نامههایی که پیامبر به زمامداران مسیحی، مثل قیصر روم نوشته است را عرض کنم. این نامه به زمامدار مصر است، زمامدار مصر زیر نظر زمامدار روم است ولی هردو مسیحی هستند. «بسم الله الرحمن الرحیم، من محمد بن عبدالله» نامهای است از محمد فرزند عبدالله(ص) «إلی المُقَوقس عظیم القبط» به مُقوقس بزرگ قبطیها! «سلام عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی» سلام بر هرکه هدایت را پذیرفت. «أمّا بعد، فإنّی أدعوک بدعایة الإسلام» من شما را دعوت میکنم به دعوت اسلام، مسلمان شوید، در امان و سالم میمانید. خداوند دو اجر به شما میدهد. یکی برای مسلمان شدن خودت و یکی برای مسلمان شدن اهالی مصر. اگر هم قبول نکردی، گناه گمراهی مردم به عهده توست. رهبری هر کشور و مسائل فرهنگی آن کشور به عهده اوست. بعد حضرت این آیه را آوردند. «و یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَة سَواء بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ» (آلعمران/64) بیایید در مورد مشترکات حرف بزنیم. کلمهای که هردو ما قبول داریم و آن اینکه خدا یکی است و برای خدا شریک قائل نباشیم، اگر هم شما قبول نکردید، همه شاهد باشند ما بر دین خودمان ثابت قدم خواهیم ماند. مُقوقس هم به فرستاده پیامبر احترام کرد و به کاتب خود گفت: یک نامه به عربی با این مضمون بنویس. هدایایی با نامه همراه کرد. درود بر تو! من نامه تو را خواندم، از مقصد تو آگاه گردیدم و حقیقت دعوت تو را دریافتم، من دانستم که پیامبری ظهور خواهد کرد ولی تصور من این بود که از شامات خواهد بود. مقدم فرستاده شما را گرامی داشتم و در پایان هم هدایایی فرستاد.
نامه به قیصر روم، «بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد عبدالله ورسوله إلى هرقل عظیم الروم» هِرقل که قیصر روم بود. «سلام على من اتبع الهدى» سلام بر هرکس که هدایت را پذیرفت. من شما را به اسلام دعوت میکنم. اگر شما اسلام بیاورید دو اجر میبرید. «أسلم تسلم. أسلم یؤتک الله أجرک مرتین، فإن تولیت فإن علیک إثم الاریسیین» یکی برای خودت و یکی برای مردمی که به دنبال شما خواهند آمد. اگر هم نپذیرید گناه مردم منطقه شما بر عهده شماست. باز همان آیه را خواندند: «قُلْ یَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ» ای مسیحیها و یهودیها روی مشترکات بیایید. ما در مورد خدا مشترک فکر میکنیم. مذاکره و گفتگو کنیم. قیصر روم هم نامه را باز کرد و دید بسم الله نوشته است، گفت: این نشانه مسلمانها است. از کسی که نامه را آورده بود پرسید: از ویژگیهای پیامبرتان برای من تعریف کنید. او هم تعریف کرد او از خانواده اصیل است. از دروغ پرهیز میکند. پیروان او رو به فزونی هستند. طبقه اشراف با او مخالف هستند. افرادی عادی و متوسط خواهان او هستند. اینها ویژگیهای پیامبر ما هست.
قیصر روم گفت: اگر این گزارشها صحیح باشد حتماً او پیامبر موعود است. من اطلاع داشتم چنین پیامبری هست! یک کسانی در مدینه آمدند و قبول نمیکنند، قیصر روم یک فرد سیاسی است. مثل خود مشرکین که عموی پیغمبر اسلام را تا سالها نپذیرفت. ولی یک کسی از قَرن آمده و میپذیرد. این هم نشان دهنده آزادی انسان است، هم نشان دهنده این است که آزادی در اسلام است که پیامبر کسی را مجبور نمیکرد. ایشان میگوید: من میدانستم و اطلاع داشتم چنین پیامبری ظهور میکند، من حاضر هستم در برابر او خضوع کنم و به عنوان احترام پای او را شستشو دهم. من پیشبینی میکنم که آئین و حکومت او سرزمین روم را خواهد گرفت. اینهایی که میخوانم از کتاب مکاتیب الرسول مرحوم آیت الله احمدی میانجی است. از کسانی که نامههای پیامبر را گردآوری کردند یکی فیض کاشانی است و کاملتر از او آیت الله احمدی میانجی است که نامههای پیامبر را گردآوری کرده و الآن هم تجدید چاپ شده است، انتشارات دانشگاه علوم حدیث چاپ کرده است. پس از آن نامههای ائمه، مکاتیب الائمه. چون یکی از روشهای تبلیغ و تربیت نامه است. الآن هم که با بودن فضای مجازی فراهمتر شده است. امیرالمؤمنین برای پسرش نامه مینویسد با اینکه میتواند مهمانی به خانه پسرش برود یا پسرش را دعوت کند اما اثری که نامه دارد چیز دیگری است. وقتی نامه مینویسیم دقت میکنیم، بعد میدانیم این اثر خواهد ماند چه بسا صد سال و دویست سال این نامه بماند. خود پیامبران هم نامه مینوشتند. پیامبر عزیز ما تعداد نامههایش خیلی زیاد است. آدرس این نامهها در این کتاب است. مکاتیب الرسول، بعضی هم در کتاب «فروغ ابدیت» آیت الله سبحانی است. بعضی هم در تفاسیر آمده است ولی من بیشتر از این دو کتاب نقل کردم.
شریعتی: خدا را شکر میکنم در این یک سالی که ما توفیق داشتیم در محضر حاج آقای نظری منفرد بودیم، بخشی از نامههای ائمه و پیامبر را مرور کردیم.
حاج آقای بهشتی: کتاب «المراجعات» بهترین کتاب درباره مسائل بین شیعه و سنی است. دوعالم یکی در سوریه و یکی در مصر هستند، به صورت نامه مسائل بین شیعه و سنی را با هم رد و بدل میکردند. فرصت داشتند، کتابخانه بوده، زمان داشتند، این از مناظره حضوری خیلی بهتر و ماندگارتر است.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. امروز صفحه 360 قرآن کریم، آیات 3 تا 11 سوره مبارکه فرقان را تلاوت خواهیم کرد.
«وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً «3»
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلَّا إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً «4»
وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا «5»
قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «6»
وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً «7»
أَوْ يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً «8»
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا «9»
تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً «10»
بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً «11»
ترجمه: (مشركان) به جاى او خدايانى گرفتند كه هيچ چيز نمىآفرينند، ولى خود آفريده شدهاند. (اين معبودهاى دروغين حتّى) مالك هيچگونه ضرر و نفعى براى خود نيستند و (براى ديگران) اختيار مرگ و حيات و قيامت را ندارند. و كسانى كه كافر شدند، گفتند: اين قرآن جز افترايى كه او بر خدا بسته است چيزى نيست و گروه ديگرى او را بر اين كار يارى كردهاند. پس به راستى (با اين سخن) ظلم و دروغى بزرگ را مرتكب شدهاند. و (كفّار) گفتند: (قرآن) افسانههاى پيشينيان است كه او براى خود نسخهاى نوشته و هر صبح و شام بر او ديكته مىشود. بگو: (اين قرآن را) كسى فرستاد كه اسرار را در آسمانها و زمين مىداند، قطعاً او آمرزنده و مهربان است. (كفّار) گفتند: اين چه پيامبرى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟ چرا فرشتهاى به سوى او نازل نشده است تا همراه او بيم دهنده باشد (و ادّعاى او را تأييد كند)؟ يا (چرا) به او گنجى عطا نشده، يا چرا براى او باغى نيست تا از (محصولات) آن بخورد (و امرار معاش كند)؟ و ستمگران (به مؤمنان) گفتند: شما جز مرد سحر شدهاى را پيروى نمىكنيد. بنگر كه چگونه براى تو مَثَلها زدند (و تو را چگونه وصف كردند) پس گمراه شدند؛ در نتيجه نمىتوانند راهى (به حقيقت) بيابند. مبارك است خدايى كه اگر اراده كند، بهتر از آنچه آنها توقّع دارند، براى تو قرار مىدهد، باغهايى كه از زير درختان آن نهرها جريان دارد و قصرهايى را براى تو قرار مىدهد.(نه تنها تورا باور ندارند) بلكه قيامت را انكار كردهاند، و ما براى منكران قيامت آتشى فروزان و سوزان آماده كردهايم.
