هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-24-حجت الاسلام سعیدی.mp3
10.21M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_سعیدی
📚 با موضوع : آرامش در زندگی
🗓 چهارشنبه بیست و چهارم مرداد ماه
🗂 حجم : ۹.۷ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
کارشناس : حجت الاسلام والمسلمین عالی
موضوع برنامه : عوامل کاهش فشار قبر و تجسم اعمال
زمان پخش : 25-05-97 (باز پخش 23-05-90)
فروتنانه یادم کن تا مهرورزانه یادت کنم، روی خاک مرا بخاطر آور تا در زیر خاک تو را بخاطر آورم، در سلامتی و بی نیازی نامم ببر تا در سختی و گرفتاری نامت ببرم، با یاری درماندگان به یادم باش تا در بهشت رضوان به یادت باشم، در گمنامی و خلوت مرا بخوان تا در جمعیت و شهرت تو را بخوانم، به زبانت با من سخن گوی تا در جانت با تو سخن بگویم.
سوال – عوامل کاهش فشار قبر چیست ؟
پاسخ – از عوامل رفع فشار قبر صدقه و نماز شب اول قبر برای میت است. دیگری نماز شب است که اگر فرد خودش بخواند فشار قبر او برداشته می شود. دیگری خواندن قرآن است. اگر کسی برای خودش قرآن بخواند بخصوص سوره ی یاسین و ملک و سوره ی تکاثر هنگام خوابیدن و مداومت بر خواندن سوره ی زخرف. هم چنین قرآن خواندن بر سرقبر مرده بخصوص خواندن سوره ی یاسین و ملک. دیگری پاشیدن آب روی قبر بخصوص هنگام دفن و هر بار که برای زیارت اهل قبور می رویم. دیگری گذاشتن جریرتین در کفن است. دیگری مرگ از ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه است. هر کس بین او دو وقت فوت کند خدا عذاب را از او بر می دارد. دیگری دفن در اماکن مقدس بخصوص کربلا و نجف. البته درست است که خیلی از این امور اعمال میت در زمان حیاتش نبوده است و اعمالی است که دیگران برای میت انجام می دهند و این تفضلات خاص الهی است منتها برای کسی که صلاحیت حداقلی برای این تفضلات الهی را داشته باشد. یعنی اینکه حق الناس عمده ای برگردنش نباشد و ظلم فاحشی از او سر نزده باشد. ممکن است که خطاهایی هم کرده است ولی خدا درهای لطفی برای این افراد باز کرده است. اگر هنگام دفن چهل نفر بگویند که ما از این فرد بدی ندیدیم و فرد خوبی بود خدا او را می آمرزد. اینها باب تفضلات الهی است که صلاحیت حداقلی را داشته باشد اما اگر کسی آبروی کسی را برده یا مال کسی را خورده باشد با این چیزها فشار قبر از او برداشته نمی شود. دمیَری در کتاب حیات الحیوان نقل می کند که یکی از حکام مصر از دنیا رفت. حکومت قاری قرآنی را با حقوق خوب سر قبر او گذاشت که برایش قرآن بخواند. بعد از دو روز دیدن که قاری نیست. او گفت من دیگر قرآن نمی خوانم. شبی در خواب روح متوفا با من درگیر شد که هر آیه ای که تو می خوانی من را عذاب می دهند. مثلا به آیه امربه معروف می رسی، من را کتک می زنند که چرا این کار را نکردی و. .. برای فرد ظالم، این قرآن خواندن فایده ندارد که عذاب قبر او را کم کند. دیگری هدایا و خیرات و مبراتی است که زنده ها به برای متوفا هدیه می کنند مثل نماز و خیرات. خیراتی که فرزند صالح برای متوفا می فرستد. مدت فشار قبر بستگی به آلودگی ها دارد. اگر آلودگی ها و گناهان فرد زیاد باشد باید مدت زیادی عذاب آنها را پس بدهد. لذا این هدایا بسیار می تواند موثر باشد.
در روایت از پیامبر داریم که حضرت عیسی از قبرستانی رد می شد و متوجه شد که فردی در فشار قبر است. سال بعد از همانجا رد شد و متوجه شد که عذاب قبر از او برداشته شده است. علت را خداوند پرسید. خطاب رسید که این شخص فرزند صالحی داشت که به حد بلوغ رسید و کارهای خوب کرد و بواسطه آن خدا از گناهان صاحب قبر گذشت. البته کارهای خیر انجام دادن خوب است ولی مهم این است که میت خودش خیر و صالح باشد. یکی دیگر از عواملی که رفع فشار قبر می کند در مورد خانم ها است. پیامبر فرمود که سه دسته از زنان فشار قبر ندارند و در قیامت با دخترم فاطمه زهرا مشهور می شوند. یکی زنانی که با فقر شوهرشان بسازند و با او مدارا می کند با فرض اینکه شوهر کوتاهی نمی کند ولی درآمدش کم است. دیگری زنانی که با بداخلاقی شوهرشان بسازند. البته این حدیث معنایش آزاد گذاشتن مرد در بداخلاقی نیست. در روایات ما تاکید کرد اند که اگر مرد بداخلاقی در خانه داشته باشد فشار قبر می بیند. اگر مرد بداخلاق باشد بالاخره زن باید کوتاه بیاید. دیگری زنی که مهریه ی خودش را ببخشد. مهریه حق زن است و می تواند آنرا مطالبه بکند. مرد هم باید بنا را بر پرداختن مهریه بگذارد ولی زندگی زوجین یک معامله ی حقوقی نیست. زندگی بر اساس رفاقت، اخلاق وسازش است. پس اگر زنی مهریه اش را ببخشد یا آنرا در زندگی بیاورد و باری از دوش شوهرش بردارد، فشار قبر از او برداشته می شود. خدا برای اینکه تعادلی در خانواده بوجود بیاید خیلی زیبا عمل کرده است. در حدیث به مرد توصیه ی اکید کرده است که خانواده ی خودش را در رفاه نسبی قرار بدهد وتوسعه ایجادبکند واز طرفی به زن توصیه کرده است که اگر مرد زحمت کشید و نتوانست ای رفاه را فراهم کند تو با او بساز. از طرفی به مرد توصیه کرده که خوش اخلاق باشد و اگر بداخلاقی باشد عقوبت دارد و از طرفی دیگر گفته که اگر مرد بداخلاق بود و زن با او ساخت، فشار قبر از زن برداشته می شود. از طرفی به مرد گفته شده که هنگام ازدواج مهریه را بعنوان یک دِین ببیند و باید بدهید. در روایت داریم که اگر مردی بنا را بر این بگذارد که مهریه را ندهد این دزدی است و سرقت بحساب می آید و از طرفی به زن توصیه شده که مهریه را سبک بگیرد زیرا مهریه برای ایجاد مهر است و هدیه ای است که مرد به زن می دهد. کینه ی سنگین عداوت و دشمنی می آورد. حتی اگر زن می بیند که بخشیدن مهریه محبت ایجاد می کند آنرا ببخشد و با خدا معامله کند تا فشار قبر برداشته بشود. این موهبتی برای خانم ها است که اگر در فشار قرار گرفتند برای اینکه جو تفاهم در خانه ایجاد بشود ابدیت را برای خودشان بخرند و آخرین عامل بحث ولایت و محبت اهل بیت است.
