eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
ما در تمام حقایقی که در عالم می‌بینیم، از این گل زیبایی که با این همه الوان و تنوع و تکثر و زیبایی و هر موجودی در این هستی می‌بینیم، نازله‌ی معنایی است که آن معنا تأویل و تعبیر این است. یعنی این گل یک تعبیر حقیقت است. این خودش مثل این است، تعبیری که «الناس نيام فإذا ماتوا انتبهوا» (بحار الانوار، ج50) یعنی ما در همین عالمی که بیدار هستیم، خود این بیداری هم چون فقط حشر با این صُور داریم، این صورت‌ها نازله معنا هستند. مثل خوابی که با صورت‌ها ارتباط داریم. بعد معبر می‌تواند ما را به معنا منتقل کند، عالم دنیا تمام ارتباطات ما حشر با صورت‌هاست. تنزل آن واقعیت است و ما با این تنزل محشور هستیم. اگر انسان توانست در همین دنیا از این صورت‌ها به واقعیت منتقل شود، دنیا برایش تعبیر شده است و از خواب در آمده است. لذا همین نسبت را که در عالم دنیا هست در نظام قوه متخیله ما، صُوری را می‌بینیم، هرچقدر وجود انسان صادق‌تر باشد، پیغمبر فرمود: هرچقدر شما صادق‌تر باشید، «اصدقکم رؤیا» رؤیاهای شما صادقانه‌تر است. انسان کاذب نمی‌تواند خواب صادق ببیند. چون در ظاهر عالم تغییر می‌دهد، خواب هم که می‌بیند در همان نظام ملکه شده است. اگر این عالم را اینطور دیدیم که هر چیزی نازله‌ی یک معنایی است، صورتگر که خدای سبحان است، این را صورت داده تا اینجا، این قوه متخیله مظهر اسم «المصور» است. یک معنا را صورت می‌دهد به اشیاء مختلف، افراد مختلف، روابط مختلف، آنوقت این قوه مصور که در انسان همان قوه متخیله است، معبّر کارش این است که از این صورت عبور بدهد مطابق عالم هستی که تعبیر این صورت‌ها حقیقت معنایی می‌شود که بالاتر بوده، معبر این تعبیر را از اینجا به آنجا می‌رساند. اینها نظام و قواعد و کارشناس دارد. منتهی قسمتی کسبی است، با علم و تحصیل و دقت و مطالعه بدست می‌آید، قسمتی وهبی است یعنی خداوند به بعضی افراد عنایت می‌کند. این قوه المصوره که در وجود همه ما هست ولی ناخودآگاه این صورت‌ها را می‌دهد برای اینها اختیاری می‌شود. این نظام را می‌فهمند. می‌فهمند حقیقت این شیء چیست. معنایی که این نازله‌ی آن است، اسم الهی که این نازله‌ی آن اسم است. این خیلی زیباست.
به همان نسبتی که این دنیا یک حلقه‌ای در بیابان‌هاست، این صورت نسبت به آن معنا مثل یک حلقه‌ای در بیابان‌هاست. کسی که به آن راه پیدا می‌کند، حیرت و عظمت آن عالم آنچنان او را اخذ می‌کند، چطور آن صورتگر قدرت پیدا کرده حقیقت عظیم را در این گل خلاصه می‌کند. این قدرت انسان است که خدا به او داده است. خدا چقدر انسان را عظیم خلق کرده و هرکدام از اینها توانایی‌های شگرفی است که خدا در انسان قرار داده و بدون استفاده از آن عبور می‌کنیم. در خلیفه بودن این ظرفیت است که می‌تواند نسبت بین همه اشیاء و حقایق آنها را، «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماء» (بقره/31) همین است. در روایت دارد اسم همه اشیاء، یعنی رابطه بین همه اشیاء را خدای سبحان به انسان تعلیم داده است. عجیب است که همه این هستی که در عالم خارج هست در وجود انسان محقق است. تمام این تنزلی که در هستی نسبت به همه هستی محقق شده و این نازله‌ها از مرتبه اسماء تجلی پیدا کردند تا اینجا آمدند و مراحل عالم اسماء، عالم عقول، عالم خیال را طی کردند تا به عالم ماده رسیدند، همه اینها در وجود انسان محقق است. لذا انسان می‌تواند خوابی که ببیند، به نسبت همه هستی مرتبط شود. لذا به انسان عالم صغیر می‌گویند و به عالَم انسان کبیر می‌گویند. یعنی عالم تفسیر انسان است و انسان نمونه همه عالم است. لذا در خواب، اگر می‌گوییم انسان با حقیقت عالی خودش محقق می‌شود، چون حقیقت عالی انسان مرتبط با همه هستی است و گسترده همه هستی است. لذا انسان خودش را در خواب می‌بیند. با خودش در خواب مرتبط است. با اینکه او خودش ازل و ابد را شامل می‌شود. گذشته و آینده و حال را شامل می‌شود. وقتی مرتبط می‌شود دیگر آنجا زمان ندارد. آنجا هرچقدر این وجود سعه پیدا کرده باشد، ارتباط با او باعث می‌شود همه چیز را ببیند. لازم است بدانیم چه اخباری در کار است و ما چقدر به این ساده بودن‌ها و سطحی نگری‌ها راضی هستیم. چقدر انسان خسران می‌کند در بهره‌مندی‌اش، ابر کامپیوتری که با ابر برنامه‌ریزی مسلط شده باشد و دست یک بچه بدهند که فقط بازی بکند. هرکس بیاید تعجب می‌کند و می‌گوید: این بچه با یک گوشی ساده هم می‌تواند بازی کند. اولیای الهی به ما نگاه کنند خنده‌شان می‌گیرد که ما با این عظمت وجود و استعداد داریم خاک بازی می‌کنیم و باور به غیر از این نداریم.
