eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
این ارتباطی که این دو نفر با یوسف پیدا کردند، با اینکه اینجا به هم گره خورد، اما باعث می‌شود یکی از اینها بعداً از زندان خارج می‌شود، قرآن ارتباط را بیان می‌کند، این مربوط به همه زندگی ماست. بعد می‌بینید سالیان بعد خوابی می‌بیند و بعد یادش می‌افتد که تعبیر خوابی که یوسف می‌کرد چقدر صادق بود، وقتی همه از تعبیر خواب عاجز می‌شوند، آن موقع این رجوع می‌کند و به زندان می‌آید و این خواب را می‌پرسد و تمام این وقایع در ارتباطی که اینجا ایجاد شده بود، تمام وقایعی که یوسف می‌آید خزانه‌دار ملک می‌شود و قحطی مصر و مردم را نجات می‌دهد از اینجا بوده است. لذا خواب دیدن‌ها و نقش‌های فرعی را در زندگی دست کم نگیریم. گاهی خدا یک نقش فرعی را خدا اجابت دعایی از من قرار داده که چهل سال بعد می‌خواهد مستجاب شود. چون چشم ما نمی‌تواند یک خرده دوردست را ببیند، انکار می‌کنیم. خدای سبحان به یوسف علم تعبیر خواب و تأویل احادیث را داد اما چهل سال بعد نتیجه‌اش آشکار شد که چه نقشی در زندگی یوسف و نجات او دارد. اگر زودتر این به نتیجه می‌خواست برسد، ممکن بود یوسف زودتر از زندان نجات پیدا کند اما این یوسف نقشش آن نمی‌شد که در آن دوره با آن خواب حاکم، در آن صبری که ایجاد شده، این همه مردم را از قحطی نجات بدهد. اگر زودتر بیرون می‌آمد و به کنعان برمی‌گشت، این نقش در زندگی یوسف ایجاد نمی‌شد. گاهی خدای سبحان اجابت را تأخیر می‌اندازد تا این تأخیر نقش را عظیم کند. لذا ما عجول هستیم. گاهی ناسپاسی می‌کنیم. همه نقش‌های فرعی همینطور است. چون این نگاه را تفصیلاً نداریم عجول هستیم، اما اجمالاً هم اگر نگاه کنیم که این هست، با اینکه نفهمیدیم، انسان به همین مقدار صبورتر می‌شود. یعنی همین مقدار که باور کنیم عالم اینطور است. نمی‌خواهیم مردم را گول بزنیم که تحملشان را بخواهند وهمی بالا ببرند، عالم حقیقت و صدق است. این بینش و یک واقعیت است. داریم یک وقایعی را که قرآن بیان می‌کند، حقایقی که اینطور کشیده شده و بینش‌زا است و اگر این بینش ایجاد شود انسان‌ها چقدر تحملشان بالا می‌رود. چقدر نگاهشان عمیق می‌شود، چقدر نگاهشان همه جانبه می‌شود. افق دید متفاوت می‌شود. هر نقشی به دنبال این است که نتیجه‌اش به کجا می‌انجامد. آنجایی که انسان اختیاراً ارتباطی را برقرار می‌کند، می‌داند همین ارتباط در سرنوشت این مؤثر است.
«إِنِّي أَرانِي» أرانی دیدن است اما «نَراک» اعتقاد است. یعنی ما معتقد هستیم تو محسن هستی. «أرانی» دیدن است، ما این خواب را دیدیم، اینجا نراک است و باور قلبی است. اگر ما می‌خواهیم در تبلیغ مؤثر باشیم راهش راه احسان است. لذا من به خودم و دوستانی که در ارتباط با مردم هستند این سفارش را می‌کنم که اگر می‌خواهید مردم به شما اعتماد کنند، حرف دینی که می‌زند در وجود مردم تأثیرگذار باشد، نگاه خدمت‌ و احسان به مردم را واقعی و بدون هیچ چشم داشت قرار بدهید. نگاه انبیاء همیشه اینطور بوده که ما از شما مزدی نمی‌خواهیم. این مزد نخواستن کار را عظیم می‌کند. یکی از نکات دیگر این است که خواب‌ها را ساده نگیریم. اینها دو تا خواب دیدند که همین دو خواب سرنوشت اینها را تعبیر می‌کند. منتهی به خواب زدگی مبتلا نشویم. یک نگاه افراطی و تفریطی در ارتباط با خواب هست. بعضی همه وقایع را به خواب گره می‌زنند، بسیاری از خواب‌ها سند ندارد. بسیاری از خواب‌ها گاهی به سردی و گرمی محیط و مزاج است. گاهی به طلب بدن است. بدن نیاز به ویتامینی دارد و انسان مطابق با آن خوابی می‌بیند که با این سازگاری دارد. اصل اینکه خواب یک دانشگاه است. خدای سبحان قسمتی از عمر ما را در این دانشگاه قرار داده است، لذا هرچقدر رابطه‌های روز ما صاف‌تر باشد و مراقبه شدیدتر باشد، خواب‌های شب زلال‌تر است و درس دانشگاه مرتبط‌تر می‌شود و به سرعت نتیجه می‌دهد. یکی هم این است که حواسمان باشد انسان در هر جایی می‌تواند خدمت رسان باشد حتی در زندان! اگر کسی خدوم باشد هیچ چیزی مانع نیست، حتی زندان و کنار مجرمین بودن هم جلوی خدمت رسانی را نمی‌گیرد.
شریعتی: امروز صفحه 401 قرآن کریم، آیات 39 تا 45 سوره مبارکه عنکبوت را تلاوت خواهیم کرد. «وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى بِالْبَيِّناتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ما كانُوا سابِقِينَ «39» فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «40» مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «41» إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «42» وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ «43» خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ «44» اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ «45» ترجمه : و قارون و فرعون و هامان را (نيز هلاك كرديم)؛ و به راستى موسى همراه دلايل روشن (و معجزات) به سوى آنان آمد، (ولى) آنان در زمين تكبّر و سركشى كردند، و (با اين همه) نتوانستند (بر خدا) پيشى گيرند (و از عذاب الهى فرار كنند). پس هر يك (از آنان) را به (جرم) گناهش گرفتار (عذاب) كرديم، پس بر بعضى از آنان باد شديد ريگ افشان فرستاديم، و بعضى از آنان را صيحهى آسمانى (و بانگ مرگبار) فرا گرفت، و برخى را در زمين فرو برديم، و بعضى ديگر را غرق كرديم؛ وچنان نبود كه خداوند بر آنان ستم كند، بلكه خودشان بر خود ستم كردند. مَثَلِ كسانى كه غير خدا را سرپرست خود برگزيدند، همانند مَثَل عنكبوت است كه (براى خود) خانهاى ساخته؛ و البتّه سستترين خانهها خانهى عنكبوت است اگر مىدانستند. همانا خدا آنچه را غير از او مىخوانند، هر چه باشد مىداند، او عزيز و حكيم است. و اين مثلها را براى مردم مىزنيم؛ امّا جز دانشمندان و آگاهان، كسى آن را درك نمىكند. خداوند آسمانها و زمين را به حقّ آفريد، همانا در اين آفرينش، براى اهل ايمان نشانهى قطعى است. آنچه را از كتاب (آسمانى قرآن) به تو وحى شده تلاوت كن و نماز را بهپادار، كه همانا نماز (انسان را) از فحشا و منكر باز مىدارد و البتّه ياد خدا بزرگتر است و خداوند آنچه را انجام مىدهيد مىداند.