مهمترین عامل در برداشتن فشار قبر محبت اهل بیت است. ما در هنگام احتضار و سکرات موت، هنگام قبض روح و آمدن ملکه ی مرگ، هنگام ورود به عالم برزخ، هنگام سوال نکیر و منکر، هنگام فشار قبر و دیدن مناظر هولناک قیامت به اهل بیت نیاز داریم. در هیچ لحظه ای از دنیا و آخرت ما بی نیاز از دستگیری اهل بیت نیستیم. دستگیریهای اهل بیت شامل کسی خواهد بود که در دنیا دستش را به اهل بیت داده باشد. شفاعت اهل بیت مثل واسطه گیری های دنیایی نیست که با خواهش و تمنا بخواهند کاری را راه بیندازند. شفاعت اهل بیت سرمایه گذاری است که اهل بیت برای بعضی ها انجام می دهند. شفاعت شامل حال بعضی ها نمی شود. بعضی ها نمی توانند شفاعت اهل بیت را جذب بکنند. اهل بیت می خواهند که دست او را بگیرند ولی او دستش را به آنها نداده است. دستگیری و شفاعت اهل بیت از دنیا شروع می شود. یعنی اینها بگونه ای شروع به تربیت و دستگیری می کنند. شبیه به معلمی که برای تعلیم و تربیت شاگردان سرمایه گذاری می کند. در بین این شاگردهای شیطان و تنبل و باهوش هست. برای همه ی آنها زحمت می کشد. در موقع امتحان از شاگردی زحمت خودش را کشیده باشد و نمره کم بیاورد معلم به او کمک می کند و معلم به تناسب صلاحیت و لیاقت کمک هایی می کند. آیا کسی که اصلا به مدرسه نیامده است می تواند از کمک معلم برخوردار بشود ؟
حالا اگر کسی در دنیا به کلاس اهل بیت نیامده است که درس اهل بیت را بگیرد. درس آنها صراط مستقیم است. پیامبر فرمود که صراط مستقیم یکی است بقیه اش انحرافی است. اگر کسی در این دنیا در کلاس آنها ننشیند از هدایت آنها بهره ای نمی برد. این مثل شاگردی می ماند که در کلاس معلم نبوده است. پس او نباید آخر سال توقع ارفاق داشته باشد و شفاعت شامل حال او نخواهد شد. در بین معصومین شفاعت امام حسین (ع) تاکید شده است. خدا در آخرت به امام حسین (ع) شفاعت عجیبی داده است زیرا دستگیری عجیبی در دنیا داده است. شفاعت همان هدایت و دستگیری است. امام حسین (ع) در دنیا بخاطر شهادتش در قلبها نفوذ کرده است و همه حق طلبانه را جذب کرده است. شفاعت در آنجا تابع هدایت در این دنیا است. کسی که هدایت شد شفاعت را در آن دنیا می گیرد. حتی امام حسین با شهادتش بعضی از افرادی که مسلمان هم نیستند جذب کرده است. بخاطر همین خدا به امام حسین (ع) شفاعت گسترده ای داده است. در زیارت عاشورا می خوانیم که شفاعت حسین را در بدو ورود به عالم قبر و بعد از مرگ نصیب من بکن. در کتاب کامل الزیارة که استادشیخ مفید این کتاب را نوشته است، امام باقر (ع) می فرماید: اگر فضایل زیارت اباعبدالله را می دانستند جانشان برای این کار پر می کشید. جزو فضایل زیارت امام حسین (ع) ( گاهی زیارت یک جمله است السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک رحمة الله و برکاته ) این است که عالم قبر توسعه پیدا می کند و خدا او را از فشار قبر در امان نگه می داد و از ترس سوال منکر و نکیر او را در امان می دارد.
مرحوم رجبعلی خیاط با عده ای وارد قبرستانی شدند و ایشان به امام حسین (ع) سلام داد. از او سوال کردند که این سلام برای چه بود؟ ایشان گفتند که بوی خوشی را استشمام می کنید ؟ آنها گفتند: خیر. از مسئول قبرستان پرسید ه کسی را اینجا دفن کرده اند ؟ مسئول گفت که یک ساعت پیش فردی را دفن کردند و رفتند. آنها سر قبر رفتند. ایشان گفتند که صاحب این قبر از محبین و متوسلیان اباعبدالله بوده است و ایشان برای دفن او بر قبر آمده اند و بخاطر همین عذاب از این قبرستان برداشته شد. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی در وصیت نامه اش می نویسد که دستمالی که من برای امام حسین (ع) گریه کرده ام در کفن، روی سینه ام بگذارید. بعد تابوت من را در حسینه ام ببرید. یک سر عمامه ی من را به تابوت و یک سر آنرا به منبری که بر روی آن خوانده می شد ببندید و آنجا روضه بخوانید. اینها به شفاعت اعتقاد عجیب داشتند. وقتی نظام رشتی از دنیا رفت. پرسیدند که در عالم قبر وضعت چطور است ؟ گفت: شکر خدا را که در پناه حسینم در عالم از این خوبتر پناه ندارم. کسی که حب اباعبدالله در قلبش است تردید نکند. وقتی من او را دوست دارم کم کم می خواهم مثل او باشم. امام حسین (ع) خیلی از کسانی که با منبر و خدا قهر بوده اند آشتی داده است و این اثر همان محبت است. منظور ما از محبت اهل بیت، محبتی است که انسان از آنها تربیت پذیر شده باشد یعنی بگونه ای کلاس آنها نشسته و دست به دست آنها داده است و فقط در حد ادعا نبوده است. اگر من رنگی از آنها در زندگی خودم نگرفته باشم و سعی نکنم که آثار کمالات معلمین بزرگ را رد زندگی ام پررنگ تر بکنم معلوم است که درسی نگرفته ام و در این کلاس شرکت نکرده ام و ادعای شرکت در آن کلاس را داشته ام. ما باید سعی کنیم که آثار این محبت در زندگی مان بیاید.