در نظام زیستی ما، یک ساعت زیستی داریم که این ساعت زیستی روز و شب را تشخیص می‌دهد و باعث می‌شود شب یک نوع ترشحاتی در بدن پیدا شود که انسان حالت خواب پیدا می‌کند. احساس نیاز پیدا می‌کند و خواب آلود می‌شود. در روز جلوی این ترشح گرفته می‌شود و انسان نشاط دارد. یعنی تعبیری که دارد دو ملک در روز و دو ملک در شب، این فعل نازله‌ی آن است. این رابطه تدبیر همان است. حتی انسان وقتی به خواب می‌رود ملائکه، «یتوفاه ملک الموت» ملک الموت او را توفی می‌کند. روایت دارد رسل او را توفی می‌کند. گاهی دارد که خدا او را توفی می‌کند. یعنی همه اینها درست است. آنوقت این توفی برمی‌گردد به اینکه این در زندگی چه حشری دارد. اگر در همه اسباب خدا را می‌دید، این خدا متوفی است. اگر اسباب را می‌دید و سببیت‌ها را واحد می‌دید، ملک الموت متوفی است. اگر اسباب می‌دید و تکثر اسماء می‌دید، ملائکه رسل متوفی هستند. یعنی انواع توفی به انواع شهود این برمی‌گردد. لذا در خواب که انسان توفی می‌شود به مراتب توفی بار پیدا می‌کند. انواع تشرفات صورت می‌گیرد، گاهی در مرتبه رسل متوفی است. گاهی در مرتبه ملک الموت متوفی است، گاهی در مرتبه خداست که متوفی اوست. یعنی بار یافتن‌ها مختلف می‌شود. حتی انسانی که کافر هست هم بار پیدا می‌کند. اگر انسان باور کند این بار یافتن در کار است، هرچقدر آماده باشد چقدر تفاوت می‌کند در اخذ و ایجاد قابلیت و گرفتن و بهره‌مندی تا وقتی انسان متوجه نباشد. لذا به ما گفتند: آداب خواب را رعایت کنید. انسانی که می‌خواهد به زیارتگاه امام حسین(ع) برود، وقتی می‌رسد غسل زیارت می‌کند. آماده می‌شود و لباس مناسب می‌‌پوشد. خواب هم یک نوع تشرف است. با طهارت بخوابید که اگر با طهارت خوابیدید این با طهارت خوابیدن خودش برای شما حال طهارتی می‌شود که جانت برای اخذ آماده‌تر است. اگر این طهارت باطنی‌تر شد، یعنی انسان اذکاری هم که وارد شده گفت، مثلاً وارد شده که خوب است انسان در وقت خواب تسبیحات حضرت زهرا(س) را بگوید. چیزی طول نمی‌کشد، وارد شده آیت الکرسی بخواند. وارد شده چند قل هو الله بخواند، وارد شده رو به قبله بخوابد. ما یک خوابیدن محتضر داریم، کسی که در حال جان کندن است پایش به سمت قبله باشد. اما خوابیدن میت که صورت و گونه و طرف راست انسان به طرف قبله باشد. هردو وارد شده ولی محتضر گاهی قوی‌تر است. وارد شده برای انسان به سمت راست و پشت خوابیدن بهترین حالت است. همین اطاعتی که در موقع خواب محقق می‌شود تأثیرش این است که انسان را با یک طهارت روحی که من دارم اطاعت می‌کنم. لذا به رو خوابیدن، طرف چپ خوابیدن مراتبش است. به رو خوابیدن نهی شده و به سمت چپ خوابیدن، گفتند: خوب نیست انسان در ابتدا به سمت چپ بخوابد. امام صادق فرمود: ابتدا به سمت راست بخوابید، اما اگر خسته شدید یا خوابی دیدید که پریشان بود، پهلو به پهلو شوید. خود این پهلو به پهلو شدن باعث می‌شود خواب تغییر حالت پیدا کند.
لذا بحث آداب تشرف، حتی بیدار شدن هم آداب دارد. برگشتن از آنجا برگشت از یک محضریت است. انسان یکباره که برمی‌گردد مثل کسی که از حج برمی‌گردد، تا چهل روز گناه پای او نوشته نمی‌شود، مثل کسی است که از مادر زاییده شده و اینطور به فطرت برگشته، برگشتن این با یک تشریفاتی است. وقتی می‌آید خجالت می‌کشد غفلت‌های سابق را داشته باشد. تا مدتی حال روحی او منقلب است. حساب کنید هر شب این رفت و برگشت برای ما محقق شود، وقت رفتن احساس می‌کنیم می‌خواهیم به محضر ربوبی بار پیدا کنیم. چقدر این تفاوت می‌کند. شرم حضور چقدر زیاد است، در روز دنبال جبران است که من می‌خواهم شب بار پیدا کنم. اگر یک کسی را اذیت کرده، به دنبال این است که جبران کند. حضور است، عند الله است، مشرف شدن و محضریت است. حیاء و عرض اعمال است. انسان می‌خواهد با این وجود طاهر برود که اخذ بالاتری بکند. اگر معامله‌گر هم باشیم خوب است انسان محاسبه کند. لذا وارد شده انسان در وقت خواب محاسبه اعمال روز را بکند. قصد جبران را پیدا کند. انسان صبح که از خواب بیدار می‌شود مراقبه آغاز کند که من با خودم شرط می‌کنم که امروزم بهتر از دیروز باشد. اینها برگشتن از جایی است که عهد جدید بستیم. بحث خواب دیدن‌ها خیلی مهم است. انسانی که مزاج او از جهت دَم، صفرا، بلغم، سودا، هرکدام از اینها اگر غلبه کنند، خواب‌هایش تناسب پیدا می‌کنند. لذا بعضی زمینه خواب‌هایشان قرمز است. بعضی زمینه خواب‌هایشان سیاه و تاریک است. گاهی بعضی زمینه خواب‌هایشان سفید است. گاهی بعضی زرد است. لذا معبری که بخواهد تعبیر کند وقتی نگاه می‌کند باید بیننده خواب را ببیند، حتی با نگاهی به صورت این می‌فهمد که این باید از چه عبور کند. لذا اگر اینها در نظام انسان معتدل باشد، خواب انسان زمینه بیرونی ندارد. رابطه، رابطه نزدیک‌تری است. نیمی از خواب دیدن‌های ما حتماً با عناصر ارتباطی که در روز داشتیم، مرتبط است. نیمی از خواب‌های شب ما، از عناصر روز بهره‌مند هستند. مراقبه ما در عناصر روز می‌تواند در زلالی خواب شب ما اثر داشته باشد. نیمی از خواب‌های ما عنصر رفت و آمدها، اشتغالات، ترس و محبت‌ها است. بسیاری از معبرین قوی هم امکان تعبیر ندارند مگر معبر الهی باشد که وهبی باشد. مثل حضرت یوسف یا حضرت دانیال نبی که اهل تعبیر خواب بودند. شریعتی: نکات خوبی را شنیدیم. این هفته قرار گذاشتیم از عالم جلیل القدر و فقیه برجسته، حضرت آیت الله سید محمد تقی خوانساری یاد کنیم و نکاتی که در این هفته از سیره و زندگی ایشان خواهیم شنید.
امروز صفحه 415 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه سجده را تلاوت خواهیم کرد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الم «1» تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «2» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «3» اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «4» يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ «5» ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6» الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7» ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8» ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ «9» وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ «10» قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ «11» ترجمه : به نام خداوند بخشندهى مهربان، الف، لام، ميم. نازل كردن اين كتاب كه شكّى در آن نيست، از سوى پروردگارِ جهانيان است. آيا مىگويند: (پيامبر) قرآن را به دروغ ساخته؟ بلكه آن همان حقّ منحصر به فرد است كه از طرف پروردگارت مىباشد تا قومى را كه قبل از تو هيچ هشدار دهندهاى برايشان نيامده بود بترسانى، تا شايد هدايت يابند. خداوند كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، در شش روز آفريد، سپس بر عرش استيلا يافت؛ براى شما جز او هيچ ياور و شفاعت كنندهاى نيست، آيا متذكّر نمىشويد (و پند نمىگيريد؟) (خداوند) امر (اين جهان) را از آسمان به سوى زمين تدبير مىكند، سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه مىشمريد، (نظام اين عالم برچيده مىشود و) به سوى او بالا مىرود. اوست (خداوندى) كه از پنهان و آشكار آگاه، (و) شكستناپذير و مهربان است. كسى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد. سپس (بقاى) نسل او را از عصارهاى از آب پست و بىمقدار مقرّر فرمود. سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، (ولى) اندكى از شما سپاس مىگزاريد. و گفتند: آيا همين كه (پس از مرگ) در زمين (دفن و پوسيده و) گم شديم، آيا آفرينش جديدى خواهيم يافت؟ آرى، آنان به ملاقات پروردگارشان كافرند. بگو: فرشتهى مرگ كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىگيرد، سپس به سوى پرودگارتان برگردانده مىشويد.
