eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #یاد_مرگ - #فشار_قبر ⬅️ بازپخش 16-05-90 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_عالی 🗓 تاريخ پخش : هجدهم مرداد ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا کارشناس : حجت الاسلام والمسلمین عالی موضوع برنامه : فشار قبر زمان پخش : 18-05-96 (بازپخش 16-05-90) سوال – من یک اقلیت مذهبی هستم و برنامه ی شما را خیلی دوست دارم اما هر کارشناسی که راجع به زندگی پس از مرگ و معیار قبولی اعمال صحبت می کند من دچار اضطراب و تردید می شوم که اگر خدا بخواهد با این معیارها من را بسنجد من نمی دانم چه عاقبتی خواهم داشت و با خودم می گویم که ای کاش خدا من را خلق نکرده بود. وقتی شما می گویید که سبک شمردن نماز باعث بی ارزش شدن و سایر اعمال می شود من خیلی مضطرب می شوم زیرا در دین ما نماز واجب نیست و با نخوان نماز شخص فقط لذت صحبت کردن با خدا را از دست داده است. همین طور حجاب و گوش دادن به موسیقی و. .. من ارتباط با نامحرم را در حدی که در اسلام گفته شده رعایت می کنم و چند بار تصمیم گرفتم که به این مجالس نروم ولی دیدم که منزوی می شوم. من حجاب را در حدعرف رعایت می کنم. مثلا شما می گویید که محبت اهل بیت مثل نخ اسکناس است، وقتی من این حرفها را می شنوم احساس ناامیدی می کنم. لطف کنید معیار اعمال را در مورد اقلیت های مذهبی توضیح بدهید. پاسخ – ما در معارف دینی خودمان یک بحثی بنام مستضعف فکری داریم یعنی کسانی که به هر دلیلی حقیقت به آنها نرسیده است، دسترسی نداشته اند وحجت بر آنها تمام نشده است، اینها کسانی نیستند که کافر محسوب بشوند. در روایات ما تصریح شده است که این افراد نه بعنوان مومن محسوب می شوند زیرا ایمان به آن معنا نداشته اند و نه کافر محسوب می شوند زیرا آنها به حق پشت نکرده اند و با حق لجبازی نداشته اند. این افراد به تعبیر قرآن مستضعف فکری هستند و کارشان هم با خداست. و از برآیند آیات و روایات برمی آید که عفو خدا شامل حال اینها می شود منتها بشرطی که مستضعف باشند. اگر کسی احتمال می دهد که حقیقتی در جایی هست نباید از روبرو شدن با حقیقت وحشت داشته باشد. مثلا بترسد از اینکه منزوی بشود و نباید به قضیه این طور نگاه بکند. وقتی ما قبول کردیم که حقیقت بزرگی هست که این حقیقت مسیر زندگی دنیا و آخرت ما را تغییر می دهد و ابدیت ما را تضمین می کند، در اینجا ما نباید از تحقیق کردن در مورد آن وحشت بکنیم. اگر این طور باشد کلمه ی مستضعف بر این انسان اطلاق نمی شود زیرا خودش دنبالش نرفته و خودش تقصیر داشته است. مستضعف کسی است که حق به او نرسیده است ولی اگر من خودم دست در گوشم بگذارم که حق به من نرسد، من جزو مستضعف نیستم. هیچ انصاف منصفی با پیدا کردن حق مشکلی ندارد. انسان می تواند دنبال آن چیزی برود که که عقلش می گوید. اگر عقل برای شما چیزی را اثبات کرد و حجیت بر شما تمام شد، پای آن بایستید و از تبعات آن نترسید بخصوص که ما امدادهای الهی را در پیش خواهیم داشت.
سوال – فشار قبر چیست؟ آیا فشار قبر در مورد همه صدق می کند؟ پاسخ – فشار قبر یکی از مسلمات عقاید ماست و ما این قدر در این زمینه روایات داریم که تردید در آن نیست. فشار قبر الزاما به این معنا نیست که این فشاری بر روی قبر خاکی بیاید. در واقع فشار قبر گرفتاری ها، سختی ها و عذاب هایی است که شخص در اوایل ورود به عالم برزخ بخاطر آلودگی ها و تعلقاتی که در دنیا داشته است دارد. مثلا شخص معتاد اگر مواد به او نرسد چه فشاری می بیند ؟ اعتیاد به چیزی دارد که در اختیارش نیست و درد می کشد. حالا اگر کسی به دنیا اعتیاد داشته است وقتی از دنیا می رود، دنیا را به او نمی دهند ولی اعتیاد و تعلقات او سرجایش است. او را از محبوبش جدا کرده اند و به او نمی دهند، در این صورت خیلی فشار می بیند و مدت فشار آن بستگی به قطع وابستگی دارد و از اینجا می فهمیم که فشارها با هم فرق دارد. اصل فشار هم برای افراد فرق می کند. فردی که تعلقاتش به دنیا بسیار کم است، اصلا تعلقی به دنیا نداشته است و به دنیا دل نبسته است و با دنیای آخرت مانوس بوده است و علاقه اش به ائمه بوده است، این فرد فشار قبر ندارد یا کمی دارد. پس عالم برزخ فشاری به کسی نمی آورد. این فشار، انعکاس و پژواک دنیا است که در عالم برزخ به ما برمی گردد. آلودگی ها و تعلقات ما در دنیا تبدیل به فشار درعالم برزخ می شود. فیض کاشانی می گوید که تنگی یا وسعت قبر بسته به کوچکی با بزرگی روح ماست. روحی که در این دنیا کوچک است یعنی روحی که حسادت و کینه دارد و در همین دنیا هم با خودش درگیر است، این فرد وقتی به عامل برزخ برود فشارهای خودش را منتقل می کند و فشار قبر او همین است ولی روحی که بزرگ است یعنی گذشت دارد و از کسی کینه ندارد و به دیگران اعتماد دارد، این فرد در همین دنیا برایش بهشت است. یک دسته از روایات ما می گویند که همه فشار قبر دارند ولی یک دسته از روایات می گویند که همه فشار قبر ندارند. پیامبر می فرماید: هیچ مومنی نیست که فشار قبر نداشته باشد. وقتی دختر پیامبر رقیه که مظلومه ای بود از دنیا رفتد پیامبر برای او گریست وفرمود که خدایا این دختر در دنیا سختی زیاد دیده است او را بر من ببخش و فشاری بر او نباشد. روایت دیگری داریم که امام صادق (ع) فرمود: ما از فشار قبر به خدا پناه می بریم. خیلی کم هستند که فشار قبر نداشته باشند. روایت دیگری از امام صادق (ع) است که می فرماید: مومن فشار قبر ندارد. این روایت ها با هم تضاد دارند. و تضاد آنها این طور حل می شود که مومنین با هم اختلاف دارند. بعضی از مومنین تعلق خاطر به دنیا دارند و بعضی ها اصلا به دنیا تعلق ندارند که این افراد خیلی کم هستند. اگر کسی تعلقش به دنیا کم است فشار او مثل مادری است که سر بچه اش را فشار می دهد یعنی فشار قبر آنها خیلی کم است. کسانی که تعلق به دنیا زیاد داشته اند، آنها طول می کشد تا اعتیادشان به دنیا کم بشود. پس فشار قبر یکی ارتباط مستقیم با دلبستگی به دنیا دارد که این خیلی مهم است و دیگری آلودگی های اخلاقی باعث عذاب های ما در قبر می شود. فشار قبر عذابها، سختی ها و گرفتاری هایی است که بخشی از آن به آلودگی های اخلاقی و رفتاری و اعتقادی ماست ولی بخشی دیگر آن بخاطر انس به دنیا است و کنده شدن از دنیا برای او سختی دارد.