سوال – سوره انبیاء آیات 1 تا 10 را توضیح دهید.
پاسخ – آیه اول یک موعظه ی الهی است و موعظه تکان دهنده ای است. خدا می فرماید: حسابرسی مردم نزدیک شده است ولی به آن غافلانه پشت می کنند و می روند. درست است که حسابرسی دقیق و جزء به جزء در روز قیامت است اما ما یک حسابرسی اجمالی بعد از مرگ داریم. از ابتدای آخرت زمان حسابرسی شروع می شود. در یک لحظه می شود که پرونده ی عمر کسی بسته بشود و وارد آخرت بشود. و همان لحظه شروع به حساب دادن بکند. پس حسابرسی این قدر نزدیک است و انسان در اثر غفلت پشت کرده و کارش خودش را می کند. در آیه ی بعدی می فرماید که آنچه از موعظه های خدا می آید که می تواند باعث تذکر او بشود همه را به بازی و شوخی می گیرد. اگر دل زنده و روشنی باشد و این دو آیه را مرور بکند، حتما هدف آیه که تلنگر به دلها است تحقق پیدا می کند.
سوال – تجسم اعمال به چه معناست ؟
پاسخ – بحث تجسم اعمال از مسلمات روایات و آیات ماست. ما از ابتدا تا انتهای منزل آخرت، هیچ چیزی از پاداش ها و کیفرها، لذتها و عذابهای خدا را نخواهیم دید مگر اینکه همان اعمال خودمان را ببینیم. صورت دنیای ما در آخرت مجسم می شود و صورت زشت یا زیبا پیدا می کند. یعنی ما بعد ازمرگ سر سفره ی خودمان هستیم. و به ما می گویند که دست پخت خودتان را بخورید. در واقع خودمان بهشت و جهنم خودمان را می سازیم. داریم که بهشت خالی است. مصالح آن همان اعمال این دنیا است. اگر اعمال خیر بود آنجا لذت های بهشت می شود ولی اگر اعمال شر بود مار و عقرب جهنم را از جای دیگر برای ما نمی آورند. این همان نیش هایی است که به کسی می زنیم. البته اعمال دنیایی ما به این شکل آن طرف نمی رود یعنی این طور نیست که اگر من پولی به فقیر دادم در برزخ پولی به من بدهند بلکه ای کمکی که به فقیر کردم باعث توانمند شدن او در زندگی می شود و در آخرت و مسیر زندگی آخرتی هم این کار من را توانمند می کند. اگر من در اینجا نیشی به کسی زدم یا طعنه ای زدم، همین الان عقرب درست کرده ام ولی آنرا نمی بینم و فقط نیش آنرا می بینم. این عقرب در قبر همراه ما خواهد بود و بقول مولوی: آن سخن های چو مار و کژدمت مار و کژدم گردد و گیرد دمت. تجسم اعمال یعنی اعمال انسان به شکل آخرتی به ما بر می گردد و بصورت لذت های یاعذاب های عالم آخرت در می آید. خدا در قرآن می فرماید: هیچ جزایی نمی بیند مگر اعمال خودتان را. کیفرهای آخرت نتیجه ی اعمال ما نیست بلکه خود اعمال ماست. می فرماید: هر کسی در گروی اعمال خودش است.
یکی از اصحاب صحرا نشین به پیامبر گفت که من را موعظه ای بکنید. پیامبر فرمود که تو بعد از مرگ با کسی همراه خواهی بود که تا قیامت همراه تو هست. اگر همنشین تو کریم و زیبا باشد به تو احسان خواهد کرد ولی اگر همنشین تو زشت باشد در آنجا تو را تسلیم بدبختی آخرت می کند و همنشنی تو عمل تو است. این عمل اگر زشت باشد چیزی است که در قبر از آن وحشت می کنی. این عملی است که از آن سوال می شود و همیشه با تو خواهد بود. مرحوم قاضی سعید قمی یکی از عرفای شیعه در کتاب اربعین از شیخ بهایی نقل می کند که ایشان می گوید که من رفیقی داشتم که اهل معرفت بود. بیشتر مواقع به تنهایی به قبرستان می رفت و فکر می کرد. شیخ بهایی می گوید که از دوستم پرسیدم که در قبرستان چیز عجیبی به چشم تو نخورد ؟ او گفت: دیروزی فردی را دفن کردند و رفتند. مکاشفه ای داشت م و دیدم که یک جوان بسیار زیبارو و لباس فاخر و بوی خوش به قبر نزدیک شد و بعد ناپدید شد. بعد از مدت کوتاهی دیدم بوی متعفنی به مشام می رسد که نفسم گرفت دیدم که سگی می آید و آن سگ به قبر نزدیک شد. بعد دیدم همان جوان معطر از قبر خارج شد در حالیکه خونین است و داشت می رفت. از او پرسید که این داستان چیست؟ گفت که من اعمال خوب این شخص هستم و قرار بود که همراه اوباشد. آن سگ تجسم اعمال زشت او بود. چون بدیهایش بر خوبی هایش غلبه داشت من را خارج کرد. تا وقتی اعمالش تسویه بشود آن سگ همنشین او است تا من برگردم. این واقعیتی است که ما در تجسم اعمال خواهیم داشت. ما نباید اعمال را شوخی بگیریم و هیچکدام از عمل من بی پاسخ نمی ماند و همه چیز ثبت می شود. پس باید مراقبت بیشتری داشت.
سوال – در مورد کیفیت خواندن نماز شب توضیحاتی بدهید.
