eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_عالی 📚 با موضوع : یاد مرگ (شب اول قبر و زندگی برزخی) 🗓 پنجشنبه چهارم مرداد ماه 🗂 حجم : ۹.۴ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #سیره_تربیتی_انبیاء_الهی_در_قرآن_کریم - #حضرت_یوسف_علیه_السلام 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_عابدینی 🗓 تاريخ پخش : ششم مرداد ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : سیره تربیتی حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عابدینی تاريخ پخش : 06-05-97 بسم الله الرحمن الرحیم شریعتی: «اللهم وفقنا لما تحب و ترضی و اجعل عاقبة امرنا خیرا» سلام می‌کنم به همه دوستان عزیزم، بیننده‌های خوب و شنونده‌های نازنین‌مان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. در خدمت حاج آقای عابدینی عزیز هستیم. سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید. حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله ایامی که ایام اربعین کلیمی است یادمان باشد و یکشنبه ماه ذی‌القعده هم نماز توبه را به جا آوریم که پیامبر سفارش فرمودند. اگر هم این نماز را انجام دادیم تکرار آن حتماً مزید بر اجر می‌شود. انسان دائماً به توبه احتیاج دارد آن هم توبه‌ای که برای آن این نتایج ذکر شده است. شریعتی: مشهد مقدس دعاگوی شما بودیم. انشاءالله قسمت همه بشود. قصه ما قصه حضرت یوسف(ع) بود، اگر یادتان باشد جلسه گذشته تا اینجا شنیدیم که یوسف وارد زندان شد و از نگاه‌های مختلف به این می‌پرداختیم. ادامه فرمایشات شما را خواهیم شنید. حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خدای سبحان به ما عنایت کند و توفیق پیدا کنیم در خدمت نظام اسلامی که زمینه‌ساز ظهور است قرار بگیریم و بتوانیم مشکلی از مشکلات نظام اسلامی را حل کنیم و در راه رفاه مردم و خدمت به مردم و زمینه‌سازی ظهور قدمی برداریم. بحثی که در خدمت دوستان بودیم، ورود یوسف(ع) به زندان بود. وارد زندان شد، از منظرهای مختلف ورود یوسف به زندان را بیان کردیم که یکی منظر الهی بود که منظر جامعی بود و همه زوایا با عمقش دیده می‌شد. یک منظر، منظر یوسف(س) بود که ورودش به زندان را بیان کردیم. چند جنبه دیگر هست که مهم‌ترین آن نگاه زلیخاست به ورود یوسف به زندان که جانگدازترین نگاه از این منظر است. دوربینی که این صحنه را نشان می‌دهد شاید محزون‌ترین صحنه را تصویر می‌کند. بسیار سخت بود به طوری که زلیخا قصد داشت یوسف را برای چند روز به زندان بیاندازد تا رام شود برای اهدافی که زلیخا دارد اما از همان ساعات اولیه، وقتی یوسف از زلیخا دور شد، تازه متوجه شد که چه بلایی بر سرش آمده و این لحظه فراق سخت‌ترین لحظات عشق است. تا به حال درست است که وصال نداشت اما در هجران هم نبود. اما حالا از دستش دور شده است و جلوی چشمان او نیست. این برای همه ما قدرت انتقال ایجاد می‌کند که اگر واقعاً زبان ما زبان عاشقی باشد، فراق و غیبت امام‌مان را چگونه باید بیان کنیم. این یک عشق ظاهری است. آنجا که عشق عظیم است چگونه از این انتقال پیدا کنیم؟ ما در زندگی همه کارهای عادی‌مان را داریم، ادعای عشق به امام هم می‌خواهیم داشته باشیم. این با هم سازگاری ندارد و باید بویی از عشق اینجا باشد. با این شعر آغاز می‌کنم: دل و جان پیش یار خویش بگذاشت *** به تن راه دیار خویش برداشت خوش آن عاشق که بر فرمان معشوق *** بود خوش بر دلش هجران معشوق اگر هم هجران دارد، هجرانش را به تبع امر معشوق ببیند. یعنی ببیند عاشقی است که به او گفتند: باید مثل یعقوب که عاشق یوسف بود، اما به امر معشوق که خدا بود، قرار داشت. لذا سر تا سر نیاز بود، سر تا سر اشک بود اما با صبر، چون به فرمان معشوق بود. اینجا زلیخا می‌خواهد این را برای خودش قبول کند که یوسف چون نمی‌خواهد من هم تن بدهم، من هم قبول کنم اما از هرکسی این حالت برنمی‌آید. چو خواهد خار معشوق دوری *** کند بر محنت هجران صبوری چو نبود وصل دلبر رأی دلبر *** بود صد بار هجر از وصل خوش‌تر
این تعبیری که بعضی کتاب‌ها در مورد زلیخا کردند، خیلی زیباست که «ثم ان زلیخا اظهر فی قلبه الفراق» تازه درد فراق را چشید. از لحظه‌ای که یوسف را از قصر خارج کردند و به سمت زندان بردند، «اظهرفی قلبه الفراق و احراق النار الاشتیاق» سوزندگی آتش اشتیاق تازه در دل او زبانه کشید. چون فراق خیلی در عشق سخت است. اگر کسی ذره‌ای به علمش هم توجه کند که چقدر سنگین می‌شود. چو قدر نعمت دیدار نشناخت *** به داغ دوری از دیدار بگداخت این گداختن و سوختن طوری شد که خانه‌اش چو زندان شد. قصر در نظر زلیخا با نبودن محبوبش چون زندان شد. خیلی زیباست که اگر می‌گویند: «الدنیا سجن المؤمن» دنیا زندان مؤمن است. دارد که وقتی یوسف حرکت کرد و رفت، سوز و گداز زلیخا خیلی شدید شد. «به تنگ آمد در آن زندان دل او» یوسف زندان رفت و زندان برایش قصر شد. چون از همه فشارها و سختی‌ها راحت شد که در آنجا قرار داده بودند. با اینکه بدنش در زندان بود و برای بدن سخت بود اما روحش آزاد بود. راحت مربوط به روح است. مربوط به نظام نفس انسان است. می‌شود در سخت‌ترین شرایط نفس انسان آزاد و راحت باشد. می‌شود در گشایش‌ترین حالت و رفاه شدید نفس انسان در فشار باشد. این دو حالت ترسیمش به این شد که یوسف در زندان است اما در جنت و گشایش است، در راحت است. گاهی کسی زندگی خوشی از جهت راحتی دارد اما برایش زندان است. چون با نظام روحی‌اش سازگاری ندارد و یا حرص دارد و این را برای او کم می‌بیند. اگر می‌گویند: فشار با احساس ادراکش بیشتر می‌شود. گاهی انسان سختی دارد اما کم احساس سختی می‌کند. چون نفس او در گشایش است. گاهی انسان سختی دارد و کم هم هست اما چون نفسش این را زیاد می‌بیند، احساس سختی بیشتر هم می‌شود. اما از اینکه سختی زیاد باشد و احساس سختی هم فوق العاده