شریعتی: اگر نکتهای هست بفرمایید.
حاج آقای بهشتی: یادی از حضرت آیت الله العظمی بروجردی بکنیم. از کسانی ایشان را خیلی ستایش میکرد شهید مطهری است. در نوشتههای شهید مطهری، کلمه آیت الله بروجردی را جستجو کنیم، فراوان است. از جمله این نکته که آیت الله العظمی بروجردی آرزو داشت مدارس زیادی که هم دین و هم علم را به دانشآموزان بیاموزند. یعنی خروجی آن مدارس یک مدارس دینی بود که از نظر علمی فوق العاده، از نظر دینی هم تربیت شده باشد.
در مورد بحثمان یک جمعبندی داشته باشیم که پیغمبر کجاهای این حرکت را تقوا تذکر داده است؟ جاهایی بوده در برخورد با یهودیها که مسلمانها پیشنهادات شدید میدادند اما پیغمبر فرمود: تقوا به ما اجازه نمیدهد. یک نفر خلافی انجام داده، تا آنجا که امکان داشت پیامبر مدارا میکرد، صبوری میکرد یا همان نفر را، در رابطه با مسیحیها هم نرسیدیم بگوییم. مسیحیان نجران که تعداد شصت و خردهای مسیحی در مدینه آمدند و یک هفته گفتگو کردند و آخر زیر بار نرفتند و به مباهله انجامید. روز مباهله که فهمیدند پیامبر با چه کسانی همراه شده ترسیدند و پیشنهاد مصالحه دادند به جای مباهله. پیغمبر مصالحه را قبول کرد. یعنی اینجاها از جاهایی است که پیغمبر تقوا به خرج داده است. شدت عملی که افراط گرایانه باشد انجام نداده است. پیغمبر قبول کرد و بعد صلحنامهای نوشتند با همان مسیحیان نجران که هیچ اوسقفی تغییر نمیکند، هیچ راهبی تغییر نمیکند، همه مسیحیها سر جای خودشان هستند. آداب خودشان را انجام بدهند. ما کسی را اجبار نمیکنیم که مسلمان شوند. منتهی طبق همان عهدنامهای که ما انجام دادیم آنها باید حقوق و مالیاتی را پرداخت کنند و ضمناً در امنیت خواهند بود. یک جلسه هم باید در مورد منافقین صحبت کنیم که خیلی پیچیده است.
شریعتی: دعا بفرمایید.
حاج آقای بهشتی: از خدا میخواهیم که سعادت دنیا و آخرت را به فرد و جامعه ما بدهد. فصل تابستان است و سفرها زیاد شده است. برای سلامت مسافران دعا کنیم که سفرهای خوش و پر بهایی داشته باشند و بالاترین دعا، دعا برای ظهور امام زمان(ع) است.
شریعتی: برای موفقیت کنکوریهای عزیز هم دعا کنیم.
چو میتوان به صبوری کشید جور عدو *** چرا صبور نباشم که جور یار کشم
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-4-3-حجت الاسلام بهشتی.mp3
10.8M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_بهشتی
📚 با موضوع : تقوای الهی در قرآن کریم (تقوا در برخورد با اهل کتاب)
🗓 یکشنبه سوم تیر ماه
🗂 حجم : ۱۰.۲ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : سیری در صحیفه سجادیه امام زین العابدین (علیهالسلام) - شرح دعای هشتم
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش : 04-04- 97
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای نازنینمان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. انشاءالله هرجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم و خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز، آرزوی بهترینها را برای همه عزیزان داریم. سلام ویژه و مخصوص هم به عزیزانی داریم که از خارج کشور بیننده و شنوندهی برنامه ما هستند. هفته گذشته فراموش کردم تشکر بکنم. دهه آخر ماه رمضان در مسجد مقدس جمکران سخنرانی داشتم. از کشورهای مختلف و کشور خودمان برای دهه آخر اعتکاف شرکت کردند. از همه تشکر میکنم بسیار سازنده و مفید بود، ده روز در بهترین ایام شبهای قدر مهمان امام زمان بودند. سنت اصلی اعتکاف دهه آخر ماه رمضان است که پیامبر هم دهه آخر معتکف میشدند.
شریعتی: قرار هست به اتفاق فرازهای ناب و نورانی صحیفه سجادیه را با دعاهای بسیار دلنشین امام سجاد مرور کنیم و نکاتش را بشنویم. امروز وارد دعای هشتم صحیفه سجادیه میشویم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
باز هم تکرار کنیم چون دعای هفتم دعای فوق العادهای بود و مختصر و کوتاه هم بود. چقدر پیام دادند که به سفارش شما این دعا را حفظ کردیم. خیلی از بزرگان این دعا را در قنوت و نماز و هنگام خواب میخواندند. این دعا یک درس توحید است. دعای هفتم همه عالم را جمع میکند و به محضر خدای متعال میبرد. آنهایی که فقر دارند، تنگی سینه دارند، به بن بست رسیدند، ناهنجاریهای شدید دارند، خوف سلطان، حکومت جائر، زندانی دارند، این دعا را مداومت کنند. اگر گره باز هم نشود خدا یک آرامشی به آدم میدهد که ناهمواری هموار شود. حداقل آدم وقتی حکمت و اسرار را بفهمد، در روایت داریم انبیاء و اولیاء در حد اعلای ابتلاء بودند ولی بخاطر آن دید و نگرش و بینشی که خدای متعال میدهد توان تحمل را پیدا میکنند.
حضرت زهرا(س) برای مظلومیت حضرت امیر گریه میکردند، حضرت علی(ع) فرمودند: «ان ذلک لصغیرٌ فی ذات الله» تمام ابتلائات که بالاترین ابتلائات بوده ولی چون در راه و مسیر خداست، امتحان الهی است، خارج از قضا و قدر الهی نیست، امتحان الهی است برای ما و امت، اینها در مقابل عظمت خدا کوچک است. یعنی اگر بتوانیم این ارتباط را قشنگ با خدا برقرار کنیم، همه ظلمتها نور میشود. همه خارها گل میشود، همه ضعفها قوت میشود. آقا أباعبدالله(ع) موقعی که حضرت علیاصغر به شهادت رسیدند که خیلی مصیبت سنگینی بود ولی فرمود: «هَوَنَ عَلّى انّه بعَينِ اللّهِ» چون در مرئی و دید الهی است و خدا میبیند و او به همه چیز قادر است. او امتحانها را برای همه پیش آورده است. یعنی کار از جای بلندی است و میداند شهادت حضرت علی اصغر چه آثار و برکاتی در عالم دارد و سند مظلومیتی برای امام حسین هست که هیچکس نمیتواند خدشه وارد کند. اگر عین خواسته ما مستجاب نشد یک برکات و بینشی به ما نشان میدهد که آن بلاها سبک میشود.
میگویند: کسی عاشق کسی شد. معشوقش او را تهدید کرد که چنین و چنان میکنم و تو را این طرف و آن طرف میکشم. گفت: تو هم با من هستی؟ گفت: بله هستم. گفت: ببر هرجا میخواهی ببری.
هرکجا تو با منی من خوشدلم *** گرچه باشد قعر چاهی منزلم
اگر تو همراه من هستی به دست باکفایت خودت این کار را میکنی، تو عاشق من هستی و من هم عاشق تو هستم، چون تو همراه من هستی، هرکاری میخواهی بکن. در دعای «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ» که همه گرهها را باز میکند، وقتی ببینیم خدا با ما هست و ما همراه او هستیم. «إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ» (شعرا/62) این خیلی آرام میکند. انشاءالله دعای «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ» که در مفاتیح، در فهرست نوشته «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ» بعد از دعای توسل و قبل از دعای «الهی عظم البلاء» است. انشاءالله در خواندن این دعا مداومت کنند و به معانی آن توجه کنند.