شریعتی: این هفته قرار است از عالم شهید، علامه بزرگوار شهید سید عارف حسین الحسینی، یک عالم مجاهد و رهبر شیعیان پاکستان صحبت کنیم. به همین بهانه یک سلامی بکنم به همه فارسی زبانان و اردو زبانان و همه آنهایی که با زبان فارسی آشنا هستند. نکات پایانی صحبت‌های حاج آقای عابدینی را بشنویم. حاج آقای عابدینی: من به صورت اختصاری عنوان اصلی یادکرد شهید علامه سید عارف حسین الحسینی را با پیامی که امام در رابطه با ایشان داد، بیان کنم که یکی از پیام‌های بسیار جالب و بلندی که از امام بیان شده بود این پیام است. ایشان را به یکی از احیا کنندگان مکتب اهل‌بیت در جهان می‌داند و رابطه این علامه سید عارف حسین الحسینی را به شهید مطهری گره می‌زند. به شیخ راغب حرب در لبنان، به شهید صدر در عراق، اینها را یک مجموعه‌ای می‌داند که اسلام آمریکایی اینها را خوب شناخت. بداند در مقابل احیا کنندگان اسلام ناب محمدی چگونه این مهره‌های اسلام ناب را بتواند هدف‌گیری بکند تا اسلام آمریکایی بتواند راه باز کند. از بین بردن اینها باعث رواج آنها می‌شد. شهید سید عارف حسینی از کسانی بود که اینقدر انقلابی و خدوم بود که وقتی در پاکستان مقداری درس خواند به نجف رفت و آنجا با مکتب امام آشنا شد. خدمت شهید آیت الله مدنی از شهدای محراب که از بزرگان عظیم ما بود از طریق ایشان به امام متصل می‌‌شود و مکتب امام را می‌شناسد. منتهی در دفاع از آیت الله حکیم ایشان توسط رژیم بعث دستگیر می‌شود و بعد از یک ماه اخراج می‌شود و به ایران می‌آید. در ایران هم با رژیم مبارزه می‌کند و اینجا هم اخراجش می‌کنند. شاگرد شهید مطهری بود و به پاکستان برمی‌گردد. هم خدمتگزار بود و هم احیاء مکتب شیعه و اهل‌بیت را داشته است. شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای عابدینی: انشاءالله خدای سبحان همه ما را در این وضعیت حساس به وظیفه خودمان مطلع کند و بتوانیم مطابق رضای خدای سبحان و امام زمان(عج) به وظیفه خودمان عمل کنیم. این مملکت امام زمان است و هرکس در انجام وظیفه‌اش کوتاهی کند، باید پاسخگوی خدا و امام زمان باشد. بترسیم از اینکه ذره‌ای کوتاهی نسبت به مردم داشته باشیم. خدمت کردن به مردم نزد خدای سبحان بسیار عظیم است. شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_عابدینی 📚 با موضوع سیره ی تربیتی حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم - آیه ۳۶ سوره یوسف 🗓 شنبه سیزدهم مرداد ماه 🗂 حجم : ۱۱.۵ مگابایت ➡️ @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #اهمیت_سفر_حج_در_تعالیم_دینی 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_بهشتی 🗓 تاريخ پخش : چهاردهم مرداد ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : اهمیت سفر حج در تعالیم دینی كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين بهشتی تاريخ پخش : 14- 05-97 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. شریعتی: به نام او که در طلوع نگاهش قامتم قد می‌کشد به دو رکعت صلاة عشق، سلام می‌کنم به همه‌ی دوستان عزیزم، بیننده‌های خوب و شنونده‌های نازنین‌مان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمة الله. من هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان و کسانی که در آینده این مطالب را می‌خوانند سلام می‌کنم و از خداوند می‌خواهم این گفتگوها را موجب خیر و رشد و نور و به دور از هر اشتباه و آفت قرار بدهد. شریعتی: هفته گذشته از سفر و آداب آن صحبت کردیم و نکات بسیار جامع و دسته‌بندی شده‌ای را شنیدیم. نکات خیلی خوبی بود. وعده داده بودند در مورد یک سفر معنوی که سفر به حج بیت الله الحرام هست صحبت کنند، امروز در این باره صحبت خواهیم کرد. دعا می‌کنم «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام» انشاءالله دوستان ما را دعا بکنند و به سلامت برگردند. حاج آقای بهشتی: بسم الله الرحمن الرحیم، شخصی از امام حسن مجتبی پرسید: راهی هست که ما خودمان را بشناسیم؟ امام فرمود: یک راه این است که یک ورقه‌ای دست بگیری و خواسته‌هایت را در آن ورقه بنویسی. من یکبار در حرم امام رضا(ع) بودم. امشب هم شب زیارتی خاصه حضرت هست. نشستم فکر کردم در این دنیا چه می‌خواهم، شصت و خرده‌ای مورد نوشتم. امام مجتبی فرمود: این ورقه تو هستی. ما تلاش می‌کنیم، زحمت می‌کشیم تا به این قله‌ها برسیم. طلایی ترین وقت سال ماه رمضان است. امام صادق(ع) فرمود: از آغاز ماه رمضان تا پایان ماه رمضان پشت سر همه نمازهای واجب درخواست حج کن. معلوم می‌شود موضوع سفر حج فوق العاده است. امام به ما یاد داد اینطور از خدا بخواهید: «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام» این خواسته و عطش باید در ما باشد ولو قسمت نشود. در ماه رمضان می‌خواهیم که خدایا همه گرسنه‌ها، همه برهنه‌ها، همه اموات، برای همه دعا می‌کنیم. این می‌خواهد بگوید: مسلمان باید یک چنین عزمی داشته باشد. بخواهد، اگر هم نشد. دعای دیگری داریم که «و اکتبنا من حجاج بیتک الحرام» خدایا اگر قسمت ما نیست که ما جزء محرومین هستیم، حاجی‌ها پشت سر هم راهی مدینه و مکه هستند، ما اینجا محروم هستیم. اسم ما را جزء حاجیان بنویس. از پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین داریم که پیامبر از جنگ برمی‌گشتند، فرمودند: کسانی در مدینه هستند که اسمشان جزء رزمندگان تبوک است. اصحاب پرسیدند: چطور؟ فرمود: دل آنها با ما هست. امیرالمؤمنین(ع) در جنگ جمل فرمودند: کسانی که هنوز به دنیا نیامدند، پشت پدران و در رحم مادران هستند ولی اسامی اینها جزء رزمندگان این جنگ هست. به دلیل همفکری، همراهی و هم اعتقادی، چون اگر بودند با ما همراه می‌شدند. سفر حج یک چنین سفری است.