باشد، این سختی را مضاعف می‌کند. لذا حواسمان باشد رفتار مدیران یک اجتماع و مردم در یک اجتماع و نیروهایی که مدیریت می‌کنند به گونه‌ای باشد که اگر سختی هست بیش از حد احساس نشود. این بیش از حد احساس شدن در اثر مدیریت نکردن باعث مضاعف شدن سختی می‌شود که تحمل ناپذیر شود. این خیلی مهم است. به تنگ آمد در آن زندان دل او *** یکی صد شد ز هجران مشکل او چه آسایش در آن گلزار ماند *** کز آن گل رخت بندد خار ماند گل که یوسف بود، رفت اما خار که خودش بود، ماند. ز دل خونین رقم، بر روح همی زد *** به حسرت دست بر زانو همی زد که این کاری که من کردم که کرده است *** چنین زهری که من خوردم که خوردست در این محنت سرا یک عشق پیشه *** نزد چون من به پای خویش تیشه به دست خویش، چشم خویش کندم *** ز کوری چشم خویش را در چه فکندم به جانم از دل آواره‌ی خویش *** نمی‌دانم چه سازم چاره خویش یک حالت التهاب عظیمی پیدا کرد که برای این یوسف را در زندان انداختند، از منظر زلیخا که این رام شود. از منظر عزیز مصر تا این شایعه‌ها که پیچیده بود، پایان یابد. حیثیت برگردد ولی برعکس شد. زلیخا نا آرامتر شد و آبروریزی‌اش بیشتر شد. این فراق با زلیخا کاری کرد که به سیم آخر زد و آبرو و مقام برایش مهم نبود. به بالای قصر می‌رود و به دیوارهای زندان نگاه می‌کرد و ناله سر می‌داد. یک عشق دنیایی می‌تواند اینقدر جزع و فزع داشته باشد و ما اینقدر اظهار عشق به خدا و ولی خدا داریم، ادعا داریم اما هیچ بویی از عشق در وجودمان احساس نمی‌کنیم. انشاءالله خدای سبحان به ما قابلیت و تحمل و صبر بدهد و از محبت‌هایش به ما بچشاند. یاران امام حسین(ع) محبت ولی خدا را چشیده بودند. دیگر متوجه چیزی نبودند. ضربه‌های آهنین در وجود اینها کاری نبود و این عشق است. رزمندگان ما، مدافعین حرم آنچنان عاشق می‌شوند، مثل شهید حججی که جوان بود و آنطور عاشقانه در مقابل همه ظلم باکی نداشت. این ساده نیست. تا نعمت بود، قدر ندانست تا به هجران مبتلا شد. این هجران برای زلیخا سخت شد. در این حال تعبیر است «هرگاه نایرهِ شوق، شعله‌ی تمنای وصال برانگیختی به پنجه‌ی اضطرار خاک ادبار بر فرق خود ریختی و تپانچه‌ی حسرت و افسوس بر روی می‌زدی و می‌گفتی: که این کاری که من کردم که کرده است؟»
گاهی خدای سبحان انسان را به سختی مبتلا می‌کند. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» (بقره/155) تا انسان جزع و فزع کند و ناله کند. این از محبت خداست به انسان که به سختی بیافتد و این ناله را بشنود و این تضرع و رابطه برقرار شود. گاهی ما می‌گوییم: خدایا این رابطه را نمی‌خواهیم. می‌گوید: تو مثل بچه‌ای هستی که می‌خواهد از دارو فرار کند اما دوای تو این است. «الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» (بقره/156) این نگاه اگر در رابطه با خدا باشد خیلی چیزها برای انسان ساده می‌شود. به مصیبت از چه منظری نگاه کنیم. با کدام دوربین ببینیم. لذا «إِنَ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا» (شرح/6) همین است. یعنی دو دوربین است. از یک دوربین تو سختی می‌بینی، از یک دوربین عین راحت است. دوربین جامع هم هست، هم عسر را می‌بیند و هم یُسر را می‌بیند. اینها در آمیخته با هم هستند. همه حوادثی که برای ما پیش می‌آید همینطور است. دوربین دیگر دوربین زندانبان بود. نگاه زندانبان به زندانی یک نگاه متکبرانه است. وقتی زندانبان به یوسف رسید از منظر چشم او اول به عنوان یک زندانی بود. اما وقتی حوادث را می‌بیند دوربینی که دارد از این چشم نشان می‌دهد می‌بیند یکی از عاشق‌های یوسف زندانبان می‌شود. مجذوب می‌شود به طوری که اظهار علاقه می‌کند و می‌گوید: اگر دست من بود لحظه‌ای نمی‌گذاشتم اینجا بمانی. نظام الهی که یوسف(ع) داشت، هرکس با او ارتباط برقرار می‌کرد، جذب این رابطه می‌شد حتی زندانبانی که فطرت او اینقدر محجوب شده است. از یک زاویه دیگر زندانیان هستند. می‌بینند یک نفر جدید وارد شده است. این شخص جدید ظاهرش و حالاتش به زندانیان نمی‌خورد. شب کنار درخت خشک آمده و درخت سرسبز شده است. بعد اول صبح اولین کاری که کرده یکی یکی به زندانیان سر زده، به خصوص آنهایی که بیمار بودند و مشکل داشتند. وقتی زندانیان رفتار یوسف را می‌بینند، رابطه‌شان چه می‌شود. به دهان کسی که بیمار بود غذا می‌گذاشت و از او پرستاری می‌کرد. لباس او را می‌شست. کارهایش را انجام می‌دادم. عظمت و وقار و الهیت را در وجود او می‌دیدند. عبادت او را می‌دیدند. مثل یک خادم برای اینها خدمتگزاری می‌کرد. برای زندانیان یکباره فضا تغییر کرد. دیگر زندان نبود و غیر قابل تحمل نبود. یک محیط گرم شد. این نگاه که پیش آمد در زندان تغییر ایجاد شد. وقتی وارد زندان شد بعضی خطاب کردند: «یا فتی، بارک الله تعالی فیک ما احسن وجهک و ما احسن حدیثک» تو چقدر زیبا و خوش بیان هستی. همه چیز تو حسن است. زندانی که هیچکس به او بها نمی‌دهد، همه جور تحقیری می‌شود، یک آدم وجیه و با وقار و با کمال بیاید به اینها خدمت کند و طوری باشد که گویی عبد اینهاست. همین‌ها بعداً کادر یوسف(س) برای حاکمیت او شدند. یعنی به جایی رسیدند که بعدها جزء کادر یوسف برای حاکمیت شدند. لذا محیط زندان برای یوسف(ع) با همه محدودیت‌هایی که دارد هیچ حدی ایجاد نکرد. در سخت‌ترین شرایط امکان کار کردن و کادر ساختن هست چه برسد به ما که خداوند برای ما یک فراخی با حاکمیت الهی در کشور قرار داده است. ما اگر نتوانیم نتیجه بگیریم معلوم می‌شود خیلی در عزم و جزم کوتاهی کردیم. او در زندان با مجرمین توانست کادرسازی عظیم داشته باشد و محیط زندان را تغییر بدهد. اگر هرکدام از ما نتوانیم به وظیفه‌مان درست عمل کنیم و این برای مردم سخت شود، خلی بد است. یوسف در زندان پولی نداشت اما توانست وضعیت روحی آنها را آنچنان تغییر بدهد که از هر پول خرج کردنی ارزشمندتر بود.