پاسخ – در مفاتیح دستور العمل مفصلی آمده است. من دستور العمل ساده ی آنرا توضیح می دهم. نماز شب یازده رکعت است که چهار تا دو رکعتی به کیفیت نماز صبح و به نیت نماز شب خوانده می شود. حتی می توان آنرا نشسته خواند. دو رکعت نماز به نیت نماز شفع ( جفت ) بخواند که در رکعت اول حمد و فلق و در رکعت دوم حمد و ناس خوانده می شود. بعد یک رکعت نماز وتر ( فرد) خوانده می شود که یک مرتبه حمد، سه مرتبه قل هوالله، یک مرتبه سوره فلق و یک مرتبه سوره ناس در آن خوانده می شود و در قنوت آن هفتاد مرتبه استغفر الله ربی و اتوب الیه و بعد چهل تا مومن زنده یا مرده را دعا کند. می تواند به فارسی بگوید: خدایا فلانی را ببخش. حتی می توانیم اقوام و دوستان را دعا کنیم و این خودش یک نوع صله رحم است. یک نوع خیر خواستن است. چهل نفر بعنوان حداقل است. بعد تشهد و سلام داد ه می شود.
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-25-حجت الاسلام عالی.mp3
11.84M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_عالی
📚 با موضوع : یاد مرگ (عوامل کاهش فشار قبر و تجسم اعمال)
🗓 پنجشنبه بیست و پنجم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱.۲ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : جایگاه خواب و رؤیا در تعالیم دینی
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش : 27-05-97
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و الائمة المعصومین علیهم السلام» سلام میکنم به روی ماه همه شما، به همه شما که دلتان سرشار از محبت امیرالمؤمنین است. سلام به همه شمایی که بزرگترین سرمایه و دارایی شما محبت اهلبیت علیهم السلام است. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. آغازین روز هفته بسیار خوبی را برای شما آرزو میکنم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. آرزو میکنم این ماه عزیز که ایام غدیر، عید قربان و عرفه و مناسبتهای بسیار مربوط به ولایت در آن قرار دارد برای همه ما فرصتی باشد برای اینکه عهدمان را با مقام ولایت، مقام عظمای ولایت امیرالمؤمنین و اهلبیت(ع) تجدید کنیم و رابطهمان را قویتر کنیم و از نفحات آن بهرهمند باشیم.
شریعتی: بحث هفته گذشته ما خیلی مورد استقبال دوستان قرار گرفت و خیلیها گفتند ما بی صبرانه منتظر هستیم تا ادامه مباحث حاج آقای عابدینی را بشنویم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خداوند توفیق بدهد و ولایت همه ما را مدد کند که ما زمینه ساز ظهور ولی الله اعظم قطب عالم امکان باشیم و جزء سربازان آن حضرت قلمداد شویم. در جلسه گذشته به مناسبت آنچه در قرآن کریم و سوره یوسف چند بار تکرار شده بود، وعده داده بودیم یک چنین بحثی را مختصراً در سوره یوسف داشته باشیم. بحث رؤیا یکی از شگفتانگیز ترین حالات روحی انسانهاست که هم گذشته، هم امروز، توجه بسیاری را به خودش جلب کرده و در این مورد گفتگوهای زیادی شده است. شاید یکی از پژوهشهای خیلی مهمی که امروز مشغول کرده، چه رشتههای روانشناسی، چه رشتههای مغز و اعصاب و رشتههای مرتبط شناختی که امروز جزء علوم جدید هستند، یکی از مباحثی که خودش را به این خیلی مشغول کرده بحث رؤیاهاست که به دنبال این باشند که سبب خواب دیدن را و کنترل خواب دیدن، اینکه چه فعل و انفعالاتی در خواب دیدن محقق میشود و اینکه از خواب دیدن چه استفادههایی میشود کرد. شاید امروز جزء علومی است که خیلی مباحث درمانی را شامل میشود. خیلی مباحث پزشکی را شامل میشود. حتی در نظام بحثهای نظامی روی این برنامهریزی میکنند. اینقدر کارآیی دارد و هنوز شاید تمام آثار حقیقت خواب برای ما ظاهر نشده است. اینها تازه نظام علوم ظاهری است. در رابطه با علوم غیبی و علوم باطنی و باطن عالم، از خواب چه استفادههایی میشود کرد و انسان در خواب چه تواناییهایی پیدا میکند غیر قابل بیان است. اینقدر عظیم است که بزرگانی را مشغول کرده است، چه خودشان با خواب به کمالات میرسیدند و چه میدانستند خواب چه کمالاتی را میتواند در علوم باطنی ایجاد کند. لذا هم نظام دنیایی و همین علوم عادی و علوم تجربی و علوم روحی، در رابطه با خواب مباحث بسیاری را دارند، اگر ما به صحف عرفانی رجوع کنیم، در رابطه با بحث خواب یکی از مباحث عظیم است. به صحف فلسفی و کتابهای فلسفی یکی از مباحث عظیم است. به تفاسیر و روایات ما بحث عظیمی است. دیگران در نظام علوم روحی هرکدام از اینها شاخهای از بحث را مورد دقت قرار دادند. در نظام بحث وحی یکی از راههای شناخت وحی که با آن همه مرموزی و پنهانی و عجایبی که در بحث وحی هست، شاید نزدیکترین چیزی که در روایات به آن تصریح شده که میتواند آن رابطه را به نحوی تبیین کند بحث خواب و رؤیاهاست. در بحث معاد یکی از مهمترین مسائلی که عرض کردیم جعلش بخاطر این بود بحث خواب دیدنها بود.