نکته بعد این هست که گاهی گوشه و کنار شنیده می‌شود، مخصوصاً از وقتی که وسایل ارتباطی رونق پیدا کرده و فضای مجازی و گفتگوها آزادانه مطرح می‌شود، در مورد همه مسائل دینی و از جمله حج، اطعام ماه محرم، جلسات، هرکسی ممکن است نقدی داشته باشد، غرض ورزانه یا غیر غرض ورزانه، صحبت‌هایی در مورد حج می‌شود، این سفر را برویم یا نرویم؟ پاسخ اینها را قرآن و حدیث داده است. طراح این مناسک خداست. خدایی که سعادت ما را می‌خواست و از همه به ما مهربانتر است. فقر و غنا را می‌شناسد، بدبختی و خوشبختی را می‌شناسد. آینده و حال و گذشته را می‌شناید. آن خدا به عنوان یک واجب از بندگانش خواسته است. آنهایی که توانایی دارند کوتاهی نکنند. در پایان آیه به جای اینکه بفرماید: کسی که حج را ترک کند، فرمود: کسی که کفر بورزد. یعنی به جای ترک کلمه کفر آورد. این معلوم است موضوع حج یک موضوع خیلی مهم است برای جهان اسلام و یک معیار برای ایمان و کفر است. مثل نماز که کسی نماز را ترک کند، کافر است. «مَنْ تَرَكَ الصَّلوةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَرَ» این کفر عملی است. نه اینکه نجس است. از مترقی ترین رهنمودهای اسلام این مراسم سالانه‌ای است که مسلمان‌ها بدون دخالت دولت‌ها، با پول خودشان از اقوام و اقشار مختلف، دور هم جمع می‌شوند. در بین مسیحی‌ها و یهودی‌ها چنین اجتماعی نداریم. با یک نظم خاص و در زمان خاص بخاطر خدا اجتماع پیدا می‌کنند و دنیا و آخرت را گره می‌زنند. این مراسم را خدا طراحی کرده است. قرآن می‌فرماید: فایده‌اش به مردم برمی‌گردد. حتی به حاجیان نه! می‌گوییم: ما که حاجی نیستیم، به ما چه؟ چرا برنامه سمت خدا این موضوع را مطرح می‌کند؟ فقط به حاجیان نه، حتی به مسلمانان نه، به همه مردم ارتباط دارد. امام رضا(ع) در فلسفه حج فرمود: منافعش به مردم برمی‌گردد. بخش اول اگر کسی از ما بخواهد اسلام را روی تابلو ترسیم کنیم. تمام اسلام، اصول و فروع، ببینیم حج کجای این مجموعه است؟ بعضی چنین تصور می‌کنند که جامعه بشری جمعیتی در حال حرکت هستند. این کاروان نیازهایی دارد که ادیان آسمانی و اسلام این نیازها را پاسخ گفته است. اولین نیاز این است که می‌خواهد بداند این نیاز از کجا شروع شده است. ما هفت میلیارد هستیم. صد سال پیش چند نفر بودند؟ پانصد سال پیش چند نفر بودند؟ اصلاً این حرکت از کی شروع شد؟ چه کسی راه انداخت؟ به چه منظوری؟ از کجا این ماجرا شروع شد؟ مثل اینکه ما در راهپیمایی می‌خواهیم بدانیم چه کسی این راهپیمایی را راه انداخت و منظور چه بود؟ اسلام آمده یک فصلی را باز کرده به نام توحید، هرکس می‌خواهد آغازش را بداند سراغ توحید برود. خدا را بشناسد، خدا توضیح می‌دهد من جهان را به چه منظوری و انسان را با چه هدفی آفریدم.
نیاز دوم پایان روشن، این کاروان کجا می‌رود؟ جامعه بشری تا کی ادامه حرکت خواهد داد؟ دین آمده یک فصلی به نام معاد درست کرده است. ما که مردیم چه می‌شود؟ آسمان و زمین و خورشید چه فرجامی خواهد داشت؟ در آن فصل توضیح می‌دهد، بهشت و جهنم و حساب و کتاب، میزان، هرچه سؤال در مورد آینده داریم در این بخش پاسخ داده می‌شود. این نیاز دوم است. نیاز سوم اینکه چون جمعیتی به رهبری نیاز دارند، دین آمده یک بخشی را تحت عنوان نبوت، رهبر این جامعه باید کسی باشد که از همه بیشتر خدا را بشناسد، انسان‌ها را بشناسد، سعادت را بشناسد، مهارت مدیریت داشته باشد، دلسوز باشد. عالم باشد، معصوم باشد، در نبوت پاسخ می‌دهد. پیامبران هم طبق سنت الهی از دنیا می‌روند، بعد چه می‌شود؟ یک نیاز دیگری هست به نام تداوم رهبری، این را در بخش امامت پاسخ می‌گویند. پیامبران اوصیاء داشتند که ادامه دهندگان راه آنها بودند. پیامبر عزیز ما دوازده وصی معرفی کرد. جمعیتی که در حرکت هستند پیوسته مثل رزمندگان یک جنگ نیازمند هستند با مقرّ فرماندهی ارتباط داشته باشند. دین آمده یک موضوعی را به نام نماز مطرح کرده است. این ارتباط با مرکز فرمانروایی این عالم است. صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء. هر روز و هر شب، ارتباط برقرار کن، راه بخواه، کمک بخواه، پناه ببر. یک نیاز دیگر این کاروان احتیاج دارد چون مسیری را در پیش دارد، چه بسا سختی در آن است. قرآن می‌گوید: گردنه، عقبه، یک مقدار سختی کشی این سفر نیاز دارد. یک بابی را اسلام به نام روزه باز کرده است. چند ساعتی ناهار را به تأخیر بیانداز، آب ننوش، با خانواده خودت که حلال هستند، فاصله بگیر. تا این سختی کشی را تمرین کنی. دو نیاز دیگر دارد که کاروانیان در حین حرکت با مشکلاتی روبرو می‌شوند، تصادف می‌شود یا پولشان گم می‌شود، مجروح می‌شوند، مریض می‌شوند، ندار می‌شوند. یک کسانی از اهل کاروان باید به اینها کمک کنند. دین دو فصل آورده به نام خمس و زکات. کاروانیان همیشه نگاهشان به اطرافیانشان باشد. کسی نباشد زندگی‌اش نا به سامان باشد. فقیر و یتیم نباید باشد. خمس و زکات، واجبات مالی! این کاروان دشمن دارد. دشمنی که قسم خورده ما نباشیم، ما را نابود کند و راه را ببندد. دین یک بابی به نام جهاد برای مبارزه با دشمن درست کرده است. یک نیاز دیگر این کاروان خودی و بیگانه دارد. یک نظامی درست کرده به نام تولی و تبری! تولی یعنی دوست داشتن خوب‌ها و خوبی‌ها، تبرّی دشمن داشتن بدها و بدی‌ها! همسفران این سفر گاهی تنبلی می‌کنند، گاهی آدم به کوه که می‌رود، یکی دو ساعت که رفت بعضی خستگی به آنها فشار می‌آورد، کم می‌آورند یا تنبلی را بیشتر دوست دارند. کسانی می‌خواهند حرکت را کند یا تعطیل کنند. دو بحث را به عنوان امر به معروف و نهی از منکر آورده که ایجاد انگیزه می‌کند. آن کسی که می‌خواهد حرکت را کُند کُنَد به او انگیزه بدهیم. اینها ابواب دین است. حالا حج کجاست؟