سوال – زمان فشار قبر چه موقعی است؟ پاسخ – به محض ورود به عالم برزخ، فشار قبر شروع می شود. وقتی انسان با دنیای برزخ روبرو می شود فشارهایش شروع می شود. در داستان تشییع سعدمعاذ روایتی از پیامبر داریم که ایشان همان که هنوز بالای سر قبر او بودند، فرمودند که فشار قبر او را گرفت. سوال – کسانی که قبر ندارند یا در زلزله از بین می رود فشار قبرشان بچه صورت است؟ پاسخ – فشار قبر از مسلمات است و اینکه فشار قبر به چه صورت است و. .. به کار ما نمی آید. مهم این است که ما چکار کنیم که این فشار قبر را نداشته باشیم یا کم داشته باشیم. سوال – چه عواملی باعث فشار قبر می شود؟ پاسخ – بطور کلی فشار قبر، سختی ها و عذاب ها نتیجه ی دلبستگی، تلقات و آلودگی های ماست. اما در روایات بطور خاص روی چند چیز دست گذاشته شده است که باعث فشار قبر می شود و ازعوامل فشار قبر هستند. روایت داریم که یک سوم فشار قبر برای غیبت کردن است. متاسفانه چون غیبت کردن گناهی عادی شده است قبحش ریخته است و ما آنرا کوچک می شماریم. بدترین گناهان، گناهانی هستند که به چشم نمی آیند. حضرت علی (ع ) می فرماید: بدترین گناه، گناهی است که آنرا کوچک بشماریم. در جامعه ی ما روابط نامشروع داشتن گناه بزرگی محسوب می شود چون متداول نیست ولی با اینکه گناه غیبت شدیدتر از داشتن روابط نامشروع است چون متداول شده است قبح آن ریخته است. آقای ملکی تبریزی که اهل سیر و سلوک بود می فرمود که من در مجلسی بودم که در آن شبه ی غیبت بود و من چهل روز عقب افتادم. یکی دیگر از عواملی که در روایات آمده است این است که مردی بی جهت از زنش دوری بکند و وظایف شوهری را انجام ندهد یا زنی باشد که وظایف زناشویی را انجام ندهد. عوامل دیگر تند خویی و خشونت با خانواده است.
سوال – سوره طه آیات 52 تا 64 را توضیح بدهید. پاسخ – در آیه ی 54 بعد زا اینکه خدا در آیه ی قبلی می فرماید که ما زمین را به گونه ای آماده کرده ایم که شما در آن زندگی بکنید نباتات و گیاهان را برای ارتزاق شما فراهم کردیم و خدا در این آیه می فرماید که هم خودتان بخورید و هم به چارپایان خودتان هم بدهید. اینها نشانه هایی برای صاحبان عقل است. یعنی این غذا خیلی چیز مهمی نیست چون هم شما بخورید وهم به چاریایان بدهید. این زندگی دنیایی به درد ما نمی خورد و ما باید به دنبال زندگی دیگری باشیم.
سوال – چه عواملی باعث افزایش فشار قبر می شود؟ پاسخ – یکی بحث غیبت است که در روایات از آن نام برده شده است و گفته شده که یک سوم فشار قبر به خاطر غیبت است. یکی دیگر از عوامل این است که زن یا شوهر بی جهت از همسرش کناره گیری بکند و وظایف مربوط به زناشویی انجام گرفته نشود. عامل دیگر فشار قبر بداخلاقی و تندی و خشونت نسبت به خانواده است. داستان تشییع سعدمعاذ معروف است که سعد معاذ از اصحاب با عظمت پیامبر بود که در جنگ های زیادی پیامبر را کمک می کرد. در جنگ بدر احد و خندق بود. در جنگ خندق یا احزاب او تیر خورد و مجروح شد. گاهی پیامبر از او پرستاری می کرد ولی حال او وخیم شد تا اینکه پیامبر برای او دعا کرد که خدایا سعد را بپذیر. او از دنیا رفت. پیامبر پابرهنه جلوی تابوت او را گرفت و ایشان فرمودند که هفتادهزار ملائکه در این تشییع حضور دارند. بعد خود پیامبر او را در قبر گذاشت و روی قبر را پوشاند. مادر سعد وقتی احترام پیامبر را نسبت به سعد دید، گفت پسرم بهشت گوارای تو باد. پیامبر به مادر او گفت که دستور برای خدا ننویس. همین الان فشار قبری او را گرفت. حضرت فرمود: او یک بد اخلاقی با خانواده اش داشت. بداخلاقی زن نسبت به شوهر و شوهر نسبت به زن و هر دوی آنها نسبت به فرزندان. افرادی که در خانه با اذیت، خشونت و فشار بر دیگران آنرا تنگ می کنند، انعکاس این کار در عالم آخرت برای خودشان است. رجبعلی خیاط هنگام دفن خانم یکی از دوستانش به دوستش گفت: هنگامی که خانم شما مُرد، در ابتدا گفت خوب مُردَم که مُردَم، چه شد ؟ اما الان یک سگ بزرگی را همراه او در قبر می گذارند و آن بخاطر این است که او اخلاق تندی داشت. این زن آنچنان ترسیده و نعره می کشد که مرا ببخشید. و از تو می خواهد که تو او را ببخشی. شوهر گفت که من از طرف خودم او را حلال کردم. بداخلاقی ها برای خودمان فشار ایجاد می کند. سعد معاذ با آن عظمت از فشار قبر بخاطر بد اخلاقی رهایی پیدا نکرد. مدت فشار قبر ممکن است که برای بعضی ها مدتها طول بکشد. در روایات داریم که این فشار برای مومنین کفاره ی گناهانشان است تا دلبستگی اش را به دنیا از دست بدهد یا اگرآلودگی داشته پاک بشود. این بستگی به تعلق و گناهان او دارد. پس این مدت بستگی به افراد دارد. عامل بعدی اسراف کردن نعمت های خداست. در روایت داریم که از ضایع کردن نعمت، فشار قبر بوجود می آید.