ما یک بحث خواب داریم، یک بحث خواب دیدن داریم، این دو به همدیگر به شدت مرتبط هستند. یعنی ما در رابطه با خواب هرچقدر دقت کنیم که خوابهای ما طبیعی باشد و از افراط و تفریط به دور باشد، قطعاً در خواب دیدنهای ما تأثیر دارد، چون بین نظام روح و نظام جسم و بدن ما یک ارتباط تنگاتنگ است، اگر بدن عدم تعادل داشته باشد قطعاً این عدم تعادل به نظام روحی هم سرایت میکند و در خواب دیدنها تأثیر میگذارد. همین بحث را جلسه گذشته داشتیم که نظام بدن ما که خوابیدن برایش مطرح میشود، اگر مزاجهای مختلفی که در بدن ما هست، این اخلاط چهارگانه و مزاجهای مختلفی که مترتب بر آن میشود، اینها هرچقدر رعایت بیشتری شده باشد، قطعاً در خوابها به سمت خوابهای صادقتر کشیده میشود. هرچقدر در مراقبات روز و روزهایمان بیشتر دقت کنیم، خوابها زلالتر است. هم در نظام روحی، هم در نظام جسمی، هرچقدر این رعایتها بیشتر شود، آن موقع این حقیقت خواب، حقیقت ارتباط با عالم غیب است. یعنی انسان به تعبیری که خدای سبحان در قرآن میفرماید، در وقت خوابیدن روح انسان را خدا توفی میکند و خدا تحویل میگیرد و انسان به محضر ربوبی بار پیدا میکند، با خوابیدن، یعنی تعلقات و اشتغالاتی که در روز بوده و او را مشغول میکرد از اینکه به محضر ربوبی بار پیدا کند، چون آنجا رابطه دائمی هست اما ما با کثرتها و غفلتهایمان خودمان را دور میکنیم. با اشتغالاتمان خودمان را دور میکنیم. گاهی حتی میخواهیم حواسمان را جمع کنیم دور میشویم. چون آن حقیقت هست، رابطه فطری هست، در وقت خواب این حقیقت آشکارتر میشود. انسان برای اینکه به محضر ربوبی بار پیدا کند به مراتب باطن عالم راه پیدا میکند و چون به مراتب باطن عالم راه پیدا میکند هرچقدر سنخیت بیشتری پیدا کرده باشد، آمادگی بیشتری پیدا کرده باشد، وقتی آنجا راه پیدا میکند، حقایق بیشتری را همراه خودش میآورد. اما هرچه این وجود شلوغتر باشد و پیچیدهتر شده باشد، وقتی دارد برمیگردد اینقدر هی دور میشود تا وقتی این خواب را میبیند حتی معبرهای دقیق هم نمیتوانند این را برگردانند به آن حقیقتی که دیده است.
شریعتی: یعنی اگر شیشهای بین ما و عالم رؤیا و خواب تصور کنیم، اشتغالات ما و کثرتها باعث میشود غبار بگیرد و تو تار شوی.
حاج آقای عابدینی: یعنی حقیقتش را به همین تشبیه کردند که انسان در خواب دیدن به حقیقت عالی خودش متصل میشود. ما یک حقیقت عالی داریم که عند الله است «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (حجر/21) هرچیزی در این عالم یک خزائن عند الله دارد که این خود عالی آن شیء است. ما در خواب به حقیقت عالی خودمان مرتبط میشویم. چون خود عالی ما محصور در آن محدودههای مادی نیست، اشراف آن با عالم وجود خیلی زیاد است. چه عالم مثال که جلسه گذشته عرض کردیم، مثال منفصل، چه عالم عقول که تعبیر ظرف آنجا خیلی عظیم است. تعبیری که در روایت هست عالم ماده به عالم مثال نسبتشان مثل نسبت به انگشتر است که در بیابانهاست. عالم دنیا با همه گستردگی و عظمت و پیچیدگی نسبت به عالم مثال مثل یک انگشتر در بیابان است. خود عالم مثال نسبت به عالم عقل مثل انگشتری در بیابان است. یعنی عظیمتر میشود. ما یک خودی داریم که در عالم دنیاست و این نازلترین مرتبه ماست. یک خودی داریم همراه ماست ولی از آن غافل هستیم در عالم مثال است. همان عالم عظیمی که بیابان است نسبت به این انگشتر و اینقدر عظیم است. یک خود عالی داریم در عالم عقل است که باز نسبت به عالم مثال اینقدر عظیم است. انسان در ارتباط با خوابیدن در مرتبه اول متصل به عالم مثال میشود. بعد انسانهایی متصل به عالم عقول میشوند، به خود عالیتر خودشان بنا به ظرفیتشان، هرچه آنجا میگیرند وقتی برمیگردند، در برگشتن هی غبار پیدا میکند و محدود میشود. بنا بر اینکه این وجود در عالم ماده چقدر خودش را حد زده و تنگ کرده باشد و چقدر کثرات و غفلتها او را تاریک کرده باشد. اگر یک کسی ناظر است از بیرون نگاه کند، بین این خود مادی من که این همه تاریک شده باشد و حد خورده باشد، به خصوص تاریکیها، غفلتها، معاصی، اما نفس عالم دنیا محدودیت دارد، اما تاریک نیست. اما وقتی انسان اشتغال به آن پیدا میکند، اینها جذب میکند، اینها تاریکی و ظلمت میشود. هرچقدر از آنجا میآید این آینه تاریکتر میشود. وقتی اینجا میرسد به آینه نگاه میکند فقط یک چیزهای کدر و تاریک و دور و بی معنا میبیند. دیگر زلالی و شفافی که در عالم مثال بود و در عالم عقل بود، از این خبری نیست. اما بعضی مثل انبیاء یا اولیاء یا کسانی که وجودشان را طاهر قرار دادند، درست است این آینه حدود میخورد اما شفاف است. لذا خواب میشود خواب ابراهیم خلیل، خواب، خواب انبیاء میشود. «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون» (واقعه/75) خواب یک نوع مَسّ است. لذا تعبیر «دُم علی الطهاره یُوسّع علیک الرزق» اگر تو بر طهارت دوام پیدا کردی، خدای تعالی رزق تو را وسیع قرار میدهد. از جمله رزقی که وسیع قرار داده میشود خوابهای انسان است. خواب یک نوع روزی است.
در روایات مختلف آمده که خواب جزئی از اجزای نبوت است. یعنی یک تحفه و یک نفحه و جذبه است از جانب خدا برای بندگان که جذبش کنند اما ما اینقدر خودمان را تاریک میکنیم، این جذبه وقتی میآید میبیند هیچ سنخیتی با اینجا ندارد. لذا هیچ انسانی نیست الا اینکه خواب میبیند. بعضی از دوستان سؤال کرده بودند که ما خواب نمیبینیم. امکان ندارد، خوابیدن با خواب دیدن همراه است. اینقدر اشتغالات وجودی ما گاهی زیاد میشود، ثانیاً گاهی انسان در وقت بیدار شدن از خوابهای طولانی یا خوابیدن با شکم سنگین، غذای سنگین خورده، در بیداری با ثقل و سنگینی بیدار میشود. کسی که بیدار شدنش بیدار شدن با خواب طولانی بوده، چون خواب پنج مرحله دارد که این مراحل یکی یکی پیش میآید. یعنی اول ابتدای خواب است و بعد این خواب عمیقتر میشود و بدن انسان کمتر دخیل میشود. مرحله سوم و چهارم عمق خواب است و در مرحله پنجم هم بیدار شدن است. این سیکل دارد یعنی در یک خوابیدن شبانه روز چندین بار رفت و برگشت دارد. گاهی انسان غلت میزند، بیدار میشود، خواب دیدن در مرحله عمیق سوم و چهارم محقق میشود.