وقتی بخواهند یک پروژه‌ای را بسازند، فرض کنید یک پالایشگاه، قبل از اینکه بسازند، وقتی زمین را آماده می‌کنند، کارشناسان ماکت پالایشگاه را از الآن می‌سازند و روی میز می‌گذارند. افرادی نگاه می‌کنند، همه پالایشگاهی که در آینده ساخته خواهد شد را یکجا در یک مقیاس کوچک نمایش می‌دهند. حج ماکت اسلام است! اگر کسی بخواهد همه اسلام را در یک صحنه تماشا کند، ماکت واقعی نیست ولی حج واقعی است. در حج توحید است. از همان لحطه شروع این دل باید به خدا متصل شود. قصد قربت می‌کند. در جای جای حج چون عبادت هست، قصد خدا و اسم خدا هست. در حج معاد هست. احادیثی داریم که این لباسی که حاجیان می‌پوشند دلایلی دارد. یکی این است که یک شباهتی با روز قیامت پیدا می‌کنند. روز قیامت همه در پیشگاه خدا با یک لباس سفید ساده حاضر می‌شوند. حدیث داریم در این سفر زیاد از معاد و آخرت یاد کنید. در حج نبوت هست، رهبری هست. پیغمبر فرمود: حاجیان از هرجای دنیا که می‌آیند، پس از زیارت کعبه به زیارت من بیایند. تا هستم زیارت خودم، از میان شما رفتم به زیارت مرقد من بیایید. تجدید عهد کنید. امامت هم همینطور است. حدیث داریم «مِنْ تَمَامِ الْحَجِ لِقَاءُ الامَامِ» (من لايحضرهالفقيه، ج 2، ص 578) امام صادق فرمود: در سرزمین عرفات امام هر زمان حضور دارد. دیدن امام زمان(ع) برای آنهایی که خیلی عاشق هستند، یکی از جاهایی که بیشتر امکان پذیر هست، در همین سفر حج است. در مسجد الحرام، در عرفات، در مشعر و منا. امامان ما که به حج می‌آمدند بعضی بیست و چند بار پیاده و عاشقانه می‌آمدند، خودشان را معرفی می‌کردند و رهبری را به مردم گوشزد می‌کردند. در حج نماز هست. خدا قسمت کند طواف که تمام شد، نماز طواف، مراسم که تمام شد چند روزی که حاجیان هستند، بهترین کار در مسجد الحرام طواف است. بعد از طواف نماز است. قضای نماز را بخوانیم. در حج سختی کشیدن هست. مثل روزه، روزه تمرین سختی است. مثلاً در این روزها، حج امسال دو میلیون و چند صد هزار نفر هستند، پیر و جوان و عرب و عجم، در یک روز مشخصی باید از هتل بیرون بیایند، از شهر بیرون بیایند و به بیابان بروند. ترافیک ایجاد می‌شود، گم می‌شوند. محرماتی هم دارد مثلاً زینت آلات همراهت نباشد یا در آینه نگاه نکن. یک مقداری تمرین کنی جایی که سختی در آنجا باشد. از عرفات به بیابان دیگر می‌رویم، در همان ساعت اگر تأخیر داشته باشیم جریمه دارد. از آن بیابان دوم که مشعر نام دارد به بیابان سوم، سختی کشی در حج هست. این برای تمرین مقابله کردن با سختی‌ها در زندگی است.
در حج جهاد است. اوج حج روز عید قربان است. حاجیان روز عید قربان و دو روز بعد از آن، هر حاجی سه هفت تا باید سنگ آماده کند، نمادهای دشمن را که به نام شیطان هست با دقت نظر نگاه کند، باید سنگ حتماً برخورد کند و اگر شک کرد که خورد یا نخورد دوباره باید بزند. رمی جمرات، شیطان کوچک، شیطان متوسط و شیطان بزرگ، شیطان نزدیک، شیطان میانی و شیطان دور، تمرین جهاد. در حج تولّی و تبرّی هست. یک سنگ را می‌گوید: ببوس یا لمس کن و یک سنگ را برائت بجو تا بلد شوی. باید موضعت را تمرین کنی. دور کعبه پروانه وار می‌چرخی و رمی جمرات می‌روی و با تنفر می‌زنی. در حج امر به معروف و نهی از منکر هست. با حاجیان، با همسفران، با مغازه‌دارها و مسلمان‌های دیگر با روی خوش، به دور از جدل و فسق و فجور، به دور از زشتی و با زبان قشنگ، با هم خوبی‌ها را مطرح کنید و از بدی‌ها دور شوید. حج ماکت اسلام است. همه اینها را در خودش دارد، بیننده‌ای که آنجا می‌رود اگر با دقت تماشا کند سوغات زیادی همراه خودش می‌آورد. این بخش اول صحبت من بود. حالا همه با هم یک سفر حج کنیم. سفر حج ابتدا از یک قصد شروع می‌شود. عبادات همه از یک دل شروع می‌شود. برای نماز نیت می‌کنیم چهار رکعت نماز واجب قربة الی الله، برای جلب رضایت پروردگار این کار را می‌کنم. حدیث داریم حاجیان بعضی برای تفریح، بعضی برای تجارت، بعضی برای خدا می‌روند. این سفر متفاوت با سفرهایی است که در دو جلسه قبل گفتیم. فقط برای خداست. خدایا چون تو گفتی من آمدم. کار و کسب و تجارت و کارگاه و اداره و دانشگاه را رها کردم. خالص خالص برای خدا! قدم دوم باید پول تهیه کند. مستطیع‌ها یعنی کسانی که توان جسمی و مالی دارند. همه کارهای ما باید با مال حلال باشد. امام فرمود: این پول از حلا‌ل‌ترین پول باشد. با خر دزدی مکه رفتن درست نیست. د زندگی دنبال مال حلال باشد، پولی که از راه رشوه نباشد. امام کاظم فرمود: با پول رشوه به حج برود، شترش حاجی شده نه خودش! متأسفانه الآن در ماه‌های گذشته کسانی به خودشان جرأت دادند نافرمانی خدا را بکنند. پول‌هایی که یک شبه از بیت‌المال جمع کردند و حالا بخواهد این پول را به فقیر بدهد. یا بخواهد با این پول مکه برود. تربیت این سفر از همان نقطه قصد شروع می‌شود. می‌خواهد قصد کند، پول می‌خواهد به حساب بریزد. فرمودند: سه تا پول باید از حلا‌ل‌ترین پولها باشد، یکی پول مهریه همسر، یکی پول کفن، تنها چیزی که با خودمان به آن دنیا می‌بریم. یکی هم پول حج است. نگاه کند اگر چند تا پول دارد، آن پاکتر و حلال‌تر است. اینجا می‌گوید: بقیه پولهایم چه؟ چرا من این پول را به دست آوردم؟ چرا جمع کردم؟ الآن چه بلایی سر او بیاورم؟ اینها سازندگی‌های حج است. شاید چند سال قبل در کشور ما ثبت نام کنند. چند سال ذهن او درگیر است، مال حلال!