شریعتی: اشاره قرآنی را بشنویم و بعد از آیت الله سید محمد تقی خوانساری برای ما خواهند گفت. حاج آقای عابدینی: در آغاز سوره سجده هستیم، از جمله یکی از آیاتی که اینجا می‌فرماید: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» تعبیری که مرحوم علامه طباطبایی ذیل این بحث آوردند، این است که می‌فرماید: بیان این آیه این است که هرچیزی را خدا خلق کرده بهترین است. نمی‌شود چیزی خلق شده باشد و احسن نباشد. چون خلقی به غیر از خلق الهی نیست. اینکه انسان احساس کند عالم با این وضعی که دارد بهترین وضعیتی است که ممکن است خلق شده باشد. نمی‌گوییم: ظلم‌ها و سختی‌ها را نبینیم، اما خلق عالم به لحاظ آن نظام ارتباطی است که خدا با هستی دارد. یعنی اگر کسی بخواهد هر شیء را در ارتباط با خدا ببیند، امکان نداشت بهتر از این شیء خلق شود. این شیء اگر بخواهد باشد بهترین رابطه‌اش همین است. یعنی وقتی رابطه این گل با خدا را نگاه کنید، از این گل که بخواهد این خاصیت را داشته باشد، از این بهتر امکان ندارد خلق شود. هرچیزی خدای سبحان خلق کرده به بهترین وجه است. آن موقع اشیاء در ارتباط با همدیگر، مثلاً نیش عقرب برای انسان آسیب است، نیش مار برای انسان آسیب است اما مار در ارتباطش با خدا احسن است. انسان در ارتباط با خدا احسن است. این ارتباط‌ها اگر درست دیده شود، یک بیانی دارد که اینها به لحاظ نظام عدمی این آسیب‌ها دیده می‌شود که یک بیان است. سعی کنیم این نگاه را در خودمان تثبیت کنیم که خدای سبحان هر چیزی را زیبا خلق کرده است. نگاه احسن بین که بهتر از این امکان پذیر نیست. «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ» انسان‌ را هم از اینجا آغاز کرد که یکی از آن بهترین‌ها انسان است که از خاک است.
مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری یکی از بزرگانی بود که هم داعیه عظیم اجتماعی داشت، لذا ایشان وقتی در عراق زندگی می‌کردند، وقتی انگلیسی‌ها به عثمانی حمله می‌کنند، دولت عثمانی از علمای اهل سنت و شیعه تقاضای کمک می‌کنند، جهاد اعلام می‌شود و آقای خوانساری به جهاد می‌رود. در مقابل کفر و شرک حتی برای پایدار ماندن مملکتی که عثمانی‌ها بودند اما با این حال متحد شدند. این اتحاد که در مقابل کفر و شرک نباید دو تا باشیم. لذا رفت زخمی شد و چهار سال اسیر شد. در سنگاپور چهار سال اسارت بود، همانجا هم برای کسانی که آنجا بودند شروع به تدریس کرد. بعد انگلیسی یاد گرفت. یعنی عالمی که هیچگاه از عمرش هدر نمی‌رود. اگر می‌گوییم یوسف صدیق در زندان اینقدر تأثیر دارد، اینها شاگردان آنها هستند. لذا در اسارت هم تعلیم و تعلّم را شروع کرد و هم خودش زبان انگلیسی را یاد گرفت. مرحوم خوانساری در مقابل با اجانب یک غیرت عظیمی داشتند که بارها در صحنه‌های مختلف این را نشان دادند، در مقابل یهود که غاصبین فلسطین بودند، آنجا یکی از کسانی بود که وقتی فتوا داده شد، ایشان این فتوا را خیلی ترویج کردند. در رابطه با کشف حجابی که شده بود همراه با آیت الله حاج آقا حسین قمی، علیه رضاخان قیام کردند و یکی از کارهای دیگر این بود که وقتی شیخ حسن البناء که رهبر اخوان المسلمین و اهل تسنن بود، برای دیدن ایشان در حج، در مدینه که بودند می‌آید، اینقدر شخصیت عظیم بود که حسن البناء که بزرگترین شخصیت آنها بود و علمای دیگر پشت سر ایشان نماز می‌خوانند. ما قدر شخصیت‌های خودمان و رفتار و عظمتشان را در جهان کمتر می‌دانیم که اینها چقدر با حکمت و عقلانیت و معنویت و عدالت طلبی بودند. شریعتی: کتاب «خواب و نشان‌های آن» نوشته استاد محمد شجاعی که بسیار کتاب خوبی است. دوستانی که اهل مطالعه و تحقیق و پژوهش هستند و دوست دارند به صورت مفصل‌تر در مورد خواب مطالعه کنند، این کتاب را مطالعه کنند. دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای عابدینی: انشاءالله خدای سبحان به ما توفیق بدهد در این ماه بهترین جذبه‌های الهی را پاسخ بدهیم و استفاده کنیم، ارتباطمان را با مقام ولایت، توسلاتمان را با مقام ولایت زیاد کنیم. برای ایام عید قربان سعی کنیم حتی اگر می‌خواهیم گوشت برای خانواده‌ها مصرف کنیم، چند نفری با هم جمع شویم و گوسفندی را قربانی کنیم و گوشتش را مصرف کنیم. شریعتی: 12 روز تا عید بزرگ غدیر باقی مانده است. «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_عابدینی 📚 با موضوع جایگاه خواب و رویا در تعالیم دینی 🗓 شنبه بیست و هفتم مرداد ماه 🗂 حجم : ۱۲.۷ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #اهمیت_سفر_حج_در_تعالیم_دینی 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_بهشتی 🗓 تاريخ پخش : بیست و هشتم مرداد ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : اهمیت سفر حج در تعالیم دینی كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين بهشتی تاريخ پخش : 28- 05-97 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خدا را حلقه‌ی کعبه است این یا حلقه‌ی مویت *** چه دور افتاده‌ام از حجر اسماعیل پهلویت تمام عاشقان بر گرد گیسوی تو می‌گردند *** بخوان امسال ما را هم به بیت الله گیسویت شبی از خط نسخ روی ماهت پرده را بردار *** شکسته قلب‌ها را خط نستعلیق ابرویت نه تنها چشمهایت سوره الشمس می‌خوانند *** به المیزان قسم تفسیر یوسف می‌کند رویت تعالی الله خود لبیک اللهم لبیکی *** چه لبیکی که در هفت آسمان پیچیده هو هویت شریعتی: سلام می‌کنم به همه‌ی بیننده‌های خوب و شنونده‌های نازنین‌مان، سالروز شهادت حضرت باقرالعلوم(ع) را تسلیت می‌گویم. انشاءالله خداوند یک سنگریزه‌ای از سلسله جبال علوم باقری به همه ما عنایت کند. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. خوش به حال حجاجی که هوای بیت الله الحرام را نفس می‌کشند. حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمة الله. من هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان این برنامه سلام می‌کنم و از خداوند می‌خواهم این گفتگوها را موجب خیر و رشد و نور و به دور از هر اشتباه و آفت قرار بدهد. من هم شهادت شخصیتی که پیامبر به جابربن عبدالله انصاری سلام او را رساند، تسلیت می‌گویم. همه امامان ما سرچشمه علم بودند اما رازی در این شخصیت هست که به عنوان شکافنده علوم است. جابربن عبدالله انصاری می‌گوید: من اولین بار که او را دیدم و راه رفتن او را تماشا کردم، دیدم شباهت با پیامبر دارد. به خصوص برای دانشجویان و دانش پژوهان و اساتید حوزه، این شخصیت یک شخصیت الگو و اسوه‌ای است و انقلاب فرهنگی به راه انداخت. جوهره اسلام فرهنگی است ولی متأسفانه با ماجرای کربلا که پیش آمد به بیراهه رفت و مجدداً امام چهارم، امام پنجم، امام ششم تحول فرهنگی که لازم بود را ایجاد کردند و رهنمودهای آنها الآن در اختیار ماست. شهادت مسلم بن عقیل سفیر أباعبدالله الحسین(ع) در همین روزهاست. تسلیت می‌گویم و از خداوند می‌خواهم سفر زائران بیت الله الحرام را مقبول، پر شکوه و پر ثمر تقدیر بفرماید و ما هم در ثواب زیارت آنها شریک باشیم. شریعتی: انشاءالله زیارت مدینه منوره و بقیع نورانی، قبر مطهر امام باقر و ائمه بقیع نصیب همه ما شود و این آرزوی قلبی ماست. اگر خاطرتان باشد بحث سفر را در هفته‌های گذشته آغاز کردیم، نکات خیلی خوبی را شنیدیم. به مناسبت این ایام پیشنهاد کردند در مورد سفر حج، آداب و فلسفه آن صحبت کنیم. هفته گذشته در مورد امام جواد صحبت کردیم و این هفته ادامه بحث را خواهیم شنید.