یکوقت بیدار میشوی و متوجه هستی خواب دیدی ولی یادت نیست. علتش این است که در بیدار شدن یک شوکی ایجاد شده یا پریده و یا در خواب شوک بوده و او را مشغول کرده و بعد وقتی از خواب با هیجان میپرد، همین هیجان باعث میشود خواب یادش برود. به ما گفتند: اگر میخواهید بیشتر خواب دیدنها یادتان بیاید اولاً سعی کنید خوابیدنهای طولانی نداشته باشید. با شوک بیدار نشوید و وقتی بیدار شدید سعی کنید قلم و کاغذ داشته باشید، ابتدایی ترین چیزهایی که از خواب دیدن یادتان هست یادداشت کنید. این باعث میشود وقتی انسان قصد یادداشت میکند خود به خود دفعات بعد هم در ذهنش این بیشتر یادش میماند. کسانی که دوست دارند خوابها یادشان بماند، سعی کنند بلافاصله پس از بیدار شدن به سرعت به کار جدیدی مشغول نشوند.
یکی دیگر از علتهایی که باعث میشود انسان خواب دیدن برایش سخت شود همان غذاهای نامناسبی است که شب میخورند. باعث خواب آشفته میشود و ثقل بدن شوک برای نفس است که مشغول به حل این است، لذا چون خیلی از حالت نفس مشغول به اداره هضم این غذای سنگین است، باعث میشود در خواب دیدنها نتواند با تمام توجه خوابها را صورت بدهد و توجه کند. تفاوتی بین خواب و خواب دیدن هست که حقیقت خواب در خواب دیدنهای ما تأثیر دارد. اگر حواسمان به خوابها باشد میتوانیم خواب دیدنهایمان را کنترل کنیم.
شریعتی: همه خوابها برای ما پیام دارند؟
حاج آقای عابدینی: در تقسیم بندیها میگویند: خواب صادق داریم، خواب کاذب داریم، خواب مخلوط از صدق و کذب داریم اما آنچه در دقایق کلمات برمیآید و از روایات استفاده میشود آن است که انسان در هر مرتبهای که به خواب فرو میرود، چون توفی میشود حتماً به آن محضریت بار پیدا میکند. مؤمن و کافر هم فرقی در این نمیکنند. فقط مؤمنین نیستند. اما آنقدر اشتغالات بدن و تاریکیها زیاد میشود این دور میشود به طوری که آن خواب با آن چیزی که ارتباط برقرار کرد، دیگر ارتباط ندارد. چون قوه متخیله ما آنقدر سرعت در انتقال دارد و این سرعت در انتقال قوه متخیله از آن مباحثی است که اگر نظام روحی و جسمی روی آن کار کنند، چون نظام جسمی را اینطور قبول ندارد. در نظامات روحی، کتابهای نفس ما، قوه متخیله، یک تعبیر هست که مظهر اسم المصور حق است. یعنی یکی از اسماء خدا المصور است، قوه متخیله ما مظهر اسم المصور است. صورت دهندگی دارد و قدرت در این مسأله دارد. حتی در این رابطه قوه متخیله مثل اسم اعظم است. اینقدر قوی است. لذا وقتی میخواهیم یک چیزی را در حالت بیداری به یاد آوریم، توجه میکنیم میبینی سرعت انتقال و پردازش پیدا میکند و انواع علایق را، علاقه ضدیت، علاقه مشابهت، علائق مختلف را مرور میکند تا منتقل شود. این پردازش فقط از مشابه نیست. یکی از ترفندهای قوه متخیله در ارتباط از ضدیت است. لذا گاهی که میگویند: خواب دید چیزی برای او سخت شده، این نشان میدهد آرامش ایجاد میشود. این از راه علاقه ضدیت گاهی جلو میرود که معبّر میتواند با آن نگاه خواب را به ضد آن تعبیر کند. یا اگر خواب مرگ میبیند، این نشان دهنده ادامه حیات است. تعبیر خواب یک علمی است که بعضی کسبی است، کسب و مطالعه است.
ما در تمام حقایقی که در عالم میبینیم، از این گل زیبایی که با این همه الوان و تنوع و تکثر و زیبایی و هر موجودی در این هستی میبینیم، نازلهی معنایی است که آن معنا تأویل و تعبیر این است. یعنی این گل یک تعبیر حقیقت است. این خودش مثل این است، تعبیری که «الناس نيام فإذا ماتوا انتبهوا» (بحار الانوار، ج50) یعنی ما در همین عالمی که بیدار هستیم، خود این بیداری هم چون فقط حشر با این صُور داریم، این صورتها نازله معنا هستند. مثل خوابی که با صورتها ارتباط داریم. بعد معبر میتواند ما را به معنا منتقل کند، عالم دنیا تمام ارتباطات ما حشر با صورتهاست. تنزل آن واقعیت است و ما با این تنزل محشور هستیم. اگر انسان توانست در همین دنیا از این صورتها به واقعیت منتقل شود، دنیا برایش تعبیر شده است و از خواب در آمده است. لذا همین نسبت را که در عالم دنیا هست در نظام قوه متخیله ما، صُوری را میبینیم، هرچقدر وجود انسان صادقتر باشد، پیغمبر فرمود: هرچقدر شما صادقتر باشید، «اصدقکم رؤیا» رؤیاهای شما صادقانهتر است. انسان کاذب نمیتواند خواب صادق ببیند. چون در ظاهر عالم تغییر میدهد، خواب هم که میبیند در همان نظام ملکه شده است. اگر این عالم را اینطور دیدیم که هر چیزی نازلهی یک معنایی است، صورتگر که خدای سبحان است، این را صورت داده تا اینجا، این قوه متخیله مظهر اسم «المصور» است. یک معنا را صورت میدهد به اشیاء مختلف، افراد مختلف، روابط مختلف، آنوقت این قوه مصور که در انسان همان قوه متخیله است، معبّر کارش این است که از این صورت عبور بدهد مطابق عالم هستی که تعبیر این صورتها حقیقت معنایی میشود که بالاتر بوده، معبر این تعبیر را از اینجا به آنجا میرساند. اینها نظام و قواعد و کارشناس دارد. منتهی قسمتی کسبی است، با علم و تحصیل و دقت و مطالعه بدست میآید، قسمتی وهبی است یعنی خداوند به بعضی افراد عنایت میکند. این قوه المصوره که در وجود همه ما هست ولی ناخودآگاه این صورتها را میدهد برای اینها اختیاری میشود. این نظام را میفهمند. میفهمند حقیقت این شیء چیست. معنایی که این نازلهی آن است، اسم الهی که این نازلهی آن اسم است. این خیلی زیباست.