اما دعای هشتم که دعای بسیار زیبا و بلندی هست، امام سجاد(ع) در 44 مورد خطرهایی که برای ما جدی هست، بلاها و ابتلاءها و ضررهایی که متوجه ما میشود یا رذایل اخلاقی که ممکن است برای ما پیش بیاید، از اینها به خدا پناه بردند. 44 مورد هست که از این موارد به خدا پناه میبرند که من مبتلاء به این صفات و رذایل اخلاقی نشوم. آقا امام سجاد(ع) میفرماید: «اللَّهُمَّ إِنىِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ» خدایا من به تو پناه میبرم از شور و شدت حرص، حرص آدم را زمین میزند. «وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ» از تندی و تیزی خشم، وقتی خشم بر انسان غالب شود هیچی را نمیشناسد. «وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ» به تو پناه میبرم از چیرگی حسد، مشکلات کل دنیا این است که ما خیر دیگران را نمیخواهیم. میخواهیم دیگران را زمین بزنیم. حسد که غالب شود اجتماع در هم کوبیده میشود. «وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ» به تو پناه میبرم از اینکه در صبرم کم بیاورم. صبر من زیاد باشد. «وَ قِلَّهِ الْقَنَاعَهِ» به تو پناه میبرم که من کم قانع باشم. قناعت را باید خیلی بارور و زیاد کنیم. «وَ شَكَاسَهِ الْخُلُقِ» به تو پناه میبرم از شدت تندخویی «وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَهِ» به تو پناه میبرم از اینکه در شهوترانی مُصر باشم. پافشاری در شهوت داشته باشم. «وَ مَلَكَهِ الْحَمِيَّهِ» خدایا به تو پناه میبرم از تعصبات، بعضی هستند تعصبات بیجا دارند. نژاد پرستی قومی و قبیلهای دارند. خودخواه و خودمحور هستند. من زیبا هستم، من سفیدپوست هستم. اینکه ملکه تعصب بیجا بر من غالب شود به تو پناه میبرم.
یکی از نکات مهم در رابطه با این دعا این است که ما در زندگیمان باید مواظب باشیم و یک مقدار خودمان را بیشتر بشناسیم. چه صفات خوبی در ما هست، چه رذایل اخلاقی در ما هست که خیلی مخرب است. امام سجاد در اول دعا میگوید: خدایا من به تو پناه میبرم. یعنی یک چیزهایی است که مُهلک است. انسان را هلاک میکند. ویروس خطرناک و سهم مهلکی است. زود آدم را متلاشی میکند. ایمان انسان، انسانیت انسان، اخلاق انسان، آخرت انسان و هویت انسان را از بین میبرد. روح و جان ما را از بین میبرد. در روایت داریم که پیغمبر ما هر روز به خدا پناه میبرد. هر روز از حسد، کبر، بخل، عجب و غرور، پیغمبر که شخصیت اول عالم است هر روز به خدا پناه میبرد. مثلاً در روایت داریم که از امام باقر کسی سؤال کرد: آیا پیغمبر از بخل به خدا پناه میبرد؟ حضرت فرمودند: بله! هر روز که یکوقت بخل در من نفوذ نکند. از اینکه من خیر به دیگران برسانم در امور مادی و معنوی و امام باقر(ع) فرمود:ما اهلبیت روزی دو بار هر صبح و شام از بخل به خدا پناه میبریم. باز راوی تعجب کرد، حضرت فرمودند: خدا در قرآن میفرماید: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر/9) چه کسانی رستگار هستند؟ آنهایی که جلوی بخلشان را بگیرند. الآن صدماتی که فقرا و گرفتارها میخورند بخاطر بخل اغنیاء است. بخل هم فقط امور مادی نیست. یک هنرمند هنرش را به دیگران ارائه نمیکند. یک دانشمند علمش را در اختیار نمیگذارد. اگر همه به همدیگر خیر برسانند، همه مشکلات حل است. همه رستگار میشوند. یک عده بخیل میلیاردها انسان را به زحمت میاندازند. لذا خدا میفرماید: کسی جلوی بخلش را بگیرد رستگار شده است.
امام صادق(ع) دور خانه خدا طواف میکردند. حضرت دائم میفرمودند: «اللَّهُمَّ قِنِي شُحَ نَفْسِي» (تفسيرالقمي، ج2، ص372) خدایا بخلم را حفظ کن. یعنی جلوی بخل مرا بگیر. یک نفر به امام صادق اعتراض کرد: خدا در قرآن میفرماید: کسی جلوی شدت بخلش را بگیرد، رستگار شده است. لذا امام سجاد به ما یاد میدهند از این چیزها به خدا پناه ببریم. یعنی خدا به داد ما برسد که یکوقت این آلودگیها در ما نفوذ نکند. یکی از مسائلی که مهم است توجه کنیم، بصیرت نفسانی و معرفت نفس است. ما متأسفانه در این زمینه خیلی غفلت کردیم. عمده حرف ما وقتی دور هم هستیم نقد دیگران است. یعنی یا مسئولین را نقد میکنیم که باید بکنیم و بعضی ممکن است ایرادهای قوی داشته باشند. یا استادها را نقد میکنیم، روحانیت را نقد میکنیم. یا غیبت میکنیم، یا تهمت میزنیم، موشکافی میکنیم فلان کس این حرف را میزد بهتر بود یا این کار را میکرد بهتر بود. حتی مراجع تقلید، حتی درباره امام و پیغمبر نظر میدهیم که آنها معصوم کامل هستند. این بزرگترین اشتباه بشریت است که ما برای همه تعیین تکلیف میکنیم، نقد و انتقاد میکنیم. موشکافی میکنیم ولی در مورد خودمان گویی از همه عیوب پاک هستیم. همه عیبها برای دیگران است و این اشکال بزرگی است.
قسم خوردن یک امر مکروه است. قسم دروغ که حرام است. قسم راست کراهت دارد. ولی چرا در قرآن از زبان پیغمبر یا اهلبیت گاهی قسم خوردند؟ موضوع خیلی مهم است و میخواستند طرف را تکان بدهند. یک مقدار هیجان زده شود و از خواب غفلت بیرون بیاید. معمولاً قسمها یکبار است. بالله، تالله، گاهی خدا به آسمان و زمین و خورشید و ماه و ستاره قسم خورده است. ولی فقط یک جای قرآن داریم که خدا یازده بار قسم خورده است، سوره شمس که یازده بار قسم خورده است. ظاهر که به خورشید و ماه قسم خورده است. باطنش خورشید پیغمبر خداست، ماه امیرالمؤمنین است و شب حضرت زهراست. چرا خدا اینقدر قسم خورده است؟ اگر مرجع تقلید یا مقام معظم رهبری بیاید بگوید: مردم! به خدا قسم، به مردم شوک وارد میشود. خداوند یازده بار قسم خورده که به فکر خودت باشد و دائم به دیگران ایراد نگیر! کار ما عیب جویی و سرک کشیدن در کارهای دیگران شده است. آن کسی که یازده بار قسم خورده، مقسم علیهاش چیست؟ میگوید: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (شمس/7-9) یازده بار قسم خورده کسی که به فکر خودش بود رستگار شده است. کسی که خودش را رها کرد، «قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» (شمس/10) بیچارگی و بدبختی و بدعاقبتی شوم گرفتار شد، یک عمر در آتش جهنم میسوزد. نیش به دیگران زده و مار و عقرب درست کرده و هی به جان خودش میافتند. هرکاری که به دیگران میکنی به سر خودت میآید. خودمان را دریابیم. خدا چشم داده برای اینکه هم دیگران را ببینیم و هم خودمان را ببینیم.