حدیث داریم اگر از مال حرام به مکه برود، وقتی می‌گوید: لبیک، به او گفته می‌شود: لا لبیک! اینقدر این مال اهمیت دارد که حاجی با این مال می‌خواهد به مکه برود. وقتی می‌گوییم: در حج مصلحتی هست، در زمان ائمه، ائمه ما یا زمان بنی امیه بودند یا زمان بنی عباس! حکام جور بودند. شیعه هم به خصوص در زمان بنی عباس در فقر می‌سوخته ولی امامان ما باز توصیه می‌کردند به حج بروید. حاکم یک خلیفه عباسی، حاجی یک شیعه فقیر، باز امام به شیعه توصیه می‌کند خودتان را به این جمعیت برسانید. از منافعش استفاده کنید. مکتب خودتان را معرفی کنید. مسلمان‌ها همدیگر را بشناسند. مصلحتی بزرگتر یک چتری است که خودش را انداخته، این اشکالات و شبهاتی که ما مطرح می‌کنیم، اینها پوشش می‌دهد. مثل قصه کربلا هست، همه مردم ما شنیدند. در زمان متوکل عباسی کربلا رفتن ممنوع شد. تا اینکه شرط سختی گذاشتند که هرکس می‌خواهد کربلا برود باید دستش را بدهد. چقدر این زیارت امام حسین اهمیت دارد که امام معصوم زنده است و این کار را تأیید می‌کند. نمی‌گوید: فعلاً شیعه‌ها صبر کنید تا این خطر رفع شود و از این مرحله بگذریم. شریعتی: یعنی اینجا یک عرصه و بستری است که نباید این بستر را خالی از حضور کرد؟ حاج آقای بهشتی: بله، زمان امام صادق(ع) منصور عباسی حاکم است. استاندار مکه هم دست نشانده او هست. امام صادق باز توصیه می‌کند حضور پیدا کنید. شخصی از امام صادق(ع) پرسید: سالهاست که ما خدمت شما می‌رسیم و باز در مورد حج سخن می‌گویید؟ فرمود: حج خیلی حرف دارد. اینقدر اهمیت دارد که این موضوع اصلی یعنی شکل‌گیری مراسم باید انجام شود. حدیث داریم اگر انجام نشود، هلاک می‌شوید. مسلمان‌های امت اسلامی نابود می‌شوند. امام(ع) فرمود: ««اذا حججت بمالٍ اصله سحت فما حججت ولكن حجّت البعير» اگر با پول رشوه حج انجام بدهی، انجام ندادی! اینقدر حساس است. با چه پولی می‌خواهد به مکه برود. دوم اینکه از مردم حلالیت بطلبد و عذرخواهی کند. اینها مکتب تربیتی حج است.
شخصی است به نام علی بن یقطین، از یاران امام صادق(ع) و از یاران امام کاظم(ع) است. عاشق امام است ولی به توصیه امام شیعه بودن خودش را پنهان کرده و به وزارت هارون منصوب شده است. این قصه را علی بن یقطین نقل می‌کند. من به مکه رفتم، بعد به خانه امام کاظم(ع) رفتم، در زدم امام مرا به خانه راه نداد. این قصه را مخصوصاً مسئولین کشور ما که عازم حج هستند باید گوش بدهند. مدیران، اینهایی که اختیارات دارند. بودجه دستشان است، اباب رجوع دارند. علی بن یقطین فردا آمد، دوباره در خانه را باز نکرد. حضرت آمدند بیرون، علی بن یقطین گفت: چرا مرا راه ندادید؟ حضرت فرمود: بخاطر اینکه ابراهیم شتربان را به محل کارت راه ندادی. باید چه کار کنم؟ فرمود: باید جلب رضایت کنی. گفت: الآن ما مدینه هستیم، او کوفه هست. حضرت فرمود: باید عذرخواهی کنی. الآن ما همه عاشق امام زمان(ع) هستیم. حاضر هستیم تمام هستی را بدهیم و یک لحظه امام زمان را ببینیم. علی بن یقطین به کوفه آمد. خانه شتربان را پیدا کرد. رفت او را پیدا کرد. در خانه‌اش را زد. ابراهیم در را باز کرد. گفت: وزیر در خانه من آمده؟ گفت: من در خانه امام رفتم و امام مرا به خانه‌اش راه نداد. گفت بیایم جلب رضایت تو را بکنم. ابراهیم گفت: از تو راضی شدم. گفت: اینطور نه! من صورتم را روی خاک می‌گذارم و تو کف پایت را به صورتم بکش! می‌خواهم مطمئن شوم که تو مرا بخشیدی. من دنبال جلب رضایت خدا و جلب رضایت حجت خدا هستم. این تأثیرات حج است. حج هم مثل نماز است. ممکن است بعضی بگویند: اگر نماز خوب است چرا بعضی از نمازگزاران نماز می‌خوانند و گناه می‌کنند. از نماز هرکسی یک بخشی را بهره می‌برد. حج هم همینطور است. سفره‌ای که خدا برای ساخته شدن ما پهن کرده است. هرچه او اصرار کرد من این کار را نمی‌کنم، گفت: حتماً باید بکنی. یک وزیر صورتش را روی خاک گذاشت و به یک شتربان گفت: کف پایت را روی صورت من بکش. به یکبار هم راضی نشد و گفت: چند بار این کار را بکن. صورتش را به سمت بالا کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش! من این نفر را راضی کردم. به مدینه برگشت، در خانه امام کاظم رفت. امام فرمود: حالا از تو راضی شدم. کسی که مردم از او ناراضی هستند، باید حلالیت بطلبد. چه کسانی از ما ناراضی هستند؟ به چه کسانی ظلم کردیم؟
بنده ده سال مدیر کل بودم. وقتی به گذشته مراجعه می‌کنم می‌بینم کوتاهی و کم کاری دارم. بودجه‌ای که دست من بوده با دقت صرف کردم یا نه؟ مشورت کردم یا نکردم؟ برای چه روز قیامت طول می‌کشد؟ یک قدم جلوتر برویم. از هر راهی به مکه برویم ایستگاه‌هایی وجود دارد به نام میقات. یعنی اینقدر مکه عظمت دارد که ناگهان وارد مکه نمی‌شویم. از فرسخ‌ها جلوتر یک ایستگاهی هست که آنجا باید بایستیم و توقف کنیم. آنهایی که از مدینه حرکت می‌کنند مسجد شجره، تا حالا از شهر و خانه و شغل و اداره فاصله گرفتیم، حالا می‌گوید: از لباس‌ها و طلاها و تعلقات فاصله بگیر. فقط تو باید باشی و خدا! یک لباس بپوش که با بقیه فرقی نکند. الآن یک سرهنگ و سرباز در لباس احرام فرقی ندارند. چه کسی حجت الاسلام است و چه کسی آیت الله است؟ چه کسی تاجر است؟ همه با یک لباس سفید و ساده و ندوخته، چون اگر بنا بود بدوزند، پولدارها می‌رفتند با نخ طلا گلدوزی می‌کردند. ساده‌ترین شکل و به اتحاد نزدیک! همه یکسان هستند. اسلام چه نظریه‌ی مترقی در طراحی این سفر داشته است. لباس احرام را می‌پوشیم. اولین واجب پوشیدن لباس احرام است. از همین‌جا حج شروع می‌شود. کجا؟ در میقات که فرسنگ‌ها تا مکه فاصله دارد. بعد می‌گوییم: لبیک! اللهم لبیک! لبیک یعنی خدایا آمدم. چون خداوند به حضرت ابراهیم فرمود: صدا بزن! «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَج» (حج/27) ابراهیم مردم را برای حج صدا بزن! ابراهیم بالای بلندی رفته و صدا زده است. لبیک یعنی خدایا آن صدا را شنیدم. لبیک در زبان عربی با فارسی متفاوت است. مثلاً یک پدری، پسرش را صدا می‌زند برود نان بخرد. چند جور می‌شود جواب بدهد. یکی این است: هان! بله، چه می‌گویید؟ شیرین‌ترین نوع جواب در فارسی جانم است. این لبیک همان جانم است. با دل و جان جواب دادن، اصلاً کیف می‌کند که اربابی او را صدا می‌زند. بارها می‌شد که پیغمبر دخترش حضرت فاطمه را صدا می‌زد. حضرت فاطمه اینطور پاسخ می‌داد: لبیک یا رسول الله! لبیک یا حسین که در اربعین موج می‌اندازد یعنی این میلیون‌ها نفر به امام حسین(ع) می‌گویند: جانم در جواب «هل من ناصر». بعد می‌فرماید: لبیک را تکرار کنید. آماده‌ام، گوش به فرمان هستم، چه می‌فرمایی؟ «لا شریک لک» من این لبیک را به آمریکا و شرق و غرب نمی‌گویم. به هوس‌ها نمی‌گویم، به مال دنیا نمی‌گویم، فقط به تو لبیک می‌گویم. «لا شریک لک لبیک، ان الحمد و النعمة لک» این ستایش و نعمت فقط برای توست. «و الملک» فرمانروایی عالم، این همان توحیدی است که گفتیم. بعد هم حدیث داریم با صدای بلند لبیک بگویید. کاروانیان را که نگاه می‌کنید مستحب است لبیک بگویید. هی تکرار کنید. مثل عاشقی که معشوق را صدا می‌زند. مثلاً گاهی وقت‌ها معشوق می‌گوید: چه کار داری؟ می‌گوید: می‌خواستم صدایت بزنم. دوست دارم صدایت بزنم.