حاج آقای بهشتی: عرض کردیم سفر حج مخصوص حاجیان نیست. همه کسانی که حتی تا پایان عمر هم قسمتشان نمی‌شود می‌توانند از این سفر بهره ببرند. نکته‌هایی درونش هست که انسان ساز است. در این برنامه از قصدی که حاجی می‌کند تا به این سفر اقدام کند، تا پولی که تهیه می‌کند، تا سفری که آغاز می‌کند و به مدینه می‌آید. به میقات می‌آید، تا به طواف رسیدیم. قرآن کریم مسجد الحرام را که توصیف می‌کند به چند شخصیت گره زده است. اساساً مراسم حج گره خورده به چند قهرمان یکتاپرست، ابراهیم، حاجر، اسماعیل. ما در طول عمرمان نمازهایمان را به سمت قبله می‌خوانیم. یکی از نکته‌هایی که نمازگزاران از آن غافل هستند توجه به این شخصیت‌هاست. یک غیر مسلمانی بپرسد قبله شما کجاست؟ کعبه، کعبه کجاست؟ جایی که نمادهایی از این سه شخصیت هست. معلوم می‌شود یک مسلمان در طول عمرش باید زندگی این سه نفر را مرور کند. قرآن می‌فرماید: «فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ» (آل‌عمران/97) در مسجدالحرام نشانه‌های روشن و روشنگر خدا هست. اولین نشانه مقام ابراهیم است که باید نماز بخوانیم. مقام ابراهیم چیست؟ سنگی است که حضرت ابراهیم(ع) روی آن می‌ایستاد و دیوار کعبه را بالا می‌برد. چقدر این سنگ اهمیت دارد که همه حاجیان باید یاد کنند؟ خلاصه بخواهیم بگوییم کودکی حضرت ابراهیم با یتیمی آغاز شد. جوانی‌اش یک جوان انقلابی و شجاع و منطقی بود. با ستاره پرست‌ها و ماه پرست‌ها و خورشید پرست‌ها و بت پرست‌ها و نمرود بود. تنها ایستاد و آنها را به یکتاپرستی دعوت کرد. از کسانی که در دوران غیبت به او ایمان آورد، یکی ساره همسرش بود. بعدها همسر دیگری به نام هاجر، محل زندگی حضرت ابراهیم(ع) عراق امروز بود. با همسرش به فلسطین مهاجرت کرد. مدتی در آنجا بود. فرنددار نمی‌شد، خدا از او امتحانات متعددی کرد. قرآن می‌فرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ» (بقره/124) کلمات یعنی امتحانات متعدد، «فَأَتَمَّهُنَّ» ابراهیم هم در همه آن امتحانات قبول درآمد. فرزنددار نمی‌شد ولی دامن کبریایی خدا را رها نمی‌کرد، خدایا بچه می‌خواهم! «رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ» (صافات/100) خدایا فرزندانی صالح به من بده.
ما خیلی زود با خدا قهر می‌کنیم. کمترین حادثه‌ای پیش می‌آید گلایه می‌کنیم. بعضی نوشتند ابراهیم(ع) نود سال داشت و همچنان به بچه‌دار شدن امید داشت. هم از همسر اولش بچه‌دار شد و خداوند اسحاق را به ساره داد. از همسر دومش فرزنددار شد، اسماعیل را به او داد. از خوش آب و هوا ترین جاهای کره زمین فلسطین امروز است، لبنان و فلسطین در حاشیه دریای مدیترانه هست و فوق العاده جذاب است. تازه بچه‌دار شد، خداوند به او مأموریت داد برو بد آب و هوا ترین جا، مکه! نه ساختمانی، نه گیاه و درختی، گفت: چشم! با هاجر و اسماعیل به مکه آمدند و خبری نبود. کمی ماند مأموریت تبلیغی دیگری به او رسید. هاجر و اسماعیل را بگذار و برای تبلیغ به عراق برو. «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ» (ابراهیم/37) در وداع با همسر و بچه‌اش گریه کرد. ولی تمام وجودش اعتماد به خداست. هاجر با اسماعیل مانده است. حاجی می‌خواهد در مسجدالحرام طواف کند، مسجدالحرام را همه مردم ما از تلویزیون دیدند، یک مکعب است و یک هلال، نگاه کردم همه فرق اسلامی فتوایشان این است که حاجی باید علاوه بر کعبه دور آن هلالی هم که حجر اسماعیل هست طواف کند. از آن وسط نمی‌تواند برود و طواف کند، اشکال دارد باید حتماً برود از پشت دور بزند. وهابی‌هایی که ایراد می‌گیرند چرا دور حرم امام رضا طواف می‌کنید؟ ما جوابمان این است که خود شما هر صبح و شام در طول سال گرد چند قبر طواف می‌کنید. اینجا قبر هاجر است یک مادر قهرمان، قبر اسماعیل است و چند پیامبر! معنایش این است کسانی که دور قبر هاجر طواف می‌کنند، مشرک هستند؟ نه، خدا این دستور را داده است. این توحید ناب است یعنی الگوهای یکتاپرستی را فراموش نکنیم.