عامل دیگر فشار قبر سبک شمردن نماز است. سبک شمردن نماز از نماز نخواندن شروع می شود. کسی که نماز نمی خواند آنرا سبک شمرده و به آن اهانت کرده است. حالا ممکن است که فردی یکی در میان نماز می خواند و این هم بی اهمیتی به نماز است. بعضی ها به وقت نماز بی اعتنا هستند و آنرا جدی نمی گیرند. حتی کسانی که سعی نمی کنند که در نماز حضور قلب داشته باشند و حواس شان به نماز باشد جزو کسانی هستنتد که نماز را سبک می شمارند. البته مصداق مهم سبک شمردن نماز همان است که یکی درمیان نماز می خواند که گاهی در وقت می خواند و گاهی خارج از وقت می خواند. در جلد هشتاد و سه بحارالانوار حضرت زهرا از پدرش سوال کرد کسی که نماز را سبک می شمارد چه عقوبتی دارد ؟ پیامبر فرمودند که پانزده عقوبت شامل این فرد می شود. از این پانزده عقوبت شش تای آن در دنیا و سه تای آن را در عالم برزخ و سه تای آنرا در قیامت می بیند. از شش عقوبتی که فرد در دنیا می بیند یکی این است که عمرش بی برکت می شود، نه خاصیتی برای خودش دارد و نه خاصیتی برای دیگران دارد. دیگر اینکه رزقش بی برکت می شود. چه بسا فرد خیلی برای کار بدود ولی کفاف زندگی اش در نمی آید. دیگر اینکه محو شدن سیما و چهره ی صالحین را از دست می دهد. دیگر اینکه اعمالش بی نتیجه می ماند. و در کارش گره افتاده است. دیگر اینکه دعای او قبول نمی شود و مشمول دعای صالحین هم نمی شود. کسی که به خدا بی اعتنایی می کند خدا هم به او بی اعتنا می شود. سه چیز هنگام مرگ یکی این است که مرگش با ذلت، خواری، گرسنگی و تشنگی خواهد بود. سه چیزی که در برزخ نصیب او خواهد شد یکی فشار قبر است، ملکی او راعذاب می کند و قبر و منزل تاریکی خواهد داشت. سه چیزی که در قیامت نصیب او می شود این است که در محشر او را وارانه می کشند. دیگر اینکه از او محاسبه ی شدیدی می شود و دیگری اینکه خدا به او نگاه نمی کند و در قیامت این بالاترین غذاب است. عوامل دیگری که باعث فشار قبر می شود بی مبالاتی نسبت به نجاست است. در رویات داریم که یک سوم فشار قبر بخاطر اهمیت ندادن به نجاسات است. ما نمی خواهیم بگوییم که شما دچار افراط و وسواس بشوید. اما از آن طرف هم تفریط نکنیم و به نجاسات ظاهری مثل خون و ادرار و چه به نجاسات باطنی مثل کسی که جنابت دارد و باید غسل بکند حتی اگر ظاهر را هم تمیز بکند باز باید با غسل درونش را هم پاکیزه بکند.
سوال – آیا می شود کاری بکنیم که فشار قبر از ما برداشته بشود یا کم بشود؟ پاسخ – در روایات ما از چندین عامل صحبت شده است. بعضی از این عوامل را ما در بحث رفع وحشت قبر گفته ایم. مثل صدقه ی شب اول قبر، نماز لیلة الدفن و قرآن خواندن بخصوص سوره ی ساسین و ملک. اگر کسی هر شب قبل از خواب سوره تکاثر را بخواند ذاب قبر برداشته می شود، مداومت بر خواندن سوره ی زخرف باعث می شود که عذاب قبر برداشته بشود. عامل دیگر جریرتین است که همراه مرده گذاشته می شود که عذاب قبر را کم می کند. عامل دیگر اینکه اگر کسی بین ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه از دنیا برود عذاب قبر او برداشته می شود. زمان مردن دست ما نیست. اموری که رفع فشار قبر می کند تفضلات الهی است و اعمال آن فردی که از دنیا رفته نیست. قرآن خواندن یا جریرتین همراه مرده گذاشتن، دست فرد مرده انیست و همه ی اینها تفضل الهی است و چون خدا بنایش بر رحمت است. آب پاشیدن بر روی قبر میت مخصوصا وقتی او را قبر می کنند و تا وقتی تازه باشد عذاب از او برداشته می شود و دفن کردن در نجف همین طور است. اینها دست میت نبوده است ولی خیرش به مرده می رسد. تفضلات الهی حکیمانه است. خدا کسی را غیر حکیمانه مورد رحمت قرار نمی دهد که شب جمعه از دنیا برود. خدا کسی را مورد رحمت قرار می دهد که یک صلاحیت حداقلی از رحمت خدا را داشته باشد. سعدمعاذ با اینکه پیامبر او را تشییع کرد و آب هم روی قبرش پاشیدند ولی باز بخاطر اخلاق بدش عذاب قبر داشت. هارون الرشید در مشهد کنار امام رضا (ع) دفن است ولی این از او دفع عذاب نمی کند. پس برای جذب رحمت باید یک صلاحیت حداقلی باشد. صلاحیت حداقلی یعنی اینکه حق الناس برگردنش نباشد. اگر کسی این را مراعات کرده است و کمی حق الناس برگردنش هست اینها می تواند به او کمک کند. پس حق الناس عمده به گردن نداشتن شرط است. یکی دیگر از عوامل که باعث کم شدن فشار قبر می شود خواندن نماز شب است. امام رضا (ع) فرمود که اگر کسی نماز شب بخواند از عذاب قبر نجات پیدا می کند، عمرش طولانی می شود و روزی اش زیاد می شود. مرحوم بحرالعلوم که به تعبیری از رفقای امام زمان (ع)بود، چند روزی به کلاس درس نیامد و شاگردان از او پرسیدند که چرا درس را تعطیل کردید؟ ایشان فرمودند که چند شب قبل من نیمه شب بیرون آمدم و دیدم که چراغ خانه هایتان خاموش است و صدای گریه و مناجات از خانه های تان نمی آید، من برای چه کسی درس بدهم ؟ کسانی که اهل نماز شب نیستند علم به چه دردشان می خورد. بزرگان می گفتند که اگر کسی به جایی رسید با درک شب و سحر رسید. در این ماه که بستر نماز شب فراهم است آنرا غنیمت بشماریم.