در تاکسی نشسته بودم، ماه رمضان هم نبود. دیدم صدای دعای جوشن کبیر می‌آید. از راننده پرسیدم دعای جوشن است؟ گفت: بله من در طول سال این دعا را گوش می‌دهم. بعد دیدم قطرات اشک روی صورتش جاری است. شیرین‌ترین چیزی که دوست دارم اسم‌های خداست. یعنی این رمز بندگی است. میقات، یعنی مکانی که قرار ما با خدا آنجاست. آنجا لباس احرام را می‌پوشیم، با مال حلال که خمس و زکات هم پرداخت کرده است. حاجی قبل از اینکه حرکت کند توصیه شده به فقرای فامیل و فقرای محل کمک کند. اینها چیزهای مهمی است. همان کسی که می‌گوید: به جای حج این پول را به فقرا بدهیم، اصلاً حج مکتبی است که خیّر ساز است. کسی در آموزش و پرورش هست، ایشان می‌گوید: من رفتم سراغ مدرسه‌سازی اول فکر کردم خودم مدرسه بسازم، بعد گفتم: نه، خیّر بسازم. خودم باید بسازم، یعنی مکتب حج مکتبی است که کسانی که از حج برمی‌گردند تازه حال و هوایی پیدا می‌کنند برای خدمت، حج به آنها یاد می‌دهد. مکه کجاست؟ خدا اسمش را بلد الامین گذاشته است. امنیت از چیزهایی است که در دنیا فاقد آن هستیم. از وقتی ما به دنیا آمدیم همیشه اخبار جنگ و ظلم به مظلومان فراوان است. ما تمرین می‌کنیم که یک جایی زندگی کنیم ولو چند روز که امن باشد. حتی حشرات در امنیت هستند. یک حشره روی بدنش می‌آید، حاجی حق ندارد او را بکشد یا بزند. پرنده آنجا هست کسی حق ندارد آن پرنده را بگیرد. پرنده‌ها و حشرات در امنیت هستند. حاجی به حاجی حق ندارد تعرض بکند. حرف تندی بزند یا مسخره کند. شهری که ابراهیم(ع) و اسماعیل ساخته است. اینها سازندگی‌های این سفر است. وسط این شهر مسجد است. مسجد الحرام، مثل اینکه شهر مکه ام القری، مادر شهرهاست، مسجد الحرام هم مادر مسجدهاست. نداریم مسجدی در دنیا که ثواب نمازش به اندازه ثواب نماز در مسجد الحرام باشد. فوق العاده مقدس است. فرشتگان در حال رفت و آمد هستند. جایی است که جبرئیل بارها آنجا آمده آیات قرآن آورده است. پیامبر ما از آنجا به معراج رفته است. وسط مسجد کعبه است. کعبه چه قصه‌هایی دارد. خانه‌ای که عمری ما به آن سمت نماز خواندیم. چشم حاجی که به کعبه می‌افتد دعای مستجابی دارد. خوشا به حال کسانی که این روزها و ساعت‌ها برای اولین بار به کعبه می‌افتد. حدیث داریم اولین دعا یا تنها دعای مستجاب این باشد: خدایا، من آمدم در خانه‌ات و مهمان تو هستم. مهمان بر صاحبخانه حقی دارد. مرا از آتش دوزخ نجات بده! آتش دوزخ یعنی بدبختی، بدانم برنامه و هدفم در زندگی چیست. چه کار باید بکنم؟ این فرصت از دست رفت، جوانی و عمر رفت، این دنیا را ترک کردم، دنیای دیگر باغ و بوستان باشد. حدیث داریم وقتی از دنیا می‌رویم قبر یا باغی از باغستان‌های بهشت است یا گودالی از گودال‌های آتش، این را از خدا بخواهیم. خوشبختی را بخواهیم.
وارد مسجد الحرام می‌شویم، اولین کاری که باید بکنیم این است که پروانه وار دور کعبه بچرخیم. طواف! از یک نقطه روشن به نام حجرالاسود که در امتدادش آب زمزم است. ما قطراتی بودیم، وارد مکه شدیم. در مسجد الحرام تراکم بیشتر است. حالا می‌خواهیم طواف کنیم همه به هم چسبیده، بی فاصله، از طرفی سخت و از طرفی لذت بخش است. رشد و پیشرفت در این هست، مقصد روشنی دارد. آغاز روشنی دارد. هفت بار به تعداد هفت آسمان، در عدد هفت یک رازی هست. به تعداد روزهای هفته، به تعداد شن‌هایی که در سرزمین منا باید به شیطان زد. به تعداد رفت و آمد در صفا و مروه! با اراده طواف می‌کنیم. خودمان حرکت می‌کنیم. در بین جمع، مثل رودخانه‌های بزرگی که به دریا می‌ریزند. الآن مسابقات ورزشی چند میلیارد بیننده دارد با چه هزینه‌هایی، با دقت‌های فراوان یک مسابقه انجام می‌شود و دهها تحلیل صورت می‌گیرد. برای سفر حج و اسرار آن خیلی باید کار کنیم. فیلم کوتاه و بلند بسازیم. برنامه‌های گفتگو محور باشد. حاجیان احساسات خودشان را بیان کنند تا برای آنهایی که مکه نمی‌روند، این شیرینی نشان داده شود. وقتی پیا‌م‌های امام خمینی را می‌خوانیم، خون دل امام را می‌فهمیم. امامی که در دنیای عرفان، در فقه و فلسفه، سیاست، با تمام وجودش می‌فهمید اینجا چه پایگاهی است. غصه می‌خورد که چرا مسلمین از این پایگاه استفاده نمی‌کنند و به لایه رویی آن بسنده کردند. امام(ع) فرمود: فلسفه حج این است که مسلمان‌ها همدیگر را بشناسند. مسائل و مشکلاتشان را مطرح کنند. دردها و درمان‌ها را بیان کنند. قول و قرار بگذارند که ما به کشورهایمان رفتیم چه ارتباطاتی از این به بعد داریم. این حج در جامعه، اقتصاد، تجارت، معنویت، فرهنگ چه تأثیری قرار هست داشته باشد؟ متأسفانه سعودی‌ها دوربین گذاشتند، نگاه می‌کنی یک ایرانی با یک غیر ایرانی مشغول نماز خواندن هستند، همینکه می‌خواهند دو کلمه گفتگو کنند تذکر می‌دهد. این غصه امام زمان(ع) هست. ما باید نهایت تلاشمان را بکنیم. در این حوزه باید حضور فعال داشته باشیم. خداوند دوست دارد ما آنجا حضور داشته باشیم. امام زمان و پیامبر دوست دارند ما آنجا حضور داشته باشیم. به هر اندازه توان داریم، هنرمندان، نویسندگان، تاجران، شاعران هرکس از زاویه خودش، زوایای مخفی حج را به تصویر بکشد.