بزرگی به من فرمودند: هیچوقت شده خودت را مقابل خودت بگذاری؟ گاهی خودمان را در آئینهای بیاوریم که دیگران را نقد میکنیم و نظر میدهیم. خوبیهایمان را ببینیم. مثبت و منفیمان را ببینیم. چقدر روایت داریم هرطور دوست داری دیگران با تو رفتار کنند، تو هم همانطور رفتار کن. به خودمان چه نمرهای میدهیم؟ بنده خوب شوهری برای خانمم هستم؟ خوب پدری برای فرزندانم هستم؟ خوب دامادی هستم؟ ما فقط به دیگران نمره میدهیم. نمرههایمان هم روی حبّ و بغض است یا بیست است یا صفر است. افراط و تفریط است. از کسی خوشمان بیاید بالا میبریم و از کسی بدمان بیاید نابودش میکنیم. بدترین چیزها بی انصافی در قضاوت دیگران است. گاهی در مجامع فرهنگی یا اداری که برای سخنرانی میروم، میگویم: مدیری موفق است که نظرسنجی کند. یعنی یک صندوق انتقادات و پیشنهادات بگذارند و طرف معلوم نباشد چه کسی است. گاهی مشکل بزرگ ما این است که انتقاد پذیر نیستیم. هزار تا غیبت و تهمت و شایعه برای دیگران واجب است اما به ما بر بخورد, عالم را کن فیکون میکنیم. خیلی خودخواهی و خودمحوری بالا و بلند است. معنای مراقبه و محاسبه همین است، بیاییم خودمان را نقد کنیم. مرحوم آقای دولابی این جمله را خیلی تکرار میکردند. حدیث معروف که «المومن مراه المومن» (بحارالانوار، ج71، ص268) مؤمن آینه مؤمن است. الآن بنده صورت خودم را نمیبینم ولی صورت شما را میبینم. شما هم صورت بنده را میبینی و صورت خودت را نمیبینی مگر جلوی آینه بروی. اگر موهای شما پریشان باشد من به شما میگویم. مؤمن آینه مؤمن است.
مؤمن آینه مؤمن است یعنی چه؟ ما جلوی آینه میرویم. اولاً تمام اشیاء خودشان را نشان میدهند. فقط یک چیزی خودش را نشان نمیدهد و شما را نشان میدهد و آن آینه است. یعنی اگر ما هم شفاف و صاف شدیم، زلال شدیم، هرکس ما را میبیند خودش را هم میبیند. چطور آب که گل آلود کسی را نشان نمیدهد ولی اگر زلال و شفاف شد آینه میشود. آینه شو، غبارها و کدورتها را برطرف کن. یک معنی اینکه مقابل آینه میروی هیچ کم و کسری نمیکند، هرچه هست نشان میدهد. نه بزرگنمایی و نه کوچک نمایی میکند. یک خوبی آینه این است که مثبتها را نشان میدهد، منفیها را هم نشان میدهد. یکی از قشنگیهای این حدیث این است که آیه داد و قال نمیکند، بی صدا میگوید.
یکی از نکات زیبا این است که اگر آینه کوچک باشد، بزرگ باشد، حقیقت را نشان میدهد. نکتهای که آقای دولابی روی آن خیلی مانور میدادند، واقعاً هم خیلی مهم است. اگر ما جلوی آینه رفتیم و دیدیم سر و وضع ما به هم ریخته است یا آشغال روی صورت ما هست. ما اشتباه بزرگمان این است که ده سال است هی دستمال میگیریم آینه را میکشیم که اینجا پاک شود. محال است پاک شود. امکان ندارد و راهش این نیست. الآن بحثهایی که در برنامه سمت خدا توسط کارشناسان مطرح میشود، خیلی از خانوادهها گوش میکنند. خانم به آقا میگوید: با شما هست! آقا به خانم میگوید: با شما هست! هیچکس به خودش نمیگیرد. مدیر عزیز، معلم عزیز، پدر و مادر عزیز به خودتان بگیرید. هزار سال اگر ایرادی در صورت بنده هست، به جای اینکه آینه را دستمال کنم، دیگران را دستمال کنم . اینجا را که پاک کردی آینه هم پاک میشود. خدا به صلاح من میتواند دیگران را اصلاح کند.
ذات نایافته از هستی بخش *** کی تواند که شود هستی بخش
من چند حدیث ناب از مولا امیرالمؤمنین در این زمینه نوشتم. بزرگترین عیب، بزرگترین ایراد، بزرگترین غفلت، غفلت از خود است. بزرگترین گناه و انحراف این است که من خودم را نشناسم. بزرگترین اشکال این است که من خودم را نقد نکنم. یکی از احادیث زیبا این است که امیرالمؤمنین میفرماید: «الجاهل بنفسه جاهل بکل شیء» کسی که خودش را نشناسد به مراتب بیرون از خودش را نمیشناسد. من خودم را پیدا نکردم. کسی که خودش و جسمش را نشناسد، روحش را نشناسد، موقعیتش را نشناسد، جایگاهش را نشناسد، بیرون از خودش را به مراتب نمیشناسد. جهلی در عالم بدتر از این نداریم که آدم خودش را پیدا نکند. از روی جهالت به دیگران نمره مثبت و منفی میدهد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أعظم الجهل جهل الانسان أمر نفسه» (غررالحكم، ص 233) نفهمی و نادانی و بی معرفتی یک درجه است. صد درجه جهالت و نادانی چیست؟ فرمود: زشتترین جهالتها این است که انسان خودش را نشناسد. پایتخت تمام کشورها را بلد است. ولی خودش را نمیشناسد. ریزهکاریهای درون خودش را بلد نیست. امیرالمؤمنین(ع) جملهی زیبایی در مورد متقین دارند، متقین چه کسانی هستند؟ «وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَي الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ» (نهجالبلاغه، خطبه 193) یعنی گوششان را وقف کردند بر علمی که برایشان نافع است. به درد دنیا و آخرت میخورد. علمی که مفید باشد. علمی که با آن خودت را بشناسی و منیّت خود را از بین ببری. حدیث دیگر میفرماید: «كَفَي بِالْمَرْءِ جَهْلا أَنْ لا يَعْرِفَ قَدْرَهُ» (إرشاد مفيد، ج 1، ص 231) برای جاهل بودن انسان همین قدر بس است. این آقا پروفسور است، آیت الله است، استاد دانشگاه است، ولی بلد نیست با خانمش چطور برخورد کند. ده دقیقه برای خانم و بچهها وقت نمیگذارد. لذا انبیاء آمدند مهمترین محوری که به ما گفتند کار کنید، خودشناسی است. بصیرت واقعی این است که من اگر خودم را شناختم زمان را هم میشناسم. از همه مهمتر خدا را میشناسم. اگر خودم را نشناسم، خدا را هم نشناختم. لذا خدا در جای جای قرآن اشاره میکند «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (حشر/19) یعنی اینها به هم مرتبط است. «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (عوالي اللالي، ج 4، ص 102) کسی که خودش را شناخت، خدا را شناخته است. کسی که خودش را نشناسد، خدا را هم نشناخته است. لذا چون خدا را فراموش کردند، خدا هم کاری میکند خودشان را فراموش کنند. خود فراموشی مساوی با خدا فراموشی و خدا فراموشی مساوی با خود فراموشی است. چون ما فقر محض هستیم و خدا غنی محض است. ما جهل محض هستیم و خدا علم محض است. ما ضعف محض هستیم و خدا قدرت محض است. لذا میفرماید: برای جهالت انسان همینقدر بس که قدر و منزلت خودش را نفهمد. کسی که خودش را نشناخت هلاک شد.
امام صادق(ع) فرمود: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَيْراً» اگر خدا اراده خیر به بندهای بکند، سه کار با او میکند. 1- دنیا در نظر او کوچک میشود. انسانیت در نظرش بزرگ است و خدا بزرگ است. آشفتگیهایی که این روزها در بازار ایجاد شده است، گرانی و تورم، فقر و مشکلات، چقدر دغدغه گرانی سکه و دیگر چیزها را داریم. آیا دغدغهی اصلاح نفس و علم و کمال هم داریم؟ دنیا را جدی گرفتیم و آخرت را رها کردیم. اگر دنیا را یک مقدار سبک کنیم، فکر دنیا را کم کنیم. امیرالمؤمنین فرمود: هرکس آخرتش را اصلاح کند، خدا دنیایش هم اصلاح میکند. چرا دنیای ما درست نمیشود؟ چون طرف خدا نمیرویم. مسئولین، هرکسی در این زمینه فعال است، انتقاد از آنها درست و به جا است. اما اینکه همه فکرمان را روی این بگذاریم خوب نیست. «وَ نَفْسِي بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا» (من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 615) یعنی پیوند با اهلبیت باعث میشود معالم دین را یاد بگیریم. چه کنیم همه فسادهای دنیایی ما اصلاح شود؟ میگوید: یک مقدار طرف امیرالمؤمنین برو. مسئول، شخصیت سمت سیره حضرت برو و به فکر مردم باش! مسئولین خیلی ایراد دارند ولی آیا به من هم که دلار چهار هزار و خردهای میدهند نمیروم بازار دو برابر بفروشم؟ مردم هم به همدیگر رحم نمیکنند. ایراد از بالا و پایین است.