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_عالی 📚 با موضوع : یاد مرگ (فشار قبر) 🗓 پنجشنبه هجدهم مرداد ماه 🗂 حجم : ۱۱ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : 👤 كارشناس : 🗓 تاريخ پخش : بیستم مرداد ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه: جایگاه خواب و رؤیا در تعالیم دینی كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی تاريخ پخش: 20-05-97 بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین شریعتی: سلام میکنم به همه شما، بینندگان خوب و شنوندههای رادیو قرآن، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. آغاز هفته جذاب و نورانی را برای شما آرزو میکنم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید. حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز رادیو قرآن عرض سلام دارم. شریعتی: بحث ما قصه حضرت یوسف(ع) بود، نکات خیلی خوبی را شنیدیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید. حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خداوند توفیق بدهد همه ما در راه زمینهسازی ظهور جزء سربازان و یاران و بلکه سرداران حضرت باشیم. قصه حضرت یوسف که به میان میآید، انسان دلش روانه نام مبارک یوسف زهرا میشود و جلسه ما عطرآگین به نام مبارک بقیة الله اعظم هم میشود و دلها هوایی میشود. در سختیها هرچه دلمان را به آن سمت روانه کنیم گشایش قطعیتر است و در روایت دارد ما این سختیها را برای شما ایجاد میکنیم، هرچند ایجاد سختیها گاهی به واسطه فعل خود شماست، خدا ابتداعاً سختی را ایجاد نمیکند اما همینها رحمت میشود تا دلها به آن سو گرایش پیدا کند تا گشایش ایجاد شود. انشاءالله در این ایامی که ممکن است از جهت اقتصادی بر ملت ما سختی رسیده باشد، به برکت توجه ما به امام عصر و روانه کردن دلهای ما به سوی ایشان این گشایش ایجاد شود و ببینیم که از آن جانب این گشایشها شده است و محبت دلهایمان بیشتر شود. در این بحثی که تا به حال گذشت دو بار در قصه حضرت یوسف به جریان خواب و قصه رسیدیم که یکی همان ابتدای طلیعه قصه حضرت یوسف و تابلو بود که سرگذشت یوسف تا آینده را خواب اولی یوسف(ع) ترسیم کرد و در زندان آن دو جوانی که خواب دیدند و خدمت یوسف(ع) آمدند و خوابشان را عرضه کردند و در آیات بعد که یوسف میخواهد تفسیر آیات را بیان کند، به مناسبت این بحث وعده داده بودیم یک بحث مختصری در مورد رؤیا داشته باشیم که در این قصه سه بار به این قصه پرداخته میشود که خواب بعدی خوابی است که حاکم مصر میبیند، هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق را میخورند. لذا در این سوره شاید سلطان بحث خواب در این سوره هست. توجه به یک خواب در نگاه قرآنی و دینی خیلی خوب مطرح کرده است. در رابطه با ابراهیم خلیل هم همین مسأله را داشتیم که «إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُك» (صافات/102) خواب دید فرزندش را باید قربانی کند و از او حکم استنباط کرد و برای قربانی کردن فرزند اقدام کرد و فقط یک اخبار نبود. بلکه یک امر میدید و اقدام کرد. این نشان میدهد توجه به خواب خیلی عظیم است.
مردم همیشه بحث خواب دیدن را درگیر بودند. بحث عمومی مردم است که همیشه به بحث خواب دیدن درگیر بودند که میدیدند و برایشان تعجبآور بود با این چه کنند. این خوابها چه تأثیری در زندگی اینها میگذارد و چه چیزی را میخواهد برای اینها بیان کند. از یک جهت مردم درگیر بودند و از یک جهت دانشمندان درگیر بودند. دانشمندان گاهی دانشمندان الهی بودند که مفسرین و فلاسفه و متکلمین و دانشمندان الهی که نگاه مسأله را از آن دید میخواستند نگاه کنند. یک دانشمندان علوم مادی هم بودند که تفسیر این مسأله به عنوان یک پدیده در وجود انسانها که محقق میشود را چگونه توجیه کنند و ببینند این در نظام وجودی انسانها چگونه قابل تفسیر است. درست است هرکدام از یک منظر است. نگاه فلاسفه از این منظر است که خواب را به عنوان یک اصل وجودی که میتواند ناظر باشد، علت باشد و معلول باشد، تفسیر میکردند و دنبال این بودند که به چه چیزهایی میتواند دلالت کند. یک نگاه هم کسانی که در علوم مادی و تجربی هستند مثل روانشناسها نگاه میکردند که این خواب چه فایدهای برای وجود انسان دارد. چگونه میشود وجود انسان را با این تحلیل کرد. حالا مختصر به گوشهای از این میپردازیم. پس اصل مسأله یک دغدغه مبتلا به بین عموم مردم و دانشمندان است. لذا همیشه مطرح بوده و مربوط به این زمان و آن زمان نیست. حتی در بعضی از دورانها، بحث خواب گذاران و معبرین جزء یکی از تشریفاتیترین مقامهای کشورها بودند که اینها میتوانستند تعبیر خواب بکنند. این یک نگاه که سابقه خواب طولانی است. جعل خواب در نظام انسانها از جهت آنچه در روایات آمده این است که انبیایی که اول آمده بودند وقتی مردم را به نظام بعد از مرگ دعوت میکردند که عالمی در اینجاست، مردم تعجب میکردند که ما که پوسیده میشویم بعد از این چه معنا دارد. میگفتند: بعد از این عالمی است که در آنجا جزا میبینید. بهشتی هست، جهنمی هست. گفتند: انسانی که بعد از مردن میپوسد، جزا به چه معناست. لذا نبی الهی به خدای سبحان عرض کرد من چطور بگویم اینها بفهمند؟ در سه روایت دارد که خداوند آنجا خواب دیدن را برای انسانها جعل کرد. معلوم میشود شاید آن اوایل انسانها هنوز خواب دیدن برایشان نبوده است. بعد از این خواب دیدن به عنوان یک جعل بوده که نزد پیامبرشان میآمدند و عرض میکردند: ما این را دیدیم که لذت بردیم و یا برایمان سخت بود. همین لذتها و سختیهایی که در خواب میدیدند، میفهمیدند یک عالم دیگر هم هست. میشود جسد افتاده باشد و اثری از او نباشد اما لذت باشد و سختی هم باشد، محبت و بغض هم باشد بدون اینکه بدن دستاندرکار باشد. این جعل خواب دیدن هم از جهت روایی اینگونه است.