شریعتی: بحث ما ناتمام ماند. انشاءالله جلسات دیگر همین مطالب را با همین سیر ادامه خواهیم داد. امروز آیات صفحه 402 قرآن کریم، آیات 46 تا 52 سوره مبارکه عنکبوت را تلاوت خواهیم کرد. این هفته در برنامه از علامه شهید عارف حسین الحسینی یاد خواهیم کرد. دوستانی که عازم سفر حج هستند نایب الزیاره و دعاگوی همه باشند و هم اینکه برای طرح زائر اولی‌ها بانی شوند که دوستانی را به مشهد مقدس عازم کنیم. نماز یکشنبه ماه ذی القعده را فراموش نکنید. فردا روز زیارتی مخصوص امام رضا (ع) هست. دعا بفرمایید و آمین بگویید. حاج آقای بهشتی: ابرانی‌ها رسم دارند قبل از سفر حج به زیارت حضرت رضا(ع) بروند. خدایا به حق امام رضا(ع) سفر زائران بیت الله الحرام را پر شکوه و پر ثمر و مقبول و بی خطر تقدیر بفرما. وسیله ازدواج، اشتغال، مسکن جوانان را فراهم بفرما. توصیه کنم که به جا به جایی‌های مسکن توجه کنیم. حتی الامکان ارزانتر حساب کنیم و با خدا معامله کنیم. شریعتی: بهترین‌ها را برای شما آرزو می‌کنم.
«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ «46» وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا الْكافِرُونَ «47» وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ «48» بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا الظَّالِمُونَ «49» وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ «50» أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «51» قُلْ كَفى بِاللَّهِ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ شَهِيداً يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ كَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ «52» ترجمه : و با اهل كتاب جز با بهترين شيوه مجادله نكنيد، مگر ستمگران از آنان، و (به آنان) بگوييد: ما به آنچه (از سوى خدا) بر ما و شما نازل شده ايمان داريم، و خداى ما و خداى شما يكى است و ما تسليم او هستيم. و اين گونه، كتاب را بر تو نازل كرديم. پس (بعضى از) كسانى كه كتاب آسمانى به ايشان داديم به آن (قرآن) ايمان مىآورند، و از اين (مشركان نيز) كسانى به آن ايمان مىآورند و جز كافران (كسى) آيات ما را انكار نمىكند. و تو قبل از (نزول) اين (قرآن) هيچ كتابى نمىخواندى، و با دست خود آن (قرآن) را نمىنويسى، مبادا آنان كه در صدد ابطال (سخنان) تو هستند، شك و ترديد كنند. بلكه آن (قرآن) آياتى است روشن كه در سينههاى كسانى كه به آنان معرفت داده شده جاى دارد؛ و جز ستمگران آيات ما را انكار نمىكنند. و گفتند: چرا بر او از طرف پروردگارش معجزاتى (مانند عصاى موسى) نازل نمىشود؟ بگو: معجزات تنها نزد خداست (و به فرمان او نازل مىشود نه ميل ديگران)؛ و من فقط هشدار دهندهاى آشكار هستم. آيا (اين معجزه) براى آنان كافى نيست كه ما كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرديم تا پيوسته بر آنان تلاوت شود؟ همانا در اين كتاب، براى گروهى كه ايمان آورند، رحمت و تذكّرى قطعى است. بگو: همين بس كه خداوند ميان من و شما گواه است؛ آنچه را در آسمانها و زمين است مىداند؛ و كسانى كه (به جاى پيروى از حقّ،) به باطل ايمان آوردند و به خدا كفر ورزيدند، آنان همان زيانكارانند.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_بهشتی 📚 با موضوع : اهمیت سفر حج در تعالیم دینی 🗓 یکشنبه چهاردهم مرداد ماه 🗂 حجم : ۱۱.۷ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #سیری_در_صحیفه_سجادیه_امام_زین_العابدین_علیه_السلام - #شرح_دعای_هشتم 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_فرحزاد 🗓 تاريخ پخش : پانزدهم مرداد ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : سیری در صحیفه سجادیه امام زین العابدین (علیه‌السلام) - شرح دعای هشتم كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد تاريخ پخش : 15- 05-97 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. گاهی دلم به سمت خدا می‌برد مرا *** یعنی به آستان رضا می‌برد مرا مثل کبوتری که به پرواز آمده است *** تا کوی دوست بال دعا می‌برد مرا تا محضر سپیده‌ی هشتم به صد امید *** ایمان جدا و عشق جدا می‌برد مرا نزدیک‌تر شدن به ضریح امام نور *** تا دوردست خاطره‌ها می‌برد مرا از خود در این حرم به خدا می‌توان رسید *** این جذبه از کجا به کجا می‌برد مرا آن پرچمی که دست تکان می‌دهد به ناز *** تا صحن سید الشهداء می‌برد مرا ای اهل‌بیت نور به سرچشمه‌ی شهود *** دلبستگی به مهر شما می‌برد مرا توحید ناب رنگ «أنا من شروطها» است *** این شرط تا حضور خدا می‌برد مرا شریعتی: «صلی الله علیک یا أبالحسن یا علی بن موسی الرضا» سلام می‌کنم به روی ماهتان. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله هرجا که هستید زندگی‌تان منور به نور امام رئوف، امام رضا(ع) باشد و زیارت مشهد الرضا نصیب همه شما شود. امروز روز مخصوص زیارتی حضرت است. دوستانی که مشهد هستید همه ما را دعا کنید. همه آنهایی که التماس دعا گفتند و دلشان برای امام رضا پر می‌زند. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید. حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز، ماه ذی القعده پر است از برکات امام هشتم(ع). آرزو دارم این طرحی که عرض می‌کنم یک روزی در مملکت ما اتفاق بیافتد. در قرآن داریم «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ» (توبه/36) ماه در طول سال دوازده تا است از روز اولی که خدا خلقت کرده است. ماه رومی، ماه میلادی، ماه شمسی و قمری دوازده تا است. این ظاهر آیه است. روایاتی داریم که منظور از این آیه دوازده معصوم و دوازده امامی است که جانشین پیغمبر خدا هستند و کم و زیاد نمی‌شوند. من آرزو دارم در مملکت ما که زیر سایه چهارده معصوم و اهل‌بیت هستیم، این برنامه پیاده شود و هر ماهی به نام یک امام معصوم باشد. ماه ذی الحجه بیشترین مناسبت در رابطه با امیرالمؤمنین علی(ع) است که یکی غدیر خم است. شاید ده پانزده مناسبت دیگر هست. مثلاً ماه نیمه شعبان به نام امام زمان گره خورده است، محرم با امام حسین، همینطور می‌توان تقسیم کرد. اول ماه ذی القعده ولادت حضرت معصومه(س) است و یازدهم ولادت امام هشتم و امروز بیست و سوم ذی‌القعده زیارت مخصوص امام رضا(ع) است. بیست و پنجم ذی‌القعده روز دحو الارض است. مرحوم میرداماد می‌گوید: از بهترین سنت‌ها و با تأکید ترین مستحبات زیارت آقا امام رضا(ع) است و پایان ماه هم شهادت فرزندشان امام جواد (ع) است. این ماه ذی القعده ماه امام رضا(ع) است. انشاءالله خدا توفیق بدهد زیارت با معرفت نصیب همه آرزومندان و همه عزیزان بشود و ما هم جزء زوار واقعی آن امام باشیم.