در اینجا اولین بار است که از یوسف اصل و نسب او را می‌پرسند. لذا در قرآن در زندان است که یوسف اصل و نسبش را بیان می‌کند. می‌پرسند: تو که هستی که اینقدر کارهایت و رفتارت و خُلق و گفتارت شریف است و حسن است؟ آنجا خودش را معرفی می‌کند که من یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل الله هستم. معلوم می‌شود مردم جریان ابراهیم خلیل الله را می‌دانستند. لذا تا معرفی می‌کند این معرفی اعجاب بالاتر هم ایجاد می‌کند که تو فرزند ابراهیم خلیل الله محسوب می‌شوی. لذا بعد از دوران بردگی یوسف اولین بار است که اصل و نسب آنجا آشکار شد. شاید هم زمینه نبوت است که اینجا باید اصل و نسب آشکار شود. همین‌جا هم به نبوت مبعوث شد. دارد «حضرت یوسف در آن خانه منزل ساخته و بساط بندگی بیانداخت.» یعنی در عین خدمت به مردم عبودیتش در آنجا کم نشد. آنطور نبود که به قیمت خدمت به مردم بندگی و عبادتش را کنار بگذارد یا به قیمت عبادت خدمت به مردم را کنار بگذارد. اینجاست که مرد خدا وقتی در صحنه قرار می‌گیرد اوج خدمت به مردم است و اوج عبادت خداست. خدا امام را رحمت کند. در عین عبادیاتش که روزی چندین بار قرآن می‌خواند، یادم نمی‌رود که در دوران آخری که مریضی سخت داشت، نمازش را در حالی می‌خواند که دو سرم به دستش وصل بود و دو نفر کنارش بودند که نیافتد. نماز را در این حالت ایستاده می‌خواند. وقتی می‌خواست بنشیند و به سجده برود، این پا زمین می‌خورد چند بار لرزش بدن طول می‌کشید تا آرام شود و سجده برود ولی نماز را ایستاده می‌خواند. وقتی در نجف است و مردم اینجا در حالت اعتصاب دوران انقلاب، به شرکت نفت اعتصاب کرده بودند و نفت ندارند، امام آنجا می‌گوید: برای من چیزی روشن نکنید. مردم ایران نفت ندارند. با اینکه آنجا محدودیت نبود، اما می‌گوید: من باید مطابق آنها باشم. اگر مسئول ما در نظام ارتباطی‌اش در حد مردم قدم بردارد، برای مردم سختی قابل تحمل می‌شود. یوسف(س) در زندان آمده و آمدن یوسف در زندان و دیدن شرایط سخت و حدود دوازده سال در این زندان سر کردن برای یوسفی که می‌خواهد حاکمیت پیدا کند در منظر الهی ضروری بوده است که این دوران را طی کرده و چشیده باشد. زندگی با محرومین برای او محسوس باشد که وقتی مجری قانون است و قضاوت در مقام قانون می‌کند با این سختی کشیدنی که قبلاً داشته رفتار می‌کند. این برای مردم قدرت جذب به نظام ایجاد می‌کند. وقتی اینطور می‌شود قدرت جذب ایجاد می‌شود. باید یوسف اینجا بیاید و از اینجا به مقام عزت برسد که دائماً اینها در چشمش باشد. چو مردان در مقام صبر بنشست *** به شکر آنکه از کید زنان رست نیافتد در جهان کس را بلایی *** که ناید از بلا بوی عطایی هر ابتلایی برای برگشت است. یا برای تطهیر است. لذا نمی‌گوییم: تقاضای سختی بکنید اما اگر پیش آمد برای رفع آن هم کوشش بکنیم. اما حواسمان باشد از یک دوربین دیگر هم نگاه بکنیم. از یک چشمه دیگری هم به این نگاه کنیم. گریه‌های یوسف در زندان در فراق یعقوب خیلی شدید بود. به طوری که زندانیان گفتند: یک روز در میان گریه کن. روزی که گریه نمی‌کرد فشار بر یوسف بیشتر از روزی بود که گریه می‌کرد.
قصه حضرت یوسف(س) با قصه‌های فرعی همراه می‌شود که این قصه‌های فرعی هرکدان نقشی در تشخص شخصیت یوسف ایجاد می‌کنند. اول یعقوب بود، بعد برادران بودند، بعد کاروانی بود که او را از چاه درآوردند. در بازار برده فروش‌ها فروختند و عزیز مصر او را خرید. عزیز مصر او را به همسرش زلیخا هدیه کرد که نقش زلیخا خیلی طول کشید. از اینجا وارد زندان شده و نقش جدیدی کنار یوسف قرار می‌گیرد، همزمان با ورود یوسف به زندان دو جوان وارد زندان می‌شوند. در اینجا می‌گوید: «وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ» (یوسف/36) دو جوان، با اینکه اینها جزء خدم حاکمیت بودند و یک توطئه پیش آمده بود که می‌خواستند شاه را ترور کنند، ماجرا لو رفت. یکی بی گناه بود و یکی گناهکار بود. همزمان با یوسف بود. یعنی سه زندانی جدید وارد یوسف شدند. هر سه با هم به جلوی در زندان رسیدند، یوسف از یک سو و این دو جوان از سوی دیگر رسیدند. قرآن می‌فرماید: «وَ دَخَلَ مَعَهُ» با ا، این همراهی معیت است. همراه یوسف دو نفر دیگر هم وارد شدند. «قالَ أَحَدُهُما» معلوم می‌شود فاصله افتاد. یعنی دورانی را در زندان هستند و زندگی کردند. حالا برای اینها خواب دیدن پیش آمد. هیچ حادثه‌ای در نظام و منظر الهی اتفاق نیست. هر چیزی معلول علت‌های متعددی است که قبل از این بوده تا به اینجا برسد. اگر من چشم علت بین ندارم، دلیل بر این نیست که اتفاق باشد. من گاهی نمی‌توانم سلسله علت را ببینم که از کجا تا اینجا رسیده است، اما این حتماً در نظام الهی سلسله علت دارد. لذا کاملاً منظم و حساب شده است. ارتباط بین حوادث هم اتفاقی نیست. همه حوادث به هم ربط دارد. در نظام فلسفی اصطلاحی داریم که هر دو شیء یا علت ومعلول هستند یا معلول علت ثالث هستند لذا با هم مرتبط هستند. یا هردو علت هستند، یکی علت و یکی معلول دیگری است. یا اگر اینها معلول و علت همدیگر نیستند، هردو معلول علت ثالثی هستند تا به این می‌رسد که خدا خالقشان است و علت ثالث تا جایی می‌رود که خداست. پس با هم ارتباط دارند. این نگاه در عالم چقدر آشنایی ایجاد می‌کند تا نگاهی که عالم همه بیگانه باشد. «وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ» رابطه بین اینکه این دو با هم وارد زندان شدند، یک رابطه کاملاً حساب شده است. خود این دو رابطه کاملاً حساب شده و منظم است. در هر حادثه‌ای در عالم اگر اینطور نگاه کنیم چقدر نگاه عمیق‌تر می‌شود. وقتی عمق حادثه معلوم شد پیامش آشکارتر می‌شود. هرچه حادثه بهتر شناخته می‌شود آدم می‌تواند پیامش را هم بهتر ببیند. اینجا خدا اصرار دارد بگوید: اینها با هم وارد شدند. این با هم وارد شدن یک شرایطی را ایجاد می‌کند که این شرایط مؤثر در نتایجی است که بعداً می‌خواهد ایجاد شود. «وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ» یکی دیگر هم اینکه نشان می‌دهد زندان انفرادی نبود. بعد از مدتی اینها خواب می‌بینند. چون اینها یوسف را از محسنین می‌دانستند، وقتی یوسف را می‌بینند احساس می‌کنند که این می‌تواند این معما را از برای اینها حل کند. یوسفی که همه مشکلات زندانیان را حل می‌کند این خواب را هم تعبیر خواهد کرد. خوابشان را برای یوسف می‌گویند و یوسف از این خواب بهترین استفاده را می‌کند. یعنی مرد الهی این است که وقتی به او رجوع می‌شود از این رجوع بهترین استفاده را می‌کند، هم خواب را تعبیر می‌کند و هم از آنجا آن نگاه الهی نجات اینها را که توحید است را برایشان مطرح می‌کند. شریعتی: نکات خیلی خوبی را شنیدیم. این هفته قرار است از روحانی بزرگوار و جلیل القدری مثل حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم یاد کنیم.
