارباب، از شخصیت‌هایی است که مردم ما کم می‌شناسند. به بچه‌ها، به بانوان، به کسبه، مخصوصاً احترام به استاد، می‌ایستاد تا استاد بگوید: بنشین! احترام به انسان‌ها از مختصات این عالم ربانی است. به فاطمه معصومه(س) همه مریض‌هایی که به این بارگاه دل بسته‌اند، آنهایی که سفارش کردند، مخصوصاً بچه‌های مریض لباس شفاء بپوشان. رهبر عزیز ما، کشور عزیز ما، مردم عزیز ما را از هر بلایی مصون و محفوظ بدار. شری که آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها، انگلیسی‌ها علیه امت اسلامی طراحی کردند، به خودشان برگردان. به مولود امروز زمینه و وسیله ازدواج و اشتغال و مسکن جوان‌های ما را فراهم بفرما. به روان پاک شهیدان و روح بلند حضرت امام خمینی صلواتی تقدیم کنید. شریعتی: یادی کنیم از همه اساتید و علما، همه کسانی که بر گردن ما حق دارند، پدرها و مادرها، همه کسانی که در میان ما نیستند. در روز ولادت حضرت معصومه، در حرم نورانی حضرت، جناب آقای فروغی عزیز زیارت حضرت را زمزمه کنند، حاج آقای مهندسی که انشاءالله خدا رحمتشان کند و یادشان را گرامی می‌داریم، از طرف آنها این سلام را به حضرت معصومه هدیه کنیم. «السلام علیک یا بنت رسول الله، السلام علیک یا بنت فاطمة و خدیجه، السلام علیک یا بنت امیرالمؤمنین، السلام علیک یا بنت الحسن و الحسین، السلام علیک یا بنت ولی الله، السلام علیک یا اُخت ولی الله، السلام علیک یا عَمة ولی الله، السلام علیک یا بنت موسی بن جعفر و رحمة الله و برکاته»
97-4-24-حجت الاسلام بهشتی.mp3
14.47M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_بهشتی 📚 با موضوع : ویژه برنامه ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🗓 یکشنبه بیست و چهارم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۳.۷ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #سیری_در_صحیفه_سجادیه_امام_زین_العابدین_علیه_السلام - #شرح_دعای_هشتم 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_فرحزاد 🗓 تاريخ پخش : بیست و پنجم تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : سیری در صحیفه سجادیه امام زین العابدین (علیه‌السلام) - شرح دعای هشتم كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد تاريخ پخش : 25-04-97 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. من بی تو دمی قرار نتوانم کرد *** احسان تو را شمار نتوانم کرد گر بر تن من زبان شود هر مویی *** یک شکر تو از هزار نتوانم کرد شریعتی: «الحمدلله رب العالمین» سلام می‌کنم به همه بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین‌مان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. باز هم میلاد با سعادت کریمه‌ی اهل‌بیت اخت الرضا، حضرت معصومه(س) و دهه کرامت را تبریک می‌گویم. انشاءالله بهترین‌ها نصیب همه شما شود. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید. حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز، ایام میلاد سر تا سر نور حضرت معصومه(س) و امام هشتم(ع) که پیش روی ماست را تبریک می‌گویم. ما مردم ایران زیر سایه‌ی این برادر و خواهر و فرزندان امام هفتم(ع) هستیم. آغاز دهه کرامت است، انشاءالله این جشن و سرور در دلها فراوان شود و مردم ما حقیقتاً شاد باشند و مشکلات همه برطرف شود. فصل زیارت و مسافرت است. توفیق زیارت و مسافرت‌های خوب نصیب همه شود و خیلی به جا هست که روز ولادت حضرت معصومه را روز دختر نام نهادند. البته پسرها هم گلایه نکنند چرا روز پسر نداریم. شریعتی: انشاءالله به برکت امام رضا و خواهر بزرگوارشان رفع غم و هم و گرفتاری از سرزمین ما بشود و دلهای مردم ما آرام شود. در سفر اخیر به عتبات توفیق داشتیم کنار گنبد سیدالشهداء(ع) برویم. اولین دعایی که بعد از تعجیل در فرج کردم، این بود که مردم ما به آرامشی که حقشان هست برسند و این گرفتاری و معضلات اقتصادی از کشور ما رخت بربندد و به یک ثباتی برسیم. بحث ما با حاج آقای فرحزاد صحیفه سجادیه بود. کلام بسیار نورانی و بی نظیر امام هشتم‌مان، دعای هشتم صحیفه سجادیه را مرور خواهیم کرد و از فرازهای ناب و نورانی آن بهره‌مند خواهیم شد. حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دعای هشتم صحیفه سجادیه 44 مورد هست که امام سجاد(ع) به خدا پناه می‌برند از رذایل اخلاقی و پیشامدهای ناگوار که خیلی خوب است آدم این دعاها را بخواند. در اواسط دعا که بخشی را خواندیم، می‌فرماید: خدایا به تو پناه می‌برم «أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِما» (صحيفه سجاديه/ دعاى 8) اینکه ما در زندگی کمک ظالم و ترویج ظالم بکنیم. این خیلی گناه بزرگی است. آدم همیشه باید طرفدار مظلوم باشد. به تو پناه می‌بریم از اینکه کمک ظالم کنیم «أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفا» یا اینکه انسان گرفتار را یاری نکنیم. همه انسان‌ها وظیفه دارند به آدم ستمدیده یاری کنند. «أَوْ نَرُومَ مَا لَیْسَ لَنَا بِحَقٍّ» بعضی مواقع انسان خواسته‌هایی دارد که حقش نیست. زیادخواهی است یا می‌خواهد حق دیگران را پایمال کند. خدایا به تو پناه می‌بریم از اینکه ما غصب کنیم چیزی که حق ما نیست. «أَوْ نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ» خدایا به تو پناه می‌بریم در مسائلی که آگاهی نداریم و علم و دانش نداریم ورود کنیم.
«وَ نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِیَ عَلَى غِشِّ أَحَدٍ» خدایا به تو پناه می‌برم از اینکه قدم بگذارم و قصدم خیانت کردن به کسی باشد. از اول صبح قصد آدم دلسوزی، خیرخواهی، کار راه اندازی باشد. قصدش جیب بری و اختلاس و رشوه نباشد. به تو پناه می‌برم که گام بنهم بر خیانت بر کسی. «وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا» به تو پناه می‌برم از اینکه به اعمال خودم مغرور شوم. می‌گویند: یکی از عرفا دعا می‌کرد خدایا همه از گناه به تو پناه می‌برند، من از حسناتم به تو پناه می‌برم. چون شیطان طمعی که در گناه دارد که ما را به جهنم ببرد یا موفق به توبه نکند یا نا امید شویم، بیشتر از طمع به افرادی است که کار خوب می‌کنند یا عبادت می‌کنند که آنها را به غرور و تفاخر و تکبر بیاندازد. کسی که مغرور شد عبادتش را فاسد کرده است. «وَ نَمُدَّ فِی آمَالِنَا» به تو پناه می‌بریم از آرزوهای طول و دراز دنیایی، «وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ» خدایا به تو پناه می‌بریم از اینکه باطن ما بد باشد. نیت‌های ما بد باشد. «وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» گناه را کوچک بشماریم. «وَ أَنْ یَسْتَحْوِذَ عَلَیْنَا الشَّیْطَانُ» به تو پناه می‌بریم که شیطان بر ما