شریعتی: بحث ما با حاج آقای فرحزاد صحیفه نورانی سجادیه بود، نکات خیلی خوبی را شنیدیم. دعای هشتم را مرور کردیم. امروز هم مهمان سفره ناب و بی نظیر صحیفه سجادیه هستیم. حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دعای هشتم صحیفه سجادیه 44 مورد است که امام سجاد(ع) به خدا پناه می‌برند و همه مؤمنین و مؤمنات را در پناه خدای متعال می‌آورند با درود و صلوات بر پیغمبر و آل او، چند مورد را گفتیم،«مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْص» خدا نکند آدم حریص شود. «وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ» از شدت و فوران غضب که بسیاری از جنایات در حالت غضب انجام می‌شود. سومین مورد که حضرت از آن به خدا پناه می‌برد، «وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ» به خدا پناه می‌بریم از اینکه حسد بر ما غلبه کند. حسد مورد ابتلای همه هستم. در روایت هست بسیار کم کسی است که حسد نداشته باشد. یا معصوم باشد، یا پیغمبر باشد یا یک مؤمنی که خیلی کامل باشد. حسد کسی ندارد که رقیبش اگر پیروز شد بگوید: الحمدلله! یعنی از ته دل خوشحال شود. اگر رقیب او زمین خورد ناراحت شود. کسی که من نداشته باشد. یعنی من او ما شده باشد. در خیر و شر دیگران هم سهیم باشد. و الا اگر کسی از اینکه دیگری پیشرفت کرد، یک موقع غصه می‌خورد من هم پیشرفت کنم، عیب ندارد. غبطه خوب است. چند حدیث درباره‌ی مذمت حسد می‌خوانم و راهکارهایی که انسان با حسادت مبارزه کند و به این کمال برسد. استادی داشتیم می‌فرمود: استثناء داریم، همین روایتی که می‌فرماید: علامت مؤمن این است که هرچه برای خود می‌خواهد، برای دیگران هم بخواهد و هرچه برای خودش نمی‌خواهد، برای دیگران هم نخواهد. این یعنی نباید حسادت کند. پس مؤمن واقعی هم نباید حسادت داشته باشد. از بدترین رذایل اخلاقی که از اول خلقت دامن‌گیر بشر شده تا قیامت همین حسادت است. روایت داریم «ان الحسد ياكل الحسنات كما ياكل النار الحطب» (شرحنهجالبلاغه، ج 1، ص 317) چطور آتش به یک درخت و هیزم می‌افتد و همه را خاکستر می‌کند. کسی که حسود است، ایمانش را از بین می‌برد. شخصیت و باورهای انسان را از بین می‌برد. در روایت دیگر داریم که ایمان را فاسد می‌کند.
امام هشتم فرمودند: «لیس لبخیل راحة و لا لحسودٍ لذة» انشاءالله هیچکسی بخیل نباشد. خسیس نباشد. آدم بخیل راحتی ندارد. بخیل نمی‌خواهد خیر به خودش و دیگران برساند. «و لا لحسودٍ لذة» لذت نمی‌برد، دائم غصه می‌خورد که چرا فلانی جلو افتاد؟ چرا فلانی پیشرفت کرد؟ چرا فلانی وضعش خوب است؟ دائم پریشان است. یعنی هیچوقت به آقایی نمی‌رسد. کسی آقا می‌شود که دلسوز و خیرخواه دیگران باشد. از پیشرفت دیگران لذت ببرد. این حسادت در بین خانواده‌ها زیاد است. امام سجاد(ع) فرمود: من بعضی بچه‌ها را خیلی دوست دارم. امام باقر امام است و امتیازاتی دارد. امر خداست او را بیشتر دوست بداریم. ولی فرمود: در پنهانی به او محبت می‌کنم مبادا برادرها به حسادت بیافتند. اگر یک کسی را بیشتر دوست داریم، عنوان‌های خدایی و الهی و واقعی یک وجهی دارد که باید این را بیشتر احترام کرد. احترام را دور از چشمئ بقیه انجام بدهیم که این حسادت را تحریک نکند. در روایت داریم کاری که برای حضرت یوسف(ع) پیش آمد، حضرت یوسف جمال داشت، به مراتب از زیبایی ظاهری، زیبایی معنوی داشته است. آن جاذبه قوی است. یعنی آن چیزی که آدم را می‌کِشد، روح است و جان است و زیبایی درونی افراد است. زندانیان هم عاشق او می‌شدند، کافران هم عاشق او می‌شدند. حضرت یعقوب در تربیت بچه‌ها کوتاهی نکرده بود و مال حلال به آنها داده بود ولی حسادت چقدر مفاسد دارد که حضرت یوسف جمال و کمال و برجستگی دارد، برادرها نتوانستند تاب بیاورند. او را از چشم پدر دور کردند و او را نابود کردند. لاوی برادر بزرگتر بود، گفت: من طاقت دست و پا زدن ندارم. ریشه تمام درگیری‌های عالم و اتفاقات یکی حسد است. اول قتلی که روی کره زمین اتفاق افتاد توسط قابیل بود که هابیل را کشت. بخاطر اینکه هردو در خانه خدا هدیه دادند، یکی قبول شد و یکی قبول نشد. گفت: چرا این قبول شد و برای من نشد؟ حالا او بهترین گوسفند را داده بود و این بدترین زراعتش را داده بود. برادرش را کشت و نابود کرد. حسادت ریشه طرف را می‌زند. ابلیس بر حضرت آدم حسادت ورزید. چرا خدا یک امتیازاتی به او داده و به من نداده است؟ دو تا جاری، دو تا خواهر، دو تا عمو، دو تا خاله به هم حسادت می‌کنند. به یکی یک مقدار بیشتر محبت کند، قیافه‌اش عوض می‌شود.