طواف تمام می‌شود پشت مقام ابراهیم می‌آییم. نماز طواف تمام شد سعی صفا و مروه را انجام می‌دهیم. باز مجدداً از مادر و پسر یاد می‌کنیم. هاجر دید بچه تشنه است. دو بلندی آنجا هست صفا و مروه که 420 متر فاصله آنهاست. بعضی از افراد خوش قریحه مقایسه کردند بین الحرمین هم تقریباً همین اندازه مسافت هست. مادر در صفا ایستاده بود برای بچه آب می‌خواست، نگاه کرد در مروه آب به چشمش آمد. دوید تا مروه دید سراب است. دوباره این طرف آب دید، تا صفا دوید. هفت بار این مسافت را رفت و برگشت. عمق احساسات یک مادر را نمی‌توانیم درک کنیم، حدیث داریم اگر بخواهند مهر خدا را مثال بزنند، به مهر مادر مثال می‌زنند. معلوم می‌شود مهر مادری یک اقیانوسی است که نمونه بزرگش همان مهر پروردگار است. بار آخر دیگر رمق نداشت، یکوقت دید این بچه در آب دست و پا می‌زند. چشمه‌ای آنجا جوشید، آن چشمه الآن در مسجد الحرام است، تقریباً نزدیک حجر الاسود است و چاه زمزم نامیده شد. حالا هاجر و اسماعیل رفته، تا روز قیامت میلیون‌ها حاجی می‌آیند و همان کار را تکرار می‌کنند و مرور می‌کنند. این خیلی مهم است. نه حاجیان، تمام نمازگزارانی که به سمت قبله نماز می‌خوانند هر روز و شب باید این ماجرا را مرور کنند. به سمت کعبه می‌ایستند. کعبه‌ای که گره خورده با این شخصیت‌ها، حضرت ابراهیم(ع) عراق رفتند. دو تا همسر و دو تا فرزند دارند. گاهی سر می‌زنند به ساره در فلسطین و فرزندش اسحاق، گاهی سر می‌زند به هاجر در مکه. تا اینکه سالهایی گذشت، یکبار که مکه آمد، خداوند به او در خواب الهام کرد پسرت اسماعیل را قربانی کن! خیلی سخت است.
امام صادق(ع) فرمود: بالاترین نعمتی که در این جهان قابل توصیف هست، این است که خدا به پدر و مادری فرزندی بدهد، به سن نوجوانی برسد. مقابل پدر و مادر راه برود. حضرت ابراهیم رسیده، نه اینکه مانند حضرت یعقوب فرزندان زیاد داشته باشد، یک بچه دارد ولی خدا می‌گوید: همین را بده. پسرش را صدا زد و گفت: «إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ» (صافات/102) خواب پیامبر با خواب ما فرق دارد. وحی از چند طریق به پیامبران می‌رسد، یکی از طریق خواب است. پسرجان خدا به من فرمان داده تو را قربانی کنم. «فَانْظُرْ ما ذا تَرى» فکر کن ببینم نظر تو چیست؟ پسر گفت: پدر جان! «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» امر خدا را انجام بده، «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» حاجیان این ماجرا را مرور می‌کنند. سعی صفا و مروه که تمام شد، یک اقدام دیگر هم می‌کنند و از لباس احرام بیرون می‌آیند. این اقدام پنجم چیست؟ یک مقداری از ناخن یا موی خودشان را باید کوتاه کنند. اینها فلسفه دارد، یعنی گذشتن از خود، اول حاجی از پولش گذشت، از شغلش گذشت، از کارش گذشت، از شهرش گذشت، به مدینه آمد از لباس‌ها گذشت. از زینت‌ها گذشت. الآن یک لباس سفید ساده مثل همه شده است. حالا می‌گوید: از موی خودت هم بگذر. اینها را از خودت دور کن تا اخلاص در عبادت پیدا شود. پنج کار می‌شود که به اینها عمره می‌گویند. لباس احرام، گفتن لبیک، طواف، نماز طواف، سعی صفا و مروه و کوتاه کردن ناخن یا مو، حاجی از احرام بیرون می‌آید تا روز هشتم ذی الحجه که روز ترویه می‌شود. ترویه به تاریخ ما در ایران فردا هست، پس فردا عرفه، روز هشتم ذی الحجه روز ترویه، مجدداً لباس احرام می‌پوشند و لبیک می‌گویند. الآن دیگر تجمع فوق العاده زیادی است که به سمت عرفات بروند. اینجا دیگر از هتل و شهر و خیابان باید دل بکند و برود با خدای خودش در بیابان. دو سه کلاس خداوند برای حاجیان ترتیب داده است. یک کلاس در روز و یک کلاس در شب، در دنیا یک چنین تجمعی نداریم، خودجوش، از همه اقشار، اصناف، زبان‌ها و نژادها، خیلی مترقی است. ای کاش می‌شد عالمان فرق مختلف دور هم جمع می‌شدند برای کیفیت بخشی به این اعمال.
حاجیات هشتم ماه ذی الحجه دوباره لباس احرام می‌پوشند، لبیک می‌گویند و به سمت سرزمین عرفات حرکات می‌کنند. عرفات باید با خدا راز و نیاز کنند، دعا کنند، عرفات از عرفه، معرفت و شناخت است. انسان خودش را بشناسد، خدا را بشناسد، امکاناتی که دارد را بشناسد، هدف را بشناسد، دوست و دشمن را بشناسد، این چند ساعتی که آنجا هست چقدر خوب است قرآن بخواند. دعاهایی که ائمه اطهار یاد دادند مخصوصاً دعای عرفه که سالار شهیدان آنجا خواندند قبل از سالی که به کربلا آمدند. در کشور ما ایران، دعای عرفه در این دو سه دهه رونق پیدا کرده و جوان‌ها با چه شوقی حضور پیدا می‌کنند و چه اشکی می‌ریزند. خوشا به حال آنهایی که در صحرای عرفات هستند. امام زمان(ع) حضور دارد. کنار خیلی‌ها می‌نشیند و سلام علیک می‌کند. روز عرفه فوق العاده است. تا خورشید غروب کند، این دو میلیون و اندی که هستند همه جمع هستند، مرزهایی وجود دارد که در زمان خاص است. یکی نمی‌تواند هفتم، نهم، شنبه و یکشنبه بیاید. همه در روز عرفه باید صحرای عرفات باشند. همه آنجا خیمه زدند و از تعلقات فاصله گرفتند. فقط در این فکر هستند که شناخت پیدا کنند. خدا برای چه مرا آفرید؟ جوانی و پیری برای چیست؟ این عمری که از خدا گرفتم، این توانایی، پولی که خدا به من داد را درست استفاده کردم یا نکردم؟ آنجا جای فکر و اشک است. برنامه ریزی آینده، تجدید در گذشته، کسی این هزینه را بکند، انقلابی در او ایجاد شود، ارزش دارد. بسیاری از متفکران و نویسندگان کتاب‌ها می‌گویند: ما آنجا رفتیم عوض شدیم، مثل جلال آل احمد که می‌گوید: یک نقطه عطفی برای من بود که کتاب «خسی در میقات» را نوشت. کسی است که دنیا را گشت، شوروی را دید، کشورهای دیگر را دید، ایران گذشته را شناخت ولی در آنجا با یک مسائلی روبرو می‌شود، می‌گوید: عجب دنیایی وجود دارد، پنجره‌هایی به روی ما بسته بود، خدا آن پنجره‌ها را گشود. با غروب خورشید حرکت می‌کنند به سمت صحرای دومی به نام مشعر، محل شعور، یک درک جدید از حیات، این کلاس شبانه خداست. بیتوته یعنی شب را آنجا باید بمانند. آنهایی که علاقه‌مند هستند دعاهایی، ذکرهایی و آیات قرآن را بخوانند. یک کار مهم دیگر که برای فردا باید سنگریزه با اندازه‌هایی که تعریف کردند، جمع کنند که فردای آن روز می‌خواهند با دشمن بجنگند. فشنگ‌های مناسب و دست نخورده به تعداد مشخص، اینها باید ذخیره کنند. البته الآن امکانات بیشتر است و روشنایی در مشعر هست. قدیم خیلی تاریک بوده است.