به همان نسبتی که این دنیا یک حلقهای در بیابانهاست، این صورت نسبت به آن معنا مثل یک حلقهای در بیابانهاست. کسی که به آن راه پیدا میکند، حیرت و عظمت آن عالم آنچنان او را اخذ میکند، چطور آن صورتگر قدرت پیدا کرده حقیقت عظیم را در این گل خلاصه میکند. این قدرت انسان است که خدا به او داده است. خدا چقدر انسان را عظیم خلق کرده و هرکدام از اینها تواناییهای شگرفی است که خدا در انسان قرار داده و بدون استفاده از آن عبور میکنیم. در خلیفه بودن این ظرفیت است که میتواند نسبت بین همه اشیاء و حقایق آنها را، «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماء» (بقره/31) همین است. در روایت دارد اسم همه اشیاء، یعنی رابطه بین همه اشیاء را خدای سبحان به انسان تعلیم داده است. عجیب است که همه این هستی که در عالم خارج هست در وجود انسان محقق است. تمام این تنزلی که در هستی نسبت به همه هستی محقق شده و این نازلهها از مرتبه اسماء تجلی پیدا کردند تا اینجا آمدند و مراحل عالم اسماء، عالم عقول، عالم خیال را طی کردند تا به عالم ماده رسیدند، همه اینها در وجود انسان محقق است. لذا انسان میتواند خوابی که ببیند، به نسبت همه هستی مرتبط شود. لذا به انسان عالم صغیر میگویند و به عالَم انسان کبیر میگویند. یعنی عالم تفسیر انسان است و انسان نمونه همه عالم است. لذا در خواب، اگر میگوییم انسان با حقیقت عالی خودش محقق میشود، چون حقیقت عالی انسان مرتبط با همه هستی است و گسترده همه هستی است. لذا انسان خودش را در خواب میبیند. با خودش در خواب مرتبط است. با اینکه او خودش ازل و ابد را شامل میشود. گذشته و آینده و حال را شامل میشود. وقتی مرتبط میشود دیگر آنجا زمان ندارد. آنجا هرچقدر این وجود سعه پیدا کرده باشد، ارتباط با او باعث میشود همه چیز را ببیند. لازم است بدانیم چه اخباری در کار است و ما چقدر به این ساده بودنها و سطحی نگریها راضی هستیم. چقدر انسان خسران میکند در بهرهمندیاش، ابر کامپیوتری که با ابر برنامهریزی مسلط شده باشد و دست یک بچه بدهند که فقط بازی بکند. هرکس بیاید تعجب میکند و میگوید: این بچه با یک گوشی ساده هم میتواند بازی کند. اولیای الهی به ما نگاه کنند خندهشان میگیرد که ما با این عظمت وجود و استعداد داریم خاک بازی میکنیم و باور به غیر از این نداریم.
در نظام زیستی ما، یک ساعت زیستی داریم که این ساعت زیستی روز و شب را تشخیص میدهد و باعث میشود شب یک نوع ترشحاتی در بدن پیدا شود که انسان حالت خواب پیدا میکند. احساس نیاز پیدا میکند و خواب آلود میشود. در روز جلوی این ترشح گرفته میشود و انسان نشاط دارد. یعنی تعبیری که دارد دو ملک در روز و دو ملک در شب، این فعل نازلهی آن است. این رابطه تدبیر همان است. حتی انسان وقتی به خواب میرود ملائکه، «یتوفاه ملک الموت» ملک الموت او را توفی میکند. روایت دارد رسل او را توفی میکند. گاهی دارد که خدا او را توفی میکند. یعنی همه اینها درست است. آنوقت این توفی برمیگردد به اینکه این در زندگی چه حشری دارد. اگر در همه اسباب خدا را میدید، این خدا متوفی است. اگر اسباب را میدید و سببیتها را واحد میدید، ملک الموت متوفی است. اگر اسباب میدید و تکثر اسماء میدید، ملائکه رسل متوفی هستند. یعنی انواع توفی به انواع شهود این برمیگردد. لذا در خواب که انسان توفی میشود به مراتب توفی بار پیدا میکند. انواع تشرفات صورت میگیرد، گاهی در مرتبه رسل متوفی است. گاهی در مرتبه ملک الموت متوفی است، گاهی در مرتبه خداست که متوفی اوست. یعنی بار یافتنها مختلف میشود. حتی انسانی که کافر هست هم بار پیدا میکند. اگر انسان باور کند این بار یافتن در کار است، هرچقدر آماده باشد چقدر تفاوت میکند در اخذ و ایجاد قابلیت و گرفتن و بهرهمندی تا وقتی انسان متوجه نباشد. لذا به ما گفتند: آداب خواب را رعایت کنید. انسانی که میخواهد به زیارتگاه امام حسین(ع) برود، وقتی میرسد غسل زیارت میکند. آماده میشود و لباس مناسب میپوشد. خواب هم یک نوع تشرف است. با طهارت بخوابید که اگر با طهارت خوابیدید این با طهارت خوابیدن خودش برای شما حال طهارتی میشود که جانت برای اخذ آمادهتر است. اگر این طهارت باطنیتر شد، یعنی انسان اذکاری هم که وارد شده گفت، مثلاً وارد شده که خوب است انسان در وقت خواب تسبیحات حضرت زهرا(س) را بگوید. چیزی طول نمیکشد، وارد شده آیت الکرسی بخواند. وارد شده چند قل هو الله بخواند، وارد شده رو به قبله بخوابد. ما یک خوابیدن محتضر داریم، کسی که در حال جان کندن است پایش به سمت قبله باشد. اما خوابیدن میت که صورت و گونه و طرف راست انسان به طرف قبله باشد. هردو وارد شده ولی محتضر گاهی قویتر است. وارد شده برای انسان به سمت راست و پشت خوابیدن بهترین حالت است. همین اطاعتی که در موقع خواب محقق میشود تأثیرش این است که انسان را با یک طهارت روحی که من دارم اطاعت میکنم. لذا به رو خوابیدن، طرف چپ خوابیدن مراتبش است. به رو خوابیدن نهی شده و به سمت چپ خوابیدن، گفتند: خوب نیست انسان در ابتدا به سمت چپ بخوابد. امام صادق فرمود: ابتدا به سمت راست بخوابید، اما اگر خسته شدید یا خوابی دیدید که پریشان بود، پهلو به پهلو شوید. خود این پهلو به پهلو شدن باعث میشود خواب تغییر حالت پیدا کند.