امروز صفحه 394 قرآن کریم، آیات نورانی سوره مبارکه قصص را تلاوت خواهیم کرد. «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِياءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ «71» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ «72» وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «73» وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ «74» وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «75» إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ «76» وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ «77» ترجمه : بگو: آيا انديشيدهايد كه اگر خدا شب را تا روز رستاخيز پايدار بدارد، كدام خدايى غير از «اللّه» براى شما روشنى خواهد آورد؟ پس آيا نمىشنويد؟ (و) بگو: به من خبر دهيد كه اگر خداوند، روز شما را تا روز رستاخيز جاودان بدارد، كدام خدايى غير از «اللّه» براى شما شب خواهد آورد تا در آن آرامش (و آسايش) يابيد؟ پس آيا نمىنگريد؟ و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز را قرار داد تا در آن آرامش يابيد و از فضل او (روزى خود را) بجوييد، و باشد كه شكر گزاريد. و (باز به خاطر آوريد) روزى را كه (خداوند) آنها را ندا مىدهد، پس مىگويد: كجايند آن (همتايان و) شريكانى كه براى من مىپنداشتيد؟! و (در آن روز) از هر امّتى، گواهى بيرون مىآوريم، پس (به مشركان) مىگوييم: دليل خود را (بر شرك) بياوريد! پس مىفهمند كه حقّ، مخصوص خداست و هر چه به دروغ مىبافتند، از (دست) آنان رفته و محو شده است. همانا قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم نمود، با آن كه ما آنقدر از گنجها (و صندوق جواهرات) به او داده بوديم كه حمل كليدهايش بر گروه نيرومند نيز سنگين بود. روزى قومش به او گفتند: مغرورانه شادى مكن، به درستى كه خداوند شادمانان مغرور را دوست نمىدارد. و (اى قارون!) در آنچه خداوند به تو داده است، سراى آخرت را جستجو نما و (در عين حال) بهرهات را نيز از اين دنيا فراموش مكن و همانگونه كه خداوند به تو احسان كرده است، تو نيز (از اين ثروت به ديگران) احسان نما وبدنبال فساد در زمين مباش كه خداوند، فسادگران را دوست نمىدارد.
شریعتی: این ایام که ایام زیارتی حضرت رضا(ع) هست، کم کم به روز دحو الارض نزدیک می‌شویم. حتماً ائمه محترم جماعات و روحانیون معظم و معزز به سایت ما مراجعه کنند و برای ثبت نام زائر اولی‌ها اقدام کنند که دوستان ما مقدمات سفر را فراهم کنند. اشاره قرآنی را بفرمایید و از مرحوم شیخ عبدالکریم حائری برای ما بگویید. حاج آقای عابدینی: آیات اول این صفحه یک بحث بسیار عالی است که همه ما مبتلا به آن هستیم اینکه به حجاب عادت مبتلا شدیم. خیلی از آیات و حقایق بخاطر اینکه انسان عادت می‌کند توجه به آن نمی‌تواند بکند، لذا بهره‌مند هم نیست. اگر خدای سبحان برای شما شب را دائمی می‌کرد تا قیامت، چه کسی بود که روز را برای شما ایجاد کند؟ اگر روز را دائمی می‌کرد چه کسی بود شب را ایجاد کند تا سکونت برای شما ایجاد شود و آرامش بیاورد. توجه به اینکه دائماً این نعمت شب و روز ایجاد می‌شود و انسان آرامش و اشتغال دارد و می‌تواند انسان را تنظیم کند و این رفت و برگشت که دائماً ایجاد می‌شود، وقتی یک چیزی دائمی باشد انسان توجه به ایجادش ندارد. یکنواختی مانع توجه می‌شود. شب می‌رود و روز می‌آید و روز می‌رود و شب می‌آید. خدای سبحان اینجا توجه می‌دهد که به حجاب عادت مبتلا نشوید. نکته‌ای در مورد اجاره خانه‌ها بگوییم که هرچقدر شرایط سخت‌تر می‌شود و فشارها بیشتر می‌شود رحم در آنجا اگر محقق شود بیشتر مطلوب حضرت حق واقع می‌شود و تأثیر بیشتر است. لذا حواسمان باشد در شرایط امروز، مالکانی که خانه برای اجاره دارند، اگر امروز گذشت کنند غیر از گذشتی است که در وقت عادی می‌کنند. هر تخفیفی که امروز بدهند گشایش ایجاد می‌شود و در شرایط اضطرار، اجابتش از جانب خدا و رحمت خدای سبحان خیلی عظیم‌تر از اوقات دیگر است. در رابطه با مرحوم شیخ عبدالکریم حائری دو سه نکته بگویم. ایشان در شرایطی حوزه را تأسیس کرد که انگلستان و مهره‌اش رضاخان در اینجا کاملاً تمام نمادهای دینی را از بین می‌بردند و فشار روی قشر متدین ایجاد می‌کردند. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حوزه‌ای تأسیس کرد و بنای تبلیغ در حوزه را گذاشت. کسی که در حوزه درس می‌خواند حتماً به روستاها و شهرها و اطراف برود و بتواند در آنجا که دارند مظاهر دین را از بین می‌برند، اینها احیاء امر الهی را کنند. یکی از نکات دیگر این است که حاج شیخ عبدالکریم که از دنیا رفتند، فرزندانش نان شب نداشتند. از بس ایشان ساده زیست بود. کسی که مرجعیت عامه شیعه را داشته و حتی اینقدر مقروض بود که برای طلبه‌ها خرج کرده بود و مقروض از دنیا رفت. عبایی را برای پسرش کسی هدیه آورد که یک مقدار گران قیمت بود. ایشان با پسرش صحبت می‌کند که این عبا در شأن شما نیست. لذا عبا را فروختند و تبدیل به سه عبا برای سه نفر کردند. یعنی تا این مقدار مراقب بودند. مواظب فرزندانشان بودند که یک موقع مبتلا به حیثیت آقازادگی نشوند. شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای عابدینی: انشاءالله خدای سبحان به برکت امام زمان(عج) فرجشس را نزدیک‌تر بگرداند و این سختی‌ها را به برکت وجود ایشان و اولیائش که الآن هستند از زندگی مردم تبدیل به راحت بکند و دشمنان ما را به عزت خودش نیست و نابود بگرداند. شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_عابدینی 📚 با موضوع سیره ی تربیتی حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم 🗓 شنبه ششم مرداد ماه 🗂 حجم : ۱۱.۵ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #آداب_سفر 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_بهشتی 🗓 تاريخ پخش : هفتم مرداد ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : آداب سفر كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين بهشتی تاريخ پخش : 07- 05-97 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. شریعتی: «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی» سلام می‌کنم به همه‌ی دوستان عزیزم، بیننده‌های خوب و شنونده‌های نازنین‌مان، هموطنان خوب خارج از کشور، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. در محضر حاج آقای بهشتی نازنین هستیم، سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمة الله. من هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان این برنامه سلام می‌کنم و برای همه آرزوی بهروزی می‌کنم و برای سلامت و قبولی زیارت راهیان خانه خدا دعا می‌کنم. انشاءالله همه ما در ثواب زیارت آنها شریک باشیم. شریعتی: انشاءالله، هفته گذشته خواستیم یک نگاه از منظر قرآن کریم و روایات به سفر داشته باشیم. به اهداف سفر اشاره کردند. خیلی پیام برای ما آمده که شما دلتان خوش است، در این اوضاع و احوال از آداب سفر و اهداف سفر می‌گویید. چه کسی حال سفر رفتن را دارد؟! قبل از شروع بحث پاسخ این دوستان را بدهید و بحث امروز را آغاز کنید. حاج آقای بهشتی: ما مردم ایران مردم بزرگی هستیم و دشواری‌های زیادی را پشت سر گذاشتیم و بزرگی مردم ایران را همه دنیا فهمیدند. الآن هم در یک دوره سخت هستیم. خودمان باید به خودمان کمک کنیم. یک جامعه شاد و پر استقامت و پیگیر. به نظرمان رسید جمعیت میلیونی در جاده‌ها در فصل تابستان از هموطنان ما در سفر هستند. گفتیم با الهام از حضرت پروردگار چه کنیم این خوش‌تر شود؟ معنایش این نیست که به مشکلات توجه نداریم. وضع معیشت و اقتصاد مردم خراب است. نه توجه داریم اما خواستیم حالمان را خوش‌تر کنیم. اسلام با رکود مخالف است. رکود جسم، رکود جان، رکود مال، رکود فکر، رکود کالا، رکود طبیعت، اسلام حرکت را دوست دارد. فکر خوب و علم خوبی دارم در اختیار دیگران قرار ندهم. اسلام نمی‌پسندد و می‌گوید: با دیگران مشورت کن و یافته‌های خودت را در اختیار دیگران قرار بده. برکه آب راکد نباش و در حال حرکت باش. یا مال را به صورت کنز در خانه نگه ندار. اسلام نمی‌پسندد مال در خانه نگهداری شود. چیزی که به دلایلی بعضی مبتلا هستند. یا اسلام می‌فرماید: هرکس زمین و آب دارد اما همچنان فقیر است از رحمت خدا به دور است. باید تلاش کند این زمین را به زمین حاصلخیز تبدیل کند و از آن برداشت کند. اسلام با احتکار کالا مخالف است. پس سفر و مسافرت را اسلام می‌پسندد منتهی می‌گوید: هدفمند باشد. در جلسه قبل بعضی اهداف را اشاره کردیم. در این جلسه آداب سفر را می‌گوییم. چه سفرهای کوتاه چند ساعته و چه سفرهای چند روزه، منظور ما این است که با الهام از آیات قرآن و رهنمودهای پیامبر و ائمه این سفر خوش‌تر شود و حال ما بهتر شود. بیست و چند نکته است که همه یا از آیات قرآن یا از رهنمودهای پیامبر و امامان به ما رسیده است. خدا ارحم الراحمین است، مهربانترین مهربانان، پیامبر رحمة للعالمین است، امامان ما هم فرمودند: ما از مادر و پدر نسبت به شما مهربانتر هستیم. امام رضا(ع) فرمود: به شیعیان ما پیغام بدهید که ما بیش از آن اندازه که شما ما را دوست دارید، ما شما را دوست داریم. این رهنمودها نشانه مهرشان است.