یکی از بزرگان تعریف می‌کرد، می‌گفت: بعضی ایرانی‌ها می‌دانستند آنجا تاریک است همراه خودشان چراغ قوه می‌آوردند و کتاب دعا، خیلی‌ها هم یادشان می‌رفت. آنجا می‌دید هیچ کاری ندارد می‌آمد به این حاجی ایرانی که چراغ قوه دارد، می‌گفت: یک ساعت هم چراغ قوه و کتاب دعایت را به من بده. او می‌گفت: باید از ایران می‌آوردی. این ماجرا را با آیه قرآن تطبیق می‌کرد که روز قیامت همه جا تاریک است. مؤمن با خودش نور دارد. بعضی‌ها دنبال مؤمن راه می‌افتند که بایستید، یک مقدار از نورتان را به ما بدهید. می‌گویند: «قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا» (حدید/13) نور می‌خواستید از دنیا باید می‌آوردید. اینجا امکان پذیر نیست. کلاس شبانه خدا تمام می‌شود و خورشید طلوع می‌کند. این دو میلیون و اندی نفر به سمت منا حرکت می‌کنند. ما در حقیقت چند راهپیمایی آنجا داریم. متأسفانه از این راهپیمایی‌ها برداشت و استفاده سیاسی نمی‌شود، یعنی همان چیزی که اسلام می‌خواسته متأسفانه انجام نمی‌شود و به همان بعد عبادی اکتفا می‌شود. حضرت امام(ره) با پیدایش جمهوری اسلامی سال به سال پیام‌هایی که می‌دادند، می‌خواستند روح حج، ایشان قائل به حج سیاسی بود. یعنی چرا باید چند میلیون نفر در یک روز، یکجا جمع شوند؟ اگر عبادت فردی بود، می‌گفتند: هرکس دوست دارد اول ذی الحجه، هرکس دوست دارد دوم، شلوغ نشود، به هم طعنه نزنند، آتش سوزی پیش نیاید. چرا اینقدر اسلام اصرار دارد این جمعیت با هم در یک زمان و در یک مکان باشند؟ یک فلسفه‌ای دارد. اگر عبادت فردی می‌بود به این تجمع نیازی نبود. راهپیمایی می‌کنند و می‌آیند تا به ستون‌هایی می‌رسند که نماد شیطان است. امام صادق(ع) فرمود: نمادهای شیطان حاکی از ماجرای ابراهیم خلیل است. ابراهیم(ع) وقتی خواست پسرش را قربانی کند، به سرزمین مشعر آمد و آنجا شیطان مجسم شد. به ابراهیم گفت: برای چه می‌خواهی بچه‌ات را بکشی؟ ابراهیم دوید دنبال شیطان تا منا، آنجا با سنگ شیطان را زد تا شیطان طرد شد. شیطان سراغ هاجر آمد، می‌دانی ابراهیم پسرت را کجا می‌برد؟ گفت: به مهمانی برد و فرمود: پسرم را شستشو کن و لباس تمیز بپوشان، می‌خواهم او را مهمانی ببرم! گفت: نه، مهمانی نیست، می‌خواهد او را قربانی کند! هاجر به شیطان گفت: ابراهیم اهل این حرف‌ها نیست. برای چه؟ گفت: می‌گوید: خدا گفته است. هاجر گفت پس یک منطقی دارد. ما باید مطیع فرمان خدا باشیم. از هاجر هم مأیوس شد.
سراغ اسماعیل آمد، لذا سه نماد آنجا هست. شیطان نزدیک، شیطان میانی، شیطان دورتر، روز عید قربان و روز یازدهم و روز دوازدهم، حاجیان می‌آیند این نمادها و ستون‌ها را سنگ می‌زنند، سنگ‌هایی که از قبل آماده کردند. در حقیقت یک تمرین مبارزه با دشمن می‌کنند که رمی جمرات می‌شود. رمی یعنی انداختن و جمرات هم یعنی سنگ‌ها. انداختن سنگ‌هایی که با اندازه خاص، خودش برداشته و تلاش کرده و با چشم باز، مثلاً یک مشت سنگ را همینطور بزند، خورد یا نخورد، باطل است. دانه دانه باید بزند. هزاران نفر سنگ می‌زنند و هرکس باید نگاه کند سنگ من خورد به شیطان یا نه! مسأله توهم نیست. در صحنه حقیقی زندگی هم باید شیطان را با دقت نگاه کرد و شیطان را زد. شناخت دقیق لازم است. حتی بیمارانی که توان ندارند این سنگ را بزنند. بیمار باید بیاید آنجا بایستد، یک کسی از طرف او باید این صحنه را ببیند. امام عزیز در پیام‌هایشان می‌فرمودند: شیطان زمان ابراهیم را سنگ می‌زنیم و به ابراهیم اقتدا می‌کنیم. شیطان زمان خودمان که آمریکا باشد، اسرائیل و انگلیس باشد، نباید بشناسیم؟ نباید سنگ متناسب با او را تهیه کنیم و با دقت او را بزنیم؟ به صورت تجمع و با جمعیت میلیونی، اگر مسلمان‌ها این مفاهیم را با دقت متوجه بودند، همین اندازه هم که هست الآن دشمن می‌ترسد. مرحله بعد قربانی است. یعنی حاجیان گوسفند یا گاو یا شتر را قربانی می‌کنند. سفر حج خیّرساز است. قربانی هم یک جایی هست، قرآن می‌فرماید: این قربانی که کردی مقداری را خودت بخور، مقداری را به کسی که ندارد بده، «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ» (حج/28) به گرسنگان عالم بده. این را مسلمان‌ها باید برنامه‌ریزی کنند، چقدر را برای آینده ذخیره کنیم؟ به چه کشورهایی ارسال کنیم؟ یعنی روحیه‌ی اینکه گرسنگان را بشناسیم. اینهایی که مکه می‌روند پول داشتند مکه رفتند. اینجا انفاق را تمرین کن. ایثار را تمرین کن. درد گرسنگان را تمرین کن. در دنیا چند گرسنه وجود دارد، در چه قاره‌هایی هستند؟ هر روز چند گرسنه از گرسنگی می‌میرند؟ در کشور و شهر خود ما، چند یتیم گرسنه و چند جوانی که در هفته گوشت برای خوردن ندارند، این وقتی از این سفر برمی‌گردد باید این را تکرار کند. قربانی یعنی تقرب به خدا، قرآن می‌فرماید: «لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها» (حج/37) گوشت حیوان که به خدا نمی‌رسد، ولی شما تقوا پیدا می‌کنی، احساسی پیدا می‌کنی که نمی‌توانی تحمل کنی فقیر ببینی. نمی‌توانی هضم کنی من چند نوع غذا بخورم و همسایه من هیچ غذایی نداشته باشد.