یکی از بحثهایی که در خواب مطرح میشود این است که خود خواب، خوابهای صادق داریم، یعنی مردم وجداناً این را ببیند، بعضی از خوابهایشان محقق میشود یا محقق شده است. یعنی یا نسبت به گذشته یک چیزی واقع شده و این نمیدانسته، ولی حالا در خواب میبیند وقتی نقل و تفحص میکند، میبیند این واقعاً همینطور محقق شده بود با اینکه این خبر نداشته یا بعداً محقق میشود. این خوابهای صادق است. یک خوابهایی هم هست که خواب کاذب است که قطعاً آنچه میبیند در خارج خلاف این محقق شده بود یا ربطی به این نداشته که محقق شده باشد، وجه اینکه گاهی خواب صادق است و گاهی کاذب است یا مخلوطی از صدق و کذب است، یک قسمتی صادق است و یک قسمتی کاذب است. این هم یکی از بحثهایی است که مهم است که چه تفسیری هم علمای علوم تجربی و انسانی بیان میکنند، چه تفسیری علوم الهی بر این مسأله میکنند. ما در نظام علوم روانشناسی و بعضی علوم دیگری که علوم مادی و انسانی باشد که امروز بیان میکنند، چون به نظام تجرد روح قائل نیستند باید تفسیر و تأویلشان از خواب یک نگاهی باشد که با نظام عالم مادی سازگار باشد. باید در این ناحیه این را ببینند. لذا میگویند: انسان یک غرایز سرکوب شدهای در طول دوران زندگیاش از کودکی داشته است که ضمیر ناخودآگاه او اینها را حفظ کرده است. آن چیزی که در ضمیر ناخودآگاه است وقتی انسان در خواب هست، آنها بیشتر خودشان را بارز میکنند. چون در ضمیر خودآگاهش وقتی که بیدار است آنها سرکوب شده بودند یا محبوس شده بودند یا به هر دلیلی قدرت ابراز در آنها را نداشت، وقتی که انسان میخوابد خودش را راحتتر بروز میدهند. مثل این است که اینها قبلاً در یک تاریکی محبوس هستند و یکباره در خواب اینها وسط روشنایی میآیند. این ضمیر ناخودآگاه مثل قفسی است که انسان ساخته یا اینکه به هر دلیلی محیط ایجاد کرده، در آنجا آزاد میشوند و بازیگر میدان میشوند. لذا تعبیر هست که این خوابها مربوط به ضمیر ناخودآگاهی است که آشکار میشود یا مسائلی است که در روز تکرار کرده است و شب این خوابها با هم ترکیب میشوند و جولان میدهند. البته بحث قوایی که در وجود انسان هست و میتواند جولان را ایجاد کند جزء دقایق مسائلی است که حیوانات هم خواب دیدن دارند یا ندارند. انسانها هم مراتبی از خواب دیدن دارند. خواب دیدنهای بعضیها خیلی کثیر است و بعضی خیلی کم است. بعضی خوابشان همیشه صادق است و بعضی خوابشان کذب است.
در نظام روحی و روانی که این را میگویند، ما این را از نظام الهی نفی نمیکنیم اما همه خوابها را از این سنخ نمیدانیم. میگوییم: این هم یک دستهای از خوابها هست. همانطور که کارهای روزانه انسان، در خواب دیدن انسان خیلی تأثیر دارد، یعنی اگر کسی در روز مراقبه داشته باشد، حواسش به افعال و رفتارش جمع باشد، ابن سینا یک کلام زیبایی دارد که مضمون یک روایتی از پیامبر اکرم(ص) است. ابن سینا میگوید: انسانی که کاذب است نمیتواند خواب صادق ببیند. انسانی که دروغگو است، چون هر چیزی را در عالم واقع تغییر میدهد، در خواب هم که هر چیزی را میبیند ناخودآگاه تغییر میدهد لذا خوابش کاذب میشود. نکته مهمی که در خواب باید رعایت شود این است که ما قائل هستیم به اینکه همه خوابها حتماً یک واقعیتی تحت آن هست. اما آن واقعیتی که تحت آن هست و میتواند تعبیر داشته باشد، قبول داریم همه خوابها میتواند تعبیر داشته باشد اما بعضی تعبیرها که اکثر خوابها را شامل میشود این است که برمیگردد به نوع حالت بدن ما که غذای سنگین خوردیم یا مراقبه در روز نبوده، کثرتهای زیادی وارد شده، اینها ترکیب میشوند. اکثر خوابها چون از این نشأت میگیرند تعبیرشان سخت و پیچیده میشود. به عوامل مختلفی برمیگردد که این عوامل بعضی بدنی است، در تحلیل امروز به این مسأله توجه میکنند، مثلاً اگر انسان خواب خون آمدن از دندانش را میبیند، معلوم میشود این ویتامین ث بدنش کم است. یا خواب دیگر با ویتامین د بدن ارتباط دارد. البته کار دقیقی را میطلبد. پس هر خوابی که ما میبینیم به رفتار ما در طول روز یا میزان و نوع غذا خوردن ما و نیازهای ما برمیگردد. اگر بعدها بتوانند در این مسأله یک کار جدی پزشکی و روانپزشکی انجام شود شاید یکی از بهترین راههای درمان استفاده از خوابها باشد. چنانچه در نظام درمان روحی هم یکی از بهترین راهها خواب است لذا بسیاری از علوم سلوک برای اینکه شاگردانشان را تحت مراقبه داشته باشند و بدانند در چه مرحلهای هستند، بهترین راه شناخت اینها از راه خوابهایشان بود. از خواب اینها میفهمیدند اینها چه رتبهای دارند حرکت میکنند تا دستور بعدی را مطابق او برای اینها بدهند.
اکثر قوای باطنی ما دست به دست هم میدهند تا یک خواب شکل بگیرد. در نظام ظاهری، قوای ظاهریمان حواس ظاهریمان است. چشم و گوش و باقی اعضاء که ما یک تصویرهایی را میبینیم و ترکیب اینها در نظام حس مشترک ما و بعد خیال ما، وقتی من این قرآن را میبینم و رنگ و ترکیبش را احساس میکنم اما در نظام خواب اینطور نیست و خیلی پیچیده میشود. حتی آنجا که یک رنگ و حجمی را میبینم ممکن است دهها انتقال صورت گرفته باشد. من یک معنایی را احساس کردم، آن معنا وقتی میخواهد بروز پیدا کند در آن حالت خواب دیدن من، قوه خیال من مثل حافظه یک کامپیوتر است که هر دادهای را بایگانی میکند. متخیله رجوع میکند این تصویرها را با هم ترکیب میکند و به کار میگیرد. پس ما یک حواس ظاهری داریم که در روز باعث میشوند صورتهایی به درون ما وارد شوند. بعد حس مشترکی داریم که اینها را در درون ما با هم ترکیب میکند و معلوم میشود من این قرآن مبارکی که در دستم هست، رنگش چه رنگی است. شکل و حجم و وزنش، اینها با هم یک وحدت پیدا میکنند و من یک شکل را میبینم. در خیال من ذخیره میشوند و بعد در متخیله من پردازش پیدا میکنند، در بیداری به طوری که میخواهم، در خواب به طوری که دست من نیست شروع به پردازش این صورتها میکند.