نکته اول می‌فرماید: تنها سفر نکنید. جمعی باشد. خداوند ما را طوری آفریده نیازمند همدیگر هستیم، با هم سفر کنیم. احادیثی داریم که از رحمت خدا به دور می‌ماند کسی تنها غذا بخورد، تنها بخوابد و تنها سفر برود. حتی الامکان این را رعایت کنیم. اگر ناچار هستیم که تنها سفر کنیم از دعاهایی که به ما یاد دادند استفاده کنیم. مثلاً «لا حول و لا قوة الا بالله« را زیاد بگوییم. ماشاءالله را زیاد بگوییم. در دلمان با هر زبانی بلد هستیم از خداوند کمک بخواهیم و از خطرات به او پناه ببریم. از دعا استفاده کنیم. اگر ناچار هستیم تنها سفر کنیم. پس تنها سفر نکنیم! عددش هم پیغمبر فرموده، عدد مناسب چهار به بعد است. حداقل چهار نفر باشند که خوش بگذرد. در سفر نوعی معاشرت هست که به بالندگی عقل و به شکوفایی فطرت می‌انجامد. نکته دوم انتخاب همسفر است. فرمودند: همسفری انتخاب کنید از نظر خلق و خو با شما سازگار باشد. همسفری انتخاب نکنید که خرج شما را بدهد. اسلام این را نمی‌پسندد، اسلام عزت را دوست دارد. دنُگی حساب کنید، یکبار ایشان حساب کند و یکبار شما حساب کنید. وقتی برگشتیم یک عزتی را در خودمان احساس کنیم و زیر دین او نباشیم. این خواری به دنبال دارد. بعد انسان به فکر می‌رود که چرا من ندارم؟ وقتی همه همسطح بودیم خرج‌ها هم مناسب با داشته‌های ما هست. گزارش سفر موسی بن عمران در قرآن آمده است. قرآن می‌فرماید: وقتی خواست به راه بیافتد جوانی را با خود همراه کرد. این به ما درس می‌دهد که تنها سفر نکنیم. جوان یوشع بن نون بود. جانشین حضرت موسی کسی که راهش را ادامه داده و کتابش را به ثبت رسانده است. امیرالمؤمنین(ع) به پسرش امام حسن مجتبی(ع) این توصیه را می‌فرماید: «سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ» (نهج‌البلاغه/نامه31) قبل از اینکه بخواهی راهی جایی شوی، همسفر را دقت کن. «وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّار» قبل از اینکه بخواهی خانه بخری از همسایه‌ها پرس و جو کن. اینجا چطور محلی است؟ نکته سوم اینکه سفر را با نام خدا شروع کنیم. از حضرت نوح در قرآن سفری گزارش شده است. وقتی مسافران سوار کشتی شدند به آنها فرمود: سوار این کشتی بشوید، «وَ قالَ ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» (هود/41) با نام خدا آغاز کنید و با نام خدا توقف کنید. «مُرساها» یعنی توقف، «مجراها» یعنی حرکت. برنامه ما برنامه سمت خداست. یعنی کارها و هر موضوعی در این برنامه مطرح می‌شود باید رنگی از خدا داشته باشد. می‌خواهم سفر کنم و از خانه بیرون بروم، بسم الله الرحمن الرحیم! امامان ما هم دعاهای زیادی به ما یاد دادند، مثلاً «قل هو الله» به سمت راست و به سمت چپ، روبرو و پشت سر، یا سوره حمد، آیت الکرسی را غالباً ایرانی‌ها حفظ هستند. صلوات بفرستید. از روح بلند پیامبر امداد می‌طلبیم. با نام خدا و دعا آغاز کنیم. در وسایل الشیعه ده صفحه دعا از ائمه مختلف به ما رسیده است. جایی خواندم که سفرتان را با توسل به امام رضا(ع) شروع کنید. از خدا بخواهید به حق این امام نازنین یک سفر خوش و خوبی به دور از حادثه خدا برای شما تقدیر کند. نکته چهارم؛ سفر خودتان را با صدقه شروع کنید. امام صادق(ع) فرمود: «افْتَتِحْ سَفَرَكَ بِالصَّدَقَةِ» (کافی/ج4/ص283) دنبال حدیث است که سلامتی‌ات را با صدقه تضمین کن. خودت را بیمه کن، خداوند که حاکم و فرمانروای عالم است، تو را از خطرات مصون می‌دارد. صدقه بدهید. حدیثی داریم صدقه کم یا زیاد، ولی صدقه بدهید و مقید باشید. در سفر فرمودند: فقرایی که سمت شما می‌آیند را رد نکنید و حداقل تا سه فقیر را کمک کنید.