یک فرمایش زیبایی از پیغمبر(ص) هست. یک نفر به رسول خدا عرض کرد: یا رسول الله! من دوست دارم خدا به من رحم کند و مورد رحمت خدا قرار بگیرم. حضرت فرمودند: «ارحم نفسك و ارحم خلق الله يرحمك الله» (كنز العمال، حديث 44154) اول به خودت رحم کن. کاسب نخواهد در آشفته بازار ماهی بگیرد! در خارج وقتی جنسی گران میشود مردم خرید نمیکنند ولی ما در ایران میرویم هرچه در انبارها هست میخریم برای اینکه دو برابر و سه برابر شود. مالکها به مستأجرها رحم کنند، خدا جبران میکند. اگر ما رحم کنیم خدا هم به ما رحم میکند. اگر ما بی رحم شویم خدا هم به ما رحم نمیکند. پیامبر فرمود: اول به خودت رحم کن، خودت را به آتش و گناه مبتلا نکن و بعد هم به مردم رحم کن مورد رحمت خدای متعال قرار میگیری. امام صادق(ع) فرمود: خدا هروقت اراده خیر به بندهای بکند، دنیا را خیلی جدی نگیرد. اینها همیشه بوده و گذرا است.
امام صادق فرمود: هرکس خدا اراده خیر به او دارد، عشق دنیا در او وجود ندارد. 2- در دین او را دانا میکند. 3- اشکالهای خودش را به او میفهماند. امیرالمؤمنین فرمود: خوشا به حال کسی که «شغله عیبه عن عیوب الناس» ما فرافکنی میکنیم. فقط عیب را به دیگران میگوییم. هرکس عیبش را به خودش بگوید. هرکس به اندازه توانش آب روی آتش بریزد. عیب از خود ماست و به دیگران بد و بیراه نگوییم. امام صادق فرمود: کسی که این سه صفت را پیدا کند، دنیا پرست نباشد و در دینش دانا باشد، خدا خیر دنیا و آخرت را به او مرحمت کرده است. امیدواریم خدا متعال قدم اول که خودسازی است، یک خانه تکانی درونی میتواند به خودمان آرامش بدهد و بعد هم به دیگران آرامش بدهد.
شریعتی: برای دوستان عزیزی که در خوزستان و آبادان هستند، آب آشامیدنی ندارند، برای آنها هم دعا کنیم که انشاءالله به زودی مشکلاتشان حل شود. وضعیت گرد و غبار و آب آشامیدنی آنها درست شود. انشاءالله مسئولین عزیز، آنهایی که دست اندرکار هستند به فکر مردم عزیز آبادان هم باشند و به آن مناطقی که با مشکل آب آشامیدنی مواجه هستند، کمک کنند.
حاج آقای فرحزاد: یکی از راهها قناعت و صرفهجویی است در همه چیز، تشریفات، تجملات، چشم و هم چشمی، صرفهجویی در آب، میتواند ما را از این بحران خیلی نجات بدهد.
شریعتی: امروز صفحه 361 قرآن کریم، آیات 12 تا 20 سوره مبارکه فرقان را تلاوت خواهیم کرد.
«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً «12»
وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً «13»
لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً «14»
قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً «15»
لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا «16»
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ «17»
قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً «18»
فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيراً «19»
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً «20»
ترجمه: چون (دوزخ) از فاصلهى دور آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مىشنوند. و چون به زنجير بسته شده، در مكانى تنگ از آن انداخته شوند، آنجاست كه ناله زنند (و مرگ خود را مىخواهند). (به آنان گفته مىشود:) امروز يك بار درخواست هلاكت نكنيد، بلكه بسيار درخواست هلاكت كنيد. (اى پيامبر!) به مردم بگو: آيا اين (ذلّت و عذاب) بهتر است يا بهشت جاودانى كه به پرهيزكاران وعده داده شده و سزا و سرانجام آنان است؟ براى اهل بهشت آن چه بخواهند موجود است. آنان براى هميشه در آن جا هستند. (اين پاداش) بر پروردگارت وعدهاى است واجب. (و ياد كن) روزى كه خداوند مشركان و آنچه را به جاى خدا مىپرستيدند (در يك جا) محشور كند، پس (به معبودهاى آنان) گويد: آيا شما بندگان مرا گمراه كرديد، يا خودشان راه را گم كردند؟ (معبودها) گويند: خدايا! تو منزّهى، مارا نرسد كه غير از تو سرپرستى بگيريم ولى تو آنان و پدرانشان را چنان كامياب گرداندى كه ياد (تو و قرآن) را فراموش كردند و گروهى هلاك و سر در گم شدند. (خداوند در آن روز به مشركان مىفرمايد:) اين معبودها گفتههاى شما را انكار كردند؟ نه براى برطرف كردنِ قهر خدا توانى داريد، نه مىتوانيد حمايتى (از كسى) دريافت كنيد وهر كس از شما ظلم كرده (و شركورزد) عذاب بزرگى به او مىچشانيم. و ما پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر آن كه آنان (نيز) غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند، و ما بعضى از شما را وسيلهى آزمايش بعضى ديگر قرار داديم. آيا صبر و تحمّل از خود نشان مىدهيد؟ و پروردگار تو همواره بيناست.
شریعتی: این هفته قرار گذاشتیم از آیت الله بروجردی(ره) یاد کنیم. اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: پیامبر عظیم الشأن گاهی خواب میدیدند برای اصحاب بیان میکردند. خواب پیامبر مثل بیداری و رؤیای صادقه است. فرمودند: دیشب عموی من حضرت حمزه و پسر عمویم جعفر طیار را خواب دیدم. جمعهای که پیش رو هست، پانزده شوال شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء (ع) است و ایام بزرگداشت وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) است. انشاءالله عزیزان این را جدی بگیرند و زیارت حضرت عبدالعظیم هم ثواب زیارت امام حسین(ع) را دارد. این یک هفته را به زیارت حضرت عبدالعظیم بروند. حضرت فرمودند: من حضرت حمزه و جعفر طیار که هردو هم شهید شده بودند، خواب دیدم میوهها و غذاهای بهشتی را میل میکردند. از آنها سؤال کردم در آن عالم چه چیزی افضل و برترین چیزهاست؟ البته پیامبر خبر دارند ولی اینکه به ما یاد بدهند. عرض کردم پدر و مادر ما به قربانت، برترین چیزها را سه چیز در این عالم یافتیم. یکی صلوات بر محمد و آل محمد است. دوم محبت مولا امیرالمؤمنین(ع) است. سوم آب دادن است. الآن بحران آبی که شما اشاره کردید، در وضو و غسل کردن صرفهجویی کنیم. هرکس در هر توانی که دارد آب و برق را صرفهجویی کند. این کمک کننده است. افضل اعمال یکی آب رساندن است. مسئولین باید به فکر باشند ولی هرکس در هرجایی که هست باید صرفهجویی کند. ما خانوادههایی داریم که گونی گونی غذا را دور میریزند. همینها باران را کم میکند. این اسراف است و در خارج این کار را نمیکنند. آنوقت میگوییم: چرا آنجا باران میآید و اینجا نمیآید. اعمال خود ماست به ما برمیگردد. کمبود باران گردن آمریکا و اسرائیل نیست، ما خودمان بی برکتی را ایجاد میکنیم.