اگر ما بخواهیم سه عدد یک و دو و سه را با هم ترکیب کنیم، فکر میکنید چند ترکیب از این ایجاد میشود. یک عدد خیلی زیادی میشود، اگر عدد چهار هم اضافه کنیم یکباره بیشتر میشود و تقریباً به توان میرسد. هر یک عددی که اضافه شود. ما هر صورتی که چه از راه حواس پنجگانه دیدن، شنیدن، لامسه، شامه، ذائقه، از هر طریقی هر یک تصویری که وارد میشود، یک عدد میشود در وجود من که قابل ترکیب با عددهای دیگر میشود. از ابتدای اینکه من به دنیا آمدم تا امروز چند تصویر در خیال من ذخیره شده است. هیچکدام هم از بین نمیرود. حساب کنید وقتی پردازشگری در بایگانی میآید و میخواهد پردازش و ترکیب ایجاد کنید. فکر میکنید چقدر قدرت ترکیب پیدا میکند در آنجا و چقدر دستش باز است. به خصوص آنجایی که بعضی صورتها برای انسان به محبت یا بغض ضمیمه شود. یعنی یک حبّی هم ضمیمه شده باشد یا بغضی به او متوجه باشد. این قدرتش در تأثیر و ترکیب با بقیه خیلی شدید میشود. اگر یک میلیون تصویر از حواس مختلف در وجود ما بایگانی شده باشد، چقدر قدرت ترکیب بین اینها میشود. یک رقمی، دو رقمی، سه رقمی و یک میلیون رقمی. میتواند از یک تصویر ده بار در اینها استفاده کند. اگر یک عدد را کم کنیم، همانطور که یکی اضافه کنیم توان پیدا میکرد، یک دانه کم کنیم هم جذر گرفتن، همان ریشه گرفتن میشود. نه اینکه یک تعدادی کم شود. وقتی وحدت انسان تبدیل به کثرت میشود، به خصوص با بمباران اطلاعاتی که امروز در شبکههای مجازی هست، هم در نظام ظاهری قدرت تفکر از دست میرود، در خواب هم همین مسأله کاملاً هویدا میشود لذا اگر انسان مراقبه در روز نداشته باشد، خوابهایش اضغاث احلام و پریشان میشود. گاهی هزار واسطه خورده تا اینجا و دیگر قدرت برگشت نیست و معبر نمیتواند این را برگردد و به آن صورت برگرداند و برساند اما هرچه آن چیزی که دیده صورت کمتری پیدا کند، مثلاً ابراهیم خلیل الرحمان وقتی خواب میبیند، «إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُك» این تفسیر و تعبیر نیاز ندارد. هیچ حائل و کثرتی بین این نیست. هیچ چیز دیگر نمیخواهد که کم شود یا زیاد شود. خودش متن واقع است. چون معلوم میشود ابراهیم خلیل مراقبهاش ویژه است آن هم در اوج کمال ابراهیم خلیل الرحمان بوده نه اوایل کار. در وقتی بود که بعد از آزمایشهای مختلف، ابراهیم خلیل میرسد به جایی که آخرین مرحله است که وقتی میخواهد این کار را انجام بدهد، «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما» (بقره/124) شد. آخرین ابتلای ابراهیم خلیل الرحمان بوده است.
یک موقع هست میبینید این واسطههای کمی دارد مثل خوابی که حضرت یوسف(ع) در ابتدای کودکی دید که خورشید و ماه و یازده ستاره بر او سجده کردند. یازده ستاره تعبیر به برادرها شد و خورشید و ماه هم به پدر و خالهاش تعبیر شد. شخصی نزد ابن سیرین که معبر خواب بود، آمد. ابن سیرین خیلی زیبا بود. خانمی عاشق او شد و نمیدانست چه کند. پارچهای سفارش داد و خواست که به خانه بیاورند. وقتی ابن سیرین پارچه را آورد، این خانم در را قفل کرد و از او تقاضا کرد. ابن سیرین خودش را آلوده کرد که این بدش بیاید و بعد از آن این عنایت به او شد و ابن سیرین معبر خواب شد. شخصی نزد ابن سیرین آمد و گفت: خواب دیدم دهانهای مردم را مُهر میکنم. ابن سیرین تفسیر کرد تو اذان گو هستی. مؤذن هستی و در صبحهای ماه مبارک رمضان، مردم با اذان تو میفهمند که دیگر نباید بخورند. این مُهر کردن امساک است. در یک بیان دیگری دارد که تو بی وقت و زود اذان میگویی. این مُهر کردن دهان برای این است که زودتر اذان میگویی مردم را از حدی که باید بیش از این امکان دارد، زودتر این دهان را مُهر کردی. تا حدی علم حصولی و اکتسابی هست و برای بعضی با طهارت امکان دارد اما آنجایی که یقینی باشد آن موهوبی و لَدُنی از جانب خداست. مثل علم تعبیر خوابی که خدای متعال به یوسف(ع) داد. وقتی به این دو نفر میگوید: یکی از شما ساقی شاه میشوید و دیگری میگوید: پرندهها از سر من نان میخورند، میگوید: تو سه روز دیگر تو اعدام میشوی و همانجا میمانی تا پرندگان از سر تو میخورند. آنچنان این را با قاطعیت میگوید که دیگر هیچ شکی نمیکند اما هر معبری وقتی بخواهد تعبیر کند با احتمال میگوید چون علم لَدنی نیست مگر این علم از جانب خدا باشد.
پس تا اینجا آمدیم که ما خوابهای صادق و کاذب داریم و خوابهای مخلوط از صدق و کذب داریم. مراقبات روز ما که کثرتها را ایجاد میکند، هرچه این مراقبتها شدیدتر باشد نه به حدی که افراط شود، نفس انسان در مقابل هر افراطی واکنش منفی دارد مثل یک اسب چموش است که اگر یک اسب غیر رام بخواهی نزدیک شوید، باید خیلی آرام نزدیک شوید. باید با یک ظرافت و نرمی وارد شد. لذا حتی در مراقبههای روز اگر کسی خواست چشمش را ببندد، آنچنان نفس سرکش میشود که از آن طرف انسان را زمین میزند. حواسمان باشد مراقبات ما باید طبق نظم و قاعده و مطابق با نظام وجود باشد. درز گرفتن تعبیر خوبی است که اگر انسان مثلاً چهل لقمه میخورده یک لقمه کم کند. اگر نگاهش در خیابان هرز بود، این یک صحنه را کم کند. ذره ذره به طوری که اصلاً برایش محسوس نشود. یکی کم کردن یک جذر گرفتن از ترکیب است و یکباره خیلی مراقبه را زیاد میکند چون هم اختیاری یک دانه را نگاه نکرده و هم یکی کم کرده است. چون اختیاراً نگاه نکرده این خودش خیلی تأثیر دارد که خوابهای شب هم اختیاریتر شود. هر یک صحنهای که اختیاراً در روز، نگاهش با همان ملاطفت و رعایت کم شود، در شب خوابها آنطور میشود که انسان مایلتر است. بحث دیگری که در نظام خواب مطرح است، این است که در نظام خواب نظام روحی، خدای سبحان در قرآن خواب را نزدیکترین به مرگ میداند. در نظام الهی حقیقت خواب را به مرگ تشبیه کردند و خواب دیدن را به وقایعی که بعد از مرگ پیش میآید. لذا تعبیر قرآن این است که انسان وقتی میخوابد، نفسش را خدا توفّی میکند. یعنی یک نوع مردن سبک است. مردن نسبی است که خودش یکی از شرافتهای ویژه انسان است. چون ما مردن را منفی میبینیم، میگوییم: اگر خواب هم مردن شود، پس یک امر منفی است. نه! مردن یک امر مثبت است به این عنوان که خدای سبحان روح انسان را «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها» (زمر/42) خدای سبحان توفی میکند. ما چطور دوست داریم در محضر ربوبی باشیم. خدای سبحان در خواب انسان را به حضور خودش میپذیرد. انسان به محضر ربوبی بار پیدا میکند. در آنوقت انسان بار پیدا میکند. لذا خود خواب یکی از همین مراتبی است که انسان در حالت خواب به حضور الهی بار پیدا میکند. اگر در روز شلوغ بوده مثل کسی است که آماده نبوده و به محضریت میرود. مثل کسی که با لباس ناپاک برود، با لباس کثیف و پاره و آلوده به محضر برود. چقدر خجالت میکشد. پس خواب یک دانشگاه است. خواب دوران غفلت عمر انسان نیست. اینطور نیست که اگر خدای سبحان خواب را قرار داد جزء تلف شدهی عمر انسان باشد.