نکته پنجم؛ آشنایان را از سفر خود باخبر سازید. وقتی با خبر باشند مراقب خانه ما هستند یا حواسشان هست ما در سفر هستیم چرا نیامدیم؟ خدای نکرده حادثه‌ای رخ داده است. پرس‌و جو می‌کنند. وقتی برگشتیم به دیدن ما می‌آیند. این الفت بین انسان‌ها را زیاد می‌کند و ارتباطات را گرم می‌کند. یکی از آداب سفر دعا به مسافران هست. پیامبر عزیز ما(ص) وقتی به مسجد وارد می‌شدند همه را نگاه می‌کردند. می‌دیدند چند نفر نیستند. پرس‌و جو می‌کردند فلانی کجاست؟ مثلاً می‌گفتند: در سفر هست، می‌فرمودند: همه با هم برایش دعا کنید. چقدر این هم افزایی محبت ایجاد می‌کند و دلها را به هم نزدیک می‌کند و اگر کدورتی هست برطرف می‌کند. به زائران خانه خدا و امام حسین دعا کنیم. فرمودند: سفر یکی از سه دستاورد را باید داشته باشد. یا برای قیامت ما باید ذخیره باشد. یا یک سود دنیایی برای معاش ما داشته باشد. یا یک تفریح سالمی که گناه درونش نباشد. برای مسافرین جاده‌ها دعا کنیم. خدا بخاطر دعای ما به ما رحمت می‌آورد. پیامبر فرمود: خداوند به مسافران رحیم است. مسافرین را دوست دارد. وقتی شما به کسانی که مورد محبت خدا هستند دعا می‌کنید، خدا به شما نظر می‌کند. وسعت دل خیلی مهم است. حدیث داریم آسمان‌ها و زمین گنجایش خدا را ندارد ولی قلب مؤمن وقتی توسعه پیدا می‌کند گنجایش پروردگار عالم را پیدا می‌کند. نکته ششم؛ یک نفر تصمیم گیر باشد و بقیه از او اطاعت کنند. گفتیم: سفر تنهایی نباشد ولی در سفر چند نفره اگر همه بخواهند تصمیم بگیرند، کجا بایستیم و چه غذایی بخوریم و با چه سرعتی حرکت کنیم. این هرج و مرج می‌آورد. خود همین یک سبک زندگی مسلمانی است. یک ناظر بیرونی غیر مسلمان باید این را بفهمد. مسلمان‌ها هرجا می‌روند با مدیریت حرکت می‌کنند. هم یک نفر تصمیم بگیرد و هم بقیه بداخلاقی نکنند. نگویند: بابا این چطور مدیریتی است؟ پدر ما را درآورد. یا سخت گرفت. همه تسلیم او باشند و اطاعت کنند از یک نفری که خودشان انتخاب کردند. نکته هفتم؛ فرمودند: در حدیث داریم که حداکثر مشورت را در سفر داشته باشید. همین که با هم گفتگو کنیم ولو یک کار ریزی را، در راه با هم مشورت کنیم که دریا برویم یا نه؟ جنگل بمانیم یا نه؟ کجا استراحت کنیم؟ اینها باب مشورت را باز می‌کند. مشورت یکی از دو حالت را دارد. وقتی مشورت می‌کنیم یا در آن کار موفق می‌شویم یا شکست می‌خوریم. اگر موفق باشیم پشیمان نمی‌شویم. کسی ما را سرزنش نمی‌کند. اگر موفق شویم حسود نداریم. اگر شکست بخوریم سرزنش ندارد. مشورت در سفر خیلی سفارش شده است. نکته هشتم؛ خوش اخلاقی و مزاح در سفر؛ شوخی کردن در اسلام توصیه شده است. زندگی شاداب و با نشاط، به ما فرمودند: طوری تدبیر کنید که غصه‌هایتان را در دل نگه دارید و ظاهر را با نشاط نگه دارید. به طوری که دیگران بگویند: خوشا به حال فلانی هیچ غصه‌ای ندارد. «الْمُومِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِه» (نهج البلاغه، حكمت 333) به خصوص در مسافرت، کاری کنید همه بگویند: خیلی خوش گذشت. البته در حدیث دارد شوخی بدون گناه، به قیمت مسخره کردن دیگران نه! به قول حاج آقای قرائتی خنده حلال، همه را بخندانیم بدون اینکه کسی تحقیر شود و کسی مسخره شود. پیامبر عزیز ما در سفری اعلام کردند: بداخلاق‌ها همراه ما نیایند. «من کانَ سییء الخلق فلا یُصحبنا» بداخلاق‌ها همراه ما نیایند. خوش اخلاقی و مزاح در سفر توصیه شده است. موسی بن جعفر(ع) در مدینه نشسته بودند، یکی از یارانشان وارد شدند. فرمودند: می‌دانی در راه چه کار کردی؟ با برادرت دعوا کردی، دعوا به جایی رسید که به حرف زشت زدید و ناسزا گفتید و قهر کردید و جدا شدید. نتیجه این شد که برادرت نرسیده به وطن خواهد مُرد! از همان اول بنا را بر این بگذاریم که خوش اخلاقی کنیم، چشم پوشی کنیم.
نکته نهم؛ همکاری است. از خسارت‌هایی که بزرگان ما فرمودند، ما در بین خودمان داریم کم توجهی به نهج‌البلاغه است. نهج‌البلاغه برادر قرآن است. بعضی از بزرگان توصیه می‌کنند برای انس با نهج‌البلاغه از آخر به اول بخوانیم. کلمات کوتاهی که دنیایی پر از معانی است. نهج‌البلاغه را از آخر به اول باز کنیم، یکی این است که امیرالمؤمنین فرمود: «شَرُّ الاخْوَانِ مَنْ تُكُلِّفَ لَهُ» (نهجالبلاغه، حكمت 479) بدترین دوست این است که زحمتش به دوش شما باشد. در سفر هرکس سهم خودش را انجام می‌دهد. یک کسی گفت: این سفر خیلی خوب است. گفتند: چطور؟ گفت: خوراکش دو برابر است. نماز نصف است و کار هم هیچی! پیامبر (ص) در سفری بودند به جایی رسیدند که باید غذا میل می‌کردند. فرمودند: گوسفندی را ذبح کنید. بلافاصله یک نفر آمد و گفت: من ذبح می‌کنم. نفر دوم گفت: من پوستش را می‌کنم. نفر سوم گفت: من تکه تکه می‌کنم، نفر چهارم گفت: من می‌پزم! پیامبر فرمود: من هم هیزم جمع می‌کنم. این خوب است. یعنی در این سفری که رفتیم همه کمک کردند. بچه‌ها، زن و مرد همه کمک کردند. هرچه به یاد می‌آورم زیبایی و شیرینی است. کسی کناره‌گیری نکرد. در بعضی احادیث این کلمه دو بار آمده است. «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَي كَلَّهُ عَلَي النَّاسِ» (كافي، ج 4، ص 12) از رحمت خدا به دور است کسی که زحمتش به دوش دیگری بیافتد. همه تصمیم بگیریم در یک کاری مشارکت کنیم. حدیث داریم «سَيِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ فِي السَّفرِ» (بحارالانوار، ج 73، ص 273) سرور یک جمعیت در سفر کسی است که خدمت کند. در خاطرات حضرت امام خمینی هست که در جوانی با دوستانش به سفر مشهد می‌رفتند، زیارتش را مختصر می‌کرد و به خانه می‌آمد و کارهای خانه را می‌کرد. هشتاد سال گذشته ولی این خاطره ثبت شده است. در حالی که زیارت امام رضا خیلی ثواب دارد. یک نماز زیارت بخواند، رکعت اول سوره یس و رکعت دوم سوره الرحمن بخواند. اما زیارتش را کوتاه می‌کرد و زودتر از همسفران خانه می‌آمد و وسایل پذیرایی را آماده می‌کرد. اینها باید تابلو شود و سبک زندگی ما شود. امیرالمؤمنین (ع) در جاده به سمت کوفه می‌آمدند. یک کسی هم در جاده بود که با ایشان شروع به صحبت کردند. متوجه شدند مسیحی هستند. مسیحی از امام پرسید: شما کجا تشریف می‌برید؟ فرمودند: کوفه. به دو راهی رسیدند. مسیحی دید امیرالمؤمنین به جاده‌ای رفت که او می‌رود. پرسیدند: مگر شما کوفه نمی‌روید؟ فرمودند: چرا. پیغمبر ما به یاد داده که همسفر حقی بر تو دارد، تا چند رقم او را بدرقه کنید. از آغاز راه با هم نبودند ولی یک ساعت با هم بودند. همین حقی ایجاد می‌کند. مسیحی گفت: این را پیغمبر شما گفته است؟ امیرالمؤمنین فرمود: به! گفت: اگر اینطور است من مسلمان می‌شوم. مسلمان شد و به سمت کوفه آمد. مسیحی گفت: «لا جَرَمه انما تَبعهُ مَن تَبِعَهُ لافعاله الکریمه» اینهایی که از اسلام استقبال کردند و پیرو پیامبر اسلام شدند بخاطر این اخلاق خوش پیامبر است. شما شاهد باش، من وارد دین شما شدم! این نتیجه خوش اخلاقی است. نکته دهم؛ اینکه در راه سفر می‌کنیم و کسانی را می‌بینیم که آنها با ما نبودند ولی با مشکل روبرو شدند. ماشین‌شان خراب شده است یا اموالشان را دزد برده است. یا تصادف کردند، به آنها کمک کنیم. چقدر در قرآن داریم «این السبیل» در راه ماندگان، پیامبر فرمودند: هرکس مسافری را کمک کند خداوند هفتاد غم و غصه را از دل او برمی‌دارد. بعد فرمودند: یک مشکل بزرگ و غصه بزرگ را از او دور می‌کند. فرمودند: یا رسول الله! منظور شما از مشکل بزرگ چیست؟ فرمود: جان دادن! جان دادن سخت را از او دور می‌کند. مخصوصاً وقتی شب است و زن و بچه دلواپس هستند. یکوقتی با اینکه گناهکار هستیم اما مرگ ما راحت است و مثل بو کردن گل است، می‌گویند: این مزد کمکی بود که آنجا کردی. پیامبر فرمود: اگر مردم بدانند چقدر خدا مسافر را دوست دارد، همه راهی سفر می‌شوند.