لذا بحث آداب تشرف، حتی بیدار شدن هم آداب دارد. برگشتن از آنجا برگشت از یک محضریت است. انسان یکباره که برمیگردد مثل کسی که از حج برمیگردد، تا چهل روز گناه پای او نوشته نمیشود، مثل کسی است که از مادر زاییده شده و اینطور به فطرت برگشته، برگشتن این با یک تشریفاتی است. وقتی میآید خجالت میکشد غفلتهای سابق را داشته باشد. تا مدتی حال روحی او منقلب است. حساب کنید هر شب این رفت و برگشت برای ما محقق شود، وقت رفتن احساس میکنیم میخواهیم به محضر ربوبی بار پیدا کنیم. چقدر این تفاوت میکند. شرم حضور چقدر زیاد است، در روز دنبال جبران است که من میخواهم شب بار پیدا کنم. اگر یک کسی را اذیت کرده، به دنبال این است که جبران کند. حضور است، عند الله است، مشرف شدن و محضریت است. حیاء و عرض اعمال است. انسان میخواهد با این وجود طاهر برود که اخذ بالاتری بکند. اگر معاملهگر هم باشیم خوب است انسان محاسبه کند. لذا وارد شده انسان در وقت خواب محاسبه اعمال روز را بکند. قصد جبران را پیدا کند. انسان صبح که از خواب بیدار میشود مراقبه آغاز کند که من با خودم شرط میکنم که امروزم بهتر از دیروز باشد. اینها برگشتن از جایی است که عهد جدید بستیم.
بحث خواب دیدنها خیلی مهم است. انسانی که مزاج او از جهت دَم، صفرا، بلغم، سودا، هرکدام از اینها اگر غلبه کنند، خوابهایش تناسب پیدا میکنند. لذا بعضی زمینه خوابهایشان قرمز است. بعضی زمینه خوابهایشان سیاه و تاریک است. گاهی بعضی زمینه خوابهایشان سفید است. گاهی بعضی زرد است. لذا معبری که بخواهد تعبیر کند وقتی نگاه میکند باید بیننده خواب را ببیند، حتی با نگاهی به صورت این میفهمد که این باید از چه عبور کند. لذا اگر اینها در نظام انسان معتدل باشد، خواب انسان زمینه بیرونی ندارد. رابطه، رابطه نزدیکتری است. نیمی از خواب دیدنهای ما حتماً با عناصر ارتباطی که در روز داشتیم، مرتبط است. نیمی از خوابهای شب ما، از عناصر روز بهرهمند هستند. مراقبه ما در عناصر روز میتواند در زلالی خواب شب ما اثر داشته باشد. نیمی از خوابهای ما عنصر رفت و آمدها، اشتغالات، ترس و محبتها است. بسیاری از معبرین قوی هم امکان تعبیر ندارند مگر معبر الهی باشد که وهبی باشد. مثل حضرت یوسف یا حضرت دانیال نبی که اهل تعبیر خواب بودند.
شریعتی: نکات خوبی را شنیدیم. این هفته قرار گذاشتیم از عالم جلیل القدر و فقیه برجسته، حضرت آیت الله سید محمد تقی خوانساری یاد کنیم و نکاتی که در این هفته از سیره و زندگی ایشان خواهیم شنید.
امروز صفحه 415 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه سجده را تلاوت خواهیم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ،
الم «1» تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «2»
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «3»
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «4»
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ «5»
ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6»
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7»
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8»
ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ «9»
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ «10»
قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ «11»
ترجمه : به نام خداوند بخشندهى مهربان، الف، لام، ميم. نازل كردن اين كتاب كه شكّى در آن نيست، از سوى پروردگارِ جهانيان است. آيا مىگويند: (پيامبر) قرآن را به دروغ ساخته؟ بلكه آن همان حقّ منحصر به فرد است كه از طرف پروردگارت مىباشد تا قومى را كه قبل از تو هيچ هشدار دهندهاى برايشان نيامده بود بترسانى، تا شايد هدايت يابند. خداوند كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، در شش روز آفريد، سپس بر عرش استيلا يافت؛ براى شما جز او هيچ ياور و شفاعت كنندهاى نيست، آيا متذكّر نمىشويد (و پند نمىگيريد؟) (خداوند) امر (اين جهان) را از آسمان به سوى زمين تدبير مىكند، سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه مىشمريد، (نظام اين عالم برچيده مىشود و) به سوى او بالا مىرود. اوست (خداوندى) كه از پنهان و آشكار آگاه، (و) شكستناپذير و مهربان است. كسى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد. سپس (بقاى) نسل او را از عصارهاى از آب پست و بىمقدار مقرّر فرمود. سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، (ولى) اندكى از شما سپاس مىگزاريد. و گفتند: آيا همين كه (پس از مرگ) در زمين (دفن و پوسيده و) گم شديم، آيا آفرينش جديدى خواهيم يافت؟ آرى، آنان به ملاقات پروردگارشان كافرند. بگو: فرشتهى مرگ كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىگيرد، سپس به سوى پرودگارتان برگردانده مىشويد.