استادی داشتیم میگفت: یکی از اساتیدشان در یک مسألهای بارها وعده میداد که یک چیزی را خواهم گفت. ما خیلی مشتاق شده بودیم به شنیدن آن مطلب و ایشان هم هی احاله به بعد میداد. بالاخره یک شب در خواب دیدم که مفصل برای من گفت. فردا نزد ایشان آمد و گفتم: نظر شما در رابطه با این مسأله این نیست؟ یکی یکی گفتم و ایشان تعجب کرد. گفت: اینها منحصر به من بوده و تا به حال جایی نوشته نشده است. گفت: من دیشب شما را در خواب دیدم و اینها را برای من گفتید. خواب برای انسان یک دانشگاه است. همه ما محضر الهی را در خواب ادراک میکنیم، منتهی کدام یک از ما حواسمان بوده است. مثل عالم «الست» که قبل از این عالم برای همه ما بوده است. اما چه کسی یادش است؟ بعضی میگویند: ما یادمان است. بعضی بزرگان گفتند: ما یادمان هست که چطور در آن عالم از ما عهد گرفتند؟ لذا خواب ما چون غافلانه است ما وارد آن دانشگاه میشویم، به آن محضرت عظیم که اول و آخر عالم را یک جا امکان دارد ببینیم. به هر مقدار حضور انسان و تمرکز انسان بیشتر باشد، یکجا دیدن نقشه عالم در آنجا محقق است. خدا این را به عنوان یک فرصت قرار داده و آنها هم به عنوان یک فرصت استفاده میکنند. خوابشان خواب از دست دادن نیست. این هم یک بخشی از زندگیشان است که در آن بخش هم سیر دارند. لذا سیرشان ادامه دارد و متوقف نمیشود. شریعتی: همه ما این خواب را میبینیم و دنبال این هستیم که چه پیامی برای ما دارد. شاید با این مباحث بتوانیم به آنجایی برسیم که لااقل بتوانیم تشخیص بدهیم که این خواب ما از چه سنخ و جنس خوابهایی است. آیا اساساً تعبیر دارد یا ندارد.
امروز صفحه 408 قرآن کریم، آیات 33 تا 41 سوره مبارکه روم را تلاوت خواهیم کرد. «وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ «33» لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ «34» أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ «35» وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ «36» أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «37» فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «38» وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ «39» اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ «40» ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «41» ترجمه : و هرگاه زيانى به مردم رسد، توبهكنان پروردگار خود را مىخوانند و به سوى او باز مىگردند؛ امّا چون خداوند از طرف خود رحمتى به آنان بچشاند، گروهى از آنان به پروردگارشان شرك مىورزند. تا سرانجام دربارهى آنچه به ايشان بخشيدهايم كفران پيشه كنند، پس كام بگيريد كه به زودى خواهيد دانست (نتيجهى كفر و كفران چيست). آيا ما بر ايشان حجّت و دليل محكمى نازل كردهايم؟ دليلى كه دربارهى شرك آنان سخنى بگويد (آن را موجّه بداند)؟! و هرگاه به مردم رحمتى چشانيم، به آن شاد شوند و اگر به خاطر دستاورد گذشته (و اعمال بد) آنها، ناگوارى (و مصيبتى) به آنان رسد، ناگهان مأيوس مىشوند. آيا نديدند كه خداوند براى هر كس بخواهد (طبق حكمت)، روزى را گسترش مىدهد و (يا) تنگ مىسازد؟ البتّه در اين (توسعه و ضيق) براى كسانى كه ايمان مىآورند نشانههايى قطعى است. (اكنون كه دانستى توسعهى رزق به دست خداست،) پس حقّ خويشاوند و تنگدست و در راه مانده را ادا كن. اين (انفاق) براى كسانى كه خواهان خشنودى خدا هستند بهتر است، و آنان همان رستگارانند. و آنچه شما به رسم ربا داديد كه بر اموال مردم (رباخوار) افزوده شود، پس نزد خداوند فزونى نخواهد يافت، و آنچه را به عنوان زكات مىپردازيد و رضاى خدا را مىطلبيد پس آنان (كه چنين كنند پاداشى) چند برابر دارند. خداوند كسى است كه شما را آفريد، سپس به شما روزى داد، آنگاه شما را مىميراند، سپس زنده مىكند؛ آيا از شريكهايى كه شما براى خدا گرفتهايد كسى هست كه ذرّهاى از اين كارها را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از آنچه شريكش قرار مىدهند. به خاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند، فساد در خشكى و دريا آشكار شده است، تا (خداوند) كيفر بعضى اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (به سوى حقّ) بازگردند.
شریعتی: این هفته قرار است از یک فقیه نامدار، از یک اصولی نام آشنا مرحوم حاج آقا ضیاء عراقی یاد کنیم. سی سال کرسی تدریس و آزاد اندیشی در فقه و اصول داشتند و استاد بسیاری از مراجع گذشته بودند. اشاره قرآنی را بشنوبم و بعد حاج آقای عابدینی از شخصیت ایشان برای ما خواهند گفت. حاج آقای عابدینی: در این صفحه که تلاوت شد نکات خیلی عالی هست، آیه آخر میفرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا» نشان میدهد بین انسان و حقایق عالم و هستی یک رابطه تنگاتنگ علّی است. یعنی آنچه در صحنه بیرون از وجودش انسان میبیند مرتبط محض است با نظام وجودی انسان،«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ» اگر مشکلات محیط زیستی پیش میآید، اختلالات و بحرانهای زیست محیطی پیش میآید،«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ» همین اختلالات زیست محیطی است. «بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» است یعنی هرچقدر فساد پیچیدهتر میشود بحرانهای زیست محیطی هم پیچیدهتر میشوند. مریضیها هم پیچیدهتر میشوند. در دریا و خشکی این ظهور فساد هست. «لِيُذِيقَهُمْ» این از باب رحمت الهی است. «بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا» تازه خدای سبحان همه اعمال انسان را نمیگذارد در فساد تأثیر کنند. اگر بگذارد چیزی از هستی باقی نمیماند. بعضی از کارهایی که کردند به خودشان بچشاند. یعنی مشکلات نتیجه کار خودشان است. خدای سبحان ابتداعاً برای کسی ایجاد مشکل نمیکند چون سبقت رحمت بر غضب است. گاهی سبب فردی است، گاهی سبب جمعی و اجتماعی است. اشکال نشود چرا بر بعضی از کشورهایی که فساد زیاد است، مشکلات کمتر است. مثل مریضی که وقتی قابل اصلاح باشد، دکتر «لِيُذِيقَهُمْ» را میخواهد تا این تطهیر شود و برگردد. در بعضی جاها وقتی دکتر از مریض قطع امید کرده میگوید: دیگر پرهیز ندارد و راحت باش. «لِيُذِيقَهُمْ» برایش فایده ندارد. دیگر قابل درمان نیست و در آنجا رها میشود. «لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا» بعضی از کارهایشان را بچشند. چقدر تعبیر در اینجا بلند است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» این هم از باب رحمت است تا برگردند. لذا هرگاه مشکلات پیش میآید، باب توبه عمومی را باز کنیم مشکل زود برطرف میشود. باید تدبیر شود، میگوید: دنبال تدبیر و مدیریت کار باشید، دنبال راههای علمی کار باشید اما در عین حال بدانید که این یک لایه معنوی هم دارد. حتی اگر شما رفتید و دست به دعا برداشتید، توبههای عمومی و جمعی داشتید، در آن لایه علمی قدرت تفکر خدا به شما میدهد که بتوانید بهترین راهکارهای علمی را پیدا کنید. جرقهی راهکارهای علمی به ذهنها زده میشود تا قدرت انجام بهترین دیده شود.