آیت الله بروجردی غیر از مباحث فقاهت و علم و حدیث شناسی که واقعاً در حد اعلای یک فقیه و مرجع بزرگ بودند و بزرگانی مثل حضرت امام، مثل آیت الله گلپایگانی همه سر درس ایشان میرفتند. مرحوم آیت الله بروجردی صفات برجستهای داشتند و خیلی متواضع و مؤدب بودند. یکی از بزرگان میفرماید: سید پیرمردی خدمت ایشان آمده بود که ایشان را درس بدهند. خواست درس بگوید آقا گوشش سنگین بود. گفت: من نیازمند هستم. گفت: بیا منزل، الآن همراه من چیزی نیست، من کمک تو میکنم. این سید آمد نزد من نشست، به من گفت: آقا وعده کرده در خانه به من پول بدهد. ولی الآن درس شروع نشده دو تا مسأله دارم. میشود بروم از آقا مسأله بپرسم؟ گفتم: برو بپرس. آمد خدمت آقا، من بلند گفتم: آقا اینبار مسأله دارد. اینقدر آقا ناراحت شد که بار دوم متوجه نشده است، آقای بروجردی که مرجع کل بود. مراجع درس ایشان میرفتند، خم شدند و دست این سید فقیر را بوسیدند. همیشه به فقرا رسیدگی میکردند. اواخر عمر نگران بودند، گفتند: چرا نگران هستید؟ تدریس داشتید، تاب چاپ کردید. مسجد اعظم درست کردید. در اکثر کشورها کرسی شیعه را بزرگ کردید. فرمودند: من اموالم را دادم و چیزی ندارم ولی میترسم خدا از من بپرسد: بروجردی از آبرویت هم مایه گذاشتی یا نه؟ خیلیها آمدند از من درخواست داشتند من چیزی نداشتم ولی میتوانستم از آبرویم استفاده کنم. انشاءالله روح ایشان با چهارده معصوم محشور شود.
خدا را قسم میدهیم به حق محمد و آل محمد خیر دنیا و آخرت به همه مرحمت بفرما. به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان و همه ما را از بهترین یارانش قرار بده. خدایا معضلات گرانی، اهنجاریهای اقتصادی، ناهنجاریهای اجتماعی، اخلاقی، خانوادگی را به حق محمد و آل محمد به فضل و کرمت برطرف بفرما. کنکوریهای عزیز را موفق بدار. ورزشکارهای ما را به بهترین نحو به پیروزی کامل برسان.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-4-4-حجت الاسلام فرحزاد.mp3
11.83M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_فرحزاد
📚 با موضوع سیری در صحیفه سجادیه امام زین العابدین علیه السلام ( شرح دعای هشتم )
🗓 دوشنبه چهارم تیر ماه
🗂 حجم : ۱۱.۲ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : وظایف و ویژگیهای حکومت علوی
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 05-04-97
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای نازنین و گرانقدرمان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. هفته گذشته با حاج آقای نظری منفرد عزیز خداحافظی کردیم به این امید و آرزو که انشاءالله در یک فصل دیگر باز هم از محضر پر فیض ایشان بهرهمند شویم. مهمان عزیز و نازنینی داریم. امروز صبح برای ایشان پیامک ارسال کردم که: «روز وصلش میرسد ایام هجران میرود» حاج آقای حسینی قمی عزیز مهمان ما هستند و قرار هست روزهای سهشنبه در محضر ایشان باشیم. سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای حسینی: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه دارم. چون تا هفته گذشته حضرت حجت الاسلام و المسلمین نظری منفرد فیض میدادند باید گفت: «صد حیف که این آمد و صد حیف که آن رفت» ایشان استاد همه ما هستند. نفس و اخلاقشان و کمالاتشان، علمشان، ایشان یک جایگاه ممتاز و ویژه در حوزه علمیه دارند، در میان همه کسانی که اهل تبلیغ هستند. من در جواب پیام آقای شریعتی اینطور نوشتم:
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست **** گاهی بهانهای است که قربانیات کنند
من شاهد بودم که تهیه کننده برنامه چقدر تلاش میکردند برای دعوت از کارشناسان، ساعتها با افراد گفتگو میکردند و هرکس یک مشکلاتی دارد. واقعاً کار سخت و طاقت فرسایی هست. امیدوارم خدا راضی باشد به حضور مجدد ما و آنچه رضای خدا هست بر زبان ما جاری شود.
شریعتی: از حضور مجدد شما در برنامه خیلی خوشحال هستیم. قرار هست چه مباحثی را با هم مرور کنیم؟
حاج آقای حسینی: به نظرم همچنان مهمان سفره نهجالبلاغه امیرمؤمنان باشیم. این دریایی است که به این آسانی کسی نمیتواند از کنار این دریا سیراب برگردد. یک بحثی را امروز در نظر گرفتم با عنوان وظایف حکومت علوی، یا وظایف حاکمان در حکومت علوی. در نهجالبلاغه حضرت امیر(ع) فراوان به این موضوع پرداختند که در یک حکومت دینی و علوی حاکمان چه باید بکنند؟
شریعتی: با توجه به اینکه شروع بحث ما هست و قرار است چند جلسه در این مورد صحبت کنیم، حکومت علوی، مخاطب این مطالب شما فقط مسئولین هستند یا اینکه فرد فرد ما هم مسئول هستیم؟
حاج آقای حسینی: نه قطعاً همه مردم باید همراهی کنند. اگر مردم همراهی نکنند، با حکومت، امیرالمؤمنین هم که حاکم باشد به جایی نمیرسد. امیرمؤمنان در نهجالبلاغه خطابهای متفاوتی دارند. گاهی این سؤال را میپرسند که چرا حضرت مثلاً یک وقت با مردم کوفه خیلی تندی میکنند، گاهی از آنها خیلی تعریف میکند؟ گاهی به مردم بصره تندی میکنند، گاهی خیلی تعریف میکنند. آنجایی که با حضرت همراهی کردند حضرت تعریف میکنند. آنجایی که حضرت را تنها گذاشتند، «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لا رِجَال» (نهجالبلاغه، خطبه 27) گاهی حضرت میفرمودند: «لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِكُمْ صَرْفَ الدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ» (نهجالبلاغه، خطبه 97) کاش معاویه با من معامله درهم و دینار میکرد. یعنی کاش ده نفر از یاران مرا میگرفت و یک نفر از یاران خودش را به من میداد. آنها در باطلشان آنطور محکم بودند و شما در حقتان سست هستید. مردم اینطور بودند، گاهی با حضرت همراهی نمیکردند و حضرت سرزنش میکردند. گاهی هم پای کار میآمدند و خیلی جدی و محکم بودند، حضرت تعریفشان را میکردند. حتماً اگر ما نخواهیم، اگر مردم همراهی نکنند و بگویند: ما راه خودمان را میرویم، حکومت هم اگر میتواند اداره بکند، اگر میتواند حکومت را دینی و اسلامی و علوی اداره کند، اگر نه که قطعاً نمیشود. اگر همه مردم همراهی نکنند بهترین حاکم هم نمیتواند کاری کند. از امیرالمؤمنین کسی بالاتر نبود و حکومتی عادلتر از حکومت حضرت نبود. در نهجالبلاغه دهها مورد هست، من یکوقت جمع کردم و فکر کردم یکی دو مورد است. حضرت دهها مورد شکایت دارند. آنجایی که مردم همراهی نکردند. آنجایی هم که همراهی کردند از ایشان تعریف کردند. چقدر از کوفیان، مردم بصره، مردم عراق، وظایف هم وظایف حاکمان هست و هم وظایف مردم است.