برای امام رضا(ع) سینی غذا می‌آوردند قبل از اینکه امام رضا میل کند، مقداری را برای خودشان برمی‌داشتند، غذای دست نخورده تمیز، آن را می‌فرمودند به کسانی که نگهبان هستند بدهید. یعنی حاجی در آنجا تمرین می‌کند، برای تقرب به خدا از دارایی خودش باید بگذرد. پیامبر عزیز ما چندین شتر قربانی می‌کردند. گوسفند و گاو و شتر قربانی را به چه کسانی بدهیم؟ به گرسنگان، گرسنگان حجاز، گرسنگان مسلمان در کشورهای دیگر، یعنی یک حرکتی باید ایجاد شود که برنامه‌ریزی شده و با دقت باشد. حتی ممکن است روزگاری بیاید مسلمان فقیر نباشد، غیر مسلمان‌ها! ما در دعای ماه رمضان می‌خوانیم «اللهم اشبع کل جائع» نگفته: گرسنه مسلمان. همه گرسنه‌ها و بیچاره‌ها! نگاه یک مسلمان یک نگاه جهانی است و فقط مسلمان نه، همه مریض‌ها شفا پیدا کنند. اینها دستاوردهای سفر حج است. بعد از قربانی مردانی که سفر اولشان هست، سر بتراشند. من یک سفر بیشتر حج واجب نرفتم. در آن سفر یک نفر در کاروان ما بود، از مدینه پرس و جو می‌کرد، حاج آقا نمی‌شود سر را نتراشید؟ خیلی برایش سخت بود. می‌گوید: از این مو هم دل بکن که بتوانی در صحنه‌های زندگی اگر جایی پیش آمد، از مال و جان و فرزندت بگذری. اینجا تمرین کن! آنهایی که بار چندمشان هست، خانم‌ها سر نمی‌تراشند. مقداری تقصیر می‌کنند، از موهایشان یا ناخن‌هایشان می‌چینند، باز معنایش این می‌شود که من می‌خواهم از تعلقات فقط برای خدا فاصله بگیرم. خدایی که همه هستی من از اوست، آغاز و پایانم، رزق و روزی من، هدایت من، هرچه دارم برای اوست، اگر فرمان داد نثار کن، ایثار کن، تمرین کنم. از موی خودم حاضر نیستم بگذرم! عجب سفر زیبایی است. شریعتی: دعا کنیم «اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام» انشاءالله هر ساله روزی همه ما شود. حاج آقای بهشتی: نماز دهه اول ذی الحجه هم فراموش نکنیم. هرکس نخوانده در این چند شب بخواند و یک بهره‌ای ببرد. شریعتی: دستور این نماز را در کانال برنامه قرار خواهند داد. در آستانه عید قربان به پیشنهاد کارشناسان عزیز برنامه سمت خدا، امسال قرار است یک همت دسته جمعی برای قربانی اتفاق بیافتد که به نیازمندان برسد. اگر توانستیم به صورت فردی و اگر نتوانستیم به صورت دسته جمعی مشارکت کنیم که این اتفاق بیافتد. طرح‌هایی قرار هست در برنامه سمت خدا اتفاق بیافتد که جزئیات این طرح را در کانال و سایت برنامه مشاهده کنید و در این سنت پسندیده و نیکو سهیم باشید.
امروز صفحه 416 قرآن کریم، آیات 12 تا 20 سوره مبارکه سجده را تلاوت خواهیم کرد. این صفحه سجده واجب دارد که دوستان ما آن آیه را حذف کردند. ولی اگر شما خواندید بعد از خواندن این آیه باید سجده واجب را به جا آورید. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه به روح امام باقر(ع) بکنیم. «وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ «12» وَ لَوْ شِئْنا لَآتَيْنا كُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ «13» فَذُوقُوا بِما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسِيناكُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «14» إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ «15» تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «16» فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «17» أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ «18» أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلًا بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «19» وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها أُعِيدُوا فِيها وَ قِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «20» ترجمه : و (چه صحنهى دلخراشى است) اگر ببينى مجرمان را هنگامى كه نزد پروردگارشان سرهاى خود را به زير افكنده (مىگويند:) پروردگارا! ديديم و شنيديم (آنچه را وعده كرده بودى)، پس مارا (به دنيا) بازگردان تا كار نيكو انجام دهيم، همانا ما به يقين رسيديم. و اگر مىخواستيم هر كس را (به اجبار) به هدايت مىرسانديم ولى (مىخواهيم كه هركس خود راه خود را انتخاب كند.) ولى (كافران بدانند كه) اراده قطعى من چنين است كه دوزخ را (از افراد بى ايمان و گنهكار) از جنّ و انس پر خواهم كرد. پس به خاطر آن كه ملاقات چنين روزى را فراموش كرديد (عذاب را) بچشيد، ما (نيز) شمارا به دست فراموشى سپرديم، و عذاب دائمى را بچشيد، به خاطر آنچه انجام مىداديد. تنها كسانى به آيات ما ايمان دارند كه هرگاه اين آيات به آنان يادآورى شود به شكل سجده رُخ بر خاك نهند و با ستايش پروردگارشان تسبيح گويند، و آنان تكبّر نمىورزند. (مؤمنان، به هنگام شب،) پهلوهايشان از بسترها دور مىماند (و) پروردگارشان را از روى بيم و اميد مىخوانند، و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىكنند. هيچ كس نمىداند چه پاداش مهمّى كه مايهى روشنى چشمهاست براى آنان نهفته است، اين پاداش كارهايى است كه انجام مىدادند. پس آيا كسى كه مؤمن است مثل كسى است كه فاسق است؟ (هرگز چنين نيست، اين دو گروه) مساوى نيستند. امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام دادهاند، پس براى پذيرايى از آنها جايگاهى از باغها (ى بهشت فراهم) است، به خاطر آنچه انجام مىدادند. و امّا كسانى كه (از مدار ايمان خارج و) فاسق شدند، پس جايگاهشان آتش است، هر گاه اراده كنند كه از آن بيرون آيند، در آن باز گردانده مىشوند و به آنان گفته مىشود: بچشيد عذاب آتشى را كه همواره تكذيبش میكرديد.