حاج آقا ضیاء عراقی در اراک به دنیا آمده و پدر عالم بزرگی داشته که بسیاری از مراحل را نزد پدرشان خواندند. برای کسانی که یک مقدار ناامید هستند این را بگویم که ایجاد امید و پشت کار و عزم شود. ایشان در اراک درس میخواندند و اهل فضل هم بودند. پدرشان جلساتی داشتند که میآمدند و میرفتند و مشکلات علمی را مطرح میکردند، چون پدر هم خیلی مسلط بود، در نهایت ایشان جمع بندی میکرد و میتوانستند از پس حل مشکلات بربیایند، یک جلسهای میشود و ایشان حدوداً 24 سال داشته و تحصیلاتی داشته و فاضل محسوب میشده است. میآیند یک فرع علمی را مطرح میکنند که سابق از این خیلی در جلسات مرسوم بود. به جای اینکه حرفهای دیگر بزنند نکتههای علمی را گفتگو میکردند و بعد نظرات مختلف، مسألهای مطرح میشود و گفتگو میشود و ایشان نمیتواند جمع کند. یک کسی که در آن جلسه بود و از سرشناسان شهر بود، یکباره با تأسف میگوید: در خانه آخوند بسته شد. تا این را میگوید، مرحوم آقا ضیاء میگوید: آنجا از لحاظ احساسی خیلی برای من سخت شد که چرا نتوانستم اینجا توقع مردم را محقق کنم. از همانجا تصمیم میگیرد که به اصفهان بیاید و چند سال در اصفهان بود و بعد به نجف رفت و بعد آقا ضیاء شد. کسی که داشت عادی درس میخواند یکباره یک جرقه ایجاد شد. پس توان را آن موقع داشت اما گاهی انسان یک جرقه نیاز دارد که توانش به کار بیافتد. لذا سعی کنیم این جرقهها در زندگی را بگیریم و الا ایشان هم میتوانست نگیرد. لذا ایشان کسی میشود که همه مراجع شاگرد ایشان بودند، آیت الله خویی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله العظمی نجفی، تمام این بزرگوارهایی که بودند حتی آیت الله بهجت جزء شاگردان ایشان بودند.
عرض کردیم برای خواب دیدن چند قوه با هم کار میکنند تا یک خواب دیده میشود. از جمله قوه خیال انسان است که خزانه همه صورتهایی بود که وارد وجود انسان شده بود. متخیله بود که ترکیب کننده و پردازشگر بود. متخیله گاهی زیر مجموعه قوه واهمه انسان است، گاهی زیر مجموعه قوه عاقله انسان است. هرکدام از اینها این را کنترل کنند و قویتر باشند خوابهایی که ما میبینیم مختلفتر میشود. واهمه یک قوه است که خیال ما صورتها را میبیند. مثلاً رنگ این گل و شکل این گل را خیال من میتواند تصویر کند و داشته باشد، وهم من یک معنای جزیی را میفهمد. مثلاً وقتی من لبخند شما را میبینم ، حالت محبتی شما را در وجود من تداعی میکند. از یک صورت به یک معنای جزئی منتقل میشویم. کار واهمه انتقال به یک معنای جزئی است که صورتی ندارد و دیده نمیشود اما یک صورت حکایت او را میکند. وقتی مادری دست بچهاش را گرفته، از محبت مادر به فرزندش حکایت میکند. اما گاهی معانی کلی هستند، اگر معانی کلی شدند مثل اصل المحبه، همه محبتها را شامل میشود. ترسیم تقسیم کار اینها یک برهان و دلیل دارد، پس یک موقع هست که کار، کار عاقله است که متخیله را به کار میگیرد ولی عمدتاً در وجود ما واهمه است و قوه متوهمه است که متخیله را به کار میگیرد. لذا عمدتاً یک معنای جزئی در کار است که صورت پیدا میکند. در خوابهای ما عمدتاً واهمه است. واهمه قوه متخیله را که به کار میگیرد میتواند صورتگری کند. متخیله مطابق آن واهمه، لذا ما در نظام خوابمان به یک معنا منتقل میشویم. ارتباط انسان در خواب، با مثال متصل است. ما یک مثال متصل و یک مثال منفصل داریم. مثال متصل همه صورتهایی که من دیدم در جایی که ذخیره شده، در مثال متصل است یعنی به من وابسته است. من باشم این صورتها هست. من باشم این صورتها نیست. یک مثال منفصل داریم که عالم غیر از این صورت ظاهری، یک حقایقی است که این صورت ظاهری از آن حکایت میکند. این را مثال منفصل از من میگویند. هرچقدر این مثال متصل من با مثال منفصل همخوان تر و یکتاتر باشد، وجود من با هستی یکتاتر و همراهتر است. لذا انسانی که صادق است، مثال متصل او با مثال منفصل عالم همراهتر است. در خواب انسان یا به حمثال متصلش وصل میشود یا به مثال منفصل. اگر به مثال متصل وصل شد، خوابش فقط ترکیب صورتهایی است که دیده است و چیزی بیش از این نیست. اگر انسان به مثال منفصل متصل شد، از یک حقایقی از هستی اخبار میکند. به مقدار اینکه این قوت داشته باشد، میتواند حال یا گذشته و آینده را به مقدار سعهاش ببیند. مثلاً یوسف صدیق در ابتدای کارش وقتی در کودکی آن خواب را دید، چهل سال بعد این خواب تعبیر شد.