مورد اولی که از نهجالبلاغه میخوانم در خطبه 208 است. «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي فَرَضَ عَلَي أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ»، «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي» خداوند «فَرَضَ» واجب کرد «عَلَي أَئِمَّةِ الْعَدْلِ» بر پیشوایان عادل «أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ» زندگی خودشان را مثل زندگی مردم ضعیف قرار بدهند. حتی اگر دارند هم باید در زندگی مثل مردم ضعیف و پایین دست باشند. امیرمؤمنان داشت و خیلی هم داشت، در همه منابع هست که درآمد حضرت چهل هزار دینار بود ولی همه را صدقه میداد. در 25 سال خانهنشینی حضرت کارهای اقتصادی فراوانی کرد. هیچکس به اندازه امیرالمؤمنین کار اقتصادی نکرده است. باغها و مزارع حضرت هنوز هست. در مدینه وقتی عزیزان مُحرم میشوند منطقه آبار علی هست. چاههایی که امیرمؤمنان ایجاد کرده است. هیچکس به اندازه امیرالمؤمنین کار عمرانی و اقتصادی نکرده است. چهل هزار دینار درآمد حضرت بوده ولی حضرت همه را صدقه دادند و وقف کردند
یکوقتی اشاره کردیم که کسی میگوید: من پای خطبه امیرالمؤمنین(ع) بودم و طفلی بودم که روی دوش پدرم سوار بودم. دیدم این آقا که خطبه میخواند آستینش را حرکت میدهد. سؤال کردم چرا اینطور میکند؟ گفت: این یک پیراهن بیشتر نداشته، پیراهنش را شسته، وقت نماز جمعه شده، همان پیراهن را تن کرده و حرکت میدهد تا خشک شود. یعنی چهل هزار دینار درآمد را برای صدقات میدهد ولی روزی که حاکم است باید مثل مردم زندگی کند. چرا؟ حضرت دلیل میآورند. «لكَيْلا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُه» تا فقیر فقر او را به شورش وا ندارد. وقتی فقرا و طبقات پایین دست ببینند مسئولین هم در این گرفتاریها هستند، میگویند: مشکلات هست و برای همه هست. به شورش واداشته نمیشوند. ولی وقتی تضاد را ببینند آنوقت برایشان قابل تحمل نیست. «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي فَرَضَ عَلَي أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ» این یک نشانه است. حاکم اگر مسئولیتی را میپذیرد، برای اینکه درد مردم را احساس کند، در نامه 45 حضرت قسم میخورد، «وَ لَوْ شِئْتُ لاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ» اگر میخواستم میتوانستم بهترین غذاها را برای خودم تهیه کنم. «وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ» نه! «وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ» (نهجالبلاغه/نامه45) شاید در دورترین نقطه حکومت من کسانی باشند که سیری را به یاد ندارند. یک قرص نان پیدا نمیکنند.
حتماً باید حاکمان با مردم همراهی کنند. در حالات مرحوم وحید بهبهانی میدیدم، به ایشان علامه ثانی، محقق ثالث، مجدد المذهب، ایشان شخصیت فوقالعادهای بودند. یکوقت به خانه آمد و دید عروسش لباس قشنگ و پر زرق و برقی پوشیده است. از پسرش پرسید: به چه مناسبت این لباس را پوشیده است؟ پسرش گفت: پدر شما قرآن نخواندهاید؟ قرآن میفرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» (اعراف/32) چه کسی این زیورها را حرام کرده است؟ اشکالی ندارد. گفت: این آیهای که خواندی را قبل از تو خواندم ولی مردم باید فقرشان را به ما درمان کنند، آرامش پیدا کنند. درست است حرام نشدیم، ولی ما که به عنوان یک عالم دینی مردم ما را نشان میکنند و میبینند، ما باید باعث آرامش فقر مردم باشیم. فقیر فقرش او را به شورش نیاورد.
مردم ما مردمی هستند که چهل سال همه این سختیها را تحمل کردند و میکنند. قطعاً مردم میدانند که یک قیام چهل سالهشان را یک رئیس جمهور به مسخره بگیرد و تهدید و تحریم کند! ولی همین مردم دوست دارند الگوهای علوی در جامعه دیده شود. یعنی اگر میگویند: حقوق فلان کارخانه ماهها به تأخیر افتاده، آیا وزرا و وکلاء و رؤسا، سران قوا، رئیس جمهور، رئیس مجلس، وزرا، مسئولین واقعاً چند ماه حقوقشان به تأخیر افتاده است؟ اگر اینطور باشد درد مردم را احساس میکنند. حضرت میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي فَرَضَ» خدا واجب کرده است. داستانی از امیرالمؤمنین بگویم که خیلی جالب است.
رئیس خوارج خدمت امیرالمؤمنین(ع) آمد. یک جمله خیلی تندی به حضرت گفت. «ِاتَّقِ اَللَّهَ يَا عَلِيُّ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ» از خدا بترس! آخر میمیری. امیرالمؤمنین فرمود: نه، من نمیمیرم. «بَل مَقتولٌ» من به شهادت میرسم. به خدا قسم به شهادت خواهم رسید. داستان مفصل است. جمله دومی به حضرت گفت: «وَ عَاتَبَهُ فِي لِبَاسِهِ» این چه لباسی است که تو پوشیدی؟ «مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَلْبَسَ لِبَاساً خَيْراً مِنْ هَذَا» یک لباس بهتر بپوش! امیرمؤمنان فرمود: «مَا لَكَ وَ لِلِبَاسِي» لباس من چه ربطی به تو دارد؟ «هُوَ أَبْعَدُ مِنَ اَلْكِبْرِ» این لباس مرا از تکبر به دور میکند. «وَ أَجْدَرُ أَنْ يَقْتَدِيَ بِيَ اَلْمُسْلِمُ» مسلمانها به این لباس من اقتدا میکنند. وقتی میبینند امیرالمؤمنین در این سادگی زندگی میکند، مردم میگویند: به به! آقا مشکل ندارد. این امیرمؤمنان است با چهل هزار دینار درآمد سالانهاش همه را بین فقرا تقسیم کرده و خودش در سادهترین لباس و سادهترین غذا زندگی میکند. میشود کسی ناراحت شود و بگوید: چرا گرفتاری و مشکلات داریم؟ چهل هزار دینار درآمد سالانه من است. حضرت 25 سال در مدینه کار عمرانی کرده است. نخلستانها و باغستانها همه را به فقرا داده و خودش با لباسی راه میرود که این آقا آمده به حضرت ایراد بگیرد. این چه لباسی است؟ فرمود: لباس من به تو ربطی ندارد.
در نامه 53 نهجالبلاغه، عهدنامه امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر «وَ لا تَقُولَنَ إِنِّي مُومَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ» استاندار علی! مبادا بگویی: من امیر هستم. من مسلط هستم. امر میکنم و بقیه باید اطاعت کنند؟ نه! «فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ» با مردم مشورت کن. حرف مردم را بشنو. اگر گفتی: همین که من گفتم و بقیه باید اطاعت بکنند، سه ایراد دارد. 1- اولاً فساد فکری برای شما میآورد. آدمی که فکر کند همیشه حرفش حق محض است، تصمیمات او حق محض است، هرچه من گفتم همه باید اطاعت کنند، این از لحاظ فکری به استبداد کشیده میشود. 2- «وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ» دین را نابود میکنی. تو به اسم دین حکومت میکنی. تو استاندار علی هستی. 3- «وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ» (نهجالبلاغه، نامه 53) آنوقت مردم را به شورش وا میداری. مردم را در آستانه شورش میبری. حضرت مذمت میکند. حاکم اسلامی حتماً باید فکر مردم، حرف مردم باشد.
مورد سوم، در نامه 53، عهدنامه مالک اشتر است. امیرالمؤمنین میفرماید: میدانید ویرانی یک کشور در اثر چیست؟ «إِنَّمَا يُوتَي خَرَابُ الارْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا» اگر مردم تنگدست شوند، گرفتار شوند، حقوقشان به آنها نرسد، این کشور ویران میشود. چرا مردم گرفتار میشوند؟ «وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا» به سه جهت 1- «لاشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاةِ عَلَي الْجَمْعِ» حاکمان فکر جمع ثروت برای خودشان باشند. هر مسئولی در هرجایی هست. گاهی یک کسی در یک نقطه کوچک خیلی راحتتر میتواند فساد ایجاد کند تا کسی که در جای بزرگ است. ما چهار میلیون کارمند داریم. واقعاً همه کارمندان ما به خوبی به وظایفشان عمل میکنند؟ همه وارد کننده و صادر کنندهها مردم ما هستند. این روزها میگویند: دهها شرکت با ارز دولتی جنس وارد کردند و با ارز آزاد میفروشند. البته دولت مسئول است و سیستم نظارتی باید باشد. فرض که تو به آلاف و الوف رسیدی، کجا میخواهی ببری؟ حلال دنیا ما را به کجا رسانده که حرام دنیا برساند؟ حیف است، نظام مقدس جمهوری اسلامی در آستانه چهل سالگی است. بخاطر اینکه یک میلیارد ما دو میلیارد شود، چرا سوء استفاده کنیم؟ یقین داشته باشیم اینها آب خوشی نمیشود که از گلوی ما پایین برود. خود مردم میتوانند کمک کنند.