شریعتی: صلوات و درود خدا بر حضرت محمد مصطفی و اهل‌بیت گرانقدرشان خاصه ائمه بقیع که انشاءالله زیارت همه آنها نصیب ما شود. در سالروز شهادت امام باقر(ع) در خدمت شما هستیم. اشاره قرآنی را بشنویم و بعد قرار هست از آیت الله سید محمد تقی خوانساری برای ما بفرمایند. حاج آقای بهشتی: در این صفحه پاداش نماز شب آمده است. معمولاً کارهای خیر در قرآن پاداشش ذکر شده است. مثلاً بهشت، از جاهایی که پاداش ذکر نشده همینجا هست. کسی که پهلویش را از رختخواب می‌کَند و از آن آسایش و آرامش فاصله می‌گیرد و با پروردگار خودش راز و نیاز می‌کند، «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ» هیچکس نمی‌داند خدا برای او چه جایزه‌ای کنار گذاشته است. چون گاهی برای اهمیت چیزی مبهم بیان می‌کنند. می‌گویند: این کار را بکن برایت دوچرخه می‌خرم. یا مسافرت می‌برم، گاهی می‌گوید: کسی نمی‌داند چه برایت کنار گذاشتم؟ به خصوص در این دنیای پر غوغای امروز، خوشا به حال کسانی که شب برمی‌خیزند و با پروردگار خودشان راز و نیاز می‌کنند. مرحوم آیت الله خوانساری که زائران حرم حضرت معصومه(س) هروقت می‌روند، خوب است که سر قبر ایشان هم بروند. در این ماجرایی که می‌خواهم نقل کنم، خلاصه‌اش روی قبر ایشان نوشته شده است. عالم انقلابی، مجاهد، مبارز با استعمار انگلیس، نماز باران ایشان، روزگاری متفقین در قم مستقر بودند. قحطسالی بود مردم قم نزد علما آمدند که شما بالای منبرها گفتید: اگر باران نیامد، نماز باران بخوانید، خوب بیایید بخوانید. علما هم بنا بر ملاحظاتی حاضر نمی‌شدند. ایشان فرمودند: به ما وعده دادند، ما می‌خوانیم و خدا هم به وعده‌اش عمل می‌کند. خدا حکیم است. باران بفرستد، باران نفرستد ما باید بندگی خودمان را بکنیم. قمی‌ها آمدند و روز جمعه‌ای به سمت خاک فرج که آنوقت صحرایی بود، نظامیان خارجی هم آنجا مستقر بودند. آیت الله خوانساری نماز باران خواندند و قمی‌ها برگشتند و باران نیامد. اینجا فرصتی برای بهایی‌ها و بی دین‌ها پیش آمد که طعنه بزنند. ایشان فرمودند: حدیث داریم اگر نماز باران خواندید و نیامد، دوباره بخوانید. بار دوم و سوم خواندند، بار سوم به قدری باران آمد که تا روی پل‌های رودخانه قم را باران گرفت. نقل شد جمعیتی آمدند التماس کردند که دعا کن باران نیاید. در تاریخ قم هست که آنها با سازمان هواشناسی تماس گرفتند که این ابرهایی که در فضای قم هست چه نوع ابری هست؟ آنها هم گزارش کردند که ابرها از نوع باران‌دار نیست. بعد اینطور باران بارید. چگونه از خدایی که سنتی برای ریزش باران دارد، خورشید باید به دریا بتابد و آب دریا بخار شود، در شرایط خاصی باران ببارد، همان خدا که آن فرمول را قرار داد به آه و دعای بندگانش نظر می‌کند. این فعل و انفعالات را بر این اساس جریان می‌بخشد. این ماجرای فوق العاده‌ای است که حاکی از نفس طیب و طاهر این عالم بزرگوار است.
به عید قربان رسیدیم، ما در دینمان چند عید داریم. بزرگترین آن عید فطر، عید قربان و عید غدیر است. عید فطر بعد از انجام فریضه روزه است. معنایش این است که اگر مسئولیتت را خوب انجام دادی، جای جشن گرفتن است. کسانی روز عید فطر شادمانی می‌کردند، امیرالمؤمنین(ع) به آنها نهیب زد که شما روزه نگرفتید، وظیفه‌تان را انجام ندادید. شادمانی برای کسی است که مسئولیتش را انجام داده است. عید قربان هم همین است. حاجیان این ماجراهایی که تعریف کردیم، چقدر پول خرج کردند، از کار و زندگی فاصله گرفتند. مکه و مدینه آمدند، طواف کردند و سعی کردند، این باید جشن بگیرد. کسی که مسئولیتش را درست انجام می‌دهد باید عید بگیرد. عید به معنایی که لاابالی‌گری و بزن و برقص باشد، نداریم. اگر کسی خوب درس خوانده، استاد دانشگاه خوب درس داده، کاسب خوب کسی کرده، او باید جشن بگیرد. عید غدیر هم عید مسئولیت پذیری است. شخصی از امیرالمؤمنین(ع) پرسید: خوش‌ترین روز عمر شما چه روزی بوده است؟ فرمود: عید غدیر، که پیامبر مسئولیت رهبری جامعه را به دوش من گذاشت و این عید دارد. عید انجام تکالیف، عید مسئولیت پذیری! هرکس مسئولیتش را خوب انجام می‌دهد باید شادمانی کند. آنهایی که کوتاهی کردند باید گریه کنند. برای آنها عید نیست.
بعد از ظهر روز دوازدهم ذی الحجه حاجیان باز راهی مکه می‌شوند. اینبار متفاوت با قبل است، قبل هنوز معرفت آنچنانی نداشتند، شعور نداشتند و درک بالایی نداشتند، این دفعه گناهانشان ریخته شده است. پاک و طاهر شدند. دوباره مسجدالحرام می‌آیند و پروانه وار دور کعبه طواف می‌کنند. همان کار قبلی را تکرار می‌کنند. بعد هم نماز طواف می‌خوانند پشت مقام ابراهیم و بعد سعی صفا و مروه انجام می‌دهند و بعد تقصیر می‌کنند. حالا حاج آقا و حاجیه خانم شدند. با بار مسئولیت سنگین به شهر و کشورشان برمی‌گردند. از کارهای خوبی که رواست داشته باشند تعریف کردن سفر است. خاطره نقل کنند. در احادیث داریم به دیدن حاجی بروید. حاجی ولیمه بدهد. سفره بیاندازد به دور از تجملات. در کشور ما یکی از آفت‌های سفر حج، گاهی از روی چشم و هم چشمی غذاهای متنوع و بریز و بپاش هست. اگر کدورتی و رنجیدگی خاطر از کسی هست همدیگر را ببخشند و زیارت قبولی بگویند. حاجی مشاهدات خودش را تعریف کند و انگیزه ایجاد کند کسانی تصمیم بگیرند سال بعد برای این سفر ثبت نام کنند. الآن با کوله باری از تجربه وارد شهرش شده، بگوید: زندگی من با قبل از حج باید فرق کند. به یاد همشهری‌‌ها، فقرا، یتیمان باشم و اینها سوغات‌هایی است که از آنجا آوردم. وگرنه اگر فرق نکند مثل کسی است که نماز می‌خواند و فرقی نمی‌کند. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنکبوت/45) کسی که نماز می‌خواند دنبال فحشاء و منکر هست. آن چه نمازی است. حج هم یک عبادتی است که باید تأثیراتش را خود حاجی از خدا بخواهد. شریعتی: وقتی صحبت از منا می‌شود یک خاطره تلخ در اذهان تداعی می‌شود، خاطره جان باختن همه آنهایی که در حادثه منا جان باختند و مسافر الی الله شدند. انشاءالله خداوند رحمتشان کند. در روز شهادت امام باقر دعا می‌کنیم که انشاءالله همه آنها با انبیاء و اولیاء محشور شوند. دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای بهشتی: امیرالمؤمنین(ع) فرمود کسانی در ثواب جنگ جمل شریک هستند که اینجا نیستند. خدایا ما را در ثواب حج حاجیان بیت الله الحرام شریک بفرما. سفر آنها را بی خطر، پر ثمر، پر شکوه و مقبول تقدیر بفرما. این سفر را قسمت و روزی همه علاقه‌مندان بفرما. بچه‌های ما را خوبتر از ما تربیت بفرما. شریعتی: ساحت مستجاب سجاده بندگی را تو یادمان دادی دل ما شد اسیر چشمانت، دلمان را به آسمان دادی «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_بهشتی 📚 با موضوع : اهمیت سفر حج در تعالیم دینی 🗓 یکشنبه بیست و هشتم مرداد ماه 🗂 حجم : ۱۲.۱ مگابایت ☑️ @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