غلبه کند. «أَوْ یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ» به تو پناه می‌بریم از اینکه زمان ما را به نکبت و درد سر و زحمت بیاندازد. یا سلطان بر ما هجوم بیاورد و حق ما را از بین ببرد. تک تک این دعاها احتیاج به شرح دارد. اولین پناهندگی امام سجاد(ع) «أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ» (صحیفه سجادیه/ص56) واقعاً اگر مردم حرص و طمع را کنار بگذارند بسیاری از مشکلات خانوادگی و اجتماعی و اقتصادی حل می‌شود. حرص صفت خیلی بدی است. ما آیه‌ای در قرآن داریم که حرص در وجود همه انسان‌ها هست. «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعا» (معارج/19) انسان خلقتش و بافتش سیر شدنی نیست. هلوع کسی است که سیر نمی‌شود. جمال مطلق، کمال مطلق، قدرت مطلق، ثروت مطلق، هرچه می‌دهی می‌گوید: بقیه‌اش کو؟! پس اصل اینکه بشر دنبال چیزهای نامتناهی هست، در وجود همه انسان‌ها هست. منتهی این حس را باید در مسیر صحیح راهنمایی کرد. حرص اصلش چیز خوبی است ولی حرصی خوب است که انسان برای تعلیم و تعلم و برای یادگیری باشد. یک کسی موقع مردن بود، از کسی مسأله‌ای پرسید. به او گفتند: تو داری جان می‌دهی. این چه سؤالی است؟ گفت: این علم را بیاموزم و یاد بگیرم و بمیرم بهتر از این است که جاهل از دنیا بروم. حدیث داریم دو حریص هستند که سیر نمی‌شوند. یکی حرص به دنیا، یکی حرص به علم و دانش است. آدم برای حکمت و فراگیری علم هرچه حرص بزند خوب است. حضرت امیر جمله خیلی قشنگی دارند. می‌فرمایند: «كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ» (نهجالبلاغه، حكمت 205) یعنی هر ظرفی که چیزی درونش می‌ریزی پر می‌شود. یعنی آن ظرف را پر می‌کند ولی علم و فهم و دانش در هر قلبی وارد می‌شود قلب را بزرگ می‌کند. یعنی هرچه می‌دهی قلب بزرگ می‌شود. حرص چیز بدی نیست منتهی باید در انتخابش چیزهای خوب باشد. حرص به احسان به مردم، حرص به خیر رساندن به مردم، حرص به عشق و محبت، انسان در محبت کردن به بندگان خدا حریص باشد. در محبت کردن به زن و بچه حریص باشد. صفت پیامبر حریصٌ علیکم بود. اینقدر پیامبر دغدغه خلق را داشت خدا به او تسلی می‌داد «طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى» (طه/1و2) نفرستادیم که خودت را به زحمت بیاندازی. «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَك» (شعرا/3) جانت را گذاشتی که این مردم هدایت شوند. حرصی که انسان برای هدایت دیگران می‌خورد خوب است. منتهی این حرص برای جمع کردن و پول درآوردن و انبار کردن، بدترین چیزهاست.
روایت زیبایی هست که حضرت عیسی زهد خیلی فوق العاده‌ای داشت. همسر و خانه و فرزند نداشت. ساده‌ترین پیغمبرها در بی آلایشی و زاهد زندگی کردن بوده است. عمر طولانی هم نداشته است. در روایت داریم یکبار حضرت عیسی تنها به سیاحت می‌رفتند که کسی با او همسفر شد. او آدم حریصی بود. به محلی رسیدند، حضرت عیسی مشغول عبادت شدند. به او پولی دادند و فرمودند: غذایی تهیه کن با هم بخوریم. رفت و برگشت و سه تا نان خریده بود. حضرت عیسی از سه تا نان، یک نان را خورد. بعد که حضرت عیسی عبادتش تمام شد، فرمودند: چند تا نان بود؟ گفت: دو تا! حضرت فرمود: دو تا بود؟ گفت: بله. یکی را نگفت! بعد حرکت کردند. مقداری رفتند به گله آهویی رسیدند، حضرت عیسی(ع) یکی از این آهوها را شکار کردند و بخشی از این آهو را طبخ کردند و میل کردند. بقیه‌ی آهو را فرمودند: به اذن خدا زنده شو. چون یکی از معجزات حضرت عیسی زنده کردن مرده بود. زنده شد! حضرت عیسی به همسفرش فرمود: به خدایی که این معجزه را به تو نشان داد قسم می‌دهم، راستش را بگو که چند تا نان بود؟ گفت: دو تا بود. باز زیر بار نرفت. حریص حاضر است دروغ بگوید و دزدی بکند، خیانت بکند و اختلاس بکند. حضرت حرکت کردند، به دهکده‌ای رسیدند و دیدند سه تا شمش طلا آنجا افتاده است. حضرت عیسی فرمودند: ما دو نفر هستیم و این سه شمش طلا هست. یکی برای من و یکی برای شما، سومی را به کسی می‌دهیم که واقعیت را بگوید. چند تا نان بود؟ اینجا راستش را گفت. گفت: سه تا نان بود و من یکی را خورده بودم. حضرت عیسی فرمود: من احتیاجی به خشت طلا ندارم. هر سه تا برای تو، من این سه تا را به تو می‌بخشم. حضرت به راهشان ادامه دادند. آن بنده خدا نشسته بود که این خشت‌های طلا را چه کند، سه نفر رهگذر آمدند رد شوند. آن بنده خدا را کشتند که سه تا خشت طلا را بگیرند. همانجا سر او را بریدند. این سه نفر گفتند: ما گرسنه هستیم. به یکی از اینها گفتند: شما برو از دهکده نانی تهیه کن که وقتی برگشتی ما این خشت‌ها را با هم تقسیم کنیم. آن کسی که رفت نان تهیه کند، شیطان وسوسه‌اش کرد. گفت: بیا یک نقشه بریز. این نان‌ها را مسموم کن که اینها بخورند و بمیرند و هر سه خشت را برداری. بشر دنیا پرست همینطور است. این دو نفر هم با هم نقشه کشیدند. گفتند: وقتی نان را آورد، او را می‌کشیم و این سه خشت طلا را بین خودمان تقسیم می‌کنیم. آن بنده خدا نان را آورد و با او درگیر شدند و کشتند. بعد خسته شدند و از این نان مسموم خوردند. آنها هم افتادند و مردند. حضرت عیسی(ع) برگشتند و عبور کردند. دیدند چهار جنازه کنار این سه خشت طلا افتاده است. فرمودند: این نتیجه حرص دنیا است. حرص دنیا آدم را به کشتن می‌دهد و به مال دنیا نمی‌رساند.
حدیث داریم «الحریص محرومٌ» همه دنیا برای اینها باشد، می‌توانند بیش از یک لباس بپوشند؟ می‌توانند بیشتر از یک پرس غذا بخورند؟ چه بسا افراد پولدار اینقدر پرهیز دارند که از فقرا هم کمتر می‌خورند. آیت الله بهاءالدینی فرمودند: رزق و روزی داشتن نیست. رزق و روزی آن است که شما مصرف می‌کنی. تمام دلارها برای من! چه فایده دارد اگر گره‌ای باز نشود. حضرت علی(ع) یک درهمی را دست مبارکشان گرفتند و فرمودند: تا وقتی در دست من هستی هیچ خاصیت نداری. اگر رفتی و شکمی را سیر کردی و برهنه‌ای را پوشاندی و گره‌ای را باز کردی، دلی را شاد کردی به درد می‌خورد. ما چقدر داریم که خانه روی خانه، ملک روی ملک، ارز روی ارز انبار می‌کند. تمام صدمه‌هایی که بقیه می‌خورند بخاطر همین‌ها است. استفاده هم نمی‌کند. حتی حاضر نیست به نزدیکانش بدهد. آدم حریص محروم است. مثنوی می‌گوید: بند بگسل باش و آزاد ای پسر *** چند باشی بند سیم و بند زر کاسه‌ی چشم حریصان پر نشد *** تا صدف قانع نشد، پر دُر نشد آب باران که به صدف می‌رسد، به همین مقدار آب قانع می‌شود و بسته می‌شود. چون قانع می‌شود خدا در وجودش تبدیل به دُرّ قیمتی می‌کند. گر بریزی بحر را در کوزه‌ای *** چند گنجد قسمت چند روزه‌ای همه دریاهای عالم برای شما، بیش از یک لیوان آب می‌توانی بخوری؟ نمی‌توانی. برای چه اینقدر حرص می‌زنی؟ چه چیزی باعث شد حضرت آدم از بهشت دنیایی بیرون بیاید؟ حرص خوردن گندم. خدا فرمود: این باغ و بوستان در خدمت شما و حضرت حوّا باشد. همه چیز مباح است فقط به گندم نزدیک نشوید. ولی هر طرف که می‌آمد می‌گفت: این گندم چیست؟ شیطان او را وسوسه کرد، گفت: می‌دانی برای چه گفته است نخور؟ اگر بخوری همیشه باقی می‌مانی. در صورتی که دروغ می‌گفت. خوردن همان و بیرون رفتن و افتادن لباس از تن همان! حرص باعث شد که حضرت آدم(ع) از بهشت برین بیرون بیاید و هروقت حرص را زمین بگذاری دوباره به بهشت برمی‌گردی. قانع و راضی شدی به بهشت برمی‌گردی. هرکه را جامه ز عشقی چاک شد *** او ز حرص و عیب کلی پاک شد
اگر از خدا بخواهیم عشق به خدا، عشق به اهل‌بیت، عشق به آخرت یک ذره در وجود ما بیاید، یک ذره باور کردن معاد، کافی است برای اینکه انسان متحول و منقلب شود. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «من ایقن بالخلف جاد بالعطیه» اگر بدانیم کار خیر بکنیم و مشکلی را حل کنیم، چندین برابر خدا در دنیا به ما عطا می‌کند، ما راحت انفاق و احسان می‌کنیم. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «عزَّ من قنع ذلّ من طمع» هرکس راضی و قانع بود، عزیز شد. دست به آدم‌های بی انصاف دراز نکرد. عزیز است کسی که قانع است. اگر کسی عزت می‌خواهد در قناعت است. کسی که طمّاع و حریص است ذلیل و خوار است. اگر انسان حریص بر خدمات است خوب است. خیررسانی خوب است. افرادی که کارآفرین هستند و تولید می‌کنند، حرص در تولید دارد، حرص در اشتغال زایی دارد خوب است اما جمع کردن مال بد است. اکثر افراد ثروتمند جمع می‌کنند، تشریفات و تجملات و مد گرا هستند، ماشین دو میلیاردی دارند. ماشین دو میلیاردی چند تا پراید می‌شود؟ چند نفر می‌توانند کسب و کار راه بیاندازند؟ یکی از آشفته‌گری‌هایی که در مملکت و بازار ما هست وجود نقدینگی‌های فراوان است. پول‌های سرگردان که نمی‌دانند چه کار کنند. تا می‌گویند: سکه، سریع سکه ثبت نام می‌کند. تا می‌گویند: ملک گران می‌شود ملک می‌خرد. کار خیر کنید، کار تولیدی راه بیاندازید. چه لذتی دارد انسان برای یک نفر که در فقر مطلق است شغل ایجاد کند و دلی را شاد کند. طمع باعث شده یک عده اینقدر در فشار باشند و یک عده اینقدر جمع کنند. روایت داریم یک نفر مهمان حضرت علی شد و دید حضرت نان جو سبوس دار می‌خورند. گاهی حضرت یک پیراهن داشتند و پیراهن را تکان می‌دادند تا خشک شود و نماز می‌روند پیراهن داشته باشند. مهمان دید حضرت نان جو سبوس‌دار می‌خورد. داد زد! گفت: یک آدم با انصاف پیدا نمی‌شود، سبوس‌ها را بگیرد و حضرت نان جو بدون سبوس بخورد؟ فضّه آمد گفت: شما داد و فریاد نکن. خود آقا اجازه نمی‌دهد. بعد حضرت تبسم کردند و فرمودند: این بهتر است. من ساده‌ترین غذا را با سبوس می‌خورم هم نفس مرا رام می‌کند و مؤمنان هم از من پیروی می‌کنند و می‌گویند: رهبر ما چنین است. ساده‌ترین لباس و خانه را دارد. آدمی که خانه و لباس آنچنانی دارد قهراً بر دیگران تفاخر می‌کند. ولی آدمی که کم دارد دیگر تفاخر ندارد و تواضع می‌کند. بزرگی فرمایش خوبی داشت، می‌فرمود: مسئولین باید به اندازه رده پایین مملکتی با مردم زندگی کنند نه بالا شهری و تجملات داشته باشند. می‌فرمود: مردم ما اگر دلشان نمی‌آید به فقرا کمک کنند، لااقل زندگی‌شان را ساده‌تر برگزار کنند که دل این همه فقرا را نشکنند.