نکته بعد اینکه گاهی ما متأسفانه کلمه اکثریت را به معنای حقانیت می‌دانیم. مثلاً جمعی ده نفره هستند وارد اتاقی می‌شوند، شش نفر سیگاری هستند و بقیه سیگار نمی‌کشند. اینها همه فضا را آلوده می‌کنند و بعد هم می‌گویند: چون ما اکثریت هستیم. حق با ماست، شما دو نفر از اتاق بیرون بروید! نه، اینجا از جاهایی است که اکثریت با حقانیت همراه نیست. سیگاری‌ها بیرون بروند ولو تعدادشان زیاد است. حق همسفران را با اکثریت قاطی نکنیم و به خودمان حق بدهیم. نکته دیگر که در احادیث زیادی آمده این است که وسایل مورد نیاز را همراه خودمان ببریم. در احادیث اسامی وسایلی که مربوط به هزار سال پیش است آمده است. مثل نخ و سوزن، ادویه‌جات، چاقو، مسواک، شانه، حوله، الآن هم اینها مورد نیاز است ولی برای یک وسیله نقلیه چه چیزی مورد نیاز است؟ طناب لازم است. زاپاس ماشین هست یا نه؟ جعبه کمک‌های اولیه، آب، ظرف آب، اقلامی که ضروری و لازم است همراه باشد که سفر تلخ نشود. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لا يخرج الرجل فى سفر يخاف منه على دينه و صلاته» کسی به سفر تصمیم نگیرد که می‌ترسد نمازش قضا شود یا می‌ترسد دینش به خطر بیافتد. می‌داند این سفر چه سفری است، می‌خواهد با یک عده راه بیافتد، بزن و برقص و بکوب و کنار دریا و مختلط شدن دارد، از این سفر پرهیز کند. یا اینکه همسفران اهل نماز نیستند و دین و حجاب را مسخره می‌کنند. هدف اولیه ما سمت خداست، سمت خدایی بودن را امام علی(ع) فرمود: اقدام به این سفر نکن که می‌ترسی بر دینت یا می‌ترسی بر نمازت! جوانی می‌خواست مسافرت برود. خدمت امام صادق(ع) آمد مشورت کند. امام فرمود: مواظب نماز صبح‌هایت باش تا قضا نشود. در سفر بیکار هستیم و شب‌ها دیر وقت می‌خوابیم، نباید چهارچوب دین را فراموش کنیم. با خدا باش و پادشاهی کن! این هم نکته مهمی است که سفری که دینت به خطر می‌افتد، یا نمازت به خطر می‌افتد، گاهی هم سفرهای خارجی اینطور است. ورزشکاران و دانشجویان می‌خواهند بروند. به ما گفتند: از دینتان حراست کنید. چقدر قرآن می‌گوید: «حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطي» (بقره/ 238) مواظب نمازهایتان باشید. سفر خارجی است خوب باشد. سوار هواپیما شدیم، کسی گفت: من سفر اروپا می‌روم، نماز نمی‌خوانم و برمی‌گردم قضایش را می‌خوانم. گفت: همسفران ما مسخره می‌کنند. این باید تدبیری کند. به نماز خواندن افتخار کنیم و رعایت مسائل دینی را بکنیم. نماز پنج مخالف دارد یکی همین کفار هستند که قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً» (مائده/58) کسانی هستند که با بلند شدن صدای اذان مسخره می‌کنند. همین عاملی می‌شود برای اینکه آن جوانی که می‌خواهد نماز بخواند انگیزه‌اش را از دست می‌دهد. امام صادق(ع) فرمود: ارتباط با دوستان، در شهر که هستیم با رفت و آمد و دید و بازدید است. در مسافرت به نامه است. الآن پیامک می‌زنند. خیلی‌ها هستند وارد حرم امام رضا می‌شوند برای صد نفر پیام می‌زنند که در حرم امام رضا به یاد شما هستم!
نکته دیگر اینکه سفر رفتن فرزندان باید با اجازه پدر باشد. عزیز مصر به فرزندان یعقوب گفت: من اینبار به شما گندم دادم، دفعه بعد باید برادر کوچکتر را هم بیاورید. آنها گفتند: «سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ» (یوسف/61) باشد با پدرش صحبت می‌کنیم. از این آیه معلوم می‌شود اجازه پدر شرط است. بعد هم که به کنعان رسیدند، گفتند: پدرجان! قصه این است که این مقدار گندمی که آوردیم برای مدتی کافی است. بار دیگر خواستیم به مصر برویم بنیامین را باید همراه ما کنی. پدر دغدغه‌مند هم گفت: من یک خاطره تلخی در ذهن دارم. شما همان کسی هستید که یوسف را بردید و نیاوردید. ولی چون ناچار هستم باز به خدا توکل می‌کنم. این آیه به ما می‌گوید: اجازه پدر شرط است. نکته دیگر اینکه یعقوب نبی فرزندانش را که بسیار زیبا بودند، راهی مصر کرد و به آنها فرمود: «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ» (یوسف/67) عزیزانم، همه شما از یک در وارد نشوید. بعضی گفتند: معنایش این است که شما را چشم می‌کنند. شاید کسی تنگ نظر باشد، نگاه بد می‌کند. بعضی گفتند: ممکن است دشمن به شما صدمه‌ای وارد کند. ده تا بچه تنومند و زیبا، معنایش برای امروز ما این است که پدر و مادرها باید دقت کنند مخصوصاً وقتی چند بچه را یکجا اعزام می‌کنند. پرس و جو کنند، با چه کسی می‌خواهند بروند، کجا می‌خواهند بروند. چه نهادی هست. شریعتی: یک خسته نباشید و خدا قوت به همه کسانی بگوییم که کارشان مسافرت هست. چه با اتوبوس و چه با کشتی و هواپیما، انشاءالله خدا خیرشان بدهد که باعث و بانی این مسافرت‌ها می‌شوند و سفر را به کام مسافرینشان شیرین می‌کنند.