امام صادق(ع) فرمودند و در کافی مرحوم کلینی(ره) هست. فرمود: «ربح المؤمن علی المؤمن حرام» شما اگر زندگیات تأمین است، اصلاً سود نگیر. فقها این حرام را حمل بر کراهت کردند. شما اگر زندگیات خوب است نمیخواهد سود بگیری. یکوقت کسی شریک و رفیق توست، شریک تجاری است از او سود با انصاف بگیر. اما به عامه مردم، از عموم مردم سود نگیر. تو نیازی نداری نگیر! اگر ما میگوییم: یک حکومت علوی نمونه، اگر ما میگوییم: حکومت امیرمؤمنان یک مدینه فاضله است، مردمش هم باید ساکنین این مدینه فاضله باشند. مدینه فاضله یک فضا نیست، تصور نیست. مردم مدینه فاضله باید به این حدیث عمل کنند. «ربح المؤمن علی المؤمن حرام» در این مشکلات و شرایط ما اصلاً سود نمیخواهیم! همین ارز دولتی را به این میدهیم و فعلاً از این مخمصه رد شویم. از نقشههایی که دشمن ریخته رد شویم. این مدینه فاضله است. اینکه ما بگردیم ببینیم کجا یک منفذی وجود دارد، میشود از این منفذ وارد شویم، یک تومان را دو تومان و دو تومان را صد تومان کنیم، درست نیست. امیرالمؤمنین فرمود: «إِنَّمَا يُوتَي خَرَابُ الارْضِ» ویرانی در اثر این است که مردم گرفتار شوند. گرفتاری سه جهت دارد. 1- «لاشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاةِ عَلَي الْجَمْعِ» مسئولین فقط به فکر جمع ثروت باشند. 2- «وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ» میگویند: ما که نیستیم، دیگر هرچه شد مهم نیست. 3- «وَ قِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَر» (نهجالبلاغه، نامه 53) از عبرتها استفاده نکنند. امیرالمؤمنین میفرماید: «مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ» وسیله عبرت زیاد است و عبرتگیر کم است. از عبرتها استفاده کنید.
مورد چهارم، باز در عهدنامه امیرالمؤمنین(ع) هست. حضرت میفرماید: میخواهی کسی را انتخاب کنی، مواظب باش و گول ظاهرش را نخور. «لا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَي فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ» (نهجالبلاغه، نامه 53) به اعتماد خودت اکتفا نکن. نگو من آدم هوشیاری هستم. من میدانم چه کسی را انتخاب کنم. «وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْك» حسن ظن نداشته باش. «فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاهِ بِتَصَنُّعِهِم» هستند آدمهایی که ظاهرسازی میکنند. خوش خدمتی موقت برای اینکه پستی را بگیرند، و لیاقت این پست را ندارند. فرمود: در انتخاب مسئولین حواست را جمع کن. نکند اینها ظاهرسازی کنند و تو را فریب بدهند. واقعاً مدینه فاضله یک طرفه نمیشود. الآن کسی را داریم در این مدینه فاضله که انتظارش را داریم، یک نفر را سراغ دارید یک پستی به او پیشنهاد بدهند و بگوید: به خدا اگر من قابلیت داشته باشم! اخیراً یکی از مسئولین میگفت که خدمت مقام معظم رهبری یک پستی به ایشان پیشنهاد کرده بودند. گفته بود: نه، من دو ماه میخواهم فرصت داشته باشم و فکر کنم ببینم میتوانم این کار را انجام بدهم یا نه. ایشان فرموده بود: شما اولین کسی هستی که میگویی: من دو ماه فرصت میخواهم که فکر کنم.
چهل سال از انقلاب گذشته است. بعضی به عمر انقلاب پست و مسئولیت دارند و بازنشستگی ندارند. از این قوه به آن قوه میرود. از این وزارت به آن وزارت میرود. یک سن و سال و شرایطی دارد. اگر بپرسی چند مسئولیت داری؟ قطعاً نمیتوانند درجا همه مسئولیتهایشان را بشمارند. کی به این همه کار میرسند؟ این همه جوان و نیروی جوان هست که سر کار بیایند. اگر یک وقتی هم خودش را بازنشست کند که گاهی عزرائیل بازنشست میکند، اگر هم بازنشست بکند، یک اتحادیه، تعاونی تشکیل میدهد که بعد از خودش باز دوباره همه در این کار باشند. رسول خدا به ابیذر فرمود: ؟«انک ضعیفٌ» تو توان این مسئولیت را نداری. این پست امانت است و فردای قیامت از تو درباره این پست سؤال میکنند. تو دنبال پست نباش. ابیذر آدم خوبی بود. وقتی میخواهیم به خوبی و زهد و تقوا و صداقت مثال بزنیم، صادقتر از ابیذر نبود. ولی حضرت به او فرمود: ابیذر تو دنبال پست نباش! مسئولیت سنگین است. در جامعه دینی ما هم اینطور است؟ هرکسی نه تنها لیاقت دارد تازه میگوید: شما مرا درک نکردی! من خیلی بیش از اینها زمینه کار دارم! ؟«يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ» (ق/30) «هل من مزید» اینها بلند است. امیرمؤمنان(ع) میفرماید: مواظب باش!
مورد پنجم از وظایف حاکمان، باز در همین عهدنامه امیرمؤمنان است. «ثُمَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَي» الله الله را وقتی به کار میبرند که میخواهند حواس طرف را جمع کنند. «ثُمَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَي مِنَ الَّذِينَ لا حِيلَةَ لَهُمْ» آنهایی که دستشان به جایی نمیرسد، «مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُوسَي وَ الزَّمْنَي» زمینگیرها و بازنشستهها، گرفتارها! یک جلسهای بود چند بازنشسته بودند. گفتم: شما چقدر حقوق میگیرید؟ گفتند: ماهی یک میلیون و دویست هزار تومان! شما این حقوق را تقسیم بر سی روز کنید. دختر، پسر، دانشآموز، اجاره خانه، دانشگاهی، مریض، بیماری. فرمود: «الله الله» خدا را در نظر داشته باش. «ثُمَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَي». «وَ لَا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ» امیرالمؤمنین به مالک میگوید. مالکی که وقتی به شهادت رسید حضرت در فراق او اشک ریخت. روزها گریه کرد و فرمود: دیگر برای من کسی مالک نمیشود. حضرت به او فرمود: نکند یکوقت غرور قدرت تو را از مساکین و فقرا غافل کند؟
مورد ششم، «وَ اجْعَلْ لِذَوِى الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً» (نهجالبلاغه/نامه53) یک وقتی بگذار برای اینکه اگر کسی با تو کار دارد، بیاید. گرفتارها نزد تو بیایند. وقت ملاقات داشته باش. «وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ» در وقت ملاقات عمومی نگذار این محافظان تو بیایند و مانع رسیدن مردم به تو باشند. حضرت میفرمایند: محافظان را بیرون کن. نگهبانان را بیرون کن. من خیلی خوشحال شدم دبیر شورای عالی امنیت ملی میگوید: اصلاً هیچکس نیاز به محافظ ندارد. امن امن است! حفاظتها تشریفات شده است. این تشریفات را کم کنید. آدم با خدمت به خلق عزت پیدا میکند نه با اینها. اینها را کنار بگذارید و کنار مردم باشید. «حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ» مالک، آن کسی که نزد تو میآید کار دارد، بدون لکنت زبان با تو حرف بزند! «فَإِنِّى سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص» من خودم از پیامبر شنیدم. «يَقُولُ فِى غَيْرِ مَوْطِنٍ» مکرر میفرمود: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِىِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ» جامعهای که ضعیف نتواند حرفش را بدون لکنت زبان بگوید، این جامعه روی رستگاری نمیبیند. بدون اینکه بترسد حرفش را بزند و لکنت زبان نداشته باشد.
مورد هفتم، «ثُم إِنَّ لِلْوَالِى خَاصَّهً وَ بِطَانَهً» (نهجالبلاغه/ص441) استاندار، شخصیت، هرکسی که مسئولیتی دارد، یک دوستانی دارد، یک نزدیکانی دارد. «فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ» اینها خودشان را بر دیگران مقدم میدانند. پدر ما استاندار است. وکیل است، وزیر است. اینها میخواهند به حقوق دیگران دست درازی کنند. این طبیعت انسان است. به من بگویند: پدر شما صاحب این پست شده است. سریع به ذهن انسان میرسد تا پدرم سر کار است، ما بارمان را ببندیم! در بین بستگان ما کسی نباشد که استخدام نشده باشد. کسی نباشد که زمین نگرفته باشد.