امروز صفحه 395 قرآن کریم، آیات 78 تا 84 سوره مبارکه قصص را تلاوت خواهیم کرد. از نماز روزهای یکشنبه ماه ذی‌القعده با تمام برکاتش غافل نشویم. «قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ «78» فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ «79» وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ «80» فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ «81» وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ «82» تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ «83» مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلَّا ما كانُوا يَعْمَلُونَ «84» ترجمه : (قارون در جواب) گفت: همانا اين (ثروت فراوان) به واسطه دانشى كه نزد من است، به من داده شده، آيا او نمىدانست كه خداوند، قبل از او از ميان نسلها، كسانى را كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند، هلاك كرده است؟ و (در آن هنگام حتّى) از گناهان مجرمان (هم) سؤالى نمىشود؟! (روزى قارون) با تمام تجمّل خود در ميان قومش ظاهر شد، (با ديدن اين صحنه) آنان كه خواهان زندگانى دنيا بودند (آهى كشيده و) گفتند: اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده، براى ما نيز بود. براستى كه او بهرهى بزرگى (از نعمتها) دارد. و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند (از اين مال و ثروت)، بهتر است، و (البتّه) جز صابران، آن (پاداش) را دريافت نخواهند كرد. پس ما، او و خانهاش را به زمين فرو برديم و هيچ گروهى نبود كه او رادر برابر قهر خداوند يارى كند و خودش نيز نمىتوانست از خويش دفاع نمايد. و همان كسانى كه موقعيّت ديروز او (قارون) را آرزو مىكردند (با ديدن صحنه هلاكت او) مىگفتند: واى! (بر ما) گويا خداوند، (رزق و) روزى را بر هركس از بندگانش كه بخواهد، گشاده و يا تنگ مىگرداند، (و) اگر خداوند بر ما منت ننهاده بود، هر آينه ما را نيز (با او) به قعر زمين برده بود، واى! گويى كافران، رستگار نمىشوند. (ما، نجات و سعادت در) آن سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مىدهيم كه خواستار برترى و فساد در زمين نباشند و سرانجام، (رستگارى) از آن پرهيزكاران است. هركس نيكى آورد، براى او (پاداشى) بهتر از آن خواهد بود، و هر كس بدى آورد، پس كسانى كه كارهاى ناروا انجام دهند، جز (به اندازه) آنچه كردهاند، مجازات نمىشوند.
شریعتی: ناگزیر از سفرم بی سر و سامان چون باد *** به گرفتار رهایی نتوان گفت: آزاد! صحبت از سفر شد، چه سفری بهتر از سفرهای زیارتی، ایام، ایام زیارتی حضرت علی بن موسی‌ الرضا(ع) هست و خیلی‌ها آرزوی زیارت حضرت را دارند. بیاییم کمک کنیم و دلی را به پنجره فولاد گره بزنیم که انشاءالله دعای آنها در حق ما مستجاب شود و اتفاقات خوبی بیافتد. دوستان می‌توانند در این طرح شرکت کنند و بانی و سهیم شوند. نکات پایانی شما را می‌شنویم. از مرحوم شیخ عبدالکریم حائری هم برای ما بگویید. حاج آقای بهشتی: شیخ عبدالکریم حائری یزدی در دوره بسیار سخت رضاخانی با مضیغه مالی به مدد الهی حوزه علمیه قم را بنیان گذاری کردند. خاطره‌ای را از کتاب سرگذشت همسر امام خمینی(ره) نقل می‌کنم که شامگاهی که این مرجع بزرگ از دنیا رفت، همسر امام متوجه شده بود که خانواده‌اش آن شب شام ندارند. یعنی یک چنین شخصیتی که این همه مال در اختیار او هست، خانواده خودش را در کمال سادگی اداره می‌کرد. یکی از نکات سفر که در احادیث آمده است، احیاناً در طول سفر یکی از همسفران مریض می‌شود. دیگران مراقبت کنند با اینکه ممکن است یک مقداری خوشی سفر کم شود. کسانی هستند از بزرگان خانواده و سالخوردگان، بچه‌هایشان آنها را به نوبت نگهداری می‌کنند و کار سختی هم هست و بسیار پر اجر است. اینها بیایند نوبتی نگه دارند و بگویند: تو چند ماهی است از مادر یا پدر مراقبت کردی، تو به یک سفری برو و ما به چای تو اینجا می‌مانیم. نکته دیگر سوغاتی خریدن است. امامان ما فرمودند: سوغاتی بخرید. به قیمتش هم نگاه نکنید که گران باشد همین اندازه که طرف بداند شما به یاد او هستید. گاهی برای پیامبر آب زمزم سوغات می‌آوردند. همینقدر که این سوغاتی صفا و صمیمیت را نشان می‌دهد. نکته دیگر اینکه در بازگشت از سفر تلخی‌ها را تعریف نکنید. جای دشمنت خالی، یک کباب خوردیم مثل لاستیک! یا غیبت کنیم و بدگویی کنیم. از خوشی‌های سفر بگوییم. امام فرمودند: این از جوانمردی و مروت به دور است. بدی‌های سفر را پنهان کنیم. وسعت روح داشته باشیم.
نکته بعد اینکه در جاده‌ها مردم را نترسانید. با بوق، با ویراژ، با چراغ بالا، با سرعت و سبقت، حدیث داریم پیغمبر فرمود: اگر کسی به کسی طوری نگاه کند بخاطر اینکه او را بترساند، خداوند روز قیامت او را خواهد ترساند. دو نکته بسیار مهم که یکی رعایت محیط زیست است. دریا و جنگل و جوی‌ها و حیوانات را مراقبت کنیم. خدا مرحوم آیتی را رحمت کند. شهید مطهری خیلی سفارش می‌کردند که کتاب‌های این عالم را بخوانید. ایشان در جاده می‌رفت، یک سگی می‌خواست از این طرف خیابان به آن طرف خیابان برود. رفت ماشین را متوقف کند به سگ نخورد، ماشین واژگون شد و خودش آسیب دید و بعد در بیمارستان از دنیا رفت. از محیط زیست و حیوانات مراقبت کنیم. کسانی که در شهر هستند به مسافرین دعا کنند. کسانی هم که به خارج از ایران می‌روند، از نظام و کشورمان، از شهیدانی که آنها سرمایه‌گذاری کردند ما به این عزت رسیدیم، حراست و حفاظت کنند. انشاءالله اگر زنده باشیم در مورد سفر حج صحبت خواهیم کرد. نکته‌هایی در این سفر هست که همه باید سر آن سفره بنشینیم و از آن نکته‌ها بهره‌مند شویم و صحبت کنیم. شریعتی: انشاءالله حال دل مردم ما همیشه خوب باشد و انشاءالله خودمان را از دلخوشی‌های هرچند کوچک با وجود این مشکلات محروم نکنیم. دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای بهشتی: الآن فصل نقل و انتقال خانه‌ها هست. مطمئن باشیم اگر رحم کنیم خدا به ما رحم خواهد کرد. این وعده خداست. در شرایط پیچیده‌ای که پیش آمده با خدا معامله کنیم. خیلی‌ها گرفتار هستند، پول پیش خانه‌شان دو برابر شده است، یا پول ندارد، نمی‌تواند قرض بگیرد. تا جایی که امکان دارد به هم رحم کنیم، خدا به ما نظر می‌کند. خدایا سفر مسافران را بی خطر قرار بده. سفر حاجیان بیت الله الحرام را پر شکوه و پر ثمر، قبول و بی خطر تقدیر بفرما. سفر آخرت را که همه در پیش داریم، ما را با زاد و توشه‌ای مناسب همراه بفرما. وسیله ازدواج، اشتغال، مسکن و تحصیل جوان‌ها را فراهم بفرما. شریعتی: برای سلامتی امام زمانمان دعا کنیم.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_بهشتی 📚 با موضوع : آداب سفر 🗓 یکشنبه هفتم مرداد ماه 🗂 حجم : ۱۱.۴ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #سیری_در_صحیفه_سجادیه_امام_زین_العابدین_علیه_السلام - #شرح_دعای_هشتم 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_فرحزاد 🗓 تاريخ پخش : هشتم مرداد ماه 🔻🔻🔻